* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 08 تير 1389 تعداد بازديد: 2130 
جوابيه جالب روحاني شيعه به عالم وهابي (دکتر حمدان الغامدي)
 
وي که دکتر احمد‌ بن سعد ‌بن حمدان الغامدي نام دارد و استاد تحصيلات عالي در دانشگاه ام‌القري در مکه مکرمه است طي نامه‌اي خطاب به علماي الازهر نوشت: «چگونه علماي الازهر به خود اجازه مي‌دهند شيعه را به رسميت بشناسند در حالي که شيعيان، 12 منبع جديد در کنار کتاب و سنت ايجاد کرده‌اند؟!»


وي همچنين از اخراج  شيعيان از الازهر توسط صلاح‌الدين ايوبي تمجيد کرده و بازگشت آنها از سوي دارالتقريب مصر را زير سوال برده بود.

اين روحاني سعودي در ادامه بغض و کينه خود نسبت به مکتب اهل‌بيت‌(ع) گفته بود: «عصمت براي هيچکس به جز پيامبر نداريم و هر کس قائل به عصمت غير پيامبر باشد، از امت اسلامي خارج شده است.»

وي از علماي الازهر خواسته بود تا اين مسايل را با بزرگترين مراجع شيعه در ميان بگذارند و از آنها جواب بخواهند.

حجت‌الاسلام عبدالجليل سعد از فضلاي حوزه علميه طي نوشتاري به اظهارات اين وهابي بي‌ادب پاسخ داد.

به گزارش سرويس بين‌الملل مرکز خبر حوزه، متن اين پاسخ که از پايگاه اينترنتي اين روحاني اخذ و ترجمه شده، به اين شرح است:

بسم‌الله الرحمن الرحيم

به طور حتم، مذهب شيعه دوازده امامي يک مذهب حاشيه‌اي نيست که هر شخصي بخواهد هر چه دوست دارد در مورد آن بگويد و در صورت طرح، بايد توقع شنيدن برخي جواب‌ها را هم داشته باشد.

من تصور نمي‌کنم جناب دکتر غامدي توقع جواب از ما را نداشته باشد و ما دوستدار گفت و گو با وي در مورد ديدگاه او نسبت به مذهب حقه اثني‌عشري هستيم.

آقاي دکتر غامدي در مطالب خود از يکسري جعليات تاريخي از جمله در مورد صلاح‌الدين ايوبي و عبيديون استفاده کرده است وکافي است که مسلمانان و محققان را به تحقيقات مرحوم حسن‌الامين در مورد صلاح‌الدين ايوبي احاله دهم تا مقارنه‌اي بين مطالب تمجيدي درباره اين شخصيت و آنچه در کتاب‌هاي تاريخي درباره وي آمده که امثال آقاي دکتر نمي‌خواهند بر ملا شود، انجام پذيرد.

براستي چه ارتباطي ميان نامه شما براي اساتيد الازهر و يک واقعه تاريخي در مورد صلاح‌الدين ايوبي وجود دارد؟ آيا اينگونه شاهد گرفتن از تاريخ، جنبه عاطفي که شايسته مردان عاقل نمي‌باشد، ندارد؟!

از همه اينها گذشته مجرد بيرون راندن شيعيان از الازهر، شاهدي بر منطقي بودن اين عمل نيست زيرا پيامبر‌(ص) از مکه بيرون رانده شد و مسلمانان نيز از اندلس اخراج شدند و اسلام در بسياري از کشورهايي که جزو اتحاد جماهير شوروي بودند، بيرون رانده شد و چيزي جز نام از آن نماند و هم اکنون بازگشته يا درحال بازگشت است.

بنابراين اگر قدرت داشتن براي بيرون راندن، ملاک تعيين حق باشد، لازمه آن اين است که جناب آقاي دکتر ملتزم به سخني شده باشد که او را از اسلام خارج کند زيرا در اينصورت قدرت اخراج پيامبر‌(ص) دليلي بر عدم حقانيت تبليغات پيامبر و مسلمانان مي‌شود!!

و اگر قدرت بر بازگشت [چنانکه بوسيله‌ دارالتقريب صورت پذيرفت و مذهب شيعه دوباره به الازهر بازگشت]، شهادت بر حقانيت و اصالت يک مذهب است، لازمه اين امر از هم گسيخته شدن تمام رشته‌هاي بافته شده توسط جناب دکتر خواهد بود زيرا بازگشت شيعه به ميهن رانده شده از آن، دليل بر صحت عقايد ايشان خواهد شد.

* عصمت اهل‌بيت‌(ع)

از ديگر مطالب آقاي دکتر غامدي اين است که طبق اجماع امت، عصمت مختص به رسول خدا است و هر کس غير از اين را ادعا کند از اسلام خارج شده است.

اين سخن از چند ناحيه قابل ملاحظه است:

1-    در آن تکفير واضح ديده مي‌شود زيرا در آن براي کسي که قائل به عصمت غير پيامبر خدا است، حکم به خروج از امت اسلامي صادر شده است.

2-   اين تکفير،‌ متوجه برخي از علماي اهل‌تسنن يعني آن دسته که به عصمت حضرت علي‌ابن ابي‌طالب اعتراف نموده‌اند نيز مي‌شود، زيرا بر خلاف تصور آقاي دکتر، اين اعتقاد مختص به شيعه نيست و برخي از علماي اهل تسنن به اين حقيقت اعتراف کرده‌اند.

3-    اعتقاد شيعيان مبني بر عصمت اهل‌بيت‌(ع) گرفته شده از قرآن و سنت است و اگر حکمي مبتني بر تعداد زيادي از آيات و روايات و قواعد و کليات عقلي باشد، داخل در علم معقول اسلامي مي‌شود و بنابراين اگر اين حکم، به نظر ما صحيح نباشد، تنها چيزي که در مورد آن مي‌توان گفت اين است که اين حکم، نادرست و از مسايل اختلافي در فهم کتاب و سنت است و به هيچ وجهي نمي‌توان به واسطه آن، حکم به خروج از امت اسلامي و ديگر الفاظ کرد؛ الفاظي که به وفور در ادبيات جناب آقاي دکتر وجود دارد.

و لذاست که اساتيد الازهر و ديگر افراد که با نرم خويي و نيک سيرتي با پيروان مذهب تشيع رفتار کرده‌اند، از مذهب خويش کوتاه نيامدند ولي اين اساتيد مي‌دانند که سخنان و مواضع شيعه بر قرآن و سنت تکيه دارد و همين امر، معيار ورود و خروج مذهبي از امت اسلامي است.

در اينجا بر من لازم است که اين مطلب را با مثالي بيان کنم و پس از آن، تعدادي از ادله شيعه براي  عصمت ائمه (ع)‌ را ذکر کنم.

شيعيان با گروه‌هايي از مسلمانان مواجه شدند که در مورد خداوند مطالب نادرستي را گفته بودند؛ مانند کساني که قائل به جسم داشتن خداوند بودند و يا معتقد به جبر و خلق افعال بندگان توسط خداوند بودند و يا گروه ديگري که گفتند خدا مي‌تواند هر کس را که بخواهد حتي پيامبران را در آتش بيفکند و هر کس را بخواهد از آتش نجات دهد حتي اگر قاتل پيامبران باشد و ديگر عقائدي که منافي اصل عدل است. اکنون ما اين سوال را مطرح مي‌کنيم که آيا شيعيان، صاحبان اين عقائد را خارج از اسلام معرفي کردند؟ خير، بلکه شيعيان ايشان را مسلمان مي‌دانستند هر چند در ضلالت بودند، زيرا اين عقايد انحرافي ناشي از آيات متشابه قرآن و روش نادرست ايشان در تعامل با سنت بود و از همين جاست که اين افراد نتوانستند و نمي‌توانند متشابه قرآن را به محکم ارجاع داده و بين ظاهر و اظهر جمع کرده و عام را به خاص تخصيص و مطلق را به وسيله مقيد، تقييد زنند.

بر اين اساس هر کس بر قرآن و سنت به طور واضح اعتماد کند و مباحثي داشته باشد که در آن ديدگاه‌هاي خود را با ديگر مذاهب مقارنه کند و به عبارت ديگر نظر اشتباه خود را با اينکه مي‌داند اشتباه است، از روي فريبکاري و عناد ورزي ابراز نکند، پس او مسلمان است.

و بر همين پايه بود که گروهي از الازهر بر اين نظر شدند که شيعه، چه با آنها موافق باشد چه متفاوت، در اعتقاد خود به کتاب و سنت بر مي‌گردد.

*ادله قرآني براي عصمت ائمه‌(ع)

اما ادله قرآني که شيعه براي عصمت غير پيامبر خدا بر آن تمسک مي‌کند عبارتند از:

1-    « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ »

2-  «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرا»

3-   « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ  »

4-  « وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ »

5-   « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ »

آيا آقاي غامدي که در بخش اعتقادات تخصص دارد، نمي‌داند که اين آيات، مورد مناقشه طولاني بين شيعه اماميه و ديگران بوده است؟ و آيا در توان وي هست که بدون نياز به بحث- بحثي که آسايش او را هفته‌ها و بلکه ماه‌ها سلب کند- از ظاهر اين آيات عدول کند؟

مگر اينکه آقاي دکتر غامدي، قدرتي را عرضه کنند که مفسران  بزرگ از علماي اهل‌سنت از آن عاجز بودند چرا که فخر رازي به اين حقيقت اعتراف کرده است که برخي از اين آيات، دلالت بر ضرورت وجود معصوم در هر زمان مي‌کند اگر چه آن معصوم در ديدگاه او، اهل‌بيت‌(ع) نيستند بلکه اجماع امت است.(مراجعه به تفسير کبير ذيل آيه 119 از سوره توبه)

و علاوه بر آن فخر رازي درباره آيه چهارم مورد اشاره مي‌گويد: « قرار دادن علي‌(ع) در منزلت و جايگاه «نفس» رسول خدا اين اقتضا را دارد که اين دو به طور کلي در تمام جهات، مساوي باشند و به اين کليت فقط در مورد حق نبوت و حق فضيلت عمل نشده است» و من مي‌گويم يکي از جهاتي که استثنا نشده، عصمت است.

فخر رازي درباره آيه پنجم به طور خلاصه اينگونه مي‌گويد:«خداوند متعال به تبعيت از کسي که اقدام به خطا مي‌کند، امر نمي‌کند و از طرفي يقينا خداوند امر به اطاعت از اولي‌الامر کرده است، در نتيجه هرکسي که خداوند امر به اطاعت از او مي‌کند، لازم است که معصوم از خطا باشد و در نتيجه اولي‌الامر در آيه بايد معصوم باشد.»

و علاوه بر اينها، برخي عصمت را مخصوص اهل‌ حل و عقد دانسته‌اند و اين مطلب، گواه روشني است که اعتقاد به عصمت غير پيامبر، اختصاص به شيعيان ندارد البته چه بسا طبق معيار آقاي دکتر غامدي، شخصيت‌هايي چون فخر رازي، خارج از امت اسلامي باشند!

*ادله روايي شيعه براي عصمت ائمه‌(ع)

و اما رواياتي که شيعيان براي اثبات عصمت غير رسول خدا به آن تمسک جسته‌اند فراوان است که من به ذکر سه روايت بسنده مي‌کنم:

1- حديث ثقلين که از طرق فراواني نقل شده است و از جمله آنها، روايتي است که احمد در مسند ابوسعيد خدري به اين صورت آورده است: «قال‌رسول‌الله‌(ص): اني قد ترکت فيکم ما ان اخذتم به لن تضلوا بعدي، الثقلين احدهما اکبر من الاخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الي‌الارض و عترتي اهل‌بيتي ألا و انهما لن يفترقا حتي يردا عليّ ‌الحوض.»(مسند احمد، 11581)

شيعه با توجه به روايت فوق و عدم جدايي عترت از کتاب خدا در هيچ زماني و ادله ديگر، به اين فهم نائل شده است که اهل‌بيت‌(ع)، عصمت دارند.

2- قول پيامبر‌(ص) که مي‌فرمايد: «النجوم امان لاهل الارض من الغرق و ان اهل‌بيتي، امان لامتي من الاختلاف فاذا خالفتها قبيلة من العرب، اختلفوا فصا‌روا حزب الشيطان.»

چه دليلي محکم‌تر از حديث فوق براي اثبات عصمت اهل‌بيت‌(ع) وجود دارد که در آن مخالف اهل‌بيت‌(ع) را از حزب شيطان دانسته است؟

و لازم به ذکر است که اين حديث مورد تصحيح حاکم و همچنين ذهبي در ذيل مستدرک قرار گرفته است.

3- «علي مع‌القرآن، و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض»

اين حديث را حاکم و ذهبي در تلخيص  خود تصحيح کرده‌اند و وضوحش در دلالت بر عصمت مانند وضوح حديث ثقلين است زيرا هيچ معنايي براي عدم افتراق اين دو جز محفوظ بودن حضرت علي از خطا وجود ندارد يعني چيزي شبيه به محفوظ ماندن قرآن همچنانکه خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ لَوکانَ مِن عِنْد غير‌الله لَوَجَدوا فيِه اخْتِلافا کَثيِراً».

شايان ذکر است هر آنچه در اين نوشتار آورديم به اين انگيزه نبوده که جناب دکتر غامدي از من تبعيت کند و همچنين غرض من ايجاد تشکيک در او نسبت به مذهبش نيست بلکه هدفم تبيين اين نکته بود که هر کدام از علماي اهل تسنن چه در الازهر يا جاي ديگر که به صحت تبعيت از مذهب شيعه در فروع تصريح کند، نشان از عمق او در فقاهت دارد زيرا اين ادله قرآني و روايي بر اين مطلب دلالت دارند که شيعيان بر فهم خويش  از قرآن و سنت تکيه کرده‌اند کما اينکه تفاوت ديگران با ايشان ناشي از تفاوت فهم ايشان از قرآن و سنت است بنابراين شيعه و اهل تسنن هر دو بر سر سفره قرآن و سنت هستند و همين است که کيان امت اسلامي را حفظ مي‌کند.

*اينها تنها بخشي از استنادات بود

مطلب ديگري که شايسته بلکه لازم است به آن اشاره شود اين است که  احاديث ذکر شده تنها بخشي از احاديث مورد استناد شيعه است و جناب دکتر، اعتقادي به احاديث ما ندارد و حتي ما را در نامه خود به سخن‌سازي براي اهل‌بيت‌(ع) متهم مي‌نمايد و من نمي‌خواهم نسبت به اين اتهام، چيزي بگويم.

و اما درباره اينکه آقاي غامدي، شيعه را يک مذهب باطني دانسته‌اند، بايد عرض کنم که با وجود احترام به ايشان، از کم حيا بودن آقاي دکتر در اينگونه سخن گفتن وي بسيار تعجب مي‌کنم زيرا کلام ايشان، فتنه‌انگيز و خطرناک است مخصوصا اينکه در جاي ديگر، شيعه را متهم به خروج از امت اسلامي مي‌کند؛ در حقيقت بهره‌مندي از چنين ادبياتي آن هم از سوي استاد تحصيلات عالي، اميدهاي ما به دانشگاه‌هايمان را به ياس تبديل مي‌کند.

و سوال ما اين است که مقصود از باطنيه در نظر آقاي دکتر چيست؟

در اينجا سه معنا براي باطن وجود دارد که همه آن در مذاهب اهل‌ تسنن يافت مي‌شود همانگونه که در شيعه ديده مي‌شود و اگر در ذهن آقاي دکتر، معناي چهارمي وجود دارد، خواهشمنديم آن را بيان کنند تا مطلع شويم.

سه معناي باطن:

1- مقصود از باطن همان فقه القلوب و فقه‌الباطن است که اين معرفت جز براي افراد داراي قابليت معرفت شهودي و وجداني از اولياي صالح خدا وجود ندارد و اين معرفت در مورد برخي از پيشگامان از علماي اهل‌تسنن نيز گفته شده است و علماي الازهر نيز به وجود اين معرفت در اولياء معتقدند.

2-  مقصود از باطن، تاويل باشد و اين مختص به شيعه نيست، اگر چه در ساز و کار تاويل، اختلاف وجود دارد اما در مورد اصل آن اختلافي نيست.

3-  مقصود از آن چيزي است که ظرفيت آن را کسي غير از انبياء و اوصياء ندارد و اين مطلب نيز مورد موافقت جماعتي از علماي اهل‌تسنن که معروف به اوليا مي‌باشند، هست؛ کساني مانند عبدالقادر گيلاني و ...

 مگر اينکه در نظر جناب دکتر، اينها نيز از امت اسلامي خارج باشند.

*چرا شيعه به اهل‌بيت‌(ع)  رجوع مي‌کند؟‌

سوال مهم ديگر اين است که آيا شيعه، منبع ديگري علاوه بر کتاب و سنت دارد يا خير؟

قرار دادن اهل‌بيت‌(ع) به عنوان منبعي که بتوان از آن فيض برد و اينکه با وجود ايشان به سراغ ديگران نرويم، از جانب رسول خدا گرفته شده است زيرا علاوه بر حديث ثقلين و نجوم که گذشت، پيامبر فرمودند:

 1- «من احبّ ان يحيي حياتي و يموت ميتتي و يدخل الجنة التي وعدني ربي فليتولّ عليا و ذريته من بعده فانهم لن يخرجوکم من باب هدي و لن يدخلوکم في باب ضلالة» و مانند اين حديث نيز در خصوص حضرت علي‌(ع) وارد شده است.

لازم به ذکر است اين حديث نيز با تصحيح حاکم در مستدرک آمده است(3/139)

2- «مثل اهل بيتي فيکم کمثل سفينة نوح من رکبها نجي و من تخلف عنها غرق»

آري با توجه به اين نداهاي محمدي، شيعيان از اهل‌بيت‌(ع) تبعيت مي‌کنند.

حال جناب دکتر! اگر اساتيد الازهر به ندايش، فراگوش دهند و خواسته  شما را اجابت کنند تا اينکه سوالات مطرح شده توسط شما را به بزرگترين مراجع شيعه باز گو کنند، مرجعيت شيعه پاسخ تو را با اين احاديث بلکه ده‌ها و صدها حديث ديگر مي‌دهند، احاديثي که با وجود صحت سند، در کتابها فراموش شده و غبار نسيان آنها را در برگرفته است و اگر ما آنها را منتشر کنيم، احساس خفگي براي مخالفان اهل‌بيت‌(ع) به ارمغان خواهد داشت.

*چگونه است که شيعه، خارج از امت اسلامي است اما...؟

نکته تعجب‌آور ديگر اين است که چگونه مي‌شود فردي که پيرو سخنان حضرت رسول‌(ص) است از امت اسلامي خارج مي‌شود و او را به عنوان کافر يا زنديق نام مي‌برند اما کسي که ده‌ها سخن پيامبر خدا در مورد منزلت اهل‌بيت‌(ع) را نمي‌پذيرد، داخل امت اسلامي است؟!

و تعجب من از کسي است که وجود دوازده امام شيعيان را مزاحم قرآن و سنت مي‌داند اما آوردن کلمه «جماعة» بعد از کلمه «اهل‌السنة» را مزاحم قرآن و سنت نمي‌داند!

لازم به يادآوري است که ابن‌الملقن در شرح بخاري مي‌گويد: «چگونه جايز است کسي قياس را انکار کند؟ اين کار را تنها کسي انجام مي‌دهد که خداوند دل او را نابينا کرده و مخالفت جماعت را براي او مزين ساخته است... .»

همچنين ابن‌تيميه در فتاواي خود(5/446و 525) مي‌گويد: «بعضي از مردم بر آن شدند که عذاب قبر فقط بر روح واقع شود مانند ابن ميسره و ابن حزم و اين سخن، سخن منکر نزد اهل سنت و جماعت است.»

جناب دکتر! آيا طبق اين گفته‌ها نمي‌توان نتيجه گرفت که «جماعت» در تعابير شما، منبع ديگري غير از کتاب و سنت است؟

آيا اينکه شما مي‌گوييد اين عمل، عمل سلف و ديگري مورد ترک سلف است، اتخاذ منبع ديگري براي تشريع در مرتبه رسول خدا نيست؟

آيا طبق منطق و ادبيات شما، ما هم به اين دليل بايد به شما بخنديم و نسبت ساده‌لوحي به شما بدهيم؟
*روش شما، تعجب‌آور و نگران کننده است

بنابراين جناب آقاي دکتر غامدي! اگر چه شما را در حد خود محترم مي‌دانيم اما روش شما نسبت به اماميه، يک روش تعجب آور و مضحکانه و در عين حال نگران کننده و گريه‌آور است.

از خداوند متعال مي‌‌خواهيم که ما را هدايت کند و حق را به ما معرفي کند و توفيق تبعيت از آن را به ما بدهد و باطل را به ما بشناساند و توفيق اجتناب از آن را به ما عنايت کند.



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  08 تير 89 - 12:42:51
اهل عمر بعد از قرنها تهمت هاي خنده دار مانند تحريف قرآن و فاحشه دانستن عايشه و ... به شيعه حال ديگر هيچ بهانه‌اي ندارند جز اينکه بگويند چرا به عصمت معتقد هستيد!!!
خداوند اين سرباز امام زمان(عليه السلام) را حفظ کند که چنين جواب قاطع و محکمي به اين نوکر عمر داد.
يا علي
2   نام و نام خانوادگي:  علي رضا     -   تاريخ:  08 تير 89 - 15:36:59
احسنت به حجت‌الاسلام عبدالجليل سعد
3   نام و نام خانوادگي:  علي رضا     -   تاريخ:  08 تير 89 - 15:47:02
لطفا متن عربي آن
4   نام و نام خانوادگي:  سعد الله     -   تاريخ:  09 تير 89 - 04:26:16
جزاک الله خيرا يا حجت‌الاسلام عبدالجليل سعد .!!!!

ان شاء الله اجر اين دفاعتان را آقا صاحب الزمان (روحي و ارواح العالمين لتراب مقد مه الفداء) از درگاه الله متعال مسالت کند.

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية علي بن ابيطالب (صلوات الله و سلامه عليه)

و اهلک اعدائهم اجمعين من الجن و الانس من الاولين و الآخرين الي قيام يوم الدين.

5   نام و نام خانوادگي:  سيد احمد جليل هاشمي     -   تاريخ:  30 مرداد 89 - 20:18:28
خداوند ج سايه شما علما را از سر ما کم نکنيد که با چينين پاسخ هاي دندان شکن قلب شيعيان را روشن و قلب وهابي ها را پاره مينمايد يا حجت الاسلام عبدالجليل سعد اجرش با امام زمان عج .
کابل افغانستان
6   نام و نام خانوادگي:  گرجيان     -   تاريخ:  27 دي 90 - 13:10:38
لطفا به اشكالات ديگر او من جمله اشكال او به اينكه چرا غدير در عرفات برگزار نشد نيز جواب داده شود
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

رسول خدا (ص) در جاي جاي حيات خويش ولايت اميرمومنان علي عليه السلام و اهل بيت را مطرح كرده‌اند و در آخرين مرحله از مردم بيعت گرفتند ؛طبق روايات صحيح السند اهل سنت ، در عرفه حضرت حديث ثقلين را مطرح كردند . و كتاب خدا و اهل بيت را به عنوان دو بازمانده گرانبها از آن حضرت بيان كردند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  28 دي 90 - 15:05:25
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ( 1 )

سوگند به اختر ( قرآن) چون فرود مى‏آيد


مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى( 2 )
[كه] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده

وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ( 3 )
و از سر هوس سخن نمى‏گويد


إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ( 4 )
اين سخن بجز وحيى كه وحى مى‏شود نيست

سوره مباركه (النجم )

برادر عزيز جناب گرجيان با يك رجوع ساده به ايات فوقاني ميتوان فهميد كه هر سخن حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم در هر كجا و هر وقت و هر شرايطي بايد به اذن الله سبحان تعالي باشد .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ( 67 )
اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند
سوره مباركه ( المائده )

شواهد بسياري است كه اين ايه مبارك براي اعلام امامت و ولايت حضرت علي عليه السلام در روز غدير خم نازل شده است .
البته موارد بسياري هم است كه حضرت رسول جانشين و وصي خود را براي امت اسلامي بار ها و بارها اعلام كردند .
بعنوان مثال :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ( 214 )
و خويشان نزديكت را هشدار ده

سوره مباركه الشعراء

=============================================================================
جناب گرجيان
اگر اين ايه از سوره سوره مباركه ( المائده ) در عرفات هم نازل شده بود باز معاندين ميگفتند چرا اين سوره در عرفات نازل شده عرفات جائيست براي عبادت محض الهي و نه تبليغ امامت و حتي اگر اسم حضرت علي عليه السلام بصورت واضح و شفاف هم در قران ميامد باز ميگفتند ......

لبيك يا علي


8   نام و نام خانوادگي:  ارش الماسي     -   تاريخ:  30 ارديبهشت 92 - 22:42:02
سلام لطف بگوييد چرا بيعت غدير به اين مهمي در قران نيامده است برايم سوال شده منتظر جوابم
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ حادثه غدير داراي دوجنبه تاريخي و اعتقادي مي باشد كه مهم حيثيت اعتقادي آن است و چندين آيه در اين جريان نازل شده و روايات متواتر آنها را بيان داشته مباحثي همچون ابلاغ ولايت و جانشيني و بيان اهميت آن؛ اما اگر منظور شما اين است كه خداوند بايد در قرآن كل جريان غدير را ذكر كند انتظار بي جايي مي باشد خداوند در مورد حوادث دوران رسول الله گاها با يك آيه يا چند آيه آنهم ناظر به قسمتي از آن حادثه سخن مي گويد و گاهي هم اصلا در قرآن چيزي نمي گويد، لذا طبق جريان طبيعي نزول قرآن مي باشد.
در ثاني؛ اگر جرياني طبق روايات متواتر به اثبات برسد همانند ورود آن در قرآن حجت است در نتيجه صحيح نيست اصراري بر ورود آن در قرآن باشد چون چنين اصراري، بگونه اي اعتراض به خواسته خداوند خواهد بود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما