* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: بهار -
تاريخ: 28 شهريور 89 - 11:49:40
بفرما، حالا باز ميگن شيعيان دوست اسرائيل و آمريكا هستند. لعنت بر آنها كه روي ظالمان تاريخ را سفيد كردند. اسم خودشان را مسلمان گذاشتند؟ همين اسرائيليها و آمريكاييها برادرانشان را در فلسطين آواره كردهاند و فجيعترين بلاها را سرشان آوردهاند. ولي اينها عرضه حمايت كه ندارند هيچ، تازه با دشمنان آنها ميهماني هم برگزار ميكنند؟ فلسطينيها كه ديگه نه شيعه هسنتند، نه از نژاد ايرانيها، اين اعراب متعصب جاهل فقط يك مشت انسان ترسو و بزدل هستند. حالا اينها ببينند كي شر اسرائيل دامن خودشان را بگيره. هيهات منا الذلة. |
2 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 شهريور 89 - 12:32:19
بسم الله الرحمن الرحيم عزيزان دو مساله مهم: 1)) اولا هدف اين مولوي عبد الله از مناظره به هيچ عنوان تنوير و يک مباحثه علمي نيست. بلکه هدف او استفاده از فضاي مناظره به عنوان يک ابزار رسانهاي جهت القاي برخي شبهات در شيعيان است. او به خيال خودش به اکتشافات بزرگي در کتب شيعيان دست يافته است که ميخواهد از طريق مناظره آنها را به گوش شيعيان برساند. هدف ديگر آنها نيز ايجاد جنگ حديث در برابر حديث است. يعني وقتي ما حديثي از کتب آنها نقل ميکنيم آنها از کتب ما حديثي نقل کنند. واضح است که ما احاديث را از صحيحترين (به قول خودشان) کتب آنها نقل ميکنيم و آنها جز چند حديث کاملا محعول چيزي ديگري براي عرضه ندارند. ****** به نظر بنده جنگ حديث - در برابر - حديث، جز خستگي شنوندگاني که از علم رجال و علم جرح و تعديل چيزي نميدانند، ارمغاني نخواهد داشت. ***** با توجه به اينکه امروزه در اثر مطالعه کتب، عقول عموم مردم رشد زيادي پيدا کرده است، بنده چاره را در کوبيدن مکتب اشاعره ميدانيم. چون در نهايت مناظره اينها در جواب پيروان خود خواهند گفت: که احاديثي که تشيع بر ضد اهل عمر مطرح ميکند، جعلي و دروغ است. چنانچه خود تشيع احاديثي را که ما از کتب آنها مطرح ميکنيم نميپذيرد. ******************************************* 2))) نکته دوم: اساتيد عزيز! به خصوص آقاي مجيد محب علي! واضح است که مدت زيادي است اينها از مناظره و بحث در اين سايت فراري شدهاند. هر از گاهي چند کودک و جاهل ميآيند و مشتي نفرين به خود ميکنند. ولي علماي آنها به شدت دست به کار پاسخ در وبسايتهاي خود شدهاند. بنده از شما تقاضا دارم هر چه بيشتر به پاسخهاي آنها در وبسايت آنها پاسخ دهيد. ********************** براي مثال: «قالت عائشة جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت خمسمائة حديث فبات ليلته يتقلب كثيرا قالت فغمني فقلت أتتقلب لشكوى أو لشئ بلغك ؟ فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنار فحرقها ... » عايشه ميگويد: پدرم پانصد (500) حديث از احاديث رسول خدا را پيش خود جمع کرده بود (و نزد من گذاشته بود)، شب که ميخواست بخوابد به خود ميپيچيد، عايشه در ادامه ميگويد: به پدرم گفتم: آيا مشکلي داري و يا اينکه خبري به تو رسيده است که اينگونه به خود ميپيچي؟ وقتي صبح فرا رسيد به من گفت: دخترم! احاديث رسول خدا را که در نزد توست بياور، من هم احاديث را برايش آوردم. در اين هنگام آتشي خواست و همه احاديث رسول خدا را به آتش کشيد ... تذكرة الحفاظ ، ذهبي ، ج1 ، ص5 و علوم الحديث ، دكتر صبحي صالح ، ص30 .» پاسخ اهل سنت: روحاني شيعه از کتب اهل سنت نقل کرده که حضرت ابوبکر احاديث را آتش زد، اما تمام خبر را نياورده، زيرا پس از آتش زدن حضرت عايشه از پدرش پرسيده که چرا چنين کردي؟! دنباله مطلب را ببينيد که شيعه ننوشته (از همان منبع ) ...بها فدعا بنار فحرقها .........فقلت لم احرقتها ؟ قال خشيت ان اموت وهي عندي فيكون فيها احاديث عن رجل قد ائتمنته ووثقت ولم يكن كما حدثني فاكون قد نقلت ذاك.فهذا لا يصح والله اعلم. عايشه پرسيد چرا چنين کردي؟ ابوبکر گفت: ترسيدم که مرگم فرا رسد و اين کتاب پيشم باشد و در آن احاديثي از افرادي نقل کردهام که مورد اعتماد من بودند و لکن شايد قول رسول الله را درست به من نرسانده باشند و ترسيدم در اين کتاب، سخني منسوب به پيامبر کنم که نگفته باشند. و امام ذهبي در آخر نظر خود را مينويسد که اين روايت صحيح نيست. اين است ميزان امانتداري شيعه!! اولا عبارت را نصفه نقل ميکند!! دوما نظر راوي را که ميگويد اين روايت صحيح نيست را نيز اصلا نمينويسد !!! اين است روش علماي شيعه که آفت جان مردم شيعه شدهاند. دنياي مردم را خراب کرده، آخرتشان را هم ميخواهند خراب کنند. پس صفات اهل کتاب تماما در علماي شيعه جمع شده است قرآن ميفرمايد: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (71) آل عمران اي اهل کتاب چرا دانسته حق را با باطل ميپوشانيد؟ آيا شما اينجا در نقل اين روايت (و همه جا) صفات اهل کتاب را در عالمان شيعه نديديد؟ بله در زمان خلفاي راشدين مسلمانان احاديث را ننوشتند، اين سخن شيعه درست است، اما اولا : بايد بدانيم چرا چنين کردند و انگيزه چه بود؟ دوما: بايد بدانيم که ننوشتن به معني عمل نکردن نيست. رسول الله صلي الله عليه وسلم وفات يافتند در حاليکه نه احاديث را جمع کرده بودند و نه قرآن را و قرآن در دل حافظان بود پيامبر صلي الله عليه و سلم مطمئن بودند که الله قرآن و سنت را محفوظ نگه ميدارد. حضرت ابوبکر در دوره کوتاه خلافت خود اول قرآن را جمع کردند و براي اينکه مبادا مردم حديث و قرآن را مخلوط کنند دستور دادند حديث را کسي ننويسد و البته اين دستور رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز بود و اگر چنين نميکردند احتمال داشت قرآن و حديث مخلوط شود شما ميدانيد که سخنان رسول خدا به اندازه قرآن براي ما اهميت دارد. پس اين اهميت اين خطر را نيز در پي داشت که مبادا مردم فرق بين اين دو چيز مقدس را ندانند و يکجا بنويسند و راه براي تحريف قرآن باز شود اما اين اقدام هوشيارانه، قرآن را محفوظ کرد. شايد بگوييد اما اين حفظ قرآن به قيمت نابودي سنت، بدست آمد! جواب اين است که خير اينطور نيست. حديث در زندگي روزانه مردم در زمان خلفاي راشدين نقش حياتي داشت، فقط مدون نبود. ننوشتن حديث به معني پيروي نکردن از حديث نبود، حديث در ياداشت و ذهن ياران پيامبر صلي الله عليه وسلم بود و آنها روايات را به تابعيين ميگفتند. دوستي ميگفت که من در جواني شيفته حکمتيار بودم و سخنرانيهاي او را حفظ ميکردم تا آنجا او را دوست داشتم که نه فقط ميتوانستم (حتي ده سال بعدتر) گفتههايش را دوباره بگوييم که حتي ميتونستم زير و بم صدايش را در حين سخنراني تقليد کنم. چون به ياد داشتم کجا بلندتر صحبت کرد و کجا آهستهتر!! و همه ميدانم ميزان عشق و علاقه صحابه به رسول الله صلي الله عليه و سلم را پس تعجب ندارد. اگر سخنان ايشان چون يادگاري گرانقدر دهان به دهان ميگشت و در سينهها حفظ بود. و محبت بعضي از تابعيين با رسول الله صلي الله عليه و سلم نيز از صحابه رضي الله عنهم کمتر نبودند. جواني به حضرت حذيفه گفت: اگر محمد صلي الله عليه و سلم حالا زنده ميبود، نميگذاشتيم قدم بر زمين بگذارد (او را بر دوش ميگرفتيم تا از زحمت راه رفتن آسوده باشد) به من خبر بده اي حذيفه که شما چگونه او را گرامي ميداشتيد؟ پس تابعيين نيز در حفظ حديث کوشيدند و بعد ثبت حديث شروع شد. زيرا ديگر تمام مسلمانان دنيا فهميده بودند که قرآن بين دو جلد، چند آيه دارد و ترتيب آن کدام است و تمييز بين قرآن و حديث ممکن و کاملا آسان شد و خطر تحريف به طور کلي از بين رفت. و اينکه شيعه ميگويد صحابه رضي الله عنه؛ خصوصا حضرت عمر، به سنت عمل نکردند از زشتترين تهمتهاي آنهاست. اين است عمر رضي الله عنه که جلوي حجر الاسود ميايستد و آن را ميبوسد و ميگويد تو پيش من يک سنگ سياهي، نه ضرر داري، نه فايده. ولي چون رسول الله صلي الله عليه و سلم تو را بوسيد، من نيز ميبوسم. يعني با آن که عمر رضي الله عنه در دل راضي نبود به بوسيدن سنگ، اما چون آن را سنت رسول الله ديد با شوق بوسيد. پس سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم کاملا حفظ شده و روزانه به آن عمل ميکردند، بلکه شما هيچ شخصيت تاريخي را نميتوانيد نشان دهيد که جزييات زندگيش مثل زندگي رسول الله حفظ شده باشد. ما حتي ميدانيم در وقت ورود به مسجد، کدام پايش را اول پيش ميگذاشتند و کدام را دوم. باز حالا شيعه چه حقي دارد كه به ما اعتراض كند؟ مگر خودش چه گلي بر سر امت زده است ؟ مگر شيعه خودش چه وقت احاديث رسول را جمع نموده است؟! مگر زودتر از ما دست بکار شده بود ؟!!!! شيعه اصلا ياران پيامبر صلي الله عليه وسلم را قبول ندارد پس حتي اگر ياران پيامبر احاديث را از روز اول مينوشتند باز شيعه ميگفت که اين روايات دروغ است. شيعه فقط ميگويد علي علي!! و حضرت علي رضي الله عنه هم خودش کتاب حديثي ننوشته، زحمت نوشتن سخنان علي رضي اله عنه را قرنها بعد مردي کشيده و در نهج البلاغه نوشته که از نظر من سرتاسر دروغ است. و زحمت جمع آوري احاديث رسول را نيز امام صادق که هم عصر امام مالک بودن نکشيده، مالک کتاب حديثي به نام موطاء دارد اما امام صادق رحمه الله خودش کتابي ندارد و اينطور که شيعه ميگه زحمت نوشتن کتاب را داده به علامه مجلسي و به او گفته که هزار سال بعد احاديث را جمع کند!! و باز اين شيعه ما را متهم ميکند که احاديث را دير جمع آوري کرديم. آيا تا حالا مردمي عجيبتر و گزافهگوتر و پر مدعاتر و بيعملتر از علماي شيعه ديدهايد؟!!! ***************************** يا علي |
3 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 شهريور 89 - 13:30:49
با سلام برادر عزيز جناب momen abdullah ! آيا شما فكر ميكنيد كه اگر ما وارد سايت آنها بشويم و نظر خود را راجع به عقايد آنها بدهيم آن را درج ميكنند ؟؟؟ بنده يك دفعه وارد سايت سني نيوز شدم و سوالي آن هم در قالب محترمانه در مورد صحيح بخاري و حديثي مشهور كردم. آن را درج كردند و در جواب مرا به يك لينك ديگر حواله كردند, بعد از خواندن آن لينك دوباره مراجع كردم و گفتم اين جواب سوال من نبوده. شما فكر ميكنيد چه جوابي دادند؟ هيچ . آنها نظراتي را علني ميكنند كه بتوانند از آن سوء استفاده بكنند. اما در مورد اين مناظره, هر جور كه بخواهند آن را اجرا كنند، پيروز اصلي آن، جناب آيت الله قزويني خواهند بود، بلا شك. اما آيا فكر ميكنيد كه آنها خودشان به شكستشان اقرار ميكنند؟ حتي اگر اين مولوي تشيع را قبول بكنند، آنها اقرار به شكست نخواهند كرد. اما فايده اين مناظره آن خواهد بود كه : حقايقي از اسلام، تشيع به گوش كساني خواهد رسيد كه تا به حال آن را نشنيدهاند. مثلاً همينكه آمدند فاجعه آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه را در المستقله بحث كردند، باعث شد جمع كثيري به دنبال تحقيق اين مسئله بروند در صورتي كه قبلش خبر نداشتند كه اين فاجعه اتفاق افتاده . |
4 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 شهريور 89 - 15:39:04
استاد عزيز آقاي مجيد محب علي! باور کنيد بنده از مطالب اين عمريون در حيرت و شگفتي هستم!! دليل ذکر کردن ماجراي آتش زدن احاديث و به اصطلاح پاسخ اهل عمر هم براي شما و ديگر عزيزان اين بود که شما و ديگر عزيزان اگر ممکن است بررسي سندي آن حديث و احاديث مشابه را انجام دهيد. چرا که بنده به نرم افزارهاي علم جرح و تعديل دسترسي ندارم. ********* اين هم گوشه ديگري از مطالب حيرتآور و پاسخهاي درخشان اهل عمر: ******* «آيا حضرت عثمان ابوذر را تازيانه زد و تبعيد كرد؟» «پاسخ اهل سنت: من سند درستي نديدم که در آن نوشته شده باشد حضرت عثمان حضرت ابوذر را زد يا تبعيد کرد و اين هم حتما از دروغهاي بيپايان شيعه است البته ابوذر از مدينه به شام رفت زيرا رسول الله به او گفته بودند: «إذا بلغ البناء سلعاً فاخرج منها" أي: من المدينة. » «وقتي ساختمان سازي در مدينه به منطقه سلع رسيد، از مدينه خارج شو» رواه الحاكم، المستدرك (3/ 344)، وصححه الحاكم، وسكت عنه الذهبي.ورواه ابن سعد، الطبقات (4/ 226- 227)، وابن شبة، تاريخ المدينة (» و در بعضي از روايات آمده که رسول الله با دست به ايشان به جهتي که بايد برود (طرف شام) اشاره کردند اين روايت رفتن به شام هر چند که سندش درست است، اما يک اشکال دارد و آن اينکه راوي يعني ابن سيرين ملاقاتي با ابوذر نداشته و راوي اصلي مجهول است در هر حال اينها روايات در اين باب است و غير از اين هر چه است تهمت شيعه است و لاغير. پس ابوذر تبعيد نشد، بلکه به طرف شام رفت با اختيار خودش، و بر اساس وصيت و امر رسول الله صلي الله عليه و سلم. البته اين نکته درست است که ابوذر با اصحاب پيامبر اختلاف داشت او پس انداز کردن مال را حرام ميدانست!! و گمان مي کرد مالي که زکاتش داده شده نيز نبايد پس انداز گردد!! و او در اين نظر تنها بود و هيچکس از اصحاب با او همراه نبود و به اين خاطر با اصحاب ديگر کشمکش زباني داشت اما چيزي بيشتر از اين نبود نه تازيانه بود نه تبعيد. البته اشتباه ابوذر از آنجا ناشي شد که او دستور دوم رسول الله که مال زکات داده شده را مباح و جايز قرار داده بودند را نشنيده بود و روي قول اول ايشان محکم ايستاده بود! و شيعه هم با اينکه حرف و راي و مذهب ابوذر را در اينجا قبول ندارد، ولي نميدانم چرا سنگ ابوذر را به سينه ميزند! از اينها گذشته به فرض محال که عثمان ابوذر را به خاطر سخن اشتباهش تنبيه کند اين چه عيبي دارد؟ عثمان حاکم است بلاخره حاکم اختياراتي دارد اما اصلا عثمان ابوذر را نزد البته ابوذر بر اساس وصيت پيامبر به شام رفت اما آنجا بين او و حاکم شام ( امير معاويه) بر سر همين فتواي غلطش مشاجره رخ داد و حضرت معاويه جرات نکرد به حضرت ابوذر چيزي بگويد ( پس مقام ابوذر را ببينيد ) و تنها توانست براي امير المومنين عثمان نامه بنويسيد و از حرفهاي نادرست ابوذر شکايت کند و حضرت عثمان که سابقه ابوذر جلوي چشمش بود او را به مدينه فرا خواند و حضرت عثمان نرمخو بود و گفت اي ابوذر تو را براي خير خواستم همسايه ما در مدينه باش! حضرت عثمان ميدانست که عقيده ابوذر مکن است در شام فتنه درست کند اما يقين داشت در مدينه فتنه ايجاد نخواهد کرد زيرا در مدينه اصحاب درجه يک پيامبر بودند و مردم در مقابل راي دستجمعي آنها براي راي اشتباه ابوذر ارزشي قايل نبودند و اين راي پيرواني پيدا نميکرد و ديديم که نکرد حتي شيعه نيز راي ابوذر را قبول ندارد. اما حضرت ابوذر در ضمن اينکه به امير المومنين عثمان ابراز وفاداري کرد گفت من نميتوانم در مدينه بمانم زيرا رسول الله بمن امر کرده که وقتي مدينه گسترش پيدا کرد و ساختمانهاي مدينه به منطقه سلع رسيد از اينجا بروم ابن شيبة، تاريخ المدينة (1036- 1037)، وإسناده حسن، انظر الملحق الرواية رقم:177. پس از عثمان اجازه خواست به ربذه برود و عثمان اجازه داد و برايش مقرري تعيين کرد اما ابوذر نپذيرفت و گفت قناعت ميکنم به آنچه که دارم , پس نه تازيانه اي در کار بود نه تبعيد کردني!! و کل داستان شيعه بر دروغ استوار است! اما همانطور که گفتيم اگر عثمان او را ميزد يا تبعيد ميکرد اين نقصي يا عيبي براي حضرت عثمان نبود زيرا عثمان خليفه بود نه برگ چغندر و خليفه گاهي بايد در مقابل اشتباهات بزرگ شدت عمل بخرج دهد و رسول الله نيز بعضي از اصحاب خود را بخاطر گناهي تازيانه زدند. حاکم مومن نيز گاهي مجبور است با دل ناخواسته شدت عمل بخرج دهد و اين عيبي نيست و عجيب اينکه خود همين شيعه وقتي ميخواهد ابوهريره را بکوبد ميگويد حضرت عمر او را تازيانه زد اينجا کار عمر را مدح ميکند و تازيانه زدن را عيبي براي ابوهريره ميداند نه براي عمر!! ولي بر امير المومنين عثمان براي کار نکرده خرده ميگيرد! *************** جناب آقاي مجيد حب علي آيا در بلاد اهل عمر پزشک و مهندس و ... يافت نميشود؟؟ اگر بله پس اين مهملات شاخدار چيست؟؟ «پس ابوذر تبعيد نشد بلکه به طرف شام رفت با اختيار خودش، و بر اساس وصيت و امر رسول الله صلي اله عليه وسلم.»!!!!!! «البته اين نکته درست است که ابوذر با اصحاب پيامبر اختلاف داشت او پس انداز کردن مال را حرام ميدانست!! و گمان ميکرد مالي که زکاتش داده شده نيز نبايد پس انداز گردد!»!!!!! «زيرا در مدينه اصحاب درجه يک پيامبر بودند و مردم در مقابل راي دسته جمعي آنها براي راي اشتباه ابوذر ارزشي قايل نبودند »!!!!! «پس از عثمان اجازه خواست به ربذه برود و عثمان اجازه داد و برايش مقرري تعيين کرد اما ابوذر نپذيرفت و گفت قناعت ميکنم به آنچه که دارم ,»!!!!!!!!!!!! ****** جناب مجيد محب علي به اين مهملات بايد خنديد و يا گريست؟ يا علي |
5 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 شهريور 89 - 19:43:56
با سلام برادر عزيز جناب مومن عبد الله! نه بايد خنديد و نه بايد گريه كرد. فقط اگر اين اراجيف را باور كنيم بايد منتظر باشيم تا شاخ در بياوريم. واقعاُ همانطور كه ميدانيد، من با اين اهل سنت برخورد نزديك دارم. همانطور كه ميفرمائيد هستند، ميخوانند، ميشنوند، ميگويند، اما تعقل و تفكر نميكنند. يا علي |