برخي به هنگام برخورد ناشايست و شيوهي رکيک يک شيخ وهابي با شيعه، تعجب ميکنند، اما من ميگويم هنگامي که روش برخورد دو تن از شيوخ وهابيت را ببينيم، ديگر تعجب نخواهيم کرد، چرا که اين شيوهي ناشايست، شيوه برخورد وهابيت است و بر افرادي که در سايه تربيتي شيخ محمدعبدالوهاب قرارگرفتهاند، چيزي جز اين توقع نميرود. به گزارش حوزه نيوز، يک مستبصر شيعه شناس گفت: من تعجب ميکنم که برادران ما در حماس، عمليات اسشتهادي خود را در پادگانهاي رژيم صهيونيستي انجام ميدهند و اين وهابي به عمليات انتحاري در مقبرهي مسلمانان دست ميزند. آري وهابيت با مردگان بيش از زندگان درگيري دارد. در بخش اول سلسله مباحث«ردي بر افکار وهابيت» در مرکز پژوهش هاي اعتقادي قم، که چند روز قبل تقديم شد، پرده از ماهيت واقعي اين فرقه ضاله توسط دکتر عصام العماد برداشته شد. آنچه پيش روست، دومين بخش از سخنان اين مستبصر شيعه شناس است که در آن به افشاي تناقضگويي سران وهابيت، ارتباط اسامه بن لادن با بن باز از علماي وهابيت، سؤالات جدي پيرامون اين فرقه و ... پرداخته است. پاسخ به يک سئوال پرسش مهمي که در اينجا مطرح ميشود اين است که چرا بسياري از جوانان وهابي از وهابيت تعليمي به وهابيت جهادي تغيير مسلک ميدهند؟ ما شاهد هستيم که نه تنها افراد عادي، بلکه بسياري از رهبران وهابيت جهادي، عضو جريان وهابيت تعليمي بوده و به طور ناگهاني تغيير موضع دادهاند، مثلاً اسامهبن لادن شاگرد بن باز، وهابي تعليمي است و ناگهان به وهابيت جهادي ميپيوندد و هم اکنون از سران اين جريان است. جهيمان العتيبي نيز همينگونه است، شاگردان شيخ الالباني و شيخ الوادعي نيز همينگونه بودهاند، يعني تعليمي بوده و جهادي شدند. جالب اين است که اين افراد توانستند سران وهابيت تعليمي را به خود جذب کنند و آنان را وارد فضاي جهاد با مفهوم وهابي و نه اسلامي و قرآني بنمايند. پاسخ سوال اين است که اين امر يک روند کاملا طبيعي است، چرا که در تفکر وهابيت تعليمي يک مشکل بزرگ و جدي وجود دارد و آن تناقض گويي است. سران تفکر وهابيت تعليمي، مثلا شيخ مقبل الوادعي در کتاب خود «الخروج من الفتنه» يا شيخ الجامي در کتابهاي خود يا شيخالالباني در کتابهايش از طرفي وجوب اطاعت حکام را در عصر حاضر مطرح نموده و ميگويند وجوب اطاعت از آنها از واجبات ديني است و آنها کساني هستند که خداوند به اطاعت از ايشان امر فرموده است و آنها اولوالامر هستند، اين مطلب در فتواهاي شيخ بن باز به وضوح مشاهده ميشود. اما از سويي ديگر همين شيوخ وهابيت تعليمي در مورد نظامهاي اسلامي حاکم، ميگويند که تمامي نظامهاي اسلامي حاکم، نظامهاي شرک و کفر است. شيخ مقبل الوادعي در کتب خود مينويسد: همانا قانون در اين نظامهاي اسلامي، قانون طاغوت و زندقه و کفر و شرک اکبر است و پس از آن مينويسد: بر ما واجب است که از حاکم نظام اطاعت کنيم. يک سؤال جدي چگونه ممکن است قانون يک حاکم اسلامي کفر و شرک اکبر باشد، اما اطاعت از همين حاکم واجب ديني باشد. يک جوان وهابي در برابر اين پرسش متحير ميشود و جمع بين اين دو گفتار را ناممکن ميبيند، گفتاري که هر دو از يک شيخ صادر شده است، اما راه حلي براي اين معادله نمييابد. همين مشکل را در برابر اسامه بن لادن نيز ميبينيم، اسامهبنلادن در نامههايي به بن باز در دهه 90 ميلادي، يعني پيش از رخدادهاي 11 سپتامبر و حتي پيش از اشغال کويت توسط صدام، اين مشکل را مطرح ميکند. شاگردي که قرباني تنقاض گويي استاد شد! اسامةبنلادن از بنباز راه حل تناقض در فتواها را خواستار ميشود و از وي ميپرسد که تو، قوانين حکومتهاي اسلامي را قوانين شرک آلود و شامل کفر اکبر ميبيني و از طرفي حاکم همين قوانين را نماينده رسول خدا و اطاعت از او را اطاعت از خدا و رسول واجب ميبيني؟ اما متاسفانه بن باز به جاي پاسخگويي به جواب شاگرد خود به او گفت؛ افکار تو افکار منحرف و شرک آلود است، افکار تو افکار رافضه و اخوان المسلمين است و او را متهم به افکار انحرافي نمود! بر همين اساس شيخ ربيعالمدخلي در نوشتههاي خود از دست رفتن جوانان وهابي را مايه تاسف ميداند و شکوه ميکند که چه بسيار جواناني را مورد آموزش داديم، اما هم اکنون در جنگ و خونريزي و مباح شمردن خون حاکمان به سر ميبرند و اين به سبب کوتاهي ماست. به نظر من تمام اين مشکل به محمدعبدالوهاب بر ميگردد، چرا که او هيچگونه طرح اسلامي براي حل مقوله جهاد اسلامي مورد نظر قرآن نداشت، وي حتي نتوانست هيچگونه جنبش اسلامي ارائه دهد، جنبشي که قابل مقايسه با جنبشهاي اخوانالمسلمين يا جنبش مودودي باشد چه رسد که آن را با جنبشهاي شيعه مقايسه کرد. تفاوت اخوان المسلمين با وهابيت از زمين تا آسمان است به عبارت ديگر ميان جنبش اخوانالمسلمين و وهابيت جهادي، تفاوت از زمين تا آسمان است و اين دو در شيوه کار و موفقيت متفاوتند. اخوانالمسلمين توانست بسياري از متفکران را به خود جذب نمايد، اما در جريان وهابي جهادي شاهد گريختن بسياري از متفکران هستيم، اگر چه در ابتدا در ضمن اين جريان بودهاند. مشکل ديگري که در اين ميان وجود دارد، مشکل شيوه برخورد و الفاظ استخدامي توسط وهابيت تعليمي و جهادي است. پايگاه هاي وهابيت، سرشار از الفاظ رکيک شرم آور اگر سري به پايگاههاي وهابيت جهادي و تعليمي بزنيم، با الفاظ رکيکي روبرو خواهيم شد که نميتوان آن را ذکر کرد و هيچ انساني الفاظي به اين اندازه زشت را تصور نميکند. و هيچ متدين به آداب و اخلاق اسلامي، بلکه به آداب و اخلاق مسيحي و يهودي در گفتار خود از آنها استفاده نميکند و همين مساله سبب رنجش بسياري از جوانان وهابي شده است. وهابيت دچار مشکل اخلاقي است مرحوم شيخ سعيد حوّي در کتاب خود يعني «تربيتنا الروحيه» به اين مطلب اشاره ميکند که وهابيت دچار مشکل اخلاقي است و از آن رنج ميبرد، چرا که آنها با صوفيه درگير شدند و به يک پادگان تبديل شدند. جوانان وهابي سردرگم هستند الفاظي که ميان اين دو جريان رد و بدل ميشود را در فرهنگهاي فحش و دشنام نميتوان ديد، بلکه برخي جوانان وهابي ميگويند: اين گونه الفاظ را در فيلمهاي جنسي شاهد نخواهيم بود، دو شيخ از دو جريان رکيکترين الفاظ و اتهامات اخلاقي و جنسي را رد و بدل ميکند و هر دو متعلق به فرقه وهابيت هستند و به نظر من اين پديده کاملا طبيعي است، هنگامي که ما به فرهنگ ناسزاهاي شيخ محمد عبدالوهاب آگاهي پيدا کنيم، تعجب نميکنيم. الفاظي زشت و رکيک که وي از آنها در برابر علماي حنبليّه نجد استفاده کرد و حتي برخي از وهابيان در قسمتهايي از کتابهاي شيخ محمد عبدالوهاب نقطهگذاري ميکنند و نميتوانند اين الفاظ رکيک را بر کاغذ بياورند. برخي به هنگام برخورد ناشايست و شيوهي رکيک يک شيخ وهابي با شيعه، تعجب ميکنند، اما من ميگويم هنگامي که روش برخورد دو تن از شيوخ وهابيت را ببينيم، ديگر تعجب نخواهيم کرد، چرا که اين شيوهي ناشايست، شيوه برخورد وهابيت است و بر افرادي که در سايه تربيتي شيخ محمدعبدالوهاب قرارگرفتهاند، چيزي جز اين توقع نميرود. پاسخ به چند سئوال * آيا افکار وهابيت جهادي از فقه حنبلي نشات گرفته است؟ جواب: حقيقت اين است که هيچ گونه ارتباطي ميان افکار محمد بن عبدالوهاب و افکار امام احمدبن حنبل وجود ندارد، چرا که اين دو در افکار اختلاف دارند، امام احمدبنحنبل به اموات متوسل ميشد، همچنين اين دو طرز تفکر در کيفيت جهاد نيز اختلاف دارند و کيفيت جهاد وهابيت جهادي، حتي در نزد ابن تيميه وجود ندارد چه برسد به امام احمدبنحنبل و بايد گفت؛ اين شيوه جهاد از ابتکارات محمد عبدالوهاب است. *آيا شما معتقديد که وهابيت تعليمي مروج وهابيت سلفي نيستند؟ جواب: حقيقت اين است چنانکه بسياري از متفکران اسلامي شيعه و سني بر اين باورند. وهابيت ارتباط به سلفيت ندارد، سلفيت پيش از قرنها وجود داشته. در حالي که وهابيت بعد از دوران محمد عبدالوهاب شکل گرفته است بر همين اساس شاهد هستيم که بسياري از سلفيها مانند الشوقاني و محمد بن اسماعيل الامير از حرکات وحشيانه وهابيت بيزاري جستهاند. * جايگاه زن در تفکر وهابيت جهادي چگونه است؟ جواب: بين وهابيت جهادي و تعليمي اختلاف ديدگاه در اين خصوص وجود ندارد و هر دو رويکرد غير مثبتي نسبت به آموزش زنان، رانندگي زنان و ... دارند. * تعداد قربانيان از اهل سنت که به واسطه انتشار افکار وهابيت جهادي از بين رفتند، چقدر است؟ در تاريخ وهابيت ميخوانيم که آنها در قرن 18 و 19 ميلادي از حجاج بيتالله الحرام به عنوان مبلغ استفاده ميکردند، اين افراد از تفکر وهابيت تاثير ميپذيرفتند و پس از آن شمشير برداشته و به ديار خود باز ميگشتند و شروع به کشتار ميکردند، البته اين افراد فقط اجرا کننده افکار وهابيت بوده و عالم ديني نبودهاند، در کتاب تاريخ غزوات وهابيت، ادعا ميکنند ما 1000 غزوه انجام داديم. البته تمام اين جنگها و به تعبير آنان غزوات، در قلب عالم اسلام انجام ميشده و اکثر آنها در مقبرهها و مشاهد صورت ميپذيرفته است! مرحوم شيخ محمد غزالي در جريان انفجار انتحاري يکي از وهابيان در قبرستاني بزرگ در مراکش ميگويد: من تعجب ميکنم که برادران ما در حماس، عمليات اسشتهادي خود را در پادگانهاي رژيم صهيونيستي انجام ميدهند و اين وهابي به عمليات انتحاري در مقبرهي مسلمانان دست ميزند. آري وهابيت با مردگان بيش از زندگان درگيري دارد. * دربارهي نقش وهابيت جهادي در برابر ديکتاتوري عربستان سعودي توضيح دهيد مشکل بزرگ اين است که شيخ محمد عبدالوهاب هنگامي که شرک را به صورت ناصحيح تفسير کرد و در پي آن توحيد را نيز نادرست تفسير کرد، روش نادرستي را پيريزي کرد، روشي که منجر به تکفير مسلمانان و توسعه مفهوم شرک شد، همچنين منجر به تفسير نادرستي از جهاد شد، تفسيري که خون مسلمانان را مباح ميشمرد و تنها متوجه حاکمان ظالم و طاغوت نيست، بلکه وهابيت بيشترين قتل عام خود را در ميان مسلمانان شيعه و سني انجام دادهاند. *آيا وهابيت در گروه اخوان المسلمين نفوذ کرده است يا خير؟ شيخ ربيع المدخلي در اشاره به سوال فوق در کتاب هاي خود ميگويد؛ ما دچار اشتباه بزرگي شديم، ما در جريانات سياسي مصر و اختلاف جمال عبدالناصر و شاه فيصل خواستيم که اخوانالمسلمين را به خود جذب کنيم، پس ايشان را به عربستان دعوت کرديم و در نتيجه شيخ غزالي و ديگر علماي اخوان به اين منطقه هجرت کردند، اما علم علماي اخوان المسلمين بيش از علم ما بود و در نتيجه تاثير آنها بر ما بيش از تاثير ما بر آنان بود. آري برخي از اخوانالمسلمين از تفکر وهابيت متأثر گشتند، اما حقيقت آن است که شيخ ربيع المدخلي شکايت ميکند که بسياري از رهبران وهابي از ميان ما رفتند و به اخوانالمسلمين پيوستند.
|