به گزارش شيعه آنلاين، دکتر "سالم حميد" يک نويسنده اماراتي است. وي اخيرا طي مقاله اي که به طور همزمان در تعداد زيادي از سايت هاي خبري، مجلات و مطبوعات جهان عرب منتشر شد، به نقد انديشه ضاله وهابيت پرداخته و آن را انديشه اي زشت و نفرت انگيز معرفي کرده است. متن کامل اين مقاله به شرح ذيل است:

تفکر سعودي وهابي از زشت ترين و نفرت انگيزترين انديشه ها و تفکرات در جهان است و دين اسلام از اين دين سعودي نوين، به نام وهابي مبراست. از سال 1803 ميلادي، ما در دولت امارات متحده عربي از امکانات فراوان سعودي در صادرات افکار عجيبشان رنج مي بريم، من در اينجا نمي خواهم از اوايل نفوذ فکري سعودي در دولت امارات، يعني از آغاز قرن نوزدهم بگويم، زيرا داستانش طولاني است؛ همانطور که همه مي دانند سعودي حدود چهار هزار کيلومتر از سرزمين هاي امارات را اشغال کرده است، يعني به اندازه حدود کلّ مساحت امارت دبي (مساحت دبي 3885 کيلومتر مربع است) و روزانه حدود 650 هزار بشکه يا بيشتر از نفت سرزمين اشغالي ما را مي دزدد.

به موضوعي مي پردازم که بعد از سال 1978 اتفاق افتاد، از زماني که نيروهاي اتحاد جماهير شوروي سابق براي حمايت از انقلاب کمونيستي بر ضدّ گروه هاي اسلامي معروف به "مجاهدان افغاني" وارد کابل شدند و بعد از آن، دولت هاي عربي و در رأسشان سعودي تحت فشار ايالات متحده آمريکا، وارد عمل شده و به جوانان عرب بخصوص سعودي اجازه سفر دادند تا بر ضدّ کمونيسم در جنگ شرکت کنند. هنگامي که "برهان الدّين رباني" رئيس جمهور سابق افغانستان در سال 2003 ميلادي از امارات ديدار کرد، در يک کنفرانس مطبوعاتي من شخصاً از او پرسيدم که افغانستان در حال حاضر، تا چه حدّ به افراد موسوم به افغاني عرب نياز دارد؟ او گفت: «ما بيشتر ترجيح مي داديم که قيمت پاسپورتي که جنگجوي عربي مي پردازد، را بدست مي آورديم بجاي حضور شخصي اش» و نيز افزود: «ما به هيچ وجه هيچ کمبود انساني در جنگجويان افغاني نداريم، نياز ما حمايت مادّي و اسلحه است».

کشور سعودي بعدها رسماً جوانان سعودي و ديگر کشورهاي حوزه خليج ]فارس[ را به اسم "جهاد" تشويق مي کرد و کيلو کيلو و چه بسا تن تن فتوا صادر مي کرد و آنان را تحت عنوان جهاد با کفار شوروي به افغانستان مي فرستاد، يعني سعودي فقط عروسکي بود که آمريکا هر طور دلش مي خواست آن را حرکت مي داد. حکومت سعودي براي به خدمت گرفتن احساسات ديني از طريق وسايل مختلف رسانه اي و صدور نشريات و نوارهاي ديني اصرار داشت. اين کشور عربي در حال بسيج ديني بي حدّ و مرزي به سر مي برد که در آن مغزهاي جوانان و کودکان شستشو داده شد، سپس حکومت هاي کشورهاي حوزه خليج ]فارس[ با تأسف تمام پشت سر سعودي کشيده شدند و درب هاي خود را به روي هر جواني که داوطلب مي شد به افغانستان برود، باز کردند، ‌در حالي که اين براي خود افغان ها چيز جالب و دلخواهي بود! آنها از مجاهدين عرب مي پرسيدند که "اگر آنها واقعاً مي خواهند جهاد کنند، چرا براي آزادي فلسطين نمي روند بجاي آنکه هزاران کيلومتر را طي کنند تا به کشوري بروند که هيچ ارتباطي با آن ندارند، جز تشابه در دين؟!" اما متأسفانه جوانان عربي مغزهايشان شستشو داده شده بود و به سبب هيجان ديني که سعودي به روش بسيار زيرکانه اي بر اساس اوامر اربابان آمريکايي شان در آنها تزريق کرده بود، گول خورده بودند. تا آنکه در اوايل دهه 80 قرن گذشته ميلادي، تعداد داوطلبان عرب يا کساني که موسوم بودند به "مجاهدين عرب" بودند، به بيش از 40 هزار داوطلب بالغ شد، در حالي که وجود اينها اصلاً هيچ کمکي به مقاومت افغانستان نمي کرد.

سعودي نمي توانست درک کند کسي که مي خواهد با آتش بازي کند، بايد قبل از آن ياد داشته باشد که چگونه با آتش کار کند، و الا آتش قبل از هر چيز دامن خودش را مي گيرد! و اين چيزي است که واقعاً اتفاق افتاد، رهبر "احمق هاي عرب" – از مجاهدان واقعي عرب پوزش مي طلبم– آن بي خرد کثيف "عبد الله عزام" دشمن پنهان همه دولت هاي عرب است، او کسي است که نقشه طولاني مدّت خبيثانه اي براي بازگرداندن نصف اين مجاهدان به کشورهاي اصلي شان طراحي کرد، تا بروند و علم جهاد بر ضدّ ملت ها و حکومت هاي کافرشان را بلند کنند؛ و اين چيزي بود که در واقع اتفاق افتاد، چرا که بعد از خروج نيروهاي شوروي از افغانستان، جنگ داخلي افغانستان شروع شد. در همين حال، اغلب افغان هاي عرب به کشورهايشان بازگشتند تا سموم جهاد بر ضدّ اهل و مردم خود را در آنجا بپاشند. در اين زمان بود که سعودي فهميد چه اشتباه بزرگي مرتکب شده و باعث به وجود آمدن گروهي گمراه از انسان ها شده است، کساني که همّ و غمّ اول و آخرشان اشاعه هرج و مرج و قتل و کشتار و تخريب به اسم دين بود!

سعودي از دين به عنوان وسيله اي براي تحقق اهداف سياسي خود استفاده کرده بود، اما اين نقشه آمريکايي بدرستي سنجيده نشده بود، افغان هاي عرب که باز گشتند، فقط مصيبتي بودند که بر سر تمام دول عرب آوار شدند، فقط به سبب عربستان سعودي ... در سال 1990 رئيس جمهور احمق عراق که "صدام حسين" خوانده مي‌ شد، با اشغال کويت باعث تخريب و ويراني قديم ترين تمدّن در روز زمين يعني عراق شد. اشغال عراق و تبعات آن از جمله آمدن لشکريان و گروه ها و لاشخورهاي آمريکايي و ديگري سعودي، به مثابه فرصت بزرگي براي سگ هاري به اسم "اسامه بن لادن" شد که به سرعت سازماني سرّي به نام القاعده براي جنگ با نيروهاي اجنبي کافر در سعودي تشکيل داد، او از سعودي تبعيد شد و مدتي در سودان زندگي کرد.. از آنجا هم رانده شد تا بار ديگر به باغ وحش حيوانات افغاستان برگردد، تا از يک سو، عمليات هاي تروريستي اش را اجرا کند و از سوي ديگر اعراب و مسلمانان تا به امروز از بدرفتاري و تحقير در کشورهاي جهان به سبب اعمال خشونتبار او به اسم اسلام و مسلمين در رنج عذاب باشند.

بعد از جنگ خليج فارس در سال 1991 و مصيبت بزرگي که آن خوک عراقي "صدام" به وجود آورد، سعودي جريان تازه اي را براي ما به مرحله اجرا درآورد که نام "بيداري ديني" ناميده مي شد (1991– 2001) و در خلال آن سعودي 16 ميليارد دلار براي ترويج انديشه ديني متعصّب وهّابي خرج کرد؛ يعني سعودي از آزمون افغانستان در بسط سموم غربي که هيچ ربطي به دين اسلامي ندارد، هيچ درس عبرت نگرفت. تا آنکه مصيبت عظماي حمله به نيويورک در سال 2001 پيش آمد. شخصاً اعتقاد دارم که باز هم عرصه آزمون هاي ديگري براي او پيش خواهد آمد که بيشتر ازقبل ترويج افکار متعصبانه خود را در داخل و خارج کشورها را ادامه بدهد. قرآن کريم مي فرمايد: «الله يَستهزئ بِهم وَ يَمدّهم في طغيانِهم يَعمَهون».

جريان ديني متعصب در عصر بيداري ديني به اسم «سروريه» ناميده مي شود، ولي من به روشني نمي دانم اين دو کلمه چه ارتباطي با هم دارند! بدبختي و شقاوت به معني صحيح کلمه! سعودي وهابي با موفقيت تمام توانست در قلب هاي کودکان و جوانان و زنان نفوذ کند، در حالي که ما در امارات نمي دانستيم لباس زشت سعودي، چيزي جز بيداري! از نوع سعودي نيست. نفوذ در فهم و شعور جوامع کشورهاي حوزه خليج ]فارس[ نفوذي شديد و قوي بود، و اين به سبب ميلياردها دلاري بود که سعودي براي ترويج مفاهيم و خزعبلات و خرافات متعصبانه خود در خطبه هاي ديني و نشريه هاي افراط گرايانه و نوارهاي ديني سمعي و بصري و مجلات و راديوها به خورد مردم مي داد، و اين بر خلاف شبکه هاي تلويزيوني مشکوک و 24 ساعته اي بود که مستمرا در تحت سايه حمايت سعودي دست و دل باز رشد مي کردند، اگر دلار سعودي نبود، آيا ما مردم خليج نشين دچار اين عقب ماندگي ديني سخيف و شرم آور زشت به اسم دين بوديم؟! بالطبع نه، براي اينکه به سعودي ظلم نکرده باشيم، بايد بگوييم که همچنين اين پول هاي کلان و هنگفت از طرف تجّار بزرگ سعودي طرفدار جريان متعصّب ديني بود، اما حکومت سعودي، از حمايت مادّي سخاوتمند آنان از علماي ديني راست و چپ براي حمايت از مسير عقب ماندگي را عيب مي گيرد.

اين جريان متعصّب به ايجاد جايگزين هايي براي اغلب نيازهاي مردم مبادرت کرده تا بدانجا که براي شادي هاي عروسي آوازهايي موسوم به «آوازهاي مخصوص مجالس شادي» وضع نموده، مردم همين طور براي ساده ترين امور زندگي روزانه و معيشتي خود بايد به دين از ناحيه شرعي مراجعه کنند، با ترويج نفرت و عدم تسامح با اديان ديگر يا حتي مذاهب اسلامي ديگر مانند متصوفه و شيعه، جامعه سعودي غرق در اصول گرايي است، و اين اصول را به جوامع خليجي ديگر مثل امارات و قطر و کويت و عمان هم صادر مي کند؛ حتي ريش مردان طولاني شده و شلوارهايشان تا زانو کوتاه شده و زنان از سر تا قدم سياه شده اند!

ساده ترين امور تفريحي را حرام اعلام کرده اند، تئاتر حرام است، سينما حرام است، فرهنگ حرام است، هنر حرام است، ادبيات حرام است، شعر حرام است، کتاب هاي غير ديني حرام است، آهنگ هاي تلفن همراه حرام است، اينترنت بر زن بدون محرم حرام است، دست دادن حرام است، دست زدن حرام است، صوت زدن حرام است، قهوه حرام است، زيرا اينها در صدر اسلام معروف نبوده است! و هر آنچه که تفريحي باشد، حرام است، (خدا زندگي تان را حرام کند اي بردگان دينار و درهم ...) و تا دلت بخواهد کيلو کيلو و تن تن فتواهاي تکفيري در پيش پا افتاده ترين امور صادر مي کنند، هر کسي بخواهد خودش را آرام کند، بايد به دعاهاي ديني گوش دهد؛ چرا که خلاف آن حرام است، همه چيز حرام است...

و العياذ بالله! حتي با وجود حملات يازده سپتامبر 2001 و تبعات ننگين اين حادثه براي مسلمانان، ولي سعودي همچنان به ترويج انديشه سلفي تندرو خود ادامه مي دهد و فقط وقتي راحت مي شود، که هدفش تحقق يابد و آن تقبيح بشريّت از نظر ظاهري و فکري است، تا آنگونه مسلماني باشي که بايد لباست را کوتاه کني تا زانوانت و عنان ريشت را از دست بدهي تا همچنان رشد کند و پرپشت شود، امّا زنان هم بايد ...

چند سال پيش به دبيرستان دخترانه اي رفتم در شهر مکه براي آتش نشاني، گله نيروهاي هيئت امر به معروف و نهي از منکر هم آمدند و مدرسه را محاصره کردند، و بخاطر اينکه دختران دچار ترس و وحشت شده بودند، بعضي از آنها يادشان رفت حجاب رسمي شان بپوشند، اين گله هاي وحشي و بي عاطفه و بي مروّت هيئت امر به معروف، دختران بي گناه را منع کردند که بدون آن حجاب ويژه سعودي از مدرسه خارج شوند، يعني دختر بايد بميرد به سبب اينکه حجابش را فراموش کرده، آيا اين مفهوم دين است در نگاه سعودي؟! اگر اين مفهوم دين شماست، پس چرا خودتان آن را رعايت نمي کنيد، بجاي آنکه پول هايتان را براي ويران کردن کشورهاي همسايه خرج کنيد؟ من فکر مي کنم فرزندان خودتان به اين پول ها بيشتر احتياج دارند تا حجاب داشته باشند و کمتر فساد مالي نمايند!