|
| * ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | |
| ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | |
|
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½
|
ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 25 تير 1387
|
تعداد بازديد: 1748
|
|
پاراچنار؛ جنگ فرقهاي يا حمله استکبار
|
|
|
وحدت اسلامي يكي از شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي بوده و استراتژي اين نظام اسلامي و شيعيان جهان تعيين گرديد و از آن زمان به بعد در شبه قاره به ويژه پاکستان هم اين موضوع از سوي شيعيان پيگيري شد و هنگاميکه استکبار احساس کرد که اين حرکت منافعش را تهديد ميکند؛ ايجاد موانع را آغاز نمود و گروههاي تروريستي يکي پس از ديگري تاسيس شدند.
اولين بار گروهي به نام «سواد اعظم اهل سنت» در کراچي و گروهي از يزيديان محلي در شهرک «صده» واقع در 35 کيلومتري جنوب شرق پاراچنار شيعيان را &ndash به دنبال جشن پيروزي رزمندگان اسلام در خرمشهر و تيراندازي هوايي شيعيان به مدت چند ساعت که دولت را نگران و يزيديان را خشمگين کرد - هدف قرار دادند که در اين حملات شيعيان منطقه «لالو کيت» در کراچي و صده در منطقه عمومي «کرم ايجنسي» اخراج شدند و از آن به بعد شيعه کشي در پاکستان به امور روزمره اين کشور تبديل شد و تاکنون هزاران نفر از شيعيان در اين کشور به شهادت رسيده اند اما شيعيان از داعيه وحدت دست نکشيده اند و از گلوي بريده خويش نيز اذان وحدت سر ميدهند اما از سوي ديگر گروههاي ترورريستي هم در تلاش خود جهت ايجاد جنگ فرقهاي در کشور موفقيتي به دست نياورده اند و شايد براي خوانندگان محترم عجيب باشد که هرگاه که شيعيان در پاکستان مورد حمله قرار ميگيرند بسياري از سنيها اين حملات را محکوم ميکنند و همچنين اگر سنيها با حادثهاي روبرو شوند شيعيان به وظايف انساني خود در قبال آنان عمل ميکنند. البته اين امر نبايد مانع اين واقعيت شود که  جامعه اهل سنت بستر پرورش تروريستها است و سنيها هرگز ثابت نکرده اند که از اين گروهها بيزارند و هرگز در راستاي پايان دادن به شيعه کشي اقدام مناسبي انجام نداده اند. با اينحال هنوز نميتوان گفت که تلاش يکجانبه شيعيان براي ايجاد وحدت موفقيت آميز بوده است که دلائل گوناگوني براي اين موضوع وجود دارد و توضيح آن از حيطه موضوع ما بيرون است اگرچه اين تلاشها تا اين حد موفقيت آميز بوده که در پاکستان بعد از 27 سال فعاليت گروههاي تروريستي، شيعيان و سنيها در بسياري از مناطق باهم وصلت ميکنند، در غم و شادي يک ديگر شريک ميشوند، مشکلات يک ديگر را حل ميکنند و از همه مهمتر اين که آنها با هم زندگي ميکنند.
البته دشمنان اسلام هم از تلاش خود جهت ايجاد تفرقه دست برنداشته اند و  بعد از هرحادثه تروريستي در کشورهاي مختلف ازجمله پاکستان، رسانههاي استکباري هدف استراتژيک خود را اولويت داده و اين حوادث را جنگ شيعه و سني قلمداد ميکنند و در جمهوري اسلامي ايران نيز رسانههاي معتبر  عين اين عبارات را به کپي ميکنند و بدينترتيب شيعيان مظلوم مورد ستم مضاعف قرار ميگيرند. آنها از يک سو مجبورند شهيدان خود را &ndash که همانا شهيدان وحدت اسلامي هستند و هدف استکبار قرار گرفته اند &ndash تشييع کنند و از سوي ديگر دشمنان و دوستان اسلام همصدا آنها را مورد کم لطفي قرار داده قربانيان جنگ فرقهاي  قلمداد ميکنند. برخي راديوهاي برونمرزي صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران نيز بعد از 15 ماه جنگ همه وهابيون و گروهکهاي تروريستي سراسر پاکستان و افغانستان و شهادت بيش از 600 نفر از شيعيان در اين جنگ بيسابقه و طولاني هنوز درک نکرده اند که در منطقه پاراچنار چه ميگذرد و اصرار دارند ثابت کنند که اين يک جنگ قومي است در حالي که اگر جنگ قومي است پس افغانيها و قبائل و اقوام دورتر و گروههاي مذهبي مانند القاعده و سپاه صحابه در آنجا چه کار ميکنند و چرا شيعيان پاراچنار در ساير شهرها هدف قرار ميگيرند و چرا مسير 254 کيلومتري پاراچنار تا پيشاور &ndash که در  دو طرف ان اقوامي ديگر زندگي ميکنند و نزاع ارضي و غيره با شيعيان پاراچنار ندارند &ndash براي شيعيان ناامن است و چرا آنها افراد شيعه را اسير ميگيرند و آنگاه آنان را مسله ميکنند و آثار سينه زني و زنجير زني را از بدن آنها با قساوتي به سبک عبيدالله بن زياد و حجاج بن يوسف ثقفي از بدنشان جدا ميکنند و دست و پايشان را با اره و ساتور قطع ميکنند و  چرا آنان را سر ميبرند؟(1)  آيا اين اعمال يزيدي دليلي جز بغض اهل بيت (عليهم السلام) دارد؟ و آيا اين جنگ بعد از تظاهرات يزيديان و شعارهاي «زنده باد يزيديت و مرده باد شهادت حسين(ع)» شروع نشده بود؟ آيا دنيا نديد که آنها در وزيرستان &ndash که فاصله زيادي از پاراچنار دارد &ndash سرباز شيعه را از بين اسراء نظامي براي کشتن انتخاب نکردند و آيا با به نمايش گذاشتن مهر نماز و کتابي حاوي احکام نماز شيعي و کتابي از شهيد مطهري &ndash که از وسايلش پيدا کرده بودند &ndash بر کفر او فتوا ندادند و او را سر نبريدند؟ و آيا چند صد نفر از اعضاء القاعده از اعم از عرب و ازبک و آفريقايي و اروپايي در پاراچنار کشته نشدند و براي شناسايي به وسيله بالگردها به ساير شهرها انتقال نيافتند؟
ممکن است خواننده بگويد که نگارنده با اين توضيحات خود ادعاي خويش مبني بر نبود نزاع در بين شيعه و سني را رد کرده است،  ولي چنين نيست زيرا آناني که شيعيان را هدف قرار ميدهند از دو حالت خارج نيستند: يا مزدورند و از برخي دولتمردان پاکستاني و يا دشمنان خارجي که شيعه را براي خودشان خطر ميدانند و در سراسر جهان اسلام به دنبال تفرقه بين شيعه و سني هستندو از اين اختلافات و تفرقه بهره برداري ميکنند و يا از فريب خوردگاني هستند که توسط کساني که مزد و جيره و مواجب از ديگران دريافت ميکنند، گمراه ميشوند و ميخواهند با عبور از راه ميانبر وارد بهشت شوند!.
به آنها گفته ميشود که به محض مردن عدهاي از حوريان بهشتي منتظرند با آغوش باز از آنان استقبال کنند و حساب و کتابي در بين نيست و مستقيم وارد بهشت ميشوند که البته عدهاي جانيان بالفطره نيز در اين ميان تشنگي خود را با خون بيگناهان جواب ميدهند و انسانهاي بيدفاع را سلاخي ميکنند تا خوي خونخواري خويش را تسکين بخشند.
پاراچنار تنها منطقه قبايلي پاکستان است که با سه استان افغانستان مرز مشترک دارد و با تنها منطقه قبائلي است که طالبان در طول سالهاي بعد از 11 سپتامبر 2001 ميلادي جرأت نداشته اند با استفاده از اين منطقه وارد افغانستان شوند و تروريسم فرامرزي را تحقق بخشند ولي فرماندار کرم ايجنسي «سليم خان» قبل از ترک پاراچنار در يک کنفرانس مطبوعاتي در ژانويه سال 2007 اظهار داشت که «در 2007 نقشه پاراچنار تغيير خواهد کرد!» که اين سخن او نشان از توطئه نهفته اي داشت که براي اجراي آن گروهک سپاه صحابه &ndash که فعاليت آن در سراسر پاکستان غير قانوني است &ndash در پاراچنار با همکاري مقامات محلي دست به اقدامات تروريستي زد و سرکرده محلي اين گروه «عيدنظر» &ndash که آشکارا ابراز ميدارد که بهتر است «يزيد نظر» ناميده شود و در جرايم مختلف نيز دست داشته و سابقه تاريکي دارد &ndash به توصيه وزارت کشور به عنوان دبير «انجمن فاروقيه» (مجمع سنيهاي محلي) انتخاب شد و اين انجمن رسما به تروريستها سپرده شد و به او و دوستانش اجازه تام داده شد که با احياء تفکر يزيدي منطقه امن پاراچنار را ناامن کند. علاوه بر «پليتيکال اجنت» يا فرماندار اين منطقه که قبل از رفتنش «نويد تغيير نقشه پاراچنار»، برخي ديگر از مقامات پيشين دولت گفته بودند که قرار است در سال 2007 طالبان در اين منطقه حضور گسترده پيدا کنند...
قابل ذکر است که در ابتداي سال 2007 جرگه اي بين افغانستان، پاکستان و ناتو و قبائل آنسوي خط ديورند برگزار شد که در اين جلسه سران قبائل کرم ايجنسي اعلام کردند که به طالبان اجازه نخواهند داد از اين منطقه براي نفوذ به افغانستان استفاده کنند. اين درحالي است که اگر مردم پاراچنار و کرم ايجنسي با طالبان و تروريستها مخالفتي نداشته باشند و آنها بتوانند بدون دردسر وارد افغانستان شوند هزينههاي سنگيني به افغانستان تحميل خواهد شد!....اما منطقه اي که از ناآرام کردن کشور همسايه خودداري و جلوگيري ميکرد خود ناآرام شد! و ورود سرزده تروريستها به اين منطقه با 40 تا 50 خودروي حامل نيرو و سلاح آغاز گرديد.
اين قافلهها وارد منطقه ميشدند ولي دولتمردان محلي توان آن را نداشتتند که با آنها روبرو شوند و وقتي مردم شکايت ميکردند، ميگفتند که «آنها از مرکز آمده اند و ما حق نداريم از ورود و حرکت آنها جلوگيري کنيم..!» اين افراد بعد ازعبور از منطقه وارد مناطقي از افغانستان ميشدند و عمليات تروريستي انجام ميدادند&hellip.
در ابتداء نظر عموم اين بود که دولت پاکستان با عبور دادن آنها از پاراچنار، قصد دارد نيروهاي ناتو را وادار به بمباران مناطق مختلف شيعه نشين نمايد ولي اين پروژه با کارهاي تبليغاتي محدود اما مؤثر شيعيان خنثي شد و ناتو هم دريافت که کرم  ايجنسي در اين رابطه بيتقصير است. البته مشخص بود که در اين منطقه جنگ سراسري در خواهد گرفت زيرا سپاه صحابه و انجمن فاروقيه پاراچنار و برخي قبائل فريب خورده در اطراف حرکات مشکوکي داشتند و بسياري از منازل افراد غير شيعي نيز از سکنه خالي شده بود. يکي از اعضاي القاعده که از وزيرستان به پاراچنار انتقال يافته بود در يک درگيري جزئي کشته شده بود و مشخص شد که بيش از 500 نفر از اعضاي القاعده وارد اين منطقه شده اند تا درسي فراموش ناشدني (!)به مردم پاراچنار بدهند و مهارت ويژه تروريستي را عليه شيعيان به نمايش بگذارند.
اما شيعيان هنوز به بهبود اوضاع اميدوار بودند و از دولت ميخواستند که از برهم خوردن امنيت کرم ايجنسي جلوگيري نمايد اما مقامات محلي هيچوقت به مطالبات اکثريت مردم منطقه توجهي نکردند و وضع امنيتي منطقه روز به روز بدتر شد. ناصبيان گاهي تقاضاي اخراج مقامات شيعه(2﴾ از سرزمين خودشان را مطرح ميکردند، گاهي انتقال مقر اجرايي دولت از شهر پاراچنار به منطقه اشغالي صده مطرح ميشد و همزمان در چندين مورد جوانان شيعه مورد هجوم ناصبيان قرار گرفتند.
در ماه مارس 2007 عيدنظر با همکاري طالبان و با هدف خدشهدار کردن وحدت شيعه و سني در منطقه «شابک» يک نفر شيعه به نام «ايوب» را که چند نفر شيعه و سني نيز او را همراهي ميکردند(وتعدادشان به 6 نفر ميرسيد﴾، با نهايت قساوت به قتل رساند. مدتي بعد دو نفر سني به دليل داشتن روابط دوستانه با شيعيان در همان منطقه شابک و  «شاشو» توسط نواصب سربريده شدند و اين اولين حوادث سربريدن در تاريخ کرم ايجنسي بود.
در همين دوران منطقه با آفت آسماني سيل روبرو شد و حکمران سابق ايالت «علي محمدجان اورکزئي» به پاراچنار آمد تا از مناطق سيلزده ديدن کند. وي در منطقه شلوزان در اجتماع مردم سخنراني کرد و گفت: «به زودي آفتي بس بزرگتر بر اين منطقه نازل خواهد شد».
بعد از آن در روز 12 ربيع الاول در پاراچنار راهپيمايي يزيديان با عنوان ميلادالنبي (ص)(3﴾ برگزار شد که در آن يزيدنظر با حمايت مقامات دولتي در شأن اهل بيت عليهم السلام بويژه سالار شهيدان امام حسين عليه السلام بيادبي کرد.
اين امر قابل توجه است که برخلاف راهپيماييهاي اهل تسنن واقعي در سراسر پاکستان (نه ديوبنديها و وهابيها) در راهپيمايي يزيدنظر که با عنوان بزرگداشت ميلاد رسول الله (ص) انجام شده بود، به ساحت مقدس رسول الله و آل پاک او توهين شد و جملات و شعارهاي فوق العاده ناروا به زبان آورده شد. پيروان يزيد لعين شعار دادند که «شهادت حسين مرده باد» و «يزيديت زنده باد».(4﴾
شيعيان تلاش کردند که دولت را به عکس العمل وادار کنند تا عاملين اين اقدام تحريکآميز را دستگير کند اما اين اتفاق نيفتاد و در 17 ربيع الاول 1428 &ndash در حاليکه مراسم هفته وحدت اسلامي در حسينيه مرکزي شيعيان در جريان بود &ndash عده اي از جوانان خشمگين و البته غيرمسلح شعارهايي عليه يزيديان دادند که بلافاصله از سوي نيروهاي غيربومي سپاه مرزي هدف قرار گرفتند و 4 نفر از آنان شهيد شدند و سپس حسينيه هدف قرار گرفت و جنگ آغاز شد و در اين جنگ يک هفتهاي شيعيان چندين بار از سوي پايگاه سپاه مرزي يعني همان نيروهاي دولتي تحت امر ارتش پاکستان، هدف حملات خمپاره اي قرار گرفتند.
بعد از آن راهها بازگشايي شد و زندگي به جريان افتاد اما «چون نقشه پاراچنار به دليل مقاومت دليرانه شيعيان عوض نشده بود»، گروهک منحله سپاه صحابه در پيشاور جلسهاي برگزار کرد و پس از جلسه اعلام شد که اين بار همه گروههاي جهادي کشمير و افغانستان که با ارتش هند و شوروي و آمريکا جنگيدهاند به شيعيان پاراچنار حمله خواهند کرد و مقاومت آنها را در هم خواهند شکست". بنابراين اقدامات تحريک اميز از  جمله آدمربايي و تيراندازي به سوي مسافران در مسير پيشاور &ndash پاراچنار  ادامه يافت. در ماه آگوست 2007 يک حمله انتحاري در پاراچنار 14 شهيد و 40 مجروح به جاي گذاشت و بعدا معلوم شد که مقامات محلي از سه روز قبل از اين حمله اطلاع داشتند و حتي فرد مهاجم را &ndash که به سرطان کبد مبتلا بود و تنها چند ماه ميتوانست زنده بماند &ndash هم شناسايي کرده بودند و حتي گفته ميشود که مهاجم همراه با معاون فرماندار به شهر آمده بود تا در بين راه نيروهاي دولتي خودروي او را بازرسي نکنند!
در  ماههاي بعدي چندين نفر سرباز شيعه پاراچناري در شهرهاي «هنگو» و مناطق شورشي «باجور» و «وزيرستان» به شهادت رسيدند و دو نفر در وزيرستان و «دوآبه» سربريده شدند.
به دنبال شهادت دومين سرباز در دوآبه، چند نفر سني در شهر پاراچنار سر يک مسئله نامشخص ناموسي با هم درگير شدند و 3 نفر در اين درگيري مجروح شدند و يزيديان و دولتمردان که به دنبال بهانه اي جهت تکميل توطئه و تغيير نقشه پاراچنار در تاريخ 16 نوامبر به طور شتابزده حملات گسترده را عليه شيعيان &ndash به بهانه مجروح کردن سه نفر سني مورد اشاره - جنگ ديگري به شيعيان تحميل کردند. که اين جنگ تا 20 روز ادامه يافت و به دليل سرماي شديد متوقف شد اما دوباره از سرگرفته شد و پاراچنار که از مخالفان شيعه خالي شده بود و هيچ مشکل امنيتي در آن وجود نداشت به مدت 40 روز در منع امد و شد بسر برد و تا هفته اول ژانويه جنگ ادامه داشت البته راهها بسته ماند و مقررات حکومت نظامي به مناسبت حلول ماه محرم لغو شد.
به دنبال آن در جلسه حزب مردم يک خودروي بمب گذاري شده منفجر شد که در حدود 50 نفر شيعه در اين انفجار شهيد شدند و حملات به کانديداهاي شيعه ادامه يافت و بعد از مدتي باز هم جنگ آغاز شد. در اين ميان هيأتهاي مذاکره کننده دولتي از طرفين در تمام اين مدت در خوابگاههاي دولتي خوردند و خوابيدند و جلسات برگزار کردند ولي چون قرار نبود به نتيجه برسند، به نتيجه اي نرسيدند تا يک ماه پيش که دولتمردان براي آن که جرگه را مقصر عدم برقراري صلح معرفي کنند همه اعضاء آن را زنداني کردند و کشتار پراکنده شيعيان ادامه يافت شيعيان که از راه افغانستان به شهر پيشاور ميرفتند به دنبال ربوده شدن 4 نفر از آنها در افغانستان و شهادت دونفر از آنها، بطور کامل محاصره شدند و دولت پاکستان مرزها را بست و محاصره 8 ماهه شديدتر شد. در منطقه «پيوار» جنگ از 4 ماه گذشته بي انقطاع ادامه دارد در يک هفته قبل عده اي از شيعيان در منطقه «شلوزان» به دنبال تعمير سدي رفته بودند که توسط يزيديان تخريب شده بود؛ اما سه نفر از آنها در حمله يزيديان به شهادت رسيدند که شيعيان نيز انتقام شهداء خود را بلافاصله گرفتند اما جنگ در آنجا نيز ادامه دارد.
تقريبا دو هفته پيش اعلام شد که اعضاء جرگه آزاد شده اند و به يک استراحتگاه دولتي در «ابوت آباد» انتقال يافته اند و بعد از آن اعلام شد که اين افراد همه توسط نيروهاي امنيتي به مکان نامعلومي انتقال يافته اند و بعد از 3 روز آنها در يک هتل در همان شهر آتش بس يکماهه را امضاء کردند و اميد به اين که محاصره 8 ماهه شکسته شود، افزايش يافت.
در هفته گذشته اولين کاروان سوخت و آذوقه قرار شد که به پاراچنار انتقال يابد اما معاون فرماندار و فرمانده گردان سپاه مرزي با يک توطئه حساب شده اجازه دادند 35 نفر از يزيديان ناصبي زنداني در زندان شهرک سني نشين صده از زندان فرار کنند و مسلح شوند تا در برابر حرکت کاروان بايستند و آنها اين کار را با موفقيت انجام دادند و روز بعد در محلي به نام روستاي «پيرقيوم» راه را بر کارواني بستند که نيروهاي نظامي بر حفاظت آن مامور بودند و چهار نفر از جمله دو سرباز را کشتند و يک سرباز &ndash که از قضا شيعه &ndash بود به سوي آنها آتش گشود که شهيد شد و بقيه طبق دستور عکس العملي نشان ندادند و بالگردهاي ارتش نيز به جاي حمله به تروريستها به روستاي سني نشين پيرقيوم حمله کردند و عده اي از مردان آن را کشته و 38 نفر از جمله زنان و کودکان را مجروح کردند و تروريستهاي يزيدي بار 13 کاميون را به سرقت بردند و تنها 9 دستگاه کاميون توانستند از محل بگريزند و وارد مناطق شيعه نشين شوند و آنها 13 دستگاه کاميون را به آتش کشيدند و خدمه اين کاميونها را در دو مرحله در آتش سوزاندند و يا قطعه قطعه کردند که در ابتداي گزارش به نحوه شهادتشان اشاره شده است. قابل ذکر است که شيعيان به دنبال ربوده شدن برادران و فرزندان خود و حمله تروريستها به کاروان سوخت وآذوقه منطقه صده و پيرقيوم را محاصره کردند ولي مقامات دولتي آنها را با وعده بازگشت ربوده شدگان و کاميونها وادار به ترک سنگرهايشان کردند اما روز بعد اجساد شهيدان را به شيعيان تحويل دادند و کاميونها نيز سوختند.
گفتني است که سنيهايي که بستر پرورش تروريستهاي ناصبي را فراهم آورده اند خود نيز از دست آنها به ستوه آمده اند و تاکنون در بيش از 5 انفجار دهها تن از آنان را کشته اند و در تازهترين اقدام، 8 نفر از تروريستهاي ناصبي از روستاي سني نشيني بهنام «خاپيانگي» ربوده و اجساد اين افراد در اطراف روستاي سني نشين ديگري به نام «مَندوري» پيدا شده اند.
با توجه به اين واقعيت ها نميتوان گفت که اين جنگ بين شيعه و سني جريان دارد بلکه اين جنگي است که با اهداف اعلام نشده از جمله خدشهدار کردن وحدت مسلمين راه اندازي شده است و صد البته که عناصر ياد شده از 25 سال گذشته همواره بر آن بوده اند که جنگ شيعه و سني در اين کشور راه بيفتد و شهر به شهر و کوچه به کوچه شيعيان با سنيان درگير شوند تا بهانه نسل کشي شيعيان از سوي نيروهاي نظامي و امنيتي و قدرتهاي خارجي فراهم آيد و جمهوري اسلامي ايران از پشتوانه قوي در سرزمين اين همسايه شرقي محروم شود و آنها با سرکار آوردن طالبان و سپس اشغال افغانستان نيز همين هدف را دنبال کردند.
از سوي ديگر مسلم است که احتمال بازگشايي راهها و رفع محاصره هنوز وجود ندارد و البته به دنبال آشکار شدن مظلوميت شيعيان در سراسر پاکستان و درز کردند اخبار تعرض ناصبيان و جانيان بالفطره به آنها و فاش شدن ناتواني دولت مرکزي در اعمال حاکميت در اين منطقه، دولتمردان پاکستاني هر روز با دو فروند بالگرد مسافرين شيعه را بهع پيشاور ميبرند و عدهاي را نيز باز ميگردانند که البته اين اقدامات موقت به طريق اولي ثابت ميکند که دولت توان اعمال حاکميت در مسير 254 کيلومتري پاراچنار تا پيشاور را ندارد و استفاده از بالگردها براي حل مشکل شيعيان نيز در واقع به مثابه داروي مسکن است که قطعا ادامه پيدا نميکند و مشکل شيعيان با بازگشايي راهها حل ميشود.
از سوي ديگر بعد از حمله به کاروان آذوقه، مقامات دولتي که در توقف کاروان، سرقت محتويات کاميونها، شهادت شيعيان و آتش زدن کاميونها شريک بودند، براي حفظ ظاهر به روستاي پيرقيوم رفتند و به آنها ضرب الاجل دادند که تا ساعت 6 بعد از ظهر روز پنجشنبه گذشته تروريستهاي فراري را تحويل دهند والّا خودشان را براي حمله ارتش آماده کنند ولي آنها مسلح شدند و اماکن دولتي را در صده محاصره کردند و تهديد کردند که چنانچه مورد حمله قرار گيرند دست به شورش خواهند زد و تمامي اماکن دولتي را نابود خواهند کرد چنانکه زمان ضرب الاجل بعد از ظهر روز پنچشنبه، تمام شد اما اتفاقي نيفتاد.
لازم به ذکر است که سنيها نيز به اندازه شيعيان از جنگ جاري رنج برده اند و اگرچه از ترس تروريستها با آنها همکاري و همراهي ميکنند اما در گفتگو با رسانهها بارها و بارها اين جنگ را محکوم کرده اند و خواستار توقف آن شده اند و دولتمردان را عامل تداوم اين وضعيت معرفي کرده اند.
بنابر اين نتيجه ميگيريم که عناصر کليدي در دولت پاکستان &ndash که منافع قدرتهاي خارجي را بر منافع ملي پاکستان ترجيح ميدهند - در پشت صحنه اين حوادث قرار دارند و در کنار مناطق شورشي غرب و شمال غرب کشور، شيعيان ميهن دوست پاراچنار را &ndash که تاکنون صدها نفرشان در جهت دفاع از پاکستان کشته شده اند و هنوز در ارتش و نيروهاي شبه نظامي به دفاع از حاکميت ملي و تماميت ارضي کشور خدمت ميکنند &ndash نيز هدف جنايات و جرائم غيرانساني قرار داده اند و براي اين امر از کهنه سربازان زمان رژيم طالبان در افغانستان و همه گروهکهاي آدمکش پاکستاني &ndash که به قساوت قلب و بغض آل محمد (ص) شهرت دارند &ndash توسط اين عناصر در منطقه کرم ايجنسي و کوهات به خدمت گرفته شده اند. البته اين موضوع ديگري است که آنها سنيها را آسانتر از شيعيان به قتل ميرسانند زيرا شيعيان معمولا انتقام خون شهيدان خويش را ميگيرند ولي سنيها از ترس ابزارهايي مانند فتوا و مذهب &ndash که در اختيار تروريستها قرار گرفته &ndash حتي فکر انتقام کشتههاي خويش را به خود راه نميدهند و در همکاري با آنها به دليل هراس از تحمل خشونتهاي بيشتر راسختر مي شوند. البته کشتار سنيها توسط تروريستهاي ناصبي در ديگر مناطق قبائلي از جمله وزيرستان شمالي و جنوبي و «خيبر» و «تيراه» ادامه دارد.
1)    يک نفر از اسيراني که اخيرا به دست نواصب افتادند، موفق به فرار از دست آنان شده بود و خودش را به پيشاور رسانده بود و يک نفر ديگر از مستبصرين بود که خودش را سني معرفي کرده بود و آنها نماز به طريقه اهل سنت را از او پرسيده بودند و او جواب داده بود بنابراين از دست آنان خلاص شد. اين فرد بعد از آزادي شمه اي از جنايات نواصب عليه شيعيان دربند را بازگفت و اظهار داشت که آنها فردي به نام قصاب داؤود را براي سلاخي شيعيان آورده بودند که کنده درخت و ساتور با خودش آورده بود و بقيه داستان را بهتر از تصاوير مربوطه شنيد و فهميد.
2)    مقامات شيعه محلي بيشتر در بخش آموزش و پرورش و جنگلباني و کشاورزي و بهداشت و درمان و راه و ساختمان مشغول کارند وگرنه مقامات اجرايي همگي غير شيعي ميباشند.
3)    12 ربيع الاول روز ميلاد رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) &ndash به روايت اهل تسنن &ndash «که روز راهپيمايي ديوبنديهاي کرمي است،در واقع عکس العمل برنامه عاشوراي شيعيان است و گرنه ديوبنديان و وهابيان و ناصبيان برگزاري برنامههاي ميلادالنبي (ص) را بدعت ميدانند و آن را کفر و شرک ميشمارند».
4) چقدر عجيب است که شهادت امام حسين عليه السلام را به رسميت ميشناسند و در شعار خود شهادت امام را محکوم ميکنند و جريان يزيدي را که در رگهاي دورانها به موازات جريان حسيني و علوي ادامه دارد، را تشويق ميکنند و زندگي آن را آرزو ميکنند. آيا جهلي بالاتر از اين سراغ داريم که شهادتي را که مايه حيات اسلام و حيات جوامع به شمار ميرود، محکوم کنند؟؟؟
منبع: ابنا
|
|