علي (عليه السلام) در وصيت خود به امام حسن (عليه السلام) فرمودند: «لَا تَکُنِ الدُّنْيَا أَکْبَرَ هَمِّک» مبادا بزرگترين هدف و يا غم و غصّهات دنيا باشد! نميگويد براي دنيايت دعا نکن، بلکه ميگويد بابينش صحيح براي دنيايت دعاکن. آيت الله مجتبي تهراني در بيستمين جلسه درس اخلاق خود در ماه مبارک رمضان با تاکيد بر ضرورت تصحيح بينش انسان نسبت به دنيا و خود گفت: اهل بيت (عليه السلام) نميگويند براي دنيايت دعا نکن. أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلي اَعدائِهِم أجمَعِين. بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِيم؛ اللّهم صَلِّ عَلَي محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائي إذا نادَيتُک و اسمَع دُعائي إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَيَّ إذا ناجَيتُک فَقَد هَرَبتُ إليکَ وَ وَقَفتُ بَينَ يَدَيک.[1] مروري بر مباحث گذشته گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهي است که از مصدر وحي نازل شده است و ماهي است که عبد با ربّش راز و نياز ميکند و خواستهها و حاجاتش را اظهار ميکند که از اين خواستهها تعبير به دعا ميشود؛ لذا ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. در باب مضامين دعا عرض کردم که عبد بايد هم براي دنيايش و هم براي آخرتش دعا کند؛ امّا در امور دنيوي بايد سقفي براي دعايش قرار دهد و زيادهطلب نباشد، که از آن سقف در روايات ما تعبير به «کفاف» ميشود. در جلسات گذشته گفتيم که درخواست کفاف در دعا، امر تعبّدي محض نيست؛ بلکه بستگي به بينش انسان نسبت به خلقت دنيا و خلقت خودش در ارتباط با دنيا دارد. نگاه انسان بايد به دنيا، نگاه ابزاري باشد؛ انسان نبايد براي دنيا اصالت قائل شود و در باب خلقت خود نيز بايد به اين مسأله توجه داشته باشد که او براي دنيا خلق نشده است، بلکه براي نشئه ديگري خلق شده است. ضرورت تصحيح بينش انسان نسبت به دنيا و خود معصومين (عليهمالسلام) ترسيم اين بينش صحيح را تحت قالب مثال به ما آموختهاند. پيغمبر اکرم (صلّياللهعليهوآلهوسلّم) ميفرمايند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِي الدُّنْيَا ضَيْفٌ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ عَارِيَةٌ وَ إِنَّ الضَّيْفَ مُرْتَحِلٌ وَ الْعَارِيَةَ مَرْدُودَه». [2] در اين روايت شريفه، پيغمبر اکرم ديدگاه انسان نسبت به خود و دنيا را در قالب مثال فرموده است. ديدگاه انسان نسبت به خودش بايد مانند مهماني باشد که از اينجا ميرود و کوچ ميکند؛ امّا نسبت به دنيا بايد مانند مالي عاريهاي باشد که بايد آن را پس داده و برود و تنها ميتواند از آن استفاده کند. [3] مالکيت انسان در دنيا اصالت ندارد. اصالت آنجايي است که انسان مالک آن باشد؛ در حالي که دنيا در نزد ما عاريه است. انساني که ادّعا ميکند مؤمن است و نشئه ديگر را قبول دارد، بايد ديدگاهش نسبت به خودش در ارتباط با دنيا اينگونه باشد که در اين دنيا مهمان است و دنيا براي او اصالت ندارد و او مالک دنيا نيست. پيغمبر اکرم (صلياللهعليهوآلهوسلم) ميفرمايند: «کُونُوا فِي الدُّنْيَا أَضْيَافاً». [4] ديدگاه شما بايد اينگونه باشد که چند صباحي در اين دنيا مهمان هستيد و اين دنيا براي شما اصالت ندارد. پيآمد هدفانگاريِ دنيا اگر انسان براي دنيا اصالت قائل شد، پيآمدش اين ميشود که دنيا براي انسان هدف ميشود؛ بنابر اين بيشترين تلاش خود را صرف رسيدن به هدف خود ميکند. اگر براي دنيا اصالت قائل شدم، دنيا هدف ميشود نه وسيله؛ و به طور طبيعي اگر انسان به هدفش نرسد، بالاترين غصّهاش دنيا ميشود. اگر دنيا در دستم بود و از بين رفت، بالاترين غصّهام دنيا ميشود. اگر تلاش کردم و دنيا را به دست نياوردم، باز هم بالاترين غصّهام دنيا ميشود. چون هدفم از دست رفته است. يکي از راههاي تلاش براي رسيدن به هدف، دعا کردن و از خدا خواستن است. تا جايي که بتوانم، تلاش ميکنم و پس از آنکه از تلاش خود نااميد شدم، به خدا رو ميآورم و از خدا ميخواهم که کمکم کند تا به هدفم برسم و دنيايم را به دست بياورم. چه چيز موجب شد که من به اين وادي آمدم؟ بينش غلط من نسبت به دنيا و به خودم در ارتباط با دنيا مرا به اين سمت کشاند. پس انسان بايد ديدگاهش را در اين دو رابطه تصحيح کند. فقر و غصّه، نتيجه دنياخواهي ابن ابييعفور که از اصحاب امام صادق (عليهالسلام) است، از ايشان نقل ميکند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلِ الدُّنْيَا إِلَّا مَا قُسِّمَ له»؛ کسي که صبح و شام کند در حالي که دنيا بزرگترين همّ او باشد، خداوند نيازمندي را بين دو چشمش قرار ميدهد. يعني هميشه احساس کمبود ميکند و از دنيا جز به مقداري که براي او مشخص شده برخوردار نميگردد. «همّ» دو معنا دارد؛ يکي آهنگ به سوي هدف و هدفگيري و دومي غصّه و غم و اندوه. کسي که شب تا صبح و صبح تا شب به دنبال دنيا باشد، هميشه در ترس به سر ميبرد؛ چرا که دنيا بزرگترين غصّه او است. ميگويد هرچه ميخواهد بشود، ولي اين دنيا از بين نرود! اگر «همّ» را به معناي غصّه بگيريم، بزرگترين غصّه، آنجايي است که انسان به هدفش نرسد. اگر بزرگترين همّ انسان دنيا باشد- چه به معناي هدف و چه به معناي غصّه- دنيا هدف انسان ميشود و انسان براي دنيا اصالت قائل ميشود و ديگر آن را به عنوان ابزار و وسيله نميبيند. بينيازي و آرامش، نتيجه آخرتطلبي امام صادق (عليهالسلام) در ادامه روايت ميفرمايند: «وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْغِنَى فِي قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَه». [5] در مقابل گروه پيشين، کسي که بزرگترين هدف و غصّهاش آخرت باشد، خداوند بينيازي را در دل او قرار ميدهد. چنين فردي که از دنيا به مقدار کفاف بهرهمند است، هيچگاه احساس نياز نميکند. او نشئه آخرت را بزرگترين مقصد، هدف، اندوه و غصّه خود قرار ميدهد و خداوند بينيازي را در دل او قرار ميدهد و به اندازه نيازش او را از نعمات دنيوي بهرهمند ميسازد. در روايت مذکور هر دو بينش مطرح شده است؛ چرا که بين صدر روايت و ذيل آن مقابله برقرار است. ابتدا به نشئه دنيا ميپردازد و سپس نشئه آخرت را مدّ نظر قرار ميدهد. مسأله اين است که ما بايد بينشمان را تصحيح کنيم. دعا براي کسب بينش صحيح نسبت به دنيا علي (عليه السلام) در وصيت خود به امام حسن (عليهالسلام) فرمودند: «لَا تَکُنِ الدُّنْيَا أَکْبَرَ هَمِّک». [6] مبادا بزرگترين هدف و يا غم و غصّهات دنيا باشد! لذا در دعاهايي که به ما آموختهاند، يکي از مسائلي که بيان ميشود، دعا در جهت تصحيح بينش نسبت به امور دنيوي است. اهل بيت (عليهمالسلام) نميگويند براي دنيايت دعا نکن، بلکه ميگويند با بينش صحيح براي دنيايت دعا کن! در روايتي نقل شده است: «رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ کَانَ يَدْعُو دَائِماً بِهَذَا الدُّعَاءِ»؛ پيغمبر اکرم هميشه اين دعا را ميکرد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِکَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعَاصِيک»؛ خدايا! به من خشيتي عطا کن که بين من و معصيت تو فاصله اندازد. سپس ميفرمودند: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا». [7] مبادا دنيا مقصد من و يا بزرگترين غصّه من شود. مبادا منتهاي ديدِ من، دنيا شود و به آخرت نرسد. اگر ميخواهي دعا کني، ابتدا در پي اين باش که خدايا، بينش من را نسبت به دنيا تصحيح کن تا دنيا هدف و بزرگترين غصّه من نشود. اگر دعايت اِنشاءالله مستجاب شد، آنوقت براي دنيايت دعا کن. اگر بينشت تصحيح شد، از خدا کفاف ميخواهي و بيش از آن نميخواهي. هر چه دنيا در پي تو باشد، تو از آن گريزان هستي. چنين فردي صاحب بينش صحيح در ارتباط با دنيا است. توسل به اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در روايات داريم که وقتي آن حادثه عظيم در صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان واقع شد، علي (عليهالسلام) فرمودند: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه»؛ قسم به پروردگار کعبه که به هدفم رسيدم؛ از اين نشئه عبور کردم و به نشئه آخرت رسيدم. حضرت بعد از آن ضربه نميتوانستند خود را نگه دارند و دائماً به راست و چپ متمايل ميشدند. امام حسن (عليهالسلام) نماز را ادامه دادند و علي (عليهالسلام) بقيّه نماز را نشسته خواندند و سپس حضرت را به صحن مسجد آوردند. امام حسن (عليهالسلام) سر پدر را به دامن گرفته و شروع به گريه کردند و سپس رو به پدر فرمودند پدر! کمر من را شکستي. علي (عليهالسلام) گفت فرزندم گريه نکن؛ اين را بدان که پدرت از اين به بعد ديگر غم و غصّهاي ندارد. سپس فرمودند جدّت پيغمبر اکرم، جدّهات خديجه، مادرت فاطمه، حوريان بهشتي، همه در انتظار من هستند. ميگويند سر مبارک حضرت را بسته بودند، ولي از اطراف پارچه خون بر روي صورت حضرت جاري بود؛ رنگ صورت به سپيدي مايل شد. امام حسن (عليهالسلام) گريه ميکرد. علي (عليهالسلام) بيهوش شد؛ اشکهاي امام حسن (عليهالسلام) روي چهره علي (عليهالسلام) ريخت؛ حضرت چشمش را باز کرد، ديد امام حسن (عليهالسلام) گريه ميکند. گفت فرزندم گريه مکن؛ از گريههاي تو ملائکه آسمان به گريه در ميآيند. بعد، علي (عليهالسلام) شروع کرد به دعا کردن: «إلَهِي أسألُکَ مُرَافَقَةَ الأنبِيَاءِ وَ الأوصِيَاءِ وَ أعلَي دَرَجَاتِ جَنَّةِ المَأوَي». اين دعاي علي (عليهالسلام) در مسجد کوفه بود؛ امّا صداي منادي به خانه علي (عليهالسلام) که رسيد، دختر علي شروع کرد صدا زدن: «وَا أبَتَاهُ وَا أمِيرَالمُؤمِنينَاه»... [8] ________________________________________ [1]. بحارالأنوار، ج 91، ص 96 [2]. بحارالانوار، ج 74، ص 189 [3]. به قول ما طلبهها «حق انتفاع» دارد. [4]. بحارالانوار، ج 70، ص 81 [5]. بحارالانوار، ج 70، ص 17 [6]. بحارالانوار، ج42، ص 202 [7]. بحارالانوار، ج 92، ص 361 [8]. بحارالانوار، ج 42، ص 280 منبع : شبستان
|