* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 06 شهريور 1391 تعداد بازديد: 1169 
بيانات آيت الله وحيد خراساني به مناسبت سالگرد تخريب بارگاه ائمه بقيع (عليهم السلام)
 
قزوين مرکز علماي عظام بوده ، اکابري در قزوين پيدا شدند ، در فقه در اصول ، در معقول و منقول علاوه بر آن فقهاي عظام ، مثل صاحب ضوابط ، امثال اين افراد ، اين يادگار آنهاست که شما اينجور پرورديده شده ايد. اين نتيجه زحمات فقهاي سلف قزوين است، علاوه مرکز اوتاد بوده است، رجالي در فنون و در علوم غريبه، در معنويات بر طبق کتاب و سنت ، نه بر طبق اباطيلي که امروز پيدا شده است
 

همزمان با فرا رسيدن هشتم شوال سالروز تخريب قبور ائمه بقيع توسط وهابيون جنايتکار در سال  ۱۳۴۳ (هجري قمري) روز گذشته آيت الله وحيد خراساني از مراجع معظم تقليددر واکنش به اين اقدام ضد ديني و اسلامي وهابيون مطالبي را در جمع ستاد فاطميه استان قزوين ايراد نمودند که متن آن به شرح زير است :


بسم الله الرّحمن الرّحيم

 بعضي از افراد توفيقاتي نصيب شان مي شود که خودشان عظمت آن موفقيت را درک نمي کنند. اين سعادتي که نصيب شما شده که اسمتان در دفتر صديقه کبري ثبت بشود، قابل بيان و درک نيست. بعضي مطالب را هم مي شود درک کرد و هم مي شود بيان کرد؛ بعضي از مطالب است که قابل درک است اما بيان قاصر است؛ بعضي از مطالب نه قابل درک و نه قابل وصف است. قضيه حضرت زهرا اين است. حالا چه شده که شما به اين توفيق رسيديد... يا در اثر لقمه اي است که پدرتان خورده و آن نطفه منعقد شده يا در اثر شير مادرتان هست يا يک عملي انجام داديد که مزدش را خدا اين قرار داده است.
صديقه کبري فاطمه زهرا کسي است که فصل الخطاب روز قيامت ، ورود او به محشر است و اينجاست که کميت عقل لنگ است.
اولاً: روز قيامت چه روزي است؟ روزي است که در قرآن 28 اسم براي آن روز است، يک اسمش روز قيامت است: "يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ"، اينجاست که عقل مبهوت است همه اولين و آخرين قيام مي کنند براي رب العالمين. يک عمر خوانده ايد: "إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ"، آن روز، روز رجوع به خداست. "وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ"، آن روزي است که ميزان هاي قسط وضع مي شود: " وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ" عظمت قيامت به اندازه اي است که يک سوره در قرآن راجع به زلزله قيامت است: " إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ، وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا". آن روز همچو روزي است: " يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ، يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ" . اين نص قرآن است خدا به پيغمبرخاتم خطاب مي کند: اي مردمان بپرهيزيد خدا را إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ. خدايي که تمام اين کهشکانها ، آسمانها و زمين را مي فرمايد: " مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ " ، چيزي نيست ، ارزشي ندارد، اما به آن روز که مي رسد: إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ، زلزله قيامت شيء اي است با عظمت ، اگر خداي عظيم چيزي را عظيم بشمارد بايد درک کرد ،چه خبر است ؟

به قدري که قابل بيان است بعد توضيح داده است ، علاقه مادر به فرزندش چقدر است؟ جانش را سپر مي کند اما نص قرآن اين است که آن روز هر مرضعه اي غافل مي شود عما ارضعت مادر فرزند را فراموش مي کند ، بعد خدا مي فرمايد: "وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا" ، روزي که همه اين کوهها ، مي شود مثل هواي منبث ، هواي منبث چيست ؟ شعاع آفتاب که مي افتد بعد که نگاه کني مي بينيد يک ذراتي در آن شعاع مي گردد ، به تاريکي ديده نمي شوند، به آن روشني ديده مي شود. آن زلزله قيامت کوهها را مثل آن ذره هاي که هواي منبث مي کند، حالا بر سر من و تو چه مي آيد؟ اين است که آن روز خدا به پيغمبر مي فرمايد: تو مي بيني مردم مست اند، ولي مست نيستند، از شدت عذاب اين چنين اند. همچو روزي شدت به جايي مي رسد که همه مي گويند: وانفسا ، همچو وقتي ، همچو هنگامه اي که اين متن قران است آن هم حديث صحيح است...، حديث صحيح يعني حديثي که فقها بر طبق سند آن حديث فتوا صادر مي کنند ، در حکم الله نظر مي دهند، حديث صحيح اين است... وقتي همه بيچاره مي شوند ، اولين و آخرين همه درمانده مي شوند آن وقت ملائکه مي آيند با الويه تسبيح، تکبير ، تحميد . اين تسبيح حضرت زهرا را بعد از نماز ترک نکنيد ، اين تسبيحات اکسير احمر است، اين هديه خداست به فاطمه زهرا . بعد مي آيند با پرچم هاي سبحان الله ، الحمدلله و لا الله الا الله و الله اکبر . چه جور وارد محشر مي شود؟ منادي ندا مي کند: يا اهل المحشر! اي اهل محشر! نکسوا رؤسکم ، همه سرتان را پايين کنيد ، چشم ها را ببنديد ، چه خبر است؟ تجئ فاطمة بنت محمد. بر ناقه اي سوار است، که شرح ناقه اش داستان مفصلي دارد در محملي مي نشيند ظاهرها رحمة الله ، باطنها عفوالله ، ظاهر آن محمل رحمت پروردگار است ، باطن آن محمل عفو خداست ، آن رحمت بي نهايت در ظاهر آن محمل است، همه اهل محشر سر به زير، همه چشمها پوشيده ، بعد مي آيد کنار عرش خدا ، وقتي رسيد... خاتمه محشر اينجاست ، حلال مشکل آن روز اين کلمه است ، بعد که رسيد کنار عرش ، گفتني نيست ديگر ، آنچه مي شود گفت اين است که دست مي کند از زير پرده اي که بر سرش است، يک پيراهن غرقه به خون در مي آورد روي سرش مي گذارد، بعد که اين کار را کرد جبرئيل مي آيد مي گويد: خدا به تو سلام مي رساند ، مي گويد هر چي مي خواهي بخواه. ديگر حد ندارد. اولين کلمه اي که مي گويد: يا رب! شيعتي .

حالا شما در آن منطقه ، شب شهادت او خواب را بر خودتان حرام کرديد، روز شهادت او به سر و سينه زديد ، آيا ممکن است آن روز شما را فراموش کند؟ اجرتان آن وقت است. قدر اين نعمت را بدانيد .

قزوين مرکز علماي عظام بوده ، اکابري در قزوين پيدا شدند ، در فقه در اصول ، در معقول و منقول علاوه بر آن فقهاي عظام ، مثل صاحب ضوابط ، امثال اين افراد ، اين يادگار آنهاست که شما اينجور پرورديده شده ايد. اين نتيجه زحمات فقهاي سلف قزوين است، علاوه مرکز اوتاد بوده است، رجالي در فنون و در علوم غريبه، در معنويات بر طبق کتاب و سنت ، نه بر طبق اباطيلي که امروز پيدا شده است، اين ها تربيت شده اند اصحاب کرامات ، رجال قزوين اين افراد بودند ، ان شاء الله شما هم آن ميراث سلف را حفظ مي کنيد، هر سال فاطميه بايد دو برابر باشد ، هيئتي باقي نماند مگر اين که روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) بيرون بيايد. خبر داريد آن هئيت ها چه مي کند ؟ هر هئيتي که بيرون مي آيد يک مرهمي است بر قلب امام زمان. اوست که نگاه مي کند آن بدن را با پهلوي شکسته ، در آن قبر مي بيند. خواه ، ناخواه اجر شما حساب ندارد، شما قدر خودتان را بايد بدانيد، مخصوصا در اين پيشآمد شهادت رئيس مذهب . اول کلمه اي که مادرت به تو ياد داد: مذهب از کي داري ؟ از امام جعفر صادق ، مذهب يعني چه؟ مذهب يعني راه . مذهب از امام جعفر صادق است، يعني راهي که بايد بشر بر آن راه برود تا به رضاي خدا برسد منحصر است به آيين جعفر بن محمد .
کي شناخته که امام ششم کيست؟ 124هزار پيغمبر آمدند نبوت همه انبياء به رسالت خاتم تمام شد ، خاتم النبيين ختم کرد رسالت ولي باز نتيجه بعثت تمام انبيا تمام نشد الا به ولايت امير المؤمنين، "الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي" ، همان نبوت همان امامت باز تمام نشد مگر وقتي که جعفر بن محمد بر کرسي تدريس نشست ، چهار هزار نفر را تربيت کرد. عصاره دين و آيين را به بشريت بيان امام ششم آموخت . اين است که روز شهادت حضرت صادق بايد تمام اين مملکت که افتخارش اين است که پيرو مذهب جعفري است، بايد آن روز عاشوراي دوم بشود. دهي ان شاء الله در قزوين باقي نماند مگر شهادت آن حضرت هيأت بيرون بيايد، اسم تان را در اين دفترها ثبت کنيد، بعد نتيجه اش کي مي شود؟ وقتي که نه پدر به درد مي خورد و نه مادر و نه برادر ، نه زن و نه فرزند . کي است ؟ وقتي عزرائيل مي آيد دم جان دادن ، آن وقت مي فهمي . چرا؟ چون خود امام ششم فرمود: رحم الله من احيي امرنا ، رحمت خدا بر آن کسي که امر ما را احيا کند ، خب اين جوان روز شهادت مادر او به سر و سينه زده ، آن هيئت عزاداري را بيرون آورده ، اين احياي امر او هست، يا نه ؟ آن دعا نصيب اين است. روز شهادت امام ششم به سر و سينه زدي، در گوشه قزوين، دم جان دادن ، شب اول قبر ، خود امام ششم ، به بالينت حاضر خواهد شد . مقام اين است.
اين قضيه را اساطين اهل حديث نقل کردند، از مفضل بن عمر ، گفت: من با حضرت در مکه قدم مي زديم، رسيديم به يک زني ، آن زن با دخترهايش زار زار گريه مي کردند، در مقابل آنها يک گاو مرده اي بود ، امام ششم به آن جا رسيد، رو کرد به آن زن که چرا گريه مي کني؟ گفت تمام معيشت من و اين دختر هاي يتيم از شير پستان اين گاو بود، آن هم مرد ، من و بچه هايم چه بکنم؟ اين کلمه را که شنيد فرمود: آيا مي خواهي گاو مرده را برايت زنده کنم؟ زن سر بلند کرد گفت : با اين دردي که من دارم ، آيا مرا مسخره مي کني ؟ اين است امام ششم: يک لب جنباند بعد قدمش را به گاو زد ، تا قدم رسيد به گاو ، يک دفعه گاو مرده به سر پا ايستاد . مهم اين است که قدم او اين کار را مي کند ؛ کاري که نفس عيسي بن مريم کرد، قدم جعفر بن محمد مي کند. يک مرتبه زن شيون زد، ايها الناس! بياييد که عيسي بن مريم پيدا شده . مفضل گفت : امام فوري خودش را در ميان جمعيت گم کرد که مردم نفهمند چه خبر است . اين است مقام امامت او . رأس و رئيس مذهب اين است.
شيخ مفيد از شيخ صدوق ، شيخ صدوق از علي بن بابويه ، پدرش روايت مي کند. سند حديث مي رسد به سدير صيرفي . سدير گفت: شب خواب ديدم: وارد شدم در محضر رسول خدا ديدم يک طبقي مقابل حضرت است، پرده را از آن طبق برداشت ، خرمايي ديدم که هرگز نديده بودم، يک دانه تناول کرد ، گفتم: يا رسول الله! يک دانه هم به من بده . يک دانه به من داد ، تا رسيد به هشت دانه ، به دانه نهم که رسيد گفتم يا رسول الله! زدني ، بيشتر عنايت کن ، فرمود: همين اندازه تو را بس است، از خواب پريشان بيدار شدم که اين چه خوابي بود ، گفتم بروم ، تعبير خواب را از امام ششم بپرسم . روز حرکت کردم ...، آن هم شيخ الطائفه ، شيخ مفيد از امام المحدثين ، شيخ صدوق ، قضيه را نقل مي کند...، گفت: رفتم حضور حضرت که تعبير خوابم را سؤال کنم ، تا وارد شدم ديدم يک طبق مقابل اوست همچنان که ديشب ديده بودم ، بهتم زد. پرده را از روي طبق برداشت، ديدم خرما ، همان خرماست ، يک دانه برداشت تناول کرد، گفتم: يابن رسول الله! به من هم عطا کن ، يک دانه داد ، رسيد به دانه هشتم، دانه هشتم را هم داد ، بعد گفتم يابن رسول الله زدني ، تا گفتم زدني ، فرمود اي سدير! اگر رسول خدا ديشب زياد مي کرد ، من هم زياد مي کردم . اين است امام ششم . معني اين کلمه اين است که او خود پيغمبر است، آمده تعبير خواب را ببيند مي بيند آنچه در خواب است، همان در بيداري است. خدا مي خواهد به ما بفهماند: او جان پيغمبر است، کساني که روز شهادت حضرت صادق ، پاي پرچم عزاي او به سر و سينه مي زنند ، اينها براي خود خاتم النبيين عزاداري مي کنند، اين است که اين فرصت ها از دست ما رفته. ان شاء الله اين سعادت را حفظ کنيد، آن وقت مصيبت کبري داهيه دهيا اين است : همچو کسي قبرش ويران است. هشتم شوال مي آيد کنار آن قبر زائري نيست.
چهار پيکر آنجا آرميده است: امام حسن بن علي ، کيست ؟ روز هشتم شوال همچو روزي است، يکنفر آنجا خوابيده با آن قبر ويران، کسي است که 124 هزار پيغمبر فقط حاجتشان اين است که خدا به آنها اجازه بدهد ، بيايند به زيارت حسين بن علي ، آن حسين بن علي که تمام انبيا که آرزويشان زيارت اوست ، هر شب جمعه زائر قبر حسن بن علي ، همچو قبري خراب و ويران است.
قبر ديگر ، قبر زين العابدين ، سيد الساجدين... ، روز قيامت که مي شود منادي ندا مي کند: أين زين العابدين ؟ همه اولين و آخرين نگرانند که اين کيست که تمام نتيجه خلقت عبادت خداست!! " وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" . باز تمام بندگان خدا زينتشان اوست ، يک وقت مي بينند علي بن الحسين وارد شد.
ديگري که در آنجا در آن قبر خراب دفن است کيست ؟ باقر علوم الاولين وآلاخرين ، کسي که پيغمبر خاتم به جابر بن عبدالله فرمود : اي جابر! تو زنده مي ماني تا وقتي پسرم محمد بن علي را ببيني ، وقتي ديدي سلام مرا به او برسان ، او هم در يک قبر خراب است.
قبر چهارم ، قبر رئيس مذهب ماست . ان شاء الله در قزوين، و شهرهاي اطراف قزوين ، روز هشتم شوال که روز خرابي قبور ائمه بقيع است، اقامه عزا کنيد و اين روز را اهميت بدهيد ، ان شاء الله بايد مسلمين به پا خيزند . اين وهابيتي که ساخته و پرداخته مسيحيت است، اين ها را ساختند که آثار اسلام را محو کنند ، هر امتي سعي مي کند، آثار خودش را حفظ کند، ولي اينها را روي کار آوردند، تمام آثار را محو کردند، آثار غزوه احد ، بدر ، حنين، ائمه بقيع ، قبر حمزه سيد الشهداء؛ برخلاف تمام قوانين دولي ، منتها چون زائيده غرب اند، مولود مسيحيت اند، آن جامعه ملل ، که دم مي زند از حقوق بين الملل اين قدر درک ندارد که اين آثار متعلق به مسلمان روي زمين است، يک عده به چه منطقي اين آثار را محو کنند . ان شاء الله شما هم به پا خيزيد آن روز را احيا کنيد، که بقيه شهرها هم از شما تبعيت کنند و ان شاء الله اين ندا در دنيا بپيچد ، و اين حق ضايع شده احقاق بشود . خدا به حرمت اهل البيت به همه شما توفيق بدهد که در مراسم عزاي ائمه دين ، سنگ تمام اخلاص را بکار بگذاريد و سعادت دنيا و آخرتتان را تامين کنيد.
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتي تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  خادم المهدي     -   تاريخ:  21 تير 91 - 00:44:05
بسم الله الرحمن الرحيم

آخر سر يک نفر پيدا شد که قدر شرابخواري خليفه دوم را بداند و اعمال وي را تبليغ کند !

ابوحينفه هم از همين ترس داشت که آبروي برخي از صحابه برود ( اصلا نمي دانيم آن برخي !! چه کساني هستند ) و لذا حکم به حرمت مسکر نمي داد !
2   نام و نام خانوادگي:  احسان سيواني اميرخيز     -   تاريخ:  21 تير 91 - 01:06:50
آفا ما دوست نداريم توهيني کرده باشيم ولي حالا که خودشون اينطوري هستند ، ما چي کار کنيم.آقا خودتون دارين توهين مي کنيد،يادتون باشه...!!!!!!!!!!!
پس بنوشيد با نام و ياد عمر...




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما