* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 شهريور 1391 تعداد بازديد: 1176 
بيانات آيت الله وحيد خراساني به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق عليه السلام
 
آيت الله وحيد خراساني در درس خارج فقه(1391/06/19شمسي) پس ازنقل کلماتي از ائمه اهل سنت در شأن و منزلت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: تمام آنچه انبياء آوردند از آدم تا به خاتم، به ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) کامل شد، اما آن نبوت و آن امامت هر دو به ثمر نرسيد مگر وقتي که او بر کرسي علم نشست.

به گزارش «شيعه نيوز»، همزمان با فرا رسيدن بيست و پنجم شوال سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روز گذشته آيت الله وحيد خراساني از مراجع معظم تقليد بياناتي فرمودند که متن آن به شرح زير است :

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما رسيد به تعرض آنچه در مستند العروه در مورد شبهه ي صدقيه ي معدن بيان شده ولي تزاحم بحث با پيشامد شهادت رأس و رئيس مذهب ايجاب مي کند که امروز دل ها متوجه مقامي شود که عقل مؤالف و مخالف در عظمت علم و قدرت او مبهوت است. و از عجايب اين است که نه تنها مسلمان بلکه دهري مذهب در مقابل اين عظمت به زانو درآمده است ولي افسوس که اين قدر بر خود ما مجهول است.

ابن ابي العوجا دهري مذهب است، اين کلام اوست: آن کسي که اگر بخواهد جسد روح مي شود، روح مي شود جسد، او جعفر بن محمد است. اين کلام يک دهري مذهب است که عقيده به خدا ندارد .

مالک بن انس امام مالکيه، اول امام اهل سنت، تعبيرش اين است: ما رأيت عيني، چشم من نديده در روزگار افضل از جعفر بن محمد در علم، در ورع، در عبادت. اين هم بيان امام مذهب مالکي است که اول امام اهل سنت است.

امام اعظم اهل سنت تعبيرش اين است که أعلم در روزگار از جعفر بن محمد نيست.

کراجکي در کنز الفوائد قضيه اي نقل مي کند، يک بيانش غوغا است. شرح اين حديث براي فرصت ديگري. غرض اين است که ما بفهميم در اين کلمات چه غوغايي است و اگر او نبود چه بود!!! تمام آنچه انبياء آوردند از آدم تا به خاتم به ولايت امير المؤمنين کامل شد. " الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا". اما آن نبوت وآن امامت هر دو به ثمر نرسيد الا وقتي که او بر کرسي نشست و آن غوغاي  علم را از مبدأ تا معاد، از سماء و العالم، از طهارت تا ديات به پا کرد . چه کساني را تربيت کرد: هشام پرورد که در کلام بيچاره کرد تمام متکلمين را. اگر فقيه پرورد زراره ، عمار ، ابوبصير ، ليث ، کساني که در عظمت آنها باز فکر متحير است. محمد بن مسلم از زير دست او بيرون آمد. ابن ابي عمير ، از نفس او زنده شد. 4 هزار نفر در محضر او چه گرفتند و چه ها از بين رفت و آنچه که مانده ،هر حديثي، بحري از حکمت است .

کراجکي نقل مي کند که ابوحنيفه - ابوحنيفه نزد عامه امام اعظم است- در محضر او نشسته بود. سفره ي غذا پهن شد. بعد که سفره برچيده شد... متن حديث لازم است. بعد که[امام] دعاي سفره را خواند، اين دعا را خواند: قال: الحمد لله رب العالمين اللهم إن هذا منک ومن رسولک، بارالها اين غذايي که به ما دادي از توست و از پيغمبر تو . اين وهابيتي که اين غوغا را در دنيا راه انداخته، تمام آنچه را که ببافند در يک جمله پنبه کرده است آن روز. وقتي فرمود اين جمله را، ابوحنيفه گفت: أجعلت مع الله شريکا؟ خوب اينها را بفهميد بعد مرجعتان روايات باشد تا به ثمر برسيد. به شرق برويد، به غرب برويد، علمي نيست الا از اين بيت. تمام شبهات وهابيت در يک حديث او دفع مي شود منتها کو فهمي که درک کند عمق کلام را. مثل ابو حنيفه اي گفت: أجعلت مع الله شريکا؟ هماني که کنار قبر پيغمبر آن بي سواد ها با آن ريش و عبا مي گويند: شرک! شرک! ابو حنيفه آن روز گفت: أجعلت مع الله شريکا؟ قال: ويلک، فرمود: واي بر تو! از قرآن بي خبري ، از کلام خدا بي اطلاعي؟! ابو حنيفه مات شد. ان الله تعالي يقول في کتابه: وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، اين نص قرآن . تمام بساط وهابيت به همين جمله برچيده مي شود منتها درآوردن آن جواهر علم و حکمت از اين جمله وقت مفصل لازم دارد. أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، خدا بي نياز کرد آن ها را و پيغمبر خدا.

نقطه ي مقابل فقر، غنا است. غنا از جهت فني اطلاق دارد. غناي مادي ، غناي روحي ، غناي دنيوي ، غناي اخروي ، نقطه ي مقابل فقر است . فقر مادي در اثر نداشتن مال و منال است. فقر معنوي در اثر جهل و نداشتن علم است ، فقر دنيوي نداشتن سر و سامان در اين عالم است. فقر اخروي نداشتن سر و سامان در آخرت است ، مطلق الغنا وغناي مطلق از خداست و از پيغمبر خدا ، نه تنها اين سفره ...

اين جمله را وقتي از قرآن به ابي حنيفه گفت - ابي حنيفه عمري در علم کارکرده - مبهوت شد، فرمود: به موضع ديگر به قرآن رجوع کن، آن موضع اين است: وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، باز خدا در اتيان توأم کرده رسول را با خودش ، بعد فرموده: وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ . اين جملات ريشه ي همه ي افکار مردم پوچي که دنيا را به آشوب کشاندند، باطل مي کند. مسئله ي شفاعت حل مي شود. زيارت قبور حل مي شود. توسل به ارواح انبيا و اولياء حل مي شود، تمام مشکلات در يک مجلس او منحل است.

بعد که به اين جا رسيد ابوحنيفه گفت: يا بن رسول الله! يک عمري بر من گذشت ولي اين آيات را کأنه نه خوانده ام و نه شنيده ام. ابو حنيفه است!!! بعد جواب حضرت چيست؟ در آن جمله کمر وهابيت را شکست و ريشه ي تمام اين معاندين را درآورد. در اين جمله کمر تمام مخالفين مذهب حق را شکست، فرمود: بلى قرأتهما ، هر دو آيه را قرائت کردي، سمعتهما ، هر دو آيه را شنيده اي ولکن الله أنزل فيک وفي أشباهک: أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا. شرح اين داستان هم که چه جور بر قلب منکرين ولايت امير المؤمنين و معتقدين به خلافت خلفاي به ناحق قفل است و آن اقفال چيست، اين هم مباحثي است. فرمود تو - کي قدرت دارد غير او که به مثل ابي حنيفه بفرمايد تو- و اشباه تو مصداق اين آيه ايد: أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.

در آن جا دو آيه را آورد .اول فرمود، بعد فرمود در موضع ديگر. در اين جا هم نسبت به او و اشباه او ، اشباه او همه را مي گيرد من الصدر الي الذيل، منتها فهمي بايد که آن اقفال را بفهمد، نه يک قفل است بلکه قفل ها است. بعد فرمود جاي ديگري هم باز فرمود كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ.

اين يک روايت است، يک جلسه ي اوست . در اين روايت هم ريشه ي افکار وهابيت به تمام جهات و هم ريشه ي تمام آنچه ذهبي، فخر رازي ، بخاري ، مسلم ، ابن حجر ، بافته اند پنبه مي شود، منتها [با] آن فهمي که درک کند دقائق کلام او را. لا نعد الرجل منکم فقيها حتي يعرف معاريض کلامنا.

گوهري بود که احدي او را نشناخت. اسم چه اسمي است؟ اسمي است که پيغمبر گذاشت. امام چهارم هم بيانش اين است:اسمه عند أهل السماء الصادق - نه زمين! اين جا عرضه اي نيست، خبري نيست؛ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ - اسمه عند أهل السماء الصادق ، در ملکوت أعلا اسم او صادق است. کسي که اسم او صادق است واضع اسم، پيغمبر خاتم است. در ملکوت أعلا مسمي به اين اسم است. نص بيان خودش اين است... آن، کلمات مخالفين بود، اما از خود او که صادق به قول مطلق است، بيانش اين است: آنچه در آسمان است مي دانم؛ أعلم ما في السماوات . مفهومي از مفهوم ما اوسع نيست. آنچه در آسمان ها است مي دانم، آنچه در زمين است مي دانم، آنچه تا قيامت است مي دانم. بعد هم اين کلمه را برهاني کرد، گفت: همه را از قرآن در مي آورم، وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ ، اين نص قرآن است. اين قرآن تبيان کل شيء است. اگر کسي نباشد که آن تبيان کل شيء نزد او نباشد ، خواه ناخواه طب بدون طبيب مي شود، مي شود قانون بدون مفسر ، پس بالضروره آن کسي که فرموده: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ ، کسي را هم در هر زماني معين کرده که عنده علم الکتاب.

اين کلمه را و اين روايت را قطب الدين راوندي نقل مي کند. رجال بايد شناخته شود. او کيست ، مقامات علمي و عملي او چيست؟ قبل از آن کلمه اين کلمه لازم است:

فرمود: مي دانم آنچه در آسمان است آنچه در زمين است آنچه تا قيامت است. ممکن است بيسوادي تعجب کند ولي آن قدر جلوه کرد که در [کتاب] حيات الحيوان آن نويسنده ي محقق سني مي نويسد: جفري است و آن جفر نزد جعفر بن محمد است و در آن جفر تمام آنچه تا قيامت است مسطور است. اين هم کلمه ي مخالف . افسوس! که ما هم قاصريم هم مقصر ، نشناختيم، نشناسانديم.  مردمي که اهل علم هستند ، عمري در اين مباحث دقيق کار مي کنند، بايد در اين ايام دامن به کمر بزنند مقامات او را به عامه ي مردم بفهمانند تا روز شهادت اين مملکت يکپارچه عزا و شيون شود. رحم الله من أحيي أمرنا؛ خوشا به حال آن کساني که به اين دعا موفق شدند.

قطب راوندي نقل مي کند از ابو حمزه، گفت: در يک سفري با آن امام مسافرت کرديم در صحرا ، رسيديم به نخل يابسه ، يک نخل خشکي ، امام تکيه داد به آن نخل؛ ابو حمزه نقل مي کند ، لب ها حرکت کرد اما من نفهميدم چه گفت، بعد آن کلمه اي که شنيدم خطاب کرد به آن نخله ي خشک، فرمود: أيتها النخل اطعمينا ، اي نخل ما را اطعام کن! ابوحمزه گفت، به مجرد اين که اين کلمه را گفت: ديدم نخله سبز است، خوشه هاي خرما معلق است، خم شده تا به دست امام رسيده ، چند دانه چيد ، من هم از آن خرما خوردم . علم آن، قدرت اين . گفت: يک اعرابي تماشاگر بود وقتي اين منظره را ديد گفت: همچو سحري و همچو ساحري در روزگار نيست! تا اين کلمه را گفت امام آن اعرابي را خواست، فرمود: سحر نيست، ما وارث انبيا ايم آنچه تمام انبيا دارند نزد من است ، يکي از آن ها را نشان دادم. قدرت اين است . بعد فرمود: اگر مي گويي سحر است مي خواهي الان دعا کنم تا تو مسخ شوي. از خود او استفتسار کرد. مي خواهي يا نه ، تو را الان بر مي گردانم به صورت سگي؛ گفت: اگر قدرت داري بکن ، تا خواست لب ها حرکت کرد. ابو حمزه گفت: ديدم اعرابي سگي است يتوسوس ، دوان دوان رفت رو به خيمه اش. خانواده اش او را زدند، بيرون کردند ، خبر ندارند. گفت: سگ برگشت، مقابل امام نشست، من نگاه کردم ديدم از چشم ها اشک مي ريزد، سر مي جنبد. بعد حضرت فرمود: بيا! تا آمد گفت: حالا باور کردي سحر نيست، الان آدم بشو ، گفت: يک مرتبه ديدم اين سگ همان آدم است.

در يک مجلس اين است. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. وقتي اراده متصل شد به اراده ي او، خاصيتش اين است: به يک نگاه، آدمي را منقلب مي کند. بار الها! به آبروي آن حضرت که راه تو به وسيله ي او باز شد... مذهب يعني چه؟ يعني طريق ذهاب . از نقطه ي وجود ما به خدا، راه فقط راهي است که او ترسيم کرده است . اين است معناي مذهب جعفري. بارالها! به حرمت آن حضرت به همه ي ما توفيق بده درک کنيم او را ، بفهميم کلمات او را ، عمل کنيم به آنچه او خواسته است.



آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما