* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 19 آبان 1391 تعداد بازديد: 1254 
بيانات آيـت الله وحيد خراساني در آستانه ماه محرم
 
قال علي بن أبي طالب: من کان من شيعتنا عالما بشريعتنا – خوب دقت کنيد جمله به جمله. شرح اين روايت مفصل است ولي ما اکتفا مي کنيم به خود نص- من کان من شيعتنا - نه هر کسي، اما با اين صفت- عالما بشريعتنا فأخرج ضعفاء شيعتنا من ظلمة جهلهم إلي نور العلم الذي حبوناه به جاء يوم القيامة...

 
 همزمان با فرا رسيدن ماه محرم الحرام، آيت الله وحيد خراساني ضمن تسليت فرا رسيدن ماه حزن و اندوه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و شيعيان و محبين خاندان رسالت بياناتي را ايراد نمودند که متن کامل آن به شرح زير است :
 
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين وصلي الله علي سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله في الأرضين واللعن علي أعدائهم إلي يوم الدين

مهمترين مطلب درک عاشوراست واين قضيۀ بي سابقه و بي لاحقه در تاريخ بشريت نه درک شده و نه هم بيان شده، منتها عمده اين است که اين ايام بهار است اما بهار قلوب. نسيم فيض او، اثرش اين است که در اين چند روز به حکم: إن للحسين محبة مکنونة، آن حب خواه ناخواه شکفته مي شود و از اين موقعيت حداکثر استفاده بايد بشود.

بالاترين مصيبت براي هر کسي مصيبت حسرت است. آن حسرت اين است که مي توانستم از اين زندگي بهرۀ بيشتر ببرم و نبردم. کساني از اين حسرت در امانند که زندگي شان انعکاس اين آيه باشد - چون هر چه هست در قرآن است منتها کو فهمش و درکش؟! - دو جمله خدا فرموده:

لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ. هر چه هست در اين دو جمله است. کساني حسرت ندارند که زندگي شان بر طبق اين دو جمله بوده: اول تفقه در دين و دوم انذار قوم.

يک عده خيال مي کنند به اين درسها سرتاسر سال مشغول باشند، بس است و اين خود وسوسه شيطان است. لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ. هر فردي از شما در اين ايام اگر اين فرصت را از دست بدهيد، به حسرتي مبتلا خواهيد شد که قابل بيان نيست! و آن حسرت چيست؟ بهتر از همه متن کلام امام است؛ چون هر چه از اين بيت خارج نشود، باطل است. حکمت و معرفت، همه در اين جمله هاست. آن روايت اين است، متن روايت با اشاره اي که براي اهلش در اين کلمات است، کافي است.

امام يازدهم از اميرالمؤمنين نقل مي کند، قال علي بن أبي طالب: من کان من شيعتنا عالما بشريعتنا – خوب دقت کنيد جمله به جمله. شرح اين روايت مفصل است ولي ما اکتفا مي کنيم به خود نص- من کان من شيعتنا - نه هر کسي، اما با اين صفت- عالما بشريعتنا فأخرج ضعفاء شيعتنا من ظلمة جهلهم إلي نور العلم الذي حبوناه به جاء يوم القيامة... ، از اثر بايد مؤثر را شناخت. راه علم دو راه است: إنّ و لمّ. إنّ از معلول به علت رسيدن است. اين معلول ناشي از چه علتي است؟ جاء يوم القيامة، آن کسي که عالم به شريعت ما باشد، ضعفاي شيعه ما را به نور علمي که ما به او افاضه کرديم، از ظلمت جهل به نور علم هدايت کند، روز قيامت مي آيد... - اين بيان کسي است که کلامش فوق کلام مخلوق است و دون کلام خالق- وعلي رأسه تاج من نور يضيئ لأهل جميع العرصات. اين چه مقامي است؟ چه منصبي است؟ اولين و آخرين همه جمع هستند - عرصات اين است- جن و انس . تاجي که بر سر اين فرد است جميع اهل عرصات را منور مي کند. وعليه حلّة ، خلعتي که خدا به او پوشانده، ارزشش چقدر است؟ لا يقوم لأقل سلك منها الدنيا بحذافيرها، کمترين رشتۀ آن حله که بر قامت اين عالم است که ضعفاي شيعه را از حيرت جهالت در آورده، ارزش حله چقدر است؟ تمام دنيا . دنيا سعه اش زمين نيست. لَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا ، تمام اين منظومه ها جزء دنياست. تمام اين دنيا از آسمان بالا تا ارض سفلي ارزش يک رشته آن حله را ندارد.
 
ثم ينادي مناد: يا عباد الله! هذا عالم من تلامذة بعض علماء آل محمد. اين هم معرفي .
 
عمده فهم اين چند جمله است:

ألا فمن أخرجه في الدنيا من حيرة جهله فليتشبث بنوره ليخرجه من [حيرة] ظلمة هذه العرصات إلى نزه الجنان فيخرج – چه کار مي شود؟- كل من كان علمه في الدنيا خيرا- هر کسي ر ا که يک خيري به او تعليم کرده، آن روز يتشبث بنوره. دوم :- أو فتح عن قلبه من الجهل قفلا- غوغاست اين بيانات. چه کرده؟ از قلبي قفل جهل را باز کرده در حکمي از احکام خدا، در عقيده اي از عقائد حقه- أو أوضح له عن شبهة - کار سوم اين است:- أوضح لهم عن شبهة. يک شبهه ايضاح کرده، آن روحي را که در تاريکي آن شبهه فرو رفته، از آن ظلمت شبهه بيرون آورده.

امروز روزي است که شياطين جن و انس القا مي کنند شبهات را، آن هم در نفوس ضعيفه. خواه ناخواه مزاجي که قوي نيست، در مقابل کمترين مايه مرضي خواه ناخواه منقلب مي شود. بعد که آن مرض جا باز کرد، نهايت دشواري است آن صحت. وظيفه همۀ شما بعد از تفقه در دين اين است که در اين ايام برويد ايتام آل محمد را در اين زمان سراسر ظلمات نجات دهيد. بعد هم اجر شما اين است.
 
آنچه لازم است، سه مطلب است: يکي تحکيم عقائد. به هر جا رفتيد بايد کاري کنيد که آن امت، آن جمعيت، بعد از رفتن شما به عقائد حقه قلوبشان محکم شود. دوم: تهذيب اخلاق. روايات اهل بيت را از مواعظ بحار بر مردم بخوانيد. نفوس امت را به آن کلمات تهذيب کنيد. سوم: احکام خدا را تعليم کنيد. بعد مجالس شما مشحون مي شود به آنچه پيغمبر فرمود : إنما العلوم ثلاثة : آية محکمة، سنة قائمة، فريضة عادلة. اگر کوتاهي کنيد، راحت را انتخاب کنيد، فردا آن حسرت را خواهيد برد که مي توانستم همچو تاجي بر سرم بگذارم و همچو خلعتي از خدا بگيرم، افسوس که نکردم؛ وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ ، ديگر برگشتني نيست.

يکي از اساتيد ما که از اخيار علما و ابرار بود، او نقل کرد براي ما که جنازه اي ر ابرداشتند. کسي که چشم برزخي داشت، ديد روح آن ميت روي آن جنازه مي رود، اين دو شعر را مي خواند:

سالها جام جم به دست تو بود    چون تو نشناختي کسي چه کند

برده بودي و نقشت آمده بود       چون تو کژ باختي کسي چه کند

اجتمعت عليهم سکرة الموت وحسرة الفوت . افسوس که گذشت عمر و نفهميديم چه بکنيم! چه جور از اين زندگي حد اکثر استفاده را بکنيم؟!

تقويت کنيد قلوب را. بفهمانيد به اين امت که عاشورا غوغاي عالم خلقت است. اين اباطيلي که به وسيله عوام از خواص و خواص از عوام در بين مردم منتشر شده، به برهان علم و فقه ازاله کنيد تا مردم بفهمند عاشورا يعني چه.

که بود و چه کرد؟ مَلِک خاصيتش اين است که مجذوب ملأ اعلي است. اين خاصيت ملک است. من ملائکة أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک. شيخ الطائفه رئيس الفرقه شيخ طوسي هزار سال قبل در کتابش نوشته، زيارتي که براي اصحاب سيد الشهداء عقل هر حکيمي را مبهوت مي کند. يک جمله اش اين است، مضمونش را ما مي گوييم: ملائکه عرش پايبند مقبره اصحاب سيدالشهدا شدند آنچنان که الي يوم التلاق فراغ از مشهد اصحاب حسين را تحمل نمي کنند. اگر اصحابش اين است، آن جواني که اشبه الناس خَلقا وخُلقا ومنطقا به رسول الله بود، او کجاست؟
اين روايت صحيح السند است، يعني مثل شيخ انصاري- نه هر کسي که دم از فقه بزند- مثل شيخ در مسائل مبنيه بر احتياط، به سند اين حديث، دست از اصالة الاحتياط بر مي دارد. روايت سندش اين است:
ابي- علي بن ابراهيم از ابراهيم بن هاشم- ابراهيم ابن هاشم از ابن محبوب. ابن محبوب از علاء بن رزين، علاء بن رزين از محمد بن مسلم. سند غوغاست براي فقيه ، مشتمل بر دو نفر از اصحاب اجماع و در نهايت صحت، آن وقت متن اين است:
عن ابي جعفر عليه السلام، قال: کان علي بن الحسين يقول أيّما [مؤمن]- هر مؤمني - دمعت عيناه لقتل الحسين دمعة حتي تسيل علي خده... يک اشک يک اشک بر او ، چه کسي؟! چه کسي؟! يک قطره اشک اگر جاري بشود و بر گونه اي سرازير بشود، بوأه الله ، خود خدا، نه جبرئيل، نه ميکائيل، خدا او را منزل مي دهد، کجا؟ في الجنة غرفا يسکنها أحقابا يک قطره اشک بر شهادت او از چشم يک مؤمن اگر جاري شود، اجرش اين است. اين چه مقامي است؟
 
علامه مجلسي، آن فحل الفحول، اين قضيه را نقل مي کند[بحار جلد44ص294]، مي گويد از بعضي از بزرگان: ما مجاور مشهد امام هشتم بوديم . روز عاشورا جمعي از ما جمع شدند. يک نفر شروع کرد به مقتل خواندن. رسيد به اين روايت- خوب گوش دهيد. اين لاطائلات را از ميان عوام برداريد - رسيد به اين روايت که روايت سندش صحيح است . اين روايت را خواند در آن مقتل که اگر چشمي بر سيد الشهداء به قدر بال مگسي تر بشود، تمام گناهانش آمرزيده مي شود ولو کانت مثل زبد البحر. يکي از حضار که ادعاي علم مي کرد - تعبير مجلسي اين است: ولي جاهل مرکب بود- که نمونه اش امروز بسيار است. اين سر بر آورد، انکار کرد اين حديث را، گفت: اين روايت با عقل جمع نمي شود. اهل مجلس که از علما بودند، با او مذاکره کردند، قانع نشد. بعد مجلس به هم خورد. بعد که مجلس به هم خورد، همان منکر - اين نقل مجلسي است- شب رفت در خانه اش، خوابش برد، بعد که خواب رفت، ديد محشر به پاست، همان غوغايي که در آيات و در روايات است. عطش عطشا شديدا . در نهايت عطش گرفتار شد، بعد نگاه کرد ديد حوضي است که نه اولش پيداست و نه آخرش. متوجه شد که اين حوض، حوض کوثر است. از عطش پناه برد به حوض، ديد سه نفر ايستاده اند: هر سه سياه پوش، دو تا مرد، يک زن. پرسيد اينها کيانند؟ به او گفتند: آن يکي پيغمبر خاتم است ، آن سياه پوش دوم اميرالمؤمنين است، آن زن سياه پوش فاطمه زهراست. پرسيد: چرا سياه پوش اند؟ اين جور حجت تمام مي شود. پرسيد : چرا اينها سياه پوشند؟ گفتند: مگر خبر نداري عاشوراي حسين است. آمد خودش را رساند، درخواست کرد از بي بي عالم که يک جرعه از اين آب به من بده. حضرت زهرا به او نگاهي کرد، فرمود: تو هماني که منکر اجر گريه کنندگان بر مصيبت مهجه قلب مني؟ مجلسي فرمود: اين مرد از خواب سراسيمه بيدار شد، دوان دوان آمد، آن جمع را پيدا کرد، گفت استغفار کنيد، خدا مرا بيامرزد.
 
يا اباعبدالله تو چه کردي؟ چه کردي؟ امام هشتم بيانش اين است: إن يوم الحسين أقرح جفوننا. يک وقت کسي گريه مي کند اما چشم، سرخ مي شود ولي چشم امام هشتم مجروح است. چرا ؟ چون گفتني نيست؛ نمي شود بيان کرد مصيبت را.
 
انا لله وانا اليه راجعون.


    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  سيد جواد ذاكر     -   تاريخ:  21 آبان 91 - 00:26:34
خدا آيت الله سيستاني آيت الله وحيد آيت الله شيرازي آيت الله روحاني را از شر بدخواهانشان حفظ كند و به عمر آنان اضافه نمايد اللهم عجل لوليك المظلوم الفرج
2   نام و نام خانوادگي:  حامد انصاري     -   تاريخ:  23 آبان 91 - 22:57:37
اللهم اجعل من زوارالحسين
3   نام و نام خانوادگي:  صادق راستگو     -   تاريخ:  24 آبان 91 - 12:06:57
آسيد جواد شما چرا ؟




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما