بررسيهاس شرکت آمريکايي ConStrat نشان ميدهد که افرادي چون عبدالرحمن السديس، صالح الفوزان، سلمان العوده و عبدالعزير بن باز فعالترين اين افراد به ويژه در توئيتر هستند که بيشتر محتواي توليد شده علماي وهابي در آن منتشر ميشود.
به گزارش تابناک، يکي از بزرگ ترين برداشتها از تفکرات سلفي و وهابي، مخالفت و دشمني آنها با بعضي مظاهر تمدن و فنآوريهاي جديد است. کمتر کسي است که خبري از تلويزيون شکستن در سايه تفکرات طالباني در افغانستان تا فتاوا و دستورهاي عجيب شبه مذهبي در سايه تفکرات عجيبتر اين فرق نشنيده باشد.
علي رغم همه اين برداشتها، ظاهرا وهابيون فاصله تکفير ديگران تا استفاده وسيع از توئيتر و ديگر رسانههاي اجتماعي را بسيار سريع گذراندهاند. همين مثال باعث شده است که استفاده وهابيت از اين ابزارهاي جديد موضوع پژوهشهاي گسترده دانشگاهي و سياسي قرار گيرد.
نقش شبکههاي اجتماعي و شبکههاي تلويزيوني و ماهوارهاي در تحولات سالهاي اخير کشورهاي عربي غير قابل انکار است. الجزيره مثالي جالب در اين باره است که چنان در صحنه تحولات خاورميانه مهم شده است که مقامات سعودي، رقيب خود در تحولات منطقه يعني قطر را تا حد يک شبکه تلويزيوني (الجزيره) با يکي دو عامل ديگر خلاصه ميکنند.
تحقيقات مبتني بر اندازهگيريهاي فني و تخصصي نشاندهنده گستردگي استفاده از ابزارهايي چون توئيتر، فيسبوک و يوتيوب و علاوه بر آن، محصولات شرکت اپل توسط علماي وهابي براي کنترل فضاي فکري داخلي به نفع آل سعود و گسترش تفکرات وهابي در خارج از اين کشور است.
بررسيهاس شرکت آمريکايي ConStrat نشان ميدهد که افرادي چون عبدالرحمن السديس، صالح الفوزان، سلمان العوده و عبدالعزير بن باز فعالترين اين افراد به ويژه در توئيتر هستند که بيشتر محتواي توليد شده علماي وهابي در آن منتشر ميشود.
تحقيق انجام شده بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط شرکت فوق، علماي وهابي را به چند دسته تقسيم کرده و فعاليت آنها در فضاي مجازي را در حوزه مسائل اقتصادي، اجتماعي، مذهبي، فرقهاي، مسائل نظامي و جهاد، سياست داخلي و بينالمللي مورد بررسي قرار داده است.
اين تحقيق نشان داده است که محتواي مرتبط با مذاهب اسلامي و از جمله تکفير آنها و خشونت عليه ساير فرقهها و مذاهب حدود 13 درصد محتواي توليدي به زبان انگليسي و چهار درصد محتواي عربي را شامل ميشود. بيشتر اين محتوا به اختلافات بين شيعه و سني مربوط ميشود و تقريبا هر چه که به شيعيان مرتبط ميشود توهين آميز است. بخش بزرگي از اين محتوا به دشمني با ايران مربوط است. 16 درصد محتواي توليدي به زبان انگليسي و يک درصد محتواي عربي نيز به مسائل نظامي و خشونت مربوط ميشود.
در هفتههاي اخير فعاليت تائيد شده و نشده بعضي از مقامات ايراني به موضوعي چالشبرانگيز در صحنه سياست ايران تبديل شده است که در اين ميان صفحه فيسبوک وزير خارجه با کمتر از 350 هزار هوادار پرمخاطبترين صفحه است. براي مقايسه اين صفحه را ميتوان در کنار صفحات علماي سلفي و وهابي قرار داد تا ميزان استفاده آنها از اين ابزارهاي جديد را درک کرد.
حسابهاي کاربري مربوط به محمد العريفي، عائض القرني و سلمان العوده از علماي سعودي در توئيتر به ترتيب حدود 6.7، 4.5 و 3.6 ميليون هوادار دارند. صفحه عائض القرني در فيسبوک هم 1.1 ميليون هوادار دارد يعني بيش از سه برابر تعداد هواداراني که تاکنون محمد جواد ظريف در فيسبوک براي خود جمع کرده است و اين در حالي است که اين افراد، وبسايتهاي پرمخاطب با محتوايي ضد شيعي و به زبانهاي گوناگون و از جمله فارسي دارند و ويدئوهاي سخنراني خود را نيز به نحو گستردهاي در شبکههايي مانند يوتيوب منتشر ميسازند.
سوال اکنون اين است که آيا با خالي کردن صحنه از انديشمندان و متفکران ايراني ميتوان در برابر اين افراد صداي مردم ايران و اسلام خالي از تعصبات و انحرافات را به گوش ديگران رساند؟