* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 16 مهر 1392 تعداد بازديد: 867 
امنيت و آزادي عمل شيعيان در حج تأمين شود
 
اين سازمان در ادامه بيانيه خود به مناسبت فرارسيدن موسم حج از مسئولان سعودي خواست امنيت و آزادي عمل شيعيان مسلمانان را تأمين کنند ...
به گزارش شيعه آنلاين، چند روز پيش با انتشار خبري، از توهين و زير فشار قرار دادن شيعيان به ويژه روحانيون شيعه توسط نيروهاي امنيتي و حفاظتي آل سعود در عربستان به خصوص در مدينه و در نزديکي قبرستان بقيع خبر داديم.

در پي انتشار اين خبر، سازمان جهاني ديدبان حقوق شيعيان که در زمينه دفاع از حقوق شيعيان در سراسر جهان فعاليت مي کند، با صدور بيانيه اي رسمي رفتار نيروهاي آل سعود با شيعيان را مورد انتقاد قرار داد.

اين سازمان در ادامه بيانيه خود به مناسبت فرارسيدن موسم حج از مسئولان سعودي خواست امنيت و آزادي عمل شيعيان مسلمانان را تأمين کنند تا در سايه آن بتوانند با خيالي آسوده به انجام مناسک حج بپردازند.

گفتني است سالانه هزاران نفر از شيعيان براي زيارت به اين عربستان سعودي سفر مي کنند. اين درحالي است که بر خلاف انتظارشان بجاي استقبالي گرم از سوي رژيم آل سعود، با محدوديت هاي شديدتري مواجه مي شوند که در نتيجه موجب ناتواني در انجام کامل اعمال مربوطه و ايجاد فضايي ناامن براي آنان مي شود.

قابل ذکر است، سازمان جهاني ديدبان حقوق شيعيان شکايت هاي زيادي را از سوي برخي از شيعيان ساکن عربستان يا زائران در ايام حج دريافت کرده است.

اين شکايت ها به سخنان توهين آميز و مکرر نيروهاي سعودي به شيعيان، بازرسي اقامتگاه هاي آنان، مصادره کتب مذهبي و ادعيه آنان و در برخي موارد به دستگيري اين افراد اشاره دارد.

اين سازمان در پايان بيانيه خود، مصرّانه خواستار احترام و همياري بيشتر از سوي مقامات سعودي با شيعيان به خصوص در ايّام حج شده است.


    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  خسته     -   تاريخ:  17 مهر 92 - 02:07:18
واقعا خيلي اذيت مي کنند در اون سالي (1386) که من مشرف شدم (عمره) از طرف دانشگاه به چشم خودم همين توهين و ازار و اذيت ها رو ديدم و براتون اين خاطرات و ديده هاي شخصي حودم رو مي نويسم:
در اولين روز در بقيع ديدم که يه روحاني رو گرفتند و بردند به زير قبرستان بقيع که يه محلي است دقيقا زير پله هاي قسمتي که مي خواهيد وارد بقيع بشيد و دوتا از اين وهابي ها که مسن هم بودند و بيسم هم دستشون بود و از نظر قيافه ميشه گفت يه کمي از ميمون زشت تر بودند اين کار رو کردند و به روحاني که يه فرد جواني هم بود مي گفتند به عربي که اين شيطان است و تا اون محل دم به دقيقه به طرز بدي حلش مي دادند و بعد هم بردنش داخل و ديگه نديدم چيکارش کردند .... در همون بقيع هم به اکثر کساني که ريش داشتند و دکمه پيراهنشون رو تا ته بسته بودند و فقط کافي بود که يه حرفي مي زدند گير مي دانند و مي گفتند اين پاسداره بيندازينش بيرون پيش خودم فکر کردم اين بچه هاي سپاه چه حالي از اين ها گرفتند که اينا اينقدر از اونا ميترسند... ضمنا هر کسي هم که مي گفت صلوات پرتش مي کردند بيرون وقتي همه صلوات مي دادند انگار بهشون بر مي خورد يعني انگار دارند به اين وهابي ها فحش مي دهند يه جوري مي شدند انگار دردشون مي اومد......... در جوار مرقد پيامبر هم هر کسي که تسبيح يا پارچه يا حالا هر چي که در دستش بود رو به ضريح مي ماليد (البته بايد از هفت خوان رستم مي گذشت چون کنار ضريح چندتا وهابي بيسم به دست واستاده بودند) سريع اون چيز رو از دستش مي گرفتند انگار از طرف اسلحه گرفتند و طرف رو هم به طرز بدي بيرون مي کردند. البته دوستان گفتند که اگه اسم ابوبکر يا عمر را ميبرديد مي گذاشتند جلوتر برويد و احيانا دستمون رو به ضريح بزنيم چون اين دو تن رو هم اونجا به خاک سپرده اند. من مديته رفتم اما قسمتم نشد دستم رو به ضريح نوراني پيغمبر بزنم.
ما قبل از سوار شدن به هواپيما يه جا نماز از طرف بانک ملي بهمون دادند که بالاي اون جا نماز يه مقدار چوب به صورت ورقه ورقه روي هم چسابانده بودند به جاي مهر که روي اون سجده کنيم من جا نمازم رو داخل مسجد نبي در محلي که بهش ميگن روضه پهن کردم و ايستادم که شروع کنم به نماز خوندن يهو يکي از اين بيسم به دست ها از رو به رو به طرف من اومد و جوري به من و جانمازم نگاه کرد که من خيال کردم اين جانماز يا دزديه و يا اينکه به خاطره رنگ قرمز تي شرتمه که پوشيده بودم و با همون نگاه داغونشون اومد طرفم و به چشمامم نگاه کرد و دو زانو نشست و دستش رو ماليد به روي اون چوبها و نمي دونم مرض داشت چون با ناخن يه چندتايي از اون چوب ها رو کند احتمالا اين يارو از دور فکر کرده بود که اون چوبهاي روي جا نمازم مهره ولي بعد ضايع شد و رفت ولي خدايش از دور شبيه مهر جا نماز بود پيش خودم فکر کردم اگه مهر بود چيکارم مي کرد!!!
در مکه يعني مسجد الحرام خيلي گير نمي دادند يعني شايد به چشم من نخورد من خيلي دوست داشتم دستم رو به اون سنگ بهشتي که در گوشه خونه کعبه است بزنم ولي اين دوستان روحانيمون ما رو يه جورايي ترسوندن و قضيه اين بود که مي گفتند خيلي ها رو بردند شلاق زدند و حدود 100 تا 400 تا شلاق مي زنند، گفتم چرا و توضيح دادند که يه سري از خانوم ها مي روند دست به اون سنگ بزنند و در اين حين هم به خاطر فشردگي جمعيت ناخداگاه بدن ها بهم مي خوره و از اون جايي که دوتا مامور هم پيش اون سنگ وايميستند گه گدار يکي رو به همين جرم و عموما غير عرب ها رو (قيافه و لباس اکثر غير عرب ها تابلو و مشخصه) مي گيرند مي برند از اون جايي که من بدشانسم و ممکن بود قرعه شلاق به نامم بخوره چند روز اول بيخيال اون سنگ بهشتي شدم چون شلاقش به کنار از اون ور که بر مي گشتيم الکي الکي ابرومون مي رفت و با برانکارد مياوردنمون رو به خونه.... البته اون روزهاي اخر بعد ظهر موقعه نماز جماعت مي رفتم و در صفحه سوم يا چهارم وا مي ستادم البته اخرين صف چهارم بود چون به دليل گرما (10 مرداد و دماي هوا بالاي 50 درجه بود ) بقيه از داخل مسجد به امام جماعت اقتدا مي کردند ( اون نماز ظهرها سخت ترين نماز ظهرهايي بود که من تا حالا خوندم) يعني حدود 50 متري با اخرين صف فاصله داشتن و تا نماز تمام مي شد راحت مي شد بريم به اون سنگ دست بزنيم چون هيچ زني هم اون اطراف نبود اما دو روز مونده به اخر سفر صحنه اي رو ديدم که حالم اساسي گرفته شد و ماجرا از اين قرار بود که:
من با دوستم که در اين سفر هم اتاقيم بود و يه 10 روزي بود که باهم رفيق شده بوديم نزديک کعبه بعد از اينکه چند رکعت نماز قضا خونديم نشستيم در حدود فاصه 30 متري درست رو به روي ناودون طلا، بعد يه زن و مرد مسن اومدند کنار ما و به کردي (البته نه کردي ايراني چون اين دوستم کرد بود و گفت کرد عراق يا ترکيه هستند) با هم حرف زدند و بعد از سمت ما دور شدند و از سمت چپ ما 30 متري فاصله گرفتند بعد اون زن ايستاد به نماز ولي شوهر اون که به تظر مي رسيد بالاي 75 سال سن داشت رفت رو به داخل مسجد در همين حين من داشتم از دوستم مي پرسيدم که کرد ترکيه با ايران از لحاظ زباني چقدر مگه تفاوت دارند و از اين حرفها که يکي از همين ميمون هاي وهابي پير بيسم به کمر از کنارمون رد شد و يه چيزي شبيح تسبح که البته مهره نداشت و يک طناب بافته شده با نخ و بصورت گلوله گلوله شده بود رو در دستش داشت و چند دقيقه بعد از اينکه اون کردها از کنارمون رد شدند اين وهابي هم از پيش ما عبور کرد من در حالي که به حرف هاي دوستم گوش مي کردم داشتم به اين طناب وهابي هم نگاه مي کردم که ديدم اون ميمون وهابي در حاليکه پيرزن در حال رکوع بود با اون طناب محکمش زد تويه سر پير زن طوري که پيرزن دستش رو از روي زانوهاش برداشت و روي سرش گذاشت و بعد نشست و اون ميمون بهش اشاره کرد و طبقه بالاي مسجد رو نشون داد تا به دوستم اشاره زدم و بلند شديم اون وهابي از اونجا دور شد و رفت قاطي جمعيت دور کعبه ، به خدا قسم اگه فاصله من باهاش زياد نبود و کنار پير زن بودم اون لحظه جوري مي زدمش که هيچ وقت حس نکنه اونجا حرم امن الهي... چون احتمالا اون پيرزن اين حس رو ديگه نداشت... به حالم هم فرق نمي کرد که دارم از يه سني دفاع مي کنم يا شيعه ... بعد از اينکه ما به طرفش رفتيم و در فاصله 4 يا 5 متري پيرزن رسيديم ديديم که شوهرش با يه ليوان از ليوان هاي مخصوص اب زمزم که در اطراف مسجد گذاشته بودند سر رسيد و با هم حرف زدند و پيرمرد با چهره نگران اطراف رو نگاه کرد و به همسرش ليوان اب رو داد ولي اون نگرفت و ليوان اب رو زمين گذاشت و در حالي که پيرزن يک دستش به سرش بود باهم از اونجا دور شدند.
اينم خاطرات من از اين وهابي هاي نامرد در اين سفر
2   نام و نام خانوادگي:  hassan     -   تاريخ:  22 مهر 92 - 19:54:00
باسمه تعالي باسلام من نميدانم خاصيت سازمان كنفرانس اسلامي چيست واين سازمان چه فايده اي دارد وقتي نميتواند مشكل حج و متولي اين امر مهم را حل كند.




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما