| تاريخ: 08 اسفند 1387 | تعداد بازديد: 1707 |
|
| گفتند ديگر نبايد وارد حرم پيامبر(ص) شوي | ||
|
"محمد عبدالعظيم خليف" 19 ساله، يکي از جوانان شيعه از شهر الأحساء بود که در جريان حوادث اخير در شهر مدينه منوره توسط نيروهاي امنيتي و نيروهاي وابسته به هيئت امر به معروف و نهي از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بازداشت شد. به گزارش شيعه آنلاين، "محمد عبدالعظيم خليف" داستان خود را اين گونه روايت مي‌کند: صبح چهارشنبه من به همراه دوستم در راه حرم پيامبر(ص) بوديم. هنگامي که به در ورودي رسيديم، يکي از مأموران به ما گفت: ورود از اين در ممنوع است و از ما خواست که براي وارد شدن به درون حرم، از در ديگري برويم. شروع کرديم به رفتن به سمت در ديگر. در اين هنگام 3 جوان وهابي افراطي دنبال ما راه افتادند. "محمد" مي‌افزايد: آنان در حاليکه دنبال ما بودند از پشت به ما لگد محکمي زدند به طوريکه بر زمين افتاديم. در آن هنگام شروع کردند به لگد زدن به صورتمان. بيني من خون آمد. پس از آن ما را بلند کردند و به نيروهاي امنيتي تحويل دادند. لحظاتي بعد دوستم را آزاد کردند و مرا نگه داشتند. اين قرباني جوان مي‌افزايد: چند دقيقه بعد مرا به مقر هيئت امر به معروف و نهي از منکر که در نزديکي حرم پيامبر(ص) است بردند. در آنجا مدت زمان زيادي مرا در انتظار گذاشتند به طوريکه خسته شدم. وقت نماز مغرب رسيد، همه آنها رفتند و مرا در آن اتاق تنها گذاشتند. بعد از نماز که برگشتند، 7 تن از نيروهاي امنيتي دور مرا گرفتند و گفتند: يا اعتراف مي‌کني که آمده‌اي تا در کنار شيعيان آشوب‌گري و شلوغ کاري کني و يا بايد بگويي که "شيخ جواد الحضري" را تو چاقو زدي. گفتني است "شيخ جواد الحضري" امام جماعت يکي از مساجد شيعيان شهر الأحساء است که صبح روز سه شنبه گذشته در اين حوادث توسط نيروهاي وابسته به هيئت امر به معروف و نهي از منکر از پشت چاقو خورد. "محمد عبدالعظيم خليف" در ادامه گفت: من قبول نکردم به دروغ بگويم که از الأحساء به مدينه آمده‌ام تا شلوغ کاري کنم از همين رو آنان به زور يک چاقو به دستم دادند و بعد با دوربين عکاسي چند عکس از من گرفتند تا نشان دهند من "شيخ جواد" را با چاقو زده‌ام. وي در ادامه گفت: دقايقي بعد مرا به مقر پليس مرکزي مدينه منتقل کردند و به آنان تحويل دادند. آنجا حدود 20 جوان شيعه را ديدم. وقتي با آنان صحبت کردم داستان‌هاي مشابهي نيز براي آنان رخ داده بود و همان تهمت‌ها را به آنان زده بودند. چند تن از آن جوانان را مي‌شناختم. از روستا و منطقه ما بودند. صبح امروز هم به من گفتند اجازه داري زنگ بزني تا پدرت براي بردنت بيايد. وقتي پدرم آمد قبل از اينکه آزادم کنند، مرا وادار به امضاي تعهدنامه‌اي کردند و از من اثر انگشت گرفتند و گفتند که ديگر هيچ وقت نبايد وارد حرم پيامبر(ص) يا بقيع بشوي. | ||
| فهرست نظرات |
| 1 |
نام و نام خانوادگي: غلام مولايم علي(ع)علي محمدي -
تاريخ: 09 اسفند 87 - 00:00:00
سلام انشاا... كه دارند به آخرش ميرسند . تو را بخدا دقت كنيدكه آتش بجانشان افتاده دارند با دست وپا زدن در اين ورطه نابودي كامل ميرسند. اخه اين قدر بدبخت بشي كه لااقل ده بيست نفررا بيك جرم وادار كني ؟؟؟ هر چه خاك مزبله توي سرتان!!!!! اي بد دينان اي بي دينان اي بچه هاي ابو پوفيان واقعا..... !!!!حالا ان چشمهاي كور شده تان ديد كه پول زياد تنها كاري كه ميكنه اينه كه بجاي بيل معمولي بيل مكانيكي براي كندن قبر واسه شما ....... بارمغان اورده !!!!!! |
| 2 |
نام و نام خانوادگي: حميد كبريت چي -
تاريخ: 09 اسفند 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذالك اللهم العن العصابه التي جاهدت الحسين و شايعت وبايعت وتابعت علي قتله اللهم العنهم جميعا. به كوري چشم اين ظالمان الحمد لله سعادتي داشتم در مقابل خانه خدا زيارت عاشورا بخوانم و به ياد مظلوميت آقا امام حسين (ع) و اهل بيت ستم ديده اش بدرگاه الهي درد دل كنم. آنان كه دين را لباس ديگري داده اند و تابير غلطي از احكام دين دارند و اينگونه اعمال را نتيجتا جايز ميدانند خبر از آتشي كه در دل شيعيان علي (ع) و اولاد مطهرش شعله ور است ندارند و كور خوانده اند كه چنين مي انديشند كه با اينگونه اعمال ميتوانند اين شعله هاي مقدس را خاموش كنند. الحمدلله هر روز به تعداد رسانه هاي بين المللي شيعه اضافه ميشود و اين ظالمان شاهد افزايش شيعيان درتمام دنيا هستند و لرزشي در كاخهاي خود و جوشش عظيمي در كشورشان ملاحظه ميكنند كه نمي توانند جلوي آنرا بگيرند و نميدانند كه اين ديگ جوشان را هرچه بيشتر خفقان بدهند بيشتر و زودتر بائس انفجار آن خواهند شد. زيرا كه آنان تابع معلم هايي هستند كه از آبشار هدايت بدور بوده اند. انشاالله بزودي با ظهور آفتاب حقيقت شاهد حقانيت شيعه خواهيم بود. الهم عجل لوليك الفرج. التماس دعا. والسلام. جواب نظر: |
| 3 |
نام و نام خانوادگي: شهره -
تاريخ: 09 اسفند 87 - 00:00:00
آفرين آفرين آفرين صد آفرين هزار آفرين. اين برادر ما كجاست تا دستش و روي مادرش را ببوسم وبر روح پاكش, آن عقيده پاكش درود فرستم ان بينش مردانه و عاقلانه اش..................................................... اخه ميدونيد خواهران و برادران عقيده آدم هم ميبابستي مثل عمل آدم پاك باشد . خيلي ها در اين دنيا عملشون پاك است ولي واي از اعتقاداتشان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! برادرمان جناب آقاي علي محمدي نظرشان ان قدر گويا است كه ديگر من كه روي حرف ايشان و ابراز نظر ايشان حرفي ندارم جر اينكه بگويم ....لبيك برادرم افرين ---بجاي بيل معمولي- بيل مكانيكي انشاالله .... ما منتظر سراپا گوش و هوش هستيم - ما بايد زنده باشيم ببينيم نابودي خاندان يزيد و معاويه را بايد ببينيم چنين روزي را انشاالله............. بدرود |