* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: شيعه متعصب -
تاريخ: 27 اسفند 87 - 00:00:00
عبدالمجيد ريز مي بينمت |
2 |
نام و نام خانوادگي: احسان زبيخي -
تاريخ: 19 شهريور 88 - 00:00:00
شما شعيه ها تاما سني ها را نابود نكني دست بر نميداري من خودم ديدم كه شعيه ها به حضرت عمر توهين كردند اين در حالي است كه عمر جگر گوشه پيغمبر بود من دلم براي شما شعيه ها پر است اما حيف جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- ميتوانيد به كشورهاي به ظاهر اسلامي نگاهي انداخته ببينيد كه شيعيان را حتي از برگزاري نماز جماعت در خانه خود منع ميكنند ! اين درحالي است كه اهل سنت در ايران آزادانه برنامههاي مذهبي داشته در مجلس نماينده دارند و مانند اتباع ساير مذاهب در كشور ما به راحتي زندگي ميكنند . 2- آيا عمر جگر گوشه رسول خدا (ص) بود ؟ يا جگر گوشه رسول خدا (ص) را مورد آزار و اذيت قرار داد ؟ بهتر است نگاهي به تاريخ انداخته و در مورد هجوم عمر به خانه فاطمه زهرا (س) كه در كتب اهل سنت آمده است تحقيق كنيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 19 شهريور 88 - 00:00:00
با سلام جناب اقاي احسان زبيخي: نه والله ما نميخواهيم شما برادران اهل سنت را كه جكر گوشه و برادر ديني ما هستيد نابود كنيم نه والله فقط ميخواهيم شما براه راست هدايت شويد همان راهي كه جضرت محمد ( ص ) ما را به ان توصيه ميفرمايد , والله نه فقط شما بلكه ميخواهيم تمامي مردم جهان به اين راه كه همان صراط المستقيم است هدايت كنيم. ثانياً شما از كجا و به چه دليل عمر را جگر كوشه حضرت محمد ( ص ) خطاب ميكنيد : ايا نشنيديد علماي خودتان در مورد ايشان چي گفته اند : 1) « عن ابن عباس قال : لمّا اشتدّ بالنّبيّ ( صلى الله عليه و سلم ) وجعه ، قال : ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده ، قال عمر : انّ النّبيّ ( صلى الله عليه و سلم ) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا ، فاختلفوا وكثر الغلط ، قال : قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع ، فخرج ابن عباس يقول : انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه ( صلى الله عليه و سلم ) وبين كتابه. » صحيح بخارى ، ج 1 ، ص 120 ، كتاب العلم ، باب 82 كتابة العلم ، حديث 112. و ج 3 ، ص 318 ، كتاب المغازى ، باب 199 مرض النّبيّ ( ص ) و وفاته ، حديث 872. و ج 4 ، ص 225 ، كتاب المرض و الطب ، باب 357 قول المريض قوموا عنّى ، حديث 574. و ص774 ، كتاب الاعتصام ، باب 1191 كراهية الخلاف ، حديث 2169. 2 )« انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة ، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب ، فقالت فاطمة : يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي ؟ ! قال : نعم . » بلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 586 . وابوالفداء نيز مىگويد : « سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بيرون كند . وگفت : اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند . پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : كجا ؟ اى پسر خطاب ! آمدهاى تا كاشانه ما را به آتش كشى ؟ ! گفت : بلى 3) ان أبا بكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن ابي وقاص أرادوا قتل النبي صلى الله عليه وسلم والقائه من العقبة في تبوك <<المحلى ج11 ص224 >> 4 ) ايا نه اينكه بسياري از احاديث معروف به اسرائيليات بوسيله كعب الاحبار يهودي داخل اسلام شد. و ايا اين تيست كه كعب با اجازه عمر در مسجد قصه گوئي ميكرد و خودش را عمر را جگر كوشه خودش مي پنداشت . پس برادر من عمر هرچه بود هركه بود جگر كوشه حضرت محمد ( ص ) نبود. ابنهم رفتارهاي عمر با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان در مكّه 1 ) عمر بن الخطاب مى گويد روزى كه در شب آن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را دنبال مى كردم (قبل از مسلمان شدن عمر) به من فرمود: اى عمر، شب و روز مرا رها نمى كنى؟ عمر مى گويد: پس ترسيدم مرا نفرين كند.( تاريخ الخلفاء، سيوطى 110، مناقب اميرالمؤمنين عمر بن الخطاب د. السيد الجميلى 25) 2 ) و روزى كه عمر قصد كرد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را در مكه بكشد، هنگامى كه به منزل آن حضرت رسيد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را به همراه اصحابِ وى يافت، پس رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بطرف او رفت و گريبان و حمايل شمشير او را گرفت و فرمود: اى عمر دست بر نمى دارى، ميخواهى خداوند همان رسوائى و عذابى را كه بر وليد بن مغيرة نازل كرد بر تو نازل كند.(- تاريخ الخلفاء، سيوطى 111 ( بزار و طبرانى و ابونعيم در كتاب «الحليه» و بيهقى در كتاب «دلائل» از اسلم نقل كرده اند كه: عمر به ما گفت: سخت ترين مردم بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بودم، در روز نيمروز بسيار گرمى در يكى از راههاى مكّه ناگاه مردى مرا ديد و گفت: اى فرزند خطاب از تو تعجّب مى كنم، تو گمان مى كنى كسى هستى و من من مى كنى در حاليكه امر ]اسلام[ در خانه ات وارد شده است.( تاريخ الخلفاء، سيوطى 110) 3 ) جمله ى «تو گمان مى كنى كسى هستى و مَن مَن مى كنى»، كه توسط آن مرد به عمر گفته شد بر شدت تصميم و عمل عمر بر ضد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان و افتخار كردن او بر چنين مخالفتى دلالت مى كند. عمر در زمان خلافت بر قساوت خود نسبت به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)اعتراف كرده مى گويد: من شديدترين مردم بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)بودم.( ]- تاريخ الخلفاء، سيوطى 111 و بزار و طبرانى و ابونعيم در حليه و بيهقى در دلائل همين حديث را نقل كرده اند.) يا امر بقتل چه قبل از اسلامش و چه بعد : هم در زمان جاهليت هم در زمان اسلام عمر براى كشتن عده اى سعى و تلاش نمود، و اول كسى را در دوران جاهليت سعى كرد به قتل برساند نبىّ مكرّم اسلام حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) بود و براى به قتل رساندن على (عليه السلام) نيز دعوت كرد.( مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر 6/269، الطبقات، ابن سعد 3/191، صفوة الصفوة، ابن الجوزى 1/269 عمر با اين جمله فتوى به قتل كسانى را داد كه زير درخت ]بيعت[ رضوان نماز مى خوانند: آگاه باشد، از امروز نمى آورند برايم كسى را كه به چنين كارى برگردد مگر آنكه او را با شمشير بكشم همانطوريكه مرتد كشته مى شود، سپس دستور داد و درخت را قطع كردند.( شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد 1/59) اين درخت همان درختى بود كه مسلمانان زير آن با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بيعت كردند و بر دفاع از او و اهل بيت او عهد بستند! مشتي كوچك نمونه خروار . يا علي |
4 |
نام و نام خانوادگي: مسلم -
تاريخ: 27 بهمن 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين اين جناب مولوي را بنده مي شناسم ايشان مصداق حقيقي منافق هستند و حقيقتا خائن مي باشند از حقوق گرفتن از وهابيهاي عربستان تا حمايت از تروريستها و حتي حمايت از ورود مواد مخدر به کشور و توجيه کشتار شيعيان با مرثيه خواني در مورد ظلم شيعيان به اهل سنت که گوش فلک را کر کرده اما اين سنيها با اينکه در اقليت هستند امکانات زيادي دارند که شيعيان در زماني که در اکثريت بوده اند مانند عراق در زمان حکومت بعثي حتي خوابش را هم نمي ديدند چه برسد به شيعيان مظلوم عريستان و ديگر کشورها ايشان تروريستها را براي کشتار شيعيان تحريک مي کنند و بعد از انها تبري مي جويند ولي در اينترنت من عکسها و مطالبي در مورد رابطه ايشان با تروريستها ديده ام و ايشان در جنگ اسراييل با مردم لبنان و فلسطين چه کرد در حالي که فلسطينيها اکثرا هم مذهبان ايشان هستند و ايشان در دفاع از اهل سنت اينقدر هياهو مي کنند اما چرا مانند اربابان وهابي خيلي راحت از اين موضوع مي گذرند و از جنايات يهود مي گذرند اما از جرم نکرده مسلمين شيعه نمي گذرند اما ما باز هم صبور و با گشاده روييبا مردم برخورد مي کنيم ان شاالله که از اين راه شيطان به راه خدا برگردند و اگر در همين رفتار اقاي مولوي بيچاره دقت کرده و با قران تطبيق کنند حتما مي دانند که راه اشتباه است و خود را نجات مي دهند ان شاالله التعالي يخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يشْعُرُونَ ميخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالي که جز خودشان را فريب نميدهند؛ (اما) نميفهمند. «البقرة/9» فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يكْذِبُونَ در دلهاي آنان يک نوع بيماري است؛ خداوند بر بيماري آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايي که ميگفتند، عذاب دردناکي در انتظار آنهاست. «البقرة/10» وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ و هنگامي که به آنان گفته شود: «در زمين فساد نکنيد» ميگويند: «ما فقط اصلاحکنندهايم»! «البقرة/11» أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يشْعُرُونَ آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولي نميفهمند. «البقرة/12» وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يعْلَمُونَ و هنگامي که به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» ميگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولي نميدانند! «البقرة/13» وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَياطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ و هنگامي که افراد باايمان را ملاقات ميکنند، و ميگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولي) هنگامي که با شيطانهاي خود خلوت ميکنند، ميگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره ميکنيم!» «البقرة/14» اللَّهُ يسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يعْمَهُونَ خداوند آنان را استهزا ميکند؛ و آنها را در طغيانشان نگه ميدارد، تا سرگردان شوند. «البقرة/15» أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ آنان کساني هستند که «هدايت» را به «گمراهي» فروختهاند؛ و (اين) تجارت آنها سودي نداده؛ و هدايت نيافتهاند. «البقرة/16» مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يبْصِرُونَ آنان [= منافقان] همانند کسي هستند که آتشي افروخته (تا در بيابان تاريک، راه خود را پيدا کند)، ولي هنگامي که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفاني ميفرستد و) آن را خاموش ميکند؛ و در تاريکيهاي وحشتناکي که چشم کار نميکند، آنها را رها ميسازد. «البقرة/17» صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يرْجِعُونَ آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنميگردند! «البقرة/18» أَوْ كَصَيبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ يا همچون باراني از آسمان، که در شب تاريک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاي خود ميگذارند؛ تا صداي صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). «البقرة/19» يكَادُ الْبَرْقُ يخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (روشنائي خيره کننده) برق، نزديک است چشمانشان را بربايد. هر زمان که (برق جستن ميکند، و صفحه بيابان را) براي آنها روشن ميسازد، (چند گامي) در پرتو آن راه ميروند؛ و چون خاموش ميشود، توقف ميکنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين ميبرد؛ چرا که خداوند بر هر چيز تواناست. «البقرة/20» |
5 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي صادقي -
تاريخ: 17 ارديبهشت 90 - 07:29:08
بسم الله الرحمن الرحيم حضرات آقايان علماي محترم اهل سنت سلام عليکم از محضرتان سوالي دارم لطفا پاسخ بفرمائيد بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم ، پيشواي حضرت فاطمه چه کسي بوده است ؟ اين سوال از اين جهت قابل طرح است که در صحيح مسلم احاديثي از پيامبر(ص) نقل شده است منجمله اين حديث که: مَنْ خَلَعَ يَداً مِنّ طاعَةٍ لَقِيَ الله يَوْمَ الْقِيامَة ِ لا حُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ ماتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقهٍ بَيْعَةٌ ماتَ مِيْتَةٌ جاهِلَّيِةً. صحيح مسلم- کتاب الاماره – باب وجوب ملازمه جماعه المسلمين عند ظهور الفتن و في کل حال…. حديث ۱۸۵۱ص۵۳۲ چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) مضمون کلي اين حديث و احاديث مشابه ديگر اين است که هرکس بايد بيعت پيشوايي را بر گردن داشته باشد وگرنه مرگش بمانند مرگ جاهليت است .. و در بررسي صحيحين مي بينيم که حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبکر غضب کرده و از او روي برگردانيده و هرگز با او سخن نگفته ا ست تا هنگام وفاتش . ام المومنين عايشه مي فرمايند: …فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رسول الله (صلي الله عليه وسلم) ستة اَشْهُرٍ. …. پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روي برگردانيد از ابابکر و اين روي برگردانيدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه شش ماه زندگي کرد بعد از رسول خدا (ص). الف- صحيح بخاري– کتاب فرض الخمس – باب فرض الخمس – حديث ۳۰۹۳ ص۶۵۲ – چاپ بيروت ( شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم – کتاب الجهاد و السير – باب قول النبي صلي الله عليه و سلم. لا نورث… حديث ۱۷۵۹ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) ص ۴۹۸ ام المومنين عايشه در روايت ديگري نيز مي فرمايد : ….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّي تُوُفَّيَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبيِ (صلي الله عليه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّيتْ،دَفَنَها زَوْجُها عَليٌ لَيْلاً، وَ لَمْ يُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلي عَلَيْها …. … فاطمه روي برگردانيد از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پيامبر (ص) زندگي کرد و بعد از وفاتش همسرش علي او را شبانه دفن کرد و براي نماز و دفنش ، ابابکر را خبر نکرد…. الف- صحيح بخاري – کتاب المغازي – باب غزوه خيبر- حديث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱ – ص ۸۸۴ – چاپ بيروت (شرکه دارالارقم بن ابي الارقم ) ب- صحيح مسلم- کتاب الجهاد و السير – باب ۱۶ (باب قول النبي صلي الله عليه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حديث ۱۷۵۹ ص ۴۹۸ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) حضرات آقايان علماي اهل سنت اين روش و منش حضرت فاطمه سلام الله عليها با ابابکر از اين جهت قابل تامل و دقت و توجه است که پيامبر اکرم صلوات الله عليه در باره اين بانوي مکرم فرموده اند : ان الله يغضب لغضبک يا فاطمه و يرضي لرضاک اي فاطمه بدرستي که خدا غضب مي کند به غضب تو وخشنود مي شود به خشنودي تو المستدرک علي الصحيحين ج ۳ ص۱۶۷ .حديث ۴۷۳۰ ( و منابع ديگر مانند الصواعق المحرقه حافظ ابن حجر مکي ص ۱۰۵ و تهذيب التهذيب ج ۱۲ ص ۴۴۲ حافظ ابن حجر عسقلاني نيز وجود دارد ) و ملاحظه مي فرمائيد که اين حديث بطور کامل مطلق است و هيچ قيدي ندارد وقتي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله مي فرمايند : ” خداوند به غضب فاطمه غضب مي کند ” قيدي بر آن قرار ندادند که : اگر چنين و چنان بود ،يا به فلان شرط ، يا اگر غضبش به فلان علت بود ،اين غضب به چه سببي باشد ؟ نسبت به چه کسي باشد ؟ در چه زماني باشد ؟ هيچ اشاره اي ندارد و بطور کامل مطلق است . وپر و اضح است که کسي غضب و خشنودي اش برابر با غضب و خشنودي خداست که از هرگونه آلودگي و گناه و اغراض نفساني پاک و پاکيزه باشد تا غضب و خشنودي اش مبنايي خدايي داشته باشد و به استناد آيه تطهير حضرت فاطمه از تمام آلودگي ها و گناهان و ناپاکي ها مبراست و آن بانوي مکرم مطهره است ام المومنين عايشه مي فرمايد : خرج النبي صلي الله عليه و سلم ،غداه و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاءالحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال : ( انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا ) الاحزاب :۳۳ رسول خدا صلي الله عليه و آله صبحگاهان از منزل خارج شد ، ردايي ( عبايي) از موي سياه که شعري از اسود بر آن نقش بسته بود بر تن داشت ، حسن بن علي امد ، پس به زير عبا داخل شد . سپس حسين آمد اوهم داخل در زير عبا شد . سپس فاطمه آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس علي آمد و او هم داخل در زير عبا شد . سپس پيامبر گفت : (جز اين نيست که خدا اراده کرده است که پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت بزدايد و پاک وپاکيزه اتان فرمايد ) صحيح مسلم – کتاب فضائل الصحابه – باب فضائل اهل بيت النبي صلي الله عليه وسلم – حديث ۲۴۲۴ ص ۶۸۶ – چاپ مصر (مکتبه عبادالرحمن ) اين حديث در منابع ديگري مانند سنن ترمذي و تفسير الدرالمنثور سيوطي و مسند احمد و مسند طيالسي و مستدرک علي الصحيحين با رواياني ديگر از اصحاب و خواص نقل شده و وجود دارد که به دلالت خاص آيه تطهير به خمسه طيبه اشاره شده است دو روايت ديگر در خصوص آيه تطهير و دلالت انحصاري آن به خمسه طيبه ( پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ، علي ، فاطمه ، حسن وحسين ) اشاره شده است را در اينجا نقل مي کنم. ۱- عن أنس بن مالک أن رسول الله صلي الله عليه و سلم کان يمر بباب فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلي صلاة الفجر يقول الصلاة يا أهل البيت إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا الف -سنن الترمذي /ج۵ /ص۳۵۲ ب- مسند احمد بن حنبل /ج۳/ ص۲۵۲ پ – مسند طيالسي /ج۷ / ص ۲۷۴ /حديث ۲۵۰۹ ۲- و أخرج ابن جرير و ابن أبى حاتم و الطبراني عن أبى سعيد الخدري رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم نزلت هذه الآية في خمسة في و في علي و فاطمة و حسن و حسين إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيرا الدر المنثور سيوطي، ج۵ ، ص ۱۹۸ اين نامه را با ذکر اين حديث از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم به پايان مي رسانم که فرموده اند : فاطمه سيده النساء اهل الجنه فاطمه سرور زنان اهل بهشت است . صحيح بخاري – کتاب فضائل اصحاب النبي ( المناقب ) – باب مناقب قرابه رسول الله (ص) ص ۷۹۰ والسلام علي عبادالله الصالحين الاحقر حسن جلاليان ۱۳۸۹/۱۱/۹ http://sunniha.blogfa.com http://ahle-tasanon.blogfa.com http://ahle-sunnat.blogfa.com http://janam-fatemeh.blogfa.com http://www.shafagar.com |