* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 04 تير 1385 تعداد بازديد: 4268 
شيعه مناديان همبستگى واتحاد
 

راه به سوى سعادت يكى است



از نخست ، كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم مردم را به اسلام دعوت كرد ، اين هشدار را داد : تنها يك فرقه رستگار است .

هر چند شهادتين «لااله الاّ االله» ، «محمد الرسول االله» وسيله تشكّل امّت اسلامى ودست آويزى براى همبستگى واتّحاد است .

امّا تنها يك فرقه رستگارند ، تنها يك فرقه راه نجات را مى پيمايند ، و همه فرقه هاى درون امّتى نمى توانند برحق باشند ، چنانكه فرمود : «سَتُفترق اُمّتى ثَلاث و سبعين فرقة ، واحدة منها ناجية و ثنتان و سبعون في النّار» ؛ شيخ طوسى(ره) در الرسائل العشر ، ص 127 ، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّى(ره) در ايضاح الفوائد ، ج 1 ، ص 8 و شيخ حر عاملى(ره) در وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 31 ، وعلامه مجلسى(ره) در بحار الانوار ، ج 36 ، ص 336 ، ح 198 و حاكم نيشابورى در المستدرك ، ج 4 ، ص 430 ، وابن حزم در المحلى ، ج 1 ، ص 62 و ج 11 ، ص 103 ، و طبرانى در المعجم الكبير ، ج 18 ، ص 51 ، و هيثمى در مجمع الزوائد ، ج 1 ، ص 430 ص 448 ، ومتقى هندى در كنز العمال ، ج 1 ، ص 209 - 212 و . . .

امّت من به هفتاد وسه فرقه تقسيم مى شوند ، يك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند . »

اين حديث را سنّى و شيعه در منابع حديثى ، تاريخى وملل و نحل

آورده و پيروان هر مذهبى خود را فرقه ناجيه مى دانند .

امّا برخى ناآگاه يامغرض مى كوشند - بر خلاف دلالت حديث ونظر همه فرق اسلامى - اين هشدار مهمّ رسول خدا را ناديده گرفته ، وبا اهل نجات ورستگار معرفى كردن تمام فرق اسلامى ، زمينه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه هاى مختلف را فراهم ساخته ، پيروان هر فرقه را در عقائد شان سست كرده ، جامعه اسلامى را ازتلاش براى دست يابى به اسلام راستين وپيروى از فرقه ناجيه وپرهيز از گمراهى وپيروى از فرقه هاى منحرف وحركت به سوى اتّحاد وراه راست باز دارند .



راه شناخت فرقه رستگار

حضرت محمد صلى الله عليه و اله و سلم براى نجات مردم از ابتداى دعوت به اسلام ، فرقه رستگار را مشخص كرد ، وبا فرموده اش :

«إنّما مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ . . . » . المعجم الصغير طبرانى ، ج 2 ، ص 12 ، و المعجم الأوسط طبرانى ، ج 6 ، ص 406 ، ح 5866 ، المستدرك حاكم نيشابورى ، ج 2 ، ص 343 ، والمصنف ابن ابى شيبه ، ج 6 ، ص 372 ، «عن على قال : إنّما مثلنا في هذه الاُمّة كسفينة نوح . . . » ، ومجمع الزوائد هيثمى ، ج 9 ص 265 ح 14981 .

«مثل اهل بيت من همچون كشتى نوح است ، كه هركس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس از آن تخلف ورزيد غرق گرديد . »

به امر الهى كشتى نجاتى را معرفى نمود .

پس از پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم از 73 فرقه تنها فرقه اى كه بر اين كشتى سوار شدند ، رهايى يافتند .

مناديان همبستگى بين مسلمانان

شيعه وعلماى شيعه ، كه بر اين كشتى سوار شده بودند ، از آغاز به پيروى از ائمه اهل بيت عليهم السلام جامعه را به اتّحاد و همبستگى فرا مى خواندند وبا نقشه شوم و سنّت زشت طواغيت و فراعنه تاريخ - كه سبب ايجاد اختلاف وتفرقه بود - مقابله و مبارزه مى كردند .

مطالعه و بررسى منابع حديثى و تاريخىِ شيعه ، بر اين سخن گواه گويائى است .



1 - احاديث شيعه و همبستگى با ساير مسلمانان

احاديث فراوانى از ائمه عليهم السلام در توجيه به

ونگى معاشرت شيعه با اهل سنّت در كتب روايى شيعه آمده است كه ما به ذكر نمونه اى بسنده مى كنيم .

شيخ حرّ عاملى در وسائل الشيعه بابى را تحت عنوان «باب وجوب عشرة الناس» به اين موضوع اختصاص داده ، ومى فرمايد :

«بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ النَّاسِ حَتَّى الْعَامَّةِ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ وَ الصِّدْقِ وَ اسْتِحْبَابِ عِيَادَةِ الْمَرْضَى وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلاةِ فِي الْمَسَاجِدِ» . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 398 ، باب 1 ، باب وجوب عشرة الناس حتى العامّة . . .

«باب واجب بودن زندگى مسالمت آميز با مردم ، حتّى اهل سنت ؛ بدين صورت كه امانت آنان را ادا كنيد و به سود آنان شهادت دهيد وبه راستگويى با آنان پايبند باشيد ، مستحب است كه مريض هاى آنان را عيادت ، جنازه هاى آنان را تشييع ، با همسايگان رفتار نيكو و در مساجد حضور داشته باشيد . »

در اين باب احاديثى آمده كه از آن جمله روايت زير است :

* راوى گويد : از امام عليه السلام پرسيدم : سزاوار است رفتار ما ميان خود و آنانكه معاشرت داريم

ونه باشد؟ در حالى كه : «لَيْسُوا عَلَى أَمْرِنَا» ؛ «بر اعتقاد ما شيعيان نيستند» .

فرمود : ببينيد ، ائمه شما

ونه رفتار مى كنند ، از آنها پيروى كنيد ، آن چه آنان انجام مى دهن/font> از آنها پيشى نگيريد كه گمراه خواهيد شد .

6 - فتمسّكوا بهما ، ولاتقدموهم فتضلّوا» . ندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 116 . به كتاب وعترتم چنگ زنيد واز آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى شويد .

7 - لاتقصرواعنهما فتهلكوا طبرانى در المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 ، سمهودى در جواهر العقدين : ص 233 ، هيثمى در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 296 ، متقى هندى در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 ، سخاوى شافعى در إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة21 . از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد .

8 - لا تعلّموهما فانّهما اعلم منكم المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 . جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 . ينابيع المودة ، ص 37 . مفتاح النجا ، الورقة8 . جواهر العقدين : ص 233 ، و ص 237 . إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة 23 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 . به آنها چيزى نياموزيد زيرا آنان از شما داناترند .

9 - انّ االله سائلكم كيف خلفتمونى فى الثقلين بن صباغ مالكى در الفصول المهمّة ، ص 40 ، سمهورى در جواهر العقدين : ص 239 ، سخاوى شافعى در استجلاب إرتقاء الغرف : الورقة24 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 39 .



از

ونگى رفتارتان با ثقلين (قرآن واهل بيتم) باز خواست كننده از شما خداست .

10 - انّى سائلكم حين تردون علىّ الحوض عن الثقلين برانى در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 65 ، ح 2683 وص 180 ، ح 3052 ، حكيم الترمذى در نوادر الأصول ، ص 68 ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص 355 . البداية والنّهاية ، ج 7 ، ص 362 . فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 274 ، ح 539 . مجمع الزوائد ، ج 10 ، ص 658 ، ح 18460 . جامع الاحاديث : ج 9 ، ص 131 ، ح 27600 . أسد الغابة ، ج 3 ، ص 147 . من خود آنگاه كه برحوض كوثر وارد مى شويد از ثقلين (كتاب خدا وعترتم) پرسانم .

رابعاً :

با اين همه تأكيد بر تمسّك ومتابعت از اهل بيت عليهم السلام وهشدار وترساندن از مخالكلمه ميان مسلمانان است و اينكه شيعه فرق خود را با اهل سنّت (در اهتمام به مسأله اتحاد) آشكار كنند و اين ملاك و حكمت ، امروز هم وجود دارد . پس مستحب است حضور در مساجد اهل سنّت و نماز خواندن با آنان براى اينكه (اين سماحت شيعه )آشكار شود و ميان مسلمانان اتّحاد كلمه به وجود آيد . التنقيح ، ج 4 ، ص 319 و إنّما الحكمة في تشريعها هي المداراة وتوحيد الكلمة وإبراز الميزه بينهم و بين العامة ، و عليه فهي تأتي في أمثال زماننا أيضاً ، فيستحب حضور مساجدهم و والصلاة معهم ليمتاز الشيعة بذلك عن غيرهم و تبيين عدم تعصبهم حتى تتحد كلمة المسلمين .



عوامل اختلاف وبد بينى

شايد ، با مراجعه بمنابع حديثى ، فقهى واعتقادى اهل سنّت اين فراخوان به همبستگى واتحاد را نتوان يافت .

بلكه بر عكس در منابع اهل سنّت دروغ ، تهمت وتوهين فراوانى نسبت به شيعه ، مناديان همبستگى واتّحاد ديده مى شود ، - از باب اينكه مشت نشانه خروار است - به چند نمونه آن اشاره مى كنيم .



دروغ وتهمت مهم ترين عامل اختلاف

دشمنان شيعه براى اينكه بهتر بتوانند آنان را منكوب نموده و بر ايشان چيره شوند ، دروغهاى مضحك شاخدارى ساخته وپرداخته ودر غالب ناسزا وفحش نثار شيعه كرده اند .

آنان به شيعه چيزهائى را نسبت مى دهد كه هي

اه بر قوه واهمه ومخيله آنان خطور نكرده است .

الف : گاه آنچه راشيعه كفر مى دانند به آنان نسبت مى دهند ، مى گويد : شيعه همچون يهود دشمن جبرائيل عليه السلام اند ومى گويند : «غلط جبرئيل بالوحى على محمد صلى الله عليه و اله و سلم» جبرئيل در وحى خيانت كرده است .

شيعه مسلّماً اين افراد خيالى را كافر مى دانند .

ب : گاه آنچه بر خلاف ضرورت فقه شيعه است به آنان نسبت مى دهند ومى گويد :

1 - شيعه براى زنان عدّه (طلاق) قائل نيست .

2 - شيعه به جاى «السلام عليكم» «السام عليكم» كه به معناى مرگ است مى گويد .

3 - شيعه همچون نصارى زنانشان مهر ندارند ، چون قائل به متعه مى باشند ، وحال آنكه شيعه با استناد به آيه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) سوره النساء آيه 24 . اگر در عقد متعه مهر معين نشود عقد راباطل مى داند .

4 - شيعه مانند يهود قبل از سجده چند مرتبه سرشان را پائين مى آورند . اين امر ناشناخته اى مى باشد ، كه هر شيعه اى از شنيدن آن تعجب مى كند .

5 - شيعه «لايعدون الطلاق شيئاً الاّ عند كلّ حيضة» طلاق راصحيح نمى دانند مگر در هنگام حيض . وحال آنكه به اتّفاق ، همه فقهاء شيعه طلاق را در هنگام حيض باطل مى دانند .

اگر كسى به كتاب هاى فقهى شيعه مراجعه كند ، مى يابد كه در ميان فقهاء شيعه كسى به خرافات بالا قائل نيست ، واين نسبتها دروغ پردازى از روى دشمنى وعناد وغرض ورزى بوده است ، نه اشتباه .

ج : گاه براى زمينه سازى توهين واتهام به شيعه ، براى يهود وضو ونمازهاى پنج گانه و . . راترسيم كرده اند تا بتواند وضو ونماز شيعه را با آنها مقايسه كنند ، ومى گويند :

1 - شيعه - همچون يهود - در وضو مسح بر كفش را جايز نمى داند . 2 - شيعه - همچون يهود - نماز مغرب را تا آشكار شدن كامل ستارگان به تأخير مى اندازد .

3 - شيعه - همچون يهود - پنجاه نماز در شبانه روز واجب مى داند .

4 - شيعه - همچون يهود - بر شاخهايش سجده مى كند .

5 - شيعه - همچون يهود - قبل از سجده چند مرتبه سرش را پائين مى آورد .

6 - شيعه - همچون يهود - در نماز صبح بر شى ء بلندى سجده مى كند .

مشاهده مى شود كه گروهى از علماء اهل سنّت اين دروغ ها را همراه با توهين وناسزاگوئى هاى فراوان بازگو كرده اند . منهاج السنه ، ج ا ، ص 21 تا 73 .

ما از علماى اهل سنّت انتظار نداريم كه همچون علماء شيعه پرچم دار همبستگى واتّحاد باشند ، تنها متوقّعيم تا شيعه را از دروغهاى رسوائى كه به آنها نسبت داده شده تنزيه كنند ، ويا حد اقل آن دروغ ها را كه امروز حربه دشمن مشترك مسلمانان است بازگو نكنند .



شلتوت نخستين پاسخ گو به نداى وحدت

بلى ، پس از 1378 سال از هجرت يكى از علماء اهل سنّت شيخ محمود شلتوت رئيس دانشگاه «الازهر» مصر فتوائى در راستاى اتّحاد وهمبستگى داد ، كه در ضمن اين فتوا شيعه را از اتّهامات فوق تنزيه كرد .

هرچند اين فتوا به بركت تأسيس موسسه «دار التقريب» به وسيله مرجع تقليد عالم تشيع آيت االله بروجردى صادر گرديد كه دبير كلّ آن نيز يكى از علماء شيعه علامه شيخ محمد تقى قمى بود ، وهرچند اين فتوا در مقابل تلاش عالمان شيعى در طول تاريخ اسلام براى ايجاد اتّحاد وهمبستگى ناچيز مى نمود ،

امّا در جو خفقان ودروغ پردازى واتهام وتوهين به شيعه ، فتوائى شجاعانه ، وشروع مناسبى براى پاسخ به نداى مناديان وحدت «شيعه» به شمار مى آمد .

ولى متأسفانه اين فتوا پاسخ ديگرى به دنبال نداشت ، ونشر كتاب هاى مملو از دروغ واتّهام به شيعه ، براى ايجاد تفرقه ونفرت بين مسلمانان در مناطق اهل سنّت ادامه يافت .

از سوى ديگر «فتواى شيخ محمود شلتوت» براى برخى از ساده لوحان شيعه ناآشنا بامبانى فتواى وى ومبانى فقهى شيعه دست آويزى گرديده كه نا آگاهانه يا مغرضانه بخواهند تافقهاء شيعه فتوائى مشابه فتواى شيخ محمود شلتوت صادر كنند .

وبا اهل نجات ورستگار معرفى كردن تمام فرق اسلامى - بر خلاف حديث نبوى ونظر همه فرق اسلامى - گامى به سوى بى اهميّت جلوه دادن هشدار مهمّ رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم برداشته و زمينه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه هاى مختلف را فراهم ساخته وپيروان هر فرقه را در عقائد شان سست كرده و جامعه اسلامى را ازتلاش براى دست يابى به اسلام راستين وپيروى از فرقه ناجيه وپرهيز از گمراهى وپيروى از فرقه هاى منحرف وحركت به سوى اتحاد وراه راست باز دارند .

از اين رو لازم به نظر مى رسد تامبانى شيخ محمود شلتوت وفقهاء شيعه در اين مود بيان گردد .



مبانى فتواى شلتوت

كلاًّ اهل سنّت فتواى صحابه وتابعين وفقهاء قرن اوّل ودوم را بدون توجه به مبانى اجتهادى آنان براى خودشان وپيروانشان حجّت مى دانند ، از اين روست كه اختلاف صحابه وتابعين بايك ديگر را هرچند به جنگ وكشتار منجر شده باشد ، مستند به اجتهادشان دانسته وآنها را نه تنها معذور ، بلكه مأجور مى داپندارند .

تا آن جا كه مسئله اجتهاد را وسيله توجيه جنايات حولناكى مانند جنايت ابن ملجم در به شهادت رساندن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داده اند .

مثلاً يكى از فقهاء بزرگ اهل سنّت «ابن حزم» در كتابش «المحلّى» پس از بيان نظر مذاهب چهار گانه اهل سنّت ، «حنفى ، شافعى ، حنبلى ومالكى» در اينكه اگر قتلى براساس اجتهاد باشد قصاص ندارد ، س رأى وقياس وهمچنين رأى وقول صحابه وتابعين فتوا نمى دهند .

ب : منبع .

منبع استنباط فقهاء ومراجع شيعه قرآن وسنّت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم است وسنّت را از طريق ائمه معصومين عليهم السلام تلقى مى كنند . و حديث صحابه وتابعين را از پيغمبر صلى الله عليه و اله و سلم همچون احاديث ساير محدثين پس از بررسى واثبات وثاقتشان به عنوان دليل حكم الهى مى پذيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنت راه شان در دست يابى به سنّت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم پس از صد سال ممنوعيّت نقل حديث وانقراض دوران صحابه رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم احاديث صحابه وتابعين است بدون بررسى از حالشان زيرا همه صحابه را عادل مى انگارند ، هر چند بين آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگيرى وجود داشته است .

ج : قدرت استنباط .

فقهاء ومراجع شيعه از تجربه هزار سيصد ساله فقهاء گذشته كه در كتب فقهى انباشته شده در استنباط احكام الهى از قرآن وسنّت بهره مى گيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه ، كه در قرن دوم هجرى مى زيستند چون در اوائل دوران استنباط احكام بود تجربه اى را پشت سر نگذاشته بودند .

د : اصلاح پذيرى .

مسلّماً ، فقهاء ومجتهدان در فتواهايشان خالى از اشتباه وخطا نيستند ، بهمين جهت گفته مى شود «للمصيب اجران وللمخطأ اجر واحد» اگر مجتهد در مقدّمات فتوايش كوتاهى نكرده باشد واز همان راهى كه خدا ورسول خدا تعيين كرده اند به استنباط پرداخته باشد آن كس كه به حكم واقعى الهى رسيده دو پاداش وآن كس كه اشتباه وخطا كرده است يك پاداش دارد .

با انسداد و بسته شدن راه اجتهاد وحصر مذاهب اشتباهات پيشوايان مذاهب چهار گانه تثبيت وبه عنوان احكام الهى باقى مانده وراه تصحيح واصلاح آنهابسته شده است .

هر چند با توجه به بند «الف ، ب ، وج» كه بيان گرديد خطا واشتباه فقهاء شيعه كمتر است فزون بر اين بواسطه باز بودن راه اجتهاد ، اشتباه آن ها تثبيت نمى شود وفقهاء بعد از آنان خطاهايشان را به نقد مى كشند .

به اين گونه فقه شيعه اصلاح پذير است .

آن چه گفته شد نتيجه مى دهد :

1 - فتواى شيخ محمود شلتوت پاسخى مناسب وحكيمانه به نداى همبستگى واتحاد فقهاء شيعه بود ، وجا دارد وى را به پاس اين فتواى تاريخيش ستود .

زيرا مبنا ومنبع شيعه در استنباطش كرد پيروان هر مذهبى كه يك مليون دينار به حكومت بپردازند ، مذهبشان به رسميّت شناخته خواهد شد ، وپيروى از ساير مذاهب ممنوع وغير رسمى خواهد بود . وچون تنها حنفيان ، ماكيان ، شافعيان وحنبليان توانستند اين پول رابپردازند ، مذهبشان رسمى وقانونى اعلان شد . المحلى ، ج 10 ، ص 483 ، مسأله 2079 .

11 - آيا پول مى تواند به مذهب مشروعيت ببخشد؟

12 - آيا ناتوانى از پرداخت پول مى تواند مذهبى را غير مشروع كند؟

13 - اگر حكم والى وحاكمى براى مردم حكومتش تكليف بياورد؟ 14 - چرا پس از او مسلمانان موظف باشند به حكم او عمل كنند؟

اين سؤال ها وده ها سؤال ديگر موجب گرديده كه برخى از علماء اهل سنّت نيز به مسئله حصر مذاهب به ديده ترديد بنگرند .

از آن ميان شيخ محمود شلتوت كه امام صادق عليه السلام را مجتهدى همچون ابوحنيفه ، شافعى ، مالك واحمد بن حنبل يا برتر از آنان مى انگارد مذهب پيروان آن حضرت را به رسمّيت شناخته وبر اين مبنا فتوا داده است .



مبناى فتوا واجتهاد در شيعه

اولاً : شيعه سخنان پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم وائمه معصومين عليهم السلام را فتواى آنان نمى داند . بلكه حضرت محمد بن عبداالله 9 رسول خداست وسخنانش تبليغ رسالتش مى باشد ، وائمه عليهم السلام ترجمان پيامبرند وسخنانشان باز گوى سنّت است .

ثانياً : رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وائمه هدى عليهم السلام اجتهاد نمى كردند ، زيرا اجتهاد كوشش فقيه جاهل نسبت به احكام واقعى است براى دست يابى به واقع ، كه گاه در اثر اين تلاش به واقع مى رسد ، كه فتوايش منجز است ، وگاه به واقع نرسيده وخطا مى كند ، كه فتوايش معذر مى باشد ، يعنى به واسطه ترك وظيفه واقعيش گناه كار نيست .

امّا پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم وائمه هدى عليهم السلام به واقع آگاهند ونياز به تلاش واجتهاد ندارند .

از اينرو در بينش شيعى نمى توان امام باقر وامام صادق عليهما السلام را به عنوان مجتهدى با ساير فقهاء مقايسه كرد ، وپيروى از امام صادق عليه السلام به معنى تقليد وعمل به فتواى وى نيست .

ثالثاً : انتخاب شيعه ، اهل بيت عليهم السلام را به عنوان مرجع دينى ، نه به واسطه به رسمّيت نشناختن خليفه عباسى «القادر باالله» است ، نه به واسطه اختيار يكى از فقهاء ومجتهدين است چون آنان را عالم ترين يافته اند ونه . . .

بلكه تنها وتنها بواسطه انتخاب پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم آنان را به امر الهى براى مرجعيت دينى است .

شيعه بر مدعى فوق به ده ها حديث قطعى الصدور از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم استدلال مى كند ، كه از آن جمله است «حديث شريف ثقلين» انّى تارك فيكم الثقلين كتاب االله وعترتى اهل بيتى كه در صدورش از رسول اعظم ونبىّ مكرم صلى الله عليه و اله و سلم در بين شيعه واهل سنّت جاى ترديدى نيست . چه اينكه تنها در كتاب شريف «كتاب االله واهل البيت عليهم السلام فى حديث الثقلين من الصحاح والسنن والمسانيد و . . من مصادر أهل السنّة» حدود 600 نقل از 160 منبع اهل سنّت از 47 صحابى پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم آمده است كه گروهى ازمؤلفان اين منابع كه جزء ائمه حديث وتراجم اهل سنّت هستند بر صحّت اين حديث تأكيد دارند .

هر چند برخى در دلالت اين حديث بر «خلافت» با مشاهده صراحتى كه در بعضى از نصوص آن وجود دارد مانند « انّى تارك فيكم خليفتين كتاب االله وعترتى اهل بيتى» مسند أحمد بن حنبل : ج 8 ، ص 138 ، ح 21634 و ص 153 و 154 ، ح 21711 و فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 603 ، ح 1032 و ص 786 ، ح 1403 . كتاب السنة ، ص 336 ، ح 754 و ص 628 ، ح 1548 . المصنف : ج 11 ، ص 452 ، ح 11725 . المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 153 ، ح 4921 و ص 154 ، ح 4922 . جامع المسانيد والسنن ، ج 4 ، ص 508 ، ح 2947 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 256 ، ح 14957 . جواهر العقدين : ص 236 . جامع الاحاديث ، ج 19 ، ص 473 ، ح 15139 . البدور السافرة في أمور الآخرة ، ص 169 ، ح 32 . فيض القدير ، ج 3 ، ص 14 . المعرفة والتاريخ ، ج 1 ، ص 537 . كنزالعمال ، ج 1 ، ص 172 ، ح 872 . صحيح الجامع الصغير ، ج 1 ، ص 482 ، ح 2457 . روح المعانى ، ج 22 ، ص 16 . ترديد كرده اند ، امّا بين علماء شيعه وسنى جاى ترديدى در دلالت آن بر مرجعيّت دينى نيست .

خصوصاً كه در اين حديث عبارات فراوانى وجود دارد ، كه مرجعيّت را در انحصار اهل بيت عليهم السلام قرار مى دهد ، مانند :

1 - ما ان اخذتم بهما لن تضلّوا مسند أحمد بن حنبل : ج 4 ، ص 118 ، ح 11561 . سنن ترمذى : ج 5 ، ص 621 ، ح 3786 . حكيم ترمذى در نوادر الأصول ، ص 68 . شيبانى در كتاب السنة ، ص 630 ، ح 1558 . طبرانى در معجم الكبير ، ج 3 ، ص 62 ، ح 2678 ، و . . .

تا آنگاه كه از كتاب خدا وعترت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم (معارف واحكام را) بگيريد هي

اه گمراه نخواهيد شد .

2 - ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا احمد بن حنبل در فضائل الصحابة : ج 1 ، ص 171 ، ح 170 . سنن الترمذي ، ج 5 ، ص 622 ، ح 3788 . مسند عبد بن حميد ، ص 108 ، ح 240 . طبرانى در معجم الصغير ، ج 1 ، ص 135 . بسوى در المعرفة والتّاريخ ، ج 1 ، ص 536 . البانى در صحيح الجامع الصغير ، ج 1 ، ص 482 ، ح 2458 / 1138 .

ما داميكه چنگ بر كتاب خدا واهل بيت رسولش زنيد گمراه نمى شويد .

3 - لن تضلّوا ان اتّبعتموهما حاكم نيشابورى در المستدرك ، ج 3 ، ص 109 ، وذهبى در تلخيص المستدرك ، ج 3 ، ص 109 ، سمهودى در جواهر العقدين : ص 233 ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ، ص 216 ، سيوطى در جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 430 ، ح 9591 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 296 و ص 36 . هي

اه گمراه نخواهيد شد ، اگر از اهل بيت عليهم السلام وقرآن متابعت كنيد .

4 - لن تضلّوا بعدى ان اعتصمتم به سيوطى در جامع الاحاديث : ج 4 ، ص 82 ، ح 10317 . بدخشى در مفتاح النجا ، الورقة8 . متقى هندى در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 187 ، ح 951 . بعد از من گمراه نمى شويد اگر به قرآن واهل بيت من پناه جوئيد .

5 - لاتقدّموهما فتهلكوا طبرانى در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 و ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . سمهودى در جواهر العقدين : ص 233 ، سيوطى در جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 241 ، ح 8396 و ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 و در الدّر المنثور ، ج 2 ، ص 285 ، هيثمى در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 و ج 5 ، ص 354 ، ح 8993 ، متقى هندى در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 و ص 186 ، ح 946 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 296 ، محمدبن سليمان كوفى در مناقب الإمام أمير المؤمنين ، ج 2 ، ص 375 ، ح 849 . از آنها پيشى نگيريد كه گمراه خواهيد شد .

6 - فتمسّكوا بهما ، ولاتقدموهم فتضلّوا» . ندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 116 . به كتاب وعترتم چنگ زنيد واز آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى شويد .

7 - لاتقصرواعنهما فتهلكوا طبرانى در المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 ، سمهودى در جواهر العقدين : ص 233 ، هيثمى در مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 296 ، متقى هندى در كنزالعمال ، ج 1 ، ص 188 ، ح 957 ، سخاوى شافعى در إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة21 . از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد .

8 - لا تعلّموهما فانّهما اعلم منكم المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 166 ، ح 4971 . المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 63 ، ح 2681 . جامع الاحاديث : ج 3 ، ص 234 ، ح 8354 . ينابيع المودة ، ص 37 . مفتاح النجا ، الورقة8 . جواهر العقدين : ص 233 ، و ص 237 . إستجلاب إرتقاء الغرف : الورقة 23 . مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 258 ، ح 14963 . به آنها چيزى نياموزيد زيرا آنان از شما داناترند .

9 - انّ االله سائلكم كيف خلفتمونى فى الثقلين بن صباغ مالكى در الفصول المهمّة ، ص 40 ، سمهورى در جواهر العقدين : ص 239 ، سخاوى شافعى در استجلاب إرتقاء الغرف : الورقة24 ، قندوزى حنفى در ينابيع المودّة ، ص 39 .



از

ونگى رفتارتان با ثقلين (قرآن واهل بيتم) باز خواست كننده از شما خداست .

10 - انّى سائلكم حين تردون علىّ الحوض عن الثقلين برانى در المعجم الكبير ، ج 3 ، ص 65 ، ح 2683 وص 180 ، ح 3052 ، حكيم الترمذى در نوادر الأصول ، ص 68 ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص 355 . البداية والنّهاية ، ج 7 ، ص 362 . فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 274 ، ح 539 . مجمع الزوائد ، ج 10 ، ص 658 ، ح 18460 . جامع الاحاديث : ج 9 ، ص 131 ، ح 27600 . أسد الغابة ، ج 3 ، ص 147 . من خود آنگاه كه برحوض كوثر وارد مى شويد از ثقلين (كتاب خدا وعترتم) پرسانم .

رابعاً :

با اين همه تأكيد بر تمسّك ومتابعت از اهل بيت عليهم السلام وهشدار وترساندن از مخالفت وتخلف از آنان ، كه به گوشه اى از آن اشاره شد ، هيچ شيعه آگاهى نمى تواند به خود اجازه دهد كه از غير اهل بيت عليهم السلام (امام باقر وامام صادق عليهما السلام و . .) پيروى وتقليد نمايد .

وسنخ جايز دانستن يك شيعه عمل به فتواى يكى از چهار پيشواى اهل سنّت (ابو حنيفه ، شافعى ، احمد بن حنبل ومالك) مانند جايز دانستن يك حنفى عمل به فتواى مالك يا شافعى نيست .

بهمين جهت است كه در حديثى در اصول كافى با سند صحيح از امام باقر عليه السلام آمده است كه پس از اينكه فرمود : اسلام بر پنج چيز بنا شده است ، بر نماز ، زكات ، حج ، روزه و ولايت ، در جواب زراره كه مى پرسد : كدام افضل است؟ مى فرمايد : ولايت افضل است ، چون كليد آن ها است ، و تنها والى است كه راهنماى به سوى آنها مى باشد .

ودر ادامه كلامش چنين بيان مى كند :

قله وبلنداى امر «دين» وكليدش و دروازه هر چيز (نيكو وپسنديده) ورضايت خداى مهربان ، فرمان بر دارى از امام پس از شناخت اوست .

خدا مى فرمايد ، (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً) كسى كه فرمان رسول خدا را برد از خدا فرمان برده ، وهر كس كه روى گرداند (ونافرمانى كند) ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاديم .

امّا اگر كسى شبها را به شب زنده دارى ونماز بگذراد ، روزها را روزه بدارد ، تمام اموالش را صدقه دهد ، هر ساله تا پايان عمر حج رود

و حال آنكه ولايت ولى خدا را نمى شناسد تا او را ولى خود قرار داده و همه اعمالش به راهنمايى او باشد ، نه هيچ حق ثواب وپاداشى بر خدا دارد ونه از اهل ايمان است .

امام عليه السلام پس از بيان شرط ثواب وقبولى اعمال - براى اينكه كسى تصوّر نكند كه شرط (ولايت) بدون مشروط (عمل)كافى است - مى فرمايد : نيكوكارِ از آنان را خدا به فضل و رحمت خود وارد بهشت مى كند . عن أبى جعفر عليه السلام قال : بنى الاسلام على خمسة أشياء : على الصّلاة والزّكاة والحجّ والصوم والولاية ، قال زرارة : فقلت : وأىّ شى ء من ذلك أفضل؟ فقال : الولاية أفضل ، لأنّها مفتاحهنّ والوالى هو الدّليل عليهنّ ، . . . قال : ثمّ قال ذروة الأمر وسنامه ومفتاحه وباب الأشياء ورضا الرّحمان الطاعة للامام بعد معرفته ، انّ االله عزّوجلّ يقول : (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً ) امّالو أنّ رجلاً قام ليله وصام نهاره وتصدّق بجميع ماله وحجّ جميع دهره ولم يعرف ولاية ولىّ االله فيواليه ويكون جميع أعماله بدلالته اليه ، ما كان على االله جلّ وعزّ حقّ فى ثوابه ولاكان من أهل الايمان ، ثمّ قال : اولئك المحسن منهم يدخله االله الجنّة بفضل رحمته . اصول كافى ، ج 2 ، ص 18 و19 ، كتاب الايمان والكفر ، باب دعائم الاسلام ، ح 5 .

از اين حديث فزون بر اهميّت ولايت وپيروى از ائمه معصومين عليهم السلام مطالبى استفاده مى شود :

1 - دو مرتبه تكرار شده است ، كليد نماز ، زكات ، حج و روزه ولايت است ، ودست يابى به نماز وزكات وحج و روزه صحيح ومقبول امكان ندارد مگر از راه ولايت وراهنمائى امام عليه السلام .

2 - امام فرد معيّنى است كه وى را بايد شناخت ، نه اينكه او را انتخاب كنند «الطاعة للامام بعد معرفته» .

3 - از استدلال امام باقر عليه السلام درمورد لزوم اطاعت از امام به آيه (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) استفاده مى شود كه اطاعت از امام اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم واطاعت از خدا است .

4 - از ادامه آيه ( وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً ) استفاده مى گردد كه نافرمانى از امام نافرمانى از خدا است .

5 - اعمال كسى كه ولايت ولى خدا را نشناسد «ولم يعرف ولاية ولىّ االله» واعمالش به پيروى او نباشد ، مستحق هيچ گونه ثوابى نيست .

6 - كسى كه ولايت ولى خدا را نشناسد «ولاكان من أهل الايمان»از اهل ايمان نمى باشد .

7 - آنان كه امام را مى شناسند واهل ايمان هستند در صورتى بهشت مى روند كه محسن بوده وبه مقتضاى ايمانشان عمل كنند ، «اولئك المحسن منهم يدخله االله الجنّة بفضل رحمته . برخى تصوّر كرده اند كه «المحسن منهم» نيكو كار از آنان ، مراد نيكو كار از كسانيستكه امام را نشناخته واهل ايمان نيستند! امّا اين تصور راجمله «ما كان له حقّ فى ثوابه» براى آنان حقى در پاداش نيست ، رد مى كند . بلى ، خداوند مستضعفين آنان كه در يافتن حق كوتاهى نكرده اند را از هر فرقه اى كه باشند عذاب نخواهد كرد خواه يهودى يانصرانى يا مشرك ويا مسلمانانى كه فرقه ناجيه را بر نگزيده اند باشند .

خامساً : اجتهاد در نزد شيعه عمل به رأى وقياس نيست ، وتنها دليل معتبر در نزد آنان قرآن وسنّت معتبراست ، به بيان ديگر بيان دين را در انحصار خدا وپيامبرش مى دانند ،

عترت واهل بيت (يعنى ائمه معصومين عليهم السلام) را به عنوان مفسّران عالم به قرآن وترجمان سنّت مى شناسند وبا استناد به قول پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم كه فرمود : «لن يفترقا حتى يردا على الحوض» مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 54 ، ح 11211 و ص 118 ، ح 11561و ج 8 ، ص 153 و 154 ، ح 21711 . مسند أبي يعلى ، ج 2 ، ص 297 ، ح 48 - (1021)و ص 376 ، ح 1140)166) . كتاب السنة ، ص 628 ، ح 1548 . المصنف : ج 11 ، ص 452 ، ح 11725 . المعجم الكبير ، ج 5 ، ص 153 ، ح 4921 . المستدرك ، ج 3 ، ص 148 . وده ها منبع ديگر . بين قرآن واهل بيت عليهم السلام هي

اه مخالفت وتنافى نمى يابند .

اجماع در نزد آنان آنگاه حجّت است كه كاشف از سنّت باشد .

عقل چون وسيله درك قرآن وسنت است ، جزء ادلّه اجتهادى به حساب مى آيد .

در فقه شيعه اجتهاد وفتوا نمى تواند توجيه گر جنگ با امام ياقتل امام يا هر مؤمن ديگرى باشد .

شيعه فعل وقول غير معصوم را حجت نمى داند .

شيعه رفتار هر صحابى ياتابعى وياهر مسلمان ديگر را باقرآن وسنّت مى سنجد و آنان را در مخالفتشان باكتاب وسنت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم به بهانه اجتهاد معذور نمى داند .

در نزد شيعه باب اجتهاد به معناى فتواى به رأى وقياس هيچ گاه باز نبوده است .

در نزد شيعه باب اجتهاد به معناى استفاده از قرآن وسنّت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم هيچ گاه بسته نخواهد شد .



مقايسه اى بين مراجع شيعه وعلماء اهل سنّت

باتوجه به آنچه بيان شد ، مناسب به نظر مى آيد كه در اينجا دو مقايسه صورت گيرد .

نخست : مقايسه بين مراجع تقليد شيعه وپيشوايان مذاهب چهار گانه : ابوحنيفه ، مالك ، شافعى واحمد بن حنبل .

اين مقايسه را مى توان از جهات زير بررسى كرد :

الف : مبنا . ب : منبع . ج : قدرت استنباط . د : اصلاح پذيرى .

الف : مبنا .

برخلاف پيشوايان مذاهب چهار گانه - با صرف نظر ازاختلافات بين خودشان - فقهاء شيعه بر اساس رأى وقياس وهمچنين رأى وقول صحابه وتابعين فتوا نمى دهند .

ب : منبع .

منبع استنباط فقهاء ومراجع شيعه قرآن وسنّت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم است وسنّت را از طريق ائمه معصومين عليهم السلام تلقى مى كنند . و حديث صحابه وتابعين را از پيغمبر صلى الله عليه و اله و سلم همچون احاديث ساير محدثين پس از بررسى واثبات وثاقتشان به عنوان دليل حكم الهى مى پذيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنت راه شان در دست يابى به سنّت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم پس از صد سال ممنوعيّت نقل حديث وانقراض دوران صحابه رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم احاديث صحابه وتابعين است بدون بررسى از حالشان زيرا همه صحابه را عادل مى انگارند ، هر چند بين آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگيرى وجود داشته است .

ج : قدرت استنباط .

فقهاء ومراجع شيعه از تجربه هزار سيصد ساله فقهاء گذشته كه در كتب فقهى انباشته شده در استنباط احكام الهى از قرآن وسنّت بهره مى گيرند .

امّا پيشوايان مذاهب چهار گانه ، كه در قرن دوم هجرى مى زيستند چون در اوائل دوران استنباط احكام بود تجربه اى را پشت سر نگذاشته بودند .

د : اصلاح پذيرى .

مسلّماً ، فقهاء ومجتهدان در فتواهايشان خالى از اشتباه وخطا نيستند ، بهمين جهت گفته مى شود «للمصيب اجران وللمخطأ اجر واحد» اگر مجتهد در مقدّمات فتوايش كوتاهى نكرده باشد واز همان راهى كه خدا ورسول خدا تعيين كرده اند به استنباط پرداخته باشد آن كس كه به حكم واقعى الهى رسيده دو پاداش وآن كس كه اشتباه وخطا كرده است يك پاداش دارد .

با انسداد و بسته شدن راه اجتهاد وحصر مذاهب اشتباهات پيشوايان مذاهب چهار گانه تثبيت وبه عنوان احكام الهى باقى مانده وراه تصحيح واصلاح آنهابسته شده است .

هر چند با توجه به بند «الف ، ب ، وج» كه بيان گرديد خطا واشتباه فقهاء شيعه كمتر است فزون بر اين بواسطه باز بودن راه اجتهاد ، اشتباه آن ها تثبيت نمى شود وفقهاء بعد از آنان خطاهايشان را به نقد مى كشند .

به اين گونه فقه شيعه اصلاح پذير است .

آن چه گفته شد نتيجه مى دهد :

1 - فتواى شيخ محمود شلتوت پاسخى مناسب وحكيمانه به نداى همبستگى واتحاد فقهاء شيعه بود ، وجا دارد وى را به پاس اين فتواى تاريخيش ستود .

زيرا مبنا ومنبع شيعه در استنباطش مورد پذيرش اهل سنّت است چون نه هيچ مسلمانى ترديد در حجيّت كتاب وسنّت دارد ، ونه هيچ كس از شيعه وسنى ترديد در صداقت ووثاقت ائمه اهل بيت عليهم السلام دارد .

2 - هيچ مجتهد آگاه وآشنا به فقه اهل بيت عليهم السلام نمى تواند فتوائى مشابه فتواى شلتوت صادر كند . وهيچ شيعهاى نمى تواند با استناد به فتواى شلتوت از غير اهل بيت متابعت كند .

دوم : مقايسه بين مراجع تقليد شيعه وعلماء سنّى پس از پيشوايان مذاهب چهار گانه اهل سنّت .

علماء وفقهاء اهل سنّت خود مرجع نيستند ، تنها بيان گر فتاواى پيشوايان چهار گانه اند ، واحياناً اگر نياز به فتواى جديدى پيدا كنند ، به جاى رجوع به كتاب وسنّت به انظار ائمه مذاهب چهارگانه مراجعه نموده وبا قياس به فتواهاى موجود از آنان فتوا صادر مى كنند .

با بسته شدن راه اجتهاد اهل سنّت خود تقليد از فقهاء بعد از حصر مذاهب را جايز نمى دانند .

امّا فقهاء شيعه به مقتضاى احاديث وادلّه شرعى مرجعند ، با رجوع به قرآن وسنّت رسيده از طريق ائمه اطهارعليهم السلام فتوا مى دهند ومردم از آنان تقليدمى كنند .



نكاتى ارزنده در راه اتّحاد

در هر صورت اين اختلاف اساسى بين شيعه وسنى نمى تواند مانع از همبستگى واتّحاد بين مسلمانان باشد .

امّا آنانكه در صدد دست يابى به اين هدف مقدس «اتّحاد» هستند بايد به نكاتى چند توجه كنند :

1) همبستگى و اتّحاد ميان مسلمانان جهان ، در مقابل يهود ونصارى و استكبار جهانى ، از اهمّيت بسيار برخوردار است .

2) دشمن با حيله و نيرنگ مى كوشد مانع اتحاد و همبستگى مسلمانان شود و گاه ، به نام «دلسوزى براى وحدت» تيشه به ريشه اتّفاق وهمبستگى مسلمانان مى زند .

3) وجود مذاهب و فرقه هاى مختلف اسلامى ، قابل انكار نيست و پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم نيز آن را پيشگويى كرده اند .

4) تعدّد مذاهب نبايد مانع اتّحاد و همبستگى در مقابل دشمنان مشترك مسلمين شود .

5) نمى شود كه همه مذاهب ، حق و مطابق واقع باشند ، بلكه تنها يك مذهب است كه مذهب حق و پيروان آن فرقه نجات يافتگانند .

6) پيروان هر فرقه اى ، وقتى تشخيص دادند كه باورها و معتقدات آنان ناجى است ، نبايد به بهانه اتّحاد و همبستگى از عقايد خود واحكام ومعارف اسلامى كه به آن رسيده اند دست بردارند .

7) آشنايى پيروان مذاهب با عقايد يكديگر ، اگر همراه با هتك به معتقدات ساير مذاهب نباشد ، نه تنها موجب تفرقه نمى شود ، بلكه مانع از اتهام ودروغ پردازى دشمنان اسلام و مسلمين است .



راه هاى تحكيم اتحاد وهمبستگى

مسلّماً تشيّع و تسنّن ، دو مذهب است كه در بسيارى از مسائل با هم موافق و مشتركند و در برخى از مسائل با هم اختلاف دارند . اگر اختلافى در ميان مذاهب وجود نداشت ، مذاهبى به وجود نمى آمد ، قوام تعدد مذهب به اختلاف است .

امّا در اين ميان مسائلى وجود دارد كه باوجود اينكه از موارد اختلاف نيست به عنوان مسائل مورد اختلاف مطرح گرديده است .

واين مسائل نيز سه دسته اند ،

1 - امورى كه به دروغ به يكى از مذاهب نسبت داده شده ، به اين جهت به عنوان اختلاف مطرح گرديده است .

2 - مسائلى كه مورد اختلاف بين فقهاء مذاهب است وربطى به اختلاف بين شيعه وسنّى ندارد ، امّا به عنوان اختلاف شيعه وسنّى مطرح مى شود .

3 - مسائلى كه از جهت فقهى واعتقادى مورد اتفاق مسلمانان است ، امّا سيره عملى آنان متفاوت است ، به گونه اى كه اين مسائل نمودار اختلاف بين شيعه وسنّى گرديده است .

پس مسائل موجود بين تشيّع وتسنّن پنج دسته اند ، كه علماء سنّى وشيعه براى تحكيم اتّحاد وهمبستگى بين مسلمانان بايد برخورد متناسب با هريك از اين دسته ها را داشته باشند .

دسته اوّل : مسائل مورد اتفاق .

اين مسائل بايد محور همبستگى واتّحاد قرار گيرد ، مانند توحيد ، نبوّت ، قرآن ، معاد ، نماز ، زكات ، حج ، روزه وده ها موضوع ديگر . با وجود اينكه بين مسلمانان واهل كتاب تنها يك موضوع مورد اتفاق وجود دارد ، اسلام با سماحت واغماض - از انحرافات أهل كتاب مانند : تثليث (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ) سوره مائده ، آيه 74 . و تبنّى ، براى خدا فرزند انگاشتن (وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ) سوره توبه ، آيه 30 .

- اهل كتاب را به دور محور اتّحاد دعوت مى كند ومى فرمايد : (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ) سوره آل عمران ، آيه 64 .

چرا مسلمانان بر گرد محورهاى فراوان مورد اتفاق در تحكيم اتّحاد وهمبستگى در مقابل دشمنان مشترك نكوشند ، وگوش به نغمه شوم دشمنان تفرقه افكن داده وبه اهداف ننگين آنان جامه عمل بپوشند؟!

دسته دوم : مسائل مورد اختلاف .

اين مسائل است كه حربه اى خطرناك در دست دشمنان اسلام براى ايجاد تفرقه ودرگيرى ونزاع مى باشد . از اين رو بايد علماء شيعه وسنّى براى خلع سلاح دشمن سه برنامه را مورد نظر داشته باشند .

1 - تبيين نقطه نظرها به صورت شفاف وروشن ، وآگاه نمودن مردم به معارف واحكام مذهب ، خالى از هر گونه هتك وتوهين به نظر مخالف . زيرا تاريكى ها وناآگاهى ها زمينه مناسبى است براى بذر عناد وعداوت ودشمنى ، وآگاهى وروشنگرى اين زمينه را از ميان مى برد .

2 - مناظره علمى بدون تعصب بين علماء دو مذهب براى دست يابى به واقع ونظريّه مشترك ، وعلنى بودن اين مناظرات به منظور آگاهى بخشيدن به عموم ، ترجيح دارد .

3 - پرهيز از جريحه دار كردن عواطف واحساسات پيروان مذاهب ديگر ، با ابراز تنفر از مقدّسات آنان ويا تجليل وتعظيم از منفرات آنان .

چه اينكه همانگونه كه توهين به مقدّسات پيروان هر مذهبى موجب جريحه دار شدن عواطف واحساسات پيروان آن مذاهب مى ديگر ، تجليل وتعظيم از آنان كه مورد تنفر پيروان مذهبى مى باشند ، موجب جريحه دار شدن عواطف واحساسات پيروان آن مذهبى مى شود ،

مثلاً ياد كردن وستودن قاتلان وظالمان اهل بيت پيامبرعليهم السلام در مقابل شيعه ، غير قابل تحمّل و بسيار سنگين ودشوار است .

مانند اينكه گفته شود ، ابن ملجم مجتهد بوده وبواسطه كشتن علىّ عليه السلام خداوند به او ثواب خواهد داد!! ويا بگويند : امير المؤمنين يزيد امام ومجتهد بوده وبه شهادت رساندن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم وبه اسيرى بردن دختران وى را بر اساس اجتهاد خود مرتكب شده ودر نزد خدا مأجور است و . . براى شيعه قابل تحمّل نيست .

همان گونه كه اگركسى در مقابل سنّى ابولؤلؤ را به پاس قتل عمر بن خطاب به ستايد وبر او رحمت فرستد ، عواطف وى را جريحه دار كرده است .

علماء شيعه وسنّى بايد به پيروان خود بياموزند كه به عقائد يكديگر احترام بگذارند واحساسات ديگران را به بازى نگيرند .

اين اصل آنقدر داراى اهميّت است ، كه مراعات آن اختصاص به روابط پيروان مذاهب اسلامى ندارد .

بلكه اين اصل بايد در همه جا مورد توجه مسلمانان قرار گيرد ، حتّى در روابطشان با مشركان خداوند متعال مى فرمايد : (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ) (به معبود) كسانى كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد ، مبادا آنها (نيز) از روى نادانى خدا را دشنام دهند ، اين چنين براى هر امتّى عملشان را زينت داديم سوره انعام آيه 108 . . از اين آيه استفاده مى شود ، كه نبايد به مقدّسات هر قومى (هر چند در واقع از قداست واحترامى بر خوردار نيستند) در مقابل آنان هتك وتوهين كرد ، هر چند آنان مشرك وآن چه را مقدّس مى شمارند بت باشد .

دسته سوم : دروغ ها وتهمت ها .

كه موجب گرديده تا تصوّر شود بين مسلمانان در آن موارد نيز اختلاف وجود دارد .

روشن است كه با آگاهى بخشيدن به توده مسلمانان وفاش شدن دروغها وتهمتها ، وهم وگمان اختلاف نير رخت بر مى بندد .

مثلاً علماء اهل سنت به سنّيان به فهمانند كه شيعه نه تنها على عليه السلام را خدا نمى داند بلكه وى را برتر از رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم نمى داند ، ونه تنها على عليه السلام را افضل از پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم نمى داند ، بلكه فقهاء شيعه به اتفاق ، قائلين به خدايى يا پيامبرى على عليه السلام را كافر ونجس مى دانند .

وبراى رفع اتّهامات اهل سنّت را به مطالعه عقائد شيعه در مورد امامانشان تشويق كنند .

از سوى ديگر علماء شيعه به شيعيان بياموزند كه اهل سنّت دشمن اهل بيت عليهم السلام نيستند ، وعلماء اهل سنّت با نشر فضائل اهل بيت عليهم السلام كه در منابع حديثيشان كم نمى باشد ، علماء شيعه را در اين وظيفه مدد كنند .

ونيز علماء شيعه حساب ناصبيان ودشمنان اهل بيت را از ساير اهل سنّت جداكرده ، وعلماء سنّى نيز حساب غاليان را كه على عليه السلام را خدا مى انگارند ، كه شيعيان آنها را كافر مى دانند ، از شيعه جدا نمايند ، وهمچنين تنفر خود را نسبت به نواصب و دشمنان اهل بيت عليهم السلام ابراز نمايند .

اين گونه تلاش در ايجاد وحدت نقش چشم گيرى خواهد داشت .

دسته چهارم :

مسائلى كه مورد اختلاف بين فقهاء مذاهب است وربطى به اختلاف بين شيعه وسنّى ندارد .

مانند دست باز يادست بسته نماز خواندن ، كه به عنوان يكى از مظاهر اختلاف بين شيعه وسنّى مطرح است ، وحال آنكه تنها شيعه نيستند كه دست باز نماز مى خوانند بلكه يك چهارم اهل سنّت كه پيرو مذهب مالكند دست باز نماز مى خوانند .

ومانند ازدواج موقّت يا متعه كه به عنوان يك اختلاف مذهبى ديگر مطرح مى شود ، درحاليكه بسيارى از فقها و محدّثان اهل سنّت نيز قائل به جواز متعه بوده اند كه از آن جمله ، اين نظريه را به امامان دو مذهب ، از مذاهب اهل سنّت ، نسبت داده اند :



1 - مالك بن انس ، امام مالكيان

سرخسى در المبسوط ، المبسوط ، ج 5 ، ص 152 و زرقانى در شرح الزرقان ، شرح الزرقانى ، ج 3 ، ص 155 و مرغينانى در الهدايه في شرح البدايه ، الهداية في شرح بداية المبتدى ، ج 1 ، ص 190 و ابن الهمام در شرح فتح القدير شرح فتح القدير ، ج 3 ، ص 153 و قرطبى در جامع احكام القرآن تفسير قرطبى ، ج 5 ، ص 133 جواز متعه را به مالك بن انس نسبت داده اند .

2 - احمد بن حنبل پيشواى حنبليان

ابن قدامه در المغنى ، از مقدسى نقل مى كند كه متعه مكروه است نه حرام ؛ زيرا در اين باره ، ابن منصور از احمد بن حنبل پرسيد ، پس او گفت : اگر از آن پرهيز شود بيشتر دوست دارم ، ظاهر اين كلام كراهت است نه حرمت . المغنى ، ج 6 ، ص 644

از اين قبيل مسائل نيز فراوان است كه اگر براى مسلمانان تبيين گردد ، از اختلافات بين مذاهب بسيار كاسته مى شود . اين روشن گرى وظيفه هر مسلمان مشتاق شوكت وعزّت اسلام ومسلمين است .

دسته پنجم :

مسائلى كه از جهت فقهى واعتقادى مورد اتفاق مسلمانان است ، امّا در عمل داراى سيره اى متفاوتند .

مانند

ونگى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم ، باوجود اينكه در همه منابع حديثى اهل سنّت بر صلوات بر آل پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم همراه با صلوات بر آن حضرت تأكيد شده است قال ابن قيم الجوزيّة : في جلاء الأفهام ص 292 : . . . أنّ أكثر الأحاديث الصحاح والحسان ، بل كلّها مصرّحة بذكر النّبي « وبذكر آله ، و . . . تظاهرت على لفظ «محمّد وآل محمّد» . انتهى

ونشير الى عدّة من هذه الاحاديث .

منها : ما ورد في كيفية الصلاة عليه 6 . وهي كما قال 6 : «قولوا : اللّهم صل على محمّد وعلى آل محمّد . . . » .

فقد ورد في البخاري ، ج 3 ، كتاب التفسير ، باب 452 ، ص 489 ، ح 1222 و ج 4 ، كتاب الدعوات ، باب 734 ص ، 434 ، ح 1226 .

ومسلم ، ج 1 ، كتاب الصلاة ، باب 17 ، ص 386 ، ح 406 ، 405 .

والنسائي ، ج 3 ، باب كيف الصلاة على النّبي « ، ص 47 .

والترمذي ، ج 2 ، باب 20 من ابواب الصلوة ، ص 352 ، ح 483 .

وابن ماجه ، ج 1 ، باب الصلاة على النّبي « ، باب 25 ، ص 293 ، ح 904 .

وأبوداود ، ج 1 ، باب الصلاة على النّبي « ، ص 257 ، ح 978 ، 977 ، 976 .

والدارمي ، ج 1 ، باب الصلاة على النّبي « ، ص 356 ، ح 1343 ، 1342 .

وأحمد في مسنده ، ج 4 ، «مسند أبي سعيد الخدري» ، ص 94 ، ح 11433 ، و ج 8 ، «مسند أبومسعود الانصاري» ، ص 317 ، ح 22415 ، و ج 9 ، «حديث بريدة الاسلمي» ، ص 18 ، ح 23049 ، و ج 6 ، «مسند الكوفيين» ، ص 320 ، ح 18128 ، و ص 324 ، ح 18150 ، و ص 325 ، ح 18156 .
اهل سنت در سخنرانيها وكتابهاى خود غالباً مقيّدند به اين احاديث عمل نكرده صلوات بر آل محمد رانياورند ، به گونه اى كه تفاوت صلوات بين « صلى الله عليه و اله» « صلى الله عليه و اله و سلم » و «صلى الله عليه و سلم» نشانگر اينست كه مؤلف كتاب شيعه است يا سنّى .

و

ونگى ختم قرآن ، با وجود اينكه در قرآن مجيد در دو مورد «العلى العظيم» و در چهار مورد «العلى الكبير» آمده است ومسلّماً اگر خدا را به دو تعبير «على» و«عظيم» تعظيم كنيم افضل است - چنانكه در قرآن نيز چنين آمده است - اهل سنّت مقيّدند در پايان قرائت قرآن بگويند : (صدق االله العظيم)بر خلاف شيعه كه مى گويند : (صدق االله العلى العظيم) . از اين قبيل مسائل نيز كم نيست .

وچون اين گونه مسائل از شعائر است نمود آن در اختلاف واتّحاد بسيار است .

با ترويج سنّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم در اين موارد پايه هاى وحدت نيز مستحكم مى شود .

به اميد شوكت وعظمت مسلمانان جهان در پرتو اتحاد وهمبستگى وپيروزى آنان بر آمريكا واسرائيل .
 

 
والسلام على من اتبع الهدى

سيد عليرضا حسينى

24 / خرداد / 1383

 


 


سيد علي رضا حسيني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  محمد شفيع شفيعي     -   تاريخ:  19 دي 86 - 00:00:00
باتشکر : عالي بود
2   نام و نام خانوادگي:  سيد عبدالرحمن حسيني     -   تاريخ:  10 بهمن 90 - 11:29:48
عالي بود . عالي بود .
خدا خيرتون بده ...
3   نام و نام خانوادگي:  مصطفي مهندس     -   تاريخ:  29 خرداد 92 - 08:39:58
با سلام و احترام بسيار عالي و آموزنده بود متشكرم بابت زحمت جمع اوري اين مطلب گرانقدر كه خيلي چيز ها را براي ما روشن كرد




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما