* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 15 فروردين 1386 تعداد بازديد: 6848 
ارزش و جايگاه وحدت از منظر قرآن و سنّت
 
ارزش و جايگاه وحدت از منظر قرآن و سنّت

شايد به ذهن بعضى خطور كند كه طرح مسايل اختلافى بين شيعه و سنّى، و يا شيعه و وهّابيّت، با جريان وحدت ميان مسلمانان منافات داشته باشد، و يا زمينه رنجش خاطر بعضى فراهم شود، و يا موجب تفرقه گردد، بدين منظور نا گزيريم نسبت به مفهوم وحدت و عوامل آن به صورت گذرا اشاره كنيم.

n شكى نيست كه يكى از عوامل پيشرفت ملتها و رمز پيروزى آنان، پيوند و اتحاد بوده است، همانگونه اى كه با اتحاد قطرات آب، مخزن بزرگ سد تشكيل و با پيوستن جويهاى كوچك به همديگر رودخانه هاى عظيم ايجاد مى شود، با اتحاد انسانها نيز صفوف بزرگى تشكيل مى شود كه دشمن با نگاهش به وحشت افتاده و فكر تجاوز به آنان را براى هميشه از سر بيرون مى كند (تُرْهِبُونَ بِهِى عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ)

 (( انفال: 60. )).

n قرآن مجيد ملل اسلامى را به سوى يگانه عامل وحدت، «تمسك به حبل اللّه» دعوت مى كند، و از هر گونه تفرقه برحذر مى دارد: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ )

(( آل عمران: 103. )).

بلكه اختلاف و پراكندگى و به جان هم افتادن را يكى از بدترين عذابها به شمار مى آورد: (قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْض)

(( انعام: 65. ))،

 «بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد، يا شما را گروه گروه به هم اندازد ]و دچار تفرقه سازد[ و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشاند».

ابن اثير مى گويد: مراد از «شِيَعاً» همان تفرقه ميان امت اسلامى است

 (( النهاية في غريب الحديث: 2/520. )).

n رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «مثل المؤمنين في توادّهم وتعاطفهم وتراحمهم بمنزلة الجسد إذا اشتكى منه شي تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمّى» ((مسند أحمد: 4/270. )).

(تمام مسلمانان عالم اعضاء يكديگر هستند وهمه آنان بمنزله يك جسد مى باشند، كه اگر عضوى از آن به درد آيد ساير اعضاء نيز متأثّر خواهد شد).

 

اهمّيّت وحدت در عصر حاضر

و شكّى نيست كه ما در عصرى زندگى مى كنيم كه تمامى دشمنان براى نابودى اسلام هم پيمان گشته و تمامى امكانات سياسي و اقتصادى خود را در سقوط اسلام از صحنه بين الملل بكار گرفته اند.

كه طرح نوين «هانتيگتون»، بزرگ نظريّه پرداز كاخ سفيد و استراتژيست معروف يهودى در كتاب «برخورد تمدّنها» مؤيّد اين مطلب است.

و همچنين نظريه دكتر مايكل برانت، يكى از معاونان سابق سازمان اطلاعات مركزى امريكا (سيا) كه در كتاب  A Plan to divis and desnoylte theology«نقشه اى براى جدايى مكاتب الهى» آمده، مى گويد: افرادى كه باشيعه اختلافات نظر دارند آنها را عليه شيعه منظم و مستحكم كرده، وكافر بودن شيعه گسترش داده شود و آن ها را از جامعه جدا نموده وعليه آن ها مواد نفرت برانگيز نوشته شود

 (( روزنامه جمهورى اسلامى مورخ 5/3/1383 هفته نامه افق حوزه 28/2/1383. )).

بنا بر اين در چنين عصرى بيش از هر عصر ديگر، مسلمانان نياز به وحدت دارند، و شايد بيش از هر زمانى جامعه اسلامى به همكارى و مساعدت يكديگر نيازمند است.

گِلادِستون

(( Gladstone سياستمدار انگليسي (1809 ـ 1898) رهبر ليبرالها بود و چهار بار به مقام نخست وزيرى انگلستان رسيد. ))

 نخست وزير اسبق بريتانيا مى گويد: «مادام هذا القرآن موجوداً في أيدى المسلمين، فلن تستطيع أروبا السيطرة على الشرق ولا أن تكون هي نفسها في أمان». مادامى كه قرآن در دست مسلمان هااست، اروپا نه مى تواند بر شرق تسلط يابد و نه احساس امنيت كند

 (( الإسلام على مفترق الطرق ص 39. )).

بِنْ گُورْيُون

 (( بن گوريون Ben Gurion فردي كه نام «اسرائيل» را بر رژيم صهيونيستي نهاد، نه بار به نخست وزير رژيم صهيونيستي رسيد.

او زندگي خود را وقف صهيونيسم كرد، جنگ اشغال فلسطين را در سال 1948 فرمانهدهي كرد از جمله رخدادهايي كه در دوره نخست وزيري وي صورت گرفت مي توان به موارد زير اشاره نمود:

1 ـ جنگ 1948 كه باعث بوجود آمدن رژيم صهيونيستي شد.

2 ـ موج هاي بي سابقه مهاجرت يهوديان.

3 ـ افزايش شهرك هاي صهيونيست نشين.

4 ـ حمله مشترك و سه گانه رژيم صهيونيستي، انگليس و فرانسه عليه مصر در سال 1956. ))

 نخست وزير اسبق دولت غاصب صهيونيستى مى گويد: «إنّ أخشى ما نخشاه أن يظهر في العالم العربي، محمد جديد». آن چه كه ما را به وحشت انداخته اين است كه مى ترسيم در جهان عرب محمد تازه اى ظهور كند

(( روزنامه «الكفاح الإسلامي» سال 1955. م، هفته دوم، ماه نيسان. )).

بالاتر از همه اين ها، با اين كه يكى از اصول مسلم مسيحيت، كشته شدن حضرت مسيح به دست يهود بوده و به همين خاطر، در طول 20 قرن بغض و كينه وعداوت ميان آنان حاكم بود، ولى براى ايجاد وحدت ميان مسيحيت و يهود در برابر مسلمين، دولت واتيكان طى اطلاعيه رسمى از اين اصل صرف نظر كرده و يهود را از اين جنايت تبرئه مى كند.

وجاى شگفت اين است كه اين اعلاميه در سال 1393 هجرى مطابق با 1973 ميلادى هم زمان با جنگ اسرائيل با مسلمانان صادر شد، تا بتواند تمام نيروهاى يهود ونصارى را در برابر مسلمانان بسيج نمايد

 (( مع رجال الفكر ج 1 ص 162. )).

با توجه به نكات ياد شده، اهمّيّت سخن رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كه مى فرمايد: «من أصبح ولم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم» كسى كه به فكر مشكلات برادران دينى خود نباشد مسلمان نيست، در اين زمان بيش از هر زمان ديگر ملموس باشد.

بديهى است در موقعيت فعلى، هر گونه حركت مشكوك كه موجب تفرقه ميان صفوف مسلمانان باشد، به نفع اسلام نيست.

و هرگونه فحش و ناسزا قبل از آنكه به وحدت ميان مسلمين و تقريب بين مذاهب ضربه بزند، چهره نورانى مكتب اسلام را در سطح بين الملل مخدوش مى كند، و طبقه تحصيل كرده را به مكتب نورانى اسلام بدبين مى سازد.

 

اهداف وحدت

هدف از وحدت، يكى كردن مذاهب و از بين بردن ديگر مذاهب نيست، و غرض مؤسّسان تقريب هم جايگزينى اشعرى بجاى معتزله و سنى را تبديل به شيعه و حنفى را حنبلى ساختن و يا بعكس نبوده است زيرا اين امر نه تنها كارى دشوار بلكه امرى غير ممكن مى باشد.

بلكه همّت آنان نزديك نمودن صاحبان مذاهب مختلف به همديگر با تكيه بر مشتركات، و قرار دادن همه مسلمانان را در صف واحد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام بوده است.

مرحوم شيخ محمّد تقى قمّى، مؤسّس «دار التقريب بين المذاهب الإسلاميّة» و نماينده حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى در مدرسه فيضيّه مى گفت: هدف از تأسيس اين مركز، تقريب ميان مذاهب است نه توحيد مذاهب، يعنى هدف اين نيست كه شيعه از اصول و معتقدات خودش فاصله بگيرد، و يا سنّى از مبانى اعتقاديش دست بر دارد.

علت فاصله ميان مذاهب، عدم آشنايى صحيح از مبانى فكرى يكديگر است، و با تأسيس اين مركز، صاحبان انديشه هاى هر يك از مذاهب، با حفظ مبانى اعتقادى خود و احترام به معتقدات همديگر، مسائل اختلافى را در محيطى آرام مطرح نمايند. تا ضمن آشنائى با افكار همديگر، و مشتركات ميان مذاهب، تفاهم بيشترى داشته باشند. كه اين قضيّه در نهايت به نفع شيعه است.

n در تاريخ 24 ژوئن 2001، برابر با سوم تير 1380، شبكه تلويزيونى  ANNدر لندن، ميزگردى درباره تقريب بين مذاهب اسلامى، و وحدت مسلمانان، با شركت جمعى از متفكران ايرانى و لبنانى و مصرى و بريتانيايى تشكيل داده بود، آقاى شيخ محمّد عاشور، معاون رئيس دانشگاه الأزهر و رئيس كميته گفتوگو بين مذاهب اسلامى كه به صورت تلفنى با برنامه در تماس بود، گفت:

«فكرة التقريب بين المذاهب الإسلاميّة لاتعني توحيد المذاهب الإسلاميّة ولاصَرْف أيّ مسلم مذهبه وصرف المسلم عن مذهبه تحت التقريب تضليل فكرة التقريب ... فإنّ الاجتماع على فكرة التقريب يجب أن يكون أساسه البحث والإقناع والاقتناع، حتّى يمكن لسلاح العلم والحجّة محاربة الأفكار الخرافيّة ... وأن يلتقي علماء المذاهب ويتبادلون المعارف والدراسات ليعرف بعضهم بعضاً في هدوء العالم المتثبّت الذي لاهمّ له إلاّ أن يدري ويعرف ويقول فينتج»

(( مطارحات فكريّة في القنوات الفضائيّة، العدد الثالث، رجب 1422، صفحه 19 نوشته «مركز العقائد الإسلاميّة»، و باز خوانى انديشه تقريب صفحه 31. )).

يعنى: هدف از انديشه تقريب بين مذاهب اسلامى، يكى كردن همه مذاهب و روى گردانى از مذهبى و روى آوردن به مذهبى ديگرنيست، كه اين به بيراهه كشاندن انديشه تقريب است، تقريب بايد بر پايه بحث وپذيرش علمى باشد تا بتوان با اين اسلحه علمى به نبرد با خرافات پرداخت، و بايد دانشمندان هر مذهبى در محيطى آرام در گفتگوهاى علمى خود دانش خود را مبادله كنند، ونتيجه بگيرند.

 

استاد مرتضى مطهرى و برداشت انحرافى از وحدت

شهيد مطهرى در زمينه ارائه برداشتِ غلط از وحدت اسلامى مى نويسند: «ايراد دوم اين است كه با طرح و بحث اين مسائل تكليف اتّحاد اسلامى چه مى شود؟ آن چه بر سر مسلمين آمد، شوكت آنها را گرفت و آن ها را زير دست و تو سرى خور ملل غير مسلمان قرار داد، همين اختلافات فرقه اى است ... آيا طرح اينگونه بحث ها كمك به هدف هاى استعمارى نيست؟

جواب اين است كه بدون شك نياز مسلمين به اتّحاد و اتّفاق از مبرمترين نيازهاست و درد اساسى جهان اسلام همين كينه هاى كهنه ميان مردم مسلمان است. دشمن هم همواره از همينها استفاده مى كند.

امّا به نظر مى رسد كه اعتراض كننده در مفهوم «اتّحاد اسلامى» دچار اشتباه شده است.

مفهوم اتّحاد اسلامى كه در صد سال اخير ميان علماء و فضلاء مؤمن و روشنفكر اسلامى از اصول اعتقادى و يا غير اعتقادى خود صرفنظر كنند و به اصطلاح مشتركات همه فرق را بگيرند و مختصّات همه را كنار بگذارند، چه اين كار، نه منطقى است و نه عملى.

چگونه ممكن است از پيروان يك مذهب تقاضا كرد كه به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمين از فلان اصل اعتقادى يا عملى خود كه به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام مى داند صرف نظر كند؟ در حكم اين است كه از او بخواهيم به نام اسلام از جزئى از اسلام چشم بپوشد ... .

ما خود شيعه هستيم و افتخار پيروى اهل البيت(عليهم السلام) را داريم، كوچكترين چيزى حتّى يك مستحبّ و يا مكروه كوچك را قابل مصالحه نمى دانيم، نه توقّع كسى را در اين زمينه مى پذيريم و نه از ديگران انتظار داريم كه به نام مصلحت و به خاطر اتّحاد اسلامى از يك اصل از اصول خود دست بردارند آنچه ما انتظار و آرزو داريم اين است كه محيط حسن تفاهم به وجود آيد تا ما كه از خود اصول وفروعى داريم، فقه، حديث، كلام، فلسفه وادبيات داريم، بتوانيم كالاى خود را به عنوان بهترين كالا عرضه بداريم تا شيعه بيش از اين در حال انزوا به سر نبرد و بازارهاى مهم جهان اسلامى به روى كالاى نفيس معارف اسلامى شيعى بسته نباشد. اخذ مشتركات اسلامى و طرد مختصّات هر فرقه اى نوعى خرق اجماع مركّب است، محصول آن چيزى است كه قطعاً غير از اسلام واقعى است زيرا بالاخره مختصّات يكى از فرق، جزء متن اسلام است و اسلام مجرّد از همه اين مشخصّات و مميّزات و مختصّات، وجود ندارد.

گذشته از همه اين ها طراحان فكر عالى اتحاد اسلامى كه در عصر ما مرحو آية اللّه العظمى برجردى (قدس سره)در شيعه وعلامه شيخ عبد المجيد سليم وعلامه شيخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند چنان طرح را در نظر نداشتند.

آنچه كه آن بزرگان در نظر داشتند اين بود كه فرقه هاى اسلامى در عين اختلافاتى كه دركلام، فقه و غيره باهم دارند به واسطه مشتركات بيشترى كه در ميان آن ها هست مى توانند در مقابل دشمنان خطرناك اسلام دست برادرى بدهند وجبهه واحدى تشكيل دهند. اين بزرگان هرگز در فكر طرح وحدت مذهبى تحت عنوان وحدت اسلامى كه هيچگاه عملى نيست نبودند.

در اصطلاحات معمولى عرف، فرق است ميان حزب واحد و جبهه واحد، وحدت حزبى ايجاب مى كند كه افراد از نظر فكر و ايدئولوژى و راه و روش و بالاخره همه خصوصيّات فكرى به استثناء مسائل شخصى يك رنگ و يك جهت باشند.

امّا معنى وحدت جبهه اينست كه احزاب و دسته جات مختلف در عين اختلاف در مسلك و ايدئولوژى و راه و روش، بهواسطه مشتركاتى كه ميان آن ها هست در مقابل دشمن مشترك، در يك صف، جبهه بندى كنند.

و بديهى است كه صف واحد در برابر دشمن تشكيل دادن با اصرار در دفاع از مسلك خود و انتقاد از مسلكهاى برادر و دعوت ساير برادران هم جبهه به مسلك خود به هيچ وجه منافات ندارد.

آنچه مخصوصاً مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى بدان مى انديشيد اين بود كه زمينه را براى پخش و انتشار معارف اهل البيت(عليهم السلام) در ميان برادران اهل سنت فراهم كند و معتقد بود كه اين كار، جز با ايجاد حسن تفاهم، امكان پذير نيست، توفيقى كه آن مرحوم در طبع برخى كتب فقهى شيعه در مصر به دست خود مصريان در اثر حسن تفاهمى كه به وجود آورده بود كسب كرد از مهمترين موفقيتهاى علماء شيعه است. جزاه اللّه عن الإسلام والمسلمين خير الجزاء.

به هر حال طرفدارى از تز «اتّحاد اسلامى» ايجاب نمى كند كه در گفتن حقايق كوتاهى شود، آن چه نبايد صورت گيرد، كارهايى است كه احساسات و تعصّبات و كينه هاى مخالف را بر مى انگيزد، امّا بحث علمى سروكارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات.

سيره فراموش شده على (عليه السلام)

سيره متروك و فراموش شده شخص مولاى متقيان على (عليه السلام) ، قولاً و عملاً ، كه از تاريخ زندگى آن حضرت پيداست بهترين درس آموزنده در اين زمينه است .

على (عليه السلام) از اظهار و مطالبه حق خود و شكايت از ربايندگان آن خوددارى نكرد ، با كمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتحاد اسلامى را مانع آن قرار نداد، خطبه هاى فراوانى در نهج البلاغه شاهد اين مدعى است.

در عين حال اين تظلمها موجب نشد كه از صف جماعت مسلمين در مقابل بيگانگان خارج شود، در جمعه و جماعت شركت مى كرد ، سهم خويش را از غنائم جنگى آن زمان، دريافت مى كرد ، از ارشاد خلفا دريغ نمى نمود ، طرف شور قرار مى گرفت و ناصحانه نظر مى داد.

در جنگ مسلمين با ايرانيان كه خليفه وقت مايل است خودش شخصاً شركت نمايد على پاسخ مى دهد: خير! شركت نكن زيرا تا تو در مدينه هستى دشمن فكر مى كند: فرضاً سپاه ميدان جنگ را از بين ببرد، از مركز، مدد مى رسد ولى اگر شخصاً به ميدان نبرد بروى، خواهند گفت: «هذا اصل العرب» ريشه و بن عرب اين است ، نيروهاى خود را متمركز مى كنند تا تو را از بين ببرند و اگر تو را از بين ببرند با روحيه قويتر به نبرد مسلمانان خواهند پرداخت

 (( نهج البلاغه ، خطبه . 144.  )).

پستى را از هيچيك از خلفا نمى پذيرد ، نه فرماندهى جنگ و نه حكومت يك استان و نه امارة الحاج و نه يك چيز ديگر از اين قبيل را زيرا قبول يكى از اين پست ها به معنى صرف نظر كردن او از حق مسلم خويش است.

و به عبارت ديگر كارى بيش از همكارى و همگامى و حفظ وحدت اسلامى است اما در عين حال كه خود پستى نمى پذيرفت، مانع نزديكان و خويشاوندان و يارانش در قبول آن پست ها نمى گشت زيرا قبول آن ها صرفاً همكارى و همگامى است و به هيچ وجه امضاى خلافت تلقى نمى شود.

سيره على (عليه السلام) در اين زمينه خيلى دقيق است و نشانه متفانى بودن آن حضرت در راه هدفهاى اسلامى است در حالى كه ديگران مى بريدند او وصل مى كرد ، آن ها پاره مى كردند و او مى دوخت.

ابو سفيان فرصت را مغتنم شمرد، خواست از نارضائى او استفاده كند و انتقام خويش را به صورت خير خواهى و احترام به وصيت پيغمبر، به وسيله وصى پيغمبر از پيغمبر بگيرد ، اما قلب على آگاه تر از اين بود كه گول ابوسفيان ها را بخورد ، دست رد بر سينه اش زد و او را از خود راند . در هر زمانى ابوسفيانها و حيى بن اخطب ها در كارند، در عصر ما انگشت حيى بن اخطبها در بسيارى از جريانات نمايان است،  بر مسلمين و بالاخص شيعيان و مواليان على (عليه السلام) است كه سيرت و سنت آن حضرت را در اين زمينه نصب العين خويش قرار دهند و فريب ابو سفيان ها و حيى بن اخطبها را نخورند

(( امامت و رهبرى، ص 16 ـ 21، انتشارات صدرا، چاپ سوم زمستان 1364. )).

 

نگرانى رسول گرامى (ص) از اختلاف امت

شكى نيست كه وحدت امت اسلامى بالاترين آرزوى پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)بود و هر گونه اختلاف ميان آنان موجب نگرانى حضرت بود همانگونه كه سيوطى و ديگران آورده اند:

مردى به نام «شاس بن قيس» كه بزرگ شده دوران جاهليت بود، كينه و حسد مسلمانان در سينه اش شعله مى كشيد، يك نفر جوان يهودى را تحريك كرد كه ميان دوقبيله بزرگ اسلامى اوس و خزرج، اختلاف ايجاد كند.

اين يهودى ميان اين دو قبيله آمده جنگها و درگيرى هاى زمان جاهليت را براى آنان ياد آورى كرد و آتش فتنه را روشن ساخت به طورى افراد دو قبيله شمشير به دست گرفته و در برابر هم صف آرايى كردند.

همين كه رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين قضيه مطلع شد، به همراه تعدادى از مهاجرين و انصار در محل درگيرى حاضر شد و فرمود: «يا معشر المسلمين اللّه اللّه، أبدعوى الجاهليّة وأنا بين أظهركم؟ بعد إذ هداكم اللّه إلى الإسلام وأكرمكم به، وقطع به عنكم أمر الجاهلية، واستنقذكم به من الكفر، وألّف به بينكم، ترجعون إلى ما كنتم عليه كفّار».

اى مسلمانان! آيا خدا را فراموش كرده ايد و شعار جاهليت سر مى دهيد با اين كه هنوز در ميان شما حضور دارم.

پس از آن كه خداوند شما را به نور اسلام هدايت كرد و به شما ارزش داد و فتنه هاى دوران جاهليت را ريشه كن ساخت و از كفر رهايى بخشيد و ميان شما الفت و برادرى برقرار كرد، شما دو باره مى خواهيد به دوران كفر جاهلى برگرديد.

در اثر سخنان رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)، متوجه شدند كه اين فتنه، توطئه شيطانى است، از اين كار خويش پشيمان شده و سلاح ها را به زمين گذاشتند و در حالى كه اشك از ديدگانشان جارى بود، دست در گردن هم انداختند و همديگر را غرق بوسه ساختند و در معيت رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)به طرف منازل خود باز گشتند

(( فعرف القوم أنها نزغة من الشيطان وكيد من عدوهم لهم فألقوا السلاح وبكوا وعانق الرجال بعضهم بعضاً ثمّ انصرفوا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم سامعين مطيعين قد أطفأ الله عنهم كيد عدو الله شاس. الدر المنثور: 2/57، جامع البيان: 4/32، فتح القدير: 1/368، تفسير الآلوسي: 4/14، أسد الغابة: 1/149، السيرة النبوية: 2/397، عيون الأثر: 1/284، سبل الهدى والرشاد: 3/398، السيرة الحلبية: 2/320. )).

 

راهى كه رسول اكرم (ص) براى وحدت ترسيم نمود

اكنون كه اين همه به فكر تقريب ميان مذاهب و وحدت ميان مسلمانان هستيم، آيا بهتر نيست كه به تحقيق و بررسى پيرامون مسأله رهبرى و جانشينى بعد از رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) به پردازيم؟ زيرا اختلافي ترين مسأله هم همين موضوع است، و قطعاً پيامبر گرامى هم مى دانست كه بعد از رحلت آن حضرت بين امّت اختلاف واقع خواهد شد، بنا بر اين آيا راه حلّى براى رفع اختلاف ارائه داده اند يا خير؟

و يا اينكه آن حضرت  ـ العياذ باللّه ـ در اين جهت كوتاهى نموده است با اينكه آن حضرت فرموده است: «تفترق أمّتي على بضع وسبعين فرقة»

(( المستدرك على الصحيحين: 3/547 والمحلّى: 1/62. )).

 (پس از من، امّت من بيش از هفتاد فرقه خواهد شد).

ولى با مراجعه به كتب فريقين (شيعه و سنّى) در مى يابيم كه رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)براى رفع اختلاف و ايجاد وحدت، راه را نشان داده و تكليف را نيز روشن نموده، و بهترين عامل وحدت را تمسّك به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) معيّن فرموده است. سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پيرامون عامل وحدت، در منابع روايى فريقين با سندهاى متعدّد و صحيح بلكه به صورت متواتر بيان شده است.

و مى توان گفت: بهترين عامل بلكه منحصرترين راه براى تقريب ميان مذاهب و وحدت ميان مسلمانان عمل به توصيه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در تمسّك به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) كه ضامن هدايت و بيمه از هر گونه ضلالت و گمراهى است مى باشد.

«إنّي تارك فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي ، أحدهما أعظم من الآخر ، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرّقا حتّى يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما»

 (( صحيح الترمذي: 5/329، ح 3876، ط. دار الفكر، الدرّ المنثور للسيوطي: 6/7، و 306، الصواعق المحرقة: 147 و 226، ط. المحمّديّة، أسد الغابة: 2/12، تفسير ابن كثير: 4/113. ))

 (من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مى گذارم، اگر به آن چنگ زديد هيچگاه گمراه نخواهيد شد، يكى از اين دو بزرگتر و مهمتر از ديگرى است، كتاب خدا «قرآن» اين ريسمان الهى كه از آسمان تا زمين كشيده شده است، و عترت و خاندان من، اين دو از هم ديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض بر من وارد شوند، پس بينديشيد كه چگونه حق مرا در باره اين دو اداء مى كنيد).

در برخى از روايات بجاى ثقلين تعبير به  دو خليفه و جانشين شده است.

«إنّي تارك فيكم خليفتين : كتاب اللّه ... وعترتي أهل بيتي، وأنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض»

(( مسند أحمد: 5/182 و189، من حديث زيد بن ثابت بطريقين صحيحين. مجمع الزوائد: 9/162، الجامع الصغير للسيوطي: 1/402، الدرّ المنثور: 2/60. )).

و در بعضى از روايات آمده است: «فلا تقدّموهما فتَهلِكوا، ولا تُقَصِّروا عنهما فتهلكوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منكم»

 (( المعجم الكبير: 5/166 ح 4971، مجمع الزوائد: 9/163، الدرّ المنثور للسيوطي: 2/60. )).

 (بر آنان پيشى نگيريد و فاصله نداشته باشيد كه موجب هلاكت است، و در مقام آموزش به آنان نباشيد كه آنان از همه شما داناتر هستند).

جالب اينجاست كه برخى از مفسران بزرگ اهل سنّت مانند فخر رازى اين حديث را در ذيل آيه (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا)

 (( آل عمران: 103. ))

 (و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد) آورده اند

(( تفسير الكبير (مفاتيح الغيب) : 7/173. )).

 

على (ع) بزرگ منادى و عامل وحدت

على (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) با وجود اين كه خلافت و امامت را حق مسلم خويش مى دانست و معتقد بود كه ربايندگان خلافت، ظلم نا بخشودنى در حق او كرده اند: «ما زلت مظلوماً منذ قبض اللّه نبيّه(صلى الله عليه وآله وسلم)»

(( شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد ج 20 ص 283، الشافي في الإمامة ج 3 ص 110. رجوع شود به: الامامة والسياسة، تحقيق الشيري ج 1 ص 68، تحقيق الزيني ج 1ص 49، بحار الأنوار ج 29 ص628. )).

 ولى همين كه احساس نمود كه زمينه براى احقاق حق خويش فراهم نيست و قيام او جز تفرقه ميان امت اسلامى حاصل ديگرى ندارد:  «وأيم اللّه لولا مخافة الفرقة بين المسلمين ... لكنّا على غير ما كنّا لهم عليه»

(( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 1 ص 307 ، الارشاد للمفيد ج 1 ص 245. )).

اگر ترس تفرقه ميان مردم نبود با هيئت حاكمه غير طور ديگر برخورد مى كردم.

روى همين جهت  وقتى با دشوارترين ظلم ها مواجه گرديد، سخت ترين مصيبت ها را تحمل نمود: «صبرت وفي العين قذى وفي الحلق شجى أرى تراثي نهباً»

 (( نهج البلاغه، خطبه 3. )).

 صبر پيشه كردم در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلويم بود و مى نگريستم كه چگونه حق و ميراث مرا به غارت مى برند

ولى حاضر نشد وحدت و انسجام جامعه اسلامى پاشيده شود.

على (عليه السلام) با اين كه در باره خليفه اول و دوم معتقد بود دروغگو، فريبكار و خائن هستند، طبق صريح كتاب صحيح مسلم عمر خطاب به على (عليه السلام) و عباس مى گويد: «فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه... فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً»

 (( صحيح مسلم  ج 5   ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6   ص 144 وكنز العمال  ج 7  ص 241. )).

پس از رحلت رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من خليفه پيامبرم ولى نظر شما دونفر اين بود كه وى دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن هست و همچنين پس او فوت ابوبكر من گفتم: خليفه پيامبر و ابوبكر هستم، شما نيز مرا دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن دانستيد.

ونكته جالب اينجاست كه اين قضيه در اواخر خلافت عمر صورت گرفته و هنگامى كه عمر به على(عليه السلام)و عباس مى گويد: شما ابوبكر را دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن مى دانستيد «فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً»، و آن دو اين نظريه را انكار نمى كنند و اين عدم انكار، نشانگر استمرار و اصرار بر اين نظريه است.

ولى با تمام اين حال، اين نظريه باعث  نشد كه بدون داشتن نيروى كافى در برابر آنها بايستد و موجب ضعف و تباهى امت اسلامى شود بلكه در هر موردى كه تشخيص مى داد كه رهنمودهاى او به صلاح اسلام و جامعه اسلامى است از هر گونه مساعدت مضايقه نمى كرد.

آرى! چون على (عليه السلام)  بر اين باور بود «الخلاف يهدم الرأي»

 (( نهج البلاغه: حكمت 215. ))

انسان در محيط آرام مى تواند نظريه درست ارائه دهد ولى در جو آكنده از برخورد و اختلاف ، دچار انحراف و كج فكرى مى شود.

ومعتقد بود كه «ما اختلف دعوتان إلاّ كانت إحداهما ضلالة»

 ((  نهج البلاغه: حكمت 183. ))،

 اگر دو نظريه در برابر هم گرفت، قطعاً يكى از آن دو باطل است، يعنى همواره حق در برابر باطل است حق و باطل هر گز با هم جمع نمي شوند.

و روى همين بود وقتى يكى از يهوديان، بخاطر اختلاف مسلمانان در مسأله امامت در صدد مقام طعنه و عيب جويى به حضرت گفت:

«ما دفنتم نبيّكم حتي اختلفتم فيه». قبل از آنكه پيامبرتان  را به خاك بسپاريد درباره او اختلاف كرديد!!

حضرت پاسخ داد: إنّما اختلفنا عنه لا فيه، و لكنّكم ما جَفت أرجلكم من البحر حتي قلتم لنبيّكم: اجعل لنا إلهاً كما لهم آلهة، فقال: إنّكم قوم تجهلون

((  نهج البلاغه صبحي صالح: حكمت 317. )).

 ما در باره خود رسول گرامى اختلافى نداشتيم بلكه اختلاف ما پيرامون سخنان آن حضرت بود، اما شما يهوديان  هنوز پايتان از آب دريا خشك نشده بود كه به حضرت موسى گفتيد: همانند خداى بت پرستان براى ما خدايى  قرار ده، آنگاه حضرت موسى گفت: شما چه ملت نادان و جاهلى هستيد.

و فرياد على (عليه السلام) است كه در فضاى تاريخ طنين افكنده: «وألزموا السواد الأعظم، فإنّ يد اللّه على الجماعة، وإيّاكم والفرقة، فإنّ الشاذّ من الناس للشيطان، كما أنّ الشاذّ من الغنم للذئب ... ».

 (( نهج البلاغة لصبحي الصالح: 184 رقم 127. ))

ملازم جامعه اسلامى باشيد، چون دست خدا همواره با جماعت است، و از تفرقه به پرهيزيد، زيرا گروه اندك، طعمه شيطان مى شود، همانطورى كه گلّه اندك، نصيب گرگ مى شود.

در نامه 47 نهج البلاغه مى خوانيم: «وعليكم بالتواصل و التباذل وإيّاكم و التدابر و التقاطع». براى همبستگى تلاش كنيد به همديگر بذل و بخشش كنيد و از پشت كردن به هم و قطع رابطه با يكديگر به پرهيزيد.

«وإيّاكم و التلّون في دين اللّه، فإنّ جماعة فيما تكرهون من الحق، خيرٌ من فُرقة فيما تحبّون من الباطل»

(( نهج البلاغه، خطبه 176. )).

در دين خدا از تلون و هر روز به يك رنك درآمدن پرهيز كنيد زيرا وحدت و همبستگي در مسير حق كه مورد علاقه شما نيست  از تفرقه در راه باطل كه دوست مى داريد بهتر است.

 

وهّابيّت عامل تفرقه ميان امتّها

ملّت مسلمان كه با الهام از رهنمودهاى حياتبخش اسلام توانسته بود پيوند اخوت در ميان خود ايجاد نمايد و در پرتو كلمه توحيد و توحيد كلمه در برابر تهاجم سنگين صليبيان و قساوتهاى ثنويان (مغول) ثابت و استوار بماند، ولى با كمال تأسّف با ظهور مكتب وهّابيّت در قرن هفتم اين وحدت در هم شكسته شد، و با اتهام نادرست بدعت و شرك به مسلمانان، ضربات جبران ناپذيرى به صفوف به هم پيوسته آنان وارد ساخت، و با نابودى آثار بزرگان دين و كاستن از مقام انبياء و اولياء، در خدمت استعمار شوم غرب و دشمنان ديرينه اسلام در آمد.

 


دكتر حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  ارادتمند حاج آقا حسيني قزويني     -   تاريخ:  13 خرداد 88 - 00:00:00
با سلام و عرض ارادت و عرض خسته نباشيد خدمت حضرت آيت الله جناب دكتر حسيني قزويني حفظه الله تعالي و ادام الله توفيقاته خواستم اين نكته را به اطلاع جناب دكتر حسيني قزويني برسانيد كه با كمي تأمل در متن فوق كه نام مبارك حضرتعالي نيز در ذيل آن منقوش است توقع نمي‌رود كه نام مبارك آقا و مولا و مقتداي ما اميرالمؤمنين عليه السلام بدون هر‌گونه پيشوند و پسوندي، و به صورت لخت و عريان آورده شود. به نظر اين حقير كه از ارادتمندان حضرت آيت الله دكتر حسيني قزويني هستم حتي يك بار به كار بردن نام مولا امير المؤمنين به اين شكل كه به عنوان مثال در متن فوق آمده است گناه نابخشودني و ذنب لا يغفر است از جناب ايشان كه در آيتم تبليغاتي مباحث ارزنده ايشان در شبكه سلام هر هفته در ابتداي برنامه پخش مي‌شود اين جمله را از ايشان مي‌شنويم كه ما هرگونه اهانت به اهل سنت را ذنب لايغفر و گناه نابخشودني مي‌دانيم؛ ما نيز يك بار به كار بردن تعبير علي عليه السلام را بدون لقب اميرالمؤمنين از حضرتعالي گناه نابخشودني و ذنب لايغفر مي‌دانيم. حال مي‌خواهم محضر ايشان عرض كنم به نظر اين حقير كه نظر بسياري از بزرگان و فضلاي حوزه علميه نيز هست تمام دعواها سر امير المؤمنين بودن و نبودن امير المؤمنين سلام الله عليه است والا علي بودن علي عليه السلام را كه اهل سنت نيز قبول دارند. از حضرتعالي توقع نداريم كه با غفلت از اين نكته كه متاسفانه در بسياري از سخنراني‌ها و يا نوشته‌هاي حضرتعالي مشهود و واقعا چندش آور است و به تبع حضرتعالي در پاسخ دوستانتان در گروه پاسخ به شبهات مؤسسه نيز سرايت نموده است بيش از آن كه لقب اميرالمؤمنين سلام الله عليه را ديده و يا بشنويم علي عليه السلام به كار رود. يقين دارم كه خود حضرتعالي نيز كه در ابتداي اسم خود چند پيشوند همچون حضرت آيت الله جناب دكتر حسيني قزويني حفظه الله و ادام الله عمره الشريف و... به كار برند خيلي خوشايند‌تر است تا اين كه بگويند حاج آقا حسيني با اين تفاوت كه اگر كسي اين‌گونه تعبيري را نسبت به حضرتعالي به كار برد با اصل اعتقادي او به عنوان يك شيعه ضرري نمي‌رساند اما با توجه به اين كه مروج مذهب شيعه همچون حضرتعالي كه تمام زندگيتان را براي اثبات اميرالمؤمنين بودن امير المؤمنين سلام الله عليه گذارده‌ايد هرگز اين توقع حتي با توجيه اشتباه لفظي و سهو در بيان و از اين‌گونه توجيهات «لم يتچسبك» نمي‌رود. لذا با عرض مجدد ارادت و اظهار اخلاص صميمانه‌اي كه محضر حضرتعالي دارم اين خواهش اكيد را محضرتان دارم كه اين فرض را هميشه براي خود و ديگر همكارانتان در مؤسسه داشته و نصب العين استفاده خود در تعبيراتتان قرار دهيد كه ما امير المؤمنين را با تعبير امير المؤمنين مي‌شناسيم و نه علي عليه السلام كه سني‌ها هم اين را قبول دارند و يا مولاي متقيان كه صوفي‌ها هم اين را قبول دارند.
جواب نظر:
با تشكر از توجه و تذكر به جاي شما دوست گرامي
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2   نام و نام خانوادگي:  عاصي     -   تاريخ:  17 تير 88 - 00:00:00
با سلام
در جمله آخر اين بحث از فرمايشات مولانا اميرالمومنين ( صلوات الله عليه) آمده است که: وحدت و همبستگي در مسير حق كه مورد علاقه شما نيست از تفرقه در راه باطل كه دوست مى داريد بهتر است.
با اندکي تامل متوجه مي شويم که وحدت بايد در مسير حق باشد تا مورد رضاي خداي متعال گردد ، اما وحدت بين شيعه و سني ، به اين شکلي که امروز از آن استفاده مي شود ، وحدت در مسير حق نيست.
وحدتي که شيعه ساکت بنشيند و دلايل خلافت اميرالمومنين ( صلوات الله عليه) و خباثت و رذالت خلفاي ظلم و جور را نگويد و سني روز به روز ، در کشوري که مذهب رسمي آن تشيع است ، تقويت شود و به طور رسمي در شبکه صدا و سيما ، اذان را - بدون جمله اشهد ان علي ولي الله- پخش کند ، به هيچ وجه مورد تاييد حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيست.
همان اميرالمومنيني ( صلوات الله عليه) که به خاطر فرمان الهي بعد از وفات پيامبر ، دست به شمشير نبرد ، بعد از خاکسپاري مظلومه شهيده حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليه) و قضيه پيدا کردن قبر توسط خليفه ظلم و دارو دسته اش ، ذوالفقار را به دست يداللهى خويش گرفته بود از منزل خود بيرون آمد و سوگند ياد کرد و فرمود: قسم به ذات قهارالهى اگر دست به يکى از اين قبور بزنيد و يک سنگ از آن را جابجا نماييد، هر آينه شمشير در بين شما خواهم نهاد. عُمر و عده اى از يارانش به او رسيده گفتند اى ابوالحسن چرا اين کار را انجام دادى؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش مي کنيم و بر او نماز مي خوانيم .

در اين هنگام حضرت امير از جا جست و گريبان عمر را گرفته او را بر زمين کوبيد گفت: اى عمر اين که ديدى من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود که مردم مرتد نگردند و از دينشان برنگردند ولى در مورد قبر و اراده شومي که نموده ايد به خدايى که جانم در دست اوست اگر سنگى از آن جابجا شود من زمين را از خون شما سيراب مي کنم .
3   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  18 تير 88 - 00:00:00
با سلام
جناب عاصي من كه از نظر شما لذت بردم متشكرم اجرتان با خدا
ميدان بلاغت است ديوان علي<<<<<<<<<<<<<<<<>>>>>>>>>>> کس چون بنهد قدم به ميدان علي
هر نکته که بوي عشق مي آيد از آن<<<<<<<<<<<<<>>>>>>>>>>> يا زان محمد است يا زان علي

يا علي

4   نام و نام خانوادگي:  سيد حفيظ رهسپار از افغانستان     -   تاريخ:  13 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام. جناب آقاي عاصي احسنت، احسنت، احسنت. نظر شما را به ديده ي قدر مينگرم و خدا را سپاس ميگويم و براي سلامت وجود مباركتان دعا ميكنم.
يا علي
5   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  10 ارديبهشت 89 - 00:00:00
وحدت درست ولي از بنا به گفته ي اقاي عاصي برابر نه به صورتي که در يک کشور که مذهب اصلي ان شيعه است شيعه ها را با اين تفکر که فرزنده بهتر زندگي بهتر ، از زياد کردن نسله شيعه جلو گيري مي کنند ولي سني هاي جنوب شرقي کشور با کمک هاي مالي زياد دولتهاي سعودي و پاکستان دارند نسله سني را زياد ميکنند و اگر دولت جلوي اين ها را نگيرد و مثل شيعه از سه فرزند بيشتر به انها اجازه ي شناسنامه و راي را نگيرد در 20 ساله اينده رئيس چمهور هماز اهله سنت ميشود
6   نام و نام خانوادگي:  قل هو الله احد     -   تاريخ:  27 ارديبهشت 89 - 21:51:45
اعلاميه سال 1973 ميلادى بين واتيكان مسيحي با اسرائيل صهيونيست الگوي وحدت شيعه با مسلمانان شود ؟ !

واتيكان و اسرائيل كه هر دو بنيانگذاران شرك و كفر در عالمند وحدتشان طبيعي است اگر وحدت نميكردند شگفت انگيز بود چون رب العالمين در قرآن مومنان مسلمان را به وحدت آنها آگاه كرده است .

اما وحدت اسلام با كفر تشيع غير ممكن و غير ممكن و غير ممكن است مگر اينكه دست از شرك ،كفر ، بدعت، خرافه ، نفاق تقيه ، تحريف قرآن ، تفسير به راي توطئه چيني ، بغض و كينه و عداوت و.... عليه كتاب الله قرآن و دين مورد پسند الله تعالي يعني اسلام و عداوت با علماء و فقها و ربانيون دين اسلام و امت مسلمان و حاكمان ممالك اسلامي تماما" بردارند .

7   نام و نام خانوادگي:  يك شيعه هميشه مظلوم     -   تاريخ:  17 خرداد 89 - 15:02:25
زيارتگاه جناب ابو لوء لوء را كه باعث شادي دل حضرت زهرا ( س) شده بود را بستند . اما نگفتند چرا بقيع ويران است.
درون مساجد شيعيان به جاي مهر ، سنگ برش خورده قرار مي دهند.
روحانيوني كه نام شيخين را بر زبان مي آورند و طبق سنت حضرت صادق (ع) لعن مي كنند مورد توبيخ شديد قرار مي دهند.
و . . .
اميدوارم با جناب عمر مشهور شويد.
8   نام و نام خانوادگي:  طاها     -   تاريخ:  22 تير 89 - 14:35:17
من فهميدم وحدت يعني چه:

دوستان اگر يك اسرائيلي به يك به ظاهر مسلمان دشمن اميرالمؤمنين حمله كرد ، وظيفه ما اين است كه ابتدا فرد اسرائيلي را بكشيم؛ و سپس گردن دشمن اميرالمؤمنين را خرد كنيم!
9   نام و نام خانوادگي:  عقيل العزيز     -   تاريخ:  22 تير 89 - 17:52:23
برادر عزيزم طاها جان.

اين نظر براي شما محترم است ولي براي جمع کثيري از شيعيان اين نظر فاقد اعتبار است.

العدو العدو.!! و بد ترين دشمن دشمن امير المومنين (صلوات الله و سلامه عليه) است و از يهود 10000000000000000000 برابر وحشي تر و خطر ناک تر است.

بله. البته که فلسطينيان مظلومند. اما مظلوم تر از فلسطينيان شيعيان يمن و پراچنار پاکستانن.!!!!!!!!!!!

مظلوم تر از آنان شيعيان عراقند.!!

مظلوم تر از آنان شيعيان عربستان سعودي هستند برادر.!

ما هم اعتقاد به آزادي قدس شريف از چنگال استکبار داريم اما عزيز دل برادر.
اين را نه به عنوان نصيحت(چون در حد و اندازه ي نصيحت کردن نيستم) بلکه به عنوان تذکري به شما برادر دينيم ميگويم.:

عزيز ! هيچ گاه يک طرفه به قاضي نرو ! هيچ گاه دشمن مولايت را با يهود يکي نکن و يهود را از دشمن امير المومنين بالاتر و بد تر ندان.!

يهود بود که فرق امير المومنين را شکافت يا ابن ملجم ملعون؟

يهود بود که پهلوي مادر ما را شکست يا خلفا ..........؟

يهود 25 سال امير المومنيني که تو امروز براي سر و سينه ميزني را خانه نشين کرد يا خلفا؟

يهود تابوت سبط رسول الله (ص) را با تير با تابوت دوخت و زهر به کام پور بتول داد يا جعده و ام الفتنه (لعنت الله عليهم)؟

يهود در کرببلا ابي عبد الله الحسين را شهيد کرد و فرزندانش را با آن وقاحت به اسيري رد و به طرف خرابات شما برد يا فرزندان ابي سفيان ملعون؟

آيا اين يهوديان بودند که به دو طايفه تقسيم شدند ( بني اميه و بني عباس لعنت الله عليهم) و جان 11 امام من و تو را گرفتند يا همين به ظاهر مسلمين (در واقع دشمنان امير المومنين).

سرور من.!! عزيز دل.!!! بزرگوار.به والله که قصدم من خوب جلوه دادن خبيثان نجس يهودي مسلک نيست.

البته که يهود ملعون در طول تاريخ ضربات سنگيني به اسلام عزيز وارد کرده که انشاء الله بر عذابشان افزوده شود و بساط ظلم و جورشان از سر مسلمين ريشه کن شود.

اما برادر منظور اين حقير اين است که دشمنان امير المومنين خطرناک ترين دشمنان اسلام هستند و اگر بخواهيم تقسيم بندي بکنيم اول بايد دشمنان امير المومنين را خطر ساز براي اسلام عزيز بدانيم بعد هر گروه خبيث ديگري را.

يا فاطمه ي زهرا. بي بيه پهلو شکسته(صلوات الله و سلام الله عليها)
10   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:  26 تير 89 - 14:08:03
سلام

اکنون سالهاست که همه ميگويند فلسطين و فلسطينيان مظلومند
اما همانطور که جناب عقيل العزيز و جناب طاها هم فرمودند تا بحال هيچ سني در مظلوميت شيعيان يمن و پاکستان و افغانستان و عراق و ايران و . . . . . . . .
هيچ حرفي نزده و نه تنها دفاعي نکرده اند بلکه خود عاملين جنايت به شيعيان هستند!!!
ارتش عربستان و يمن هر دو به اصطلاح مسلمان و سني مذهبند و خود عاملين قتل عام شيعيان يمن هستند!!

براستي دشمن درجه يک شيعه کيست؟!

آمريکا؟
اسرائيل؟
بودائي ها؟
بت پرستان؟
؟
؟
؟

چه کسي دشمن در جه يک شيعه است؟

به مواردي که بعنوان مثال در بالا اشاره شد دقت کنيد ، قطعا آنها دشمن شيعه هستند.

اما اگر بگوئيم که دشمن اصلي و درجه يک شيعه چه کسي است بايد از اهل بدعت نان ببريم زيرا آمريکا ، اسرائيل و انگلس و . . . بنا به مسائل سياسي با شيعه دشمني ميکنند و اگر منافع آنان در ايران و يا ديگر کشورهاي حفظ شود دشمني را کنار ميگذارند
اما مشکل اهل بدعت با شيعه فراتر از اين حرفهاست
در واقع بناي عقيدتي و مذهبي آنان در دشمني و قتل و غارت جان و مال و ناموس شيعه مي باشد.
پس لازم است مواظب اين حيوانات خطرناک باشيد
خيلي هم مواطب باشيد
يا حق
11   نام و نام خانوادگي:   طاها     -   تاريخ:  06 مرداد 89 - 01:41:20
بنام خدا
استادان عزيز آقاي عقيل العزيز و آقاي حسيني

آن كه گفتم تئوري مد نظر مناديان وحدت نيست!!! بلكه بيشتر از آن است!!! منادي وحدت هيچ فرقي بين ما و پيرو دومي نمي بيند!! او ميگويد با سني برادر باش!!! با او رفيق باش!!!
من حداقل گفتم با عدو حضرت امير برخورد شود؛ اما الان دشمن منبر علني دارد!!! نماز جمعه دارد!!! حوزه علميه رسمي دارد!!! در اين مملكت شيعه حق ندارد در صدا و سيما تاريخ بعد از پيامبر را بگويد...
همين شما جناب عقيل العزيز، از نظر جمهوري شيعي متهم به اخلال در وحدت بين شيعه و سني هستيد! به دليل گفتن حقايق!

در دنيا مدام شيعه ترور ميشود، ميگويند وحدت!!! سني ها عبدالشيطان ريگي را شهيد و هادي ميخوانند، ميگويند وحدت، هرچه به دهانشان ميرسد به پيامبر و اميرالمؤمنين و امام عصر عليهم السلام ميگويند ، مناديان ميگويند وحدت!!

گفتم گردن وهابي را خرد كنيد، چرا علماي ما اعلام جهاد نميكنند؟

استادان عزيزم،

چون ميدانستم به نظر بالا عكس العمل نشان خواهيد داد؛ آن را نوشتم .
اين تئوري وحدت بسيار سست است. خودش خودش را نقض ميكند. چون صهيونيسم ظالم به خلق خداست ولي وهابي و سني وهابي زده معاند با خداست.

انشاالله خداوند علماي اسلام را حفظ كند و كار دين را در دست همانها نگاه دارد تا اهل دنيا از راه تعريف و تبليغ غلط از دين به مال و منال نرسند.

يا حضرت حق
12   نام و نام خانوادگي:  كلب كوي عباس (ع)     -   تاريخ:  28 دي 89 - 14:46:44
تكفير دشمنان علي ركن و كيش ماست هر كس محب فاطمه شد قوم و خويش ماست ما هم كلام منكر حيدر نمي شويم با قنفذ و مغيره برادر نمي شويم از ما بترس طايفه اي پر اراده ايم ما مثل كوه پشت علي ايستاده ايم خدايا فرج منتقم مادر پهلو شكسته را برسان تا برخي حقايق هم روشن شود.
13   نام و نام خانوادگي:  من حيدر ام سر به سرم نگذاريد     -   تاريخ:  28 دي 89 - 15:20:48
آقاي عقيل العزيز من با شما موافقم و اگر اتحادي بايد باشد بين ما شيعيان است و با مقايسه اي كه بين يهود و ... كرديد نيز موافقم البته بايد بدانيم كه همه اديان يك منجي دارند و همانجور كه عيسي (ع) به همراه امام زمان (عج) براي هدايت مردمش ظاهر ميگردد حضرت خضر و يا ادريس و يا الياس كه برخي معتقدند وي همان حضرت خضر است براي هدايت يهود مي آيند (سني ها هم عقيده دارند كه حضرت ادريس و الياس و خضر و مسيح (عليهم السلام) زنده هستند و در كتب علماي آنها نقل شده كه حضرت مهدي (عج) ظهور ميكند اما چرا به مذهب جاهلي پدرانشان ميماندند (الله اعلم)) خلاصه زرتشتيان هم منجي دارند . اما آيا حضرت خضر يا حضرت ادريس ميخواهند به اصلاح امور تسنن بپردازند يا منجي اسلام كه حضرت مهدي (عج) هست و خيلي از اهل سنت ظهور ايشان را بر خلاف عقيده بزرگانشان كذب ميشمارند و شنيده ام در سامرا تا چند وقت پيش هم چايي كه حضرت مهدي (عج) در داخل آن در پناه خدا از ديد عام غايب شدند اينان محافظ گذاشته بودند و انتظار ميكشيدند حضرت از درون آن چاه بيرون آيد تا آنها حضرت را شهيد كنند!!!!
امام زمان (عج) كه ظهور كنند متوجه ميشوند چه كسي نجات دهنده اسلام است ولي در آن وقت براي برگشت دير است و آن زمان انتقام است .
14   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد محسن روحاني     -   تاريخ:  31 فروردين 90 - 17:02:18
با سلام و عرض تسليت به پيشگاه حضرت ولي عصر به مناسبت کشتارمظلومانه ي مردم بيدار و هشيار بحرين،يمن،مصر و ليبي

با کسب اجازه از صاحب اين مقاله بنده براي تحقيق نسخه اي از اين متن را به دانشگاه خود ارائه ميدهم.
اميد است خداوند متعال اجر شما را بدهد
با تشکر
15   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  27 دي 92 - 23:15:51
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
16   نام و نام خانوادگي:  هدايتي     -   تاريخ:  29 تير 93 - 01:54:34
از اون آقايي که ميگه دشمني آمريکا با ايران سياسيه! اگر منافع آمريکا در ايران تأمين بشود ديگر دشمني نمي کند! سؤال ميکنم... ميشه بفرماييد منافع آمريکا در ايران چه چيزهايي است؟ اگر عقل مبارک را کمي به کار بيندازيد و چشم باز کنيد مي فهميد منافعش نبود تشيع است. منفعتش نبود اصل اسلام است. منافعش محو شدن اسم و رسم ائمه است. اگر اهل سنتي را هم مي بينيد که دارد خيانت مي کند همان آمريکا و انگليس به او پول مي دهند و سيخش مي زنند. همانطور که برخي شيعيان انگليسي را سيخ مي زنند.




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما