* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 19 اسفند 1386 | تعداد بازديد: 50466 | |
مشروعيت ازدواج موقت در كتاب هاي اهل سنت | ||
بسم اللّه الرحمن الرحيم مشروعيت ازدواج موقت در کتاب هاي اهل سنتمشروعيت ازدواج موقت در کتاب هاي اهل سنت اتفاق شيعه وسني در تعريف متعه و ازدواج دانستن آن : اتفاق شيعه و سني در اينکه متعه در صدر اسلام مدتي جايز بوده است : اختلاف بين شيعه وسني در مورد متعه در چيست؟ اثبات نزول اين آيه در مورد متعه : مدارک اين روايت در کتب اهل سنت ماجراي يحيي بن اکثم و اين روايت : ماجراي مامون خليفه عباسي و اين روايت : 3- روايات دال بر حليت متعه در کتب اهل سنت: 4- كلام امير مومنان و ابن عباس : اگر عمر از متعه نهي نمي کرد جز افراد بدبخت زنا نمي کردند : 5- نظر صحابه ، تابعين و علماي اهل سنت و سيره آنها در مورد متعه : صحابه اي متعه کرده و يا آن را جايز مي دانسته اند : تابعين و يا علماي اهل سنت که متعه کرده و يا آن را جايز دانسته اند: نسخ با نهي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در غزوه خيبر: آيا صحيح است که امير مومنان فرموده اند متعه در خيبر نسخ شد؟ آيا شما قبول مي کنيد که کسي با خواهر يا مادر شما متعه کند 1 - گفتگو ميان امام باقر عليه السلام و ليثي : 2 - گفتگو ميان ابو حنيفه و مؤمن طاق :
متعه چيست؟مساله متعه يا ازدواج موقت ، از جمله مسائلي است که اختلاف بين شيعه و سني در مورد آن بسيار شديد بوده و اهل سنت از آن به عنوان حربه اي بر ضد شيعه استفاده مي کنند . اتفاق شيعه وسني در تعريف متعه و ازدواج دانستن آن :در ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه همگي علماي مذاهب در اين نکته اتفاق دارند که "متعه ازدواجي است که در آن مرد و زن مدت زماني را براي عقد معين مي کنند و پس از گذشتن مدت ، خود به خود محرميت از بين رفته و احتياجي به طلاق ندارد ". قال أبو عمر (بن عبد البر) لم يختلف العلماء من السلف والخلف أنّ المتعة نكاح إلى أجل لا ميراث فيه ، والفرقة تقع عند انقضاء الأجل من غير طلاق. وقال ابن عطية : وكانت المتعة أن يتزوج الرجل المرأة بشاهدين وإذن الولي إلى أجل مسمّى ، وعلى أن لا ميراث بينهما ، ويعطيها ما اتفقا عليه ، فإذا انقضت المدة فليس له عليها سبيل ويستبرئ رحمها : لان الولد لا حق فيه بلا شك ، فإن لم تحمل حلت لغيره. تفسير قرطبي ج5 ص132 ابو عمر (بن عبد البر) گفته است که هيچ يک از علماي سلف و گذشته در اين اختلاف نداشته اند که متعه ، ازدواجي است که در آن ارث نيست و جدايي در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت مي گيرد . وابن عطيه گفته است : متعه اين است که شخص با زن ازدواج کند و دو شاهد و اذن ولي داشته باشد و تاريخ (براي انتهاي عقد) معين کند . و چنين است که ارثي در بين آن دو نباشد و اينکه هر مقداري را که بر آن موافقت نمودند ، (به عنوان مهر زن ) به وي بدهد . پس وقتي که مدت زمان گذشت ديگر مرد راهي بر اين زن نخواهد داشت ( ديگر همسر او نيست ) و زن بايد عده نگه دارد . زيرا فرزند در متعه به پدر ملحق مي شود . پس اگر اين زن عده باردار نمي شد (عده نداشت) براي ديگران حلال مي شود ( مي توانند با وي ازدواج کنند) تفسير طبري ج5 ص 12 سوره نساء ذيل آيه 24 نيز همين مطلب را مي گويد . اتفاق شيعه و سني در اينکه متعه در صدر اسلام مدتي جايز بوده است :همچنين در اينکه متعه مدت زماني در ايام حيات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مشروع بوده است هيچ شکي نيست : ولا شك أنه كان مشروعا في ابتداء الإسلام هيچ شكي در اين نيست که متعه در ابتداي اسلام جايز بوده است . تفسير ابن كثير ج1 ص475 پس ادعاي حليت اضطراري آن مانند حليت گوشت مرده و خون در حال اضطرار نيز معني ندارد . زيرا ضرورت ، در هر زماني حکم حرمت را &ndash در هر موضوعي که باشد - بر مي دارد و مختص به زمان رسول خدا نيست . اختلاف بين شيعه وسني در مورد متعه در چيست؟اما اختلاف اصلي در اين است که آيا براي اين حکم در زمان خود رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم نسخي وارد شده است يا اينکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ايشان و توسط ديگران وضع شده است ؟ مشهور بين اهل سنت نظر اول و اجماع شيعه بر نظر دوم است . ادله حليت متعه:براي اثبات حليت متعه - جدا از اجماعي که حتي اهل سنت نيز آن را در مورد سالهاي اوليه اسلام نقل کرده اند - مي توان از قرآن کريم و روايات رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم استفاده نمود : 1- كلام خداوند متعال :فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) سوره نساء آيه 24 ) اثبات نزول اين آيه در مورد متعه :الف) كلمات مفسرين در اين زمينه:مفسرين شيعه و سني در اين نکته که نزول اين آيه در مورد متعه بوده است ، تقريبا اتفاق نظر دارند . و با اثبات اين مطلب حليت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و يا نسخ آن به دليل نياز دارد : 1- وقال الجمهور : المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از اين آيه متعه است که در صدر اسلام بوده است . تفسير القرطبي ج 5 ص 130 2- وإلى ذلك ذهبت الإمامية والآية أحد أدلتهم على جواز المتعة وأيدوا استدلالهم بها بأنها في حرف أبي فما استمعتم به منهن إلى أجل مسمى وكذلك قرأ ابن عباس وابن مسعود رضي الله تعالى عنهم والكلام في ذلك شهير ولا نزاع عندنا في أنها أحلت ثم حرمت و شيعه به همين نظر ميل دارند و اين آيه يکي از ادله ايشان بر جواز متعه است ؛ و استدلال خود را با اين مطلب که اين آيه در قرائت أبيّ و ابن عباس "إلي أجل مسمي" بوده است تاييد مي کنند ؛ و کلام در اين مطلب مشهور است . ما نيز در اين مطلبي بحثي نداريم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد . روح المعاني ج5/ص5 3- وقد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة ولا شك أنه كان مشروعا في ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلك وقد ذهب الشافعي وطائفة من العلماء إلى أنه أبيح ثم نسخ ثم أبيح ثم نسخ مرتين وقال آخرون أكثر من ذلك وقال آخرون إنما أبيح مرة ثم نسخ ولم يبح بعد ذلك وقد روى عن بن عباس وطائفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة وهو رواية عن الإمام أحمد وكان بن عباس وأبي بن كعب وسعيد بن جبير والسدي يقرؤون فما استمتعتم به منهن إلي أجل مسمي فآتوهن أجورهن فريضة وقال مجاهد نزلت في نكاح المتعة و به اين آيه براي اثبات نکاح متعه استدلال شده است ؛ وشکي نيست که متعه در ابتدا جايز بوده است و سپس نسخ شده است ؛ و شافعي همين نظر را دارد و عده اي چنين مي گويند که در ابتدا جايز شد و سپس نسخ شد و دوباره مباح شد و دوباره نسخ شد ؛ و عدهاي ديگر بيشتر از اين نيز گفته اند . و عده اي نيز مي گويند تنها يک بار جايز شده و بعد از آن حرام شده و ديگر جايز نشد . و مباح بودن آن به خاطر ضرورت ، از ابن عباس و عده اي از صحابه نقل شده است. و اين روايت از امام احمد است . و ابن عباس و أبي بن کعب و سعيد بن جبير و سدي آيه را چنين مي خواندند: " إلي أجل مسمي ..." و مجاهى نيز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است . تفسير ابن كثير ج1/ص475 در کتب ذيل همين مطلب به بيان هاي مختلف آمده است : فتح القدير ج 1 ص499 - جامع البيان ج 5 ص18 بتحقيق صدقي جميل العطار چاپ دار الفكر بيروت - تفسير أبي حيّان ج 3 ص 218- در المنثور ج2 ص140، چاپ مطبعة الفتح جدّة - نواسخ القرآن ابن الجوزي ص 124- تفسير الثعالبي ج 2 ص215 - تفسير الرازي ج3 ص200 ب) قرائت بسياري از بزرگان صحابه:طبق روايات اهل سنت ، بسياري از بزرگان صحابه و تابعين مانند ابن عباس و ابي بن کعب و مجاهد و سعيد بن جبير و ابن مسعود و سدي و ديگران اين آيه را چنين قرائت مي کرده اند: "فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إليَ أجَلٍ مُسَمًّي فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ" 1- أخبرنا أبو زكريا العنبري حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهيم أنبأ النضر بن شميل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة يقول قرأت على بن عباس رضي الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها كذلك فقال بن عباس والله لأنزلها الله كذلك هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه شنيدم ابانضره را که مي گويد بر ابن عباس اين آيه را خواندم که زناني را که ايشان ايشان را متعه کرده ايد پس اجر ايشان را به عنوان واجب وفريضه به ايشان بدهيد . ابن عباس گفت زناني را که ايشان را متعه کرده ايد تا زمان معين ابو نضره گفت: ما آن را چنين نمي خوانيم .ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنين نازل کرد . اين حديث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حديث) صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را در کتب خودشان نياورده اند . المستدرك على الصحيحين ج2 ص334 شماره 3192 قرائت ايشان در کتابهاي ذيل نيز نقل شده است : جامع البيان ج 5 ص19 - المصنف لعبد الرزاق الصنعاني ج 7 ص 497 و 498- شرح النووي على صحيح مسلم ج 9 ص 179- الكشاف للزمخشري ج 1 ص519- أحكام القرآن للجصاص ج 2 ص 185- تفسير القرطبي ج5 ص130- تفسير ابن كثير ج1 ص486 - الدر المنثور ج 2 ص 139و 140 و... قطعا مقصو د ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است . چون تحريف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است . بلکه مقصود نزول به عنوان تفسير اين آيه از جانب خداوند است . يعني خداوند متعال بعد از نزول آيه يا همزمان با آن مصداق وتفسير آيه را به همراه ذکر متن آيه ، به رسول خدا وحي مي نمود . پس مقصود اين آيه همان ازدواج تا زمان معين ومتعه است . جدا از لفظ استمتاع که در نص آيه آمده و مي تواند دليل ديگري بر اراده متعه باشد . 2- نهي عمر از دو متعه حلالا ز اموري که دلالت بر حليت متعه مي کند ، کلام عمر بن الخطاب است که گفت : دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود . من از آن دو نهي مي کنم و بر(انجام دادن) آن دو عقاب مي نمايم . اگر در زمينه متعه نسخي از جانب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم موجود بود ، قطعا عمر به آن استهشاد مي کرد ، اما چنين نکرده است .بنا بر اين ، روايت صراحت دارد در اينکه متعه در زمان رسول خدا حلال بوده است و تحريم آن نظر شخصي عمر است . مدارک اين روايت در کتب اهل سنت :سرخسي در دو کتاب خود اين روايت را از جمله رواياتي مي داند که با سند صحيح از عمر نقل شده است : وقد صحّ أنّ عمر رضى اللّه عنه نهى الناس عن المتعة فقال: متعتان كانتا على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم وأنا أنهى الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج . با روايت صحيح ا ز عمر نقل شده است که وي مردم را از متعه نهي کرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع المبسوط للسرخسي ج4 ص27 - أصول السرخسي ج2 ص6 همين روايت در کتب ذيل نيز نقل شده است : مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519 - المغني ج7 ص136چاپ دار الفکر 1405- أحكام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احياء التراث العربي - تفسير القرطبي ج2 ص392 - تذكرة الحفاظ ج1 ص366 - التفسير الكبير ج5 ص130 چاپ اول دار الکتب العلميه بيروت - بداية المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفکر بيروت - وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان ماجراي يحيي بن اکثم و اين روايت :در همين زمينه روايتي از يحيي بن اکثم نقل شده است که جالب توجه است : قال يحيى بن أكثم لشيخ بالبصرة: بمن اقتديت في جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب رضى اللّه عنه. قال: كيف وعمر كان أشدّ الناس فيها؟ قال: لأنّ الخبر الصحيح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لكم متعتين وإنّي محرّمهما عليكم وأعاقب عليهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحريمه. محاضرات الأدباء ج3 ص214 يحيي بن أكثم به يكي ا ز شيوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه کسي تبعيت مي کني ؟ گفت از عمر . سوال کرد که چگونه و حال آنکه عمر از سخت گير ترين مردمان در مورد متعه بود . گفت چون روايت صحيح مي گويد که وي بالاي منبر رفت و گفت خداوند و رسول وي متعه را حلال کردند و من آن را بر شما حرام مي کنم و براي آن عقوبت ؛ پس ما شهادتش را ( در مورد حليت آن از نظر خدا و رسولش) قبول کرديم اما حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننموديم . ماجراي مامون خليفه عباسي و اين روايت :همچنين مأمون خليفه عباسي - که در نظر ايشان امير المومنين بوده است - نيز ماجراي جالبي در مورد اين روايت دارد : ايشان مي گويند روزي مامون دستور داد تا در بين مردم به حليت متعه ندا دهند (يعني بگويند که متعه رسما حلال است ) . محمد بن منصور و ابو العيناء از فقهاي دربار وي بر وي داخل شدند تا شايد نظر وي را بر گردانند. در حاليکه وي با عصبانيت مشغول مسواک کردن بود ، کلام عمر را ذکر کرده و گفت : " دو متعه در زمان رسول خدا و ابو بکر بود و من آن دو را حرام مي کنم !!!" تو که هستي اي چپ چشم ( کنايه از کسي که به مطالب با ديد درست نگاه نمي کند) تا از آنچه که رسول خدا و ابو بکر انجام داده اند نهي کني؟ پس محمد بن منصور خواست با وي سخن بگويد اما ابو العيناء به وي گفت کسي که صراحتا در مورد عمر چنين سخن مي گويد ما به وي چه بگوييم؟ در اين هنگام يحيي بن اکثم بر وي وارد شده و با وي خلوت کرد و آنقدر با وي سخن گفت تا وي را از اين نظر باز گرداند . تاريخ بغداد ج 14 ص 203- تاريخ مدينة دمشق ج 64 ص 71- تهذيب الكمال ج 31 ص 214- وفيات الأعيان ج 5 ص 197 3- روايات دال بر حليت متعه در کتب اهل سنت:در بسياري روايات مي بينيم كه صحابه صراحتا مي گويند که ايشان در زمان رسول خدا ، ابو بکر و قسمتي از دوران خلافت عمر متعه مي کرده وآن را جايز مي دانسته اند : حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُول كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ از جابر بن عبد الله الأنصاري شنيدم که مي گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل يک مشت خرما يا آرد متعه مي کرديم . تا اينکه عمر در قضيه عمرو بن حريث از آن نهي کرد . صحيح مسلم ج2 ص 1023 باب نكاح المتعة الجمع بين الصحيحين ج2 ص399 - سنن البيهقي الكبرى ج7 ص237 - مسند أبي عوانة ج3 ص33- مصنف عبد الرزاق ج7 ص500 - معرفة السنن والآثار ج5 ص375 - التمهيد لابن عبد البر ج10 ص112 - عون المعبود ج6 ص101 و... شبيه همين روايت در مسند احمد وكتب ديگر ذكر شده است . مسند أحمد بن حنبل ج1 ص52 و ج3 ص325 و... 4- كلام امير مومنان و ابن عباس : اگر عمر از متعه نهي نمي کرد جز افراد بدبخت زنا نمي کردند :اين مطلب را ابن جرير طبري و سيوطي در تفسيرشان از امير مومنان علي عليه السلام نقل مي کنند که فرمود: لولا أنّ عمر رضي اللّه عنه نهى عن المتعة ما زنى إلاّ شقي. اگر عمر از متعه نهي نمي کرد جز افراد بد بخت زنا نمي کردند ( بلکه به متعه رو مي آوردند) تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت - الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بيروت عبد الرزاق نيز شبيه همين مطلب را از امير مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل مي کند قرطبي نيز در تفسيرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبيه همين مطلب را از ابن عباس نيز نقل مي کند . 5- نظر صحابه ، تابعين و علماي اهل سنت و سيره آنها در مورد متعه :يکي از ادله اي که نمي توان آن را انکار کرد سيره صحابه و تابعين در عمل به متعه بعد از زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوده است . اين عمل به قدري در ميان ايشان شايع بوده است که با توجه به آن نمي توان ادعاي نسخ متعه يا عالم نبودن اين عده زياد از علما و بزرگان صحابه و تابعين و نيز علماي اهل سنت را پذيرفت . وقد ثبت على تحليلها بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم جماعة من السلف رضى اللّه عنهم منهم من الصحابة رضى اللّه عنهم: أسماء بنت أبى بكر الصديق . وجابر بن عبد اللّه . وابن مسعود . وابن عباس. ومعاوية بن أبى سفيان ، وعمرو بن حريث . وأبو سعيد الخدرى . وسلمة . ومعبد أبناء أميّة بن خلف ، ورواه جابر بن عبد اللّه عن جميع الصحابة مدّة رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم . ومدّة أبى بكر . وعمر إلى قرب آخر خلافة عمر. واختلف في إباحتها عن ابن الزبير . وعن على فيها توقّف . وعن عمر بن الخطاب أنّه إنّما أنكرها إذا لم يشهد عليها عدلان فقط وأباحها بشهادة عدلين. ومن التابعين طاوس . وعطاء . وسعيد بن جبير . وسائر فقهاء مكّة أعزها اللّه المحلى ج 9 ص 519 گروهي از سلف بر حليت متعه بع د از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باقي ماندند . در بين ايشان از صحابه اسماء دختر ابو بکر صديق است وجابر بن عبد الله الانصاري و ابن مسعود و ابن عباس ومعاويه وعمرو بن حريث و ابو سعيد خدري و سلمه ومعبد فرزندان امية بن خلف . جابر نظر به حليت متعه را در زمان رسول خدا از همه صحابه نقل کرده است . و نيز در زمان خلافت ابو بکر و نيز مدتي در زمان عمر تا اواخر خلافتش ( که طبق روايات خود اهل سنت بعد از آن از متعه نهي کرد) و در مورد اعتقاد ابن زبير به حلال بودن آن اختلاف شده است . نيز از علي در مورد آن سکوت وتوقف در نظر دادن نقل شده است . و از عمر نيز نقل شده است که تنها زماني در مورد متعه اشکال مي گرفت که دو شاهد در آن حاضر نباشند ، اما اگر دو شاهد شهادت دادند آن را جايز مي دانست . نيز قرطبي در کتاب الجامع لأحكام القرآن قرطبي ج 5 ص133 فتواي به حليت متعه را نظر علماي مکه و يمن مي داند . از سوي ديگر مي بينيم که بزرگان علماي اهل سنت نيز در مورد متعه نظر مخالفي نداشته اند و بالعکس حتي بسياري از ايشان به اين عمل رغبت بسيار نشان مي داند . مثلا عبد العزيز بن عبد الملک بن جريج از بزرگان علماي امويين و فقيه وعالم مکه که در زمان وي يکي از ارکان اصلي روايت بود و روايات وي به وفور در صحاح سته يافت مي شود 90 زن متعه اي داشت : 1- قال أبو غسان زنيج سمعت جريرا الضبي يقول كان ابن جريج يرى المتعة تزوج بستين إمرأة وقيل إنه عهد إلى أولاده في أسمائهن لئلا يغلط أحد منهم ويتزوج واحدة مما نكح أبوه بالمتعة جرير مي گفت که نظر ابن جريج حليت متعه بود . او با 60 زن متعه کرد و گفته شده است که او نام ايشان را به اولادش گفت تا مبادا کسي از ايشان به اشتباه افتاده و با زني از زناني که پدرش با ايشان متعه کرده بود ازدواج کند!!! سير أعلام النبلاء ج6/ص331 2- وقال محمد بن عبد الله بن عبد الحكم سمعت الشافعي يقول استمتع ابن جريج بتسعين امرأة حتى إنه كان يحتقن في الليل بأوقية شيرج طلبا للجماع سير أعلام النبلاء ج6/ص333 از شافعي شنيدم که مي گفت : ابن جريج با 90زن متعه کرد ؛ حتي او شبها يک ظرف روغن کنجد به خود تنقيه مي کرد تا بتواند نزديکي کند !!! هم چنين از مالک بن أنس و أحمد بن حنبل دو فقيه بزرگ اهل سنت و رهبران مذاهب مالکي و حنفي نيز قول به جواز متعه نقل شده است : مالك بن أنس:1- وَتَفْسِيرُ الْمُتْعَةِ أَنْ يَقُولَ لِامْرَأَتِهِ : أَتَمَتَّعُ بِكَ كَذَا مِنْ الْمُدَّةِ بِكَذَا مِنْ الْبَدَلِ ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَائِزٌ عِنْدَ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ تفسير متعه آن است كه به زني گفته شود: من تو را براي فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه مي كنم و اين در اعتقاد ما باطل است و مالك بن انس آن را جايز مي داند و گويا نظر ابن عباس هم چنين باشد . المبسوط للسرخسي ج5 ص152 2- وفي أن النهي للتحريم أو الكراهة قولان لمالك در اينكه نهي (از خوردن گوشت الاغ ومتعه ) براي كراهت است يا حرمت مالك دو قول دارد . شرح الزرقاني ج3 ص198 3- وَقَالَ مَالِكٌ : هُوَ جَائِزٌ ؛ لِأَنَّهُ كَانَ مَشْرُوعًا فَيَبْقَى إلَى أَنْ يَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ تَحْلِيلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَى ذَلِكَ أَكْثَرُ أَصْحَابِهِ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ وَمَكَّةَُ مالک بن أنس مي گويد که متعه جايز است . زيرا در ابتدا مشروع بوده است . پس همينطور باقي مي ماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است كه ابن عباس نيز آن را حلال ميدانست و بيشتر اصحاب او از اهل يمن و مكه نيز به تبعيت از ايشان ، آن را جايز ميدانستند تبيين الحقائق شرح كنز الدقائق فخر الدين ابو محمد عثمان بن علي زيلعي كتاب النكاح باب المتعة احمد بن حنبل :وقال أبو بكر فيها رواية أخرى أنها مكروهة غير حرام لأن ابن منصور سأل أحمد عنها فقال يجتنبها أحب إلي قال فظاهر هذا الكراهة دون التحريم از ابن قدامه نقل شده كه ابوبكر گفت: روايت ديگري وارد شده كه طبق آن ، متعه مكروه است ، نه حرام ؛ چون ابن منصور از احمد پرسيد و او گفت: به نظر من ، دوري كردن از آن ( متعه ) بهتر است. گفت: پس ظاهر اين گفته ، كراهت است نه حرمت. المغني ج7 ص136 همين مطلب در کتاب الكافي في فقه ابن حنبل ج3 ص57 و کتاب شرح الزركشي ج2 ص399 آمده است . صحابه اي متعه کرده و يا آن را جايز مي دانسته اند :ما اکنون فهرستي از اسامي بعضي از کساني را که در کتب اهل سنت ، قول به حليت متعه از ايشان نقل شده است ذکر مي کنيم: جابر بن عبداللَّه انصاري :صحيح مسلم ج2 ص1022 باب نكاح المتعه چاپ دار إحياء التراث العربي بيروت مصنف عبد الرزاق ج7 ص499 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت عمدة القاري ج17 ص 246 باب غزوة خيبر چاپ دار إحياء التراث العربي بيروت شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة و... عمران بن حصين خزاعي :صحيح بخاري ج 4 ص 1642 چاپ دار ابن کثير بيروت 1407 كتاب التفسير باب "فمن تمتع بالعمرة إلي الحج" (بقره أيه 196) مسند أحمد بن حنبل ج4 ص 436 چاپ موسسه قرطبه مصر المحبر ص 289 باب من کان يري المتعة من أصحاب النبي التفسير الكبير ج10 ص41 چاپ دار الکتب العلميه بيروت سوره نساء ذيل آيه "فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً" تفسير قرطبي ج5 ص 133چاپ دار الشعب قاهره ابو سعيد خدري :المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة عمدة القاري ج17 ص 246 باب غزوة خيبر چاپ دار إحياء التراث العربي بيروت عبداللَّه بن مسعود :المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة سلمة بن اكوع :المحبر ص 289 باب من کان يري المتعة من أصحاب النبي شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة مصنف عبد الرزاق ج7 ص 498 ش 14023 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت کنز العمال ج 16 ص 219 ح 45731 چاپ دار الکتب العلمية بيروت امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام :التفسير الكبير ج10 ص43چاپ دار الکتب العلمية بيروت ذيل آيه متعه سوره نساء (روايت نهي عمر از متعه به نقل ازامير مومنان): الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بيروت - تفسير الطبري ج 5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت - المصنف ج7 ص500 شماره 14029 - كنز العمال ج16 ص219ح 45728 چاپ دار الکتب العلمية بيروت ابن حزم نيز مي گويد در مورد متعه از امير مومنان روايات مختلفي نقل شده است (بعضي جواز و بعضي حرمت): المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بيروت سعد بن أبي وقاص:صحيح مسلم ج2 ص 898 کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احياء التراث العربي بيروت مسند أحمد بن حنبل ج1 ص181 چاپ موسسة قرطبه مصر و... اشکال : اين روايت و باقي روايات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است . پاسخ : در روايت وي لفظ متعه آمده است ؛ علماي اهل سنت اين روايت را مربوط به متعه حج( حج تمتع) مي دانند ولي خود سعد در اين روايت گفته است: زماني متعه کرديم که معاويه کافر بود و همگان مي دانند که حج تمتع رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در سال حجة الوداع بوده است و معاويه در آن سال اسلام آورده بود . پس اين روايت مربوط به قبل از آن زمان مي گردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج . عمرو بن حريث (حويرث) : المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14025 و ص500 ش 14028 و 14029 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45712 چاپ دار الکتب العلمية بيروت فتح الباري ج9 ص172چاپ دار المعرفة بيروت سنن كبري بيهقي ج7 ص237 چاپ مکتبة دار الباز مکة المکرمة أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمية بيروت معاوية بن ابي سفيان:معاويه در ماجراي فتح مکه اسلام آورد . وي در زمان فتح طائف ، زني به نام معانه را متعه نمود . اين زن ، تا زمان خلافت معاويه زنده ماند و معاويه همه ساله هدايايي براي وي مي فرستاد . پس ادعاي حرمت متعه در فتح خيبر يا بعد از آن و حتي در ماجراي فتح مکه نمي تواند صحيح باشد . المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14026 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت سلمة بن أميّة:مصنف عبد الرزاق ج7 ص 498 ش 14024 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت جمهرة انساب العرب ابن حزم ص 159 ذيل بحث بنو جمح الإصابة حرف السين المهملة القسم الأول المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت فضالة بن جعفر بن أمية:أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمية بيروت ربيعة بن أمية: | ||
فهرست نظرات |
81 |
نام و نام خانوادگي: bisetareh -
تاريخ: 30 آبان 92 - 16:24:56
احمد لطفا از جماعت عمري دفاع نکن 1- کجا دين اسلام ازدواج موقت را نهي کرده؟ درکتب اهل سنتم آمده عمر اين موهبت الهي را برداشت درمقابل حکم خدا حلال خدا را به چه جرات حرام ميکنيد اگر ازدواج موقت بهره جنسي است مانند ازدواج دايم است يک پيمان الهي است که شما خارش ميشماريد حالا اگر به گفته شما در ازدواج موقت از زن به فاصله زماني چند شريک ميگيرد اولا قانون دارد هرکي هرکي نيست شرايط دارد عده دارد وحلال خداست شما دين رابه لجن کشيديد که اولا حلال خدا را حرام کرديد وبدعتهايي چون ازدواج ميسار و جهاد نکاح را گذاشتيد خجالت بکشيد از خود بدعت ميگذاريد اگر ميگوييد خدااشتباه کرده ازدواج موقت باعث فساد و تباهي ميشود پس چرا خودتان ازدواج ميسار باب کرديد مگر چقدر اين دو ازدواج متفاوتند ياعلي |
82 |
نام و نام خانوادگي: جواب نقضي -
تاريخ: 25 آذر 92 - 21:32:24
سلام.آن کسيکه ازجواب منطقي عاجز شده است و ميگويدآيا شما شيعه حاضريدخواهرتان صيغه شود من ازش سوال ميکنم:شماکه دراحکامتان جايز ميدانيد مرد بالغ براي محرم شدن به زن از آن زن شيربخورد آيا حاضريد که کسي از سينه زنت شير بخورد تا به زنت محرم شود؟ |
83 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 17 دي 92 - 03:38:49
اقا اين ادرس مسلم "1023 باب نكاح المتعة" که داديد درست نبود توي سايتا که رفتم ادرسش يه چيز ديگه بود مثلا اسلام وب اگه يه چاپ ديگه هست بگيد وگرنه اصلاح کنيد جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ اين آدرس طبق نرم افزار جامع كبير كه توسط اهل سنت تهيه شده مي باشد مشخصات اين چاپ از اين قرار است:
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي
شماره حديث هم 1405 است از اين طريق هم مي توانيد حديث را بيابيد.
موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
(1) |
84 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه املشي -
تاريخ: 11 بهمن 92 - 22:09:01
بسمه تعالي جناب احمد اين تنگ نظري خودتون که فکر مي کنيد زن با چند بار ازدواج کردن ارزشش از بين ميره . اگه از حکمت خداي متعال سر در نمياري به عقل خودت شک کن نه به درستي حکم خدا |
85 |
نام و نام خانوادگي: حجت اله عرفانيان -
تاريخ: 24 بهمن 92 - 20:53:28
به علم ابحد قرآن اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 قلب 12 نجاتبخش12 جانشينان پيامبران 12 برادران يوسف 12 دوازدهمين سوره قرآن يوسف زهراست و دوازدهين آيه ياسين که به ابجد مهدي 23 حروف دارد وَکُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (يس، ۱۲)حروف اين آيه 59 به اندازه ابجد امام زمان مهدي 59 ميباشددر خطبه غدير آيات را يکي پس از ديگر تلاوت نموده و ميفرمود که مصداقش من و علي (ع) و ۱۱امام بعد از اولاد او هستيم، 59وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ 59اين آيه 59 کلمه بنام نامي حضرت عشق قائم آل محمد ونصب بلا مناضه 14 معصوم ابجد حضرت حجه ابن الحسن المهدي 59ميباشدحروف اين آيه 59 حرف مهدي 59 ميباشد 59«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»59 مي توان به عنوان دال بر وجود و ظهور حضرت مهدي (عج) « وَوَهَبْنَا لَهْم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً » (مريم:50)بَيَانُ التَّنْزِيلِ، لِابْنِ شَهْرَآشُوبَ أَبُو بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ ع وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا يَعْنِي عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع.بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 36 ص 59 إِنَّمـا وَلِيُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ راکِعُونَ (مائده /55) در منابع شيعه و سني اعتراف ميکند که اين آيه در باره امام علي (ع)در مسجد در حال رکوع انگشتر خود به سائل داد به شگفتي آيه تطهير دقت کنيم: اين آيه قرآن 47 حروف دارد و 12 امام هم حروف اسمشان 47 ميباشد 47(إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا)47اين آيه داراي 47حرف ميباشد. تعداد حرفهاي اسامي زير :فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3 محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4 در مجموع 47 حرف.در قرآن ثبع المثاني من القرآن العظيم مراد نام ائمه شيعه بدون تکرار در قرآن 7 بار آمده چهار علي چهار محمد دو حسن جعفر موسي که در راه است انشاء الله پيامبر فرمود فقط يک فرقه اهل نجات است محاسبات علمي و رياضي قرآن علم ابجد قرآني فقط يک فرقه اهل نجات است به ابحد فرقه 385شيعه385 به ابجد صغير هم فرقه 25 شيعه25 فقط يک فرقه اهل نجات است به علم رياضي قرآن اسلامه حق 245 منظور علي 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق فاطمه و علي ميباشد اسلام به ابجد کبير و صغير 144 +196 دين اسلام +25شيعه= 365 روز سال ضرب 12 امام در حودش 144 و ضرب 14 معصوم در خودش196و ضرب 5 تن در خودش 25+144+196 = 365 روز سال خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد اسلام به ابجد کبير 132+92 محمد +110علي +30کوثر جزء قرآن = 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم 4+1= 5 تن در نشستي که با احباء بود صحبت از ارزش تولي بود گفته شد ارزش ولاي علي بي کمو کاست جانه حضرت زهراء بود کشته شد زهراي اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آيه ها حق با عليست دشمنان علي عمر310+231 ابوبکر+430 مقصر = 971 ظالم به دست ميآيد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکرو عمر 541-1202 سه خليفه = 661 عثمان منهاي 231 ابوبکر = 430 مقصر +231 ابوبکر = 661 عثمان 7 قرآن را آتش زد قرآن 351-310 عمر= 661 عثمان 7 قرآن و کتب احاديث را که در مدح مولاء علي بود رابه آتش کشيد |
86 |
نام و نام خانوادگي: مهرخ -
تاريخ: 07 فروردين 93 - 19:30:09
اگه صحيح است ديگه مصلحت چه معنايي داره در رد صيغه همين بس که امام علي (ع)مي فرمايند هرچه رابراي خود نمي پسنديد براي ديگران هم نپسندي چه کسي دوست دارد که خواهر ويا اقوامش را به صيغه بدهد اگه حاضريد بعد براي ديگران تجويز کنيد اگر تونستيد اين سوال را پيش خودتون هضم کنيد بعد بياييد تحليل کنيد اين ديگه چه نوع حلالي که حلال است ولي مصلحت نيست ،حلال است ولي عرف نيست ...من خودم برا ي تحقيق خود تو قم در مورد صيغه از مردم مي پرسيدم بدون استثنا همه بر آشفته مي شدند وبه غيرت شهرشون بر مي خورد ومي گفتند از اين حرفها نزن من مي گم اگه يه چيزي حلال وطيب است ديگه برآشفته گي وبه رگ غريت بر خوردن لازم ندارد...شمارو به خدا بيدار بشيد جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ با اينگونه تحليلها نمي توان مساله مسلم شرعي را زير سوال برد شما اگر به افرادي که از دست شما ناراحت شدند از دختر آنها براي ازدواج دائم هم با آن وضعيت خواستگاري مي کرديد حتما از شما ناراحت مي شدند هر کاري آدابي دارد و مخصوص شرايطي وضع شده است مردم جامعه ما از ازدواج دوم و سوم و چهارم هم ابي دارند آيا مي توان با اين استدلال آن را زير سوال برد؟ هر مساله اي مبناي شرعي دارد پذيرفته و الا مردود است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |
87 |
نام و نام خانوادگي: مسعود -
تاريخ: 24 فروردين 93 - 15:45:50
بسم الله الرحمان الرحيم با تشکر از مقاله تان ، دوستان آيا ازدواج موقت با تمام شرايطي که فقه شيعه مي گويد بهتر است يا زنا ؟؟ امروزه که بسياري از جوانان ما بدليل مشکلات مادي و يا نبود شرايط قادر به ازدواج نيستند ، ازدواج موقت بهتر نيست ؟ عرف بعضي از احکام دين ما را تعطيل کرده ، مهريه عند المطالبه اي که به دليل که ميدانيد هيچکس قادر به پرداخت آن نيست . رقص و پايکوبي در مراسم ازدواج ، چون يک شبه ؟ و اين هم ازدواج موقت ، طرف دوست دختر داره هر غلطيم که فکر کنيد کرده اما عرف يواش يواش داره مي پذيره که اين کار عاديه ، اما اگر بدونن صيغه کرده ، ما با تمام احکام دينمان سليقه اي برخورد مي کنيم . به اميد آمدن آخرين اميدمان . ياعلي |
88 |
نام و نام خانوادگي: منتقد -
تاريخ: 11 مرداد 93 - 11:11:44
عقلاني فكر كنيم . زنا با ازدواج موقت فرقي ندارد . حال چرا ؟ در صحبت روحانيون داريم كه اگر 2 نفر بخواهند با هم هم بستر شوند و چه هر دو راضي باشن يا فارسي آن و يا عربي آن صيغه را بخوانند كفايت ميكند . پس ما زنايي نداريم چون هر دو راضي اند و چون هر دو راضي اند پس رضايت كافيست در نتيجه ما زنا نداريم . در صيغه هم همين امر مشهود است با اين تفاوت كه در صيغه مهريه هم تعيين ميشود كه خيلي اندك و ناچيز است . و باز هم رضايت دو نفر شرط است . جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اولا: اين حرف که بين زنا و متعه فرقي نيست، نشان از بي دقتي شماست آيا متعه اي که قرآن آن را حلال کرده و فرموده: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ، آيا خدا در قرآن امر به زنا که کار حرامي مي باشد، کرده است؟! آيا خدا اين را نفهميد که بين زنا و متعه فرق وجود دارد؟! آيا اين تهمت به قرآن نيست که بگويي بين آن دو فرقي نيست؟! پس طبق فرمايش شما متعه کار حرامي بوده است که نعوذ بالله قرآن آن را تاييد کرده است؟!
آيا اين حرف شما توهين به صحابه پيامبر (ص) که خود متعه را انجام داده و يا حلال مي دانستند، نيست؟! يعني صحابه فرق بين زنا و متعه را نمي دانستند و کار حرامي را انجام مي دادند!! آيا اسما دختر ابوبکر که متعه کرد ،کار حرامي را مرتکب شد آيا اين را قبول مي کند؟!
ثانيا: شما گفيتد اگر دو نفر با هم راضي باشند اين زنا نيست و ملاک را رضايت قرار داديد در اين صورت طبق حرف شما اگر دو نفر باهم لواط نيز بکنند و راضي باشند کار حرامي نکرده اند! آيا شما اين را حرام نمي دانيد؟!
ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، پيوندي است که قرآن و روايات به آن اشاره کرده است اما زنا رابطه اي است غير قانوني و خلاف شرع که قرآن و روايات نهي کرده است
ازدواج موقت مانند ازدواج دائم نيازمند اجراي صيغه است که احکام خاص خود را دارد. بر خلاف زنا که در آن، هيچ يک از اين احکام وجود ندارد نه صيغه اي (تا چه رسد به قصد انشاء) نه ايجابي و نه قبولي. از آنجا که برخي اين عقد را که در زمان کوتاه و آسان اجرا مي شود، به آن اهميت ندانده و آن را ناچيز مي شمارند ما از شما مي پزسيم آيا واقعا فرقي بين رعايت يک قانون و رعايت نکردن آن نيست؟ براي مثال، شما رئيس بانک هستيد. کسي به شما مراجعه کرده و تقاضاي چند ميليون وام مي کند. شما هم با تقاضاي او موافقت مي کنيد به شرط آنکه وي شرايط و تعهداتي را که بانک از او مي خواهد در عرض چند دقيقه امضاء کرده و بپذيرد؛ اما او از شما ميخواهد تا بدون گذراندن مراحل قانوني، خواسته او را اجابت کرده و پول را به او تحويل دهيد. او اين جمله را به شما مي گويد:«چه فرقي مي کند من اين چهار تا برگه را امضاء کنم يا نه؟ اصل آن نقل و انتقال پول است.»شما چه جوابي به او مي دهيد؟ حق را به او مي دهيد و فورا پول را در اختيارش مي گذاريد؟ يا به او مي گوييد درست است که چند دقيقه بيشتر طول نمي کشد؛ اما کار بايد طبق قانون باشد؛ اگر قانون اجرا نشد اين نقل و انتقال ديگر نامش پرداخت وام نيست؛ اختلاس است. با همين چند دقيقه، کار به آن خوبي، به کاري به اين بدي تبديل مي شود بي آنکه تغييري در ظاهر آن پديد آمده باشد.گذشته از اين که در اين مثال، قانون، قانون اعتباري انساني است؛ ولي اجراي عقد براي ازدواج، قانون واقعي الهي است.
آيا شما بين عقد موقت با زنا فرق نمي گذاريد؟ اگر فرق نمي گذاريد در عقد دائم که با چند لفظ اجرا مي شود نيز بايد فرق نگذاريد؟ همچنين تمام احکام محرم و نامحرم که در ازدواج دائم وجود دارد در ازدواج موقت نيز لحاظ مي شود. براي مثال مرد به محض اينکه زني را صيغه کرد ديگر حق ازدواج با مادر او را نخواهد داشت؛ آن زن هم ديگر حق ازدواج با پدر اين مرد را ندارد و بسياري از احکام ديگر. اما در زنا که سراسر بي بند و باري و عدم رعايت قوانين شرع است؛ اين احکام از اساس معنا ندارد.
در ازدواج موقت پس از آنکه دو طرف از هم جدا شدند زن بايد «عده» نگه دارد. و تا پايان مدت عده، حق ازدواج و ارتباط زناشويي با مرد ديگري را ندارد اما در زنا اين طور نيست
بنابرين فرق اساسي بين عقد موقت و زنا وجود دارد و هرگز نبايد رابطه نامشروعي که مورد نفرت خداوند متعال است را به بهانه شباهت در مورد يا مواردي، همانند ازدواجي دانست که مورد عنايت خداست
آيا اين حرف شما عقلاني است؟!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
89 |
نام و نام خانوادگي: در جواب منتقد -
تاريخ: 12 مرداد 93 - 12:08:27
با سلام سجودي وهابي و اعلام جهاد نکاح: http://www.aparat.com/v/dbCh1 موفق باشيد. |
90 |
نام و نام خانوادگي: احسان -
تاريخ: 05 مهر 93 - 06:56:31
سلام متعه در فقه شيعه عملا نسخ شده به نظرم مثل عمر شما هم آن را حرام کنيد تا براي ما شيعيان اينقدر مايه بدنامي نباشد. متعه طبق نظر 95 درصد مراجع نياز به اذن پدر دارد تمام پدران کشورمان به دو دسته تقسيم ميشوند .گروه اول که 95 درصد از پدران را شامل ميشوند به محض اينکه متوجه شوند شما به نيت متعه آمده ايد فحش ميدهند و برخورد فيزيکي مينماييد.وهيچيک از مراجع اذن اين دسته از پدران را ساقط نميداند!مثلا هيچگاه چنين فتوايي نداريم که اگر داماد براي کسب اذن از پدر {فقط در متعه} خوف جان و آبرو داشته باشد تا زماني که عرف جامعه اصلاح شود نيازي به اذن پدر نيست.پويايي فقه شيعه در اينجا معناي خود را از دست ميدهد. ميماند دسته دوم که آنهم به خاطر اينکه مصلحت نيست اذن نميدهند و جالب اين است که اذنش طبق فقه پوياي شيعه ساقط نميباشد. هدف از بعثت انبيا مبارزه با عرف فاسد بوده و هست اما در مورد متعه بايد فقط و فقط به تبليغ لساني بسنده کنيم و تا عرف اصلاح نشود هيچکس حق چنين کاري ندارد حتي اگر نياز واجب داشته باشد چون به مصلحت نيست!!! |
91 |
نام و نام خانوادگي: عمار -
تاريخ: 02 آذر 93 - 16:15:03
سلام اين حرفي که ميگن تو منهج الصادقين هست و گفته ولد متعه افضل از ولد ازدواج دائمه درسته؟ اگه درسته يعني چي منظورش چي بوده؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اولا: اين نقل که به عنوان روايت در اين کتاب نقل شده است، در هيچ کتاب روايي شيعه وجود ندارد لذا اعتباري ندارد اگر در اين تفسير نيز امده است بدون سند و مرسل نقل شده است که حجيت ندارد
ثانيا: همچنانکه در الذريعه نقل شده است خود ملا فتح الله کاشاني در مقدمه کتاب گفته است من بيشترين روايات را از کتب اهل سنت بخاطر الزام نقل کرده است : وهو مطبوع وذكر في خطبته أنه أورد كثيرا من أخبار العامة الزاما لهم
الذريعة - آقا بزرگ الطهراني - ج 23 ص 194 با اين بيان اين روايت حجت نيست
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
[1] [2] [3] | صفحه قبل |