* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 16 آبان 1391 تعداد بازديد: 4573 
مناظره سيد محمد يزداني با مولوي عبد المجيد مراد زهي از اساتيد دار العلوم زاهدان
 
 

سيد محمد يزداني از كارشناسان شبكه جهاني ولايت با مولوي عبد المجيد مراد زهي از اساتيد دار العلوم زاهدان
 
 

فيلم كامل با فرمت : flv
 
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)


    فهرست نظرات  
41   نام و نام خانوادگي:  مجيد     -   تاريخ:  01 دي 91 - 05:31:43
الهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم ياعلي
42   نام و نام خانوادگي:  اللهم ارني الطلعة الرشيدة     -   تاريخ:  02 دي 91 - 16:05:25
بسيار ممنونم از اين مولوي که تشريف اوردن اميدوارم شجاعت بيشتري به خرج بدن و در موارد ديگر هم مناظره کنن
43   نام و نام خانوادگي:  سيدسعيد     -   تاريخ:  12 دي 91 - 13:29:18
عالي بود بازم بذارين از اين مناظره ها اما پاسخ من به مراد زهي اين همه توي حرفات ادعات ميشد مادرته عايشه چطور اين همه بهش توهين ميكني ؟ همه حرفات دروغه و فقط ميخواي از كتاب صحيح خودت طرفداري كني و عايشه برايت ارزش ندارد يك مثال ميزنم برات اگر ملازاده در تلويزيونش بگويد شبي را در خانه مادر مراد زهي بودم و محتلم شدم و .... ( جاي نقطه چين متن روايت رو كه ازش طرفداري ميكني رو بذار ) شما چه حسي بهت دست ميده ؟؟؟؟؟؟؟؟ اين حسي كه بهت دست ميده در مورد سخنانت در مورد مادر مومنان عايشه يكي هست ؟ يقين دارم از خوندن همين متن من عصباني شدي پس چطور از خوندن اين متن در مورد عايشه عصباني نميشي و پورو پورو توي تلويزيون از اين حديث كذايي طرفداري ميكني ؟؟؟
44   نام و نام خانوادگي:  اميرحسين ازبيرجند     -   تاريخ:  20 دي 91 - 06:49:49
جناب حسيني ( کامنت 39 ) بهتره يک مرتبه ديگه مناظره را بدقت ببينيد ، آخه چرا خودتون را به اون راه مي زنيد؟؟؟ } جناب استاد يزداني از اول مناظره تا به آخر چندين بار فرمودند که اين نظر شيعه نيست و ما اين مطالب را قبول نداريم ، چرا درکتب شما ( اهل سنت ) آمده است؟؟؟ برادرمن تمامي مطالبي ذيل را به دقت مطالعه کن . اينها بخشي از اهانت هاي بزرگان شما به ام المومنين عايشه است. حالا اگر ازکتب شيعه اهانتي پيدا کردي ما درخدمتيم که به شما پاسخ بدهيم. فقط قضاوت با شماااااااااااا ضمنا درپايان عرض مي کنم درطي سالياني که درخصوص کتب شما مطالعاتي انجام داده ام به اين نتيجه رسيده ام که امثال شما به خاطردفاع ازخلفا وصحابه مورد نظرتان حاضريد حتي شان نبي مکرم اسلام ص واهل بيت گراميشان راپايين بياوريد. جداً متاسفم برتري عايشه به زنان ديگر پيامبر مانند آبگوشت بر ساير غذاها صحيح بخارى، ج 4 ص 192 و 200 - حسادت عايشه نسبت به هوو وشکستن ظرف غذا سنن أبي داود ج 3 ص 640كتاب الاحكام - حسادت نسبت به حفصه صحيح بخارى ج 7 ص 46 - حسادت نسبت به حضرت خديجه کبري س صحيح بخارى، ج 5 ص 47 و 48 - عايشه : يا رسول اللّه! من خداى ترا نمى‏بينم مگر آنكه در راه هواى (نفس) تو مى‏شتابد. صحيح بخارى، ج 6، ص 147 - سروصدا وبرخورد تند عايشه با رسول الله ص صحيح مسلم، ج 2، ص 1084، كتاب الرضاع - پادراز کردن عايشه هنگام سجده پيامبر ص در جلوي نماز ايشان صحيح بخارى، ج 1، ص 107 و 137، كتاب الصلاة - پيامبر ص به عايشه : باز شيطانت به سراغت آمد؟ صحيح مسلم ج 4 ص 2168 - تعقيب کردن پيامبر از سوي عايشه صحيح مسلم، ج 1، ص 352، كتاب الصلاة - وضو گرفت عايشه در مقابل مرد نامحرم صحيح بخارى، ج 3 ص 225، كتاب الشهادات - آياتي از قرآن زير لحاف عايشه بوده که بز آنرا خورده(آيه رضاع کبير ورجم) سنن ابن ماجه، ج 1 ص 625 - در غضب بودن عايشه از پيامبر ص صحيح بخارى، ج 7، ص 47، كتاب النكاح، باب غيرة النساء ووجدهنّ - پيامبرص همراه عايشه رقص و آواز دختران حبشي رانگاه مي کرد !!! صحيح بخاري ج 2 ص 608 کتاب العيدين - عايشه : مردم بر امور دنياي خود از پيامبر داناتر هستند. صحيح مسلم ج4 ص 1836 کتاب الفضائل - عايشه : پيامبر خدا ص آياتي از قرآن رافراموش کرده بود . صحيح بخاري ج3 ص 155 کتاب فضائل القرآن - عايشه : پيامبر خدا سحر شد صحيح بخاري ج 4 ص 122 کتاب بدء الخلق باب صفه ابليس وجنوده - توهين عايشه به عثمان و گفتن لفظ نعثل کافر به خليفه تاريخ طبري ج3 ص 477 حوادث سال 36 - دستور تير باران جسد مطهر آقا امام حسن مجتبي ع انساب الاشراف ج3 ص 61 - تاريخ يعقوبي ج 2 ص 225 - شادي وخوشحالي عايشه پس از شنيدن خبر شهادت مولا علي ع طبقات ابن سعد ج3 ص 27 - شعر ومدح عايشه در وصف قاتل مولا علي ع تاريخ طبري ج 7 ص 88 - کامل في التاريخ ابن اثير ج3 ص 157 - لعن معاويه از سوي عايشه در نمازها کامل في التاريخ ابن اثير ج 3 ص 357 حوادث سال 38 - عايشه : بول وضو راباطل نمي کند. مسند احمدابن حنبل ج 6 ص 95 – سنن ابي داوود ج1 ص 18 - اتفاق عايشه وحفصه براي آزار دادن رسول خدا ص صحيح بخاري ج 6 ص 69 - کشته شدن حدود بيست هزار نفر درجنگ جمل به فرماندهي عايشه مروج الذهب مسعودي ج 2 ص 371
45   نام و نام خانوادگي:  ابوامير     -   تاريخ:  21 دي 91 - 15:14:51
سلام با تشکر از شما
حجم هردو فايل بسيار زياد است 110 مگابايت فايل صوتي را اصلا نمي شود دانلود کرد هر يک ساعت صوت حداکثر بايد 5-6 مگ باشد نه بيشتر
46   نام و نام خانوادگي:  عرفان     -   تاريخ:  27 دي 91 - 18:01:38
اخه کدام ادم عاقلي اين مزخرفات جعلي را قبول مي کند،جناب عايشه مطب سکس تراپي داشتند!!در مورد غسل و شير دادن و مسائل جنسي و غيره ايشان از همه صحابه خبره تر بودند.
47   نام و نام خانوادگي:  سيد متين     -   تاريخ:  10 بهمن 91 - 09:11:10
بسم الله توکلت علي الله
جناب آقاي علي حسيني(کامنت 39)
خواهشا يه ذره فکر کنين
آقاي مرادزهي دلايلي ارائه دادند که تا حدودي قانع کننده بود اما در مقابل جواب آقاي يزداني نتوانستند مقابله کنند و بحث رو احساسي کردند
آقايان جواب اين شبهه ي آقاي مرادزهي رو دادن و اگه نفهميدين بريد و دوباره نگاه کنيد
درضمن: آقاي مراد زهي که هنوز نمي دونه موقع نقل از يک کتاب بايد ببينه حرف عالم شيعي هست يا اون عالم داره از يک اهل سنت نقل ميکنه بيسواده نه استاد يزداني

خود شما هم به جاي بحث علمي داريد مثل آقاي مرادزهي احساسي وارد ميشويد.
ما به عايشه نمي تازيم بلکه اين در کتب شماست. نمي دونم چرا وقتي شيعه نظرش رو هزار بار اعلام کرده باز مغلطه و سفسطه مي نماييد. اگر اهل بحث هستيد بسم الله و اگر نيستيد وارد بحث نشويد


در مورد جمله اولتون که ((شما با چه رويي اين مناظره رو گذاشتيد))
عرض کنم به خدمتتون که مباحث ديگري جهت مناظره وجود داشت اما اصرار آقاي مرادزهي بر اين بود که موضوع مناظره اين باشه و اين به ما ربطي نداره

در مورد ابن سبا يهودي و ديگر شبهات بي پايه اساس شما عرض کنم که مراجعه بفرماييد به http://velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=282 و ديگر برنامه هاي آقا در اين مورد
48   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:  19 بهمن 91 - 22:07:32
قابل توجه برادران اهل سنت براي چندمين بار عرض ميکنيم که اين حديث از کتب اهل سنت مي باشد خودش هم از کتبي که مي گوييد صحيح است بعد شيعه مورد اتهام است بابا عقل رو براي اين موقع گذاشتن داريد از روي احساسات پيش ميرويد بار ديگر عرض مي کنم که اين روايت از کتب صحيحين اهل سنت آمده نه از کتب شيعه حال اگر مي گويد کتاب ما صحيح است بايد اين رو قبول کنيد ولي اگر اين روايت صحيح نيست پس کتب شما معناي صحيح بودن ندارد و کلا مذهبتان زير سوال است حالا جواب دهيد صحيح است يا نه ؟ هر کدام رو انتخاب کنيد باز به ضرر شماست پس حق را بايد شناخت چون در کتب شما خيلي از مسائل دور از شان پيامبر و اهل بيت ايشان و حتي همسران ايشان است و حتي براي بزرگ نشان دادن خلفا شخصيت پيامبر رو هم زير سوال ميبرند. امير مؤمنان، در جريان جنگ جمل در پاسخ فردى كه پرسيد: «چطور ممكن است اين همه مخالفان تو كه اكثريت را تشكيل مى دهند بر باطل باشند؟» فرمود: «حق و باطل را با تعداد پيروان آن نمى توان شناخت. حق را بشناس، سپس اهل آن را خواهى شناخت. باطل را بشناس، آنگاه اهل آن را خواهى شناخت». «إنّ الحقّ والباطل لا يعرفان بأقدار الرّجال. اعرف الحق تعرف أهله، اعرف الباطل تعرف أهله» الانساب الاشراف، ص238
49   نام و نام خانوادگي:  م     -   تاريخ:  25 بهمن 91 - 18:40:33
حجم فالاتونو لطفا کم کنيد
حالا کيفيت بالا هم نباشه اشکال نداره
50   نام و نام خانوادگي:  نمنهتهته     -   تاريخ:  11 اسفند 91 - 20:25:54
يکي از عيب هاي علماي شيعه اين است که در کتاب هاي اهل سنت ميگردند تا جمله اي را بيابند و آنرا دست آويز قرار دهند و تهمت هاي بزرگي به بزرگان بزنند شما تهمت زير را ببينيد در اينجا شيعه به حضرت عايشه تهمت ميزند که در مقابل مردان لخت عسل کرده (معاذ الله ) تهمت شيعه: از بخاري نقل ميشود ابو سلمة و برادر عائشه از عائشه سوال كردند: رسول خدا چگونه غسل ميكرد؟ عائشه يك ظرف كه در آن آب بود آورد و با اين آب غسل كرد آب را روي سرش ريخت و بين آندو و عائشه حجابي بود متن حديث اين است : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الصَّمَدِ قَالَ حَدَّثَنِي شُعْبَةُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا سَلَمَةَ يَقُولُ دَخَلْتُ أَنَا وَأَخُو عَائِشَةَ عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلَهَا أَخُوهَا عَنْ غُسْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوًا مِنْ صَاعٍ فَاغْتَسَلَتْ وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا وَبَيْنَنَا وَبَيْنَهَا حِجَابٌ صحيح البخاري كتاب الغسل باب الغسل و نحوه پاسخ اهل سنت: برادر عايشه، و ابي سلمه که هردو محرم عايشه بودند آمدند پيشش تا ببينند رسول الله صلي الله عليه وسلم چطوري و با حد اقل چه مقدار آب غسل ميکردند عايشه پشت حجاب که فقط سرش معلوم ميشد( چون هردو محرم بودند) سرش را بيرون آورد و غسل کردن را نشانشان داد و بر سر خود آب ريخت در عربستان مثل اروپا سرد نبود، و عايشه روي لباس خود ميتوانست آب بريزد و آب هم حداقل بود به اندازه يک ظرف و آنوقتها کاشي و فرش نبود عايشه همون جايي که نشسته بود ميتوانست سر خود آب بريزد و آب در زمين فرو برود يعني در اتاق بود و تعليمشان داده و شيعه اگر عربي نميداند اگر فارسي نميداند حتي در زبان عبري هم شايد كه حجاب را حجاب ميگويند و در حديث لفظ حجاب را ببيند تهمت بيشرمانه علماي شيعه به حضرت عايشه دست آويز به دست کفار ميدهد تا بگويند پيامبر مسلمانها را ببينييد زنش را ببينيد ...... اينجا که ميرسيم شيعه مظلومانه ميگويد تقصير ما چيست؟ اينها در کتابهاي خودتان نوشته!! جواب به اين مکر شيعه اين است که اولا گفتيم شيعه متن را از ما ميگيرد و تفسير را از خودش ميسازد و نشان داديم معني روايت چيست ثانيا اگر بفرض محال در کتاب هاي ما نوشته باشد شما بايد بما اعتراض کنيد و از ناموس پيامبرتان دفاع کنيد نه اينکه با دمتان گردو بشکنيد و ارشميدس وار لخت عور بدويد و جار بزنيد که يافتيم يافتيم بي حيايي عايشه را ( خاکم به دهن ) در کتب اهل سنت يافتيم
51   نام و نام خانوادگي:  من     -   تاريخ:  12 اسفند 91 - 17:43:57
شيعه مي گويد : شما سني ها در سنن ابي داود حديث صحيحي داريد به اين مضمون:فبذلك كانت عائشة رضي الله عنها تأمر بنات أخواتها وبنات إخوتها أن يرضعن من أحبت عائشة أن يراها و براي همين عايشه رضي الله عنها به خواهرزاده ها و برادر زاده هاي خود دستور ميداد تا هر مردي را که عايشه دوست ميداشت تا او (آن مرد)عايشه را ببيند شير بدهند .علماي شيعه ميپرسند: چرا علماي اهل سنت گفته اند عايشه دوست داشت بعضي از مردان نامحرم او را ببينند و به همين علت دستور ميداد خواهرش به مردان نامحرم شير دهد تا بر او وارد شوند؟!!!يا بعبارت ديگر : چرا عايشه دوست داشت يه عده مرده نامحرم بيان خونه اش و اونو ببينند؟!! جواب اهل سنت : باز اينجا چند تبليس ابليس گونه است که در پرتو اين حقايق، آن تبليس ها را نشان ميدهيم: حقيقت اول:شيعه وانمود ميکند که خانه حضرت عايشه مثل خانه زليخا زن عزيز مصر بوده و هفت در تو در تو داشته نه بابا!! حضرت عايشه فقط در يک اتاق محقر زندگي ميکرده > اين اتاق هم نه در داشته نه دروازه.... بلکه به جاي در پرده داشته باور نميکنيد ؟ اين حديث را در صحيح بخاري ببينيد : 457حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ قَالَ أَخْبَرَنَا يونُسُ عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ كَعْبٍ أَنَّهُ تَقَاضَى ابْنَ أَبِى حَدْرَدٍ دَينًا كَانَ لَهُ عَلَيهِ فِى الْمَسْجِدِ ، فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا حَتَّى سَمِعَهَا رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَهْوَ فِى بَيتِهِ ، فَخَرَجَ إِلَيهِمَا حَتَّى كَشَفَ سِجْفَ حُجْرَتِهِ فَنَادَى « يا كَعْبُ » . قَالَ لَبَّيكَ يا رَسُولَ اللَّهِ . قَالَ « ضَعْ مِنْ دَينِكَ هَذَا » . وَأَوْمَأَ إِلَيهِ أَىِ الشَّطْرَ قَالَ لَقَدْ فَعَلْتُ يا رَسُولَ اللَّهِ . قَالَ « قُمْ فَاقْضِهِ » . ترجمه: كعب بن مالك مي‏گويد: طلب خود را از ابوحدرد در مسجد مطالبه ‏كردم. سر و صداي ما بلند شد. رسول ‏الله صلي الله عليه وسلم كه داخل حجره بود سر و صداي ما را ‏شنيد. پردة حجره را كنار زد و با صداي بلند ندا كرد: «اي كعب»! گفتم: گوش به فرمانم اي رسول خدا! آنحضرت صلي الله عليه وسلم فرمود: «نصف قرض خود را معاف كن». گفتم: معاف كردم، اي رسول خدا. آنگاه، رسول ‏الله صلي الله عليه وسلم به ابوحدرد گفت: «بلند شو و نصف ديگر آنرا بپرداز». پس براي دانستن پاسخ و دور شدن از القاات شيعه اول بايد اين را ميدانستيد که گفتم ! و بدانيد! روزي که خليفه اموي دستور داد تا حجرات ازواج مطهرات را خراب کنند ( بخاطر توسعه مسجد نبوي) مردم براي وداع با خاطرات خود از نبي اکرم جمع شدند و از خراب شدن آن خانه هاي محقر با پرده هاي پاره ،گريه کردند. پس از اجراي حکم خليفه اموي، وقتي که پيک مدينه براي او در شام گزارش روز خراب کردن حجرات را داد، خليفه متاثر شد و گفت اي کاش خراب نميکردم تا آيندگان ميديدند که زندگي پيامبر ما چقدر ساده بود.\ حقيقت 2حضرت عايشه در اين اتاق تنها نبوده همسران ديگر پيامبر هم اتاق هاي مشابه اتاق او داشتند و که چسبيده به حجره حضرت عايشه بودند و آنها نيز چون عايشه دستور داشتند تا آخر عمر شوهر نکنند و در اتاق هاي خود بنشينند يعني هرگز عايشه تنها نبود تا اين افراد مريض القلب زمان ما اينطور القاء کنند. حقيقت 3 با توجه به رقابت ذاتي بين هوو ها و با توجه به دسته بندي بين همسران پيامبر گروه ام سلمه يا حتي گروه خود عايشه اگر کوچکترين خطايي از عايشه ميديدند آيا جار نميزدند؟ آيا با وصفي که از خانه گفتيم کوچکترين حرکت مشکوک از آنها پنهان ميماند ؟؟؟ حقيقت 4 اتاق عايشه علاوه بر محل زندگي، قبرستان هم بود، و در آنجا مقبره رسول الله صلي الله عليه وسلم قرار داشت علاوه بر اين ابوبکر و عمر نيز در همان جاي کوچک دفن شده بودند در چنين مکاني آيا کسي فکر خطايي بسرش ميزند. حقيقت 5 حالا تصور کنيد در چنين جايي را و چنين زن مقدسي را زني که همسر پيامبر خدا صلي الله عليه وسلم بود و اتاقي کوچکي که در آن سه شخص يکي پيامبر و دو ولي ، مدفون بودند. مقام عايشه پيش مردم خيلي بالاتر از اين دهانهاي است که امروز در بدگويي از ايشان تکان ميخورد يادتان رفت در جنگ جمل تا شتر عايشه پي نشد طرفدارانش خود را فدا ميکردند و پرواي مرگ را نداشتند آيا براي زني فدا ميشدند که با مردان بيگانه ميگفت و ميخنديد؟ يادان رفت که علي پيروز هم ، جرات نکرد به عايشه بگويد بالاي چشمت آبروست! و يادتان رفت که او را همراه برادرش با 40 زن که لباس مردانه پوشيده بودند به مدينه باز گرداند يادتان رفت که وقتي دست محمد بن ابوبکر وارد کجاوه عايشه شد و عايشه تصور کرد دست بيگانه اي است نه برادرش نفرين کرد که خدا دستت را قطع کند. حقيقت 6 بد نيست بدانيد اين اتاق بي در و پيکر کنار مسجد بود که محل رفت آمد براي نماز .....و علاوه بر آن، مرکز سياسي شهر نيز بود و فراموش نکنيد مسجد هم همينطور بي در پيکر بود يعني محوطه باز بود, و مهم است که بدانيد با توجه به ازدياد جمعيت مدينه، مسجد هميشه شلوغ بود يعني فکر کنيد عايشه در اتاق فعلي خودش است همين اتاقي که الان پيامبر در آن بخاک سپرده شده؟ آيا حجره تحت مراقبت دايم چشم ها نيست. حقيقت 7 وقتي عايشه به برادر زاده هاي خود دستور ميدهد که شير بدهند يعني عايشه عمه شده و وقتي اين برادرزاده خودش صاحب بچه است يعني عايشه عمه بزرگ شده يعني عمه به توان دو شده ... پس بس کنيد اي جاهلان شک و ترديد را حقيقت 8 پيامبر با دختري عروسي کرد که تازه بالغ شده بود يعني در سن ياد گيري، و ده سال او را آموزش داد خواهي نا خواهي عايشه کنار پيامبر شاهد وقايع بود و آموخت. پس پيامبر رفتند و به عايشه دستور داده شد تا آخر عمر شوهرنکند دنبال زينت نرود و عايشه فرزندي هم نداشت . نسل اول چندان به عايشه نياز نداشت نسل دوم ميخواست بيشتر درباره پيامبر بداند نسل سوم هم همينطور منبع يادگيري اونها کي بايد ميبود ؟؟ کتاب نهج البلاغه؟؟!!!! که بي سند در 4 قرن بعد نوشته شده؟ يا بايد ميرفتند از کساني که پيامبر صلي الله عليه وسلم را ديديند ميپرسيدند .چه کسي بيشتر پيامبر را ديده و همواره با او بوده است از مکان قبر پيامبر درميابيد که او اکثر اوقات در کجا بوده است؟؟ زن پيامبر براي اينکه دين را برساند مجبور بود با مرداني متقي اما بيگانه هم صحبت شود . براي محکم کاري اين روش را بکار برد تا شخصي که بديدنش ميايد براي کسب علم ديگر هيچ وسوسه اي در دلش نيايد . و شما اي شيعه ها از زنان مقدسين خود چه داريد؟؟ هيچي !! زن امام حسن که شوهرش را کشت! زن امام حسين که شاهزاده ايراني بود الف و به رانميشناخت چه برسد بزبان عربي !! زن امامان ديگرتان اصلا حديثي نقل نکرند! زن امام هشتم و امام نهم شما دختران مامون عباسي بودند که بخاطر پدرشان – مامون – آنها را در تاريخ مدفون کرديد!! زن امام عسكري شما بلاخره نفهميديم کي بود؟؟!!! و امام دوازدهم شما اين حالش است که هيچکس نميداند زن دارد يا نه!!! چه برسد که روايت کند!!! که شبها امام زمان نماز شب ميخواند يا نه اگر ميخوتند به چه نحو ميخواند شما فقط فاطمه را داريد واز همون فاطمه زهرا چي روايت داريد؟! جز گريه بر فدک!!! اما دين ما ديني واقعي است ما اخبار و احاديث را از زن پيامبر گرفتيم حالا در دنيا کي بهتر از همسرم مرا ميشناسد؟؟ البته در امور کاري من کساني باشند که از زنم مرا بهتر ميشناسند ولي اگر همسرم همکارم باشد باز گوي سبقت را او ميبرد و عايشه در کنار محل کار پيامبر بود در سفر هم همراه ايشان .پس عايشه رضى الله عنها معلم بودند بعضي از متقيان عالم بعنوان شاگرد داخل ميشدند اين تقواي بيشتر عايشه را ميرساند نه برعکس. حقيقت 9 شيعه شور و غوغا براه انداخته و قضيه را اينطور القا ميکنه که عايشه ميخواست بعضي مردان او را ببينند يعني اينکه بي حجاب جلوييشان بياييه (مثل همون که از حجره بي درو پيکر ، قصر دلگشاي زليحا را ساخته ) نه! در مقام معلم بودند و تماس در حد همون حرف زدنها بوده و اما عايشه حتي اينجا احتياط بيشتري مينمودند. حقيقت 10 درباره ام مومنين صفيه؛ که از پدر مادري يهودي زاده شده بودند؛ به حضرت عمر گزارش اومد که ام مومنين دو کار غلط انجام ميدهد اول اينکه روز شنبه را گرامي ميداره دوم اينکه با خويشان يهودي خود خيلي علاقه دارد و به اونها هدايا ميدهد .حضرت عمر از ايشان بازخواست کردند، حضرت صفيه فرمود اما درباره شنبه ،خداوند بمن روز بهتري داده که همون جمعه است اما درباره گرامي داشتن يهوديان، بله اين درست است خويشاوندان يهودي خود را عزيز ميدارم تا شايد که مسلمان شوند . و بعد حضرت صفيه خودشان تحقيق کردند ، ديدند اين حرف را کنيزي بدروغ پخش کرده و او را بخشيدند. يعني کنيزها هم اينطرف و اونطرف بودند کوچکترين شبهه اي اگر پيدا ميشد آيا منافقان بيکار مينشستند؟؟ آيا امير وقت نمي پرسيد؟؟وقتي عايشه گم شد چه الم شنگه اي براه انداختند منافقان ؟؟ پس بس کن اي شيعه چرند گويي را پرند گوي را؟؟ بس کن !! حيا کن !! حقيقت 11 مقدس بودن خانه عايشه رضى الله عنها را در داستان زير ببينيد:متن حديث در بخاري شريف اين است :موسي پسر اسماعيل از ابوعوانه و او از ابو بشير و او از يوسف ماهک نقل ميکند که يوسف ماهک گفت: مروان بن حکم، از طرف معاويه حاکم حجاز بود ، پس در سر منبر و درخطبه، ذکر خيري از يزيد بن معاويه کرد و از مردم خواست تا با او بعد از معاويه با يزيد بيعت کنند عبدالرحمن بن ابوبکر ( پسر حضرت ابوبکر ) به او اعتراض کرد و سخني به اعتراض گفت !فرماندار گفت :بگيريدش! او فرار کرد و رفت اتاق خواهرش ( ام المومنين عايشه) داخل شد، جرات نکردند حرمت خانه را بشکنند و بر او دست نيافتند ،پس مروان از بالاي منبر پيامبر (بدروغ گفت ) :اين عبدالرحمن ابن ابوبکر ،همان کسي است که در باره او ين آيه نازل شده : وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿17﴾ الاحقاف و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد اف بر شما آيا به من وعده مى‏دهيد كه زنده خواهم شد و حال آنكه پيش از من نسلها سپرى [و نابود] شدند و آن دو به [درگاه] خدا زارى مى‏كنند واى بر تو ايمان بياور وعده [و تهديد] خدا حق است و[لى پسر] پاسخ مى‏دهد اينها جز افسانه‏هاى گذشتگان نيست (17( و عايشه از داخل خانه پيامبر صلي الله عليه وسلم و از پشت پرده گفت: هيچ آيه قرآن در حق خاندان ما نازل نشده، مگر آياتي که در آنها گواهي بر برائت من است. پس ميبيند حرمت خانه عايشه را و تقدس ايشان را که حتي فرماندار جرات نميکرد وارد خانه اش بشود حتي براي گرفتن مجرم نتيجه: حضرت عايشه بعنوان معلم و شاهد زنده علم پيامبر، ناگريز بودند علم حديث را به شاگردان مشتاق بياموزانند ولي براي احتياط بيشتر اين حيله شرعي را بکار بردند تا نور علي نور باشد و هرگز و هرگز هيج سنيي بخاطرش خطور نکرد چيز ديگري غير از اين. حتي هووهايش نيز شکي نکردند حتي منافقين غير شيعه هم چيزي نگفتند! اما براي قلب مريض علماي شيعه علاجي نمي بينم غير از توبه ،يا آتش جهنم!
52   نام و نام خانوادگي:  محب معصومين     -   تاريخ:  13 اسفند 91 - 09:58:28
لعن الله قاتليک يا فاطمه وامابعد سلام عليکم عجيب الخلقه ديده بوديم ولي عجيب الاسمه نديده بوديم((نمنهتهته)) واماشما چيزهايي ميگوييدکه خودتان هم نميدانيدچيست اولا ما اهل تشيع اين حديث را قبول نداريم اما شما گفتيد هردونفر محرم هستند برادر عايشه معلوم نيست چهگونه برادري باشد اگر نسبي باشد درست اما اگر رضاعي باشدچي؟ چون اين بانو از اين گونه برادرها داشته اند!!! ولي ابا سلمه چگونه برادر عايشه شده الله اعلم. ببينم اين لفظ لخت وعور را از کجا در اوريد ما شيعه ها حتي شرممان ميشود بگوييم ولي بخاري پر است از اين ها؟!شما که مفسر بخاري هستيد ميشود بگوييد بخاري چرا گفته عايشه زماني که در حيض بوده ران پايش را لخت مي کرده وپيغمبر سرش را بر روي ران او ميگذاشته!!!!! ازيه طرف خندم ميگيره به اين کلمه لخت من نميدونم شما چرا اين رو به شيعه نسبت ميديد؟؟؟؟؟؟راستي بخاري يکي از علماي اهل سنت است(خير سرش) نه شيعه اري همين بخاري بهانه دست يهود ميده تا فيلم موهن بسازند؟!@#$% من هم ميگويم اولا اين گونه استدلال شما فقط مايه خنده شده است ثانيا ما به شما هميشه اعتراض ميکنيم واز ناموس پيامبر دفاع مي نماييم ومثل بخاري!!!نميگوييم پيامبر با عايشه...... يا نميگوييم مردان در خانه عايشه..... . ثالثا ما دم نداريم رابعاکمي ادبيات ياد بگيريديعني چي ارشميدس وار لخت وعوربديوي اين کلمات اصلا به هم ربطي ندارند!@@خامساخاک به دهن بخاري شود که اين هارا به همسران پيامبر نسبت ميدهد.راستي يه سوال هميشه ذهنم رو در رابطه با عايشه مشغول ميکنه و اون اينکه اگر عايشه با حيا بود چرا به دستور خدا در خانه اش ننشست و در ميدان جمل و بصره در مقابل مردان بسياري که همگي نامحرم بوده اند جولان ميداد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گروه پاسخ به شبهات يه سوال داشتم: من شنيدم طلاق زنان پيامبر به دست حضرت علي عليه السلام بوده است ودر جنگ جمل حضرت خطاب به عايشه فرموده اند اگر برنگردي طلاقت ميدهم يه چيزي تو همين مايه ها؟ اللهم عجل لوليک الفرج
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ رواياتي به اين مضامين در كتاب احتجاج طبرسي و بحار الانوار و كمال الدين و تمام النعمه آمده است كه رسول الله صلي الله و عليه و آله اختيار طلاق زنانش را براي بعد از رحلتش به حضرت علي عليه السلام واگذار كرده تا اگر از ايشان اطاعت نكنند آنها را طلاق دهد ولي اين روايات سنداً ضعيف هستند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
53   نام و نام خانوادگي:  محب معصومين     -   تاريخ:  16 اسفند 91 - 15:32:39
لعن الله قاتليک يا فاطمه واما بعد سلام عليکم خدمت همگي ميبينم بعضي ها به اسم ((من))چرت وپرت ها وعقده هاشون رو خالي ميکنند.واقعا يکم به استدلالات خودتون نگاه کيند خنده دار است وخيلي بچگانه وسطحي. ----------------------------------------------------------------------------------------- 1)حقيقت يک را از کجا اورديد که شيعه معتقد بوده که عايشه خانه هفت در داشته. ------------------------------------------------------------------------------------------------------- 2)ماکه نگفتيم عايشه تنها بوده اصلا ما نسبت بد به عايشه نداديم کاشکي شما در زمان بخاري بوديد و او را با اين دلايل روشن مي کرديد که بابا عايشه تنها نبوده مسجد محل رفت وامد مردم بوده و در کنار خانه عايشه بوده مردم هميشه در مسجد بوده اند!!!چون پيغمبر بعداز خودش8زن به جا گذاشته اين ها نسبت به هم حسادت داشتند واگر چيزي از عيشه ميديدندجار ميزدندو... در نتيجه تو بخاري حق نداري در مورد عايشه فکر بدي پنداري وبخاري را قانع ميکرديد که نگويد مردان نامحرم در خانه عايشه... يا عايشه کنيزي را زينت کرده وبه بازار ميفرستاد تا...يا ازاين قبيل. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 5)_چون 3و4را گفتم_خوب است خودتان اعتراف ميکنيد عايشه در جنگ جمل سوار برشتر بوده پس حقيقت2را خودتان نقض کرديد چرا که گفتيد زنان پيامبر دستور داشتند در خانه خود بنشينندپس چطور عايشه همراه نامحرمان به جنگ جمل وبصره رفت وفرمانده هم شدوبه ام سلمه گفت تو هم بيا ولي ان بانو نرفتند.اما امام علي عليه السلام عايشه را سرزنش کردند. --------------------------------------------------------------------------------- 6)در بحث دوم گفتم ------------------------ 7)ببخشيد مي شود بگوييد طبق احاديث بخاري اين فاميل هاي عايشه به چه کساني شير ميدادند؟؟؟؟؟؟!!!!!!! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 8) گفتيد پيامبر با دختري کم سن وسال ازدواج کرده ولي اين درست نيست ميتوانيد در همين سايت سن اصلي عايشه را ببينيد؟ اماشما ميگوييد مردم ان زمان بايد به چه کسي مراجعه ميکردند به نهج البلاغه نه خير بلکه بايد به قران ناطق اميرالمونين عليه السلام مراجعه ميکردندو همينطور هم بود که حتي خلفا به ايشان مراجعت مينمودند.شما ميگوييد عايشه10سال تحت تعليم پبامبر بوددر صورتيکه اميرالمونين از کودکي همرا پيامبر بوده اند حال سابقه چه کسي بيشتر است؟!!!اصلا شما با طرح اين حقيقت خلفايتان را هم انکار کرديد(يادمان باشد براي انکار خلفا بگوييم اگر انها بر حق بودندوخليفه پيامبر پس چرا مردان متقي به انها مرجعه نکردندوبه عايشه مراجعه ميکنند). اولا امام حسن زناني بهتر داشتند چرا از انها نميگوييد! زن امام حسين سواد هم داشتند چرا چون در ان زمان تمام شاهزادگان بايد درس مي اموختند در ايران!!! ميشود بگوييد عايشه چند حديث نقل کرده نکند جريان غسل را ميگوييد يا جريان زماني که رسول خدا بر روي ران عايشه خوابش برده يا حديث رقاصه ها در خانه پيامبر يا حديث درباره خودکشي يا خبرچيني....ولي زنان امامان ما همچين چيزي نداشتند!!!!!!!!!! اما زن امام حسن عسگري عليه السلام نامش نرجس است ودر روايتي مليکه. در مورد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف هم مقاله اي در همين سايت وسايت هاي ديگر هست برويد بخوانيد. امادر مورد مادرمون حضرت فاطمه سلام الله عليها جسارت کرده ايد خودشان جوابتان را ميدهداما احديث گهرباري از ايشان داريم خواستيد بگوييد برايتان مينويسم. ----------------------------------------------------------------------------- 9)جوابش داده شد وگفتم اصلا شيعه اين نسبت هارا نميدهد ---------------------------------------------------------------------------- 10)چيز خاصي نگفتي ولي بگم حرف هاي شما بيشتر به چرند ميخورد -------------------------------------------------------------------------------------- 11)اين مسيله هيچ ربطي به قداست عايشه نداشت شايد طبق گفته هاي خودتان به خاطر پيامبر بوده؟ ------------------------------------------------------------------------------- نتيجه: 1)اينکه هيچ يک از شيعيان نسبت به عايشه بي انصافي نمي کنند 2)استدلال هاي شما درست نبودند 3)هيچ چيز براي عايشه اثبات نشد 4)شما اعتراف کرديد که عايشه از دستور سرپيچي کرد 5)شما خلفايتان را انکار کرديد 6)کمي هم ما را خندانديد!!!!!!!!!!! اللهم عجل لوليک الفرج
54   نام و نام خانوادگي:  لغاغع     -   تاريخ:  17 اسفند 91 - 11:01:18
يكي از روشهاي غير علمي شيعه اين است، که از کتاب هاي اهل سنت فقط آنچيزي را قبول ميکند که مطابق هواي نفسش است. ..روش غير علمي ديگر آنها اين است که معني کلمات را عوض ميکند مثلا اگر رسول الله بگويد «اهل بيتم» شيعه ميگويد منظور از اهل بيت، دختران و همسران رسول الله نيستند.... منظور تقي و نقي هستند که 180 سال بعد متولد شده اند !!به هر حال بياييد سوال شيعه را ببينيد! سوال و شبهه شيعه: آيا حديث (اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي )در منابع اها تسنن موجود است؟ اگر هست معناي آن چيست ؟ و چگونه از عترت و اهل بيت پيامبر آنان در امور جامعه مسلمين استفاده شد؟ آيا بعد از پيامبر اهل بيت او را منزوي نکردند؟ پاسخ اهل سنت: حديث اني ترکت فيکم کتاب الله و عترتي درست است، اما اي شيعه عزيز اول معني عترت را بدان، آخر انسان چقدر بايد نادان باشد که زن و فرزند را از عترت و اهل بيت نداند و بعد، 200 سال، در تاريخ شيرجه برود و در نسل يازدهم را از اهل بيت بداند! تو که ريشه را قبول نداري؛ خديجه و عايشه را اهل بيت نميداني زينب و ام کلثوم و رقيه ( دختران نبي) را اهل بيت نميداني؛ بي منطق تر از تو کيست؟ و حالا كه معني عترت را دانستي يکبار ديگر حديث را ببين: «إني تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتى أهل بيتى فانظروا كيف تخلفونى فيهما فإنهما لن يتفرقا» من در بين شما دو چيز را باقي گذاشتم يکي از ديگري بالاتر است( قرآن بالا تر است) کتاب الله و اهل بيتم را پس ببينيد که چگونه با آن دو بعد از من رفتار ميکنيد و آندو از هم جدا شدني نيستند. منظور از حديث درباره قرآن اين نيست که من يک قبر طلايي بسازم و قرآن را در آن دفن کنم، و بعد قبر را ببوسم و از آن حاجت بخواهم. معني پيروي از قرآن اين است که من آن را باز کنم و بخوانم و هنگاميکه ديدم در آن نوشته، ربا خواري جنگ با الله و رسولش است، بايد که در پرتو حکم قرآن، دروازه بانکهاي ربوي را ببندم، نه اينکه از زمان شاه بدترش کنم و دلخوش باشم که من پيرو قرآنم! نه تو پيرو قرآن نيستي، که دشمن قرآني، ادعاهاي تو، شعار هاي تو، وقتي به آنها عمل نميکني، وقتي برعکس عمل ميکني، هيچ ارزشي ندارند. بر همين قياس،پيروي از عترت هم اين است که من از راهنمايي هاي اهل بيت استفاده کنم نه اينکه آنرا دفن کنم و قبر طلايي بسازم و هر شرک و بدعت و ديوانگي( = زدن قمه بر سر) که دلم خواست را تحت نام حب اهل بيت انجام دهم ! پيروي از قرآن اين نيست که من يک صفحه قرآن را ببوسم و بدستوراتش عمل کنم، و صفحه ديگر قرآن را پاره پاره کنم و حکم صفحه ديگر را قبول نکنم و به آن صفحه ناسزا بگوييم، حب قرآن اين نيست که من يک صفحه را ببوسم و يک به صفحه ديگر توهين کنم. به همين قياس، پيروي از اهل بيت به اين معني نيست که يک دخترش را قبول کنم و سه دخترش را قبول نکنم پسر عموي پيامبر را از اهل بيت بدانم اما عمويش را ندانم و از همه بدتر زنانش را از اهل بيت ندانم !!!!! و از اين هم بدتر !! و آن اينکه زنان پيامبر را فحش بدهم و در همان حال ادعا کنم که من پيرو و دوستدار اهل بيت هستم و سني دشمن اهل بيت!!!! بيشک وقتي رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود من اهل بيتم را بشما سپردم، تا ببينم با آنها چگونه رفتار ميکنيد منظورش از بد رفتاران، يزيد و شيعه است، يکي نوه او را شهيد کرد و يکي زنش را تا امروز فحش ميدهد. و قسم به الله، که کار يزيد از کار شيعه بهتر است زيرا او از کارش ظاهرا پشيمان شد و گريه کرد و اما شيعه کارش (فحش دادن به اهل بيت رسول الله) دايمي و مستمر است و آنرا ثواب ميداند، و آن را واجب ميداند، وشيعه بيتابانه منتظر روزي است که ام مومنين عايشه را سر برهنه از خاک بيرون بياورد و دوباره او را زنده و جوان کند جلوي هزاران چشم هرزه او را شلاق بزند!!! شما را قسم به الله، دوستدار اهل بيت رسول الله اينکار را ميکند؟ اين دشمني را يهود با اهل بيت رسول الله ندارد. پس شيعه نه دوست اهل بيت، که بدترين دشمن اهل بيت پيامبر است! شيعه تنها يک چيز دارد و آنهم پررويي و وقاحت است، با آنکه آشکارا دشمن اهل بيت است و اين دشمني مثل روز روشن است، اما باز طلبکار هم هست!! و ما را دشمن اهل بيت ميداند. اما کاربرد حديث در نزد اهل سنت اين است، که اهل خانه از خانه بهتر خبر دارند، لذا ما احاديثي که از دانايان اهل بيت رسيده پيروي ميکنيم، بزرگترين راويان حديث پيش ما زنان اهل بيت، خصوصا عايشه صديقه است. اما کاربرد حديث نزد شيعه چيست؟ شيعه ميگويد اهل بيت الان در چاه جمکران و يا در سرداب سامرا است، پيروي از اهل بيت يعني انداختن نامه در چاه جمکران! (و با وجوديکه آن پنهان شده در چاه و سرداب، يک لشکر 500 هزار نفري گوش به فرمان در ايران از سپاه پاسداران دارد، و يک لشکر 200 هزار نفري از شيعيان عراق نيز حالا دارد، اما به هيچ وجه من الوجوه حاضر نيست بيرون تشريف بياورد، ) شيعه گاهي ميگويد کي گفته پيروي از اهل بيت يعني راز و نياز بر سر چاه؟ نه!!! پيروي از اهل بيت يعني پيروي از فقيه عادل جامع شرايط اما تاريخ شيعه فقيه عاليقدرتري از محمد باقر مجلسي نديده، تمام ملايان قم و نجف در سيصد سال گذشته و تا امروز جيره خوار علم بيکران او هستند او احاديث اهل بيت را در کتابهاي قطوري جمع کرده يکي از اين کتاب ها کتاب 110 جلدي بحار الانواراست بياييد بينيم که اگر ميخواستيم از اين سخنگوي اهل بيت پيروي کنيم کار امت به کجا ميکشيد يک نمونه از حديثي که اين مرد مدعي است اهل بيت گفته اند را با هم بخوانيم: مجلسي از قول امام صادق نقل ميکند: (عن صفوان قال لي ابوعبدالله لما اتي الحيرة هل لک في قبر حسين قلت وتزروه جعلت فداک قال و کيف لا ازوره والله يزوره في کل ليله الجمعة يهبط مع الملائکة اليه والانبياء والاوصياء ومحمد افضل الانبياء و نحن افضل الاوصياء فقال صفوان: جعلت فداک فنزوره الليلة الجمعة حتي ندرک زياره الرب قال نعم يا صفوان الزم تکتب لک زياره قبر حسين و ذالک تفصيل معني: صفوان ميگويد وقتي امام صادق به منطقه حيره آمد بمن گفت از قبر حسين حاجتي داري؟ گفتم فدايت شوم زيارتش ميرويد؟ فرمود چطور به زيارتش نروم که الله هر شب جمعه نازل ميشود براي زيارت قبر حسين با فرشته ها و پيامبران و امامان . محمد بهترين انبيا و ما بهترين اوصياء هستيم صفوان ميگويد گفتم فدايت شوم آيا هر شب جمعه زيارت قبر حسين برويم تا الله را ببينيم ( زيارت کنيم) فرمود برو که ثواب زيارت قبر حسين همراه اين برايت نوشته شود. کتاب بحار الانوار جلد 101 کتاب مزار، باب پيامبران و امامان و فرشته ها به زيارت قبرحسين ميايند...حديث 32 صفحه 61 مکتبه اسلاميه چاپ دوم طهران البته خود مجلسي در توضيح فرود الله با فرشته ها نوشته يعني رحمت رب نازل ميشود که اين توضيح لايتچسبک است چون امام ميتوانست بگويد رحمت رب، اما او گفت الله نازل ميشود آيا عربي نميدانست يا ميخواست مردم را به فتنه بياندازد ؟!! پس اي خواننده عزيز : ديدي پيروي از اهل بيت در نزد شيعه، يعني پيروي از نوشته هاي دجالاني چون محمد باقر مجلسي است،نه پيروي از علي و فاطمه؟ منظور شيعه از پيروي از اهل بيت، يعني قبول کردن سخنان بيخردانه اي مثل حديث رفتن خدا به زيارت حسين در روزهاي چهار شنبه است! اما از نظر ما پيروي از اهل بيت، يعني پيروي از احاديث عايشه و علي از کانال هاي اهل سنت، است. و شما يک مورد جمله غير عقلاني در آن نميتوانيد ببنيد،بعد مقام پيامبر را در اهل بيتش رعايت کردن نيز، کاريست که اهل سنت انجام داده نه شيعه. شيعه اهل بيت رسول را فحش ميدهد و اين را عبادت ميداند و گفتيم شيعه در آرزوي روزي ميسوزد که زن پيامبر را سربرهنه از قبر بيرون بکشد و بزندش و اما از اينطرف سني ها کوچک و بزرگ اهل بيت را دوست دارند. با دشمنان اهل بيت دشمنند، سني نگاه نکرده که عمر بن سعد فرزند صحابي بزرگ سعد ابن ابي وقاص رضي الله عنه است، او را به جرم شرکت در قتل حسين سربريد! سني سر ابن زياد را بريد و براي پسر حسين در مدينه فرستاد تا دلش خنک شود و شمر و هم از غضب انتقام ما در امان نماند! اما شيعه از ما ميخواهد بخاطر شهادت حسين به مادر حسين فحش بدهيم ( ام مومنين عايشه را ) يا از ابوبکر و عمر متنفر باشيم، پس معلوم است که آنها دنبال قاتلان حسين نيستند آنها دنبال بدنام کردن ياران رسول الله هستند. شيعه ميگويد حداقل با معاويه بد باشيد!! ميگوييم ما با حضرت معاويه همان رفتاري را ميکنيم که حضرت حسن کرد. اي بدنيتان! پيروي از حسن بر شما فرض است مگر او امام شما نيست؟ او با معاويه بيعت کرد. خلاصه از بحث دور نشويم حديث پيروي از اهل بيت درست است اما شيعه نه معني اهل بيت را ميداند نه معني پيروي را. ميگويد زن اهل بيت نيست و ميگويد منظور از پيروي پرستش مرده هاست!! و شيعه ميگويد اهل بيت منزوي شدند، ما تا حالا نميدانستيم کسي که وزير باشد منزوي است، کسي که خليفه باشد منزوي است، خوب است که شيعه دارد معني منزوي شدن را بما ياد ميدهد حضرت علي رضي الله عنه تا جوان بود وزير خلفا بود به سن پختگي که رسيد خودش را مسلمانها خليفه کردند، ما ديگر نميدانيم که بايد به علي چه مقامي ميداديم تا منزوي نباشد آيا او را بايد پيامبر ميکرديم يا خدا ميکردم تا شما راضي شويد و ايشان را منزوي ندانيد ؟!!! شيعه ميگويد: اما حديث ديگر اهل سنت يعني حديث تركت فيكم أمرين لن تضلوا ما تمسكتم بهما، كتاب الله و سنة رسوله ضعيف است و مالک آن را مرسلا نقل کرده است و قبول مراسيل او مورد انفاق و اجماع نيست و هيچ يک از صحاح سته آن را نقل نکرده اند. با اين حال چرا اهل تسنن بر عبارت دوم اصرار دارد و عبارت اول را کمتر يا اصلن در خطبه ها ذکر نميکنند پاسخ اهل سنت : ما به شيعه ميگوييم اولا در سند حديث تو حق حرف زدن نداري چرا که تو هنوز درجه احاديث خودت را معلوم نکرده اي دوما حديث مذکور علاوه بر موطا در مستدرک حاکم و کتابهاي ديگر است و حديث صحيح است، شما معمولا خيلى به کتاب مستدرک حاکم چنگ ميزنيد اينجا چرا قبولش نداريد ؟ به هرحال محک شما معلوم است که چيست، اما ميزان قبولي حديث پيش ما همان است که حديث صحيح باشد و خارج از کتب شش گانه ما هزاران حديث صحيح داريم اگر نميدانستى بدان! اين احاديث مکمل هم ديگرند، و به ما نشان ميدهند که پيروي از سنت بايد از چه کانال هاي باشد، اما مشکل شيعه از روش برداشت خودش است او فقط يک حديث را ميبيند تکميل کننده را نميبيند، تا اينجا باز قباحت و زشتي کارش کم است، اما وقتي که از ما هم ميخواهد بروش او به احاديث نگاه کنيم اين ديگر خيلي زشت است اي شيعه عزيز: ما اگر حديث در پيروي از اهل بيت داريم حديث در پيروي از خلفاي راشدين هم داريم ببين: «فعليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين من بعدي برشماست که پيروي کنيد از سنت من و سنت خلفاي راشدين بعد از من». و حديث ديگري داريم که بما ميگويد خلفاي راشدين ابوبکر و عمر و عثمان و علي هستند. حالا آخر ما با چه حجتي ابوبکر و عمر را رها کنيم وبرويم به دنبال تقي و نقي؟! پس اي شيعه گرامي يا به احاديث ما استناد نکن، يا چشمهايت را باز کن و همه روايات را ببين اما اينكه ميگويي سني به حديث (عترتي) توجه ندارد، دروغي از سلسله دروغهاي بي پايه توست اين حديث در صحيح مسلم است و صحيح مسلم مهمترين کتاب پيش ماست، ببين مسلم چه نوشته: يَزِيدُ بْنُ حَيَّانَ قَالَ انْطَلَقْتُ أَنَا وَحُصَيْنُ بْنُ سَبْرَةَ وَعُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ إِلَى زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ فَلَمَّا جَلَسْنَا إِلَيْهِ قَالَ لَهُ حُصَيْنٌ لَقَدْ لَقِيتَ يَا زَيْدُ خَيْرًا كَثِيرًا رَأَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَسَمِعْتَ حَدِيثَهُ وَغَزَوْتَ مَعَهُ وَصَلَّيْتَ خَلْفَهُ لَقَدْ لَقِيتَ يَا زَيْدُ خَيْرًا كَثِيرًا حَدِّثْنَا يَا زَيْدُ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- - قَالَ - يَا ابْنَ أَخِى وَاللَّهِ لَقَدْ كَبِرَتْ سِنِّى وَقَدُمَ عَهْدِى وَنَسِيتُ بَعْضَ الَّذِى كُنْتُ أَعِى مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَمَا حَدَّثْتُكُمْ فَاقْبَلُوا وَمَا لاَ فَلاَ تُكَلِّفُونِيهِ. ثُمَّ قَالَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَوْمًا فِينَا خَطِيبًا بِمَاءٍ يُدْعَى خُمًّا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَوَعَظَ وَذَكَّرَ ثُمَّ قَالَ « أَمَّا بَعْدُ أَلاَ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ رَسُولُ رَبِّى فَأُجِيبَ وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ». فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ « وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى ». فَقَالَ لَهُ حُصَيْنٌ وَمَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ يَا زَيْدُ أَلَيْسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَلَكِنْ أَهْلُ بَيْتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ. قَالَ وَمَنْ هُمْ قَالَ هُمْ آلُ عَلِىٍّ وَآلُ عَقِيلٍ وَآلُ جَعْفَرٍ وَآلُ عَبَّاسٍ . قَالَ كُلُّ هَؤُلاَءِ حُرِمَ الصَّدَقَةَ قَالَ نَعَمْ. يزيد بن حيان ميگويد: من و حصين بن سبره و عمر بن مسلم رفتيم پيش زيد بن ارقم و حصين گفت: اي زيد تو خير كثيرى را ديدي رسول الله را ديدي سخنش را شنيدي، و در رکابش جهاد کردي و پشت سرش نماز خواندي اي زيد به خير زيادي رسيدي اي زيد براي ما از حرفهاي رسول الله چيزي بگو زيد بن ارقم گفت: اي برادر زاده پير شدم و هوش و حواسم مثل اول نيست بعضي چيزها که از رسول الله شنيدم را فراموش کردم، پس زياد بمن فشار نياوريد و اصرار نکنيد چيزي را که گفتم قبول کنيد و بيش از طاقتم از من نخواهيد . بعد زيد گفت: روزي در سر چشمه آبي بنام خم در راه مکه و مدينه، رسول الله برخاست و براي ما سخنراني کرد و بعد از حمد و ستايش باري تعالي اندرزهاي زيادي بيان فرمود بعد گفت : اي مردم بدرستيکه که من بشرم و شکي نيست که بزودي فرشته مرگ بيايد و من از بين شما بروم، و من بين شما دو چيز بزرگ را ميگذارم اول کتاب خدا که هدايت و نور در آن است و درباره اهميت کتاب الله سخن گفت و بعد فرمود و اهل بيتم! خداوند را بياد شما مياورم در رفتارتان با اهل بيتم، خداوند را بياد شما مياورم در رفتارتان با اهل بيتم، خداوند را بياد شما مياورم در رفتارتان با اهل بيتم، حصين پرسيد: يا زيد اهل بيت رسول کيست ؟ مگر زنانش اهلبيتش نيستند ؟ زيد گفت : آنها هستند که هستند اما اهل بيت آنهايي هستند که صدقه بر آنها حرام است يعني آل علي و ال عباس و آل عقيل و آل جعفر خواننده گرامي ديدي که سني چيزي را پنهان نميکند اين حديث پيش روي شماست که از يكي از مهم ترين کتابهاي خود نقل کرده ايم اما اگر شما در حديث دقت کنيد ميبيند که رسول الله از ما ميخواهد با اهل بيتش خوش رفتاري کنيم و در تاريخ بودند کساني از امت پيامبر که اهل بيتش را آزار دادند مثلا فقط در کربلا 18 نفر از جوانان همين 4 خانواده **** اهل بيت يعني آل علي و عقيل و عباس و جعفر را شهيد کردند. اما نکته مهم اين است که در اين آزار ها مدعيان دروغين حب اهل بيت نقش اساسي داشتند نقش شيعه هاي کوفه تا امروز هم ضرب المثل است و تا امروز هم شيعه اهل بيت رسول الله را آزار ميدهد زنانش را و دخترانش را با طعنه و فحش آزار ميدهد حتي که منکر است رسول الله غير از فاطمه دختراني داشته است!!!!!! ما يکبار ديگر سخنان رسول الله را در روزهاي آخر عمر بياد شيعه مياوريم رسول خداوند فرمود : أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى شما را از الله ميترسانم درباره اهل بيت خود، الله را بياد شما مياورم درباره اهل بيت خود، الله را بياد شما مياورم درباره اهل بيتم؟ آيا منظور حضرت پيامبر از اين جمله اين بود که شما شيعه ها به زنش را ناسزا بگوييد و ام مومنين عايشه را از قبر بيرون بياورديد و شلاق بزنيد؟ حاشا که اين بوده باشد قصد ايشان! آيا منظور رسول الله از اين جمله طلايي، اين کارهاي جنون آميز شماست؟ آيا منظور رسول الله از محبت اهل بيت اين است که شما پيراهن و پشت و فرق سر خود را با چنگ و زنجير و قمه پاره کنيد؟ حاشا که اين بوده باشد قصد ايشان
55   نام و نام خانوادگي:  من     -   تاريخ:  17 اسفند 91 - 11:02:47
مكرهاي علماي شيعه را در نقل اين حديث ببينيم: اولا اين حديث با آن معني قبيح نميتواند درست باشد. اين محال است، که عايشه چنين بگويد، اين محال است ولي اگر عايشه اين سخن را گفته پس ام مومنين عجب کسي بوده و عجب محبوب پيامبر بوده که پيغمبر بعد از همه اين حرف و حديثها بازم دوسش داشته و الا 3 طلاقش مي کرد. شيعه در جواب ميگويد: ابو هريره و عبد الله بن عباس ميگويند:پيامبر اکرم (صلي الله عليه و اله) درآخرين خطبه در مدينه ايراد فرمودند: وهر کس که بر بد اخلاقي زنش صبر کند و منتظر اجري بر اين صبر خود باشد خداوند به خاطر هر مرتبه که صبر ميکند به او همان پاداشي ميدهد که به ايوب عليه السلام به خاطر صبر بر بلاهايي که بر او نازل شد داده است .و البته زن او سنگيني بار بد رفتارش را در هر روز و شب بر دوش خواهد کشيد آنهم به سنگيني تپه هاي انبوه شن ...» خداوند وجود مبارک پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را اسوه حسنه قرار دادند براي همه امور. از جمله صبر در برابر همسر نافرمان. پاسخ ما: اگر از اين جواب دختر مادر مرده هم خنديد تعجب نکنيد اولا چرا الله علي را در اينجا اسوه قرار نداد ؟ دوما اي بدبخت چرا داري به زنهاي مردم حرف بد ياد ميدهي تا با خيال راحت و بدون ترس از واکنش شوهر، او را در دنيا آزار دهند!! بعد دروغ خود را به رسول الله نسبت ميدهي در حاليکه رسول الله عکس آنچه تو ميگويي را فرموده است ! بفرما اينهم حديث صحيح با آدرس: 5386 - ثلاثة يدعون الله عز و جل فلا يستجاب لهم: رجل كانت تحته امرأة سيئة الخلق فلم يطلقها و رجل كان له على رجل مال فلم يشهد عليه و رجل آتى سفيها ماله و قال الله تعالى: { وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ } . تخريج السيوطي ( ك ) عن أبي موسى .تحقيق الألباني( صحيح ) انظر حديث رقم: 3075 في صحيح الجامع . يعني پيامبر فرمود: خداوند دعاي سه شخص را قبول نميكند اول کسيکه همسر بد اخلاق دارد و طلاقش نميدهد دوم مردي به ديگري مالي ميدهد و شاهد ( و سند) نميگيرد و سوم کسي که مال خود را به ابله ميدهد چون الله فرمود مال خود به ابله ندهيد اي بدبخت سخن رسول الله را برعکس نقل ميکني؟!! البته ما حديث داريم که با همسر مدارا کنيم اما نه اينکه کفر بگويد يا هميشه شوهرش را زير دست بخواهد، و در عوض ما در رويش بخاطر کفر گويش بخنديم!!! پس اين حديث با اين معني محال است که درست باشد ! البته يک راه دارد که اين حديث را توجيه کنيم و آن اينکه بگوييم منظور حضرت عايشه اين نبود، منظورش اين بود که مگر تو رسول الله نيستي پس چرا عدل نميکني؟ اما چون عصباني و جوانسال بود نتوانست منظور خود را درست بيان کند، در غير اين صورت اين حديث محال است که راست باشد، زيرا طعن به خود رسول الله است که چرا عکس العمل نشان ندادند. اما حديث درست نيست و محدث مشهور امام حافظ هيثمي در مجمع الزوائد آنرا نادرست دانسته و علت را هم ذکر کرده علت ضعف را نيز اسحاق و سلمه دانسته است و ميگويد: " فيه محمد بن إسحاق وهو مدلس وسلمة بن الفضل وبقية رجاله رجال الصحيح" شيعه ميگويد: هيثيمي حق ندارد بگويد حديث ضعيف است او بهتر ميفهمد يا ما؟ معلوم است که ما شيعه ها بهتر از حافظ هيثمي در اسناد حديث اهل سنت خبره هستيم دليل خبره گي ما هم همين است که ما کچلي هستيم که تا حالا نتوانستيم سر کل خود را درمان کنيم! پس چون نتوانستيم سر کچل خود را علاج کنيم به همين دليل متخصص رويش مو در جهان هستيم! يعني اينکه ما تا حالا معلوم نکرديم سند احاديث هيچکدام از کتب شيعه را ( اين يعني کچل بودن خود شيعه ) اما روي حرف امام هيثيمي حرف ميزنيم ( اين يعني دکتر متخصص بودن در درمان کچلي ديگران ) و ما ميپرسيم: جناب متخصص!! چرا هيثيمي حق ندارد بگويد اين حديث ضعيف است؟ شيعه ميگويد: 1- چونکه محمد بن اسحاق خود از روات بخاري و مسلم و بقيه صحاح و صاحب سيره معروف است ! اگر او را زير سوال ببريد در واقع يكي از روات بخاري و مسلم را زير سوال برده و اين مخالف مبناي رجالي علماي اهل سنت است . 2- سلمة بن فضل مختلف فيه است و حداكثر روايت او مي‌شود حسن و نه ضعيف! جالب است كه الباني 50 روايت را با همين قاعده در كتاب «السلسلة الصحيحة» مورد پذيرش قرار داده است ! پاسخ ما: سبحان الله اين قوم چرا اينهمه دروغ ميگويد؟ محمد بن اسحاق از چه وقتي از رجال بخاري شده چرا دروغ به اندازه نميگويند ؟ عجيب اينكه شيخ آلباني را هم طرفدار خود ميداند و آدرس هم ميدهد!! در حاليکه شيخ نظر خود را درباره اين حديث نوشته پس شيعه چرا بالا و پايين ميپرد؟ اينهم متن نوشته شيخ آلباني که در شرح حديث شماره 2958 در السلسلة الضعيفة والموضوعة... ايشان اين حديث را نادرست ميدانند: 2985 -- ( إن الغيرى لا تبصر أسفل الوادي من أعلاه . [ إنما التجني في القلب ] ) . قال الألباني في " السلسلة الضعيفة والموضوعة " 6/554:(ضعيف) رواه أبو يعلى في " مسنده " ( 222/2 )، وأبو الشيخ في " الأمثال " ( 36/56 ) عن سلمة بن الفضل عن محمد بن إسحاق عن يحيى بن عباد بن عبد الله بن الزبير عن أبيه عن عائشة أنها قالت:" وكان متاعي فيه خفة، وكان على جمل ناج، وكان متاع صفية فيه ثقل، وكان على جمل ثفال بطىء يتبطأ بالركب، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: حولوا متاع عائشة على جمل صفية، وحولوا متاع صفية على جمل عائشة حتى يمضي الركب، قالت عائشة: فلما رأيت ذلك قلت: يا عباد الله ! غلبتنا هذه اليهودية على رسول الله صلى الله عليه وسلم، قالت: فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: يا أم عبد الله ! إن متاعك كان فيه خف، وكان متاع صفية فيه ثقل، فأبطأنا الركب، فحولنا متاعها على بعيرك، وحولنا متاعك على بعيرها، قالت: فقلت: ألست تزعم أنك رسول الله ؟ قالت: فتبسم، قال: أوفي شك أنت يا أم عبد الله ؟ قالت: قلت: ألست تزعم أنك رسول الله ؟ فهلا عدلت ؟ وسمعني أبو بكر وكان فيه غرب أو حدة، فأقبل علي فلطم وجهي، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: مهلا يا أبا بكر، فقال: يا رسول الله! أما سمعت ما قالت؟! فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: فذكره . قلت: وهذا سند ضعيف ؛ وفيه علتان:الأولى: عنعنة ابن إسحاق ؛ فقد كان يدلس . والأخرى: ضعف سلمة بن الفضل - وهو الأبرش - قال الحافظ في " التقريب ":" صدوق كثير الخطأ " . شيعه ميگويد: در مجمع الزوائد همين روايت را با دو سند نقل كرده و سند طبراني را تضعيف و سند بزار را تصحيح كرده است ! بهتر است به جاي مراجعه به برنامه‌هاي اهل سنت كه عموما پر از مطالب يكسويه و جهت دار است، به خود كتاب مراجعه كنيد . پاسخ ما: و اگر سندي صحيح در دست ميبود، شما ذکر نميکرديد؟!!!! خب کجاست نشان بدهيد؟!! براي اينکه دروغش را راست کند تمام اهل سنت را زير سوال ميبرد و ميگويدکه به برنامه مکتب شامله و غيره اعتنا نکند، بلکه به آدرس نخود سياهي که من شيعه ميدهم اعتنا کنيد و برويد دنبالش !! همانطور که عوام شيعه را فرستاديم دنبالش!!
56   نام و نام خانوادگي:  ما     -   تاريخ:  17 اسفند 91 - 11:05:01
روافض ميگويند «عايشه امر به قتل عثمان مي‌‌نمود و مي‌گفت بكشيد نعثل را، خدا نعثل را بکشد، و چون خبر قتل عثمان به او رسيد خوشحال شد» پس در جواب گفته مي‌شود نقل صحيح اين گفتار عايشه كجاست؟ دوم: آن‌چه از عايشه رسيده اين را تكذيب مي‌کند و بيان آن اين است كه او منكر قتل عثمان بود و قاتلين او را مذمت مي‌كرد، (در ادامه: - اين توطئه از دروغ‌هاي روافض است، و واژه‌ي نعثل جز از زبان قاتلان اميرالمؤمنين عثمان شنيده نشده است، و اولين فردي از آنان که اين کلمه را استعمال نمود جبله بن عمرو ساعدي بود که به خليفه‌ي مسلمان‌ها گفت: يا نعثل، حتما تو را مي‌کشم، و تو را بر حره (مکاني سوزان در بيرون مدينه) مي‌کشانم. نگا: الطبري (5: 114 المطبعة الحسينية و 1: 3981 طبع اروپا)، و چون جبله بن عمرو ساعدي براي اولين بار اين کلمه را در روز دار گفت، در اين هنگام عائشه‌ي صديقه در مکه بود و براي پروردگارش تلبيه مي‌گفت و قلبش را متوجه الله نموده بود، و تا هنگامي که از حج بر نگشت هرگز اين واژه را نشنيده بود. [الخطيب] سوم: به فرض اين‌كه يكي از صحابه عايشه و يا غير او كلمه‌اي به طور غضب براي بعضي بگويد، پس قول او حجت نيست،[1] و در ايمان گوينده و طرف مقابل او ضرري ندارد و مي‌‌تواند هر دو دوست خدا و اهل بهشت باشند، بلکه يکي از آن دو گمان مي‌کند که قتل آن ديگر روا است و حتي گمان مي‌کند که او کافر است، و اما در اين گمانش به خطا رفته، «چنانكه در صحيحين و کتب ديگر از علي و غير او روايت شده كه حاطب بن ابي بلتعه به مشركين مكه نامه‌اي نوشت و ايشان را به اراده‌ي رسول خدا كه قصد فتح مكه را داشت خبر داد، خدا رسول خود را خبر داد و او به علي و زبير فرمود برويد تا برسيد به روضه خاخ، آن‌جا زني است كه همراه او نامه‌اي مي‌باشد، نامه را از او بگيريد، پس چون نامه را گرفتند و آوردند رسول خدا فرمود: «اي حاطب اين چيست؟» عرض كرد: يا رسول الله اين كار را براي ارتداد نكردم و به كفر راضي نشدم، وليكن من مردي هستم كه خود را به قريش چسبانيده، و از آنان نيستم، و مهاجرين ديگر در مكه خويشاني دارند كه اهل آنان را حمايت كند من چون خويشي نداشتم خواستم نزد آن‌ها حقي داشته باشم كه خويشان مرا حمايت كنند، عمر رضي الله عنه گفت بگذار گردن اين منافق را بزنم، رسول خدا فرمود: «او در بدر حاضر شده چه مي‌داني كه خدا اهل بدر را آمرزيده است» و آيات اولي سوره‌ي ممتحنه نازل شد كه مي‌فرمايد : (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُ‌وا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِ‌جُونَ الرَّ‌سُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَ‌بِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَ‌جْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْ‌ضَاتِي ۚ تُسِرُّ‌ونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ )«اي مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگيريد که از روي دوستي برايشان پيام بفرستيد؛ حال آن‌که آنان به دين راستيني که براي شما آمده، کفر ورزيده‌اند و پيامبر و شما را که به الله، پروردگارتان، ايمان آورده‌ايد، از وطن بيرون مي‌رانند؛ اگر براي جهاد در راه من و کسب خوشنودي‌ام، بيرون آمده‌ايد (از برقراري پيوند دوستي با آنان بپرهيزيد). مخفيانه برايشان پيام دوستي مي‌فرستيد و من، آن‌چه را پنهان و آن‌چه را آشکار مي‌سازيد، مي‌دانم. و هر کس از شما چنين کاري انجام دهد، به‌راستي از راه راست منحرف شده است».(الممتحنه:1) تا آخر، اين قصه محل اتفاق اهل علم و نزدشان متواتر است و علي رضي الله عنه اين حديث را در خلافت خود خبر داده و كاتب او عبدالله بن ابي رافع روايت كرده تا بيان كند كه سابقين مورد آمرزش بوده‌اند اگر چه بين ايشان جرياني حادث شود. و عثمان و طلحه و زبير به اتفاق مسلمين از حاطب افضل هستند، و حاطب با بردگان خود روش نيك نداشت، و به مشركين نامه نوشت، و ايشان را بر عليه رسول خدا و اصحاب او ياري كرد، و اين گناه بزرگي است، با اين حال رسول خدا از قتل او نهي كرد و آنكه گفت او اهل آتش است مورد تكذيب رسول شد، زيرا در بدر و حديبيه حاضر شده بود و با اين‌حال عمر گفت بگذار گردن او را بزنم و او را منافق خواند، و قتل او را حلال شمرد ولي در ايمان آن دو و بهشتي بودنشان قدحي وارد نشد. و هم‌چنين در صحيحين و غير آن‌ها حديث افك است كه چون رسول خدا بر منبر خطبه خواند و فرمود: «كيست كه مرا از مردي باز دارد كه اذيتش به خانواده‌ام رسيده و اذيت او را از خانواده‌ام دفع كند و به خدا قسم من درباره‌ي خانواده‌ام جز خير ندانسته‌ام» سعد بن معاذ بزرگ اوس همان كه عرش الرحمن براي مرگ او لرزيد و در راه خدا ملامت هيچ ملامت كننده‌اي او را باز نمي‌داشت بلكه درباره‌ي هم پيمانان خود، بني‌قريظه، حكم نمود كه جنگ جويانشان كشته شوند و بازماندگانشان اسير شوند و اموالشان به غنيمت گرفته شود تا آن‌جا كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: «تو درباره‌ي ايشان به حكم خدا از بالاي هفت آسمان حكم كردي» او برخاست و گفت يا رسول الله ما اذيت او را از تو دفع مي‌كنيم اگر از قبيله‌ي اوس باشد گردنش را مي‌زنيم و اگر از دوستان خزرجمان باشد آن‌چه كه تو امر مي‌كني چنان مي‌كنيم؛ پس سعد بن عباده برخاست و گفت تو دروغ گفتي به خدا قسم نه كشته مي‌‌تواني، و نه بر او تواني داري، و در اين هنگام اسيد بن حضير برخاست و به سعد بن عباده گفت: دروغ گفتي، به خدا سوگند كه او را مي‌‌كشيم، تو منافق هستي و از منافقين دفاع مي‌‌كني، نزديك بود فتنه‌اي بين اوس و خزرج شعله‌ور شود تا اين‌كه پيامبر پايين آمد و ايشان را خاموش كرد. اين سه نفر از سابقين اولين بودند، و به يكديگر منافق خطاب كردند، در حالي‌كه طرفين مؤمن و ولي خدا و از اهل بهشت بودند، پس اين امر دلالت دارد بر اين‌كه گاهي مردي برادرش را به تأويل تكفير مي‌کند و هيچ يك كافر نمي‌شوند، هم چنين قول بعضي از صحابه در حق مالك بن دُخشم[2] كه دوست داشتند رسول خدا دعا كند كه او هلاك شود، چون رسول خدا نمازش را تمام كرد فرمود: «آيا او شهادت به توحيد و رسالت من نداده است»؟. و از شرايط مرد بزرگ اين نيست كه به اجتهاد خطا و گناه نكند، و ما در حق عثمان مدعي عصمت نيستيم، سخن در ميان مردم بايد به علم و عدل باشد نه به جهل و ظلم. مثلا رافضيان به اقوامي‌‌ كه در فضيلت به يكديگر نزديك هستند مي‌‌پردازند يكي را معصوم از گناه و خطا قرار مي‌دهند، و ديگري را گناهكار فاسق و يا كافر مي‌خوانند كه تناقض ايشان آشكار مي‌گردد، مانند يهود و نصاري كه چون مي‌خواهند نبوت موسي و يا عيسي عليهما السلام را ثابت كنند در حق محمد صلي الله عليه وسلم بدگويي مي‌كنند، ديگر نمي‌دانند كه به هر طريقي كه بخواهند نبوت موسي و يا عيسي را به همان طريق ثابت كنند، بلكه به قوي‌تر از آن نبوت محمد ثابت مي‌شود. و هر كس بخواهد بين دو همانند جدايي افكند و يكي را مدح و ديگري را مذمت كند به همين تناقض‌گويي گرفتار مي‌شود و هم‌چنين مريدان علماء و مشايخ مي‌خواهند شيخ خود را مدح و نظير او را مذمت كنند و لذا تناقض‌گو مي‌شوند. ------------------------------------------------------------------------------------------- 1- زيرا ديني که اهل سنت بر آن است اين را مي‌گويد که بَشر، بشر است و جز شخص رسول الله کسي ديگر معصوم نيست، اما صحابه‌ي کرام و به ويژه خلفاي راشدون نمونه‌هاي بارز و عالي در انسانيت هستند و با وجود اين گاهي خطاء مي‌کنند و خطاي يکديگر را تصحيح مي‌کنند، و با وجود اين که خطا مي‌کنند درجه‌ي رفيعي دارند –زيرا قلب‌هاي پاک داشته و نيات صاف دارند و به صداقت کامل به جهاد پرداخته و قصد نيکو داشتند- و از ساير نيکان خيلي بالاتر هستند. [الخطيب] 2- و «دخشن» نيز گفته شده است، و او انصاري اوسي از بني عوف بن عمرو مي‌باشد که در غزوه‌ي بدر شرکت نموده و دوم از دو نفري بود که پيامبر آنان را فرستاد که مسجد ضرار را به آتش بکشانند. [الخطيب]
جواب نظر:
با سلام
کاربران گرامي براي پاسخ، به اين آدرسها مراجعه نمايند:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
57   نام و نام خانوادگي:  پيران     -   تاريخ:  17 اسفند 91 - 11:08:01
اين حديث در صحيحين و غيره با الفاظ و کلمات مختلفي روايت شده است: - دوازده امير خواهد بود که همه از قريش هستند[۱]. - تا دوازده خليفه که همه از قريش هستند اسلام با قدرت خواهد بود[۲]. - اين دين همواره با قدرت و محکم خواهد بود تا آن که دوازده خليفه بيايند[۳]. - تا وقتي دوازده نفر خلافت کنند کار مردم پيش مي‌رود[۴]. - اين دين همواره بر پا خواهد بود تا آن که دوازده خليفه بر شما حکمراني مي‌کنند و بر همه امت اتفاق دارند[۵].و اينک دلايلي را ذکر مي‌کنيم که نشانگر اين است که شيعه اثناعشري در لبه پرتگاه هلاکت قرار دارند و به ساختماني تکيه مي‌زنند که از چوب کبريت ساخته شده است. 1 - در حديث بيان شده که دين در دوران خلافت آن‌ها با قدرت خواهد بود سپس اين قدرت از بين مي‌رود، پس چه زماني دين با قدرت بوده؟ و چه زماني دين خوار و ضعيف بوده است؟ ۲- شيعه مي‌گويند که دين هرگز در خلافت خلفاي گذشته با قدرت نبوده بلکه ائمه آنها از ترس پنهان بوده‌اند و با تقيه رفتار مي‌کرده‌اند. و بلکه مي‌گويند که در دوران ابوبکر و عمر و عثمان فساد بوده است و از ديدگاه آنها حتي خود علي نتوانسته دين واقع را آشکار کند و او بر تقيه عمل مي‌کرده است، پس نتوانست که قرآن واقع را بيرون بياورد، و نتوانست از نماز تراويح جلوگيري کند، و همچنين نتوانست ازدواج موقت را رواج دهد. ۳- در حديث بيان نشده که ائمه دوازده تا هستند بلکه حديث خبر مي‌دهد که دين در دوران حکومت اين دوازده نفر با قدرت خواهد بود. ۴- امام منتظر (مهدي) تا قيامت حکومت مي‌کند، پس چه زماني قدرت هست و چه وقت ضعف است. ۵- پيامبر ص فرمود همه از قريش هستند و بعيد به نظر مي‌رسد که منظور او علي و فرزندانش بوده است، ولي اگر حتي مي‌گفت آنها از فرزندان اسماعيل هستند شيعه ادعا مي‌کردند که منظور ائمه آنهاست چون ائمه از اولاد اسماعيل بن ابراهيم مي‌باشند. ۶- در صحيح مسلم آمده که در امت من دوازده منافق هست، بنابراين عدد اعتباري ندارد. ۷- قرآن در مورد پيامبران و رسات‌هايشان سخن گفته، اما اشاره‌اي به ائمه نکرده با اينکه از ديدگاه شيعه ائمه از پيامبران برتر و مهمتر هستند. ۸- چرا علي شورا را پذيرفت، و چرا حسن به نفع معاويه از خلافت دست کشيد، و چرا همه ائمه‌اشان با خلفاي بيعت کرده‌اند …. و حسين با معاويه بيعت کرد. ۹- شما مي‌گوييد در مورد خلافت علي نص آمده اما سخنان علي با اين مخالف است چنان که در نهج‌البلاغه آمده که علي گفت: - اگر وزيرتان باشم بهتر از آن است که اميرتان باشم، آيا شما را بعد از آن که مسلمان هستيد به کفر فرمان مي‌دهد[۶]. - وقتي علي خلافت را به عهده گرفت ادعا نکرد که نصّي دربارة خلافت او وجود دارد بلکه گفت خلافت را به او تحميل کرده‌اند. - شورا از آن مهاجرين و انصار است اگر همه بر کسي اتفاق کردند و او را امام ناميدند خداوند آن را پسنديده است[۷]. - البياضي مي‌گويد علي براي اصحاب نص خلافت را بيان نکرد (الصراط المستقيم). ۱۰- وقتي محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (النفس الزکيه) قيام کرد امام صادق به فرزندانش موسي و عبدالله اجازه داد که به او ملحق شوند[۸]. ۱۱- معقول نيست که با اين همه رواياتي که شيعه دربارة ائمه روايت مي‌کنند اين همه روايات از بزرگان شيعه پنهان باشد، و شيعه بعد از وفات هر امامي دچار اختلاف شده‌اند که اين قطعاً بر اين دلالت مي‌کند که اين احاديث بعدها ساخته شده‌اند. ۱۲- ولايت ائمه از ديدگاه شيعه سري است، رضا مي‌گويد ولايت خداست که آن را به طور سرّي به جبرئيل داده است، و جبرئيل آن را مخفيانه به محمد، و محمد آن را به صورت سرّي به علي، و علي به هر کس که خواسته داده است، و شما آن را آشکار و پخش مي‌کنيد. چه کسي حرفي را که شنيده پيش خود نگاه داشته است. نگا: الکافي. ۱۳- اوصاف دوازده تا و زمان آنها: - آنها خلافت را به عهده مي‌گيرند – اسلام در دوران آنها قدرتمند است – مردم بر آنها اتفاق دارند. از اين صفات هيچ چيزي بر ائمه شيعه انطباق پيدا نمي‌کند جز تعداد، و عدد يک ادعاست، و حسن عسکري بدون فرزنده مرده است. و ائمه يازده تا مي‌شوند. اينها تقريباً مهم‌ترين دلايلي بودند که شيعه از آن استدلال مي‌کنند که علي بايد قبل از ابوبکر و عمر و عثمان به امامت و خلافت مي‌رسيد، و دلايل ديگري هست که من به آن نپرداختم زيرا بر آنچه مي‌خواهند حداقل از ديدگاه من دلالت ندارند. پاسخ به تيجاني در مورد اين حديث (۶۲) ودر صفحه ۱۹۷ مي گويد[۹] (بعنوان مثال حديث: (الخلفاء من بعدي اثنا عشر کلهم من قريش). وفي رواية: (کلهم من بنى هاشم). (خلفاء بعد از من دوازده نفرند، همه آنها از قريش ودر روايتي همه آنها از بني هاشم اند). اين حديث را بخاري، مسلم وهمه صحاح اهل سنت روايت کرده اند). دروغ ودروغگويان را خداوند لعنت کند. اين حديث، حديث معروفي است اما اين لفظ آن نيست بلکه لفظ معروف آن عبارتست از: (لايزال أمر الناس ماضياً ما وليهم اثناعشر رجلاً کلهم من قريش) . ( امرمردم همچنان ادامه دارد تا دوازده مرد که همگي از قريش اند حکومت نمايند[۱۰]). الفاظ ديگري هم وجود دارد که ما اين الفاظ را باذکر مصادرشان مي آوريم. (ان هذا الامر لا ينقضى حتي يمضى فيهم اثناعشر خليفه کلهم من قريش)[۱۱]. (اين دين به پايان نميرسد تادر ميان آنها دوازده خليفه نيايد وهمه آنها از قريش اند). (لايزال الاسلام عزيزا الي اثني عشر خليفه کلهم من قريش ) [۱۲]. (اسلام همچنان تا دوازده خليفه که همه از قريش اند، عزيز است). (لايزال الدين قائمأ حتى تقوم الساعة أو يکون عليکم اثناعشر خليفة کلهم من قريش)[۱۳]. (دين همچنان پابر جاست تا قيامت برپا شود يابر شمادوازده خليفه بيايند که همه شان از قريش است). (لايزال هذا الدين عزيزاً منيعاً إلى اثني عشر خليفة کلهم من قريش)[۱۴]. (اين دين همچنان غالب ومستحکم است تا دوازده خليفه بيايند وهمه آنها از قريش اند). خواننده گرامي! حتما شما دو مطلب را ملاحظه نموديد: (۱) اختلاف لفظي که ميان روايت مسلم ونقل تيجاني وجود دارد. (۲) درهيچ يک از اين روايات جمله (کلهم من بني هاشم)[۱۵] وجود ندارد. واين جمله را تيجاني از جيبش بيرون آورده واز جمله دروغهاي بي پايانش است. اما مسئله اول يعني لفظ حديث، برهيچ خردمندي پوشيده نيست که لفظ حديث، به دلائل زير بر هدف تيجاني دلالت نمي کند: (۱) الفاظ حديث دلالت ميکنند که اين دوازده نفر، برمردم حکومت ميکنند وامير آنها ميشوند واين مطلب در حديث آشکار است. (۲) از ائمه دوازه گانه شيعه فقط حضرت علي و حسن -رضي الله عنهما- حکومت کردند. (۳) پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- در اين حديث مي گويد: دين همچنان غالب، توانا واستوار باقي مي ماند تا حکومت دوازده خليفه بپايان رسد وبه اعتقاد شيعه، امام دوازدهم هنوز نيامده است با وجود اينکه امروز مسلمانان در ذلت وضعف بسر مي برند تا جائيکه کفار برآنها مسلط شده وبه بدترين وجهي آنها را شکنجه ميکنند و خداوند مي داند که به پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- دروغ گفته نميشود وپيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- هم دروغ نميگويد. اينجا اين سؤال مطرح ميگردد که پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- مي فرمايد: دوازده نفر حکومت ميکنند وامور مسلمين را بدست ميگيرند وتعداد ائمه شيعه هم دوازده نفر است آيا اين تساوي عدد صرفاً يک مسئله اتفاقي است؟ در پاسخ بايد گفت: خير، اين مسئله تصادفي واتفاقي نيست وشيعيان اوليه اعتقاد به امامت دوازده نفر نداشتند به همين خاطر هم به گروههاي زيادي تقسيم شدند. گروهي از شيعه، تنها به امامت حضرت علي -رضي الله عنه- اعتقاد دارند وهمينجا توقف ميکنند وآنها را سبئيه ميگويند وگروهي امامت حضرت علي، حسن، حسين ومحمد بن علي را مي پذيرند وتوقف ميکنند واينها را کيسانيه ميگويند وگروهي ديگر به امامت تا جعفر صادق اعتقاد دارند وتوقف مي کنند وبالاخره گروهي به امامت مهدي منتظر اعتقاد دارند وآنها اثناعشري هستند. وگروههاي ديگر واختلافات زيادي ميان آنها وجود دارد، براي شناخت بيشتر به کتاب (فرق الشيعة) نوبختي، مراجعه کنيد. وشما اي خواننده گرامي! مشاهده ميکنيد که اعتقاد به دوازده امام خيلي دير هنگام در ميان تشيع پيدا شد واصلاً اين فرقه اثنا عشري ميان متقدمين شيعه وجود نداشت پس اينگونه احاديث، بعد از وفات رسول اکرم -صلي الله عليه وآله وسلم-، بلکه بعد از وفات بيشتر ائمه شيعه ساخته ووضع شده است. در نتيجه براي خواننده گرامي آشکار گرديد که شيعه اين عدد را مساوي با آنچه در حديث رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- آمده است، قرار دادند. ودر پايان بايد گفت: که در روايت صحيح آمده است که (کلهم من قريش)[۱۶]. وچنين نيست که پيامبر خدا -صلي الله عليه وآله وسلم-، عام تر را ذکر کند وهدفش، خاص تر باشد. اين خلاف فصاحت وبلاغت است درحاليکه پيامبر صلوات الله وسلامه عليه، فصيح ترين وبليغ ترين انسانها است. بعنوان مثال اگر اعلان کنيم که هر فرد عرب را صد دينار ميدهيم وفردي مصري نزد ما بيايد، بگوئيم نه، هدف ما هر سوريه اي است، آيا وي مارا متهم به ناداني وناتواني در گفتار نميکند ونميگويد پس چرا نميگوئيد هر سوريه اي را صد دينار مي دهيم؟ واگر هدف پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- حضرت علي-رضي الله عنه- و فرزندانش مي بود، مي گفت: آنها علي وفرزندانش هستند وتازه اگر پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- ميگفت: همه اين خلفاء از بني هاشم، هستند چنين سخني هم بليغ نبود زيرا فرزندان هاشم بسيارند وقريش از آنها بيشترند در حاليکه روايت در مورد قريش آمده است. و اگر تيجاني وديگران به خاطر مناسبت عدد، به اين حديث استدلال ميکنند، در مورد حديثي که مسلم در صحيحش روايت کرده است که رسول اکرم -صلي الله عليه وآله وسلم- فرمود: در امت من دوازده نفر منافق است[۱۷]، چه تفسيري دارند؟ (۶۳) ودر صفحه ۲۷۴ مي گويد: (بخاري در صحيح خود در کتاب (وصايا) ومسلم نيز در صحيح خود در کتاب (الوصية) نقل کرده اند که در حضور عائشه ذکر شد که پيامبر، سفارش علي را کرده است واو را جانشين خود قرار داده است). تيجاني حديث را سانسور کرده وناقص آورده است (عامله الله بمايستحق). وکار تيجاني مانند کسي است که اين آيه را مي بينيد سوره بقره آيه (۱۱۱) ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۸]. آيه را قطع ميکند وميگويد: آيا در قرآن نيامده است که ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى﴾. (فقط يهود ونصاري وارد بهشت ميشوند) وآيه را تکميل نميکند وپاسخ خداوند را ذکر نميکند. اينجا، تيجاني تلاش نموده است تا با حديث چنين برخوردي نمايد او ميگويد: در حضور عائشه ذکر شد که پيامبر، سفارش علي را کرده است. و حديث را کامل نميکند ماهم اکنون حديث را بطور کامل مي آوريم. (عن الأسود بن يزيد قال: ذکروا عند عائشه أن علياً کان وصياً فقالت: متى أوصي إليه؟ قد کنت مسندته إلى صدري فدعا بالطست فلقد انخنث فى حجري وما شعرت أنه مات، فمتى أوصي إليه؟) (از اسود بن يزيد روايت شده که فرمودند: در حضور حضرت عائشه -رضي الله عنها- ذکر شد که حضرت علي-رضي الله عنه- وصي پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- است حضرت عائشه -رضى الله عنها- فرمودند: چه وقت به او وصيت نمود؟ من او را به سينه ام تکيه داده بودم که طشتي خواست ودر آغوشم متمايل وکج شد ومن احساس نکردم که او -صلي الله عليه وآله وسلم- در گذشت. پس چه وقت به او وصيت کرد؟ روايت بخاري ومسلم[۱۹]. از حديث فهميده مي شود که عائشه صديقه -رضى الله عنها- سخن کسي را گفت: پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- به حضرت علي رضي الله عنه وصيت کرده است، نپذيرفت. (۶۴) ودر صفحه ۲۹۰ مي گويد: (حضرت [۲۰] فرمود: (در مورد اهل بيت) (برآنان پيشي نگيريد که هلاک مي شويد واز آنان تخلف نجوئيد که هلاک مي شويد وبه آنان ياد ندهيد چرا که آنان از شما داناتر هستند). اين حديث، دروغي است که بر رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- بسته شده است. خواننده گرامي! هميشه بامن، سخن تيجاني را به خاطر داشته باش که گفت: (فقط به احاديث صحيحي که مورد اتفاق شيعه وسني است، اعتماد مي کنم وفقط به احاديث صحيح استدلال مي کنم). تا ميزان دروغ گويي و وعده خلافي هايش را بشناسي. اين حديث را هيثمي در کتابش (مجمع الزوائد)[۲۱] آورده است وميگويد: در اسنادش حکيم بن جبير است. امام احمد ميگويد: حکيم بن جبير، فردي ضعيف ومنکر الحديث است، دار قطني ميگويد: متروک است. شعبه ميگويد: اگر از حکيم بن جبير حديث نقل کنم، بيم دارم وارد آتش جهنم شوم. وجوزجاني ميگويد: حکيم، فردي، کذاب است [۲۲]. ---------------------------- منبع: تلفيقي از کتاب هاي زير: (۱): “دروغ گويان را بشناسيد”، نوشته: شيخ عثمان خميس، مترجم: جعفر تقي زاده (۲): “نگرشي نو به تاريخ صدر اسلام”، نوشته: شيخ عثمان خميس، مترجم: اسحاق دبيري ——————————- پي نوشت: [۱]: بخاري، کتاب الأحکام حديث ۷۲۲۲ و مسلم، کتاب الإمارة حديث ۱۸۲۱٫ [۲]: مسلم، کتاب الإمارة حديث ۱۸۲۱٫ [۳]: منبع سابق. [۴]: منبع سابق. [۵]: ابو داود، کتاب المهدي حديث ۴۲۷۹٫ [۶]: نهج البلاغة ص ۱۳۶٫ [۷]: نهج البلاغه ص ۳۶۷٫ [۸]: مقاتل الطالبيين ص ۲۴۴٫ [۹] شماره صفحه از کتاب عربي مي باشدو درترجمه فارسي آن، نيافتم. [۱۰] صحيح مسلم ـ کتاب الامارة شماره (۶). [۱۱] صحيح مسلم ـ کتاب الامارة ـ شماره (۵). [۱۲] صحيح مسلم کتاب الامارة شماره (۷). [۱۳] صحيح مسلم کتاب الامارة شماره (۱۰). [۱۴] صحيح مسلم کتاب الامارة شماره (۹). [۱۵] همه آنها از بني هاشم اند. [۱۶] همه آنها از قريش اند. [۱۷] -صحيح مسلم- کتاب صفات المنافقين- شماره ۱۰٫ [۱۸] ( گفتند: فقط يهود ونصاري وارد بهشت مي شوند، اين آرزوي آنها است، اگر در گفتار تان صادق هستيد دليل تان را بياوريد). [۱۹] فتح الباري ـ کتاب الوصايا / باب الوصايا ـ شماره ۲۷۴۱ / صحيح مسلم ـ کتاب الوصية شماره ۱۹٫ [۲۰] يعني رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم-. (مترجم) [۲۱] مجمع الزوائد (۹/۶۳ ـ ۶۴). [۲۲] حديثي که راوي آن چنين فردي باشد از چه اعتباري برخوردار است که تيجاني به آن استدلال مي کند. (مترجم)
جواب نظر:
با سلام
کاربران گرامي براي جواب به اين آدرس مراجعه نمايند: www.valiasr-aj.com/fa/page.php
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
58   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  20 اسفند 91 - 10:40:31
الله اکبر با سلام جناب پيران مطلب شما طولاني بود و جوابهايتان در همين سايت امده است ... فقط يک سوال در مورد متن شما ميکنم که اميدوارم جواب بدهيد ... اين که فرموديد عايشه صديقه ..... صديقه ايشان را چگونه استباط کرديد ؟؟؟ نکنه از حديث رضاع الکبير يا حديث افک يا ياد دادن غسل جنابت ايشان به اصحابشون ؟؟؟ شايد خروجشون بر خليفه و امام زمانشون و و و شما لطفاٌ جواب بدهيد .. لبيک يا علي
59   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  20 اسفند 91 - 11:01:50
الله اکبر با سلام جناب ((((( ما ))))) بيخودي طبري و ابن اثير و ابن قتبه دينوري را مفتخر به رافضه بودن نکن ..... جناب من رافضه ام و به رافضي بودن خودم افتخار ميکنم اونها از خودتونند حالا هرچي که ميخواهي بنام .. نظر عائشه در مورد عثمان چه بوده است؟ [1] طبري در کتاب « تاريخ الطبري » معروف به « تاريخ الامم و الملوک » مي نويسد: « بعد از اينکه عثمان به قتل رسيد، إبن اُمّ کلاب به عائشه گفت: تو بودي که پيوسته مي گفتي: ... بکُشيد اين نعثل را ( کفتار را ) که کافر شده است »! [2] و همچنين إبن اثير در کتاب « الکامل في التاريخ » به اين مطلب اشاره مي کند که: « بعد از اينکه عثمان به قتل رسيد، إبن اُمّ کلاب به عائشه گفت: تو بودي که پيوسته مي گفتي: بکُشيد اين نعثل را ( کفتار را ) که کافر شده است ». [3] ابن قتيبه دينوري در کتاب « الامامة و السياسة » به اين مطلب اشاره مي کند که: « بعد از اينکه عثمان به قتل رسيد، شخصي به نام عبيد بن أبي سلمه ( إبن اُمّ کلاب ) به عائشه گفت: تو بودي که پيوسته مي گفتي: بکُشيد اين نعثل را ( کفتار را ) که فاجر شده است ». لبيک يا علي
60   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  20 اسفند 91 - 11:14:26
الله اکبر با سلام جناب لغاغع خواهش ميکنم حداقل شما از روشهاي علمي و غير علمي صحبت نکنيد ... کسي که خودش اصرار دارد اسمش را "" لغاغع "" باشه نميتونه در مورد روشهاي علمي و غير علمي بحثي بکند .. اما گفتي : """""""ما يکبار ديگر سخنان رسول الله را در روزهاي آخر عمر بياد شيعه مياوريم رسول خداوند فرمود : أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى """"""" ببينم با بحث علمي و غير علمي حضرت فاطمه الزهرا از اهل بيت بوده .... اين توهين کنندگان و جسارت کنندگان به ايشان ملعونند يا نه . بعدي يک حديث صحيح الاسناد بيار که عايشه از اهل بيت رسول اکرم ميباشد با استناد به ايه تطهير .... لبيک يا علي
61   نام و نام خانوادگي:  rrw     -   تاريخ:  21 اسفند 91 - 17:11:13
پاسخ به جناب پيران (کامنت 57) جناب پيران متاسفانه نوشته شما بيانگر يک واقعيت است، کج فهمي و بي اطلاعي شديد شما . البته وقتي بزرگان وهابيت نظير ابن تيميه نيز اين شبهات کودکانه و احمقانه را مطرح مي کنند از تو و امثال تو که توقعي نمي توان داشت. دوست عزيز طرح چنين شبهاتي ناشي از جهل شما به واژه خليفه است.(لطفا ناداني خود را به رخ ديگران نکش) 1- اين درست است که حاکمان بلاد اسلامي براي تظاهر، خود را جانشين پيامبر و خليفه ناميده اند،ولي اين بدين معنا نيست که معني اصلي خليفه ، حکمران است.خليفه جانشين و تبلور وجودي شخص است چه با حکمراني همراه باشد چه نباشد. مثالي مي زنم فرض کنيد شخصي يکي از پسران شايسته خود را جانشين وخليفه بعد از خود نمايد ولي در غياب ايشان،افرادي مانع شوند که پسر قدرت پدر را در دست بگيرد در اين صورت آيا اين پسر ديگر جانشين وخليفه او نيست. جناب پيران ،خليفه (جانشين) رسول خدا مي تواند درون زندان هم خليفه او و امام مردم باشد همچنانکه يوسف در زندان هم پيامبر بود.مي تواند ولي عهد باشد همچنانکه يوسف ولي عهد شد.مي تواند از چشمها پنهان باشد همچنانکه خضر پيامبر پنهان گرديد. مي تواند حتي کودک باشد همچنانکه عيسي در کودکي برگزيده خدا شد. دوست عزيز البته که خليفه پيامبر، محق ترين فرد براي حاکم بودن است ولي اگر چنين نشد خدشه اي به خليفه(جانشين) بودن او نيست. 2- رسول خدا در اين حديث به جانشينان (خلفاء) دوازده گانه خود اشاره دارد. به کساني که براي ما امام هستند نه براي خود پيامبر. خوب دقت کنيد نسبت ما به اين دوازده تن، شيعه به امام است ولي نسبت حضرت محمد به اين دوازده تن ، پيامبر به جانشين است. ايشان امام ما و خليفه پيامبر هستند. کساني که چنين اشکالي مطرح مي کنند ، در واقع معني خليفه را نمي دانند. 3- بايد توجه کنيم که "حديث خلفاء اثني عشر " ناظر بر اين است که مادامي که امت رسول خدا ، حول محوريت اين دوازده تن قرار دارند هرگز منحرف نخواهند شد وبا زاويه گرفتن از اين بزرگواران به همان نسبت از صراط مستقيم دور مي شوند.(چه همزمان با حکمراني و رياست ايشان باشد، چه نباشد.البته واضح است که ايشان محق ترين افراد براي حکمراني هستند) 4- جناب پيران جالب است که خودتان اذعان کرده ايد که اين روايت در صحيح مسلم بدين صورت نيز آمده... لَا يَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِيًا ما وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا. دقت کرديد در معتبر ترين کتاب اهل سنت از کلمه (ولي) عينا به جاي (خليفه )استفاده شده است.آيا باز هم لجاجت مي کنيد و مي گوييد در واقعه غدير مولي به معناي دوستي است نه خلافت؟!! 5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث"خلفايي اثني عشر" صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود. 6- در اينجا جمله اي از تورات مي آورم که مي تواند براي اهل خرد مفيد باشد. تورات باب 17 شماره 18 - 20 آمده است و اصل عبري آن چنين است: به زبان عبري: قي ليشماعيل بيرختي آوتو قي هفريتي آوتو قي هربيتي بمئود شنيم عسار نسيئيم يوليد قي نتتيف نگوي گدول ترجمه : اسماعيل را مبارک ساخته و او را بهره مند و پربار و کثير و گسترده گردانم ، دوازده عدد امام از او پديد آيد و او را به امت بزرگ و عظيمي تبديل خواهم کرد. (واژه شنيم عسار نسيئيم يعني دوازده نفر امام) هانطور که مي دانيد پيامبر اکرم و ائمه دوازده گانه شيعه از نسل اسماعيل هستند.( بد نيست بدانيم يهوديان ومسيحيان تندرو نيز اين آيه تورات به مذاقشان خوش نمي آيد همچون وهابيت که از حديث خلفايي اثني عشر درمانده شده اند)
62   نام و نام خانوادگي:  محب معصومين     -   تاريخ:  21 اسفند 91 - 21:36:05
لعن الله قاتليک يا فاطمه وامابعد سلام عليکم نميدونم يا پاسخ من نرسيده يا نشونش ندادند. اماجناب عجيب الاسمه که بار ديگر اومدي وچرت وپرت ميگي واين بار هم لشگر کشي هم کردي((من))((ما)). خدا جزاي شما را حتما مي دهد با اين همه خدمتي که به سنت مي کنيدوبه روشنگري مي پردازيد. شما اگر به ما به خاطرتبعيت امام جوادعليه السلام وامام هادي عليه السلام خرده ميگيري: اولا اصلا اهميتي براي ما ندارد ثانيا شما مفسدفي الارض حتي بلد نيستي اسم ببري ثالثا اين دو امام همام 180سال بعد نبوده اندبلکه بيشتر ازاين است رابعا مگر ابوحنيفه واحمدبن حنبل ومالک وادريس چندسال بعد از پيامبر بوده اندکه از ايشان تبعيت مي کنيد.نکنه از رحم مادرشان ان هم هر کدام چهارسال بعد از مرگ پدرشان پيامبر را ديده اند. اماشما را خدا جزايي دهدخيروشرش با خداوند.شما اصل دين را داريدچرا که ام المومنين عايشه را جزو اهل بيت مي دانيد امام علي عليه السلام راهمين طور حضرت زهرا سلام الله عليها را نيز امام حسن مجتبي عليه السلام امام حسين عليه السلام رانيز.ومارا به جرم توهين به اهل بيتي که شما منظورتان هست مجرم مي کنيد.در صورتي که ما راه مادرمان عايشه را در پي داريم زيرا اين بانو بود که به خليفه وقت رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم،امام علي عليه السلام توهين کرد وبا ان حضرت سر جنگ برداشت ايا اين توهين نيست قابل توجه که مانعين زکات به خليفه رسول يعني ابوبکر مرتد هستند حال چگونه مانع شدن از زکات باعث ارتداد است اما جنگ باعث ارتدادنيست.چه جالب. راستي چگونه مانع شدن از دفن سبط پيمبر را توهين نمي شماريديه سوال ديگه ام المومنين عايشه ان خانه را از کجا اورده بود که گفت خانه ي من است وبه چه دليل دوخالفه ديگران جا دفن شدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ----------------------------------------------------------------- امادرمورد شلاق زدن واين حرف ها از کجا در اوردي اينارو.!!!!@!!!! راستي در موردسپاه امام زمان عرض کنم طلايه داران سپاه حضرت313نفرنداما لشگر ايشان امارت اشتباه است شما بايد بشيني تمام شيعه هايي که بودندوهستند وخاهند بود را به اين امار اضافه کني شايد اونوقت به يه امار تقريبي برسي. ----------------------------------------------------------------- درمورد اينکه چه کساني امام حسين عليه السلام رو به شهادت رسوندندبرو بچرخ تو همين سايت پيدا کن.ببينم تو که واسه ام المومنين عايشه اين صفت رو به کار ميبري وميگي رضي الله عنه واسه اينه که تو اوانو جز اهل بيت ميدوني.مگه امام حسين عليه السلام جزو اهل بيت نيست که اولا نميگي امام بعدش اينقدر وقيحانه در مورد شهادت حضرت صحبت مي کني(مثلا اگه کسي بگه ابولولو با چاقو ؟؟؟عمر را پاره کرد خوشت مياد)وبه کدامين دليل از يزيد ملعون طرفداري مي کني وبه دروغ ميگي بعدش گريه کرده(اگرم به احتمال خيلي خيلي خيلي..... ضعيف همچين چيزي بود مگه فايده داشت نوش دارو بعد مرگ سهراب)خدا تورا جزايي بدهدکه مستحقت باشد. -------------------------------------------------------------- امادر مورد مقام دادن شما نميخواهد مقامي بدهيد ارزاني خلفاي خودتان همان بس که ابن عباس،شافعي،....گفته اندشان نزول300ايه از قران امام علي عليه السلام هستند.وهمين بس که خداوند ان حضرت را نفس رسول الله قرارداده اند ---------------------------------------------------------------- ودر اخرعرض کنم که نکنه منظور پيامبر از اهل بيت عايشه است که خود را مي زده در فقدان رسول شايد!!!!!!!!!!!!!! -------------------------------------------------------------- جناب((من))شما خودتان گفته ايد مي توانيم توجيه کنيم((البته يک راه دارد که اين حديث را توجيه کنيم و آن اينکه بگوييم منظور حضرت عايشه اين نبود، منظورش اين بود که مگر تو رسول الله نيستي پس چرا عدل نميکني؟ اما چون عصباني و جوانسال بود نتوانست منظور خود را درست بيان کند، در غير اين صورت اين حديث محال است که راست باشد، زيرا طعن به خود رسول الله است که چرا عکس العمل نشان ندادند.))پس دليل منطقي نياورديدوفقط بچگانه توجيح کرديد مثل کامنت قبل که همه اش سطحي بود واز روي تعصب؟؟!!!! وبقيه حرف هاتان هم که خودتان گفتيد وخودتان جواب داديد وخودتان هم قبول کرديدودر کل بهتر است به جاي اين همه چرت گفتن برويد دنبال دارويي بگرديد تا کچلي سرتان را رفع کنيد!!!!!!!!!!!!@@@@@@@@@@ ----------------------------------------------------------- جناب((ما))شما هم که جوابتان را گرفتيد وچه خوب جوابي دادندگروه پاسخ به شبهات فرمودندکاربران گرامي به ادرس هاي زير مراجعه کنندوشما را مخاطب قرار نداده اند!!!!!!!! ------------------------------------------------------- جناب پيران هم مانند((ما))جواب گرفته اند ----------------------------------------------------- نتيجه کلي اين که اين لشگر فقط امدندعقده هايشان را خالي کنند وهر چه که اين تندروهاي سني به اينان در مساجدگفته اند رو تحويل دادندوچقدر بد درس پس مي دند. --------- اللهم عجل لوليک الفرج
63   نام و نام خانوادگي:  rrw     -   تاريخ:  23 اسفند 91 - 07:51:05
پاسخ به جناب لغاغع(کامنت 54) جناب لغاغع ! اين همه آسمون وريسمون کردي که به قول خودت بگويي زنان پيامبر از اهل بيت ايشان هستند . ولي متاسفم که ناداني خود را نشان دادي .دوست عزيز اثبات اينکه زنان رسول خدا جزو اهل بيت ايشان نيستند اندکي تعقل مي خواهد. دقت کن. 1- مگر معناي لغوي" صلاه "دعا نيست پس چرا ما از کلمه صلاه فقط به ياد عبادتي خاص که همان نماز است ، مي افتيم. چون رسول خدا صلاه را به نماز تشريع نموده است. بدين ترتيب ديگر ما حق نداريم بگوييم هر دعايي صلاه است!!! 2- اهل بيت رسول الله نيز چنين است .دقت نماييد مثلا آيه تطهير(که در مورد اهل بيت رسول خداست) در خانه ام سلمه نازل شد آيا هيچ همسري خصوصا در خانه خود مي گويد آيا من از آن ها (اهل بيت)هستم؟ پس چرا ام سلمه گفت؟ مي دانيد چرا ،چون او فهميد که منظور رسول خدا شکل ويژه اي از اهل بيتش بود. به معناي ديگر به اهل بيت خود يک حقيقت شرعي داد نه يک حقيقت لغوي. مثالي مي آورم. زماني که گفته شود (حديث الدار) نظرها به کجا منعطف مي شود ، آيا مراد از دار يک خانه معين براي يک شخص معين نيست. 3- هم در حديث ام سلمه هم در حديث عايشه مي بينيم که پيامبر هنگام معرفي اهل بيت خود آنها را در يک کساء حصر کرده و ورود کسي ديگري را اجازه نداده چرا ؟نعوذ بالله ايشان مي خواستند بازي کنند. خير او مي خواست با اين کار فرق بگذارد بين اهل بيت مطهر و اهل بيت غير مطهرش. ايشان بارها همين حصر اهل بيت(مطهر) را تصريح نمودند. زماني که به مباهله رفت همانها را برد وفرمودند:« ان هولاء اهل بيتي». عايشه مي گويد ـ پس از آيه تطهير ،در موارد متعددي هنگام زمان نماز صبح، وقتي پيامبر از جلو خانه فاطمه مي گذشت بلند مي گفت خدايا اينها اهل بيت من هستند . پيامبرچرا چنين مي کرد؟ آيا غير از اين است که مي خواستند با خواندن آيه بفهماند اهل البيت من يک حقيقت شرعيه است. آيا نمي خواست اهل البيت خود رادر محدوده معيني وضع کند . 4- رسول اکرم در حديث ثقلين مي فرمايد: اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي اهل بيتي. دقت نماييد که رسول خدا در اين حديث اهل بيت را عام و به تنهايي بکار نبرده ومي فرمايند "عترتي اهل بيتي" تاکيد مجدد که اهل بيت من عترت من است.(دوستان توجه نمايند اولين معنايي که از عترت حاصل مي شود اولاد ونسل است ونه چيز ديگر) 5- پيامبر بعضي از زنان خود را طلاق داد مثل غزي بنت دودان، اسماء بنت نعمان، عاليه بنت ظبيان که اين آخري حتي با مرد ديگري ازدواج کرد.(قبل ازنزول آيه تحريم ازدواج با زنان پيامبر بود.)با فرض درست بودن عقيده اهل سنت اين افراد ابتدا زناني عادي بودند وقتي که با رسول خدا ازدواج کردند شامل آيه تطهير شده و به قول رسول خدا ،کنار قرآن قرار مي گيرند و زماني که از پيامبر طلاق گرفتند دوباره فردي عادي مي شوندآيا اين تعبير عاقلانه است!!! 6- اصلا چطور مي توان پذيرفت که خداوند با انواع تاکيدات همسران پيامبر را از هر پليدي پاک نموده باشد و رسول خدا آنها را قرين قرآن بداند ولي برخي از آنها را بخاطر صفات واخلاق بدشان طلاق دهد و حتي عايشه را که طلاق نداد مرکز فتنه بنامد.(اين حديث در صحيح بخاري باب ما جاء في بيوت أزواج النبي صلى الله عليه وسلم قرار دارد) 7- همانطور که گفتم در حديث ثقلين پيامبر اهل بيت خود را در کنار قرآن قرار داده. آيا معقول است بگوييم هر اهل بيتي . چراکه رسول خدا حتي سلمان راهم اهل بيت خود معرفي کرده . 4 - اينکه زنان پيامبر هيچيک ادعا نکرده اند که از اهل بيت رسول خدايند، بلکه خلاف آن را نقل کرده اند مويد عرايض بنده است. 5- حتي قرآن اهل بيت ديگر انبياء را داراي مشخصاتي مي داند. خداوند به نوح فرمود «قال يا نوح انه ليس من اهلك»! آيا شما از پسر نزديكتر سراغ داريد ؟ولي اگر پسر هم اهليت نداشته باشد اهل بيت پيامبران نيست. پس دوست عزيز سعي در معرفي کردن عايشه به عنوان اعل بيت رسول خدا تلاشي بي فايده و از روي ناداني است.
64   نام و نام خانوادگي:  يکي     -   تاريخ:  07 فروردين 92 - 02:14:19
با سلام
بهتر بود اقاي شيعه مسلط تر مي اومدن دوما مساءل مهمتري هم هست به جاي اينکه از روي غرض نسبت به ام المومنين عايشه قضاوت کنيم
65   نام و نام خانوادگي:  غلام قنبرسلام لاعليه     -   تاريخ:  19 فروردين 92 - 01:27:30
باسلام.من بحث وجدشمابيروان مولا باشبه ناصبيها راخوندم ومتاسف شدم بعداز1400سال که به اصطلاح مغزشان تکامل يافته اينه منطقشن حالا مولاي چه خون دلي خوردن بماند . اين سلفي به تمام اولياي خدا اهانت ميکنندتا ازعمروهبوبکروعايشه دفاع کنندالبته اگر شنيدي براي دفاع ازدومي اولي هم قرباني شدتعجب نکن چون بوقتش دومي هم فداي بانو عايشه ميکنن.تابوده اينجور بوده توديانتشن . بس وقتي با بيشوايان خودشان اينجور برخورد مي کنندتکليف بقيه معلومه.تو فارسي يه مثلي هست که ميگه.کسيکه با .....///// خداوندجزاي خبرتان دهد اينش
66   نام و نام خانوادگي:   ب ك     -   تاريخ:  31 فروردين 92 - 14:03:33
شيعه يعني گروه . آيا در زمان پيامبر گروهي اقيلي بر خلاف گروه اكثريت بودن . يا در زمان خلفا حتي حضرت علي (رض) مسلمانان در عبادت هاي ظاهري متفاوت بودن . و اکثريت با حضرت علي بيعت مي کردن . . اگه خوارج اهل سنت بودند چرا در اپتدا ودر جنگ جمل ياران علي بودن .آيا جز اين نيست که عبادت ظاهري حضرت علي با همه مسلمانان يکي بود و علت حمايت ايراني جماعت فقط از فرزندان حسين به عنوان اهل بيت چيست .مگه امام حسن از اهل بيت نيست و فرزندانش از اهل بيت نيستن . علت نام گذاري بچه هاامامان شيعه به اسم خلفا چيه جز اينکه آنها همديگر را دوست داشتن . شما مي گي عمر قاتله پس چرا دختر علي زنشه مگه علي ترسو بود که دخترش را به زور به عمر بدهد ودر مقابل قتل زنش چيزي نگويد
ديني ساختگي که بيشتر از سفسطه ومغالطه حمايت مي کند
67   نام و نام خانوادگي:  Aleksandr     -   تاريخ:  03 ارديبهشت 92 - 20:35:36
No qeusiton this is the place to get this info, thanks y'all.
68   نام و نام خانوادگي:  ســــنـگ ِ پــاي ِ قـــزويــن!     -   تاريخ:  04 ارديبهشت 92 - 13:30:12
يعني حقيقتاً دم ِ مرازدهي گرم! خورد يزداني رو...!!! :D يعني واقعا يزداني رو OUT كرد! :)) من نميدونم چطور روي شما ميشه بازم دفاع كنيد! فكر نميكنم ديگه بدتر از اين بشه كسي مفتضح بشه! حالا هي شما جيغ بزن بگو ما پيروز مناظره شديم! :D هر كسي كه يه نخود عقل داشته باشه و صحبت ها رو بشنوه........!!!!! و اوني كه نخواد قبول كنه هم كه اصلا.....!!! :دي البته عادت كرديم! توي مناظرات المستقله ، آقاي دكتر قزويني به همه شكست ِ روايي و تاريخي ِ خودشان اعتراف كردند و واقعا هيچ! (تاكيد ميكنم هيچ!) حرفي براي گفتن نداشت! و به اين موضوع توسط خودشان مهر تاييد خورد! و حقيقتا اون مناظره كه ديگه نور علي نور بود! و تازه هر چيزي كه ميخواستند بهش گفتند و ايشون هم چاره اي جز تاييد و سر تكوم دادن و پذيرش نداشت (فكر نميكرد اينطوري تابلو بشه!) ، حالا در مورد همون مناظره ، همون آقاي قزويني ادعا هايي ميكنه كه فقط ميشه به ايشون و حاميان جيـگرترشون يه لبخنـد مليـح تقديم كنم! :D هيهيههيهيههيي!! :)))) البته يادمان آمد! رابطه قزوين و سنگ !!!!! صفوي هاي جيغيلي حيغيلي! :D حالا اشكال نداره! بزرگ ميشيد يادتون ميره! :))))) بوس بوس! :D
69   نام و نام خانوادگي:  فاطمه املشي     -   تاريخ:  05 ارديبهشت 92 - 01:11:41
يا علي ، سعد من اطاعک و شقي من خالفک
من محب اهل البيتم ، حالا مي خواي اسمش رو بذار صفوي ، اسمش رو بذار رافضي مي خواي بگو هم پيمان يهود و نصارا ، اجدادتون به خود پيامبر صلي الله و عليه و آله و اهل البيت مطهرشون تهمت هاي اينچنيني زده بودند و ايشون مامور به صبر شدند ( واصبر علي ما يقولون و اهجرهم هجراً جميلاً)
70   نام و نام خانوادگي:  عمر احمدزاده ازاشنويه     -   تاريخ:  25 ارديبهشت 92 - 09:59:22
سلام عليكم بااحترام به تمام شنوندگان مناظره وتقدير وتشكر ازتمام مسيولين برنامه به نظر بنده تهمت از طرف اهل سنت به ام المومنين ميباشد واصل دفاع از امالمومنين ميباشد وافرادي كه اهانت كرداند اشتباه كرداند
71   نام و نام خانوادگي:  سرباز گمنام     -   تاريخ:  07 مرداد 92 - 03:43:04
خدا قوت عزيزان... دل ما شيعه ها به شما گرمه... خواهشا برويد در حوزه هاي علميه آنها و محترمانه مناظره کنيد..ممنون
72   نام و نام خانوادگي:  لعنت بر وهابيت     -   تاريخ:  11 مرداد 92 - 12:16:38
با سلام آقاي سنگ پاي قزوين به خودت و مولوي مرادزهي خودت افتخار کن که ثابت کرد که مادرت عايشه به مردان نامحرم توي خانه خودش راه ميداده و با انها همبستر شده احسنت بر شما اين است مذهب شما؟؟؟!!!! خاک عالم به اين افتخار من هم به استاد يزداني افتخار ميکنم که از تهمت هاي زده شده به همسران پيامبر جلوگيري ميکردن ولي اين مرادزهي که خودشو مسلمان ميدونه از اين حديث حمايت ميکرد و نميخواست قبول کنه که اين حديث جعلي هست عحب آدمهايي هستيد بخدا حاضر هستيد هر تهمتي که به پيامبر و همسران پيامبر توي کتابهاي صحيح بخاري و مسلم اومده رو قبول کنيد ولي فقط خدشه اي به اين کتابها وارد نشود!!!!!! اين چه مذهبي ست که توهين پيامبر را احاديث صحيح مي نامند؟ بله آقاي سنگ پاي قزوين افتخار کن که مادرت عايشه با مردان نامحرم همبستر ميشده چون خودت گفتي که مرادزهي خوب مناظره کرده چون اين روايت رو هر طور که ميخواست ضعيف جلوه داده نشه ولي استاد يزداني ميگفت که اين اين روايت از جعليات بني اميه هست و توهين به همسران پيامبر هست ولي..... اين است فرق بين شيعه و سني شيعه ميگه روايات کتب ما بايد بررسي سندي بشه و اکر با اسلام و قران مطابقت نداشت بايد دور انداخته بشه حتي اگر کتاب اصول کافي تهذيب و من لايحضر الفقيه استبصار باشند هيچ فرقي نميکند ولي شما کتب صحيح داريد که معروف به فيلم موهن از کتب موهن ميباشند
من الله التوفيق
73   نام و نام خانوادگي:  امين     -   تاريخ:  10 دي 92 - 11:50:05
هو
سلام
خطاب کامنت 39
در مورد ابن سبا بايد بگويم که حضرت صادق ع ايشون رو لعن ميکنند که باعث ايجاد تفکراتي مضحک نسبت به شيعه شد پ سديگه اين حرفو نزن

74   نام و نام خانوادگي:  خسروي     -   تاريخ:  29 دي 92 - 02:51:00
اگه دين اسلام دست اويز غربي ها کافران و...شده بخاطر سخنان شيعه نيست بخاطر مطالبيه که در کتب اهل سنت نوشته شده بخاطر رفتاريه که بعضي از اهل سنت دارن..تمام فيلم هايي که بر عليه اسلام ساخته ميشه با توجه به رواياتيست که در کتب اهل سنت موجوده.بعضي از اهل سنت يا با تعصب به مسائل نگاه ميکنن و يا خودشونو به درنفهمي زدن.شيعه يک بار هم به همسر پيامبر توهين نکرده. تمام مطالبي که علماي شيعه ميگن همه و همه از کتاب هاي خود شما اهل سنت هستش..شما اهل سنت چرا اينقدر با تعصب و به دور از حقيقت حرف ميزنين اگه مطالبي از صحيح ترين کتابهاي شما بيان ميشه و جوابي ندارين چرا بهانه تفسير و... رو ميگيرين.تمام فيلم هايي که به واسطه غربي ها بر عليه اسلام با توجه به احاديث کتابهاي شما ساخته شده و چهره اسلام رو خراب کرده مطمئن باشين که در آخرت بايد بزرگترين علما و خلفاتون پاسخ گو باشن.انشالله به حق قران که شما با خلفاتون محشور بشين و ما هم با حضرت علي (ع) و اولادش
75   نام و نام خانوادگي:  احمدرضا- چالوسي ريكا     -   تاريخ:  12 بهمن 92 - 13:43:01
سلام و عرض ادب خدمت شيعيان و محبان اهل بيت(ع) و همين طور خدمت اهل تسنني كه بغض اهل بيت رو به دل ندارند
در جواب لغاغع (كامنت شماره 54 تاريخ هفده اسفند 1391) : توئي كه نميفهمي و يا خودتو زدي به نفهمي و همين طور داري جولان ميدي و هر چي در فكر و ذهن پليدت هست داري مينويسي و متاسفانه عزيزان اين سايت هم دارن نمايش ميدند آيا عمربن سعد و شمر و يزيد لعنه الله رو سني ها به درك واصل كردند يا شيعيان حضرت علي (ع) و اينكه اسم معاويه لعنه الله رو با احترام ميبري و مدعي هستي كه امام حسن(ع) با اين خبيث بيعت كرد نه بيعت نكرد با اون آشغال صلح كرد(بعد از مدتي كه باهاش جنگيده بود و از طرفي فرماندهان آن حضرت بنا به دلايلي به ايشان پشت كردند و ...) و در آخر ميخوام به اين طور افرادي كه بغض اهل بيت رو به دل دارند ولي در ظاهر ميگن كه دوستدارش هستند آيا ميشود عشق كسي را به دل داشته باشي و از طرفي با دشمنانشان هم ارادت داشته باشي(ارادت به معاويه لعنه الله و ...) و ما هم اميدواريم شما ها و امثال شماها با اينها محشور بشيد ما شيعيان و اكثر علماي سني اعتقاد دارند كه هر كسي بغض حضرت علي رو به دل داشته باشه حرامزاده هست و من ميگم كه شما بد نيست اين شعر رو كاملا به ذهنت بسپاري
هر كس به ولايت علي (ع) شك دارد دامان عفت مادرش لك دارد
هر كس به ولايت علي (ع) شك دارد با مادر خويش در ميان بگذارد
هر كس به ولايت علي(ع)بد بين است از نسل زنا باشد و او بي دين است
و در آخر خواهشي از مدير وبلاگ دارم متن اين بنده حقير رو به نمايش بزارند و فكر نميكنم مطالب من بدتر از مطالب بعضي از اين وهابي ها باشه.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و ...
76   نام و نام خانوادگي:  حامد بختيارى از اصفهان     -   تاريخ:  27 بهمن 92 - 11:41:15
سلام.من چطور ميتوانم مذهب اهل سنتى را قبول کنم که درحديثى نسبت دروغ به پيامبر ميدهند که ميگفت من خدارادرصورت جوانى ديدم که هنوز موى صورتش درنيامده وخودرا...طبقات الحنابله ج 3و ص81و.. .و چطور ميتوانم قبول کنم که در آيه غار که بهش مينازيد خداوند چه نيکو پرده از چهره ى ابوبکر برميدارد و اورا معرفى ميکند.و چطور ميتوانم قبول کنم که هم کيشانتان در سوريه سر ميبرند،ميسوزاند،ميکشند،و چون
77   نام و نام خانوادگي:   ب حسيني     -   تاريخ:  22 فروردين 93 - 02:46:06
السلام علي من اتبع الهدي




  [1] [2]   صفحه قبل

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما