* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 11 تير 1385 تعداد بازديد: 8891 
ديدار با شيخ محمد بن جميل زينو
 









ديدار استاد سيد محمد حسينى قزوينى

با شيخ محمد بن جميل زينو





شب بعد، مصادف با شب چهار شنبه، 15 ماه مبارك رمضان و 29 آبان بود. بعد از نماز تراويح به دفتر "الاتّصالات" رفته، و همراه آقاى شيخ محمد و سه نفر ديگر از دانشجويان و فارغ التحصيلان ام القرى، سوار ماشين شيخ محمد شده و به منزل آقاى زينو واقع در خيابان عزيزيّه، رفتيم.

تعدادى از علماى يمن نزد شيخ بودند و سؤالاتى از شيخ مى‏كردند و پاسخ او را به دقت مى‏نوشتند.

در آغاز ورود با استقبال خيلى گرم آقاى زينو مواجه شدم و يكى از تأليفات خود را به من داد و گفت: "روزى در مكه، يكى از علماى ايران را ديدم كه عده‏اى اطرافش جمع شده و براى آنان صحبت مى‏كند.

و مقدارى شعر كه سروده خودش بود در اختيار من قرار داد و ديدم اشعار جالبى است در پايان اين كتابم آورده‏ام". و از من خواست كه آن اشعار را بخوانم.

من تمام اشعار را كه حدود دو صفحه كتاب بود خواندم و نسبت به بعضى از ابيات از من سؤالاتى نمود كه توضيح دادم و خوشحال شد.

سپس گفت: "چرا به ما وهابى مى‏گويند؟ با اينكه ما تابع محمد بن عبدالوهاب هستيم و على القاعده بايد به ما محمديه بگويند".

گفتم: "شايد بخاطر اينكه وهاب اسم خداوند تبارك و تعالى است".

خيلى خوشحال شد و با دست خود محكم به روى زانوى من زد و گفت: "بارك اللّه!"

سپس پرسيد: "چرا در "ايّاك نعبد" مفعول به فعل مقدم شده؟"

گفتم: "چون تقديم مفعول به فعل، دال بر حصر است".

باز خيلى خوشحال شد و دوباره با دست خود محكم به روى زانوى من زد وگفت: "بارك اللّه!"

گفتم: "يا شيخ! يك سرى سؤالاتى دارم كه اگر بخاطر آنها مرا متّهم به شرك و زندقه نكنيد، مطرح كنم".

خنديد و گفت: "چرا شما را متهم به شرك كنم؟"

گفتم: "چون بارها شده كه با برادران اهل سنّت بحث مى‏كنيم وقتى از پاسخ عاجز مى‏ماند انسان را به شرك متهم مى‏كنند و يا شروع به اهانت مى‏كنند، و نمونه آن نيز در همين سفر اخير در مسجد النبوى براى من اتفاق افتاد".

سپس قضيه برخورد گذشته آن دو نفر در مسجد نبوى(ص) را براى او نقل كردم. خيلى ناراحت شد و گفت: "كار آنها زشت بوده و اين دور از شأن يك مسلمان است".

گفت: "شما هر سؤالى داريد بپرسيد من جواب مى‏گويم".

گفتم: "شما در يكى از كتابهايى كه براى من فرستاده بوديد در مورد توسل بحث كرديد و در رابطه با عدم جواز توسل فقط به يك روايت استناد كرديد و احاديث ديگر مرتبط با موضوع را نياوريد و اين دور از شأن تحقيق است".

گفت: "كدام روايت، مورد نظر شما است؟"

گفتم: "روايت عمر بن الخطاب كه از صحيح بخارى نقل نموده ايد:

"عن أنس رضى اللّه عنه أنّ عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا استسقى بالعباس بن عبد المطلب فقال: اللّهمّ إنّا كنّا نتوسّل إليك بنبيّنا صلى الله عليه وسلم فتسقينا، وإنّا نتوسّل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا. صحيح بخارى: 4/ 209.

جمله "كنا نتوسل برسول اللّه" مطلق است وشامل حيات و ممات مى‏شود و هيچ قرينه‏اى بر تقييد بر حال حيات نيست.

و علاوه بر آن، نمى‏شود كه يك عمل در حال حيات جايز باشد ولى بعد از حيات شرك باشد".

گفت: "يك مورد نداريم كه صحابه بعد از رحلت رسول اللّه به قبر حضرت رسول متوسل شده باشند".

گفتم: "اتفاقاً روايتى در كتب متعدد شما وارد شده كه يكى از اصحاب به قبر پيامبر متوسل شده است".

يكى از حضار گفت: "گفتن يا رسول اللّه، شرك است".

گفتم: "دراين روايت، كلمه يا رسول اللّه آمده: روايت را خواندم:

روى البيهقي بسنده إلى الأعمش، عن ابن صالح، قال : "أصاب الناس قحط في زمن عمر رضى اللّه عنه، فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم، فقال: يا رسول الله هلك الناس، استسق لأمّتك، فأتاه رسول اللّه صلى الله عليه وسلم في المنام، إئت عمر فاقرأه منّي السلام، وأخبره أنّهم مسقون، وقل له: عليك الكيس.

قال: فأتى الرجل عمر فأخبره، فبكى عمر رضى اللّه عنه، وقال: يا ربّ ماآلوا إلا ما عجزت عنه". تاريخ دمشق: 346/44 و 489/56 الاصابة: 216/6 المصنف لابن أبي شيبة: 482/7، وكنز العمال: 431/8.

شيخ گفت: "اين روايت صحيح نيست".

گفتم: "ابن حجر در فتح البارى و ابن كثير در البداية والنهاية مى‏گويند: اسناد اين روايت صحيح است.

قال ابن حجر روى ابن أبي شيبة باسناد صحيح وقال ابن كثير: فتح الباري: 412/2. في باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا.

هذا اسناد صحيح". البداية والنهاية: 105/7. في واقعة سنة ثماني عشرة.

دستور داد كتاب فتح البارى و البداية و النهاية را آوردند، ولى متأسفانه آدرس صفحه‏اى كه من ياد داشت كرده بودم با آن چاپ تطبيق نكرد.

گفتم: "چاپ اين دو كتاب كه من يادداشت كرده‏ام با چاپ كتابهاى شما تطبيق ندارد، ولى من فردا شب باب مورد نظر را ثبت مى‏كنم و حتى كامپيوتر را اينجا مى‏آورم تا شما عيناً مطلب ياد شده را مشاهده نماييد".

شيخ گفت: "باشد براى جلسه ديگر".

گفتم: "شيخ ابن حزم اندلسى در كتاب "المحلى" مى‏گويد:

"بأنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل النبي(ص) وإلقاءه من العقبة في تبوك".

ثمّ يقول بأنّ هذا من موضوعات وليد بن جميع وهو ضعيف وهالك.

والحال أنّ أرباب الرجال من العامّة وثّقوه كما صرّح بوثاقته العجلي. وقال ابن سعد: كان ثقة وله أحاديث. وأورده ابن حبّان‏ تاريخ الثقات: 465 رقم 1773. الطبقات: 354/6.

في الثقات. وقد نقل الذهبي وابن أبي حاتم عن أبي عبد اللّه بن‏ كتاب الثقات: 492/5.

أحمد بن حنبل قال: قال أبي: ليس به بأس. وعن يحيى بن معين أنّه قال: ثقة وقال أبو حاتم: صالح الحديث. وقال أبو زرعة: لا بأس به‏ الجرح والتعديل: 8/9 رقم 34 وتهذيب الكمال: 35/31.

وقال الذهبي: وثّقه أبو نعيم. تاريخ الإسلام: 661/9.

وأعجب ما ورد في هذا الباب: ماذكره ابن كثير بأنّ عمر بن الخطّاب قال لحذيفة: أقسمت عليك باللّه أنا منهم؟ قال: لا. ولا أبرى‏ء بعدك أحداً. البداية والنهاية: 25/5.


پاسخ داد: "اين مطلب را تاكنون نديده و نشيده‏ام". و دستور داد تا كتاب محلى را بياورند ولى هر چه گشتند، كتاب را پيدا نكردند.

گفتم: "ابن تيميّه مطالبى در رابطه با شيعه آورده كه دروغ محض است و اين مطالب در هيچ كتابى از كتب شيعه موجود نيست و هيچ عالمى از علماء شيعه به اين مطالب عقيده ندارد.

گفت: چه مطالبى آورده؟

در اين وقت مطالبى كه قبلاً از كتاب منهاج السنّة در يك صفحه نوشته بودم به او نشان دادم:

الرافضة لم يدخلوا في الإسلام رغبة ولا رغبة، ولكن مقتاً لأهل الإسلام. وقالت اليهود لا جهاد في سبيل اللّه حتى يخرج المسيح‏ منهاج السنّة: 23/1.

الدجال وينزل سيف من السماء وقالت الرافضة لا جهاد في سبيل الله حتى يخرج المهدي وينادي مناد من السماء.

واليهود يؤخّرون الصلاة إلى اشتباك النجوم وكذلك الرافضة يؤخّرون المغرب إلى اشتباك النجوم.

واليهود تزول عن القبلة شيئا وكذلك الرافضة.

واليهود تنود في الصلاة وكذلك الرافضة.

واليهود تسدل أثوابها في الصلاة وكذلك الرافضة.

واليهود لا يرون على النساء عدّة وكذلك الرافضة.

واليهود حرّفوا التوراة وكذلك الرافضة حرّفوا القرآن.

واليهود قالوا افترض الله علينا خمسين صلاة وكذلك الرافضة.

واليهود لا يخلصون السلام على المؤمنين إنما يقولون السام عليكم والسام الموت وكذلك الرافضة.

واليهود لا يأكلون الجري والمرماهى والذناب.

وكذلك الرافضة واليهود لا يرون المسح على الخفين وكذلك الرافضة.

واليهود يستحلون أموال الناس كلّهم وكذلك الرافضة، وقد أخبرنا اللّه عنهم بذلك في القرآن أنّهم قالوا ليس علينا في الأمّيّين سبيل، سورة آل عمران 75.

وكذلك الرافضة.

واليهود تسجد على قرونها في الصلاة وكذلك الرافضة.

واليهود لا تسجد حتّى تخفق برؤوسها مراراً شبه الركوع وكذلك الرافضة.

واليهود تبغض جبريل ويقولون هو عدوّنا من الملائكة وكذلك الرافضة يقولون: غلط جبريل بالوحي على محمد صلى الله عليه وسلم وكذلك الرافضة.

وافقوا النصارى في خصلة النصارى ليس لنسائهم صداق إنّما يتمتّعون بهنّ تمتّعاً وكذلك الرافضة يتزوجون بالمتعة ويستحلون‏

المتعة. منهاج السنّة: 25/1 - 27.

گفتم: "آيا در ميان صدها هزار شيعه ايرانى كه به مكه مى‏آيند ديده‏ايد كه يك نفر از آنان هنگام نماز بصورت انحراف از كعبه نماز بخواند.

و يا هنگام سلام دادن "سام عليك" بگويد.

و آيا در هيچ كتابى از كتب شيعه مى‏توانيد پيدا كنيد كه عده نساء را نفى كرده باشد، و عالمى از علماى شيعه سراغ داريد كه معتقد به عده طلاق نباشد".

گفت: "ابن تيميه در چه كتابى اين مطالب را گفته؟"

گفتم: "در كتاب منهاج السنّة جلد اول از صفحه 23 تا 30 اين مطالب آمده. و تعجب اينجا است كه در پايان مى‏گويد:

"لو كانت الشيعة من البهائم لكانوا حُمُراً ولو كانت من الطير لكانوا رَخَماً".

اگر كسى اين چنين نسبتى به شما بدهد چه عكس العملى نشان مى‏دهيد؟

جالب‏تر اينكه اين مطالب را از فردى به نام "عبد الرحمن بن مالك بن مغول" نقل مى‏كند كه علماى رجال وى را به شدت تضعيف كرده‏اند.

أحمد بن حنبل مى‏گويد: "خرقّنا حديثه من منذ دهر من الدهور". الجرح و التعديل: 286/5 الضعفاء للعقيل: 345/2 . و در كتاب "الجرح والتعديل" آمده: "كذّاب وابنه أبو بهز أكذب منه". و از يحيى بن معين نقل كرده: رأيته، ليس بثقة، متروك‏ الجرح والتعديل: 310/5. الحديث. الجرح والتعديل: 286/5 و خطيب بغدادى مى‏گويد: "من أكذب الناس". تاريخ بغداد: 341/9.

و از محمد بن عمار الموصلى نقل مى‏كند: "كان عبد الرحمن بن مالك كذّاباً، أفّاكاً، لا يشكّ فيه أحد". و در جاى ديگر مى‏گويد: تاريخ بغداد: 236/10. "كذّاب وكان يضع الحديث. تاريخ بغداد: 236/10.

گفت: "من تاكنون اين مطالب ابن تيميه را نديده‏ام ولى من خودم در بعضى از تأليفاتم در باره شيعه مطالبى نوشته‏ام".

در اين هنگام برخاست و در ميان تأليفاتش جستجو نمود تا يكى از آنها را كه دو صفحه آن را كه در باره شيعه مطالبى نقل كرده بود، آورد و خواند.

بعد گفت: "كتاب الحكومة الإسلاميّة إمام خمينى را ديده‏ايد؟"

گفتم: "بلى!"

گفت: "ايشان مى‏گويد: مقام ائمه از مقام پيامبران و ملائكه بالاتر است، نظر شما چيست؟"

البته من احساس كردم تصميم او از اين سؤال، اعتراف گرفتن از من و سپس حمله كردن است.

گفتم: "من مقلد إمام خمينى نيستم بلكه، خودم صاحب نظر و

مجتهد هستم، بايد مدارك امام خمينى را ملاحظه كنم، اگر چنانچه مستند او روايت صحيح باشد، من هم قطعاً همين عقيده را خواهم داشت و اگر روايات صحيح نباشد به اين نظريه پايبند نخواهم شد".

در اين وقت يكى از علماى يمن كه در جلسه بود، گفت: "در كشور ما بعضى از شيعه ها در اذان "حي على خير العمل" مى‏گويند".

شيخ گفت: "اين خرافات چيست كه شيعيان معتقدند؟ چگونه به خود اجازه اين چنين بدعت را مى‏دهند".

گفتم: "اولا: اين در كتب اهل سنت موجود است كه مسلمين در صدر اسلام اين جمله را در اذان مى‏گفتند و عمر از آن نهى كرد. همانطورى كه قوشجى از علماى بزرگ كلامى اهل سنت گفته:

إنّه (أي عمر بن الخطاب) خطب الناس ، وقال : أيّها الناس ، ثلاث كنّ على عهد رسول اللّه ( ص ) ، أنا أنهى عنهنّ ، وأحرّمهنّ ، وأعاقب عليهنّ ، وهي : متعة النساء ، ومتعة الحج ، وحي على خير العمل. شرح التجريد للقوشجي مبحث الامامة ص 484 ، المسترشد للطبري الإمامي المعاصر للطوسى والنجاشي ص 516 بتحقيق الشيخ أحمد المحمودي، وجواهر الأخبار والآثار ج 2 ص 192 عن التفتازاني في حاشيته على شرح العضدى.

قال العلامّة الحلّي بعد نقل كلام التفتازاني:

وشوكاني هم از كتاب الأحكام يحيى بن الحسين بن قاسم المتوفى 298 آورده: وقد صحّ لنا أنّ حي على خير العمل كانت على عهد رسول الله ( ص ) يؤذن بها ولم تطرح إلا في زمن عمر ، وهكذا قال الحسن بن يحيى روي ذلك عنه في جامع آل محمد ، وبما أخرج البيهقي في سننه الكبرى بإسناد صحيح عن عبد اللّه بن عمر أنّه كان يؤذّن بحي على خير العمل أحياناً. نيل الأوطار ج 2 ص 19.

و ابن حزم نيز گفته: وقد صحّ عن ابن عمر وأبي أمامة بن سهل بن حنيف : أنّهم كانوا يقولون في أذانهم حيّ على خير العمل. المحلى ج 3 ص 160. آخر باب الأذان، و آخر مسألة 331، باب مذاهب العلماء في صفة ألفاظ الاقامة. بتحقيق أحمد محمد شاكر ط. دار الفكر بيروت.

[و از تعدادى از صحابه و تابعين نقل شده كه به هنگام اذان "حيّ على خير العمل" مى‏گفتند: مانند:

1 - عبد الله بن عمر

2 - علي بن الحسين (ع)

3 - سهل بن حنيف

4 - بلال مؤذن الرسول صلى الله عليه وآله

5 - الإمام‏ أمير المؤمنين عليه السلام سنن البيهقي ج 1 / 424 و 425 ، دلائل الصدق ج 3 / 100 عن مبادئ الفقه الاسلامي للعرفي ص 38 ، مصنّف عبد الرزاق ج 1 / 464 و 460 ، جامع ابن أبي شيبة ج 1 / 145 ، الروض النضير ج 1 / 192 ، المحلى لابن حزم ج 3 / 160 ، السيرة الحلبية ط 1382 ه' ج 2 / 105. كنز العمال ج 8 ص 342، ح 23174 و ص 345، ح 23188.

6 - أبي محذورة مؤذن رسول اللّه صلى‏ اللّه عليه وآله جواهر الأخبار والآثار ج 2/ 191. الاعتصام بحبل الله المتين ج 1 ص 308.

7 - زيد بن أرقم

8 - الإمام الباقر عليه السلام‏ البحر الزخار ج 2 / 191 و 192 ، وجواهر الأخبار والآثار ج 2/ 191. نيل الأوطار ج 2 ص 19 عن الأحكام لمحب الطبري، الإمام الصادق والمذاهب الأربعة ج 5 / 283. البحر الزخار وجواهر الأخبار والآثار ج 2 / 192 ، البحار ج 84 / 156.

9 - الإمام الصادق عليه السلام‏] دعائم الإسلام ج 1 / 142 ، البحار ج 84 / 156.

ولأجل المزيد من الاطلاع على هذا الموضوع : راجع: شرح التجريد للقوشجي : 484 ط إيران، دراسات وبحوث في التاريخ والاسلام ج 1 / 233 - 241 ، الصحيح من سيرة النبي ج 3 / 88، للسيد جعفر مرتضى، الفصول المهمة في تأليف الامة للسيد شرف الدين ص 84 ، الغدير ج 6 ص 238، النص والإجتهاد له ص‏199 و241، المنتخب من الصحاح الستة لمحمد حياة الأنصاري ص 134، أضواء على عقائد الشيعة الإمامية لآية اللّه الشيخ جعفر السبحاني ص 474، عن مفاتيح الغيب 10 : 52 - 53 ،


وثانياً: "الصلاة خير من النوم" چيست كه شما در اذان مى‏گوييد؟ بچه هم مى‏داند كه نماز از خواب بهتر است.

وثالثاً: "حى على خير العمل" با ساير فقرات اذان همخوانى دارد.

مانند "حى على الصلاة" و "حى على الفلاح" ولى "الصلاة خير من النوم" با آن فقرات هماهنگى ندارد".

گفت: "ما "الصلاة خير من النوم" را فقط در نماز صبح مى‏گوييم".

در اين وقت ساعت حدود 2 بعد از نصف شب بود كه جلسه پايان پذيرفت. شيخ به دانشجويان حاضر در جلسه، مطالبى گفت كه من متوجه نشدم و به اميد اينكه جلسه فردا شب ادامه دارد از ايشان خدا حافظى كرديم.








دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  كيوان توكلي     -   تاريخ:  04 بهمن 87 - 00:00:00
سلام.دست شما درد نكند...
2   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  20 اسفند 87 - 00:00:00
يا الله سلام جالب بود مي شود بگويد ايا جناب قزويني فردا شب اثبات كرد كه اين احاديث را در كتاب فتح الباري و يا بدايه و نهايه امده باشد خيلي ممنون مي شوم پاسخم را بدهيد
جواب نظر:

به نام خداوند مهربان
فردا شب كه بنا بود به منزل شيخ جميل بن زينو برويم ، دانشجويان به اشاره شيخ جميل ما را به منزل دكتر غامدي از اساتيد دانشگاه ام القري بردند و حدود سه ساعت بحث و مناظره د موضوعات مختلف انجام گرفت كه تفصيل آن در كتاب (قصة الحوار الهاديء) آمده است.
البته در يكي از جلساتي كه با دكتر غامدي داشتم عين عبارت ابن حجر را از كتاب  فتح الباري ج 2 ص   412، باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا، و كتاب البداية والنهاية ج 7 ص   105، واقعة سنة ثماني عشرة، براي ايشان خواندم و هيچگونه دفاعي نداشت .

حسيني قزويني

3   نام و نام خانوادگي:  ايمان     -   تاريخ:  27 ارديبهشت 88 - 00:00:00
انشاالله خداوند متعال جناب ايت الله حسيني قزويني رو با مادر گراميش فاطمه زهرا محشور كنه چون از شيعه علي بن ابيطالب دفاع كرده.
4   نام و نام خانوادگي:  مريم     -   تاريخ:  23 خرداد 88 - 00:00:00
زنده بادتشيع وزنده بادآقاي قزويني که مدافع ورزيده ،شجاع وراستين اسلام ناب محمدي (ص)است.
5   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  20 شهريور 89 - 16:35:28
با سلام خيلي جالب بود! خدا شما و آقاي قزويني رو خير بده. اگر امکانش هست ترجمه عبارات عربي را هم بنويسيد. ممنون
6   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  20 شهريور 89 - 18:14:46
سلام آقاي قزويني، خدا خيرتون بده. من از اين‌جور مباحث واقعا لذت مي‌برم. ولي از طرفي ناراحت هم مي‌شم که چرا تعصبات مانع يافتن راه حق مي‌شه. تعصب تو همه مسائل موجب عقب موندگيه. چه در مسائل مذهبي چه سياسي ... اميدوارم روزي برسه که علماي سني، آقاي دکتر محمد تيجاني سماوي رو الگوي خودشون قرار بدن که با کنار گذاشتن تعصبات و با نيت يافتن راه حق و گرفتن مسائل مشترک شيعه و سني و بعد گرايش به مذهب برتر، سعادتمند شدند ...
7   نام و نام خانوادگي:  علي عسكري     -   تاريخ:  25 آبان 89 - 12:13:57
سلام
خدا به شما اقاي قزويني سعادت دنيا و اخرت را عطا كند.
يا علي
8   نام و نام خانوادگي:  مجتبي     -   تاريخ:  11 فروردين 90 - 14:55:30
سلام عليكم

كثر الله امثالكم
9   نام و نام خانوادگي:  حمزه     -   تاريخ:  17 مرداد 90 - 13:19:54
با سلام آيا شكست خوردن دكتر قزويني در شهرستان مهاباد از اساتيد ْآن شهرستان طبق گفته ي آقاي ملازاده واقيعت دارد؟ خواهشمنديم جواب را بدهيد. والسلام
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

در جلسه مهاباد چند جوان وهابي قصد به هم زدن جلسه جناب دكتر قزويني را داشتند كه در پايان جلسه مولويان رده بالاي اهل سنت خود از اين وضعيت و اهانت عذرخواهي كردند و حق را به جناب دكتر قزويني دادند و اصلا مناظره‌اي نبوده است ، تنها چند بار قطع سخنان جناب دكتر قزويني بود !

آقاي ملازاده بهتر است كمي در مورد مناظره خودش با جناب دكتر قزويني سخن بگويد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

10   نام و نام خانوادگي:  سيد عباس علوي نژاد     -   تاريخ:  11 آبان 90 - 16:30:33
از خداي متعال مي خواهم تا ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالي به اقاي قزويني ومقام معظم رهبري عمر با برکت بدهد
11   نام و نام خانوادگي:  علي نبا العظيم     -   تاريخ:  07 بهمن 90 - 12:40:15
اگر تا قيام قيامت هم مناظره باشد جناب قزويني پشت اين سنت شکنان را به خاک بزند باز اينها ايمان نمياورند.
همين طور داريم تو قران بعد از رد کردن قوم بني اسرايئل از دريا باز انها مشرک شدن
اگر هزار بار نام علي در قران ميامد باز هم همين بودند و ايمان نمياورند.

اين ايه براي ما همه چيز را روشن مي کند.

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ
بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (179)اعراف

و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. [چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏ ماندگانند.179اعراف

حالا اين آيه چه ربطي داره

رواياتي داريم که پيامبر خطاب علي(ع)فرمود: تو نبا عظيمي عيون اخبار الرضا- عليه السلام- ج2ص6

همين بس که در سوره نبا داريم "عَمَّ يَتَسَاءلُونَ "(درباره چه چيز از يکديگر ميپرسند)
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (از ان خبر بزرگ)
تو اين سوره حجتي هست اگر چشمانتان را باز کنيد(سوره اعراف بالا يادتون نره بايد چشمانتون رو باز کنين)
عم توي اين آيه مفعول است يعني "درباره چه چيز "همين کلمه(عم) ابجدش ميشه 110
جالب بدونين (که قطعا ميدونين)ابجد نام امير المومنين علي= 110 است.
يه بار ديگه اين ايه رو مرور کنيم منتها به جاي کلمه ابجدشو ميزاريم
110يَتَسَاءلُونَ (درباره110از يکديگر ميپرسند)
عن نبا العظيم (110=نبا العظيم)
جالبه ايه بعديش ميگه

الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (که درباره آن باهم اختلاف دارن)
روشنه "هم فيه" (درباره آن) توي اين آيه عطف به همون نبا عظيم رو داره ميگه
اوضاع داره جالب ميشه
دو تا ايه بعد به شدت درباره يه چيزي قران تاکيد کرده
كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ نه چنان است به زودي خواهند دانست باز هم نه چنان است بزودي خواهند دانست.
يعني در آينده نزديک اتفاقي خواهد افتاد و اين اختلاف روشن ميشه و همه ميفهمن که نبا عظيم کي بوده و خواهند فهميد که در قران به چه کسي اشاره شده البته اگر چشمانتان را باز کنيد!!!!!!!!!!!!

تو پرانتز بگم (تو قران بي نهايت اسرار وجود داره .لابد همين طوري اتفاقي سوره کوثر زماني نازل ميشه که پيامبر را اذيت ميکردند و ميگفتند تو ابتري چون پسرهايي که از او بدنيا ميامد از دنيا ميرفتند بعد خدا اين سوره را نازل کرد فرمود ما به تو کوثر اعطا کرديم و از حضرت زهرا حسين وحسن(ع) بدنيا امد.
(سوره کوثر 18 تا نقطه داره = سن حضرت زهرا 18سال )
به اميد روزي که از اين اسرار قراني بيشتر پيدا کنيم
به اميد نزديک شدن ظهور پسر فاطمه

12   نام و نام خانوادگي:  جواد موسوي     -   تاريخ:  18 مرداد 92 - 12:33:27
بخدا قسم اين آقاي آيت الله قزوني اينقدر دروغ ميگويد که اگر بگويد ماست سفيد هست من باورنميکنم.
13   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  19 مرداد 92 - 09:02:17
الله اکبر

با سلام

شماره 1-13 اول بيا اثبات کن اسمت همينه که ميگي بعد نطر بده ... دروغگو پست ... مگه مجبوري دروغ بگي ؟؟؟

لبيک يا علي
14   نام و نام خانوادگي:  سيد وحدت هاشمي     -   تاريخ:  21 مرداد 92 - 03:06:24
کامنت 12 هر کي ندونه من که ميدونم کجات داره مي سوزه شما برو آب بکش
15   نام و نام خانوادگي:  محسن م     -   تاريخ:  11 مهر 92 - 06:55:26
سلام به همه جزء 12
اول دهنت رو آب بکش بعد در مورد آيت الله قزويني صحبت کن
حتما اون حيدري راست ميگه
سر شبکه کلمه خبثه شرط بندي ميکنه(انگار جاهل نميدونست شرط بندي حرامه)اگه روايتي از هر امامي بياريد که در قبر از امامت سوال ميشه ما شبکه رو به شما ميديم فيلمش تو سايت http://www.aparat.com هست
بعد که جواب رو تو شبکه جهاني ولايت بهش دادن هر هفته ميومد ميگفت:بعداز چند هفت هنوز شعيان جواب ما رو ندادند
اينطور اگه دروغي ديدي بيا مطرح کن نه همينطوري اون آقا دروغ گوست




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما