* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 12 آبان 1385 تعداد بازديد: 411 
وضو از ديدگاه فريقين: المسح علي الرجلين از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام (2)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 المسح علي الرجلين از ديدگاه ائمه عليهم السلام (2)                                                                             12/08/85

روايت سوم:

ما اخبرني الشيخ عن ابي القاسم جعفر بن محمد. عن محمد بن يعقوب، عن علي بن ابراهيم، عن أبيه  و محمد بن اسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا عن حماد بن عثمان، عن حريز، عن زراره.

از اين‌جا سند کلا عوض شد. در کتاب تهذيب و استبصار در اول سند هر کجا نام جعفر بن محمد مي‌آيد، منظور جعفر بن محمد قولويه صاحب کامل الزيارات از اجلاء فقهاي شيعه بوده و از اساتيد مرحوم شيخ مفيد است. اگر مستقيم محمد بن يعقوب نقل کند، دو تا واسطه حذف شده است. طريق شيخ طوسي به محمد يعقوب، شيخ مفيد است و جعفر بن محمد قولويه. در آخر تهذيب هم آمده است. علي بن ابراهيم صاحب تفسير از اجلاء است و کسي شبهه‌اي در وثاقتش ندارد. در کافي حدود هفت‌هزار روايت وجود دارد که در سندش ابراهيم بن هاشم قرار گرفته است.  از اين 16 هزار روايت نصفش از اين پدر و پسر هست. اگر بنا باشد ما در نماز وتر مان يکي از مؤمنين را دعا کنيم که حق بزرگي بر گردن ما شيعه‌ها دارد، علي بن ابراهيم و پدر بزرگوارش ابراهيم بن هاشم هستند. و تمام اين روايات را ابراهيم بن هاشم در دانشگاه کوفه از تربيت شدگان مکتب امام صادق و امام باقر فرا گرفت و آمد در قم منتشر کرد. و در شرح حالش مي‌خوانيم:

اول من نشر حديث الکوفيين بقم.

ما توثيق صريح در باره ابراهيم بن هاشم نداريم. فقط عبارتي است که مرحوم سيد بن طاووس دارد که در يک روايتي که در سندش ابراهيم بن هاشم وجود دارد، مي‌گويد:

تمام روات آن ثقه هستند و روايت صحيحه هست.

آقاي خويي اقوال بزرگان را نقل مي‌کند که بزرگان ما؛ چه علامه حلي باشد، چه استادش بزرگوارش محقق باشد، فرزند بزرگوارش فخر المحققين باشد، يا محقق کرکي، شهيد اول، شهيد ثاني، صاحب مجمع الفائده و البرهان، مقدس اردبيلي، صاحب مدارک، صاحب مدارک، فاضل هندي، کشف اللثام، مرحوم خوانساري، صاحب جواهر‌، صاحب حدائق همه اين‌ها از روايت ابراهيم بن هاشم تعبير مي‌کنند به حسنه. يعني صحيحه تعبير نمي‌کنند؛ ولي آقاي خويي رحمت الله عليه و بعضي از معاصرين، حتي حضرت امام تعبير مي‌کنند به صحيحه و عبارت‌هايي که در باره ابراهيم بن هاشم هست را آقاي خويي نقل مي‌کند و در آخر مي‌گويد:

لا ينبغي الريب في وثاقة الرجل.

شبهه‌اي نداريم در وثاقت ابراهيم بن هاشم.

و لذا به نظر ما هم با توجه به ادله احاديث ايشان صحيحه هستند. البته فرقي نمي‌کند؛ چون فقهاي ما هم به حسنه عمل کرده‌اند و هم به صحيحه. فقط يک جا به مشکل بر مي‌خوريم و آن اين که دو تا روايت داشته باشيم که با هم متعارض باشند، در يک سندش ابراهيم بن هاشم باشد مي‌شود حسنه، در روايت ديگر همگي صحيحه باشند، روايت صحيحه مقدم مي‌شود. و گرنه در غير موارد تعارض عملا هيچ فرقي نمي‌کند.

محمد بن اسماعيل هم، منظور محمد بن اسماعيل نيشابوري است و ثقه است. کلمه «جميعا» هم هر کجا مي‌آيد، پايان هيلوله است. يعني محمد بن يقوب از دو کانال نقل کرده است:

1 . محمد بن يقعوب، عن علي بن ابراهيم، عن ابراهيم بن هاشم، عن حماد.

2 . محمد بن يعقوب، عن محمد اسماعيل،‌ عن فضل بن شاذان، عن حماد بن عثمان.

يعني ابراهيم بن هاشم و فضل بن شاذان دو تايي، نقل کرده‌اند از حماد بن عيسي. ما دو تا حماد داريم:‌ يکي حماد بن عثمان، و يکي حماد بن عيسي که هر دو امامي و ثقه و از اصحاب اجماع هستند و مشکلي نداريم و غالباً هم در يک طبقه هستند. هم شاگردانشان مشترک است و هم استاتيدشان و اين اشتراک ضرري به اعتبار روايت نمي‌زند به اعتبار وثاقت کلي الحمادين.

حريز هم هر کجا به صورت مطلق مي‌آيد، منظور حريز بن عبد الله سجستاني است و ثقه است و هيچ شکي ندارد. زراه هم که وضعش معلوم است.

 

روايت چهارم:

 اين روايت از نظر سند خيلي محکم نيست.

خبر سالم و غالب بن هذيل.

اخبرني الشيخ ايده الله، اخبرني احمد بن محمد بن الحسن، عن أبيه، عن الحسين حسن بن أبان و محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد بن عثمان، عن سالم و غالب بن هذيل قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن المسح على الرجلين؟ فقال: هو الذي نزل به جبرئيل .

 وسائل الشيعة (آل البيت)، ج1، ص419 و تهذيب الأحکام، الشيخ الطوسي، ج 1، ص 63 و الاستبصار، الشيخ الطوسي، ج1، ص64.

در اين سند دو «واو هيلوله» وجود دارد که هر واوي سند را تبديل به دو سند مي‌کند که سند چهار طريق پيدا مي‌کند:

1 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن ابن أبان، عن محمد بن يحيي، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن سالم، عن المعصوم.

2 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن أبان‌، عن محمد بن يحيي،‌ عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن غالب، عن المعصوم.

3 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضاله، عن حماد، عن غالب، عن المعصوم.

4 . احمد بن محمد، عن أبيه، عن محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن حماد، عن سالم، عن المعصوم.

اين در حقيقت روش تشخيص دادن رواياتي است که «واو هيلوله» دارد. همه اين طريق مي‌رسد به غالب و سالم، روات قبل از اين دو وضعش روشن است که قبلا گفتيم. سالم بن هذيل توثيق صريحي ندارد؛ يعني مدح و ذمّي در باره ايشان وارد نشده است. مرحوم مامقاني دارد:

لم أقف فيه الا علي رعاية حماد بن عثمان عنه.

در اين‌جا بحث اصحاب اجماع در اين‌جا نتيجه مي‌دهد. اگر ما معتقد شديم که واقعا قاعده اصحاب اجماع درست است و گفتيم:

«من روي عنه واحد من اصحاب الإجماع فهوه ثقه »

هرکس که اصحاب اجماع از او نقل روايت کنند، او ثقه است.

 اين روايت صحيح است؛ چون حماد بن عثمان از اصحاب اجماع است. و اگر نه اين قاعده را قبول نداشتيم، اين روايت از درجه اعتبار ساقط است؛ ولي از آن‌جايي که ما روايت صحيح با اين مضمون داريم، ضعف سند روايت، ضرر به اعتبار روايت ما نمي‌زند. ضعيف هم باشد براي ما مي‌شود مؤيد.

همچنين در باره غالب بن هذيل، ما هيچ دليلي بر وثاقت ايشان نداريم، نه کشي و نه نجاشي و نه شيخ در باره ايشان توثيقي ندارند و ما هستيم و قاعده اصحاب اجماع.

روايت پنجم:

روايت آخر ما در اين جا صحيح بزنطي است:

اخبرني الشيخ، اخبر احمد بن محمد بن الحسن، عن أبيه، عن الحسين بن حسن بن أبان، عن الحسين بن سعيد اهوازي، عن احمد بن محمد

هرجا احمد بن محمد، که بعد از حسين بن سعيد قرار گرفته بود، نه احمد بن محمد بن خالد است و نه احمد بن محمد بن عيسي، بلکه احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي است. در واقع ما با سه احمد بن محمد مواجه بوده‌ايم.

کافي اين‌گونه دارد:

عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد‌، عن احمد بن محمد بن أبي نصر عن أبي الحسن الرضا  عليه السلام.

دو تا احمد بن در يک سند است که اولي احمد بن محمد بن عيسي است و دومي احمد بن محمد بن أبي نصر بزنطي. مراد از واژه «عدة من اصحابنا » که در اسانيد روايات مي‌آيد چيست، به آخر سؤال 126 و 127 کتاب المدخل في علم الدرايه مراجعه کنيد. اگر بتوانيد شعر مرحوم سيد بحر العلوم را در اين باره حفظ کنيد خيلي بهتر است.

اين واژه را که در آخر رجال پايه هشت بحث کرده‌ايم. عمده اين گونه روايات مال کليني است. کليني سه نوع «عدة» دارد: 1. در اول سند؛ 2. در وسط سند؛ 3. در آخر سند. آن‌هايي که در وسط و آخر سند هست، غالب علما آن را توثيق نمي‌کنند. مگر بگوييم تعبيري است از کليني حداقل سه چهار نفر هستند. اگر اين عده مال کليني باشد ما قبول مي‌کنيم؛ ولي آن چه در وسط سند يا آخر سند وجود دارد، معمولاً مال راوي قبل است. حالا اين رواي قبل کي باشد؟ يک دفعه زراره يا حسين بن سعيد اهوازي و... است که مي‌گويد عدة من اصحابنا که ما مي‌بوسيم و روي سر مان مي‌گذاريم. يک بار هم افراد گمنامي که وثاقت خودشان براي ما محرز نيست اين ادعا را مي‌کنند. مرحوم محدث نوري در خاتمه مستدرک تمام اين‌ها را مفصل بحث کرده است و مرحوم کلباسي در آخر جلد دوم کتابش مفصل بحث کرده است و به يک نتيجه قاطعي نرسيده است و بنده هم در حاشيه سماع المقال تا آن‌جا که توانسته‌ايم آورده‌ايم.



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما