* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 26 آبان 1385 | تعداد بازديد: 474 | |
وضو از ديدگاه فريقين: بررسي حديث ويل للاعقاب (2) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
26/08/85
در صحيح بخاري، ج1، ص56 باب من رفع صوته بالعلم از عبد الله بن عمرو بن عاص آورده است: عن عبد الله بن عمرو قال تخلف النبي صلى الله عليه وسلم في سفرة سافرناها فأدرکنا وقد أرهقتنا الصلاة ونحن نتوضأ فجعلنا نمسح على أرجلنا فنادى بأعلى صوته ويل للأعقاب من النار مرتين أو ثلاثا. صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 21 اين را صحيح مسلم، ج1، ص131 دارد و ديگر محدثين همگي اين روايت را نقل کردهاند. من حدود چهار روايت از صحيح مسلم آوردهام که وقتي اين روايتها کنار هم ديگه قرار ميگيرند معنا پيدا ميکنند. در روايت ديگر از صحيح مسلم در صفحه 131 ح593 چاپهاي جديد: عن عبد الله بن عمرو قال رجعنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم من مکة إلى المدينة حتى إذا کنا بماء بالطريق تعجل قوم عند العصر فتوضؤا وهم عجال فانتهينا إليهم وأعقابهم تلوح لم يمسها الماء فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ويل للأعقاب من النار أسبغوا الوضوء. صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 147 اولا در اين حديث سفر معنا شد که سفر، سفر مکه به مدينه بوده است و البته ابن حجر دارد که مراد حجة الوداع است و ثانيا آمد گفت: «فتوضؤا وهم عجال» مردم با عجله وضو ميگرفتند و در ادامه پيامبر فرمود «أسبغوا الوضوء»؛ يعني نيکو وضو بگيريد. رواياتي ديگري که «اسبغوا» دارد، اين اسبغوا را براي ما معنا ميکند. مثل روايت رفاعه که ميگويد مراد از «اسبغوا» چيست. روايت سوم که هم در بخاري هم در مسلم است: محمد بن زياد قال سمعت أبا هريرة وکان يمر بنا والناس يتوضؤن من المِطهرة قال أسبغوا الوضوء فان أبا القاسم صلى الله عليه وسلم قال ويل للأعقاب من النار صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 49 . در صحيح مسلم با کمي تفاوت نقل شده است : عن محمد بن زياد عن أبي هريرة انه رأى قوما يتوضؤن من المطهرة فقال أسبغوا الوضوء فانى سمعت أبا القاسم صلى الله عليه وسلم يقول ويل للعراقيب من النار (صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 148 ) روايت چهارم از سالم مولي شداد است: عن سالم مولى شداد قال دخلت على عائشة زوج النبي صلى الله عليه وسلم يوم توفي سعد بن أبي وقاص فدخل عبد الرحمن بن أبي بکر فتوضأ عندها فقالت يا عبد الرحمن أسبغ الوضوء فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ويل للأعقاب من النار. صحيح مسلم، مسلم النيسابوري، ج 1، ص 147 پس ما چهار روايت در صحيحين داشتيم. يک روايت از عبد الله بن عمرو عاص داشت که: «فجعلنا نمسح على أرجلنا» ما همگي داشتيم مسح ميکشيديم. روايت دوم دارد که «تعجل قوم عند العصر وأعقابهم تلوح لم يمسها الماء» اين اعقاب شان روشن بود و آب به آنجا نرسيده بود، حضرت فرمود: «ويل للأعقاب من النار اسبغوا الوضوء » روايت سوم و چهارم هم اين که در سفري بوده يا نه فقط داشت «اسبغوا الوضوء» وضو را کامل بگيريد. حالا بايد ببينيم که اين «اسبغوا الوضوء» به چه معنا است. در روايت رفاعه که حاج آقاي سبحاني هم آورده بودند، ولي بدون اين که روي سند روايت کار بشود. از صحاح سته، سنن ابن ماجه، سنن أبو داود و سنن نسائي آوردهاند. يعني سه تا از صحاح سته اين روايت را آوردهاند. عن عمه رفاعة بن رافع، أنه کان جالسا عند النبي صلى الله عليه وسلم فقال " إنها لا تتم صلاة لأحد حتى يسبغ الوضوء کما أمره الله تعالى. يغسل وجهه ويديه إلى المرفقين، ويمسح برأسه ورجليه إلى الکعبين. سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، ج 1، ص 156. البته سنن نسائي و أبي داود با تفاوتهايي اين گونه نقل کردهاند. «کما أمره الله تعالى» اشاره به آيه 6 سورة مائده (آيه وضو) دارد. پيغمبر در اين حديث خيلي شفاف حرف زده است. معناي اسباغ الوضو اين است؛ يعني همان چيزي که خداوند در قرآن فرموده است. اين روايت را طحاوي از بزرگان اهل سنت در شرح معاني الاخبار، ج1، ص35 آورده است. سيوطي در درّ المنثور، ج2، ص262 به همين شکل آورده است. حاکم نيشابوري در مستدرک الصححين تعبيرش اين است: فقال رسول الله صلى الله عليه وآله انها لا تتم صلاة أحد حتى يسبغ الوضوء کما امره الله عز وجل يغسل وجهه ويديه إلى المرفقين ويمسح رأسه ورجله إلى الکعبين... هذا حديث صحيح على شرط الشيخين. المستدرک، الحاکم النيسابوري، ج 1، ص 242 . بحث سندي حاکم : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين بعد أن أقام همام بن يحيى اسناده فإنه حافظ ثقة وکل من أفسد قوله فالقول قول همام ولم يخرجاه بهذه السياقة إنما اتفقا فيه على عبيد الله بن عمر عن سعيد المقبري عن أبي هريرة وقد روى محمد بن إسماعيل هذا الحديث في التاريخ الکبير عن حجاج بن منهال وحکم له بحفظه ثم قال لم يقمه حماد بن سلمة «على شرط الشيخين» يعني شرايطي را که بخاري و مسلم براي آوردن در صحيحشان کردهاند در اين روايت وجود دارد. بخاري يک شرايطي داشت که رواياتي را ميآورد که داراي آن شرايط بوده است. عبارت اخرايش اين است که جايش بود که بخاري و مسلم اين حديث را در صحيحين بياورند؛ چون شرايط آن را داشت؛ ولي نياوردهاند. ذهبي از استوانههاي رجالي اهل سنت است که از او تعبير ميکنند به امام الجرح و التعديل. ايشان بر حرفهاي حاکم يک تقريضي زده است آمده بعضي از رواياتي را که از ديدگاه خودش صحيح نبوده است، گفته به نظر من صحيح نيست. بعضي از روايات را گفته است که صحيح است در بعضي ديگر هم اظهار نظر نکرده است. ميگويند که اگر ذهبي هم در يک روايت گفت صحيح است و حاکم هم گفت صحيح است، به منزله ورود روايت در بخاري و مسلم است. اين روايت رفاعه از رواياتي است که ذهبي هم آنرا صحيح مي داند( تنقيح التحقيق في أحاديث التعليق، الذهبي، ج1، 162). پس از نظر سند ما مشکلي نداريم. جايش بود که آقاي سبحاني هم اين بحث را ميآوردند؛ چون آنچه که به يک روايت اعتبار ميدهد، بحث سندي است. روايت رفاعه را هم سه تا از صحاح سته آوردهاند و هم حاکم و ذهبي تصحيح کردهاند. و خيليهاي ديگر از علماي اهل سنت آن را نقل کردهاند. نکتهاي که از اين روايت استفاده ميشود اين است که وقتي پيامبر فرمود: «ويل للأعقاب من النار» خطاب پيامبر به «قوم عجال» است نه به عموم مردم. کساني که با عجله وضو ميگرفتند؛ يعني معلوم است که «ويل للأعقاب» متوجه ماسحين نيست. من دو تا نکته اساسي ميخواهم در اين جا داشته باشم: نکته اول اساسي اين است که: «فجعلنا نمسح على أرجلنا» و از آن طرف هم «قوم عجال» دارد، خطاب پيامبر متوجه آقاي عبد الله بن عمرو بن عاص نيست؛ بلکه خطاب به «قوم عجال يتوضؤون» است. در روايتهاي بعدي هم بود که: «تلوح اعقابهم لم تمسها الماء» يعني اينها يا مسح نکشيده بودند يا خيلي جزئي روي پاي اينها آب نرسيده بودد؛ يعني آنها مسح غلط ميکردند. يعني تمام روي پا را آب نگرفته بود که پيامبر آن سخن را فرمود. اصلا اسمي از غسل نيست، اسمي از اين که شما مسح نکشيد نيست. فرض کنيم که مسح براي کل پا واجب بود؛ ولي آنها تمام پا را مسح نکشيده بودند. نکته ديگر که در اين جا هست، آنچه ميتوان از اين روايت استفاده کرد، ان المستقاد من اللفظ المتفق عليه غير ذلک فإن الراوي يقول تخلف النبي عنا في سفرة سافرناها هذة السفرة کان بعيد نزول آية المائدة عند رجوع من المکة الي المدينة. فتح الباري، ج1، ص213 . البته اين نقل قول را بنده از ابن حجر در فتح الباري پيدا نکردم بعد در اين جا که پيغمبر اکرم ميفرمايد: «ويل للأعقاب من النار» در همه روايتها يک نکتة ظريف وجود دارد که ميگويد: «ارهقتنا الصلاة» ما نماز را به آخر وقت انداخته بوديم. يا «قوم عجال» نزديک بود نماز قضاء شود، داشتند با عجله وضو ميگرفتند و ميخواستند نماز بخوانند که حضرت فرمود: «ويل للأعقاب من النار» اصلا اين جا کلمه اعقاب به معناي پا نيست؛ بلکه به معناي نسلهاي آينده است؛ يعني واي بر نسلهاي آيندهاي که «يؤخرون الصلاة الي آخر وقتها» در حقيقت نماز را در غير وقت ميخوانند و رعايت اول وقت را نميکنند. اين در حقيقت عبارت اخري «فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (الماعون / 4ـ 5) است. در ذيل آن آيه سيوطي در درّ المنثور، ج8، ص642، ميگويد: وأخرج أبو يعلى وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم والطبراني في الأوسط وابن مردويه والبيهقي في سننه عن سعد بن أبي وقاص قال سألت النبي صلى الله عليه وسلم عن قوله الذين هم عن صلاتهم ساهون قال هم الذين يؤخرون الصلاة عن وقتها قال الحاکم والبيهقي الموقوف أصح. الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 6، ص 400 . و روايت ديگري را نيز به همين مضمون نقل ميکند که : وأخرج ابن جرير عن ابن عباس في قوله الذين هم عن صلاتهم ساهون قال الذين يؤخرونها عن وقتها . (همان) در روايت بخاري هم که دارد ما تأخير انداخته بوديم تا آخر وقت. نماز رسيده تا لحظات آخر که فرمود: «ويل للأعقاب من النار». الاعقاب، نحن تأخرنا الصلاة الي آخر وقتها. در آيه شريفة «ويل للمصلين» هم ميگويد: «الذين يؤخرون الصلاة عن وقتها». پس اين روايت هيچ ارتباطي به ما نحن فيه ندارد. پيغمبر که ميفرمايد «ويل للأعقاب» يعني واي بر نسلهاي آينده که نماز را به آخر وقت مياندازند. آنها نميتوانند به اين روايت استدلال کنند؛ ولي ما ميتوانيم؛ چون دارد که: «کنا نمسح علي ارجلنا». اين جا ثابت است بر اين که مسح بر ارجل بوده است. اصلاً ارتباطي به بحث غسل ندارد. مسح ثابت است، بعد از نزول آيه شريفه هم بوده است؛ چون آخرين سفري است که مردم از حجت الوداع برميگردند. اين روايت در زمان پيامبر که صادر نشده است، بعد از اين که اختلافات آمده است، صادر شده. ميخواهد بگويد که ما در زمان پيامبر هم ما مسح ميکرديم. تعريضي است که بر کساني که طرفدار غسل رجلين هستند. سؤالاتي از ابن قدامه: صريح صحيح بخاري ابن بود که: «فجعلنا نمسح علي ارجلنا » آخرين سفر پيغمبر هم بوده است ما چند سؤال طرح ميکنيم: 1 . آيا اين که آقاي عبد الله بن عمرو عاص که ميگويد: همگي مسح ميکرديم، وظيفه آنها تا آن زمان غسل بوده و مسح کردهاند؟ که پيامبر فرمود: ويل للأعقاب »؛ يعني «ويل للماسحين من النار ». اين آقايان که مسح ميکردند، آيا وظيفه آنها غسل بوده و اين وظيفه را ترک کرده بودند و مخالفت امر شارع کرده بودند؟ و پيامبر گفت: واي بر شما. يعني کل اين مردم ترک امر شارع کرده بودند؟ ويل در حقيقت دلالت بر مخالفت با امر شارع ميکند. يعني جهنم خواهند رفت کساني که الآن مسح ميکنند. آيا حاضريد به اين ملتزيم باشيد؟ و اين با عدالت صحابه نميسازد. 2 . اصلا به طور کلي هيچ امري پيامبر در باره غسل يا مسح نکرده بود، اين آقايان صحابه که مسح کردهاند از پيش خودشان برداشتشان اين بود، از آيه اين را استفاده ميکردند که وظيفهشان مسح است، پيغمبر فرمود که واي بر شما چرا مسح ميکنيد. اين با مبناي شما نميسازد. اگر واقعا يک عبارت صريحي از سوي شارع نيامده است، نهي صريحي نيامده است و اينها مخالفت نهي نکردهاند، ويل معنا ندارد. ويل در حقيقت عقاب است و عقاب بلابيان قبيح است و پبامبر چنين کاري نميکند. 3 . ما ميگوييم تا ايام حجة الوداع وظيفه آنها مسح بوده است. آيه شريفه آمده است که شما غسل کنيد، از آيه شريفه پيامبر غسل را استفاده کرده است. و اينها بر خلاف آيه قرآن مسح ميکردند. بعد پيامبر آمد و فرمود: واي بر شما، خدا به شما دستور داده است که غسل کنيد، چرا مسح ميکنيد. اين که آيه دلالت بر غسل ميکند به آنها رسيده بود و مخالفت کرده بودند يا مظمون آيه هنوز به گوش آنها نرسيده بود، هر طرف را بگيريد با ويل و عقاب همخواني ندارد. يا نه شما ميفرماييد که عمدتا هم گفتهايد که ناسخ است، يعني قبلا غسل بوده است، آيه آمد و گفت مسح کنيد، اين حديث آمد دوباره آيه را نسخ کرد و به حال قبلي برگشت. اگر واقعا اين است، اين آقايان مطابق با آيه مسح کردهاند، اين جا ويل چه معنا دارد، بر عکس بايد تقدير هم بشوند. وقتي آيه ميآيد و نسخ ميکند احکام گذشته را، همه مردم تبعيت کردهاند از آيه قرآن. ويل براي کسي که از آيه قرآن تبعيت کرده است، معنا ندارد. هر طرف که جواب بدهد يا با عدالت صحابه نميسازد، يا با قبح عقاب بلابيان. اجتهاد هم که باشد، در اجتهاد هم بايد اجر بگيرند نه اين که به ويل بيفتند. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||