* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 27 آبان 1385 | تعداد بازديد: 450 | |
وضو از ديدگاه فريقين: تعليم وضو توسط جبرائيل | ||
پخش صوت
دان لود | ||
27/08/85
در رابطه با وجوب مسح بر رجلين به آيات استدلال شد، به روايات اهل سنت استدلال شد، به حديث ويل للأعقاب مفصل بحث شد. يکي از بحثهاي که بايد دقت بشود، بحث وضوي تعليم جبرائيل نسبت به نبي مکرم است که آيت الله سبحاني هم يک اشارهاي داشتند؛ البته اين روايت در صحاح وجود ندارد؛ ولي در سنن و مسانيد اهل سنت قضيه وضوي جبرائيل آمده است و اصلا تعبير ميکنند به وضو جبرائيل که در همان اول بعثت، جبرئيل خدمت نبي مکرم ميآيد و با معجزه آب و چشمهاي را توليد ميکند و نحوه وضو گرفتن را آموزش ميدهد. قديميترين مصدري که من پيدا کردم، کتاب دلائل النبوه بيهقي است در جلد دوم، 145 و 146 و بعد ذهبي، ابن حجر، حلبي و احمد بن حنبل و ديگران اين را آوردهاند؛ ولي به اختصار. آنچه بيهقي دارد، سند به اين شکل است: ابوالحسن الفضل، قال حدثنا عبد الله بن جعفر، حدثنا يعقوب بن سِنان، قال حدثنا عمرو بن خالد و حسان بن عبد الله، قالا حدثنا ابن لهيعه، عن عروة بن زبير... ففتح جبرئيل عينا من ماء فتوضأ و محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)ينظر اليه فغسل وجهه و يديه الي المرفقين ومسح رأسه ورجليه الي الکعبين. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج1، ص129 و السيرة الحلبيه، الحلبي، ج1، ص428 اين روايت خيلي واضح و روشن است. اين قضيه را بيش از چهل پنجاه مصدر؛ چه مصادر روايي و چه مصادر تاريخي، نقل کردهاند. اگر چه سندها هم ضعيف باشد، از آنجايي که ما طرق متعدد داريم براي نقل اين روايت، يک قاعده رجالي دارند اهل سنت تحت عنوان «يقوي بعضها بعضاً». علماي اهل سنت در ابواب مختلف فقه از طهارت گرفته تا ديات به کرات به اين قاعده استناد ميکنند. خود ابن حجر در خود فتح الباري (بيش از چهارده مورد) يا سبل السلام به طرق متعدد دارد. ابن قدامه در المغني جاهايي متعددي دارد که روايت سنداً ضعيف است؛ ولي چون طرق متعدد است، ميگويد: «يقوي بعضها بعضاً». البته ما هم داريم که اگر طرق يک روايت از سه تا بيشتر شد، از آن تعبير ميکنيم به مستفيض. شما اگر کتابهاي فقهي آيت الله العظمي خويي (رحمه الله) را ملاحظه کنيد، با اين که در ميان متأخرين از معدود فقهاي است که نسبت به مسائل رجالي سختگيري زياد دارد. چه بسا رواياتي را که ديگر فقها عمل کردهاند؛ ولي آقاي خويي رد ميکند و مناقشه ميکند در سندش؛ ولي در عين حال با اين همه مداقّة علمي در اسانيد، خيلي از موارد ميرسد و ميگويد: و في الباب الروايات مستفيضة يغنينا عن البحث في السند . البته اين را هم توجه داشته باشيد، آنجايي که روايات به نفع خودشان باشد، عمل مي کنند ولي رواياتي که مربوط به فضايل اهل بيت يا خلافت حضرت امير (عليه السلام) باشد، اين قاعده را رعايت نميکنند؛ مثلا ابن جوزي در روايت «أنا مدينة العلم و علي بابها » يازده طريق ذکر ميکند، براي هر يک از اين طرق، يک وجه ضعفي را ميآورد و در مجموع روايت را رد ميکند؛ با اين که يازده طريق دارد؛ ولي در رابطه با فضايل ابوبکر بعضي از موارد هست که سه طريق بيشتر نيست، ميگويد: «يقوي بعضها بعضاً». يعني نشان ميدهد که، مباحث اعتقادي و علمي آنها آنچنان با تعصب آغشته شده است که اصلا نميتوانند غير اين فکر کنند. ابن تيميه وقتي ميرسد به اين حديث ميگويد: «حديث أنا مدينة العلم کذب موضوع » هيچ يک از کتابهاي روايي ما ذکر نکرده است. هيچ يک از روات آنها را ذکر نکرده، هر کس که آگاهي از مسائل علم حديث دارد، ميداند که اين حديث جعلي و دورغ است !!!. مباني آنها به اين شکل است. در رابطه با وضو جبرائيل، چون طرق متعدد است، يقوي بعضها بعضا. گر چه در بعضي از موارد هم داريم که آنها وقتي روايت را ميآورد اشاره دارند (مثلا ابن حجر عسقلاني در جلد اول ص188 فتح الباري): اگر چه يک ارسالي در سند هست، ولي در جاهاي ديگر اين ارسال بر طرف شده است و به صورت مسند آمده است. اين تعبير زياد در کتابهاي فقهي اهل سنت ديده ميشود: «السند مقطوع ووصله فلان » «الحديث مقطوع، وصله فلان ». ما هم در کتابهاي فقهي ما داريم که مثلا اين روايت را شيخ صدوق مرسل نقل کرده است و شيخ طوسي به صورت مسند. اسناد اين يکي، ارسال آن يکي را رفع ميکند. بعد ابن حجر در ج1 ص188 تعبيرش اين است: واخرجه الطبراني في الاوسط موصولا لو ثبت لکان علي شرط الصحيح. حلبي از بزرگاني است که مال قرن يازدهم هجري است؛ ولي سيرة حلبي مورد عنايت اهل سنت است و برايش ارزش قائلند که ايشان ميگويد: قال بعض فقهائنا فإن حديث جبرئيل ليس فيه الا مسحهما اي ان جبرئيل اول ما جاء النبي (ص) بالوحي توضأ فغسل وجهه ويديه الي المرفقين ومسح برأسه ورجليه الي الکعبين وفي الاسناد المذکور ارسال کما تري الا انه ذکر موصولا من طرق اخري. سيره حلبي، ج1، ص 253 سيرة حلبي يک کتاب تاريخ است مثل سيرة ابن هشام. اين حديث را مسند احمد، ج1، ص161 و ج 5، ص205، سنن ابن ماجه، ج1، ص157، طبراني در معجم اوسط، ج3، ص536، حاکم نيشابوري، ج3، ص217 و طبراني در معجم کبير، و طبري در تاريخش، ج1، ص535 آورده است. سيوطي در خصائص کبري، ج1، ص233، ميگويد: اخرج البيهقي و ابونعيم، عن عروة بن زبير ان جبرئيل لما نزل علي النبي في اول البعثة... و اخرجه ابونعيم من وجه ثالث عن الزهري، عن عروة عن عايشه موصولا. هرکسي که اين روايت را آورده، عنايت دارد که اگر در نقل بيهقي ارسال يا قطع هست، ديگران به صورت مسند و موصول آوردهاند. قضيه وضوي جبرئيل که در اول بعثت بر نبي مکرم نازل شده، جز مسح رجلين چيز ديگري نيست. آخر بعثت هم جز مسح رجلين چيز ديگري نيست. بايد ديد اين غسلي که آنها نقل کردهاند در کجا بوده است. اين غسل يا بايد در وسط باشد، اگر در وسط باشد، وضوي سابق را نسخ ميکند و دو باره با آمدن سوره مائده تبديل به مسح ميشود. يا از اول بعثت تا دو ماه قبل از رحلت پيامبر همه مسح بوده است، بعد از آن غسل آمده است و نسخ کرده است تمام آنچه را که در 23 سال مسلمانان انجام ميدادند. اهل سنت بايد يکي از اين دو راه بپيمايند. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||