* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 26 آذر 1385 | تعداد بازديد: 469 | |
وضو از ديدگاه فريقين: صحابه و تابعيني که قائل به مسح بودند (2) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
26/09/85
بلي اگر آقاي سبحاني عنوان را اين گونه ميآورد: اسماء اعلام الصحابه و التابعين القائلين بالمسح و الناقلين المسح اگر اين گونه بود، بايد 250 تا راوي را ميآورد نه 25 تا را؛ چون تمام اينها که قبل از اينها بودهاند، ناقل وضوي مسحي بودهاند. خود ابن کثير هم ناقل است، خود شوکاني و ابن تيميه هم ناقل هستند؛ پس بايد اسم آنها را هم ذکر ميکرديم. در شماره 7 از عبد الله بن زيد مازني ميگويد که ايشان قائل به مسح است؛ و حال آنکه عبد الله بن زيد مازني وضوي پيغمبر را نقل ميکند و خودش هيچ اظهار نظري ندارد. همچنين شماره 10 عباد بن تميم، شماره 12 اوس بن أبياوس، شماره 15 رفاعه بن رافع، شماره 21 جبير نفير، شماره 23 تميم بن زيد مازني، شماره 24 عطاء قداحي و... ناقل وضوي پيامبر هستند؛ و حال اين که اين 7 نفر هيچ نظريهاي ندارند، فقط وضوي رسول خدا را نقل کردهاند. ما الآن با يک سري افرادي مواجه هستيم که روي تک تک حرفهاي ما حساب باز ميکنند. جملاتي که ما به کار ميبريم، روي تک تک آن جمله ها زره بين ميگذارند.... آنچه که ميشود واقعاً رويش حساب کرد، چند مورد است که ايشان هم آورده و اينها را من يک بررسي جزئي ميکنيم و نسبت به بعضي از موارد که ايشان توثيقي نقل کرده است که اين توثيقات با مبناي خود ايشان هم نميخواند و زيبنده بود که ايشان نسبت به بعضي از افراد مثل عکرمه که خيلي قاطعانه و بدون هيچ نقدي توثيق کرده، اين توثيق را حد اقل يک تبصرهاي و يک اشارهاي نسبت به سوابق سياه عکرمه ميکردند. ايشان اولين کسي را که معتقد به وضوي مسحي است، آقا امير المؤمنين (عليه السلام) نام برده است که روايات متعدد حدود هفت ـ هشت مورد داريم از صحابه و تابعين که نقل ميکنند آقا امير المؤمين (عليه السلام) قائل به وضوي مسحي بودهاند و همواره در وضو گرفتن پاي خودشان را مسح ميکردند. ما آن روايات را خوانديم و تعدادي از آنها هم از نظر سندي صحيح بود. نفر دوم که ايشان آوردهاند، آقا امام باقر (عليه السلام) است و البته ايشان که اين امام را به عنوان قائل به وضوي مسحي آورده است، شايد به ذهن افراد تداعي کند که اگر بنا است که ما از ائمه عليهم السلام افرادي را که قائل به وضوي مسحي هست، بياوريم، بايد همه ائمه را بياوريم؛ چون همه آنها قائل به وضوي مسحي بودهاند. ائمه ما خود عامل و آمر به وضوي مسحي بودهاند. اين که ايشان از ميان ائمه عليهم السلام آقا امام باقر (عليه السلام) را انتخاب کرده است، به اين دليل است که آنچه در تفسير طبري، تفسير ابن کثير، نقل شده است وضوي مسحي، آقا امام باقر (عليه السلام) است از ديگر ائمه در کتابهاي آنها نقل نشده است. من هم هر چه گشتم در منابع اهل سنت پيدا نکردم. اهل سنت همه ائمه را به عنوان يک راوي قبول دارند. ذهبي تندترين آخوند اهل سنت است؛ ولي نسبت به تک تک ائمه عبارتهاي خيلي بالايي نقل کرده است و حتي ميگويد: تنها کسي که لايق به خلافت بود، در زمان منصور امام صادق (عليه السلام) بود، در زمان مأمون امام کاظم و امام رضا (عليهما السلام) بود. نکته ديگر در روايتي که حاج آقاي سبحاني در روايت امام باقر هست، مسأله اينکه اينها عمل به وضوي مسحي کردهاند نيست، امري هست از امام باقر (عليه السلام) که به آن راوي ميگويد: وقتي خواستي وضو بگيري، امسح علي رأسک و رجليک. اين تعبيري است که در روايت آمده است؛ يعني امر به وضوي مسحي است نه عمل به آن. مال امام علي (عليه السلام) عمل است؛ اما در رابطه با امام باقر (عليه السلام) امر است نه عمل. امر اعم از عمل است. عمل فراتر از امر معصوم است؛ چون بحث است که آيا امر دال بر وجوب است يا نه؟ آيا امر ارشادي است يا مولوي، اين امر موافقة للعامه صادر شده يا نه؟ در امر حرف خيلي زياد است؛ ولي در عمل نه. وقتي عملي از معصوم صادر شد؛ يعين جاز القنطره. ما عمل تقيهاي از معصوم يا نداريم يا به قدري نادر هست که قابل توجه نيست. اين روايت امام باقر (عليه السلام) در سه چهار جا از کتابهاي اهل سنت آمده است که آقاي سبحاني فقط از تاريخ طبري نقل کرده است. خود تفسير ابن کثير هم که خيلي متعصب هست که از ائمه اهل بيت (عليهم السلام)روايت نقل نکند، اين روايت را آورده است. بحث ديگري که هيچ شک و شبههاي در آن نيست، بحث وضوي عثمان است که دو تا روايت ايشان نقل کردند و هر دو روايت هم سنداً اشکالي ندارد؛ ولي بحث بر سر اين است که وضوي عثمان متناقض هست با وضوي ديگري از خود عثمان نقل شده است. عثمان هر دو وضو را به پيغمبر نسبت ميدهد. در رابطه با ابن عباس است که ايشان تحت شماره 11 آورده است و در دو تا روايت 13 و 16 اشاره کرده است که البته روايات ابن عباس بيش از اينها است. همه مفسرين؛ حتي ابن کثير و ابن تيميه، شوکاني و... نقل کردهاند که ابن عباس قائل به وضوي مسحي بوده است و ميگفته است: الوضوء غسلتان و مسحتان. اين عبارتي است که به تواتر از ابن عباس نقل شده است. تنها جايي که اهل سنت ميگويند نيازي به بررسي سندي ندارد، ورود يک روايت در صحيح مسلم و بخاري است. اگر يک روايتي در اين دو کتاب آمد، ميگويند بينياز از بررسي سندي است؛ اما اين که اگر رجال يک روايت، رجال مسلم و بخاري باشد بپذيرند يا نه، در ميان علماي اهل سنت اختلاف است. غالباً حتي خود وهابيها بر اين عقيدهاند. خود الباني که از شخصيتهاي برجسته رجالي اهل سنت و وهابيها است که از او تعبير ميکنند به بخاري دوران، بن باز از او تعبير ميکرد به امام الحديث، ايشان در کتاب موسوعة الاحاديث الصحيحه مواردي را استدلال مي کند بر صحت يک روايت به اين دليل که رجاله رجال صحيح بخاري يا مسلم؛ ولي اين را همه اهل سنت قبول ندارند، همه وهابيها قبول ندارند. يکي از بحثهاي که ما ضرورت دارد روي آن کار کرده باشيم، همين است که اگر ما ديديم در سند يک روايت يک يا دو راوي است که توثيقي از اهل سنت ندارند، ولي اين راوي در اسانيد صحيح بخاري يا مسلم آمده است، آيا ما ميتوانيم به مجرد وقوع يک راوي در سند بخاري و يا مسلم استدلال بر وثاقتش بکنيم يا نميتوانيم. مقدمه کتاب المعجم الکبير طبراني را مطالعه کنيد. در آنجا حدود سي ـ چهل صفحه بحث رجالي خيلي زيبايي کرده است که ضرورت دارد دوستان آن بحث را ببينند. يعني آمده اصلا بحثهاي رجالي اهل سنت را به نقد کشيده است که مثلاًٌ فلان آقا استدلال کرده است بر وثاقت صحت روايت، اين درست نيست، مبناي اهل سنت اين است. و همچنين غماري کتابي دارد به نام «فتح الملک العلي في صحة حديث انا مدينة العم و بابها علي » که کتاب خيلي زيبا و خواندني است که هفتاد درصد آن بحث قواعد رجالي است. آقا زادة علامه اميني اين کتاب را تحقيق کرده است و خود علامه اميني رحمت الله عليه هم يک مقدمه مشتي بر اين کتاب زده است. اين کتاب نکات ظريف رجالي دارد که من معتقدم اين کتاب را نه يک بار هفت ـ هشت بار بخوانند که هر بار يک نکتة رجالي براي شان روشن ميشود. معلوم ميشود که نويسنده آدم ملا و خريط فن است. در ميان خود اهل سنت هم ما اين طور افراد کم داريم. راوي بعدي که قائل بر مسح است، آقاي شعبي است که قبلاً هم ما در رابطه با ايشان مفصل بحث کردهايم. از کساني است که صاحب مبناي فقهي بوده است و تا قرن پنجم و ششم مباني فقهي او در ميان مردم رواج داشته است که از او تعبير ميکنند به امام الحافظ. ايشان همواره در موقع وضو گرفتن مسح ميکشيده است و روايتي که خلاف آن را ثابت کند از شعبي نقل نشده است. البته ما شعبي را قبول نداريم و او را جزء منافقين و جزء کساني ميدانيم که با اميرالمؤمنين (عليه السلام) مخالفت داشته است. انشاء الله سر فرصت در باره آن بحث خواهيم کرد. باز جاي آن بوده است که آقاي سبحاني اين موضع گيريهاي نادرستي که شعبي در برابر امير المؤمنين داشته است، بر ملا ميکردند ؛ البته ما از باب قاعده الزام اهل سنت ميتوانيم متقاعد کنيم؛ چون اهل سنت اکثراً شعبي را قبول دارند. در باره شعبي يک کتابي آقا زاده آقاي طبسي نوشته به نام اولين يار پيامبر در رابطه با اولين کسي که اسلام آورده است که الحق اين کتاب از سطح سه حوزه مطالبش خيلي بالاتر است. در اين کتاب در رابطه با شعبي يک تحقيق گسترده دارد. البته اگر همين سير اعلام النبلاء را ببنيد، در کنار مدحها مذمتهايش هم آمده است. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||