دومين روايتي که در بخاري و ساير سنن و مسانيد آمده است، از ابن عباس است که از عطاء بن يسار نقل مي‌کند

عن زيد بن أسلم عن عطاء بن يسار عن ابن عباس انه توضأ فغسل وجهه اخذ غرفة من ماء فمضمض بها واستنشق ثم اخذ غرفة من ماء فجعل بها هکذا أضافها إلى يده الأخرى فغسل بها وجهه ثم اخذ غرفة من ماء فغسل بها يده اليمنى ثم اخذ غرفة من ماء فغسل بها يده اليسرى ثم مسح برأسه ثم اخذ غرفة من ماء فرش على رجله اليمنى حتى غسلها ثم اخذ غرفة أخرى فغسل بها رجله يعنى اليسرى ثم قال هکذا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يتوضأ .

صحيح البخاري، البخاري، ج 1، ص 44

 

اين اس اساسي است که بخاري از ابن عباس نقل کرده است و من گشتم و هيچ روايت ديگري از ابن عباس در بخاري پيدا نکردم. اين يکي از اساسي‌ترين روايتي است که آن‌ها آورده‌اند مبني بر وضوي غسلي در برابر وضوي مسحي. ما در اين‌جا سه تا جواب اساسي داريم:

1. اين روايتي که بخاري آورده معارض است با روايتي که در ساير کتب اهل سنت از عطاء بن يسار، عين همين سند وارد شده است که در آن‌جا واژه غسل ندارد؛ بلکه واژه مسح دارد و سند هم صحيح است.

در معجم اوسط، ج1، ص405 و ج10 ص87 اين روايت نقل شده است و نيز در سنن أبي داود، ج1، ص37 و سنن بيهقي ج 1،‌ ص73 اين روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

هذا أصح حديث روي عن النبي صلى الله عليه وسلم في هذا إلى ما يوافق رواية الجماعة.

غرض اين است که همان روايت با همان سند از عطاء بن يسار از ابن عباس، مسح علي ظهر قدميه دارد.

آقاي بخاري ! عبارت تو صحيح است يا عبارتي که در سنن أبي داود و سنن بيهقي و معجم طبراني و... با سند صحيح نقل شده است؟ سند که صحيح شد، مي‌شود حجت.

2. گذشته از اين روايات، آن‌چه که از آقاي ابن عباس شهرت يافته ميان متقدمين و متأخرين، ميان محدثين و فقهاء، وضوي مسحي است. هر کتاب فقهي از اهل سنت را مراجعه کنيد، از ام شافعي که مقدم‌ترين کتاب‌هاي فقهي آن‌ها است و... وقتي بحث وضو را شروع مي‌کند، از ابن عباس نقل مي‌کنند که قائل به مسح رجلين بوده است. اين قضيه فوق روايت است. مثلاً خود سيوطي وقتي در درالمنثور به قضيه وضو مي‌رسد مي‌گويد:

وأخرج عبد الرزاق وابن أبي شيبة وابن ماجة عن ابن عباس قال أبى الناس الا الغسل ولا أجد في کتاب الله الا المسح.

الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 2، ص 262 و مسند احمد، احمد بن حنبل، ج6، ص358 و سنن دار قطني، ج1، ص96 و مصنف ابن أبي شيبه ج1، ص32

 

ابن عباسي که از او تعبير مي‌کنند به حبر الأمه و مفسر القرآن و در رأس مفسرين اهل سنت است حتي از عکرمه و... که آن‌همه تجليل مي‌کنند، به انگشت کوچک ابن عباس در تفسير نمي‌رسند.

باز از عبد الرزاق و از ابن حميد از ابن عباس نقل مي‌کند که:

وأخرج عبد الرزاق وعبد بن حميد عن ابن عباس قال افترض الله غسلتين ومسحتين ألا ترى انه ذکر التيمم فجعل مکان الغسلتين مسحتين وترک المسحتين .

الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 2، ص 262

 

و بعد مي‌گويد:

وأخرج ابن جرير وابن المنذر عن قتادة  مثله.

همين تعبير را ابن عربي در احکام القرآن دارد وعن ابن عباس وقتادة افترض الله مسحين وغسلين ( أحکام القرآن، ابن العربي، ج 2، ص 71 ) و متقي هندي در کنز العمال دارد.عن ابن عباس قال : أفترض الله غسلتين ومسحتين، ألا ترى أنه ذکر التيمم فجعل مکان الغسلتين مسحتين وترک المسحتين  . ( کنز العمال، المتقي الهندي، ج 9، ص 433 ) و همچنين دار قطني از ابن عباس نقل مي‌کند:

ما أجد في الکتاب إلا غسلتين ومسحتين.

سنن الدارقطني، الدارقطني، ج 1، ص 101

 

ابن قدامه که از فقهاي حنبلي است مي‌گويد:

وحکي عن ابن عباس أنه قال ما أجد في کتاب الله إلا غسلتين ومسحتين 

المغني،‌ ابن قدامه، ص120

 

سرخسي که در رأس علماي حنفي مذهب است در کتاب المبسوط مي‌نويسد:

وَعَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ نَزَلَ الْقُرْآنُ بِغَسْلَينِ وَمَسْحَينِ.

المبسوط، ج1،‌ ص8

 

ابن جرير طبري هم همين تعبير را از ابن عباس نقل مي‌کند و مي‌گويد:

عن ابن عباس قال: الوضوء غَسْلتان ومَسْحتان.

ابن کثير دمشقي سلفي که شمشير برداشته عليه اهل بيت و تشيع همين تعبير را در تفسيرش ج2، ‌ص 27 از ابن عباس نقل مي‌کند.

عن ابن عباس: «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکمْ وَأَرْجُلَکمْ إِلَى الْکعْبَينِ» قال: هو المسح. ثم قال: وروي عن ابن عمر وعلقمة، وأبي جعفر، [و]  محمد بن علي، والحسن،في إحدى الروايات،وجابر بن زيد، ومجاهد،في إحدى الروايات،نحوه.

وقال ابن جرير: حدثنا يعقوب، حدثنا ابن علية، حدثنا أيوب، قال: رأيت عکرمة يمسح على رجليه، قال: وکان يقوله.

تفسير ابن کثير، ج2،‌ ص27 و تفسير سيوطي، ج2، 164

 

هيچ فقيه سني؛ چه حنفي، چه شافعي، چه حنبلي، چه مالکي، چه زيدي و... وقتي به مسح مي‌رسند اين که اشتهر عن ابن عباس مسح رجلين را متذکر مي‌شوند؛ يعني فقيهي از فقهاي اهل سنت و مفسري از مفسران اهل سنت پيدا نمي‌کنيد به وضو برسد و وضوي مسحي را به ابن عباس نسبت نداده باشد.

3. يکي از صحابيه به نام ربيه بنت معوذ از انصاريات است. ايشان از پيغمبر نقل کرده بوده که پيغمبر وضو مي‌گرفت، پايش را مي‌شست. اين مطلب به گوش ابن عباس مي‌رسد. ابن عباس معترضاً مي‌رود پيش اين صحابيه که از کجا اين حرف را مي‌زنيد. يعني اين قدر براي ابن عباس مهم است که وقتي يک صحابيه چنين چيزي مي‌گويد، اعتراض مي‌کند.

حدثنا أبو بکر بن أبي شيبة. ثنا ابن علية، عن روح بن القاسم، عن عبد الله بن محمد بن عقيل، عن الربيع، قالت: أتاني ابن عباس فسألني عن هذا الحديث. تعنى حديثها الذي ذکرت أن رسول الله صلى الله عليه وسلم توضأ وغسل رجليه. فقال ابن عباس: إن الناس أبوا إلا الغسل ولا أجد في کتاب الله إلا المسح.

سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد القزويني، ج 1، ص 156

 

ظاهر روايت اين است که اين قضيه در اواخر عمر ابن عباس؛ يعني اواخر عمر بني اميه بوده است. دليل ما روايت ديگري است که مربوط به امام سجاد عليه السلام است. ناقل آن احمد بن حنبل در مسندش است. ظاهراً اين صحابيه عمر طولاني داشته است. ووقتي صحابه انگشت شمار مي‌شوند، نقل يک روايت از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در جامعه مي‌گيرد و تمام مرويات ديگر را تحت الشعاع قرار مي‌دهد. معلوم مي‌شود که اين روايت در حقيقت داشت يک فرهنگ براي مردم درست مي‌کرد.

حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سفيان بن عيينة قال حدثني عبد الله بن محمد بن عقيل بن أبي طالب قال أرسلني علي بن حسين إلى الربيع بنت معوذ بن عفراء فسألتها عن وضوء رسول الله صلى الله عليه وسلم فأخرجت له يعنى اناء يکون مدا أو نحو مد وربع قال سفيان کأنه يذهب إلى الهاشمي قالت کنت اخرج له الماء في هذا فيصيب على يديه وقال مرة يغسل يديه قبل ان يدخلهما ويغسل وجهه ثلاثا ويمضمض ثلاثا ويستنشق ثلاثا ويغسل يده اليمنى ثلاثا واليسرى ثلاثا ويمسح برأسه وقال مرة أو مرتين مقبلا ومدبرا ثم يغسل رجليه ثلاثا قد جاءني ابن عم لک فسألني وهو ابن عباس فأخبرته فقال لي ما أجد في کتاب الله الا مسحتين وغسلتين.

مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، ج 6، ص 358 و سنن الدارقطني، الدارقطني، ج 1، ص 101

 

اين روايت را وقتي ديدم،‌ خيلي برايم لذت بخش بود. يعني مؤيد اين مطلب است که قضيه ابن عباس در اواخر عمر بني اميه است و اعتراض ابن عباس هم به اين خاطر است که حکومت آمده و از اين صحابيه سوء استفاده کرده تا عقايد خودشان را در جامعه تثبيت کند.

حال اين که امام سجاد بعد از آن چه گفته است، براي ما معلوم نيست و روايت دم بريده است؛ چون اين کتاب‌ها در زمان بني العباس نوشته شد و اين‌ها کليه تأليفات‌شان با نظر حکومتي‌ها نوشته شده است.