* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 بهمن 1385 | تعداد بازديد: 440 | |
وضو از ديدگاه فريقين: بدعتها و عوامل قتل عثمان (1) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بدعتها و عوامل قتل عثمان (1) 01/11/85 برخي از اهل سنت دارند که عامل اصلي قتل عثمان عبد الله بن سبأ بود، تحريک کرد مردم مصر را و بعضي از صحابه؛ مثل محمد بن أبي بکر را فريب داد و آمدند در مدينه شورش کردند و اين شورش به قتل عثمان منجر شد. در اين زمينه بايد بسيار دقت کرد. در رابطه با بدع عثمان مفصل صحبت خواهيم کرد؛ مثل قضيه نماز در مني چهار رکعت؛ با اينکه تمام صحابه به او اعتراض کردند که پيغمبر دو رکعت خواند، ابوبکر دو رکعت خواند، عمر دو رکعت خواند، تو در هفت سال اول خلافتت دو رکعت خواندي، چرا الآن چهار رکعت ميخواني؟ وقتي با اعتراض عموم صحابه مواجه شد، يک سري بهانههايي آورد؛ مثل اين که من ميترسم بعضي از آنها که تازه مسلمان شدهاند، بيايند دو رکعت نماز ما را ببينند و تصور کنند که نمازها همگي دو رکعت است. من براي اين که تازه مسلمانها متوجه اين قضيه نشوند و نماز را براي هميشه چهار رکعت نخوانند، نماز را در اين جا چهار رکعت ميخوانم. عبد الرحمن اعتراض کرد که اگر اين ملاک باشد، پيامبر اولي بود از تو؛ چون در زمان پيامبر افراد تازه به دين اسلام گرويده بودند و آشنا نبودند، ابوبکر و عمر نيز اولي بودند. جواب داد که من يک خانمي دارم که اهل مکه است و به خاطر او نمازم را تمام ميخوانم. گفتند مکه تا مني اين همه فاصله دارد، اين دليل نميشود. گفت من يک خانمي هم در طائف دارم. گفتند طائف تا اين جا نود کيلومتر فاصله دارد. قضايا مفصل است. شما جلد 8 الغدير را مطالعه کنيد، مرحوم علامه اميني در اين زمينه سنگ تمام گذاشته است. يعني از آن مواردي که حتي ريزترين نکات را مطرح کرده است، مرحوم علامه اميني است. مخصوصاً در رابطه با همين صلات در مني من نديدم کسي مثل علامه اميني به اين عمقي و استقصاء تمام روايات وارد شده باشد. قضيه دوم که خيلي در ميان مردم عکس العمل تندي داشت، عفو عثمان از عبيد الله بن عمر بود. وقتي عمر را مجروح کردند، ايشان آمد و به اتهام قتل عمر، هرمزان که از فرماندهان لشکر ايران بود در جنگ دزفول و تستر اسير شد و بعد از تقسيم بندي به آقا امير المؤمنين عليه السلام رسيد. عبيد الله به اتهام قتل پدرش، هرمزان را کشت، دختر ابولؤلؤ را کشت، جفينه را که با اينها منسوب بود، کشت. براي يک نفر سه نفر را کشت. امير المؤمنين عليه السلام آمد پيش عثمان و گفت هرمزان عبد من بوده، عبيد الله بدون هيچ جهتي کشته است و شما بايد او را به من تحويل بدهيد تا قصاص کنم. عثمان گفت که؛ يعني در حقيقت بني اميه تحريک کردند که ديروز عمر مرده است و اگر امروز بخواهي پسرش را اعدام کني، بر آل عمر دو تا مصيبت سنگيين است. خلاصه در اين درگيريها امير المومنين عليه السلام گفت من هر کجا پيدا کنم، او را قصاص خواهم کرد. عبيد الله بن عمر فرار کرد و رفت مکه و جلوي چشم امام علي عليه السلام ظاهر نشد. تا بعد از قتل عثمان که ايشان جزء لشکر عايشه در جنگ جمل بود. از جمله کساني که امير المؤمنين عليه السلام همانجا محاجه کرد که عبد الله بن عمر محدور الدم است و بايد کشته شود و در همان جنگ کشته شد. نکته سوم که مردم اعتراض شديد کردند، در رابطه با وليد عقبه برادر ناتني عثمان بود که شراب خورد، آمدند شهادت دادند؛ اما عثمان حد جاري نکرد. امير المؤمنين عليه السلام، طلحه، زبير، عبد الله بن مسعود، عايشه، ابوحبيبه غفاري، جندب بن زهير و... اعتراض کردند؛ ولي عثمان به هيچ وجه زير بار نرفت. مشابه اين قضايا، در تاريخ زياد وجود دارد. يک مورد و دو مورد نيست. لذا سخن صحابه در اين زمينه اين؛ مثلا خود طلحه عبارتش اين است: بلاذري در انساب الاشراف، ج6، ص156 مينويسد: إنّ طلحة قال لعثمان: إنّک أحدثت أحداثاً لم يکن الناس يعهدونها، فقال عثمان: ما أحدثت أحداثا ولکنّکم أظنّاء تفسدون علي الناس وتؤلّبونهم. همچنين ابن اعثم کوفي در کتاب الفتوح اين تعبير را دارد: إن طلحة قام إلى عثمان، فقال له: إن الناس قد جمعوا لک، وکرهوا البدع التي أحدثت ولم يکونوا يرونها ولا يعهدونها، فإن تستقم فهو خير لک، وإن أبيت لم يکن أحد أضر بذلک منک في دنيا ولا آخرة. الفتوح، ابن أعثم 1، ص 35.
و مشابه اين قضيه باز زياد داريم. از جمله از کساني که نسبت به بدعتهاي عثمان معترض بود و شديد هم معترض بود، خود عايشه بود که گفت: ما أسرع ما ترکتم سنة نبيکم وهذا شعره وثوبه ونعله ولم يبل بعد. انساب الاشراف ج 5، ص48 و الفتوح، ابن اعصم، ج 1، ص64. چقدر سريع سنت پيامبر را ترک کرديد در حالي که لباس ونعلين پيامبر هنوز نپوسيده است.
و همچنين انساب الاشراف در ج 5، ص 48 تعبيري دارد از قول عايشه که ميگويد: ترکتم سنة رسول الله صاحب هذه النعل و حتي تعابيري معروفي داشت که: اقتلوا نعثلاً فقد کفر . از جمله از کساني که به بدعتهاي عثمان اعتراض داشتند، خود عايشه بود حتي دستور قتل عثمان را مي دهد. ونيز کعب بن عبده انساب الاشراف، ج5، ص42 عبد الرحمن بن عوف شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج1، ص196 و تاريخ طبري ج4، ص203 ابوذر غفاري (که همه مينشست و بر بدعتهاي عثمان اعتراض ميکرد که منجر به تبعيد او به ربذه شد) محمد بن أبي بکر (هم معترض بود و هم در قتل عثمان مستقيم دخالت داشت) سعد بنأبي وقاص الإمامة و السياسة، ج1، ص48 که ميگفت: ولکن عثمان غير وتغير هم خودش تغيير کرد و هم دين را تغيير داد. عمرو عاص (ويل لمن کفره نمرود) از جمله کساني است که به عثمان اعتراض کرد؛ با اينکه جزء ياران و ناصرين عثمان بود. وقتي که عثمان، عمار را زد، ايشان شروع کرد و گفت: هذا منبر نبيکم وهذه ثيابه وهذا شعره لم يبل فيکم وقد بدلتم وغيرتم، فغضب عثمان حتى بم يدر ما يقول. انساب الاشراف، ج5، 89
عمار بن ياسر از کساني است که خيلي صريح و شديد به عثمان اعتراض داشت. ميتوانيد صفين ابن مزاحم ص319 را ببينند. عبد الله بن مسعود از کساني است که معترض شديد بود بر بدعتهاي عثمان. به کتاب انساب الاشراف، ج5، ص36 و حلية الأولياء، ج1، ص38 مراجعه کنيد. خود زبير از معترضين بود و ميگفت: اقتلوه فقد بدل دينکم. فقالوا: إن ابنک يحامي عنه بالباب، فقال: ما أکره أن يقتل عثمان ولو بدئ بابني، أن عثمان لجيفة على الصراط. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 9، ص 36 اينها نمونههاي کوچکي بود که عرض کرديم.
اهل سنت ميگويند، قضيه قتل عثمان توسط عبد الله بن سبأ يهودي که در زمان عثمان مسلمان شد و آمد در ميان مردم مصر بحث وصايت و خلافت علي عليه السلام را مطرح کرد و.... فقط تنها چيزي که هست، ميگويند که صحابه دفاع نکردند؛ چون باور نميکردند که قضيه به قتل عثمان بينجامد. ابن تيميه در منهاج السنه چند بار اين مطلب را مطرح کرده است، دکتر غامدي مطرح کرده است و... ما در اين جا ميخواهيم ثابت کنيم که تمام صحابه؛ از مهاجر و انصار اجماع داشتند بر قتل عثمان. به تعبير علامة اميني چنين اجماعي تا آن تاريخ بين صحابه صورت نگرفته بود نه در خلافت ابوبکر، نه در خلافت عمر و نه در خلافت عثمان. حتي در دفاع از مهاجمين به مدينه چنين اجماعي از صحابه صورت نگرفته بود که اينها در رابطه با قتل عثمان اجماع کردند. طبري که ابن تيميه در باره او ميگويد در ميان مفسرين تنها کتابي که احاديث جعلي در کتاب او وجود ندارد يا کم وجود دارد، و اولين مورخ اهل سنت که روي او الآن حساب باز کردهاند، طبري است. ايشان تعبيرشان اين است: لما رأى الناس ما صنع عثمان کتب من بالمدينة من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم إلى ما بالآفاق منهم وکانوا قد تفرقوا في الثغور انکم إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل تطلبون دين محمد صلى الله عليه وسلم فإن دين محمد قد أفسد من خلفکم وترک فهلموا فأقيموا دين محمد صلى الله عليه وسلم فأقبلوا من کل أفق حتى قتلوه. تاريخ الطبري، الطبري، ج 3، ص 400 – 401 حوادث سال 35 هجري
ابن اثير در تاريخش اين طوري آورده است: کتب جمع من أهل المدينة من الصحابة وغيرهم إلى من بالآفاق منهم إن أردتم الجهاد فهلموا إليه فإن دين محمد قد أفسده خليفتکم فأقيموه. الکامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 3، ص 168
بعد جالب اين است که ابن اثير يک تعبير خيلي قشنگي دارد، ميگويد: في هذه السنة تکاتب نفر من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم وغيرهم بعضهم إلى بعض أن أقدموا فإن الجهاد عندنا وعظم الناس على عثمان ونالوا منه أقبح ما نيل من أحد وليس أحد من الصحابة ينهي ولا يذب إلا نفر منهم زيد بن ثابت وأبو أسيد الساعدي وکعب بن مالک وحسان بن ثابت فاجتمع الناس فکلموا علي بن أبي طالب فدخل على عثمان فقال له الناس ورائي وقد کلموني فيک والله ما أدري ما أقول لک ولا أعرف شيئا تجهله ولا أدلک على أمر لا تعرفه إنک لتعلم ما أعلم ما سبقناک إلى شيء فنخبرک عنه ولا خلونا بشيء فنبلغکه وما خصصنا بأمر دونک. الکامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 3، ص 150 – 151
مشابه اين عبارت را ابن کثير دمشقي دارد. ابن کثير دمشقي وقتي حرفي بزند، ميگويند: فقد جاز القنطره. همانطوري که در بحث روائي حرف بخاري و مسلم را به عنوان فصل الخطاب ميگيرند، در مسائل تاريخي و تفسيري نيز اگر ابن کثير نظري بدهد، حرفي روي حرف ابن کثير نميزنند. ايشان هم همين تعبير را دارد: لما کانت سنة أربع وثلاثين أکثر الناس بالمقالة على عثمان بن عفان ونالوا منه أقبح ما نيل من أحد، فکلم الناس علي بن أبي طالب أن يدخل على عثمان، فدخل عليه فقال له البداية والنهاية، ابن کثير، ج 7، ص 188
مطالب همانها است؛ مگر اين که برخي از چيزهايي را که آنها نقل کرده بودند، ايشان فاکتور گرفته است. يعني بعضي از مطالبي که مربوط به انتقاد کثيري از صحابه و عبارتها تند امير المؤمنين عليه السلام احترازاً به اين که خيلي نسبت به عثمان خيلي پرده دري نکند، حذف کرده است. ابن سعد مينويسد: وکان أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم الذين خذلوه کرهوا الفتنة وظنوا أن الامر لا يبلغ قتله فندموا على ما صنعوا في أمره. الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، ج 3، ص 71 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساکر، ج 39، ص 360 و تاريخ الاسلام – ذهبي، ج3، ص448
نکته اي که در اين جا خيلي جالب است، اين است که وقتي مردم عليه عثمان قيام ميکنند، مدينه را متهم به کفر ميکند و ميگويد اين صحابه همگي کافر شده است. اهل سنت که به ما اعتراض ميکنند که شما به صحابه اهانت ميکنيد، اين هم جسارت. فلما رأى عثمان ما قد نزل به وما قد انبعث عليه من الناس کتب إلى معاوية بن أبي سفيان وهو بالشام بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد فإن أهل المدينة قد کفروا وأخلفوا الطاعة ونکثوا البيعة فابعث إلي من قبلک من مقاتلة أهل الشأم على کل صعب وذلول تاريخ الطبري، الطبري، ج 3، ص 402
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||