* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 02 بهمن 1385 | تعداد بازديد: 408 | |
وضو از ديدگاه فريقين: بدعتها و عوامل قتل عثمان (2) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بدعتها و عوامل قتل عثمان (2) 02/11/85
يک تعبير بسيار زيبايي را بلاذري در انساب الأشراف نقل ميکند که:
فقال الحجاج بن غزية الأنصاري أحد بني النجار: والله لو لم يبق من عمره إلا مابين الظهر والعصر لتقربنا بدمه. (انساب الاشراف، بلاذري، ج2،ص288.)
تعبيري دارد ابن سعد در طبقات الکبري و ذهبي در تاريخ اسلام که ميگويد:
کان المصريون الذين حاصروا عثمان ستمائة، رأسهم عبد الرحمن بن عديس البلوي، وکنانة بن بشر بن عتاب، وعمرو بن الحمق الخزاعي. والذين أقاموا من الکوفة مائتين رأسهم مالک الاشتر. والذين قدموا من البصرة مائة رجل رأسهم حکيم بن جبلة العبدي (الطبقات الکبري: 3/ 71، تاريخ مدينة دمشق: 361/39، تاريخ الإسلام للذهبي: 448/3.)
روايتي را تاريخ طبري دارد که اين روايت از هاشم مرقال نقل شده است. هاشم مرقال از صحابة پيغمبر و از قهرمانان شجاع است که از او تعبير ميکنند به «ابطال». ايشان در سال فتح مکه مسلمان شد و از صحابة جليل القدر بود، در قضاياي فتوحات نقش بسزايي داشت، در فتح ايران قهرمانيهاي عجيبي از خود نشان داد. در جنگ صفين با امير المؤمنين عليه السلام بود و فرماندهي بخش اعظمي از لشکر امام علي به عهده او بود و در همانجا هم شهيد شد. هاشم مرقال به يکي از جوانهاي شامي که از عثمان دفاع ميکرد گفت: وما أنت وابن عفّان؟ إنّما قتله أصحاب محمد وأبناء أصحابه وقراء الناس حيث أحدث الأحداث وخالف حکم الکتاب، وأصحاب محمد هم أهل الدين وأولى بالنظر في أمور المسلمين منک ومن أصحابک، وما أظن أن أمر هذه الأمة ولا أمر الدين عناک طرفة عين قط. شاهد مثال ما در اين جا بود که عثمان بدعتهاي زيادي را در دين نهاد و قضيه وضو يکي از بدعتهاي بزرگ عثمان بود که در کنار اين دهها بدعت ديگر هم انجام داده است. و همين بدعتها بود که باعث قتل عثمان شد. جالب اين عبارت ابن کثير دمشقي است. اين از آن عباراتي است که هم شنيدني است، هم گفتني و هم حفظ کردني و هم سوختني است. يعني انساني وقتي اين قضايا را ميبيند، با تمام وجود براي مظلوميت حضرت امير آدم ميسوزد. ابن کثير دمشقي، سلفي، متعصب و ضد علي در البداية والنهاية ج7، ص288 اين قضيه را اين گونه نقل ميکند: وخرج أبو الدرداء وأبو أُمامة فدخلا على معاوية فقالا له: يا معاوية على ما تقاتل هذا الرجل؟ فوالله إنّه أقدم منک ومن أبيک إسلاما، وأقرب منک إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وأحقّ بهذا الأمر منک. فقال: أقاتله على دم عثمان وإنّه آوى قَتَلتَه، فاذهبا إليه فقولا له: فليقُدْنا من قتلة عثمان، ثم أنا أوّل من بايعه من أهل الشام.
فذهبا إلى علي (ع) فقالا له ذلک، فقال: هؤلاء الذين تَرَيان، فخرج خلق کثير فقالوا: کلّنا قتلة عثمان، فمن شاء فليرْمِنا. قال: فرجع أبو الدرداء وأبو أُمامة فلم يشهدا لهم حربا. (البداية والنهاية، ج 7، ص 288.)
ابن قتيبه در الإمامة و السياسه خلق کثير را معنا کرده است. اين عبارت ابن کثير با عبارتي که ابن قتيبه دارد، معنا پيدا ميکند. ابن قتيبه ميگويد:
فخرج إليهما أکثر من عشرة آلاف رجل، فقالوا: نحن قتلنا عثمان. (الامامة والسياسة بتحقيق الشيري ج 1 ص 128، وبتحقيق الزيني ج 1، ص 96.)
البته نصر بن مزاحم يک مقداري پياز داغش را زياد کرده است و شايد حق هم همين بوده است. وي مينويسد:
فخرج عشرون ألفاً أو أکثر مسربلين في الحديد لايرى منهم إلّا الحدق فقالوا: کلنا قتله، فان شاؤوا فليروموا ذلک منا. ( وقعة صفين: 190.)
درد اينجا است که ابن سعد در طبقات مينويسد: أشرف عثمان على الذين حاصروه فقال: يا قوم لا تقتلوني فاني والٍ وأخ مسلم.. فلما أبو قال: اللّهُمَّ إحصهم عدداً، واقتلهم بدداً، ولا تبق منهم أحداً.
قال مجاهد: فقتل الله منهم من قتل في الفتنة، وبعث يزيد إلى أهل المدينة عشرون ألفاً، فاباحوا المدينة ثلاثاً يصنعون ما شاءوا لمداهنتهم».
(الطبقات الکبرى: 67/3، کنز العمال: 86/13.)
نفرين عثمان در سال 35 به اجابت رسيد در سال 62. اين نهايت بيحيايي است. غير از بيحيايي واژة ديگري را نميتوان به کار برد. ابن کثير از شهاب الدين زهري نقل ميکند که:
سألت الزهري کم کان القتلى يوم الحرة قال: سبعمائة من وجوه الناس من المهاجرين والأنصار، ووجوه الموالي وممن لا أعرف من حر وعبد وغيرهم عشرة آلاف. قال: وکانت الوقعة لثلاث بقين من ذي الحجة سنة ثلاث وستين، وانتهبوا المدينة ثلاث أيام ووقعوا على النساء حتى قيل إنه حبلت ألف امرأة في تلک الأيام من غير زوج فالله أعلم.
(البداية والنهاية، ج 8، ص 242.)
اينها را کنار همديگر بگذاريد. نفرين عثمان گرفت، مردم مدينه که در قتل عثمان شرکت کرده بودند، تاوانش را در سال 62 پس دادند. نتيجه 700 نفر از مهاجرين و انصار کشته شدند. و ده هزار نفر هم از غير صحابه کشته شدند. بعد به نقل از مدايني نقل ميکند که: قال المدائني عن أبي قرة قال: قال هشام بن حسان: ولدت ألف امرأة من أهل المدينة بعد وقعة الحرة من غير زوج. اين سه قضيه را کنار هم قرار بدهيد. عثمان نفرين ميکند، نفرين او به اجابت ميرسد، نتيجة نفرين عثمان هزار تا ولد الزنا در مدينه شد. زنده باد همچنين خليفه. مرحبا، دستش درد نکند با اين نفرين !!! معلوم نيست که اينها ميفهمند يا نه؟ پس معلوم ميشود که همين مهاجرين و انصار بودند که عثمان را کشتند. اصحابي که صراحتاً در قتل عثمان شرکت داشتند و معاويه هم بعد از اين که مسلط شد، يکي يکي به حساب آنها رسيد. مثل عمر بن حَمِق که از صحابه جليل القدر پيامبر بوده است. در اين که ايشان از صحابه جليل القدر بوده است همه بزرگان حتي ابن اثير اعتراف کردهاند. در باره او گفتهاند:
وأمّا عمرو بن الحمق، فوثب على عثمان فجلس على صدره وبه رمق فطعنه تسع طعنات وقال: أما ثلاث منهن فإني طعنتهن لله، وأما ست فإنّي طعنت إياهن لما کان في صدري عليه . (طبقات ابن سعد: 74/3، تاريخ دمشق: 409/39، تاريخ الطبري: 424/3، الکامل لابن أثير: 179/3، البداية والنهاية: 207/7.)
و همچنين ابن شبه نميري صاحب کتاب تاريخ مدينة منوره هم اين تعبير را دارد:
وقعد عمرو بن الحمق على صدره فطعنه تسع طعنات. وقال: علمت أنّه مات في الثالثة فطعنته ستا لما کان في قلبي عليه.
(تاريخ المدينة المنورة: 1233/4.)
عمرو بن حمق را معاويه کشت و اولين سري بود که در تاريخ اسلام شهر به شهر گردانده شد. بدبختي اينجاست که زن او نيز در زندان بود، سر او را معاويه با کمال بيحيايي دستور داد که سر او را ببرند و جلوي همسرش بيندازند.
کان تحت عمرو بن الحمق آمنة بنت الشريد فحبسها معاوية في سجن دمشق زمانا حتى وجه إليها رأس عمرو بن الحمق فألقي في حجرها فارتاعت لذلک ثم وضعته في حجرها ووضعت کفها على جبينه ثم لثمت فاه ثم قالت غيبتموه عني طويلا ثم أهديتموه إلي قتيلا فأهلا بها من هدية غير قالية ولا مقلية. (أسد الغابة، ج 4، ص 101، تاريخ مدينة دمشق، ج 69، ص 40، البداية والنهاية: 52/8.)
ابن کثير ميگويد:
طيف به في الشام وغيرها، فکان أول رأس طيف به.
(البداية والنهاية: 52/8.)
همچنين طبراني در کتاب الأوائل نقل ميکند و ميگويد:
عن هنيدة بن خالد الخزاعي قال: أول رأس أُهدي في الإسلام رأس عمرو بن الحمق أُهدي إلى معاوية. وقال: إسناده حسن رجاله ثقات. (الأوائل للطبراني: 107.)
اين مسأله از قطعيات تاريخ است. البته برخي گفتهاند که عمرو بن حمق رفته بود و در جنگل پنهان شده و مار او را نيش زد و.... همانطور که نسبت به سعد انصاري گفتهاند که اجنه او را کشتند. حالا گيريم که خود او را مارها در جنگل کشتند، آيا سرش را هم مارها جدا کردند؟ آيا سرش را خرس و خوک جلوي همسرش انداخت؟ اين ننگ چيزي نيست که با رنگ از بين برود. البته بحث در باره چگونگي قتل عثمان بسيار طولاني است واينجا مجالش نيست و علاقه مندان مي توانند به کتب تاريخي رجوع کنند، اميدواريم اين تحقيق راهگشاي حقيقت پويان باشد. والسلام علي من اتبع الهدي آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||