* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 11 مهر 1388 | تعداد بازديد: 532 | |
نکاح متعه: مناظره امام صادق ع با ابوحنيفه در موضوع متعه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
موضوع: نكاح متعه - بخش اول: روايات ائمه (عليهم السلام) 03 جلسه 5 ـ تاريخ: 11/07/88
بحث ما در رابطه با روايات مربوط به متعه بود که رواياتي را از ائمه (عليهم السلام) نقل کرديم و رسيديم به روايت چهارم که در رابطه با مناظره ابوحنيفه با امام صادق (عليه السلام) بود و ابوحنيفه قسم خورد که اين آيه متعه را نشنيده است: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ حَرِيزٍ ـ بن عبد الله السجستاني ـ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ـ البصري ـ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا حَنِيفَةَ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ؟ فَقَالَ: عَنْ أَيِّ الْمُتْعَتَيْنِ تَسْأَلُ؟ قَالَ: سَأَلْتُكَ عَنْ مُتْعَةِ الْحَجِّ، فَأَنْبِئْنِي عَنْ مُتْعَةِ النِّسَاءِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً»؟ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ: وَ اللَّهِ! لَكَأَنَّهَا آيَةٌ لَمْ أَقْرَأْهَا قَطُّ : ابوحنيفه از امام صادق (عليه السلام) درباره حكم متعه سؤال كرد و حضرت فرمود: از كدام متعه سؤال ميكني؟ وي گفت: قبلا از متعه حج سوال كردم و جواب گرفتم، اكنون درباره حكم متعه نساء سؤال ميكنم که آيا متعه نساء حق است؟ حضرت فرمود: سبحان الله! آيا قرآن را نخواندهاي كه ميفرمايد: «هر زمان كه از زنان بهره و لذت برديد، پرداخت اجرت آنها را بر خود واجب بدانيد» ابوحنيفه گفت: به خدا سوگند! گويا اين آيه را تا به حال نخوانده بودم» وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص7، ح26361 روايت پنجم: در روايتي از «عيون اخبار الرضا (عليه السلام)» آمده است: «وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا عليه السلام فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ: مَحْضُ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ـ إِلَى أَنْ قَالَ: ـ وَ تَحْلِيلُ الْمُتْعَتَيْنِ اللَّذَيْنِ أَنْزَلَهُمَا اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ سَنَّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص مُتْعَةِ النِّسَاءِ وَ مُتْعَةِ الْحَجِّ : راوي درباره اسلام واقعي سؤال کرد و امام رضا (عليه السلام) در جواب فرمود: بعد از گفتن شهادت بر يگانگي خداوند و بر رسالت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، از شرايط اسلام شخص اين است که به معتقد به حلال دانستن دو متعه باشد که هر دو را خداوند در کتاب خود آورده و رسول اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم در سنت خود آورده است: متعة الحج و متعة النساء». وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص9، ح26370 روايت صحيح است. ارزش يک روايت، به معتبر بودن روايت است. اگر 50 روايت نقل کنيد، ماداميکه نتوانيد ثابت کنيد اين روايت صحيح است، هيچ ارزش روائي ندارد و شرط استناد به اين روايت اين است که ثابت کنيد اين روايت از معصوم (عليه السلام) صادر شده است و راه صدور روايت از معصوم (عليه السلام) اين است که ثابت شود روايت صحيح است و راوياني که در سند روايت قرار گرفتهاند، ثقه هستند. براي اين کار، يکي از راهها اين است که از کامپيوتر استفاده کنيد. يکي از برنامههايي که «مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي نور» در اين مورد ارائه داده، برنامه «دراية النور» است. اگر طلبهاي امروز از کامپيوتر نتواند استفاده کند، به درد جامعه امروز نميخورد. چون مخالفين ما که عليه ما فعاليت ميکنند، همهشان از اين امکانات استفاده ميکنند و ما هم اگر بخواهيم مقابله به مثل بکنيم و جواب آنها را از باب «ردّ الحجر من حيث جاء» بدهيم، هيچ راهي نداريم جز اينکه از اين امکانات استفاده کنيم. روايت ششم: «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ (الحِمْيَري) فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ (بن عبد الله بن سعد الأشعري) عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (الأزدي) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنِ الْمُتْعَةِ؟ فَقَالَ: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» : راوي وقتي از امام صادق (عليه السلام) درباره متعه سؤال ميکند، امام (عليه السلام) در پاسخ، اين آيه شريفه را بيان ميفرمايد: «و زنانى را كه از آنها تمتع مىگيريد، واجب است كه مهرشان را بدهيد و پس از مهر معيّن، در قبول هر چه هر دو بدان رضا بدهيد گناهى نيست.(سوره نساء/آيه24)» وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص9، ح26372 اين روايت هم صحيح است. فرق بين روايات صحيح و موثق «روايت صحيح»: روايتي است که تمام راويان آن، امامي، عادل و ضابط باشند. «روايت موثق»: روايتي است که در سند آن حداقل يک نفر غير امامي، اما ثقه وجود داشته باشد. از نظر عمل کردن، فرق نميکند و غالب علماي ما به روايات «صحيح» و «موثق» عمل ميکنند. مگر 2 ، 3 نفر از علماء که عمل نميکنند؛ مثل مرحوم صاحب معالم (ره) و صاحب مدارک (ره) که اين بزرگواران به روايات «موثق» عمل نميکنند. لذا مرحوم صاحب معالم (ره) کتابي دارد به نام «منتقي الجمان في أحاديث الصحاح و الحسان». اما تنها تفاوت مهمي که بين روايت «صحيح» و «موثق» است، به هنگام تعارض روايات است. که اگر يک روايت «صحيح» با يک روايت «موثق» از نظر مضمون با هم در تعارض بود، امام (عليه السلام) فرمود: در هنگام تعارض «خذ بما رواه أعدلهما و أوثقهما» که بايد در هنگام تعارض بين اين دو روايت، قطعا راويان روايت «صحيح» عادلتر و موثقتر هستند و به روايت «صحيح» عمل ميشود. «روايت حسن»: روايتي است که در سند آن، يک راوي امامي باشد، ولي توثيق نشده باشد و درباره وي، مدح آمده باشد. مثلا درباره او گفته شده است که فلاني «خيّر»، «عابد»، «فاضل»، «عالم» که اينها با وجود اينکه مدح است، اما دلالت بر وثاقت ندارد. صفاتي که دلالت بر وثاقت دارد اين است که گفته شود: «ثقة»، «دليل»، «عين». ما هم در كتاب «المدخل في علم الرجال» حدود سي چهل لفظ که دلالت بر وثاقت ميکند را ذکر کردهايم و مفصلترين کتابي که بر الفاظ دالّ بر توثيق و حسن و ضعف را آورده است، کتاب: «مقياس الهداية» مرحوم مامقاني (ره) است. «روايت معتبر»: اعم از صحيح، موثق، حسن و مشهور و مقبول ميباشد؛ يعني روايات قابل استناد. «روايت ضعيف»: معناي آن مشخص است و روايتي که معتبر نباشد، ضعيف است و قابل استناد نميباشد. روايت هفتم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها (سوره فاطر/آيه2)» قَالَ وَ الْمُتْعَةُ مِنْ ذَلِكَ. وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص9، ح26373 «الرواية ضعيف لجهل مالک بن عبد الله و إبيه : روايت ضعيف است به خاطر مالک بن عبد الله و پدرش که هر دو مجهول هستند»؛ يعني توثيقي و تضعيفي درباره اين دو نفر نيست و مجهول هستند.
توجه: نکتهاي که قابل به ذکر است: اگر براي راوي هيچ مشخصاتي نيامده باشد، يعني فقط نامي از او ذکر شده باشد، اما مطلبي درباره او [از مدح يا ذمّ] ذکر نکرده باشند، به اين معنا است که اين رواي مجهول است؛ يعني من گشتهام و چيزي درباره او نيافتهام. اما ممکن است شخص ديگري بگردد و پيدا کند؛ لذا معمولا چيزي درباره او نمينويسند. چنان که مرحوم حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) در «معجم الرجال» اين مبنا را دارند. وقتي راوي مجهول شد، روايت از ديدگاه ما ضعيف ميباشد. البته ميان متقدمين و متأخرين در عمل کردن يا عمل نکردن به روايت مجهول، اختلاف اندکي وجود دارد. در ميان متقدمين برخي بزرگان ما بر اين عقيده بودند همينکه درباره يک رواي، مذمّتي نيامده است، ميتوانيم به روايت او عمل کنيم و چون «إصالة العدالة» جاري ميکنيم. چون وقتي راوي به تکليف رسيد، يا خدا عهد ميبندد که از محرمات اجتناب و به واجبات عمل کند و اکنون شک ميکنيم که آيا اين آقا در طول اين مدت، تکاليفش را نقض کرده يا نه؟ استصحاب جاري ميکنيم نقض نکردن را. اما متأخرين بر اين باور نيستند. چون عدالت را امري وجودي ميدانند و معتقدند عدالت، ملکهاي است که حاصل ميشود از کثرت عمل به واجبات و اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغاير. در مورد اين شخص هم نميدانيم که ايشان که در روز اول عهد و پيمان بسته و ما نميدانيم که بعد از عهد و پيمان بستن، آيا به قدري ادامه داده است که اين ملکه در او حاصل شود يا خير؟ پس اصل عدالت براي ما محرز نشده است و از اينرو نميتوانيم استصحاب جاري کنيم. مرحوم حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) نزديک به 13 هزار راوي و مرحوم مامقاني (ره) نزديک به 16 هزار راوي را آوردهاند و از تمام اينها، حدود 2 هزار راوي تکليفشان روشن است. کتابهايي هم که در اين زمنيه نوشته شده، در گذر زمان از بين رفته اس و مشکل ما اين است که دسترسي به منابع نداريم، نه اينکه گشتيم و پيدا نکرديم. مثلا کتابخانه بزرگ شيخ طوسي (ره) که تمام کتابهاي مؤلف در عصر معصوم (عليه السلام) در آنجا بود و برخي گفتهاند نزديک به 40 هزار جلد کتاب در آنجا وجود داشت، وهابيها و اهل سنت افراطي آن روز آنجا را آش زدند. در ابتدا قصد داشتند شيخ طوسي (ره) را بکشند، اما خوشبختانه او در آن لحظه در خانه نبوده است و کتابخانه را آتش زدند و منبر او را هم سوزاندند. البته عدو سبب خير شد و باعث شد شيخ طوسي (ره) از بغداد به نجف اشرف مهاجرت کند و حوزه علميه شيعه را در آنجا پايهگذاري کند و نزديک به هزار سال است که اين حوزه در خدمت معارف و منابع شيعه و اهل بيت (عليهم السلام) است و اين قضيه تقريبا در سال 450 هجري اتفاق افتاده است. پس يکي از دلايل براي در دست نبودن منابع، همين آتشسوزي بوده است. اما اگر ما درباره کسي مطلبي را نديديم، بگوييم در اينباره هيچ منبعي وجود ندارد، حرف اشتباهي است. از جمله مباني اشتباه مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) اين است که درباره برخي از راويان ميگويد هيچ منبعي وجود ندارد. ولي آيا شما به تمام منابع دسترسي داشتهايد که پيدا نکرديد يا منابع را از دست ما گرفتند؟ از جمله دلايل ديگري که باعث عدم دسترسي به منابع گشته است، جنگي است که مسيحيان با مسلمانان ـ جنگهاي صليبي ـ به راه انداختند که حدود 200 سال طول کشيد. دکتر گوستاو لبون مسيحي در کتاب «تمدن اسلام و عرب» ميگويد: «جنگهاي صليبي يعني اثبات وحشيگري اروپا و اثبات انسانيت مسلمانان». اينها مسلمانان را در داخل مسجد جمع ميکردند و قتل عام ميکردند، بهطوريکه جنازه مسلمانان در ميان خون، موج ميزد. کتابخانههاي مسلمانان را به غارت بردند. به عنوان نمونه، مرحوم سيد عبد العزيز طباطبايي (ره) ـ نوه مرحوم صاحب عروه (ره) که قبر او در صحن حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) قرار دارد ـ براي مداوا به لندن رفته بودند. خود ايشان براي من نقل ميکرد: «در بعضي ساعات به کتابخانه لندن که نزديک به 5/1 ميليون کتاب داشت، مراجعه ميکردم تا اينکه در قسمت کتابهاي مخطوط به کتاب «رجال» شيخ طوسي (ره) برخورد کردم ـ و اين کتاب در حدود 40 سال پس از وفات مرحوم شيخ طوسي (ره) نوشته شده است، ـ و اين نسخه تا آن زمان در خاورميانه وجود نداشت. از اين کتاب ميکروفيلم تهيه کرده و به ايران آوردم». ما هم يک نسخه از اين کتاب را نزد خود داريم. در مراجعه به اين كتاب، وقتي اين كتاب را با كتابي که در نجف چاپ شده مقايسه ميکنيم، ميبينيم حدود 25٪ تفاوت دارد. حتي در بعضي از صفحات، چندين راوي از قلم افتاده است يا بعضي از توثيقات يا تضعيفات حذف شده است. حضرت آيت الله شبيري زنجاني ميفرمود: «اين كتاب، صحيحترين نسخه كتاب رجال شيخ طوسي (ره) در زير آسمان است». چه بسا از اين موارد، فراوان داريم. اما مرحوم حضرت آيت الله العظمي خويي (ره) مثلا ميفرمايد: «فلان مطلب را از كتاب «رجال» شيخ طوسي (ره) نقل کردهاند، ولي در اين كتاب نيست». در حاليکه اين مطالب در كتابي که از لندن آمده است، موجود است. در کتاب «لسان الميزان» ابن حجر عسقلاني ـ از استوانههاي علمي اهل سنت و متوفاي 852 هجري و اين كتاب، تنها کتاب رجال اهل سنت است که غالب راويان شيعه هم در آن آمده است و کتاب ديگري نزد اهل سنت به اين شکل نيست ـ برخي از مطالب را ميديديم که مثلا گفته است: «نقله الطوسي في رجال الإمامية» و هر چقدر ما «رجال» شيخ طوسي (ره) را ميگشتيم، پيدا نميکرديم و در نهايت احتمال ميداديم ابن حجر اشتباه کرده و يا دروغ بسته است. اما وقتي اين نسخه از لندن آمد، متوجه شديم که در اين نسخه وجود دارد. لذا در موارد مجهول نبايد گفت براي او مدح و يا ذمّ وجود ندارد؛ بلکه بايد گفت ما پيدا نکرديم. همانگونه که فرمودهاند: «عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود».
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||