* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 22 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 509 | |
نماز تراويح: تلخيص ابتدايي از نماز تراويح | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: نماز تراويح 01 - تلخيص ابتدايي از نماز تراويح
تاريخ: 22 / 12 / 88 قرار بر اين شد كه بحث نماز تراويح را مطرح كنيم. نماز تراويح هم براي خودش، فصول و أبوابي دارد: معناي تراويح چيست و چرا تراويح ميگويند؟ نظر فقهاء شيعه در مورد نماز تراويح نظر فقهاء أهل سنت در مورد نماز تراويح نظر ائمه (عليهم السلام) در مورد نماز تراويح بدعت بودن نماز تراويح از نظر عمر بن خطاب نظر أهل سنت در مورد بدعت اينها مباحثي است كه در نماز تراويح مطرح است. شايد چند هفته وقت لازم باشد تا تمام موضوعات و ابواب مربوط به نماز تراويح بحث شود. براي اينكه تلخيصي از نماز تراويح در دست عزيزان باشد، خلاصهاش را در ابتداء عرض ميكنيم و بعد هم به تفصيلش ميپردازيم. البته اين خلاصه فقط به درد بحثها و مناظرات ميخورد و بحثهاي علمي، فراتر از اين است. نكته اول: عبارتي كه در صحيح بخاري از عمر بن خطاب نقل شده، اين است: عن عبد الرحمن بن عبد القاري أنه قال: خرجت مع عمر بن الخطاب رضي الله عنه ليلة في رمضان إلي المسجد، فإذا الناس أوزاع متفرقون، يصلي الرجل لنفسه و يصلي الرجل فيصلي بصلاته الرهط، فقال عمر: إني أري لو جمعت هؤلاء علي قارئ واحد لكان أمثل، ثم عزم فجمعهم علي أبي بن كعب، ثم خرجت معه ليلة أخري و الناس يصلون بصلاة قارئهم، قال عمر: نعم البدعة هذه و التي ينامون عنها أفضل من التي يقومون، يريد آخر الليل و كان الناس يقومون أوله عبد الرحمن بن عبد القاري ميگويد: بعضيها فرادي نماز ميخواندند بعضيها هم ـ 3، 4 نفره ـ پشت سر يك نفر نماز ميخواندند. عمر گفت: اگر همه را بر يك امام جماعت جمع كنم، نمونهاش بهتر و زيباتر است. سپس أبي بن كعب را امام جماعت آنها قرار داد. سپس شب ديگري با عمر به مسجد رفتم و ديدم كه مردم به امام جماعت أبي بن كعب، نماز تراويح ميخوانند. عمر گفت: اين بدعت خوبي است. كساني كه در شبهاي ماه رمضان ميروند ميخوابند، بهتر از اين است كه بيايند در مسجد و نماز بخوانند. منظور عمر، خوابيدن آخر شب است؛ چون مردم در اول شب نماز ميخواندند صحيح بخاري، ج2، ص252 بعضيها از اين روايت استفاده ميكنند: حتي خود عمر بن خطاب هم نماز تراويح را به جماعت نخوانده است. چون اگر بنا بود خود عمر بن خطاب نماز تراويح را به جماعت بخواند، خودش بايد امام جماعت ميشد و با وجود عمر بن خطاب، أبي بن كعب نميتوانست امام جماعت باشد حتي ميگويند: روايتي نداريم كه عمر بن خطاب به عنوان امام جماعت، نافله ماه رمضان را بخواند ما هم ثابت ميكنيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به جماعت نخوانده است و مردم در زمان أبوبكر هم به جماعت نخواندهاند. تا سال 14 هجرت ـ كه 2 سال از خلافت عمر گذشته است ــ كسي به جماعت نخوانده است. چون بدعت نماز تراويح مربوط به سال 14 هجرت است. ما خلاصه اين قسمتها را عرض ميكنيم و بعد وارد بحث تفصيلي ميشويم. ابتدا نظر علماء شيعه را خواهيم گفت تا تكليف شيعه در مورد نماز تراويح روشن شود. در كتب شيعه با عنوان نافله ماه رمضان مطرح شده است؛ نه نماز تراويح. مگر قضيه أمير المؤمنين (عليه السلام) كه از ايشان سؤال كردند و ايشان هم نهي كردند و مردم هم اعتراض كردند كه سنت عمر، در حال از بين رفتن است و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم آنها را رها كرد. در كتب أهل سنت، عمدتا از نوافل ماه رمضان به نماز تراويح تعبير شده است. إن شاء الله معناي تراويح را خواهيم گفت و بعد هم رواياتي كه اين آقايان در مورد نماز تراويح دارند و بعد هم وارد حرف عمر بن خطاب ميشويم و بعد هم واژه بدعت از ديدگاه أهل سنت و بعد هم اقوال فقهاء أهل سنت و شارحين صحيح بخاري در مورد كلام عمر را بحث خواهيم كرد. بعضيها بدعت را به دو قسم تقسيم كرد: بدعت حلال و بدعت حرام. مانند اين است كه بگوييم زنا دو قسم است: زناي حلال و زناي حرام. بعضي هم صراحتا گفتهاند بدعت قابل تقسيم نيست. چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: كل بدعة ضلالة تمام بدعتها گمراهي است صحيح مسلم، ج3، ص11 وقتي يك واژهاي با كل يا جمع و واژههاي مانند آن ـ أجمع، أكتع و ... ـ جمع بسته شود، غير قابل تخصيص است و اين كلمات، تخصيص نميگيرند. وقتي گفته ميشود: جائني القوم كلّهم ديگر در ادامه نميتوان گفت: إلا زيدا اما وقتي گفته شود: جائني القوم إلا زيدا درست است. در ساير كتب هم اينگونه آمده است: كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار سنن النسائي، ج1، ص550 و ج3، ص189 ـ صحيح إبن خزيمة، ج3، ص143 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج9، ص97 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص243 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص10 ـ تفسير السمعاني، ج2، ص160 ـ تفسير إبن كثير، ج1، ص570 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج3، ص147 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص267 آقاي الباني ميگويد: و زاد النسائي: «و كل ضلالة في النار» و هي عند البيهقي أيضا في «الأسماء و الصفات» و سندها صحيح إرواء الغليل للألباني، ج3، ص73 اين هم تائيد بر اين است كه اين روايت، از نظر سند، صحيح است و مشكل سندي ندارد. آقاي إبن قدامه مقدسي ـ از فقهاء بنام حنابله ـ ميگويد: نسبت التراويح إلي عمر بن الخطاب رضي الله عنه، لأنه جمع الناس علي أبي إبن كعب، فكان يصليها بهم المغني لعبد الله بن قدامة، ج1، ص798 آقاي عيني ميگويد: إنما دعاها بدعة، لأن رسول الله صلي الله عليه و سلم لم يسنها لهم و لا كانت في زمن أبي بكر رضي الله تعالي عنه عمر بن خطاب، نماز تراويح را بدعت خواند؛ زيرا رسول الله (صلي الله عليه و سلم) همچنين سنتي نداشته است و همچنين در زمان أبوبكر هم نبوده است عمدة القاري للعيني، ج11، ص126 آقاي قسطلاني ميگويد: سماها عمر بدعة، لأنه لم يبين لهم الإجتماع لها و لا كانت في زمن الصديق إرشاد الساري في شرح صحيح بخاري للقسطلاني، ازدواج، ج11، همچنين آمده است: قال في شرح قوله: «ثم خرجت معه - أي مع عمر ليلة أخرى -» و فيه إشعار بأن عمر كان لا يواظب الصلاة معهم و كأنه يرى أن الصلاة في بيته أفضل و لا سيما في آخر الليل عمدة القاري للعيني، ج11، ص126 شما كه ميگوييد: عليكم بسنتي و سنة خلفاء الراشدين مسند احمد، ج4، ص126 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج1، ص96 ـ سنن الدارمي، ج1، ص45 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص16 ـ سنن أبي داود، ج2، ص393 ـ سنن الترمذي، ج4، ص150 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج18، ص246 آيا عمل عمر، أولي بالإقتداء است يا قول عمر؟ مضافا كه قول عمر، مقرون به بدعت است. اگر واقعا نماز تراويح، أمر مشروعي بود، چرا يكبار هم ديده نشده است كه بيايد به جماعت بخواند؟ (حاشيه بحث) ما فقط بيانگر حقايق هستيم و قضاوت را به خود مردم واگذار ميكنيم. چون قرآن ميفرمايد وظيفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، تبيين است: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ سوره نحل/آيه44 و اين مردم هستند كه بايد بهترين سخن را انتخاب كنند: فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ سوره زمر/آيه18ـ17 لذا ما بايد تلاش كنيم در الفاظ و بياناتمان، جاذبه داشته باشيم؛ نه دافعه. اگر صحبتها و عبارات ما تند و گزنده باشد، بچه شيعهها فرار ميكنند. چون بچه شيعه ميگويد: اگر اين عالم شيعي دليل داشت، نبايد متوسل به الفاظ تند ميشد. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه با جوامع گذشته تفاوت دارد. امروز با توجه به گسترش رسانههاي عمومي و عصر اطلاعات، هر كاري كنيد و هر چه بگوييد، در سراسر جهان منتشر ميشود. لذا مردم با توجه به تبليغاتي كه جهان دارد و كاربردي كه منطق نرم و مليّن در جهان امروزي دارد، الفاظ تند و زننده و گزنده، خوديها را هم فراري ميدهد. سيره أنبياء (عليهم السلام) هم همين بود. اگر به تاريخ نگاه كنيد، فرعون، اولين و آخرين كسي بود كه گفت: فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَي سوره نازعات/آيه24 بنده نديدهام كس ديگري اين تعبير را داشته باشد. ولي با تمام اينها، قرآن ميفرمايد: إذْهَبَا إِلَي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَي / فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي سوره طه/آيه44ـ43 وقتي در قرآن، مناظره ميان حضرت موسي (عليه السلام) و فرعون را ميخوانيم، از منطق نرمي كه حضرت موسي (عليه السلام) داشت، انسان لذت ميبرد. فرعون فحاشي ميكرد و تهمت ميزد و تندي ميكرد، ولي حضرت موسي (عليه السلام) همان بيانات خودش را با نرمي بيان ميكرد و حرفهاي فرعون توجهي نميكرد. واقعا حضرت موسي (عليه السلام) عمل به اين آيه را: وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا سوره فرقان/آيه72 عملا تثبيت كرده است. همچنين حضرت ابراهيم (عليه السلام) با روشي عجيب ـ كه اگر ما را قطعه قطعه كنند، آن تعابير را نميتوانيم به كار ببريم ـ در برابر دشمنان خود سخن ميگويد: وَ كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ / فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَي كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآَفِلِينَ / فَلَمَّا رَأَي الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ / فَلَمَّا رَأَي الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ سوره انعام/آيه78ـ75 اگر آن تعابير را ما بگوييم، قبل از اينكه به اين آيه برسيم: إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفًا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ سوره انعام/آيه79 خوديها ما را تكفير ميكنند و بالاي چوبه دار ميفرستند. ولي ببينيد كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) چقدر زيبا و عالي، با آنها همصدا ميشود و بعد هم از طريق زبان و عقائد آنها، آرام آرام نفوذ ميكند بر دل و جان و قلب و عقل و احساسات و عواطف آنها و بعد هم عقائد آنها را به زيبايي زير سؤال ميبرد. يعني ابتداء عواطف طرف مقابل را تسخير ميكند و سپس عقل و تدبير او را به كار مياندازد. (ادامه بحث) المالكية و الشافعية يصلون في البيت شوكاني ميگويد: قال مالك و أبو يوسف و بعض الشافعية و غيرهم: الأفضل فرادي في البيت، لقوله (صلي الله عليه و آله): «أفضل الصلاة صلاة المرء في بيته إلا المكتوبة»، متفق عليه و قالت العترة: إن التجمع فيها بدعة نيل الأوطار للشوكاني، ج3، ص60 آنچه كه براي ما مهم است، اين است كه بايد ببينيم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوافل ماه رمضان را به جماعت خوانده است يا خير؟ آيا صحابه در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نماز تراويح را به جماعت خواندهاند است يا خير؟ ولي اينكه در زمان عمر بن خطاب، اينها به جماعت ميخواندند، مشخص ميكند كه تغييراتي را در سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در دوران خلفاء صورت گرفته است. روايات متعددي در اين زمينه داريم. روايتي از أنس بن مالك ـ غلام نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ـ وجود دارد كه راوي ميگويد: دخلت علي أنس بن مالك بدمشق و هو يبكي، فقلت له: ما يبكيك؟ فقال: لا أعرف شيئا مما أدركت إلا هذه الصلاة و هذه الصلاة قد ضيعت به شام رفته بودم و ديدم انس بن مالك گريه ميكند. علت را سؤال كردم و گفت: از چيزهايي كه در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) درك كرده بودم، فقط نماز بود كه سالم مانده بود و آن هم ضايع شد صحيح بخاري، ج1، ص134 ـ سنن الترمذي، ج4، ص50 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج1، ص399 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص200 ـ كتاب الموطأ للإمام مالك، ج1، ص72 ـ تنوير الحوالك للسيوطي، ص93 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج9، ص335 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج19، ص367 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج9، ص106 إبن زبير ميگويد: كل سنن رسول الله قد غيرت، حتي الصلاة تمام سنتهاي رسول الله تغيير كرده است، حتي نماز معرفة السنن و الآثار للبيهقي، ج3، ص46 ـ كتاب الأم للشافعي، ج1، ص269 در روايتي آمده است: صلي بنا علي يوم الجمل، صلاة قد ذكرنا صلاة رسول الله وقتي علي بعد از جنگ جمل به بصره ميآيد و نماز جماعت ميخواند، تمام صحابه، مات و حيران ميمانند و ميگويند: اين نماز، ما را به ياد نماز رسول الله (صلي الله عليه و سلم) انداخت سنن إبن ماجة، ج1، ص296 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج1، ص272 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج1، ص416 ـ نصب الراية للزيلعي، ج1، ص562 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص162 ـ تفسير القرطبي، ج1، ص172 ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||