* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 فروردين 1389 | تعداد بازديد: 456 | |
نماز تراويح: تقسيم بدعت به حسنه و سيئه در نزد اهل سنت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: نماز تراويح 10 تاريخ: 24 / 01 / 89
بحث ما در رابطه با نماز تراويح بود. روايات شيعه و سني را خوانديم و رسيديم به أقوال علماء أهل سنت در توجيه عمل خليفه دوم كه ميگويند بايد بدعت را تقسيم كنيم به بدعت حسنه و بدعت سيئه. در اين زمينه، حدود 30، 40 مورد پيدا كردهايم كه آمدهاند توجيه كردهاند و تقسيم كردهاند بدعت را به بدعت حسنه و سيئه. حتي بعضيها گفتهاند بدعت را ميتوان به 5 قسم تقسيم نمود: واجب و حرام و مستحب و مكروه و مباح. براي هر كدام هم مثالهايي را زدهاند. در برابر اينها، افرادي هم آمدهاند و گفتهاند بدعت قابل تقسيمبندي نيست و مراد آقاي عمر، بدعت لغوي بوده است. يعني نوآوري كرده است؛ مانند نوآوريهايي كه ديگران ميآورند. مثلا لباس جديدي ميپوشند و غذاي جديد ميخورند و اختراع جديدي درست ميكنند و اينها هم بدعت است. عرض خواهيم كرد كه لغتشناسان هم اين را قبول ندارند. چون معناي لغوي بدعت اين است: «چيزي را به وجود بياورند كه سابقه ندارد». حال آنكه اينها ميگويند در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سابقه داشته و نماز تراويح خوانده شده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد و فرمود: من ميترسم اصرار شما باعث شود اين نماز بر شما واجب شود. خيلي از بزرگان هم ميگويند مراد از بدعت خليفه دوم، اين است كه من سنت فراموش شده را إحياء كردهام. ما بايد به كدام حرف نگاه كنيم؛ بدعت لغوي يا إحياء سنت از بين رفته.
ي) مخالفت بعضي بزرگان أهل سنت با تقسيمبندي بدعت در برابر اين دسته از بزرگان أهل سنت، ميبينيم كه برخي از بزرگانشان به صراحت اعلام كردهاند كه بدعت، قابل تقسيم به حسنه و سيئه نيست؛ مانند زنا كه قابل تقسيم به زناي حسنه و زناي سيئه نيست.
1. أبو اسحاق شاطبي (متوفاي 790 هجري) فاعلموا ـ رحمكم الله ـ أن ما تقدم من الأدلة حجة في عموم الظن، أنها ـ أي نصوص كل بدعة ضلالة ـ جاءت مطلقة عامة علي كثرتها لم يقع فيها استثناء البتة و لم يأت فيها ما تقتضي أن منها ما هو هدي و لا جاء فيها: كل بدعة ضلالة إلا كذا و كذا ... علي أن متعقل البدعة يقتضي ذلك بنفسه، لأنه من باب مضادة الشارع و إطراح الشرع و كل ما كان بهذه المثابة فمحال أن ينقسم إلي حسن و قبح و أن يكون منه ما يمدح و ما يذم. ادلهاي كه در رابطه با بدعت آورده شد، دلالت ميكند بر اينكه بدعت، به عمومش منهي عنه است. بدعت در اين روايت، مطلق و عام آمده است و قابل إستثناء شدن نيست و نميتوان گفت: «بعضي از بدعتها، مايه هدايت است» و نميتوان گفت: «هر بدعتي، گمراهي است؛ مگر فلان و فلان» ... تعقل در بدعت، إقتضاء ميكند كه قابل تقسيمبندي نيست؛ زيرا بدعت از واژههاي ضد ديني و ضد شرعي است و شارع آن را طرد و منع كرده است. وقتي واژهاي اينچنين باشد كه ضد شرع است، امكان تقسيم به حسنه و قبيحه يا ممدوح و مذموم ندارد. الإعتصام لأبي إسحاق الشاطبي، ج1، ص141
2. كحلاني (متوفاي 1182 هجري) إن عمر هو الذي جعلها جماعة علي معين و سماها بدعة، أما قوله: «نعم البدعة»، فليس في البدعة ما يمدح بل كل بدعة ضلالة. عمر، كسي است كه نماز تراويح را به جماعت قرار داد و بدعت ناميد. قول عمر كه گفت: «چه بدعت خوبي است»، نميتوان در بدعت چيزي را يافت كه قابل مدح كردن باشد؛ بلكه تمام بدعتها، گمراهي است. سبل السلام، ج2، ص10
3. إبن رجب حنبلي (متوفاي 795 هجري) فإنه يري أن قوله صلي الله عليه و سلم: «كل بدعة ضلالة» يشمل جميع أقسام البدعة و لا يستثني منه شئ. فقوله : «كل بدعة ضلالة» من جوامع الحكم، لا يخرج عنه شئ و هو أصل عظيم من أصول الدين و هو تشبيه بقوله: «من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو رد»، فكل من أحدث شيئا و نسبه إلي الدين و لم يكن له من أصل الدين يرجع إليه فهو ضلالة و الدين برئ منه و سواء في ذلك مسائل الإعتقادات أو الأعمال أو الأقوال الظاهرة و الباطنة. سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كه فرمود: «كل بدعة ضلالة» تمام اقسام بدعت را شامل ميشود و نميتوان چيزي را از آن إستثناء كرد. سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كه فرمود: «كل بدعة ضلالة» از حكمتهاي با ارزشي است و امكان ندارد كه بتوان چيزي را از آن استثناء كرد و آن سخن، اصلي بزرگ از اصول دين است و مانند اين روايت است كه حضرت فرمود: «هر كس كه در دين ما، بدعتي بگذارد كه از دين نيست، او مردود است». هر كس، چيزي را در دين اضافه كند كه در دين، اصل و ريشهاي ندارد، ضلالت است و دين از آن برئ است؛ چه در مسائل اعتقادي و چه در أعمال و أقوال ظاهري و باطني. جامع العلوم و الحكم لإبن رجب الحنبلي، ص252، دار المعرفة، بيروت اين روايت: من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو رد. صحيح بخاري، ج3، ص167 ـ صحيح مسلم، ج5، ص132 همان روايتي است كه آقايان وهابيها، عمدتا عليه شيعه عَلَم ميكنند كه بحث توسل و زيارت قبور و شفاعت و مراسم ميلاد و وفات، جزء همين روايت است. من هم در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع، حدود 20 مورد آوردهام كه آقايان وهابيت به إستناد همين روايت، ميگويند اين موارد، بدعت است. حتي مفتيانشان ميگويند: ذكر گفتن با تسبيح، بدعت است. چون جناب أبوبكر و عمر، هنگام ذكر گفتن، با انگشتانشان ذكر ميگفتند و اين كار، از دين نيست. حتي: اگر براي فرزندان، جشن تولد بگيريد، بدعت است؛ چون آقاي أبوبكر و عمر براي فرزندانشان جشن تولد نگرفتهاند و اگر اين كار، از دين بود، آنها هم اين كار را ميكردند. حال اگر ما اين روايت را در مورد نماز تراويح آقاي عمر بن خطاب استفاده كنيم، چه جوابي دارند بدهند؟
4. غامدي (معاصر) ايشان حدود 10 صفحه در رابطه با اينكه بدعت، قابل تقسيم نيست، مطلب نوشته است و ميگويد: «أن البدع الشرعية ليست مذمومة كلها، بل فيها ما هو حسن ممدوح مثاب عليه من الله، فيقسمون البدع إلي حسن و قبيح» و هذا التقسيم اغتر به كثير من أهل الفضل و العلم و ضل به كثير من المبتدعة و لبس به علي كثير من المقلدين و الجهلة و العوام، فإذا سمع هؤلاء النهي عن بدعة من البدع كانت الإجابة بأن هذه بدعة حسنة. (در جواب كساني كه ميگويند:) «همه بدعتهاي شرعي، مذموم نيست، بلكه بدعتهاي ممدوحي هم هست كه ثواب دارد و بدعت، به بدعت حسن و بدعت قبيح تقسيم ميشود». با اين تقسيمبندي، بعضي از فضلاء و علماء هم فريب اين سخن را خوردهاند و بسياري از بدعتگزاران هم گمراه شدهاند و بر بسياري از مقلدين و نادانان و عوام هم أمر مشتبه شده است و وقتي بعضي از اينها بدعتي را عمل ميكنند و به آنها اعتراض ميشود، جواب ميدهند كه اين بدعت، حسنه است. و مناقشة هذا القول و بيان خطئه و منافاته للصواب: أولا: القول بحسن بعض البدع مناقض للأدلة الشرعية الواردة في ذم عموم البدع، ذلك أن النصوص الذامة للبدعة و المحذرة منها جاءت مطلقة عامة و علي كثرتها لم يرد فيها إستثناء البتة و لم يأت فيها ما يقتضي أن منها ما هو حسن مقبول عند الله و لا جاء فيها: كل بدعة ضلالة إلا كذا و كذا و لا شئ من هذه المعاني و لو كانت هنالك محدثات تقتضي النظر الشرعي فيها أنها حسنة أو مشروعة، لذكر ذلك في نصوص الكتاب أو السنة و لكنه لا يوجد ما يدل علي ذلك بالمنطوق أو المفهوم، فدل ذلك علي أن أدلة الذم بأسرها متضافرة، علي أن القاعدة الكلية في ذم البدع لا يمكن أن يخرج عن مقتضاها فرد من الأفراد. مناقشه اين قول: اول: قائل بودن به بدعت حسنه، نقض ادله شرعيهاي كه همه بدعتها را حرام ميداند؛ زيرا نصوصي كه بدعت را مذموم دانستهاند و از آن برحذر كردهاند، مطلق آمدهاند و إستثناء هم نكردهاند و مطلبي كه إقتضاء كند بعضي از بدعتها، نزد خدا مقبولاند، وارد نشده است و همچنين گفته نشده است: «هر بدعتي گمراهي است، مگر فلان و فلان». اگر بنا بود يكي از مصاديق بدعت، حسنه باشد، بايد حداقل در كتاب و سنت به آن اشاره ميشد؛ ولي نه منطوقا و نه مفهوما به آن اشاره نشده است و اين دلالت ميكند كه أدله مذمت از بدعت، بسيار فراوان است و قاعده كلي در ذم بدعت، اين است كه امكان ندارد يك مصداق يا موردي را از تحت عموم بدعت خارج كنيم. حقيقة البدعة و أحكامها، ج1، ص138 ـ إقتضاء الصراط المستقيم، ج2، ص584 ـ مجموع الفتاوىٰ لإبن تيميه، ج10، ص371 آقاي غامدي، 11 دليل آورده است بر اينكه بدعت، قابل تقسيم شدن به حسنه و سيئه نيست. در جلسه بعدي بدعت را لغةً و شرعاً و كتاباً و سنةً بحث خواهيم كرد تا تكليفمان را با بدعت روشن كنيم كه چرا وقتي اينها به ما ميرسند، ميگويند بدعت سيئه است و وقتي نوبت خودشان ميرسد، ميگويند بدعت حسنه. حضرت آيت الله العظمي سبحاني در كتاب البدعة مفهومها، حدها و آثارها هم بحث كرده است و بنده هم در كتاب وهابيت از منظر شرع و عقل مفصلتر از حضرت آيت الله العظمي سبحاني جواب دادهام.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||