* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 28 فروردين 1389 | تعداد بازديد: 447 | |
نماز تراويح: روايات ائمه عليهم السلام در رابطه با بدعت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: نماز تراويح 11 تاريخ: 28 / 01 / 89
بحث در رابطه با نماز تراويح و مفهوم بدعت بود از منظر لغت و شرع و قرآن و روايات أهل سنت و بررسي كرديم و امروز هم ميخواهيم بدعت را از منظر روايات شيعه بررسي كنيم كه آيا ائمه (عليهم السلام) در رابطه با بدعت، سخني گفتهاند يا برخوردي داشتهاند؟
روايات ائمه (عليهم السلام) در رابطه با بدعت روايت اول: در خطبه 145 نهج البلاغه، أمير المؤمنين (عليه السلام) با صراحت ميفرمايد: و ما أحدثت بدعة إلا ترك بها سنة هيچ بدعتي در دين ايجاد نميشود، مگر آنكه سنتي ترك گردد يعني بدعت، عامل از بين رفتن سنت ميشود. در همين نماز تراويح، آنچه كه سنت است، فراديٰ خواندن نافله ماه رمضان در منازل است و با نماز تراويح، 2 سنت ترك ميشود: 1. نماز فراديٰ 2. نماز در منازل. أمير المؤمنين (عليه السلام) در ادامه ميفرمايد: فاتقوا البدع و ألزموا المهيع، إن عوازم الأمور أفضلها و إن محدثاتها شرارها پس، از بدعتها بپرهيزيد و ملازم صراط مستقيم و راه راست باشيد. نيكوترين كارها سنّتي است كه سالياني بر آن گذشته و درستي آن ثابت شده باشد و بدترين كارها، آن است كه تازه پيدا شده است شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج9، ص93 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص264 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج16، ص175 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص324
روايت دوم: أمير المؤمنين (عليه السلام) در روايت ديگري ميفرمايد: و إنما الناس رجلان: متبع شرعة و مبتدع بدعة ليس معه من الله سبحانه برهان سنة و لا ضياء حجة و همانا مردم دو دستهاند: گروهي پيرو شريعت و دين و گروهي بدعتگزارند كه از طرف خدا، دليلي از سنّت پيامبر و نوري از براهين حق قرآن ندارند شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج10، ص30 ـ نهج البلاغه، خطبه176 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج27، ص135 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج17، ص262 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص312 يعني بدعت، مخالف گفتار حق و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و بيپايه و اساس است.
روايت سوم: امام باقر (عليه السلام) تعبير تندتري دارد و ميفرمايد: من أحدث حدثا أو آوي محدثا، فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين، لا يقبل الله منه صرفا و لا عدلا هر كس بدعتي در دين بگذارد يا بدعتگزار را مأوي دهد و از او پذيرائي كند، لعنت خداوند و ملائكه و جميع مردم بر او باد و خداوند از او هيچ عملي را نميپذيرد. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج29، ص28 همين تعبير هم در منابع أهل سنت آمده است: سنن أبو داود، ج2، ص375 ـ سنن النسائي، ج8، ص20
روايت چهارم: امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم، فتصيروا عند الناس كواحد منهم، قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): المرء علي دين خليله و قرينه با بدعتگزاران مصاحبت و همراهي و همنشيني نكنيد؛ چون در غير اين صورت، مردم تصور ميكنند كه شما هم با آنها هم عقيده هستيد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كسي بر دين دوست و قرين خود است الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص375 يعني نه تنها بدعتگزار نباشيد، بلكه با آنها همنشين و همراه نباشيد. نكتهاي كه از اين روايت استفاده ميشود، اين است كه بدعتگزاران اگر پيرو در جامعه نداشته باشند، معمولا دست از بدعت خود برميدارند. عمده مسئلهاي كه باعث ميشود بدعت در جامعه گسترش پيدا كند و بدعتگزار تقويت شود، اطرافياني هستند كه از بدعتگزار تأثير پذيري دارند و اطراف او جمع ميشوند. چون اگر بدعتگزار بدعتي گزارد، اگر كسي از او پيروي نكند، اولا: خودش از بدعتش برميگردد، ثانيا: اگر هم خودش برنگشت، فقط يك نفر فاسد شده است و جز خودش، كسي ديگر را نميسوزاند و به مذهب و دين سرايت نميكند. طرف سخن امام باقر (عليه السلام) در اين روايت، جامعه است، نه بدعتگزار.
روايت پنجم: اين روايت، خيلي تند است و هضم و تحمل روايت، خيلي سخت است. سنداً هم صحيح است و در غالب كتابهاي فقهي ما، اين روايت آمده است. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): إذا رأيتم أهل الريب و البدع من بعدي فأظهر و البراءة منهم و أكثروا من سبّهم و القول فيهم و الوقيعة و باهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الإسلام و يحذرهم الناس و لا يتعلمون من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات و يرفع لكم به الدرجات في الآخرة رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: هر گاه پس از من، أهل شك و بدعت را ديديد، از آنها بيزارى بجوئيد و بسيار به آنها دشنام بدهيد و درباره آنها بد بگوئيد و بهتان بزنيد و طعن بزنيد و آنها را با برهان و دليل، وامانده سازيد تا به فساد در اسلام طمع نكنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعتهاى آنها نياموزند تا خدا براى شما در برابر اين كار، حسنات بنويسد و درجات آخرت را براى شما بالا ببرد الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص375 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج16، ص267 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج71، ص202 ـ جواهر الكلام للشيخ الجواهري، ج41، ص413 ـ كتاب المكاسب للشيخ الأنصاري، ج1، ص353 ـ كفاية الأحكام للمحقق السبزواري، ج1، ص437 ـ جامع المدارك للسيد الخوانساري، ج7، ص98 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج14، ص443 خداوند در قرآن، نسبت به بتپرستان ميفرمايد: وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ سوره انعام/آيه108 نبايد به آنها فحش داد، ولي در اين روايت، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تاكيد دارد كه نه تنها بايد به اينها فحش داد، بلكه بسيار بايد فحش داد. شايد علت اين است كه در اين آيه، مراد از سبّ، سبّي است كه در پي آن، بتپرستان هم خداوند را سبّ ميكنند و علت حكم، بيان شده است و اگر در جايي، علت منتفي شد، حكم هم منتفي ميشود؟ يعني اگر بتپرستي كه فحش دادن به او، موجب فحش به خدا نشود، آيا ميتوان به او فحش داد؟ ولي در بدعتگزار، اينگونه نيست؛ چون او براي خدا كار ميكند و فحش به بدعتگزار، فحش به خدا را در پي ندارد. نهايتا اگر بخواهد مقابله به مثل بكند، به خود فحشدهنده و سابّ فحش ميدهد و شامل آيه شريفه نميشود. شايد هم مراد از سبّ در اين روايت، آن سبّي نيست كه در آيه آمده است. بلكه مراد، همان تبرّي جستن و عباراتي را بيان كردن است تا موقعيت او به خطر بيفتد. مثلا گفته شود كه او دروغ ميگويد و افتراء ميبندد و كذاب و خائن است و رخنه در شريعت ايجاد ميكند و بيدين است. از مصاديق سبّ، نسبت كذب دادن است. چون در بحث سبّ، اگر مكاسب شيخ انصاري يا صاحب جواهر را ببينيد، مواردي را استثناء كردهاند؛ همانطوري كه در غيبت استثناء كردهاند. اگر به يك فرد عادي، بگوييد او كذاب است، اين نوعي سبّ است؛ ولي اگر كسي دروغ ميگويد، درباره او بگوييد او كذاب است، سبّ شمرده نميشود. كسي كه بد دهني ميكند، اگر به او گفته شود بد دهن، اين كار فحش نيست. ولي اگر به شخصي محترم، بد دهن گفته شود، فحش حساب ميشود. اينكه گفته شده است به بدعتگزار، بُهتان بزنيد، توجيهبردار نيست. مگر اينكه بگوييم سبّ و بهتان بستن براي فردي كه در شريعت، بدعتگزاري ميكند و انحراف در شريعت ايجاد ميكند و دَوَران أمر بر اين است كه يا بايد احترام اين شخص را رعايت كنيم يا شريعت را، قطعا رعايت احترام شريعت، أولي از يك فرد بدعتگزار است. يعني اين فرد بدعتگزار، هيچ شخصيتي براي خودش قائل نشده است. شارع مقدس هم براي هم هيچ ارزش انساني قائل نيست و در اين صورت، حرمت سبّ و بهتان در مورد او، كنار ميرود. يا اينكه دَوَران أمر ميان فاسد و أفسد است. يعني آيا بايد عمل بدعتگزار را تحمل كنم كه در شريعت، انحراف ايجاد شود يا بايد به او بهتان بزنم و مرتكب خلاف شرع بشوم و از انحراف در شريعت، جلوگيري كنم؟ قطعا در ميان أفسد و فاسد، دومي أولي است؛ مثل ورود در مكان غصبي براي نجات يك فرد يا مرتكب عمل زنا شدن، براي نجات از قتل در هنگامي كه سلاح را روي سر او گرفته و ميگويد اگر زنا نكني، هم تو را ميكشم و هم چند نفر ديگر را و انجام زنا، بهتر از كشته شدن خودش و چند نفر ديگر. چون فساد دومي، كمتر از فساد أولي است. حضرت در ادامه، دليل اين كارها را ذكر ميكند و آن هم حفظ اسلام است. وقتي امام حسين (عليه السلام) حاضر ميشود خودش را كه حجة الله و امام است، براي حفظ دين و شريعت فدا كند، در اينجا هم حفظ اسلام، منوط بر اين است كه حيثيت و آبروي اين فرد بدعتگزار را در جامعه از بين ببريم، ولو با سبّ و بُهتان بسيار. البته شرح اين روايت، مطالبي بود كه به ذهن من رسيد و اگر كسي مطلبي از ديگر بزرگان ميداند، بيان كند. بايد مقداري در اينگونه روايات، با دقت قدم برداريم. ولي آنچه كه مسلّم است، اين است كه براي جلوگيري از انحراف در اسلام، بايد تمام تلاشمان را انجام بدهيم. حتي اگر جلوگيري از ترويج بدعت و انحراف از شريعت، منوط باشد به سبّ و بهتان، قطعا اين مقدمه محرمه، نه تنها حرام نيست، بلكه مقدمه حرام براي حفظ يك واجب مهم، واجب است. اينها مسائلي بود كه به ذهن من رسيد. مگر اينكه معناي ديگري از سبّ و بُهتان را ارائه بدهيم.
روايت پنجم: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: من تبسم علي وجه مبتدع، فقد أعان علي هدم دينه هر كس بر چهره بدعتگزار بخندد، كمك به نابودي دين خودش كرده است يعني هر كس تبسمي به بدعتگزار بكند، از او خوشش ميآيد و وقتي از او خوشش بيايد، او را دوست ميدارد و از او تبعيت ميكند و تبعيت از بدعتگزار، مساوي است با نابود كردن دين. مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص375 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج47، ص217 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص322
روايت ششم: امام صادق (عليه السلام) از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند: من مشي إلي صاحب بدعة فوقره، فقد مشي في هدم الإسلام هر كس به طرف بدعتگزار برود و او را احترام كند، براي نابودي اسلام قدم برداشته است من لا يحضره الفقيه للشيخ الصدوق، ج3، ص572 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج16، ص268 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص304 در اينجا، خداوند براي شبهاتگزار ارزش انساني قائل نيست.
روايت هفتم: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: إذا ظهرت البدع في أمتي، فليظهر العالم علمه، فمن لم يفعل فعليه لعنة الله اگر در امت من، بدعتها ايجاد شد، بر عالم واجب است علمش را آشكار كند و با بدعت مبارزه كند، وگرنه لعنت خدا بر او باد الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص54 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج16، ص269 حداقل مرتبه نهي از منكر، اظهار و بيان حقيقت و مخالفت علمي با منكر است. اينكه شارع مقدس در اينجا، لعنت را بر عالمي قرار داده است كه علمش را هنگام بدعت، آشكار نميكند، به اين دليل است كه گناه و تأثير بدعت در شريعت و جامعه، خيلي زياد است. اگر كسي دروغ ميگويد و غيبت ميكند، در آنجا هم وظيفه داريم نهي از منكر كنيم؛ ولي اگر نهي نكرديم، گناه كرديم و لعنت خدا را در پي ندارد. ولي چون بدعت، تأثير در نابودي شريعت و انحراف جامعه اسلامي دارد، ائمه (عليهم السلام) اينگونه تند برخورد ميكنند.
روايات ائمه (عليهم السلام) در مورد افراد بدعتگزار روايت اول: وقتي در زمان غيبت صغريٰ، ادعاي بابيت و مهدويت ميشود، از ناحيه مقدسه، توقيعي وارد ميشود و حضرت ميفرمايد: نحن نبرأ إلي الله تعالي من إبن هلال، لا رحمه الله و ممن لا يبرأ منه ما برائت ميجوييم از احمد إبن هلال و خدا او را مورد رحمتش قرار ندهد و برائت ميجوييم از كسي كه از احمد بن هلال برائت نجويد رجال الكشي، ص535 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص318 ـ الغيبة للشيخ الطوسي، ص353 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج14، ص445 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج3، ص151 اينها غالبا از صحابه امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بودند؛ ولي وقتي هواي نفس بر انسان غلبه پيدا ميكند، اينگونه ميشود.
روايت دوم: امام صادق (عليه السلام) نسبت به أبو الخطاب كه ادعاي نبوت و ألوهيت نسبت به ائمه (عليهم السلام) ميكند و سپس براي خودش ادعاي نبوت ميكند و در جامعه شيعي، شبهات ميگذارد و مردم را منحرف ميكند و رخنه در شريعت ايجاد ميكند، ميفرمايد: لعن الله أبا الخطاب و لعن من قتل معه و لعن من بقي منهم و لعن من دخل في قلبه لهم رحمه خداوند لعنت كند أبو خطاب را و كساني كه در ركاب او كشته شدند و كساني از يارانش كه باقي ماندند و هر كس كه در قلبش، كوچكترين ترحمي نسبت به او دارد رجال الكشي، ص295 ـ رجال إبن داود، ص276 ـ اختيار معرفة الرجال للشيخ الطوسي، ج2، ص584 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج14، ص448 ـ معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج15، ص260 ـ قاموس الرجال للشيخ محمد تقي التستري، ج9، ص598 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص319 ما از اينگونه تعابير از ائمه (عليهم السلام) نسبت به بدعتگزاران، خيلي زياد داريم و ائمه (عليهم السلام) با آنها با تمام توان مخالفت كردند و آبرو و حيثيتشان را در جامعه مخدوش كردند تا مردم از اطرافشان پراكنده شوند و و بدعتهايشان در جامعه نفوذ نداشته باشد.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||