* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 29 فروردين 1389 | تعداد بازديد: 684 | |
نماز تراويح: مختصري از اقوال علماي شيعه در نماز تراويح | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: نماز تراويح 12 تاريخ : 29 / 01 / 89
بحث در نماز تراويح بود. ديروز مختصري در رابطه با نماز تراويح كه توسط خليفه دوم مطرح شد، عرض كرديم و اينكه خود خليفه دوم هم به همين نماز تراويحي كه بدعت ناميد، عمل نكرد. عبدالله بن عمر هم با تعابير تندي كه نسبت به تراويحخوانها داشت، عمل نكرد. فقهاء اهل سنت هم، تقريبا شافعيها و مالكيها معتقدند: اگر انسان در خانهاش نماز تراويح بخواند، بهتر از اين است كه برود مسجد و به جماعت بخواند قبل از اينكه وارد اصل مسئله بشويم، مختصري از اقوال علماي شيعه را در تراويح در كتابهاي فقه مقارنمان بررسي ميكنيم. اولين فقه مقارن ما عبارت است از خِلاف شيخ طوسي (ره) و دومين كتاب، تذكرة علامه حلي (ره) است. اين دو بزرگوار وقتي مباحث خِلافي شيعه و سني را مطرح ميكنند، عمدتا متذكر عقيده شيعه و سني و اقوالشان ميشوند. بعد از علامه حلي (ره) جديدا من نديدم كسي مفصلتر وارد شده باشد؛ مگر جناب آقاي محمد جواد مغنيه (ره) كه خدا روحش را شاد كند و ايشان از بزرگان لبنان بود و مدتي هم در قم تدريس داشتند و من هم توفيق داشتم مدتي در درس تفسير ايشان ميرفتم و واقعا مرد با صفايي بود. كتابي هم دارد في ظلال قرآن اگر اشتباه نكنم و ايشان يك كتابي نوشت به نام الفقه علي المذاهب الخمسة، ولي متاسفانه اين كتاب خيلي مختصر و به صورت تلگرافي است و متذكر أدله هم نشده است و فقط فتواي شيعه را نقل كرده و فتواي آن 4 مذهب را. از اهل سنت هم عبد الرحمن جزيري است كه الفقه علي المذاهب الأربعة را نوشته است. من پيشنهاد ميكنم اگر دوستان حوصله داشته باشند و بتوانند كتاب الفقه علي المذاهب الأربعة را بگيرند و فتاواي شيعه را وارد كنند، به نظر من ارزش دارد و جايش خالي است. يعني به همان شكلي كه الفقه علي المذاهب الأربعة در 4 جلد مفصل است و اگر بخواهد چاپ مجدد بشود، شايد در 10 يا 12 جلد بشود، ما بياييم تمام فقه شيعه و سني را به همين روش چاپ كنيم. البته اخيرا در مجموعه حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي، يك جلدي من امروز ديدم كه به اين شكلي است. البته آن خيلي مفصل است و اگر بخواهد به آن شكل برود، 70 يا80 جلد ميشود و مردم حوصله خواندن آن را ندارند. الفقه علي المذاهب الأربعة كتابي جا افتاده است و شايد اين كتاب در خانه تمام فقهاي شيعه باشد و فقهاء اهل سنت هم نسبت به الفقه علي المذاهب الأربعة عنايت ويژه دارند. اگر كسي حوصله داشته باشد دقيق بيايد مباحث فقه شيعه را وارد آن كتاب بكند، خيلي خوب است. اخيرا هم در مكه يك كتابي نوشته شده حدود 7، 8 جلدش چاپ شده و توسط يكي از اساتيد دانشگاه ام القراي مكه نوشته شده كه نام كتاب را نميدانم، ولي در آخر نام كتاب، و فقه العترة آمده است و خوب هم كار كرده است. ولي با آن گرايش وهابيگري وارد شده و الحق نسبت به فقه شيعه، خوب سرمايهگذاري كرده است. اگر انسان اينها را ببيند و يك كتاب شيعه مثل جواهر الكلام را هم نگاه بكند، شبيه آنچه كه جزيري كرده در الفقه المذاهب علي الأربعة، به نظرم جايش خالي است و كسي روي آن كار نكرده است. دوستان اگر حوصله داشته باشند روي موضوعي كار علمي بكنند و اگر به عنوان يك ماده تحقيقي هم باشد و ما هم تلاش ميكنيم كه كار را در حد وقتمان ببينيم و آن هم عبارت از بررسي روايات ضعيف در كتب شيعه است. البته دوستان موسسهمان مدتي مشغول بودند، ولي متاسفانه كار به جايي نرسيد. يكي از همين رفقاي ما، رساله سطح 4 خود را در رابطه با احاديث ضعيف و جعلي در كتب شيعه قرار داد كه بد هم نيست اگر رسالهاش را پيدا كرديد. ما بياييم احاديثي كه قطعا ضعيف و جعلي است، در غير مسائل احكام، در مسائل اخلاقيات و اعتقادات، اگر بشود يك مقاله خوبي تهيه كرد، هم ميشود روي سايت گذاشت تا مردم استفاده كنند و هم در بعضي از مجلات و روزنامهها به چاپ رساند. البته آقاي تُستري، صاحب قاموس الرجال كتابي دارد به نام الأخبار الدخيلة كه در اين زمينه كار كرده است. ولي مرد بزرگوار، مقداري از حوزهها دور بود و استاد هم كم ديده است؛ حتي مشهور است كه ايشان مثلا كفايه و مانند آن را بدون استاد خوانده و قلمش هم خيلي تند است. يك بزرگواري هم هاشم معروف الحسني كتابي دارد در رابطه با احاديث جعلي يا اينكه در يكي از كتابهايش در رابطه با احاديث جعلي، مفصل وارد شده است. اين پيشنهاد بنده بود كه اگر روي اين موضوع بياييم بررسي بكنيم، چيز خيلي خوبي خواهد شد. همچنين يكي از بحثهايي كه امروز ضرورت دارد داشته باشيم و هجمه شديدي هم متوجه ما هست، قضيه پيدايش مذاهب اسلامي است. اين قضيه امروز تقريبا در رسانههاي اهل سنت و وهابي خيلي مطرح است و من اين نكته را نسبت به آن موضوع اول يك اشارهاي داشته باشم. احاديث جعلي امروز، مخصوصا وهابيها از اين احاديث كه در كتب ما هست، حداكثر سوء استفاده را عليه ما ميكنند. الان شما ببينيد همين رواياتي كه در كافي هست در رابطه با طوايف و ملل و شهرها و قراء، عليه ما استفاده ميكنند. مثلا روايتي كه در تهذيب هم هست و فقهاي ما متأسفانه با توجه به تسامح در أدله سنن عمل كردهاند و فتوا دادهاند و طبق اين روايات، اين مقداري كمي درد بيدرمان است. مثلا: يكره معاملة الأكراد يكي از مكروهات معامله، معامله كردن با أكراد است طبق آن روايتي كه نقل ميشود كه كافي هم دارد و تهذيب هم دارد: لا تعامل الأكراد، فإنهم طائفة من الجن، كشف عنهم الغطاء حالا شما ببينيد در سايت فيصل نور (www.Fnoor.com) وارد شويد، اين روايات را رديف كردند عليه شيعه. يا روايت: يا لا تساكنوا الخوز، فانهم كذا و كذا در خوزستان زندگي نكنيد؛ زيرا چنين و چنان است لا تزوجوا الخضر، فإن لهم طائفة الأرحام تدل علي غيره وفاء با شماليها ازدواج نكنيد؛ زيرا آدم بيوفايي هستند اگر شما تمام اين روايات را نگاه كنيد، ميبينيد اين روايات ميرسد به بعضي از راوياني كه اگر زندگيشان را بررسي كنيد، پرونده سياهي دارند و كارشان اين بوده كه احاديث را از زبان ائمه (عليهم السلام) جعل كنند و در ميان مردم منتشر كنند تا موقعيت ائمه (عليهم السلام) را در جامعه مخدوش كنند. تقريبا يك ماه و نيم قبل در شبكه ماهوارهاي صفا كه از مصر پخش ميشود، شايد هجمهاي كه در يك هفته توسط آنها عليه شيعه انجام ميشود، به اندازه بيش از 8 سال شبهه افكني شبكه ماهوارهاي المستقلة عليه شيعه باشد. يعني بعضي وقتها كه نگاه ميكنم، قلبم به درد ميآيد و اصلا توان گوشكردن ندارم. يعني هجمهها نسبت به ائمه و أهل بيت (عليهم السلام) و شيعه در اين شبكه، وقاحت و بيحيايي را به حدّ أعليٰ رسيده است. يعني اگر از طرف خداي عالم دستور مؤكد بود كه شما عليه شيعه و أهل بيت (عليهم السلام) حرف بزنيد، بيش از اين نميتوانستند حرف بزنند. يعني واقعا بيحيايي و وقاحت حد دارد، ولي اينها از حد گذارندهاند. بنا بود آقاي كوراني وارد همان بحثشان شود كه به طور زنده بود، موضوع در رابطه با توحيد بود، آقاي عرعور (كه واقعا يك آدم هتاكي هست و از آن ناصبيهاي بيحياست و واقعا بيحياست و خداي عالم در وجود ايشان، ذرهاي حيا قرار نداده است و بيحيايي او از امثال يزيد و معاويه و عمرو عاص بدتر است) همين كه خواست صحبت كند، گفت: آقاي كوراني من يك سوالي از شما دارم (اين شبكه هم از مصر پخش ميشود و عمده بيننده آن مصري هستند): آقاي كوراني! روايتي در كتابهاي شيعه هست: مردم مصر ديوث هستند. شما اين روايت را جواب ميدهيد كه مراد از اين روايت چيست؟ اين بنده خدا به صورت ناخودآگاه كه حضور ذهن هم نداشت، گفت من فعلا حضور ذهن ندارم و بحث ما درباره توحيد بود. ايشان گفت: نه، شما اين را جواب بدهيد كه من بدانم شيعه مصر را ديوث ميداند. ببينيد! حالا خودشان يك دفعه حرف ميزنند، خوب خيلي زياد تأثير ندارد، يك دفعه يك عالم شيعي، آن هم يك عالم توانمندي مثل حاج آقاي كوراني ميآيد جواب نميتواند بدهد و اين ضربهاش چند برابر ميشود. لذا من معتقدم يكي از چيزهايي كه ما بايد روي آن كار علمي انجام بدهيم، همان رواياتي است كه در دوران ائمه (عليهم السلام) جعل شده و در ميان مردم پخش شده و متأسفانه در كتابهاي اصلي ما و حتي در كتب الأربعة ما هم اين روايات آمده است و كسي هم در طول تاريخ، متصدي بررسي اين روايات نشده است. ما بياييم بررسي سندي و رجالي و دلالي بكنيم و دستهبندي بكنيم. رواياتي كه مربوط به احكام و غيره است را بگذاريم كنار، ولي آن رواياتي كه امروز نقش فعال دارد در مسائل اجتماعي، گزينش بشود و كار علمي بشود و در سايتهاي مختلف قرار بگيرد كه حداقل بچه شيعههاي ما بدانند جواب چيست. حالا ما كاري با سنيها و وهابيها نداريم، خود بچه شيعه بداند كه اگر با روايتي برخورد كرد كه مثلا مردم مصر ديوث هستند كردها چنيناند و خوزستانيها و شماليها چنيناند، مشخص شود. الان بحث شيعه و سني وارد رسانه شده است و مثل زمان سابق نيست كه شما بياييد مثلا يك بحث مناظره در يك روستا يا شهري يا دانشگاهي بگذاريد. الان اينترنت و ماهواره آمده است و تمام دنيا دسترسي دارند به منابع ما و تمام دنيا دارند اين مطالب را ميشنوند. ما حداقل اين جوانان خود را در اين زمينه مقداري بيمه كنيم و اطلاعرساني و واكسينه كنيم كه اگر يك روايتي اين طوري است، اين روايت ضعيف است و مخالف نص قران است و مخالف فتواي عموم فقهاي شيعه هست كه معتقدند ازواج انبياء (عليهم السلام) از هرگونه آلودگي اخلاقي پاك بودند. لذا اين قضيه به نظرم ميرسد ضرورت دارد كه إن شاء ا... دوستان در اين ايام تعطيلي بتوانند ولو مثلا 5 تا 10 روايت در اين زمينه روي آن كار علمي بشود حالا كارهايي كه ديگران كردند، ببينند كه راه را بعضيها رفتند. مثل آقاي هاشمي حسني كتابي دارد تحت عنوان الموضوعات يا الأحاديث الموضوعة و من نگاه كردم و مطالبش دلنشين نيست. يعني ما ميتوانيم با اين امكانات مدرن كامپيوتر و اينترنت و با اين نرمافزارها، خيلي خيلي بهتر از او كار كنيم. يا همان الأخبار الدخيلة كه آقاي تستري كار كرده، كار فردي كرده و كار هم در گوشهاي از خوزستان انجام شده و اين بزرگوار نشسته و با اطلاعاتي كه داشته، كار كرده است. ما ميتوانيم سر نخ را هم از اينها بگيريم و بعد با اين امكانات مدرن و روز وارد شويم و مطالب را خوب حلاجي كنيم و به نحو أحسن بتوانيم در سايتها قرار دهيم. مثلا در يكي از سايتهاي پربيننده مثل يوتوب يا بالاترين كه تقريبا از پرببيندهترين سايتهاست، قرار بدهيم يا وبلاگ درست كنيم و در جاهاي مختلف معرفي كنيم و اين احاديث جعلي كه وارد روايات ما شده، را توضيح بدهيم كه صحيح نيستند. روايت هم داريم كه خود امام صادق (عليه السلام) فرموده است: افرادي هستند كه از قول ما احاديثي را در مذمت دشمنان ما يا در غلوّ نسبت به خودمان جعل ميكنند و در ميان مردم منشر ميكنند تا اختلاف بياندازند و موقعيت ما را زير سوال ببرند. حتي متاسفانه اين قضايا امروز براي خيلي از طلبهها هم جا نيفتاده است. من همين دو روز قبل داشتم مشهد وارد حرم ميشدم، ديدم چند نفر از طلبهها هم در داخل حرم آمدند و گفتند چند تا سوال داريم. يكي از آنها گفت: شما در شبكه يك كه برنامه داشتيد در برنامه اين شبها، صحبتتان طوري بود كه هرگونه لعن را ممنوع اعلام كرديد. حتي ديروز هم من بعد از درس رجال، چندين نفر از طلبهها اين سوال را داشتند از من كه شما حرفهايتان طوري است كه هرگونه لعن علني حرام است. گفتم: اگر شما از بحث اين هفته من، نه، شايد از 500 إلي 600 بحثِ من روي اينترنت، صوت يا متن، اگر يك كلمه از من شنيديد كه من گفته باشم لعن جائز نيست، من 100 هزار تومان به شما جايزه ميدهم. چيزي كه من گفتم اين است كه سبّ و فحش دادن جائز نيست. چون روايات متعدد داريم از ائمه (عليهم السلام) در نهي از سبّ به دشمنان أهل بيت (عليهم السلام). از اين بالاتر، طبق آيه قرآن كه صراحت دارد: وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ سوره انعام/آيه108 ولي در بحث لعن، يا وارد نميشوم به طور كلي و مهمل ميگذارم و اگر وارد هم شدم، لعن، دعا من الله است. اين عبارت استاندارد من است هميشه، لعن، طلب دعا من الله است. يك دفعه ميگويم خدايا به فلاني بچه بده، به فلاني مرگ بده. نه خانه دادن دست ما است، نه ويران شدن آن دست ما است. ما از خدا طلب ميكنيم و خدا اگر صلاح ديد، به او بچه ميدهد و اگر صلاح هم ديد، او را جوان مرگ ميكند. لعن، طلب دعا از خداست و در قرآن نزديك به 39 آيه داريم در رابطه با لعن. تا جايي كه ظالم را خدا لعن كرده است: لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ سوره أعراف/آيه44 وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ سوره نور/آيه7 فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ سوره بقره/آيه89 دروغ گفتن ميان ما، چيز طبيعي است. يعني كسي تعمّد در دروغگويي داشته باشد، مشمول لعن ميشود. يعني ميشود لعن كرد. همچنين كسي كه ظلم ميكند، حتي در حق زن و بچهاش. لعن چيست؟ طلب دعا من الله است. روايات داريم، مخصوصا اهل سنت نقل كردند: اگر كسي، كسي را لعن كند، اگر آن فرد لعن شده، شايسته لعن نباشد، لعن لاعن به خودش برميگردد. شما ميگوييد بر فرض [شما شيعيان] فلان صحابه را لعن ميكنيد، اين صحابه اهل بهشت هستند، خب، طبق روايات شما، لعن به خود ما برميگردد. يعني در حقيقت، ما داريم خودمان را لعن ميكنيم، ديگر شما چرا اينقدر ناراحت ميشويد؟! اگر همين فايل لعن را كه ما روي سايت گذاشتيم، نگاه كنيد، شايد بيش از 300 الي 400 ساعت روي آن كار شده است. البته خيلي طولاني است، 130 الي 140 صفحه است. ولي در رابطه با قضيه لعن و سبّ چيزي را جا نگذاشتيم. حتي اينكه صحابه همديگر را لعن ميكردند، ائمه (عليهم السلام) افرادي را لعن ميكردند، حتي خود عايشه چه افرادي را لعن كرد، عمر چه افرادي را لعن كرد، ابوبكر چه افرادي را لعن كرد، خود أمير المؤمنين (عليه السلام) لعن كرده، امام حسن مجتبي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) افرادي را لعن كرده و خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در اين كتاب موسوعة أطراف الحديث، ماده لعنت، جلد هفتم، 300 روايت آورده از پيامبر (صلي الله عليه و آله) كه 300 مورد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) لعن كرده است. يعني 300 روايت در مورد لعن پيامير (صلي الله عليه و آله) نسبت به افراد و اشخاص طوائف، صاحب حِرَف و صناعات دارد. همين فايل را اگر دوستان دانلود و ملاحظه و تخليص كنند، مثلا 140 صفحه در 12 صفحه داشته باشند، خوب است. ما روي اين قضيه خيلي كار كرديم. الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشتند و من خودم هم 4، 5 بار كار آقايان را كنترل كردم و ايراد گرفتم و رد كردم. نميگوييم كه بيعيب است، بيعيب فقط كار معصوم است. هر كس بگويد كار من بيعيب است، همين عبارت عيب است براي او. ادعاي بيعيبي، خودش بالاترين عيب است. در رابطه اينكه قضيه كه لعن علني جائز نيست، من گمان ميكنم همه فقهاء بر اين اتفاق نظر دارند. همه فقهاء معاصر اتفاق نظر دارند كه لعن علني حرام است. بعضي از مراجع معاصر هم تعبيرشان اين بود كه هرگونه لعن علني كردن، قطعا ائمه (عليهم السلام) راضي نيستند. يعني مسئله كاملا روشن است و در روايات هم بنده نديدم كه در يك جلسه علني، امام صادق (ع) لعن كرده باشد؛ ولي عكسش را داريم. خود شيخ صدوق (ره) در كتاب الإعتقادات از امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند: إنا نرى في المسجد رجلا يعلن بسب أعدائكم و يسبهم، فقال: ما له؟! لعنه الله! تعرض بنا! قال الله: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» فردي در مسحد نشسته و اعداء شما را سبّ و ناسزا ميكند. حضرت فرمود: او را چه شده است؟! خدا اين دوست ما را لعنت كند، ما را در معرض فحش ديگران قرار داد. خداوند ميفرمايد: ... يعني شما وقتي مقدسات آنها را فحش ميدهيد، آنها هم مقدسات شما را كه ما أهل بيت (عليهم السلام) هستيم، ناسزا ميگويند. اين قضيهاي كه علني نبايد صورت بگيرد، بحث ديگري است. من در شبكه يك هم مطرح كردم و مقداري هم خود مجري داشت شطنت ميكرد كه پس تبرّي، جلوهاش كجا بايد ظاهر شود؟ گفتم: تولّي و تبرّي يك امر قلبي است. همانطوري كه ايمان و كفر، يك امر قلبي است. ظهور تبرّي در آنجايي است كه اگر كسي نسبت به امام جسارت ميكند، آنجا بر ما واجب است كشتن او؛ اگر چنانچه مشكلي براي ما پيش نيايد و يا يك جايي امام (عليه السلام) أمر ميكند كه به دشمنان ما هجوم ببريد، آنجا ديگر با تمام وجود وارد ميشويم. مثلا همين مراسم عيد الزهراء قم را برده بودند عربستان سعودي ترجمه هم كرده بودند به عربي و تقريبا ميليوني توزيع كرده بودند در ميان مردم. خب، همين را ملاك قرار ميدهند براي كشتن شيعه، ملاك قرار ميدهند براي قتل شيعه و قطعا ائمه (عليهم السلام) به اين راضي نيستند.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: elia kurdi -
تاريخ: 06 تير 93 - 18:52:15
با سلام امروزه اهل سنت و وهابيت خيلي روي اين احاديث مانور ميزنند، من كرد هستم در كردستان عراق، وهابيت مدتيست كه تلاش بي وقفه ميكنند و كتب به زبان كردي پخش ميكنند و اخيرا كتابي نوشتن به زبان كردي (كرد در فرهنگ شيعه) و ميگويند كه شيعه كردها رو از نسل جن ميدانند و................. و كردها رو نسبت به مذهب شيعه بدبين كردهاند. قبلا هم ايميل زدم ولي متاسفانه جوابي نداديد. فاطمه زهراء شفيعتون باشه. جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اولا: در روايات و اقوال علماي اهل سنت به وفور ديده مي شود که نقل کرده اند اکراد از جن هستند جهت اطلاع به چند مورد اشاره مي کنيم :
1- أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه روى عن النبي أنه قال : الأكراد جيل الجن كشف عنهم الغطاء ، وإنما سموا الأكراد لأن سليمان عليه السلام لما غزا الهند سبي منهم ثمانين جارية وأسكنهن جزيرة فخرجت الجن من البحر فواقعوهن فحمل منهم أربعون جارية فأخبر سليمان بذلك فأمر بأن يخرجن من الجزيرة إلى أرض فارس فولدن أربعين غلاما فلما كثروا وأخذوا في الفساد وقطع الطرق فشكوا ذلك إلى سليمان فقال أكردوهم إلى الجبال فسموا بذلك أكرادا .
محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء ، ج 1 ص 426 أبو القاسم الحسين بن محمد بن المفضل الأصفهاني الوفاة: 502 ، دار النشر : دار القلم - بيروت - 1420هـ- 1999م ، تحقيق : عمر الطباع 2- حدثنا عبد الله بن محمد بن يعقوب حدثنا أبو حاتم حدثنا عيسى بن ميسرة حدثنا أبو يزيد القطان حدثنا جراح عن أبي ولاد قال سمعت جعفر بن محمد رحمه الله تعالى يقول الأكراد حي من الجن كشف عنهم الغطاء لعظمة ، عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان الأصبهاني أبو محمد الوفاة: 369 ، دار النشر : دار العاصمة - الرياض - 1408 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : رضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري ج 5 ص 1681 3- مفسران اهل سنت در معرفي کسي که پيشنهاد آتش زدن حضرت ابراهيم عليه السلام را داد مطالبي را ذکر کرده و گفته اند آن شخص از اکراد بوده است که اکراد اهل فسق و فجور هستند. اسماعيل حقي بروسوي حنفي در تفسيرش در مورد کردها چنين مي گويد : وقال ابن عمر رضى الله عنهما ان الذي أشار بإحراقه رجل من اعراب العجم يعنى من الأكراد ولعمرى انهم لفى فسادهم وجفائهم وغلوهم فى تعذيب الناس بعد يقدمون ولا ينفكون عن ذلك ما ترى للاسلام الذي هو دين ابراهيم الخليل عليهم اثرا فى خلق ولا عمل خلقهم نهب اموال المسلمين وعلمهم ظلم وسرقة وقتل وقطع الطريق والله ما هؤلاء باهل الملة الغراء لاكثر الله فى الناس مثل هؤلاء إياك والمصاحبة باصلحهم والمرور ببلادهم ابن عمر گفت : کسي که پيشنهاد ( آتش زدن حضرت ابراهيم عليه السلام را ) داد مردي از اعراب عجم بود يعني از کردها !به جانم قسم آن ها (يعني کردها) در فساد و ستم و زياده روي شان در اذيت کردن مردم پيش قدمند و از آن جدا نمي شوند.از اسلامي که دين ابراهيم خليل است، اثري در خوي و رفتار آنان نمي بيني؛ خوي شان غارت اموال مسلمانان و رفتارشان ستم و دزدي و کشتار و راه زني است. به خدا قسم اين ها اهل آئين روشن نيستند. خداوند امثال اين ها را در ميان مردم زياد کرده است، پس پرهيز کن از مصاحبت با نيکوکارترين آن ها و از رفتن به شهرهايشان. روح البيان ، ج 5 ص 497 ، المؤلف: إسماعيل حقي بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي , المولى أبو الفداء (المتوفى: 1127هـ) ، الناشر: دار الفكر – بيروت 4-عبدالرحمن صفوري نيز نقل مي کند برخي اکراد را همراهان شيطان مي دانستند: قال القزويني قال إبليس لعنه الله أنا مع الأكراد في راحة فإنهم لا يخالفونه قزويني (زکريا بن محمد ) ميگويد : ابليس لعنت الله گفت که من با کردها ، شادمان هستم . (قزويني ميگويد) زيرا ايشان با شيطان مخالفت نمي کنند. .نزهة المجالس ومنتخب النفائس، عبد الرحمن بن عبد السلام الصفوري (المتوفى: 894هـ) ، الناشر: المطبعه الكاستلية - مصر ، عام النشر: 1283هـ ، ج 2 ص 187 ، با اين حساب کساني که به شيعه اشکال مي کنند اول تکليف منابع خود را روش کنند بعد به شيعه اشکال کنند که چرا در کتب آنها به کردها اهانت شده است؟؟
ثانيا: با صرف نظر از سند روايات در مورد مذمت اکراد در کتب شيعه بايد به اين نکته توجه داشت براي فهم يک روايت بايد به روايات مشابه نيز نگاه کرد تا در موقع استدلال دچار اشتباه نشد.
اين يک اصل روشن است که براي فهم درست يک روايت مراجعه به کليه روايات مشابه و نيز آيات و رواياتي که بر معناي اين روايت موثرند، ضروري است. اهمّيت اين امر براي کسي که قصد دارد روايتي را به جعل نسبت دهد به مراتب بيشتر است. مثلا روايتي است در اصول کافي که معاندان با ذکر يک قسمت از روايت، شيعه را متهم مي کنند لذا به عنوان مثال کامل روايت را که کليني در کافي آورده است را ذکر مي کنيم تا مطلب روش شود: عن أبي الربيع الشامي قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام فقلت : ان عندنا قوما من الأكراد وانهم لا يزالون يجيئون بالبيع فنخالطهم ونبايعهم فقال : يا أبا ربيع لا تخالطوهم فان الأكراد حي من احياء الجن كشف الله عنهم الغطاء فلا تخالطوهم.كردها طايفه اى از جنّ هستند كه خداوند پرده از رويشان برداشت. الكافي ج5، ص158
اينکه کردها از طائفه جن بوده اند، بايد دقت کنيم که جن به چه معني ست؟
به قلب نيز جنان گويند كه در ميان بدن پوشيده است، به سپر مجنّ و مجنّة گويند كه صاحب سپر را مي پوشاند، به باغ و مزرعه جنّت و جنّات گويند كه روى زمين را مي پوشانند بچّه درون شکم مادر را از آن جهت جنين گويند كه شكم مادر او را پوشانده است و مجنون كسى است كه عقلش پوشانده شده باشد جنّ در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه باقتضاى طبيعتش از حواسّ بشر پوشيده شده است. » (ر. ک قاموس قرآن، ج2، ص: 61) بنابراين جن به معناي پوشيده است و ادامه حديث نيز دقيقا همين را بيان مي کند :خداوند پرده از رويشان برداشت در واقع روايت مي گويد: کردها اهل معاشرت با ساير مردم نبوده اند و در منطقه زندگي خود از منظر ديگران پوشيده بوده اند. لذا روايات اين چنيني نه کردها را جني به معناي موجوداتي خلق شده از آتش خوانده و نه از همه کردها و در همه زمان ها نهي کرده است. ثالثا: همچنانکه در برخي روايات آمده است ، مراد گروه خاصي از اکراد هستند که اهل رعايت نبودند همچنانکه علامه مجلسي گويد: مراد از کُردها، دزدهاي آن ها باشد. کليني اين چنين فهميده است.و لعل المراد بالأكراد، اللصوص منهم، فإن الغالب فيهم ذلك، كذا فهمه الكليني. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، المجلسي، ج 24 ص 57 رابعا: نام کرد در معني اصلي آن يک معني اجتماعي داشته و براي ايرانيزبانان که يک نوع شيوهي زندگي خاصي داشتهاند، به کار ميرفته است؛ البته برخي منابع کهن، حتي اقوام غيرايراني (مانند عرب) را نيز «کرد» دانستهاند. جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد http://www.azargoshnasp.com/persianblog/%D9%82%D9%88%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87%E2%80%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF.html/ همچنين در آدرس فوق آمده است: واژهي کرد در دوران تاريخي پس از حمله اعراب به ايران به معناي رمه گردانان و کوچنشينان فلات ايران بزرگ به کار رفته و هرگز معني زباني خاص يا قوم خاص يا فرهنگي خاص را نميداده است»حمزه اصفهاني مي نويسد : « کانت الفرس تسمي الديلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمي العرب اکراد سورستان همچنانکه در سايت ادرس
بنابراين اکراد مورد مذمت در کتب شيعه گروه خاصي بودند که اصلا ربطي به کردها ندارد بلکه در آن زمان به عربها نيز کرد اطلاق مي شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
|