* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 18 مهر 1388 تعداد بازديد: 405 
نکاح متعه: روايات و سيره عملي ائمه عليهم السلام در موضوع متعه (1)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
 بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: نكاح متعه - بخش اول: روايات  ائمه (عليهم السلام) 07                                   جلسه 9 ـ تاريخ: 18/07/88

 

 

بحث ما درباره روايات متعه از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) بود و رسيديم به حديثي كه از مرسلات شيخ صدوق (ره) است:

حديث پانزدهم

«قَالَ وَ قَالَ الرِّضَا عليه السلام: الْمُتْعَةُ لَا تَحِلُّ إِلَّا لِمَنْ عَرَفَهَا وَ هِيَ حَرَامٌ عَلَى مَنْ جَهِلَهَا : متعه براي کسي که نسبت به آن شناخت و معرفت دارد حلال و نسبت به کسي که آن را نمي‌شناسد، حرام مي‌باشد»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص8، ح26366

درباره عبارت: «لِمَنْ عَرَفَهَا وَ مَنْ جَهِلَهَا» چند احتمال است:

احتمال اول:

«حلال لمن يعرف حكمه من كتاب الله و سنة‌ رسوله و حرام لمن لا يعرف ذلك بل يقول بحرمته علي قول عمر بن الخطاب؛ يعني من يتمتع مع الاعتقاد بحرمته فهو يرتكب الحرام من باب التجرئ: متعه، حلال است براي كسي كه معتقد به حلّيت آن در قرآن و سنت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) است و حرام است براي كسي كه جاهل به حكم حلّيت آن است و قائل به حرمتي است كه عمر بن خطاب گفته است و اين شخص اگر مرتكب متعه‌اي شود كه خودش قائل به حرام است، از باب تجريّ، كار حرامي كرده است»

به عبارت ديگر، متعه براي شيعيان حلال است و براي اهل سنت حرام است.

احتمال دوم:

«أو المراد أن من يعرف حليتها يستفيد و يستلذ بها كما في بعض الروايات بأن الله جعلها عوضا عن الشراب و أما من يعرف حليتها، فهو محروم عن ذلك، فقوله حرام علي من جهلها، أي محروم عن ذلك من جهل حكمها : فايده و لذت متعه، براي كسي است كه معتقد به حلّيت آن باشد و براي کسي که معقد به حلّيت آن نيست، فايده و بهره‌اي نيست»

احتمال سوم:

«کسي که آگاه به شرايط و ارکان متعه است، مانند عقد، مدت، مهر، توارث، نفقه و غيره، براي او حلال است و اگر آگاهي از اينها ندارد، براي او حرام مي‌باشد»

چند ماه قبل، مولوي ملازاده ـ که يکي از مولوي‌هاي اهل‌سنت ايران است که به خارج فرار کرده و إصالتاً هم زاهداني است و از منسوبين مولوي عبد الحميد، امام جمعه زاهدان است و عموي خانم او مي‌شود. چون مولوي عبد الحميد داماد مولوي عبد العزيز است و مولوي عبد الرحيم نيز برادر عبد العزيز است ـ در شبکه ماهواره‌اي المستقله و رنگارنگ صراحتا اعلام کرد: «شيعيان معتقدند که زن شوهردار و غير شوهردار مي‌توانند متعه شوند. حتي زناني که به حج مي‌روند، با اجازه همسران‌شان، متعه روحاني کاروان مي‌شوند و حتي اگر شوهر هم در مراسم حج حضور داشته باشد، براي اين‌که زنْ نزد روحاني کاروان مي‌رود، بتواند به راحتي مسائل شرعي خود را مطرح کند، از نظر شيعيان مي‌تواند صيغه روحاني کاروان شود».

اين كار، قطعا حرام است. در سايت‌ها هم هست كه يك زن مي‌تواند در يك ساعت، به عقد 10 نفر درآيد.

اين ملازاده در زماني که در ايران بود، بسياري از دارالتقريبي‌ها با او مراودات بسيار خوبي داشتند. الآن هم برخي همچون إسحاق مدني يا ماموستا شيخ الإسلام که أخيراً ترور شد، ضمن سني‌بودن‌شان، با نظام خيلي خوب هستند و ما هم با او رفيق بوديم. اما برخي هم مثل ملازاده، فاسد از آب در مي‌آيند. مصطفي طباطبايي ـ نوه مرحوم ميرزا احمد آشتياني (ره)، صاحب حاشيه بر رسائل ـ هم كه يك خبيث و ناصبي شناسنامه‌دار است و کفرش از کفر ابليس بالاتر است، براي ملازاده از دانشگاه مدينه، بورسيه گرفت و دو سال آنجا بود و 100٪ وهابي شد و حتي براي حدود 30 نفر ديگر هم بورسيه گرفت و الآن هم ايشان ـ مصطفي طباطبايي ـ با اين‌که بزرگ پرچمدار وهابيت در کشور ماست و نسبت به حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و امير المومنين(عليه السلام) و حضرت ولي عصر (عليه السلام) جسارت‌هايي دارد، اما مورد حمايت برخي از خودي‌ها هم هست. به تعبير حضرت آيت الله العظمي سبحاني ـ كه بيش از ده‌بار از ايشان شنيدم ـ كه مي‌فرمودند: «من شکي در ناصبي بودن مصطفي طباطبايي ندارم». حتي برخي از طلبه‌هاي ما را فريب داده و افکار وهابيت را در قلب دروس نهج البلاغه و قرآن و تفسير در مساجد تهران به آنها آموزش مي‌دهد و به عنوان مثال، بحث مظلوميت صحابه را از آيه «السابقون السابقون» مطرح مي‌کند تا از آن نتايج ديگري بگيرد. در بسيج دانشجويي برخي دانشگاه‌ها نفوذ كرده است. اينها نشان‌گر عدم آگاهي آنها و عدم اطلاع‌رساني ما است. إن شاء الله در آينده درباره ماهيت خبيث اين مرد بحث خواهيم كرد كه طلبه‌هاي جوان ما آگاهي پيدا كنند. مشکل ما يکي و دوتا نيست و تا ثابت کنيم که اينها چه كسي هستند، پوست کلّه انسان کنده مي‌شود.

حديث شانزدهم

امام رضا (عليه السلام) فرمود:

«قَالَ وَ أَحَلَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُتْعَةَ وَ لَمْ يُحَرِّمْهَا حَتَّى قُبِضَ : رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متعه را حلال نمودند و تا زماني که از دنيا رفت، اين امر را حرام نفرمودند»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص8، ح26367

بسياري از علماء اهل سنت معتقدند: «متعه در صدر اسلام، حلال بوده است و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آن را حرام كرده و حلّيت آن را نسخ كرد». يكي از بحث‌هاي اساسي و حساس ما همين‌جاست، وگرنه آنها بر اساس رواياتصحيحين، حلّيت متعه را معتقدند. اما مي‌‌گويند متعه توسط رسول خدا (صلّي الله عليه و سلم) نسخ شده است. عجيب‌تر آن‌که روايت نسخ در صحيح بخاري و ديگر كتب را نيز به امير المومنين(عليه السلام) نسبت مي‌دهند.

اهل‌سنت درباره جمله معروف عمر بن خطاب در «متعتان محلّلتان» اين‌گونه توجيه مي‌كنند: «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) متعه را حرام كرده و غير از عمر بن خطاب، كسي از آن خبر نداشت و قول آقاي عمر، کاشف از نسخ رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوده است». گرچه در اين هم بحث پيش مي‌آيد كه در اين روايت آمده است: «و أنا أحرمهما» و نمي‌گويد: «أنا أكشف حرمتها» يا «إن رسول الله حَرَّمَها». در مورد اين‌كه آيا قول رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ناسخ آيه قرآن است يا خير؟ علماء شيعه و سني نظراتي داده‌اند و ما بر اين عقيده هستيم و حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) هم در كتاب البياننوشته است: «حديث متواتر يا قطعية الصدور مي‌تواند ناسخ قرآن باشد». اهل‌سنت اختلاف دارند و برخي مي‌گويند: «مطلقا، حديث متواتر يا غير متواتر، نمي‌تواند ناسخ قرآن باشد» و بعضي‌ها هم مي‌گويند: «اگر متواتر باشد، مي‌تواند ناسخ قرآن باشد» و برخي هم مي‌گويند: «اگر غير متواتر هم باشد، ولو حديث واحد باشد، مي‌تواند ناسخ قرآن باشد». دليل‌شان هم روايت ابوبكر است: «نحن معاشر الأنبياء لا نورّث» که خبر واحد است و ناسخ آيه قرآن در موضوع ارث دانسته‌اند. اين بحث نيز در مقاله‌اي به نام «نحن معاشر الأنبياء» در سايت موسسه تحقيقاتي ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) موجود است.

حديث هفدهم

جعل أربعة شهود في الزنا للحفاظ علي الشيعة في المتعة

«قَالَ وَ قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: لِمَ جَعَلَ فِي الزِّنَا أَرْبَعَةً مِنَ الشُّهُودِ وَ فِي الْقَتْلِ شَاهِدَيْنِ؟ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَحَلَّ لَكُمُ الْمُتْعَةَ وَ عَلِمَ أَنَّهَا سَتُنْكَرُ عَلَيْكُمْ، فَجَعَلَ الْأَرْبَعَةَ الشُّهُودِ، احْتِيَاطاً لَكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَأَتَى عَلَيْكُمْ وَ قَلَّمَا تَجْتَمِعُ (أَرْبَعَةٌ) عَلَى شَهَادَةٍ بِأَمْرٍ وَاحِدٍ : به امام صادق (عليه السلام) عرض شد: چرا خداوند در زنا 4 شاهد را شرط كرده، ولي در قتل 2 شاهد؟ حضرت فرمود: خداوند متعه را بر شما حلال کرد و مي‌دانست که اهل‌سنت اين امر را حرام و زنا معرفي و بر عامل آن، حدّ جاري خواهند ‌کرد. از اين‌رو خداوند در اين مورد براي رعايت حال شما، 4 شاهد شرط نمود و اگر شرط 4 شاهد نبود، مصيبت‌ها از در و ديوار بر سر شما مي‌باريد. کمتر اتفاق مي‌افتد که 4 شاهد ـ با شرائط خاصّ ـ براي يك أمر پيدا شوند و شهادت دهند»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص8، ح26369

اين حديث مرسل است و ضعيف.

حديث هجدهم

روايتي در علل الشرايع آمده و اين روايت هم مرسل است که گويندهٔ «قيل» مشخص نيست و نيز «عَمَّنْ رَوَاهُ» هم براي ما مشخص نيست چه کسي است:

«وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَشْيَمَ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مِثْلَهُ‏»

اشكال به شيعه

 

از اشکالاتي که بر ما وارد مي‌کنند اين است که مي‌گويند: «اگر متعه حلال است، پس چرا خود اهل بيت (عليهم السلام) اين کار را انجام نداده‌اند؟ و يا رسول خدا «صلّي الله عليه و سلم» چرا چنين عملي انجام نداد؟»

 

 

بگذريم از اين‌که حتي اگر براي اينها ثابت شود که آن حضرت نيز چنين عملي انجام داده است، مي‌گويند اين عمل توسط عمر بن خطاب نسخ شده است. روايتي در صحيح بخاري از جابر بن عبدالله دارند که از آن استفاده مي‌شود که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متعه را انجام داده است. رواياتي را در اين زمينه در كتب شيعه داريم كه رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومين (عليهم السلام) و صحابه نيز چنين عملي را انجام داده‌اند:

حديث نوزدهم

سيرهٔ نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) و صحابه در متعه

«قَالَ وَ رَوَى الْفَضْلُ الشَّيْبَانِيُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْبَاقِرِ عليه السلام: أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَطَاءٍ الْمَكِّيَّ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا... » الْآيَةَ؟ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) تَزَوَّجَ بِالْحُرَّةِ مُتْعَةً، فَاطَّلَعَ عَلَيْهِ بَعْضُ نِسَائِهِ فَاتَّهَمَتْهُ بِالْفَاحِشَةِ، فَقَالَ: إِنَّهُ لِي حَلَالٌ، إِنَّهُ نِكَاحٌ بِأَجَلٍ، فَاكْتُمِيهِ، فَأَطْلَعَتْ عَلَيْهِ بَعْضَ نِسَائِهِ : راوي از امام باقر (عليه السلام) درباره آيه: «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا ... ـ (سوره تحريم/آيه3)» سؤال کرد. امام (عليه السلام) فرمود: رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زن آزادي [غير كنيز] را متعه کرد و برخي از زنان ـ يعني حفصه ـ با خبر شدند و رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را متهم به زنا کردند. حضرت فرمود: اين کار براي من حلال است و ازدواج موقت است و تو بايد اين کار را مخفي نگه‌داري. اما او ـ يعني حفصه ـ اين کار را با برخي از همسران ـ يعني عايشه ـ در ميان گذاشت ـ و او نيز اين موضوع را با پدرش و او نيز با عمر در ميان گذاشت ـ »

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص10، ح26377

روايت فوق به خاطر ارسالش ضعيف است.

حديث بيستم

«قَالَ وَ رَوَى ابْنُ بَابَوَيْهِ بِإِسْنَادِهِ: أَنَّ عَلِيّاً عليه السلام نَكَحَ امْرَأَةً بِالْكُوفَةِ مِنْ بَنِي نَهْشَلٍ مُتْعَةً»

وسائل الشيعة للعاملي، ج21، ص10، ح26378

اين روايت هم مرسل است. برخي مي‌گويند: «امير المؤمنين(عليه السلام) خواهر يا مادر خليفه دوم يا يكي از منسوبين به او را متعه كرده است». ولي ما در هيچ روايتي آن را نيافتيم. گفته شده است كه در كتاب مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) است. ايشان كه صاحب کتاب الأنوار النعمانيه و زهر الربيع است، خيلي بي‌گدار به آب زده است. کتاب‌هاي ايشان مستند نيست. چنان‌که در کتاب زهر الربيع، جلد 2، صفحه 108 در پاورقي آن، آيت الله انگجي از برخي از بزرگان اين جمله را نقل کرده‌اند: «مطالعه کردن کتاب سيد نعمت الله جزايري (ره) حرام است». يعني برخي از بزرگان ما نسبت به اين کتاب تا اين اندازه حساسيت به خرج داده‌اند. البته اين هرگز به اين معنا نيست که ايشان مرد بزرگوار و والا مقامي نباشد. بلکه بالعکس، ايشان داراي تمامي اين ويژگي‌ها هست و در اين هيچ شک و شبهه‌اي نيست. اما به اين معنا نيست که وي در کتاب‌هايش اشتباهات بزرگي نداشته باشد. به عنوان مثال مرحوم آيت الله دربندي (ره) ـ که ايشان هم مرد بزرگواري بوده و در عصر مرحوم صاحب جواهر (ره) مي‌زيسته و ايشان را در فقه قبول نداشته و اعتقاد داشت خودش از او أعلم است ـ کتابي به نام أسرار الشهادةنوشته که هر چه روضهٔ دروغ بخواهيد، در اين کتاب‌يافت مي‌شود. اين هم به معناي اهانت به مقام اين بزرگواران نيست.

امروز در سايت‌هاي وهابيت و ماهواره‌ها، روي دو شخصيت بزرگ ما خيلي مانور مي‌دهند و براي ما مصيبتي شده‌اند: 1. مرحوم ميرزا حسين نوري (ره) صاحب فصل الخطاب في تحريف القرآن که با اين کتاب، بدون شک، شيعه را ذبح کرده است و امروز در بسياري از جاها شيعه را سر مي‌برند قربة إلي الله، چون معتقد به تحريف قرآن است. حتي بن جبرين ـ که چند ماه قبل از دنيا رفت ـ در همايشي که در تاريخ 5 مهر سال 1383 در رياض عربستان سعودي بود، گرچه قبلا هم گفته بود: «من شيعه را به 4 دليل کافر مي‌دانم و يکي از آنها تحريف قرآن است»، در اين همايش هم گفت: «کساني که شيعه را مي‌کشند، بايد قربة إلي الله بکشند. چون اين کار از تعبّديات است، نه از توسّليات و اگر اين کار را بدون قصد قربت انجام دهند، به ثواب نمي‌رسند». 2. مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) كه مطالب او، کار را براي شيعه مشکل کرده است.

شيخ رجبعلي بُرسي صاحب کتاب مشارق أنوار اليقين هم مطالبي را در اين كتاب نقل مي‌کند كه مشكل درست كرده است. اين شخص در قرن هفتم يا هشتم بوده و کتاب او مستند نمي‌باشد. هم‌چنين کليپ‌هايي از آقاي دانشمند را هر روز در شبکه‌هاي ماهواره‌اي پخش مي‌کنند كه داراي فحش و سبّ و لعن است و به جز ضرر براي شيعه، چيز ديگري حاصل ندارد و شيعه را در سطح بين‌المللي، آماج حملات دشمنان و ده‌ها جوان شيعه را آماج گلوله‌هاي طالبان و وهابيت قرار مي‌دهد. آيا با اين كارها، سني از سني‌بودنش دست مي‌كشد يا او را در سني‌بودنش قوي‌تر مي‌کند؟ گاهي وقت‌ها بعضي‌ها مي‌خواهند خدمت كنند، ولي توجه ندارند كه اين كارها نوعي خيانت است.

آيا امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) و ساير بزرگان و صحابهٔ ائمه (عليهم السلام) اين کار را کرده‌اند تا ما از آنها الگو برداري كنيم؟ بلکه عکس اين هم هست. وقتي به امام صادق (عليه السلام) مي‌گويند:«إنا نرى في المسجد رجلا يعلن بسبّ أعدائكم و يسمّيهم، فقال: ما له؟! لعنه الله! تعرض بنا! قال الله: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» ـ سوره أنعام/آيه108 : يکي از دوستان شما در مسجد نشسته و دشمنان شما را با ذكر نام، لعن مي‌كند. امام (عليه السلام) فرمود: او را چه شده است؟! خداوند او را لعنت کند كه ما را در معرض سبّ و شتم آنها قرار مي‌دهد».

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج71، ص217 ـ الإعتقادات في دين الإمامية للشيخ الصدوق، ص107

امام باقر (عليه السلام) فرمود: «و لا تتكلموا بالفحش، فإنه لا يليق بنا و لا بشيعتنا : فحش دادن، نه زيبنده ما است و نه زيبنده شيعيان ما»

مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج12، ص82 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج13، ص432

ما تربيت شده اينها هستيم و بايد نشان بدهيم كه در مكتب چه كسي تربيت شده‌ايم. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «اگر ادب شما خوب باشد، آنها ما را دعا مي‌كنند و مي‌گويند: رحم الله جعفرا قد أدّب أصحابه، فأحسن تأديبهم : خداوند جعفر بن محمد را رحمت كند كه أصحابش را چه خوب تربيت كرده است». ولي اگر برخورد ما با اهل‌سنت بد باشد، به امام صادق (عليه السلام) بد مي‌گويند.

وسائل الشيعة للعاملي، ج8، ص430 ـ من لا يحضره الفقيه للشيخ الصدوق، ج1، ص383 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج6، ص422

امير المومنين(عليه السلام) هم در خطبه 16 نهج البلاغه در مورد معاويه مي‌فرمايد: «و الذي فلق الحبه و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن إستسلموا : اينها مسلمان واقعي هم نبودند و اظهار مسلماني مي‌كردند». اما با اين وجود در خطبه 206 نهج البلاغهمي‌فرمايد: «إني أكره لكم أن تكونوا سبابين : من دوست ندارم شما جزء فحش‌دهندگان باشيد».

فحش، منطق و دليل كسي است كه منطق و دليل ندارد. ما كه معتقديم مكتب شيعه، مملوّ از دليل برهان و استدلال است و تنها مذهب برگرفته از متن قرآن و منطبق با سنت راستين محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) است، چرا بايد سراغ فحش و ناسزا برويم؟ بر فرض هيچ‌يک از ائمه (عليهم السلام) مطلبي را در نهي از اهانت نمي‌گفتند و فقهاء و بزرگان ما هم چيزي نمي‌گفتند، عقل چه حکم مي‌کند؟ آيا اين فحش، به صلاح شيعه است يا به ضرر شيعه؟

اخيراً آقاي سيد مجتبي شيرازي که در لندن است، ماهواره‌اي را تأسيس كرده و تنها هدف خود را اين مي‌داند: «براي اين‌كه به راحتي بتوانم در اين شبکه به ابوبکر و عمر و عايشه فحش و ناسزا بگويم». يك نواري از ايشان براي من آوردند كه وقتي آن را گوش دادم، خدا مي‌داند بدنم لرزيد. درباره مرحوم حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره) مي‌گويد: «آقاي بهجت عارف بوده و عُرَفا، خلاف اسلام هستند. من شهادت مي‌دهم که آقاي بهجت کافر، منافق، زنديق و ملحد است». ببينيد کار به کجا رسيده است؟!!! من اين را باور نمي‌كردم. اما نوار آن را براي من از اروپا آوردند. آيا اين كارها را براي شهرت انجام مي‌دهند؟ بعضي‌ها أول ما خلق الله [يعني عقلِ]شان معيوب است و نمي‌توانند تشخيص دهند كه چه بگويند. اينها را به نام اسلام مي‌گويند. مرحوم حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره) کسي بود كه شيعه و سني، انقلابي و غير انقلابي، و روحاني و غير روحاني، حتي مسيحيان و كمونيست‌ها هم نسبت به ايشان ارادت داشتند.

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما