* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 31 فروردين 1389 | تعداد بازديد: 440 | |
نماز تراويح: صحت نداشتن حديث (عليکم بسنتي و سنه الخلفاء الراشدون .... ) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: نماز تراويح 14 تاريخ: 31 / 01 / 89 بحث در رابطه با تراويح بود و استناد علماي اهل سنّت و مشروعيّت عمل خليفه به حديث اقتدوا بالذين من بعدي أبو بكر و عمر و عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي. ديروز در رابطه با حديث اقتدوا بالذين من بعدي أبو بكر و عمر مفصّل بحث كرديم و قول داده بوديم امروز رواياتي را كه در رابطه با أمير المؤمنين (عليه السلام) آوردهاند بحث كنيم. ولي بعضي از عزيزان نظر داشتند كه در اين حديث عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي بحث نشد كه آيا اين روايت صحيح است يا صحيح نيست؟ در رابطه با اين، سال گذشته اشارهاي داشتيم و بعضي از بزرگواران هم اين روايت را در احاديث موضوعه اهل سنّت آوردهاند. جناب آقاي ميلاني يك بحث مستقلّي دارد و حدود 10 صفحه در رابطه با اينكه اين حديث از احاديث ساختگي است، بحث كرده و هم در مجله تراثنا ايشان مفصل آورده و هم در الأحاديث الموضوعة و افراد ديگري هم به تناسب آوردهاند. نكتهاي كه ايشان آورده، من احساس ميكنم مقداري كملطفي كرده است. بحث سندي را مطرح كردند و اينكه سنداً ضعيف است. حديث عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي، بر خلاف حديث اقتدوا بالذين من بعدي أبو بكر و عمر، از نظر سند، آنچه كه من در ذهنم هست، مشكلي ندارد و بزرگان اهل سنّت مثل هيثمي و حاكم نيشابوري و ديگران، تقريباً سند را تصحيح كردهاند. البته چون 4، 5 طريق دارد، بعضي از طرقش مشكل دارد. عزيزان مقداري دقت كنند كه موقع ورود به بحث سندي، يا نبايد وارد بشويم، يا اگر وارد شديم، عالمانه و محققانه وارد بشويم. در همين مناظرهاي كه تقريباً 2 ماه قبل آقاي شيخ علي آل محسن و يكي از علماي برجسته شيعه در عربستان سعودي با يكي از شخصيّتهاي تقريباً طراز اول وهابي البرّاج كه مناظره داشتند، در رابطه با بعضي از احاديثي كه ايشان آمد بررسي سندي كند، ايشان جواب داد، اين حديث، 4، 5 طريق دارد و آن طريقش ضعيف است و طريق ديگري دارد كه صحيح است. ايشان ديگر جوابي نداشت بگويد. اين نشان ميدهد كه ما خيلي آگاهانه به بحث وارد نميشويم. يعني اگر بنا است ما وارد سند بشويم، ميبينيم اين روايت از چند طريق و با چند سند آمده است. بله، اگر همه سندها را بررسي كرديم و گفتيم ضعيف است و در اينجا اعلام كرديم، خوب است. ولي همينكه يك يا دو مورد را بررسي كنيم و بگوييم نه، اين سند هم اشكال دارد، من احساس ميكنم بررسي عالمانه نباشد. در اينجا هم بعضي از بزرگواران آمدهاند، مثلاً عبارتي را كه حاكم نيشابوري دارد و ديگران، مثلاً يك يا دو سند را تضعيف كردهاند، ولي سندهاي ديگر را تقويّت كردهاند و اين را صحيح ترمذي، سنن إبن مأجه، سنن أبي داوود و مسند احمدآورده و روي آن خيلي مانور دادهاند. اگر جعلي هم هست و ما يقين داريم كه جعلي است و هيچ شك و شبههاي نيست، ولي ما دلالتاً وارد بحث ميشويم و روايت، دلالتاً مخدوش است و معلوم است كه ساختگي است. ولي از نظر سند، سندي كه برايش درست كردهاند، من احساس ميكنم مشكل سندي ندارد. اين روايت از عرباض بن ساريه است. يكي از آقايان گفته كه عرباض، ضعيف است. عرباض از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و صحابي بودنش قطعي است. ايشان در سند هم دارد: بعد از نماز صبح، ما در مسجد نشسته بوديم و پيامبر رفت بالاي منبر و موعظه كرده و ... با توجه به مبناي اهل سنت كه صحابه را فوق وثاقت و بينياز از توثيق ميدانند، اينطور اشكال كردن، صحيح نيست. شايد ما در حوزه بگوييم و 4 نفر هم بهبه و چهچه بگويند، ولي در عرصه بينالملل و در مناقشه و مناظره با مخالفين، سخن زيبندهاي نيست. روايت به اين شكلي است كه عرباض بن ساريه ميگويد: صلي لنا رسول الله صلي عليه و سلم الفجر، ثم أقبل علينا، فوعظنا موعظة بليغة، ذرفت لها الأعين و وجلت منها القلوب، قلنا أو قالوا: يا رسول الله كان هذه موعظة مودع؟ فأوصنا، قال: أوصيكم بتقوي الله و السمع و الطاعة و إن كان عبدا حبشيا، فإنه من يعش منك يري بعدي اختلافا كثيرا، فعليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين المهديين و عضوا عليها بالنواجذ و إياكم و محدثات الأمور، فإن كل محدثة بدعة و إن كل بدعة ضلالة با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نماز جماعت خوانديم و سپس رو كرد به ما و موعظه بليغي كرد و اشك همه درآمد و قلبها لرزان شد و حضرت فرمود: به شما وصيّت ميكنم نسبت به خلفايي كه بعد از من ميآيند، تبعيّت كنيد، ولو اينكه يك بنده حبشي (يك آدم بيگانه و اجنبي) باشد. بعد از من هر كس زنده بماند، اختلاف زيادي خواهد ديد. بر شما باد بر سنّت من و سنّت خلفاء راشديني كه هدايت شده هستند و بر اين سنّت من و سنّت خلفاء راشدين، پافشاري كنيد و از بدعتها اجتناب كنيد ... مسند احمد، ج4، ص126 ـ سنن أبي داود، ج2، ص393 ـ سنن الترمذي، ج4، ص150 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص95 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج10، ص114 ـ صحيح إبن حبان، ج1، ص178 ـ سنن الدارمي، ج1، ص45 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص16 كليّه مصادري كه ما نقل ميكنيم، عمدتاً از برنامه نرم افزار مكتبة اهل البيت (عليه السلام) است. حتي اگر من از كتابي در كتابخانهام ببينم، آدرس آن كتاب را نميدهم؛ چون كتابها چاپهاي مختلفي دارد و وقتي نقل ميشود، به گوش افراد ميرسد و چون آن كتاب را ندارند، با مشكل مواجه ميشوند. ولي اين نرم افزار در سراسر كشور و خارج از كشور موجود است و يكي از قويترين نرمافزارهاي شيعه است و حتّي تا الآن اهل سنّت هم نرمافزاري به اين سرعت و دقت ننوشتهاند. فقط عيبي كه دارد اين يك مقدار در تايپها، أغلاط زيادي داشته كه در ورژن بعدياش اصلاح ميكنند. در خود سنن ترمزي وقتي همين روايت را نقل ميكند، ميگويد: هذا حديث حسن صحيح. يعني از ديدگاه اهل سنّت، مسئله تمام است. مگر اينكه بياييم تكتك راويها را بررسي بكنيم و چه بسا روايتي در صحيح بخاري هم پيدا كنيم و راوي را بررسي كنيم و از نظر رجالي، مناقشه كنيم، اين بحث ديگري است. همچنين حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح ليس له عنده : حديث صحيحي است كه بيماريهاي رجالي ندارد. اين را كه ما بررسي ميكنيم، ما خيلي از جاها از آن استفاده ميكنيم. چون اين بحث ضرورت دارد و از اين روايت، بر خلافت أبو بكر و عمر استدلال كردهاند؛ بر مشروعيت تمام بدعتهايي كه توسط اين دو خليفه انجام گرفته، استدلال كردهاند؛ بر ردّ عقائد شيعه كه خلافت آنها را قبول نداريم و سيره آنها را قبول نداريم، به اينكه ما مبتدع هستيم، استدلال ميكنند؛ در بحث متعه، در بحث صلاة تراويح، در قضيّه عمره استدلال ميكند. در خيلي از موارد كه ميخواهند عملكرد شيخين را تثبيت كنند، به اين روايت استدلال ميكنند. اگر ما بياييم بحث علمي بكنيم و خوب حلّاجي بشود، در خيلي از موارد ميتوانيم به آن پاسخ بدهيم. در رابطه با نقد اين روايت كه آقايان ميگويند عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي، معمولاً يكي از روشهايي كه بنده خودم دارم و به دوستان هم توصيه ميكنم، اين است كه بياييم از استدلال يا شبههاي كه ميكنند، از خود شبهه، شبهه توليد كنيم و از خود سؤال، سؤال طرح كنيم و او را وادار كنيم به جواب دادن. ما يك سؤال طرح ميكنيم: بر فرض، اين حديث قبول: عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي، در مواردي آمده است كه آقاي أبو بكر چيزي را گفته و آقاي عمر هم چيز ديگري را. أمير المؤمنين (عليه السلام) بحثاش جدا است. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي. تناقض ميان سنّت أبو بكر و عمر هست، كداميك از آنها سنّت شرعي است؟ به كدام ما عمل كنيم؟ عمل به روايت عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي در حقيقت دستور به تناقض است، دستور عمل به ضدّين است، دستور عمل به حلال و حرام يا واجب و حرمت است. مثلاً در مواردي آمده كه بين أبو بكر و عمر اختلاف قطعي بود، مثلاً در رابطه با سباياي اهل ردّه و مسلماناني كه با أبو بكر مخالفت كردند را كشتند و زنانشان را اسير گرفتند. أبو بكر گفت بايد اينها اسير باشند و عمر گفت نه، اين خلاف شرع است و بايد آزاد بشوند. زمان خلافت أبو بكر اينها آزاد نشدند. بعد از اينكه عمر آمد به خلافت رسيد، در اولين روز، تمام أسرا را آزاد كرد. خب، ما از آقايان اهل سنّت سؤال ميكنيم حكم أسرا يا سباياي ردّه چيست؟ اگر همچنين اتفاقي براي حاكم اسلامي بيفتد، حاكم اسلامي چه كار كند؟ اين سبايا را زنداني كند به عنوان اسير جنگي و با اينها معامله كند يا نه، اسير جنگي گرفتن خلاف شريعت و خلاف اسلام است؟ خوب به ما جواب دهيد كداميك از اينها حكم شرعي است؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميگويد: عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي سنت أبو بكر سنة شرعية؟ يا سنت عمر، سنة شرعية؟ ما مراجعمان را مجتهد ميدانيم، مجتهد در يك مواردي اجتهاد ميكند، بعد به اين نظر ميرسد كه اجتهادش خطا و اشتباه بوده است. ما نميگوييم: قول مجتهد، سنت شرعي است. ميگوييم مجزي است إن شاء ا... . در اول رسالهها مينويسند: عمل به اين رساله مجزي است إن شاء ا... . ولي اينجا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي به عنوان سنت شرعي و در رديف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. يعني قول أبو بكر، با اين روايت، قول رسول الله است، قول عمر، قول رسول الله است. در نماز تراويح، اين آقايان واقعاً اگر به علكيم بسنة الخلفاء الراشدين من بعدي معتقدند، أبو بكر كه به آن عمل نكرده، چرا به قول أبو بكر عمل نميكنند؟ در رابطه با قضيه خالد، عمر گفت: خالد زنا كرده با زن مالك بن نويره و بايد سنگسار شود. آقاي أبو بكر گفت: نبايد سنگسار شود. الآن اگر يك فرمانده نظامي در عربستان صعودي، اردن، پاكستان، در جنگ يك همچنين عملي را مرتكب شد، حكم چيست؟ حاكم اسلامي بايد به روش آقاي أبو بكر عمل كند؟ چون فرمانده ارتش است، نبايد او را حدّ بزند؟ يا به قول آقاي عمر عمل كند؟ چون فرمانده هم كه زنا كرده، بايد سنگسار شود. به كدام ما بايد عمل كنيم؟ الآن در رابطه با متعة الحج، چرا آقايان به اين متعة الحج عمل نميكنند؟ با اينكه سنت عمر بوده وسنت عمر هم متأخر از سنت أبو بكر است. در متعة النساء عمل ميكنند، حال آنكه عمر گفت: متعتان محللتان في زمن رسول الله و أنا احرمهما. چرا گزينشي؟ مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نفرمود: عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي. لذا در اين مورادي كه اختلاف ميان اين دو بوده، ما به هيچوجه نميدانيم چه كار كنيم؟ اين را ملاك قرار دهيم يا آن را؟ در زمان خلافت أبو بكر، تعدادي از مردم ميآيند نزد أبو بكر نسبت به أراضي ميته قرارداد ميبندند كه اينها بروند اراضي ميته را إحياء كنند و مثلاً بالاي كوهها و رودخانهها و غيره و هر سال مالياتي به حكّام حكومت اسلامي هم بدهند. قرارداد ميبندند و جناب أبو بكر هم قرارداد را امضاء ميفرمايند. اينها وقتي ميروند نزد عمر، چون ميدانستند فردا شايد عمر اشكال بگيرد و اعتراض كند، وقتي رفتند نزد آقاي عمر، عمر گفت اين چيست؟ ماجرا را گفتند. عمر تُف كرد به اين امضاي أبو بكر و پاره كرد و اينها آمدند نزد أبو بكر گفتند: أأنت خليفه أم عمر؟ خليفه مسلمانان تو هستي يا عمر؟ در اينگونه موارد، تكليف مردم چيست؟ تكليف امّت اسلامي چيست؟ سنت شرعيّه كدام هست؟ در اينگونه موارد سنت جناب أبو بكر است يا آقاي عمر؟ الدرر المنثور للسيوطي ، ج3، ص252 هر دو در يك زمان است، در زمان خود أبو بكر است. أبو بكر مينويسد و عمر هم آن را پاره ميكند: فلما قرآ على عمر ما في الكتاب تناوله من أيديهما، فتفل فيه، فمحاه، فقالا له مقالة سيئة اين قرارداد را از دست آنها گرفت و تف كرد و اين قرارداد را پاك كرد. آنها هم به عمر، ناسزا گفتند. به امضاي خليفه مسلمين تف كردن، جسارت و خلاف ادب است. وقتي اينها ديدند عمر برخورد تند كرد و نامه را پاره كرد، رفتند نزد أبو بكر و گفتند: أنت الخليفة أو عمر؟ فقال: لا، بل هو تو خليفهاي يا عمر؟ أبو بكر گفت: نه، خليفه واقعي عمر است كنز العمال للمتقي الهندي، ج1، ص315 ـ جامع الأحاديث للسيوطي، ج13، ص60 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص640 جواب بدهيد! خب ما هم بر اين عقيده هستيم. جناب أبو بكر در حقيقت ظاهر قضيه بود، خليفه واقعي خود عمر بود. تمام مباحث به دست عمر صورت ميگرفت و فرماندهان دست او بود و تمام مسائل دست او بود. ظاهراً اختلافاتي كه آقايان داشتند، من عقيدهام اين است كه اينها ظاهر سازي بود. در سقيفه بنيصاعده هم تمام برنامهها توسط عمر صورت ميگيرد. بله، عمر يك مقداري اخلاق تندي داشت و أبو بكر نسبت به اخلاق تندش معترض بود و در سقيفه هم گفت: علي رجلك: عمر، يك مقدار آرام باش. يك مقدار خودت را دندان روي جگر بگذار كه همه چيز طبق ميل ما قلم خواهد خورد. شما از اين طرف ميگوييد: عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي و از آن طرف ميگوييد: أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم كه صحابه چنين و چناناند. ما موارد متعددي داريم صحابهاي كه در نزد شما از جايگاه رفيعي برخوردارند، با أبو بكر و عمر مخالفت كردند. تعارض است بين قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمود:عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي و أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم. تكليف مردم چيست؟ تكليف تابعين و اتباع تابعين چيست؟ در رابطه با بحث خلافت، خود عمر ميگويد: حين توفي الله نبيه صلى الله عليه و سلم، أن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما تمام انصار و علي و زبير و كساني كه با آن دو بودند، با ما مخالفت كردند صحيح البخاري، ج8، ص26 مخالفت صحابه را چكار ميكنند؟ تمام انصار مخالفت كردند، آيا صحابه اين روايت عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي را شنيده بودند يا نشنيده بودند؟ صحابه مخالفت كردند با قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). عدالت صحابه زير سؤال ميرود. اساس عقيده اهل سنت، عدالت صحابه است. ما حرفي نداريم، شما عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي را به كرسي بنشانيد، اما از آن طرف، آيا حاضر هستيد از عدالت صحابه صرفنظر كنيد؟ اگر بگوييم مجتهد بودهاند، لا يبقي حجراً علي حجر. اگر مجتهد بودند، وظيفه ما چيست؟ تبعيت از كدام مجتهد؟ غير از اين تعارض عمر و أبو بكر، مخالفت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه جزء خلفاء راشدين بوده هم هست كه ميگويد: هذا الدين كان اسيراً في أيدي الأشرار يعمل فيه بالهوى و تطلب به الدنيا اين دين، قبل از من، اسير در دست اشرار بود نهج البلاغه، نامه53 خوب حضرت علي (عليه السلام) چه ميگويد؟ او هم از خلفاء راشدين هست يا نه؟ يا بايد بگوييد حضرت علي (عليه السلام) جزء خلفاء راشدين نبود، يا بايد بگوييد جز خلفاء راشدين بود. خب چه كار كنيم؟ در خطبه 150 نهج البلاغه آمده است: آنهايي كه تبعيت از خلفاء گذشته كردند: عليٰ سنة من آل الفرعون شما اينها را چه كار ميكنيد؟ نسبت به خلفاء ميفرمايد: زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور خلفاي قبل از من، تخم گناه كاشتند و با آب فريب و خدعه، آن را آبياري كردند و محصول آن را كه جزء عذاب و بدبختي نبود، چيدند نهج البلاغه، خطبه2 اين قضايا را همه اهل سنت آوردهاند؛ محمد عبده و صبحي صالح آورده و إبن ابي الحديد آوردهاند و هيچ اعتراضي نكردهاند. اشكال ديگر اينكه در حديث غدير، ميگويند چون بخاري و مسلم از اين حديث إعراض كردهاند، معلوم ميشود كه حديث غدير، خيلي ريشه ندارد؛ اگر ريشه داشت، بخاري ميآورد. خب، الكلام الكلام! اگر واقعاً حديث عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي ريشه داشت چرا بخاري و مسلم نياوردهاند؟ آيا إعراض بخاري و مسلم فقط در فضائل حضرت علي (عليه السلام) سنديت دارد و ملاك اشتباه است؟ خود إبن تيميه در منهاج السنّة، جلد 3، صفحه 456 در قضيه تفترق الأمة علي ثلاث سبعين فرقة ميگويد اين روايت اصلاً ريشه ندارد وحديث أنا مدينة العلم هم ريشه ندارد. چرا؟ چون اگر ريشه داشت، بخاري و مسلم در صحيحشان ميآوردند. ما به اين آقايان داريم ميگوييم اگر واقعاً حديث عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي ريشه داشت، چرا بخاري نياورده است؟ يكي از بهترين ادّله بر خلافت أبو بكر بوده و در تمام مواردي كه اين آقايان بدعت گذاشتهاند يا نوآوري داشتهاند و اين ميتواند مشروعيّت به تمام عملكرد خلفاء ببخشد، چرا جناب بخاري و مسلم اينها را نياوردهاند؟ مضافاً بر اين، در ادامه حديث آمده است: الخلفاء الراشدين المهديين. كلمه مهديين كه در اينجا آمده، با توجه به رواياتي كه ما نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) داريم، شايد مراد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از خلفاء راشدين، همان خلفاء إثني عشر است و بيش از 10 روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلمهست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند. مراد از خلفاء راشدين در اين روايت، ناظر به همان خلفاء اثني عشر است. در آنجا هم كلمه مهديين آمده و تمام اين 12 نفر در محور هدايت هستند و مردم را هدايت ميكنند و خود آنها هدايت يافته هستند. با قرينه المهديين، همان روايت است. لاأقل اين است كه احتمال است و إذا جاء الإحتمال بطلل الإستدلال. اضافه بر اينكه ما دليل و قرينه داريم و شما براي آن، قرينه و دليل نداريد. اين عصاره بحث بود نسبت به عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين من بعدي. البته حرف در اين زمينه زياد است و إن شاء ا... دوستان در اين زمينه كار كنند تا به صورت مقاله دربيايد و روي سايت قرار بگيرد. ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||