* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 ارديبهشت 1389 | تعداد بازديد: 408 | |
نماز تراويح: نقد روايات وارده از علي ع در تأييد نماز تراويح | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: نماز تراويح 15 تاريخ : 04 / 02 / 89 بحث ما در جلسه گذشته پيرامون صلاة تراويح بود و رسيديم به اقوال بزرگان اهل سنت در رابطه با گفتار عمر و توجيهي كه اين حضرات در اين زمينه داشتهاند. يكي از موضوعاتي كه قابل توجه است و بايد خيلي روي آن دقت بشود، رواياتي است كه از قول أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل كردهاند و اين روايات هم متعدد است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خودشان نماز تراويح خواندهاند و خودشان آمدهاند افرادي را معين كردهاند براي امام جماعت؛ براي زنان يك امام جماعت و براي مردان هم يك امام جماعت. مطالب ديگري هم هست كه خواستند از اين رهگذر، عملكرد خليفه دوم را كه صراحت داشت بدعت است، تصحيح كنند. إبن قدامه مقدسي (از استوانههاي فقهي حنابله كه خود وهّابيها هم خيلي برايش ارزش قائل هستند و عنايت ويژهاي برايش دارند) ميگويد: فإن قيل: فعلي لم يقم مع الصحابة، قلنا: قد روي عن أبي عبد الرحمن السلمي: أن عليا رضي الله عنه قام بهم في رمضان و عن إسماعيل بن زياد قال: مر علي علي المساجد و فيها القناديل في شهر رمضان، فقال: نور الله علي عمر قبره كما نور علينا مساجدنا اگر كسي بگويد: علي با صحابه همراه نبود در اقامه نماز تراويح، پاسخ خواهيم داد: از أبي عبد الرحمان سلمي نقل شده كه علي با مردم در قيام ماه رمضان بوده است. نه سند اين را نقل ميكند و نه مدركي. خب، أبو عبد الرحمان سلمي در عصر أمير المؤمنين (عليه السلام) بوده و از أمير المؤمنين (عليه السلام) روايت دارد و در آن شكي نيست. خودش هم مورد وثوق اهل سنت است. ولي در كدام كتاب؟ واسطههايي كه از أبو عبد الرحمن نقل ميكنند، چه كساني هستند؟ تا انسان نگاه كند و قضاوت كند بر اينكه واقعاً اين قضيه درست است يا اين روايتي است كه در دوران بني اميه به او بستهاند. بعد ميگويد: اسماعيل بن زياد روايت كرده است: أمير المؤمنين (ظاهراً در دوران خلافتشان بوده) در مساجد عبور كردند و در مساجد چراغهايي را آويزان كرده بودند و گفت: خدا قبر عمر را نور باران كند، همانطور كه مساجد ما را نور باران كرد. خب در اينجا هم ايشان هيچ سندي نقل نميكند. ميآيد از أبي عبد الرحمن نقل ميكند و اسمائيل بن زياد نقل ميكند. خب اسمائيل بن زياد، عصر أمير المؤمنين (عليه السلام) درك نكرده است. شما شرح حالش را برويد نگاه كنيد كه اصلاً يك روايت هم از أمير المؤمنين (عليه السلام) ندارد. اضافه بر اين، خود إبن عدي (از بزرگان اهل سنت) وقتي به اسمائيل بن زياد ميرسد، ميگويد: منكر الحديث، فإنما يرويه لا يتابعه احدٌ عليه، إما إسنادا و إما متنا ايشان منكر الحديث است، كسي در رواياتش از او تبعيت نكرده (يا متناً يا سنداً) الكامل لعبد الله بن عدي، ج1، ص315 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج3، ص97 إبن حبّان گفته است: شيخٌ دجّال لا يحل ذكره في الكتب الّا علي سبيل القدح فيه او شيخ دجّال است كه جايز نيست اسم او را در كتابها ذكر شود، مگر اينكه او را مزمّتش كنيم كتاب المجروحين لإبن حبان، ج1، ص129 جناب إبن قدامه مقدسي، يك استوانه فقهي اهل سنت، دو روايت ميآورد به اين شكل كه اثبات كند أمير المؤمنين (عليه السلام) هم همراه با خليفه دوم بوده و مضافا كه اين روايت، چه ارتباطي دارد به صلاة تراويح؟ آقاي عمر دستور داده كه مساجد را 4 تا چراغ نصب كنند. 4 تا چراغ نصب كردن چه ارتباطي به صلاة تراويح دارد؟ اضافه بر اين، اين تعبيري كه شما نقل ميكنيد از أمير المؤمنين (عليه السلام): : نور الله علي عمر قبره كما نور علينا مساجدنا، با آن روايتي كه صحيح مسلم نقل ميكند كه خود خليفه دوم ميگويد: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا ... نظر علي و عباس در مورد من اين بود كه من، گنهكار و دروغگو و حيلهگر و خائن هستم صحيح مسلم، ج5، ص152، ح4468 هيچ همخواني ندارد. اين در رابطه با رواياتي بود كه آقاي إبن قدامه مقدسي نقل ميكند تا با دو روايت ثابت كند كه حضرت علي (عليه السلام) هم در نماز تراويح همراه با صحابه بوده است. بيهقي هم چند تا روايت در اين زمينه نقل كرده كه در روايت اولش نقل ميكند: أبو عبدالله محمّد بن اسحاق ... عن الأصبغ عن علي (رضي الله عنه): أنا حرضت عمر رضي الله عنه علي القيام في شهر رمضان علي ميگويد: اين من بودم كه عمر را تحريك كردم تا مردم را وادار كند مردم در ماه رمضان نماز بخوانند. أخبرته: أن فوق السماء السابعة حضيرة، يقال لها حضيرة القدس، يسكنها قوم يقال لهم الروح، فإذا كان ليلة القدر استأذنوا ربهم في النزول إلي الدنيا، فلا يمرون بأحد يصلي أو علي الطريق إلا أصابته منهم بركة، فقال له عمر: يا أبا الحسن! فتحرض علي الناس علي الصلاة حتي تصيبهم البركة، فأمر الناس بالقيام به عمر هم گفتم: در بالاي آسمان هفتم، منطقهاي هست به نام قدس كه گروهي در آن منطقه سكونت پيدا ميكنند كه به آنها روح گفته ميشود و شب قدر به دنيا ميآيند و به هر نمازگزاري كه عبور ميكنند، به آنها بركت ميدهند. عمر گفت: يا أبا الحسن! ميشود شما هم مردم را تحريك و وادار كنيد بر قيام ماه رمضان تا بركت آن دسته روح به اينها برسد. علي هم به مردم دستور داد در ماه رمضان قيام كنند فضائل الأوقات للبيهقي، ص253 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص376 از نظر متني، هيچ ارتباطي به نماز تراويح ندارد. بر قيام ماه رمضان، نه تنها أمير المؤمنين (عليه السلام)، ائمه (عليهم السلام) هم مردم را تحريك ميكردند بر قيام ماه رمضان تا مردم بيايند در ماه رمضان عبادت كنند، نماز بخوانند، دعا بخوانند، قرآن بخوانند. قيام ماه رمضان، ارتباطي به صلاة تراويح ندارد و ما هم گفتيم كه ائمه (عليهم السلام) در قيام ماه رمضان، نوافل ماه رمضان، قرآن خواندن در ماه رمضان مردم را ترقيب ميكردند. آن خطبه شعبانيه كه شيعه نقل كرده كه يك آيه در ماه رمضان خواندن، مطابق يك ختم قرآن در ماههاي ديگر است. از نظر سندي، همين روايت را متّقي هندي نقل ميكند ميگويد: هب و سنده ضعيف كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص410 كلمه هب يعني آقاي بيهقي نقل كرده در كتاب شعب الايمان. من شعب الايمان را نداشتم تا صفحهاش را يادداشت كنم. ولي گفته متّقي هندي براي ما كفايت ميكند. خودِ آقاي بيهقي ميگويد: سند اين روايت ضعيف است. پس اين روايت، هم دلالتاً ناتمام هست و هم سنداً ضعيف است. روايت ديگر را باز هم بيهقي در السنن الكبري نقل كرده و اين ديگر يك مقداري صريح است و بايد يك كمي دقت بيشتري بشود. مروان بن معاوية عن أبي عبد الله الثقفي ثنا عرفجة الثقفي قال: كان علي بن أبي طالب رضي الله عنه يأمر الناس بقيام شهر رمضان و يجعل للرجال إماما و للنساء إماما، قال عرفجة: فكنت أنا إمام النساء مروان بن معاويه از ... نقل ميكند: علي بن أبي طالب (رضي الله عنه) مردم را امر به قيام ماه رمضان ميكرد و براي مردان يك امام جماعت و براي زنان يك امام جماعت انتخاب ميكرد و من هم امام جماعت زنان بودم السنن الكبري للبيهقي، ج2، ص494 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج3، ص152 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج2، ص126 ـ الثقات لإبن حبان، ج5، ص274 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص410 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج5، ص128 ـ فضائل الأوقات للبيهقي، ص273 روايت از نظر دلالت، تام است؛ يعني مشخص است كه اين حديث در رابطه با نماز تراويح است. ولي در سندش اشكالاتي دارد. يكي از راويان سند، احمد بن عيسي بن ماهان است. وقتي خطيب، اين قضيه را نقل ميكند، در مورد احمد بن عيسي بن ماهان ميگويد: صاحب غرائب : احاديث عجيب و غريبي نقل ميكند تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج5، ص34 يعني احاديثش قابل قبول ما نيست. إبن جوزي ميگويد: يروي عن المجاهيل الأشياء المناكير و عن المشاهير الأشياء المقلوبة از راويان مجهول، أشياء منكر نقل ميكند و از راويان مشهور، أشياء قلب شده و جابهجا شده نقل ميكند الموضوعات لإبن الجوزي، ج2، ص304 آقاي عرفجه بن عبد الله ثقفي هم در سند روايت است كه إبن حجر ميگويد: مجهول تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص160 يعني هيچ توثيقي دربارهاش نيامده است. پس اين روايت هم از نظر سند، از ديدگاه آقايان اهل سنت ناتمام هست و قابل استناد نيست. حالا اضافه بر اينكه روايات صحيحي ما نقل كرديم از أمير المؤمنين (عليه السلام) كه تعبير ميكند: نماز تراويح بدعت است، از نظر سند، از ديدگاه اهل سنت تام نيست. آقاي بيهقي روايت ديگري نقل ميكند: ... الحكم بن عبد الملك عن قتادة عن الحسن قال: أمنا علي بن أبي طالب في زمن عثمان بن عفان رضي الله عنه عشرين ليلة، ثم احتبس، فقال بعضهم: قد تفرغ لنفسه، ثم أمهم أبو حليمة معاذ القاري، فكان يقنت در ماه رمضان، 20 شب در نماز تراويحة علي امام جماعت ما بود و بعد از آن ديگر نيامد. مردم گفتند: علي رفته براي خودش عبادت كند. شبهاي ديگر را آقاي ابو حليمه معاذ القاري براي ما نماز خواندند در اين روايت هم الحكم بن عبد الملك القرشي البصري است و إبن حجر عسقلاني ميگويد: ضعيف من السابعة از طبقه هفتم است و ضعيف است و همچنين إبن حجر ميگويد: عن إبن مَعين: ضعيف ليس بثقة و ليس بشئ و قال إبن جنيد و غيره عن يحيي: ضعيف الحديث و كذا قال إبن خراش و قال أبو حاتم: مضطرب الحديث و ليس بقوي و قال أبو داود: منكر الحديث و قال النسائي: ليس بالقوي و قال إبن عدي: الأحاديث التي أمليتها للحكم عن قتادة، منه ما يتابعه عليه الثقات و منه ما لا يتابعه و له غير ما ذكرت و لا أعلمه يروي عن غير قتادة إلا اليسير إبن معين ميگويد: او ضعيف است و ثقه نيست و آدم با ارزشي هم نيست ... تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص371 خب، اين عبارتها در رابطه با راوي اين حديث هست. شما ميخواهيد چه كار كنيد؟ با اين روايت، با اين ضعف سند ميخواهيد ثابت كنيد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) هم همراه خليفه بوده در مشروعيت نماز تروايح. تراويحي كه خود خليفه ميگويد بدعة، أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده به بدعت عمر، صحه گذاشته است. روايت ديگري هم نقل ميكند: از أبي عبد الرحمان سلمي عن علي (رضي الله عنه) قال: دعا القراء في رمضان، فأمر منهم رجلا يصلي بالناس عشرين ركعة، قال: و كان علي رضي الله عنها يوتر بهم علي، قرّاء را در ماه رمضان دعوت كرد و كسي را وادار كرد كه 20 شب بر مردم نماز بخواند السنن الكبري للبيهقي، ج2، ص497 يؤتر دو معنا دارد: اول اينكه يوتر بهم يعني يصلّي بهم، يعني خود حضرت علي (عليه السلام) هم با مردم نماز ميخواند. دوم اينكه يوتر بهم يعني نمازها را دو تا دو تا ميكرد و بعد از هر چهار ركعت، مردم استراحت ميكردند. در اين رابطه، جناب أحوذي ميگويد: قال النيموي بعد ذكر هذا الأثر: حماد بن شعيب ضعيف، قال الذهبي في الميزان: ضعفه إبن معين و غيره و قال يحيي: مرة لا يكتب حديثه و قال البخاري: فيه نظر و قال النسائي: ضعيف و قال إبن عدي: أكثر حديثه مما لا يتابع عليه. انتهي كلام النيموي قلت الأمر كما قال النيموي آقاي نِيمَوي (نِيمَو منتسب است به شهر نِيما در نزديك عظيم آباد هند. افرادي كه به اين شهر و به اين منطقه منتسب هستند، نِيمَوي ميگويند؛ مثل سارَوي كه به اهل ساري ميگويند. مراد از نِيمَوي ـ كه ايشان خيلي نقل كرده و اگر كتاب أحوذي را ببينيد، شايد بيش از 50، 60 مورد از نِيمَوي روايت نقل ميكند ـ همان محمّد بن علي نِيمَوي است كه عمر رضا كحّّاله در كتاب معجم المؤلفين، جلد 10، صفحه 112 ايشان را ترجمه كرده؛ ولي در كتابهاي ديگر من نديدم؛ چون از متأخرين است، شرح حال مفصّلي از نِيمَويها نديدم. او آثار زيادي هم داشته، كتابهاي زيادي هم داشته من جمله از اين كتابها آثار السنن است و نِيمَوي كوچك كه محمّد ظهير نام دارد، تعليقه بر آثار السنن دارد) بعد از ذكر اين حديث ميگويد: حمّاد بن شعيب ضعيف است. ذهبي در ميزان الإعتدال گفته: يحيي إبن مَعين او را تضعيف كرده است. و آقاي بخاري ميگويد: در او نظر است و نسائي گفته: ضعيف است و إبن عدي گفته: اكثر رواياتش قابل تبعيت نيست. من ميگويم: سخن حق هماني است كه نِيمَوي گفته است و روايت ضعيف است و راويانش اينگونهاند بعد ايشان ميآيد ميگويد: فائدة: قال الشيخ إبن الهمام في التحرير: إذا قال البخاري للرجل: فيه نظر، فحديثه لا يحتج به و لا يستشهد به و لا يصلح للاعتبار. قلت: فأثر علي هذا لا يحتج به و لا يستشهد به و لا يصلح للاعتبار، فإن في سنده حماد بن شعيب و قال البخاري: فيه نظر. تنبيه: يستدل بهذين الأثرين علي أن علي بن أبي طالب رضي الله تعالي عنه أمر أن يصلي التراويح عشرين ركعة و علي أنه رضي الله عنه صلي التراويح عشرين ركعة و قد عرفت أن هذين الأثرين ضعيفان لا يصلحان للاستدلال و مع هذا فهما مخالفان لما ثبت عن رسول الله بالحديث الصحيح إبن همام (از بزرگان اهل سنت) گفته: اگر بخاري نسبت به يك راوي گفت: فيه نظر، ديگر تمام است و اين راوي، حديثش ديگر هيچ ارزشي ندارد و استدلال ميشود به اين دو تا روايتي كه گفتيم علي خودش هم 20 ركعت نماز تراويح خوانده و دستور هم داده كه مردم به جماعت بخوانند و اين دو روايتي كه به علي بستهاند، هر دو ضعيف است و صلاحيت براي استدلال ندارند و با اينكه اينها ضعيف هستند و صلاحيت ندارند، مخالف حديثي هستند كه از پيامبر با سند صحيح نقل كردهاند كه پيغمبر نماز تراويح نخوانده و مخالفت كرده و غضبناك شده از اينكه مردم بيايند پشت سر ايشان نماز تراويح بخوانند تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج3، ص444 باز بيهقي روايت ديگري نقل ميكند: إن علي بن أبي طالب أمر رجلا عن يصلّي بالنّاس خمس ترويحات عشرين ركعة و في هذا الإسناد ضعف علي بن أبي طالب به كسي دستور داد تا براي مردم 5 ترويح (4 ركعتي) بخواند تا بشود 20 ركعت. اين اسناد، ضعيف است السنن الكبري للبيهقي، ج2، ص497 گفتيم كه ترويح يا تراويح، از هر چهار ركعت نماز كه ميخواندند، مردم يك استراحتي ميكردند، هر چهار ركعت را به آن ميگفتند ترويح. در سند اين روايت، ابو سعد البقال است كه همان سعيد بن مرزبان است و إبن حجر ميگويد: أحد الضعفاء : يكي از ضعيفاني است كه نقل روايت كرده است العجاب في بيان الأسباب لإبن حجر العسقلاني ، ج1، ص516 إبن حجر ميگويد: عن إبن معين: ليس بشئ لا يكتب حديثه و قال عمرو بن علي: ضعيف الحديث، متروك الحديث و قال أبو زرعة: لين الحديث، مدلس، قال البخاري: منكر الحديث و قال أبو حاتم: لا يحتج بحديثه و قال النسائي: ضعيف و قال مرة: ليس بثقة و لا يكتب حديثه و قال إبن عدي: هو في جملة ضعفاء الكوفة الذين يجمع حديثهم و لا يترك تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص71 ببينيد! اين همه آقايان يك قطار مطالب ضعف درباره آقاي ابو سعيد بقّال نقل كردند. همينطور در سند روايت، أبو عبد الله بن فنجوية الدينوري است كه او هم ضعيف است و قابل اعتماد نيست. اين مجموعه رواياتي بود كه من توانستم دسترسي پيدا كنم. البته چند روايت مرسل هم آقاي متّقي هندي در كنز العمال نقل ميكند و ردّ ميشود. ولي عمده رواياتي كه دلالت دارد بر اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) نماز تراويح خواندند و دستور دادند بر خواندن نماز تراويح، همين چند روايت بود كه خود آقايان اهل سنت صراحت دارند ضعيف است. يقوّي بعضها بعضا در صورتي است كه مخالفي در بين نداشته باشيم. اگر مخالفي در بين داشتيم، آنجا ديگر نوبت به يقوّي بعضها بعضا نميرسد. ما در كنارش روايات صحيح داشتيم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ترك كرده و عمر گفته بدعةٌ، در حقيقت اگر سندش هم صحيح بود، با آنها تعارض ميكرد و تعارضش هم طوري نبود كه مقاومت كند. اين روايت كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد، در صحيح بخاري است. السنن الكبري بيهقي نميتواند عرض اندام بكند در برابر صحيح بخاري. اينكه خود آقاي عمر ميگويد بدعةٌ، در صحيح بخاري و صحيح مسلم است؛ يعني هيچ روايتي نميتواند با آنها مقاومت كند. اضافه بر اين، ما از أمير المؤمنين (عليه السلام) خوانديم كه با سند صحيح فرمود: إن الصلاة بالليل في شهر رمضان النّافلة في جماعة بدعة تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج3، ص70 يعني بدعت است و هيچ شك و شبههاي نيست و روايت هم صحيح بود. همچنين أمير المؤمنين (عليه السلام)، امام مجتبي (عليه السلام) را دستور داد به مردم اعلام كند بر اينكه در ماه رمضان، در مساجد، نماز جماعت نافله ماه رمضان نخوانيد: فلما سمع الناس مقالة الحسن بن علي صاحوا: وا عمراه! وا عمراه! فلما رجع الحسن إلي أمير المؤمنين عليه السلام قال له: ما هذا الصوت؟ فقال: يا أمير المؤمنين! الناس يصيحون: وا عمراه! وا عمراه! فقال أمير المؤمنين عليه السلام: قل لهم صلوا تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج3، ص70 يعني حالا اگر ميخواهيد نماز باطل بخوانيد، بخوانيد. روايت هم گفتيم كه موثّقه است. روايت ديگر هم در كتاب كافي است كه روايت صحيح هم هست. خود اميرالمؤمنين دردِ دل ميكند و ميگويد: و الله! لقد أمرت الناس أن لا يجتمعوا في شهر رمضان إلا في فريضة و أعلمتهم أن اجتماعهم في النوافل بدعة، فتنادى بعض أهل عسكري ممن يقاتل معي: يا أهل الإسلام! غُيّرت سنة عمر، ينهانا عن الصلاة في شهر رمضان تطوعاً و لقد خفت أن يثوروا في ناحية جانب عسكري ما لقيت من هذه الأمة من الفرقة و طاعة أئمة الضلالة و الدعاة إلى النار به مردم گفتم: اي مردم! نماز جماعت در ماه رمضان، بدعت است. حتي آن دوستان من، سپاه من، آنهايي كه در ركاب من ميجنگيدند، برگشتند گفتند: علي دارد سنت عمر را جابهجا ميكند، كار به جايي رسيده علي ميگويد: ماه رمضان نماز نخوانيد. علي ميگويد: ميترسم اگر پافشاري كنم، اختلاف شديدي در ميان سپاه من ايجاد بشود و درگيري و كشت و كشتار كار به جاهاي باريك ميرسد، ديگر رها كردم الكافي للشيخ الكليني، ج8، ص62 همچنين دهها روايت ديگري كه نقل شده از خود ائمه (عليهم السلام)، از اهل بيت (عليهم السلام)، صراحت داشتند كه نماز تراويح، بدعت است. پس ثبت ولاية علي بن أبي طالب (سلام الله عليه) در طول اين 2 ، 3 هفته بر اينكه نماز تراويح را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) انجام نداده و از إقتداء به خودش، غضبناك شده و طبق صحيح بخاري، نماز تراويح نبود و مردم خودشان نماز ميخواندند و در زمان أبي بكر نبود و خودشان نماز ميخواندند و بخشي از خلافت عمر هم مردم نماز جماعت نميخواندند نافله رمضان را. تا اينكه در سال 14 هجري آقاي عمر آمد و دستور داد نماز را به جماعت بخوانند و خود ايشان هم تصريح كرد نعم البدعة هذه. آقايان اهل سنت در رابطه با سخن آقاي خليفه، توجيهاتي دارند و بدعت را به بدعة حسنة، بدعة سيّئة تقسيم كردند. از بزرگان اهل سنت هم گفتهاند كه بدعت از الفاظي است مذمومه كه قابل تقسيمبندي به حسنه و سيّئه نميشود و معناي بدعتي كه از قرآن و سنت بيان كرديم: بدعة كلها ضلالة و كل ضلالة في النار. در پايان هم رواياتي آورده بودند از أمير المؤمنين (عليه السلام) كه امروز پنبهاش را زديم. پس بنابراين اين نماز تراويحي كه حضرات ميخوانند، هيچ سابقه شرعي ندارند. اينكه هر شب 20 ركعت ميخوانند، حتي خود عمر 20 ركعت تجويز نكرده است. اين كه در هر نماز، يك جزء قرآن ميخوانند در هر شب و در 30 روز، ختم قرآن ميكنند. اين هم از بدعتهايي است كه آقايان در نماز تراويح ايجاد كردهاند. ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||