* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 01 آبان 1386 تعداد بازديد: 411 
اذان از ديدگاه فريقين: ثواب اذان در روايات ائمه عليهم السلام
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

 

01/08/86

رواياتي در فضيلت اذان گفتن:

علمايي که وارد بحث اذان شده‌اند، ابتدا رواياتي را در فضيلت اذان مطرح کرده‌اند.

مرحوم شيخ حر عاملي در جلد 5 وسايل الشيعه، صفحه 368، حديث 6817 مي‌فرمايد:

محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن معاوية بن وهْب عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) وسلم: من أذن في مصر من أمصار المسلمين سنة وجبت له الجنة.

کسي که در شهري از شهر‌هاي مسلمانان به مدت يک سال اذان بگويد بهشت بر او واجب مي‌گردد.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371.

واژه «باسناده» که در وسائل مي‌آيد، يعني همان طريق شيخ طوسي و يا طريق شيخ صدوق به روات. مرحوم شيخ صدوق روشش در «من لا يحضر» اين است که بين خودش و آخرين راوي را که از امام نقل مي‌کند، حذف کرده است؛ مثلاً اگر چنانچه از زراره، متوفاي 150 مي‌خواهد نقل کند، خودش که متوفاي 381 است، نزديک 200 سال فاصله است. واسطه ميان خودش و زراره را حذف مي کند. بعد ايشان در آخر جلد 4 من لا يحضر، طريق خودش را به راوي‌ها ذکر و آن محذوفات را در آخر مي‌آورد.

اما شيخ طوسي معمولاً رواياتي را که در تهذيب و استبصار نقل کرده است، از اصول روات و کتاب آنها گرفته و واسطه ميان خود و صاحب کتاب را حذف کرده است؛ ولي اگر روايتي را صاحب کتاب با يک يا چند واسطه از معصوم نقل کرده، آن راوي‌ها را ذکر کرده است. مثلاً محمد بن... بإسناده عن زرارة، عن محمد بن مسلم، عن أبي حمزة الثمالي عن جابر عن امير المؤمنين. اين چهار واسطه در کتاب تهذيب شيخ طوسي ذکر شده است؛ ولي ميان زراره تا شيخ صدوق، حذف شده است. بعد در آخر جلد دهم، مشايخ خودش را تا زراره و... ذکر کرده است.

براي بررسي «بإسناده» دو راه داريم:

1ـ کتاب من لا يحضر و يا کتاب تهذيب را باز مي‌کنيم و واسطه ميان آنها و روات را مي‌بينيم و بعد به کتاب‌هاي رجالي مراجعه و ثقه بودن يا نبودن آن روات را بررسي مي‌کنيم.

2ـ بعضي از بزرگاني که متخصص علم رجالند، اين کار را کرده‌اند. مثلاً گفته‌اند، طريق شيخ صدوق به زراره صحيح است و يا به أبان بن تغلب ضعيف است و...

اولين کسي که اين کار را کرد، مرحوم علامه حلي رضوان الله تعالي عليه بود که در آخر کتاب رجالش دو سه صفحه را به صورت تلگرافي به اين مسأله اختصاص داده است. بعد از علامه حلي، بزرگاني که در قرن دهم و يازدهم رجال نوشته‌اند؛ مثل مرحوم سيد تفرشي و مرحوم سيد استرآبادي و يا مرحوم قهبائي، يک مقداري مشروح‌تر نوشتند و به صورت الفباء تنظيم کردند.

مرحوم قهبائي در جلد 7، مجمع الرجال که مفصل‌ترين کتابي است که در طريق شيخ طوسي و شيخ صدوق در اين پانزده سال نوشته شده است. قهبائي، مخفف کوهپايه است. ايشان در حدود دويست، سيصد صفحه اين مطلب را بحث کرده است. اولاً طريق شيخ صدوق را به زراره (مثلا) بيان کرده و نام برده است و بعد اين طريق‌ها را بررسي کرده که صحيح، ضعيف و... است.

مرحوم اردبيلي در کتاب جامع الرواة، آخر جلد دوم، آمده و بعضي از سند‌هايي را که شيخ صدوق و شيخ طوسي، تمام سند را آورده، آنها را هم ذکر و بررسي کرده است. مرحوم اردبيلي براي تأليف جامع الرواة،‌ حدود سي سال زحمت کشيده است. و کتاب معجم آقاي خوئي در حقيقت يک نسخه‌اي از جامع الرواة اردبيلي است؛ يعني الگو از اين کتاب گرفته شده است.

خود آقاي خويي، وقتي يک راوي، مثلاً زراره را مورد بررسي قرار مي‌دهد، طريق شيخ صدوق و يا شيخ طوسي را بررسي مي‌کند.

طريق شيخ طوسي به محمد بن علي بن محبوب، صحيح است. همه گفته‌اند که صحيح است. محمد بن علي بن محبوب هم که از ثقات و اجلاء روات شيعه است. يعقوب بن يزيد انباري هم ثقات شيعه است. ابن أبي عمير هم از اصحاب اجماع و هم از مشايخ الثقات است. معاوية بن وهب که از اصحاب امام صادق و ثقه است. پس روايت از نظر سند کاملاً صحيحه است.

مضمون روايت اين است که:

هر کس که در يکي از شهرهاي اسلامي يک سال اذان بگويد بهشت بر او واجب مي‌شود.

اين طور روايت‌ها معمولاً هدف و پيامش تحريک و تشويق مردم براي اذان گفتن است. چون يهودي‌ها براي خودشان يک زنگ و شيپوري مي‌زنند، و نصارا ناقوس مي‌زنند و اذان هم اعلان نماز در اسلام است.

روايت دوم هم به همين شکل است:

وعنه عن أحمد بن محمد عن أبيه عن ابن أبي عمير عن زکريا صاحب السابري عن أبي عبد الله عليه السلام قال: ثلاثة في الجنة على المسک الأذفر: مؤذن أذن (احتسابا) وإمام قوما وهم به راضون ومملوک يطيع الله ويطيع مواليه.

در بهشت سه گروه هستند که بر مشک خوشبو هستند. مؤذني که قربه الي الله اذان بگويد و امامي که پيشواي قومي باشد و مردم از او راضي هستند و غلامي که هم مطيع خدا باشد و هم مطيع مولا.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371.

عنه، يعني محمد بن علي بن محبوب. احمد بن محمد بن عيسي هم ثقه است. محمد بن عيسي اشعري هم صحيح است، ابن أبي عمير هم که بررسي شد. زکريا صاحب السابري هم ثقه است. اين روايت هم صحيحه بود.

عنه عن العباس عن عبد الله بن المغيرة عن بکر بن سالم عن سعد الإسکاف قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: من أذن سبع سنين (احتسابا) جاء يوم القيامة ولا ذنب له.

هر کس هفت سال قربه الي الله اذان بگويد، فرداي قيامت در حالي که هيچ اثري از گناه در پرونده‌اش نيست محشور مي‌شود.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 371 و 372.

اين روايت از نظر سند مشکل دارد.

وعنه عن محمد بن الحسين عن محمد بن حسان عن عيسى بن عبد الله عن أبيه عن جده عن علي ( عليه السلام ) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) للمؤذن فيما بين الأذان والإقامة مثل أجر الشهيد المتشحط بدمه في سبيل الله قال: قلت يا رسول الله إنهم يجتلدون على الأذان قال: کلا إنه ليأتي على الناس زمان يطرحون الأذان على ضعفائهم، وتلک لحوم حرمها الله على النار. ورواه الصدوق مرسلا ورواه في (ثواب الأعمال) عن محمد بن علي ماجيلويه عن عمه محمد بن أبي القاسم عن محمد بن علي عن عيسى بن عبد الله، مثله

براي مؤذن در بين اذان و اقامه اجري همچون اجر شهيدي است که در راه خداوند به خون خود غلطيده است. راوي سؤال کرد: يا رسول الله! آيا آنها با اذان گفتن به جنگ مي‌روند؟ حضرت فرمود: هرگز! بلکه زماني مي‌آيد که مردم اذان را به انسان‌هاي ضعيف واگذار مي‌‌کنند، در حالي که خداوند گوشت بدن اذان گويان را بر آتش حرام نموده است.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شبخ حر عاملي، ج 5، ص 372.

محمد بن الحسن ابوالخطاب، ثقه است. عيسي بن عبد الله مجهول است. پدرش عبد الله بن محمد هم مجهول است. جدش هم محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب است که او هم مجهول است.

ملاک در رابطه با راويان مجهول چيست؟ اصاله العداله يا اصاله عدم العداله؟

راوياني که مجهول باشند و در رجال هيچ مدح و يا وثاقتي در باره آنها وارد نشده باشد، جزء ضعفاء شمرده مي‌شوند؛ بر خلاف قدماء که قائل به اصالة العداله بودند و مي‌گفتند: اصل اوليه در راوي، عمل به تکليف است.

ما در رجال پايه هشتم در رد فرمايش آقاي خويي رضوان الله تعالي عليه نسبت به مشايخ احمد بن محمد بن عيسي و... عرض کرده‌ايم که بعضي از قدماء قائل به اصاله العداله بودند. يعني هر انساني وقتي به تکليف مي‌رسد، لحظه ورود به تکليف،‌ بين خود و خداي خود عهد و پيمان مي‌بندد بر اتيان واجبات وترک محرمات. اين قضيه‌اي است که از هر مکلفي که به تکليف مي‌رسد صادر مي‌شود. حالا ما بعد از ده سال از اين فرد روايت مي شنويم، شک مي‌کنيم که اين آقا عادل هست يا نيست‌، استصحاب جاري مي‌کنيم. به اين شکل که قبل از تکليف اگر گناهي هم مي‌کرد، بر او نوشته نمي‌شد، لحظه اول تکليف هم اين فرد عهد و پيمان بسته با خدا بر اتيان واجبات وترک محرمات، شک مي‌کنيم آيا واجباتي را ترک و يا حرامي را مرتکب شده است يا نه، اصل عدم ترک واجب و اصل عدم اتيان محرمات است.

اصالة العداله مساوي است با اصالة العمل بالواجبات وترک المحرمات.

اين در صورتي است که ما عدالت را امر عدمي بگيريم؛ ولي اگر عدالت يک امر وجودي بود که حق هم همين است قضيه فرق خواهد کرد، آقايان وقتي عدالت را تعريف مي‌کنند، مي‌گويند:

عدالت ملکه‌اي است که در انسان حاصل مي‌شود و او را از ترک واجبات و اتيان محرمات باز مي‌دارد.

اگر ملکه شد، امر وجودي است. امر وجودي مسبوق به عدم است. تا مادامي که اين ملکه حاصل نشده، حالت سابقي استصحاب مي‌شود. ما الآن نمي‌دانيم اين آقا که به سن تکليف رسيد، به قدري واجبات را انجام و محرمات را ترک کرد که اين ملکه براي او حاصل شود يا نه؟ اصل سابقي عدم وجود ملکه است. ما بايد ثابت کنيم وجود سابقي ملکه را و بعد آن ملکه را استصحاب کنيم. و لذا با توجه به اين قاعده، اگر راوي مجهول بود، از درجه اعتبار ساقط است و اصالة العداله هيچ ريشه و پايه‌اي ندارد.

 

 

روايت بعدي روايت 6821 وسائل است:

وعنه، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن علي، عن مصعب ابن سلام، عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: من أذن عشر سنين محتسبا يغفر الله له مد بصره وصوته في السماء ويصدقه کل رطب ويابس سمعه وله من کل من يصلي معه في مسجده سهم وله من کل من يصلي بصوته حسنة.

هر کس ده سال قربه الي الله اذان بگويد، خداي عالم گناهان او را مي‌بخشد. اگر چه گناهانش به اندازه برد ديد يک انسان باشد. هر خشک و تري که اين اذان را بشنود، او را (به عنوان اذان گو) تصديق مي‌کند. هر کس در آن مسجد نماز بخواند، سهم مؤذن محفوظ است. هر کس صداي مؤذن را بشنود و در نماز حاضر شود، براي اين شخص يک حسنه نوشته مي‌شود.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 373.

محمد بن علي از ضعاف مشهور و از غلات و تقريباً جزء راويان مطرود و ضرب المثل است. ايشان کسي است که احمد بن محمد بن عيسي او را به خاطر غلوش نسبت به ائمه عليهم السلام از قم تبعيد کرد.

مصعب بن سلّام هم مجهول است. و لذا به خاطر اين دو مورد اين روايت ضعيف است.

و نيز حديث 6824:

أحمد بن محمد البرقي في ( المحاسن ) عن عبيد بن يحيى بن المغيرة عن سهل بن سنان عن سلام المدائني عن جابر الجعفي عن محمد بن علي ( عليه السلام ) قال: قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ): المؤذن المحتسب کالشاهر سيفه في سبيل الله، القاتل بين الصفين.

موذني که قربه الي الله اذان بگويد، همانند کسي است که شمشير به دست گرفته و در راه خدا مي‌جنگد و مانند کسي است که بين صف کفر و شرک مقابله مي‌کند.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص374.

عبيد بن يحيى بن مغيرة، ضعيف است. سهل بن سنان هم ضعيف است. سلام مدائني هم ضعيف است.

جابر جعفي، از اصحاب سرّ و از اولياء حق بوده است. ما روايات متعدد در باره وي داريم که مي‌گويد: من نزديک شصت هزار روايت از امام شنيده‌ام که نمي‌توانم آنها را بيان کنم. حتي دارد که خدمت امام صادق عليه السلام مي‌رسد و عرض مي‌کند که سينه‌ام در حال ترکيدن است، کسي ندارم که اين احاديث را براي او نقل کنم. حضرت فرمودند: به بياباني برو و چاله‌اي بکن و بگو: قال الباقر عليه السلام، قال السجاد عليه السلام و... تا عقده دلت خالي بشود.

و نيز حديث 6829:

محمد بن علي بن الحسين باسناده، عن عبد الله بن علي، عن بلال مؤذن رسول الله (صلى الله عليه وآله) - في حديث طويل - قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: من أذن أربعين عاما محتسبا بعثه الله عز وجل يوم القيامة وله عمل أربعين صديقا، عملا مبرورا متقبلا.

هر کس چهل سال اذان بگويد، خداي عالم او را محشور مي‌کند در حالي که در پرونده او پاداش چهل صديق نوشته شده است، عمل پاکيزه قبول شده.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 375.

عبد الله بن علي، مجهول و اسناد شيخ صدوق هم به ايشان جاي بحث دارد. لذا روايت ضعيف است.

حديث 6836:

وبإسناده عن شعيب بن واقد عن الحسين بن زيد عن جعفر بن محمد عن آبائه (عليهم السلام) في - حديث المناهي - قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) من أذن محتسبا يريد بذلک وجه الله تعالى أعطاه الله ثواب أربعين ألف شهيد وأربعين ألف صديق، ويدخل في شفاعته أربعون ألف مسئ من أمتي إلى الجنة، ألا وإن المؤذن إذا قال: أشهد أن لا إله إلا الله صلى عليه سبعون ألف ملک واستغفروا له وکان يوم القيامة في ظل العرش حتى يفرغ الله من حساب الخلائق ويکتب ثواب قوله أشهد أن محمدا رسول الله، أربعون ألف ملک.

هر کس قربه الي الله اذان بگويد، خداي عالم ثواب چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق را به او عطا خواهد کرد. و به سبب شفاعت او چهل هزار گناه کار امت به بهشت داخل مي‌شود. آگاه باشيد، هنگامي که مؤذن شهادت بر وحدانيت حق مي‌دهد، هفتاد هزار ملک بر او درود مي‌فرستد و بر او استغفار مي‌کنند. در روز قيامت در سايه عرش الهي است تا اين که خداي عالم از حساب خلائق فارغ شود. و ثواب شهادت بر رسالت را چهل هزار ملک مي‌نويسند.

وسائل الشيعة (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 5، ص 376.

شعيب بن واقد ضعيف است، لذا روايت ضعيف است.

 

 

بي ارزشي روايت وضاعان حديث و اعتبار روايات ضعيف

ما چندين روايت داشتيم که همگي از نظر سند ضعيف بودند. اگر چنانچه در سند روايت افرادي هستند که جاعل و وضّاع هستند و به دروغ مطالبي را به امام نسبت مي‌دهند، هزار روايت هم داشته باشيم، ارزشي ندارد؛ مثل اين که هزار تا صفر را کنار هم گذارده باشيم. اما اگر راوي ضعيف باشد و اين ضعف روايت هم مثلاً به خاطر عدم شناخت و مجهول بودن راوي باشد، و ما هم که از واقع خبر نداريم، شايد اين شخص از اوثق ثقات باشد، در اين موارد مشکل از ما است، از اين رو فقهاي شيعه بر اين عقيده هستند که اگر روايت ضعيف عددش از سه بگذرد حديث مستفيض شده و بررسي سندي لازم نيست. يعني سه روايت ضعيف مساوي است با مضمون مشترک.

و لذا اگر کتاب‌هاي فقهي آقاي خويي را ببنيد، با اين که در ميان فقها سخت‌گيرترين فرد در قبول روايت است؛ ولي هر جا که روايت مستفيض شود، مي‌گويد:

إن ما تقدم من الروايات وإن کانت کلها ضعيفة السند، إلا أنها مستفيضة

رواياتي که ذکر شد اگر چه از حيث سند ضعيف هستند ولي از حيث تعداد روايت مستفيض هستند.

معجم رجال الحديث، آيت الله خوئي، ج 14، ص 100.

روايات ما در باب اذان شش روايت بود که از مستفيض هم بالاتر است و لذا مضمون روايت از اين جهت کاملاً ثابت است. اضافه بر اين، ما سه روايت داشتيم که آنها صحيحه بودند، حتي اگر اين چند روايت ضعيف هم نبود، همان سه روايت صحيح براي ما کافي بود که بر طبقش فتوا بدهيم. اين روايات ضعيف هم مؤيد آن روايات صحيحه هستند.

پس مضمون روايت که شارع مقدس براي موذن پاداشي در نظر گرفته، مستلزم اين است که امر تشريع شارع باشد نه از خود درآورده مؤذن يا خواب چهار نفر افراد عادي باشد.

نکته سوم اين که ما در روايات داشتيم که: هر کس يک سال در روايت ديگر دو سال و در روايتي چهل سال، و در بعضي از روايات: «وجبت له الجنة»، و در بعضي از روايات: ثواب «اربعين الف شهيد» داشت. اين پاداش‌ها خيلي با هم تفاوت داشتند.

در خيلي از جاها ما با تفاوت پاداش مواجه هستيم. مثل احاديث زيارت امام هشتم. اينها همه بستگي دارد به نيت عامل. هر چه قصد عامل خالص‌تر براي رضاي خدا باشد، عمل نوراني‌تر و پاداشش بيشتر مي‌باشد. هرچه اين اخلاص کم رنگ‌تر باشد، پاداشش کمتر خواهد بود. يا اين که هر چه زحمتش بيشتر باشد، ثوابش بيشتر خواهد بود.

لذا اين جمله بر گرفته از روايات مشهور گرديده که:

افضل الأعمال احمضها و احسن الأعمال اخلصها.

برترين اعمال سخت‌ترين و بهترين آنها با خلوص‌ترين آنهاست.

 

 


آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما