* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 05 آبان 1386 تعداد بازديد: 423 
اذان از ديدگاه فريقين: اذان از ديدگاه اهل سنت (1)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
  

05/08/86

نقش و تأثير بني اميه در ايجاد انحراف در اسلام

از رواياتي که نقل شد به اين نتيجه رسيديم که اذان توسط جبرئيل و به امر خداوند نازل و بر نبي مکرم آموزش داده شد. ولي اهل سنت مسيري را طي کردند که نبي مکرم آن مسير را براي رسيدن به احکام معين نفرموده بود. اگر احاديث شيعه و سني مورد ملاحظه قرار گيرد، در رابطه با تمسک به ثقلين «کتاب الله وعترتي اهل بيتي» شايد کمتر روايتي است که اين چنين مورد اهتمام نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم قرار بگيرد.

 

کتاب الصواعق المحرقه براي جلوگيري از ترويج شيعه

ابن حجر هيثمي متوفاي 974 هـ . ق. در مقدمه کتاب الصواعق المحرقه که در ردّ عقائد شيعه نوشته مي‌نويسد:

«من ديدم در مکه و نواحي مکه جوان‌ها به طرف مذهب شيعه و رافضه کشيده مي‌شوند و من اين کتاب را نوشتم تا از کشيده شدن جوان‌هاي اهل سنت به مذهب شيعه جلوگيري کنم.» او در همين کتاب بسياري از رواياتي که از معتقدات شيعه بوده ولي آنها را در دسترس نداشت را آورده است. کمتر کتابي هست که با وجود آن که ذاتاً در ردّ عقائد شيعه است اما مانند الصواعق المحرقه که روايات مورد نظر شيعه را به وفور آورده باشد. لذا من مطالعه اين کتاب را به همه عزيزان توصيه مي‌کنم.

ابن حجر در اين کتاب وقتي به حديث ثقلين مي‌رسد، مطالب جالبي مطرح کرده است. کمتر عالم سني را مي‌توان يافت که در باره حديث ثقلين چنين مطالبي نقل کرده باشد؛ او مي‌گويد:

 اولاً: پيامبر اکرم حديث ثقلين را در جاهاي مختلف بيان فرموده و بيش از بيست نفر از صحابه نيز آن را روايت کرده‌اند و بعد از فتح مکه، هنگام مراجعت از طائف، در حجة الوداع در عرفات، و قبل از رسيدن به مدينه در غدير خم، و در مدينه در حالي که منزلش از حضور مردم موج مي‌زد، باز هم حديث ثقلين را مطرح کرد ـ تکرار حديث ثقلين، نشانگر اهتمام نبي مکرم بر اين حديث است ـ يک فردي که آمده به ميدان تشيع و در ضد تشيع مي‌خواهد قلم بزند، اين چنين سخن مي‌گويد.

با توجه به آن همه اهتمام، اصرار و تکرار نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم راجع به حديث ثقلين، متأسفانه دو اتفاق ناگوار در تاريخ افتاد و دو آتش در تاريخ شعله‌ور شد که هنوز دودش به چشم مسلمان‌ها مي‌رود. اين دو موضوع جاي کار و تحقيق بسيار زيادي دارد. آتش اول، آتش سقيفه و آتش دوم، آتش روي کار آمدن دودمان بني‌اميه بود. اين دو مسأله اساس انحراف امت اسلامي از مسيري بود که نبي مکرم اسلام آن را تعين کرده بود. شما هر شرّي در جهان اسلام مي‌بينيد، به اين دو موضوع بر مي‌گردد. همين سقيفه براي روي کار آمدن دودمان بني‌اميه زمينه را آماده کرد. همان‌هايي که هشت سال جنگ تمام عيار با اسلام داشتند، به نام کفر به جنگ اسلام آمدند و به شدت شکست خوردند، از اين رو احساس کردند که اگر به نام اسلام بجنگند، موفق مي‌شوند ولذا امير المؤمنين سلام الله عليه در جنگ صفين صراحت دارد:

اي مردم! اينها را بکشبد، چهره‌هايي که من در آن طرف مي‌بينم، همان چهره‌هايي هستند که ما در جنگ بدر و احد در رکاب پيامبر با آنها جنگيديم و آنان که در فتح مکه مسلمان شدند،«ما أسلموا ولکن استسلموا وأسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.» (قسم به خدا اينها اسلام نياوردند، بلکه به ظاهر اسلام آوردند و کفر را در باطن خود پنهان داشتند و دنبال فرصت مي‌گشتند و به محض اين که ياران خود را يافتند کفر خود را اظهار نمودند.)

نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 3، ص 16.

ولذا اينها تمام تلاششان را به کار بردند که مردم را از اهل بيت جدا کنند. تمام تلاش دودمان بني اميه و اساس سقيفه بر اين بود که مردم از اهل بيت جدا شوند. آثار اين دو اثر شوم در تمام ابواب فقهي، تفسيري، تاريخي و کلامي اهل سنت و حتي اخلاق آنها نمايان و روشن است.

از جمله اين موارد قضيه تشريع اذان است که به افسانه بيشتر شبيه‌تر است تا به حقيقت، در تشريع احکام الهي بيان کند؟!

 

 

روايات اهل سنت در چگونگي تشريع اذان

ما تلاش کرده‌ايم قضيه تشريع اذان را از قديمي‌ترين کتاب‌هاي روائي اهل سنت نقل کنيم که کتاب سنن دارمي، متوفاي 255 هـ است. البته ابن أبي شيبه، متوفاي 235 هـ و عبد الرزاق، متوفاي 211 هـ نيز اشاره‌اي دارند و به تفصيلي که در سنن دارمي آمده نيست.

دارمي در سنن خود روايتي را از محمد بن حميد، از سلمه، از محمد بن اسحاق نقل مي‌کند:

خواب عبد الله بن زيد و عمر بن خطاب براي اذان

أخبرنا محمد بن حُمَيدٍ ثنا سَلَمَةُ حدثني محمد بن إسحاق قال وقد کان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم حين قَدِمَهَا قال أبو مُحَمَّد يعْنِي الْمَدِينَةَ إنما يجْتَمَعُ إليه بِالصَّلَاةِ لِحِينِ مَوَاقِيتِهَا بِغَيرِ دَعْوَةٍ فَهَمَّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ان يجْعَلَ بُوقًا کبُوقِ الْيهُودِ الَّذِينَ يدْعُونَ بِهِ لِصَلَاتِهِمْ ثُمَّ کرِهَهُ ثُمَّ أَمَرَ بِالنَّاقُوسِ فَنُحِتَ لِيضْرَبَ بِهِ لِلْمُسْلِمِينَ إلى الصَّلَاةِ فَبَينَمَا هُمْ على ذلک إِذْ رَأَى عبد اللَّهِ بن زَيدِ بن عبد رَبِّهِ أَخُو الحارث بن الْخَزْرَجِ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ انه طَافَ بِي اللَّيلَةَ طَائِفٌ مَرَّ بِي رَجُلٌ عليه ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ يحْمِلُ نَاقُوسًا في يدِهِ فقلت يا عَبْدَ اللَّهِ أَتَبِيعُ هذا النَّاقُوسَ فقال وما تَصْنَعُ بِهِ قلت نَدْعُو بِهِ إلى الصَّلَاةِ قال أَفَلَا أَدُلُّک على خَيرٍ من ذلک قلت وما هو قال تَقُولُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ أَشْهَدُ ان لَا إِلَهَ الا الله أَشْهَدُ ان لَا إِلَهَ الا الله أَشْهَدُ ان مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ أَشْهَدُ ان مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ حَي على الصَّلَاةِ حَي على الصَّلَاةِ حَي على الْفَلَاحِ حَي على الْفَلَاحِ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ لَا إِلَهَ الا الله ثُمَّ اسْتَأْخَرَ غير کثِيرٍ ثُمَّ قال مِثْلَ ما قال وَجَعَلَهَا وِتْرًا إلا أَنَّهُ قال قد قَامَتْ الصَّلَاةُ قد قَامَتْ الصَّلَاةُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ لَا إِلَهَ الا الله فلما أخبر بها رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال انها لَرُؤْيا حَقٌّ ان شَاءَ الله فَقُمْ مع بِلَالٍ فالقها عليه فإنه أَنْدَى صَوْتًا مِنْک فلما أَذَّنَ بِلَالٌ سَمِعَهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال وهو في بَيتِهِ فَخَرَجَ إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وهو يجُرُّ إِزَارَهُ وهو يقول يا نَبِي اللَّهِ وَالَّذِي بَعَثَک بِالْحَقِّ لقد رأيت مِثْلَ ما رَأَى فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلِلَّهِ الْحَمْدُ فَذَاک أَثْبَتُ

زماني که رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم به مدينه هجرت نمودند مردم بدون آن که دعوتي صورت بگيرد براي نماز جمع مي‌گرديدند از اين رو رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم خواستند تا بوقي همچون بوق يهود بسازند که اين کار برايشان ناخوشايند آمد و منصرف شدند. بعد از اين کار امر نمودند تا ناقوسي را بتراشند تا به هنگام فرا رسيدن وقت نماز آن را بنوازند و به اين شکل مردم را براي نماز با خبر سازند در اين حين بود که عبد الله بن زيد بن عبد ربه برادر حارث بن خزرج نزد رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم رسيد و عرض کرد: يا رسول الله! ديشب شخصي که دو جامه سبز بر تن داشت و ناقوسي در دست داشت و آن را حمل مي‌نمود به دور من مي‌چرخيد. به او گفتم: آيا اين ناقوس را مي‌فروشي؟ گفت: مي‌خواهي با آن چه کار کني؟ گفتم: تا با آن مردم را براي نماز فرا خوانم. او گفت: آيا نمي‌خواهي تو را به چيزي بهتر از آن راهنمايي کنم؟ گفتم: آن چيست؟ گفت: به جاي آن که ناقوس را به صدا در آوري مي‌گويي: الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر، اشهد أن لا إله الا الله، اشهد أن لا إله إلا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله، حي على الصلاه، حي على الصلاه، حي على الفلاح، حي على الفلاح، الله أکبر، الله أکبر، لا إله إلا الله، سپس قدري تأمل نمود و مثل همان‌ها را به صورت تک تک آورد به جز آن که قد قامت الصلاه را به آن اضافه نمود.

وقتي عبد الله بن زيد اين خبر را به رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم رساند حضرت فرمود: إن شاء الله اين رؤياي حقي است. برخيز و همراه بلال برو و آن را براي بلال که صدايي رسا‌تر از تو دارد تکرار کن. بعد از آن که بلال اذان گفت: عمر بن خطاب که در خانه بود صداي بلال را شنيد و در حالي که عبايش بر زمين کشيده مي‌شد به سوي رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم خارج شد و نزد رسول خدا آمد و ‌گفت: اي نبي خدا قسم به آن خدايي که تو را به حق مبعوث نمود من هم همان چيزي را که عبدالله ديد ديدم. رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم فرمود: شکر خدا که با [آنچه تو ديدي] اين موضوع بهتر تثبيت شد.

سنن الدارمي، ج 1، ص 286، عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمي الوفاة: 255، دار النشر: دار الکتاب العربي - بيروت - 1407، الطبعة: الأولى، تحقيق: فواز أحمد زمرلي, خالد السبع العلمي

اين روايت داد مي‌زند که من جعلي و ساختگي هستم. معمولا آدم‌هايي که مي‌خواهند دروغ بگويند، حواسشان نيست و مي‌خواهند دروغ‌شان را جا بيندازند، چند قسم مي‌خورند تا طرف مقابل شکي در صداقت او نکنند.

«فذاک اثبت» سه معني مي‌تواند داشته باشد: 1ـ اين اذان متقن‌تر از ناقوس است. 2ـ  خواب عمر اثبت و محکم‌تر و متقن‌تر از خواب عبد الله بن زيد است. 3 ـ خواب عمر بن الخطاب خواب آقاي زيد را تثبيت کرد.

به قدري تناقض و مطالب ضد و نقيض در اين روايات هست که به هيچ وجه قابل جمع نيستند.

ترمذي، متوفاي 279 هـ است،‌ معمولاً ايشان بعد از هر حديثي اظهار نظر رجالي مي‌کند. ايشان وقتي همين روايت را با اندک تغييري نقل مي‌کند، تعبيرش اين است که:

حَدِيثُ عبد اللَّهِ بن زَيدٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ

سنن الترمذي، ج 1، ص 359، الجامع الصحيح سنن الترمذي، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - تحقيق: أحمد محمد شاکر وآخرون.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما