* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 06 آبان 1386 تعداد بازديد: 408 
اذان از ديدگاه فريقين: اذان از ديدگاه اهل سنت (2)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 
  

 

06/08/86

 

از ديدگاه شيعه، تمام شريعت از طهارت تا ديات، تعبدي است و بايد از ناحيه شارع مقدس تشريع گردد. آيات متعددي بيان مي‌کند که نبي مکرم هر چه مي‌گويد بايد متصل به وحي باشد. ولي متأسفانه نتيجه دور شدن آقايان اهل سنت از مکتب اهل بيت عصمت و طهارت و ناديده گرفتن حديث ثقلين، آنها را در پرتگاه قرار داده و در غالب مسائل شرعي، سراغ موهومات وخواب‌ها، استحسانات و... رفته‌اند.

خواب عمر بيست روز قبل از عبدالله بن زيد و خجالت از طرح آن

روايت دوم: از ابو داود سجستاني است که يکي از صحاح سته است. ابو داود متوفاي 275 هـ است. در جلد اول، صفحه120، حديث 498 شبيه روايت دارمي را با اندکي تفاوت در بعضي از عبارت‌ها نقل کرده است. ما عين روايت را مي‌خوانيم تا هم عبارت‌ها روشن شود و هم با توجه به فراز‌هايي که در اين روايات هست تناقضات آن مشخص گردد.

عن أبي عُمَيرِ بن أَنَسٍ عن عُمُومَةٍ له من الْأَنْصَارِ قال اهْتَمَّ النبي صلى الله عليه وسلم لِلصَّلَاةِ کيفَ يجْمَعُ الناس لها فَقِيلَ له انْصِبْ رَايةً عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَاةِ فإذا رَأَوْهَا آذَنَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا فلم يعْجِبْهُ ذلک قال فَذُکرَ له الْقُنْعُ يعْنِي الشَّبُّورَ وقال زِيادٌ شَبُّورُ الْيهُودِ فلم يعْجِبْهُ ذلک وقال هو من أَمْرِ الْيهُودِ قال فَذُکرَ له النَّاقُوسُ فقال هو من أَمْرِ النَّصَارَى فَانْصَرَفَ عبد اللَّهِ بن زَيدِ بن عبد رَبِّهِ وهو مُهْتَمٌّ لِهَمِّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأُرِي الْأَذَانَ في مَنَامِهِ قال فَغَدَا على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ فقال له يا رَسُولَ اللَّهِ إني لَبَينَ نَائِمٍ وَيقْظَانَ إِذْ أَتَانِي آتٍ فَأَرَانِي الْأَذَانَ قال وکان عُمَرُ بن الْخَطَّابِ رضي الله عنه قد رَآهُ قبل ذلک فَکتَمَهُ عِشْرِينَ يوْمًا قال ثُمَّ أَخْبَرَ النبي صلى الله عليه وسلم فقال له ما مَنَعَک أَنْ تُخْبِرَنِي فقال سَبَقَنِي عبد اللَّهِ بن زَيدٍ فَاسْتَحْييتُ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يا بِلَالُ قُمْ فَانْظُرْ ما يأْمُرُک بِهِ عبد اللَّهِ بن زَيدٍ فَافْعَلْهُ قال فَأَذَّنَ بِلَالٌ قال أبو بِشْرٍ فَأَخْبَرَنِي أبو عُمَيرٍ أَنَّ الْأَنْصَارَ تَزْعُمُ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن زَيدٍ لَوْلَا أَنَّهُ کان يوْمَئِذٍ مَرِيضًا لَجَعَلَهُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مُؤَذِّنًا

پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم سعي داشت تا راهي براي جمع نمودن مردم بيابد؛ از اين رو به حضرت‌ گفته شد: به هنگام فرا رسيدن وقت نماز پرچمي را [بر فراز مسجد] برافراز. تا به هنگام ديدن آن مردم يکديگر را خبر سازند؛ پيامبر از اين پيشنهاد خشنود نشد، لذا به حضرت‌ پيشنهاد دادند تا از وسيله‌اي شبيه شيپور يهودي‌ها استفاده کنند اما اين پيشنهاد نيز مورد خوشايند رسول خدا واقع نگرديد. بعد از آن پيشنهاد ساخت ناقوسي براي اين کار را دادند اما حضرت اين دو پيشنهاد را کار يهود و نصارا دانست و آن را نپذيرفت. تا اين که عبدالله بن زيد بن عبد ربه که براي اهتمام حضرت‌ اهميت فراواني قائل بود اذان را در خواب به او نشان دادند تا اين که صبحگاهان به محضر رسول خدا صلّي الله عليه وآله رسيد و عرض کرد: يا رسول الله! من در حالتي بين خواب و بيدار بودم که شخصي نزد من آمد و اذان را به من آموخت. راوي مي‌گويد: عمر بن خطاب نيز همين خواب را ديده بود ولي بيست روز آن را مخفي نمود و چون رسول خدا صلّي الله عليه وآله را از اين موضوع با خبر ساخت حضرت‌ فرمود: چه چيزي باعث شد تا مرا از آن با خبر نسازي؟ گفت: عبد اللَّهِ بن زيد در اين باره از من سبقت گرفته بود لذا از بيان آن حيا نمودم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بلال را فرا خواند و فرمود: دقت کن و هر چه را عبد اللَّه بن زيد به تو گفت در اذان بگو. بلال نيز به همان شکل اذان گفت...

سنن أبي داود، ج 1، ص 134، اسم المؤلف:  سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفکر، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد.

در روايتي مي‌گويد: در خواب ديدم در اين روايت مي‌گويد: بين خواب و بيداري بودم. بعضي از روايات دارد: اگر مردم مرا مذمت نکنند،‌ مي‌گويم بيدار بودم و در بيداري کسي آمد و اذان را به من آموزش داد. فقط اين سخن مانده که بگويد: جبرئيل آمد و به من وحي رساند. البته روايت از خود عمر بن خطاب داريم که من جبرئيل را ديدم و جبرئيل به من آموزش داد؛ يعني چيزي شبيه وحي. به عبارت ديگر يعني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم صلاحيت دريافت وحي را نداشت ولي عمر اين صلاحيت را داشت، عمر اذان را از جبرئيل گرفته و به رسول خدا آموزش داد.

يکي از نشانه‌هاي جعلي بودن حديث فوق اين است که مي‌گويد: بيست روز قبل از اين عمر خواب ديده بود و کسي به خواب او آمده بود و اذان را به او ياد داده بود. آقاي عمر که بيست روز قبل خواب ديده بود دلش براي پيامبر مي‌سوخت و پيامبر نيز به دنبال اين است که راهي براي اعلام وقت نماز پيدا کنند، حال چه انگيزه‌اي باعث شد که خوابش را بيان نکرد؟ اينها مقدمه‌اي است تا براي عمر فضيلتي جعل کنند.

هدف بني اميه از جعل روايات تشريع اذان

آقاي شهرستاني در اين باره نکته ظريفي دارد و آن اين که مي‌گويد:

يکي از عللي که باعث شد اينها قضيه تشريع اذان را به خواب نسبت بدهند اين بود که بني اميه به دنبال اين بودند که تا به هر شکل شده مقام پيامبر را پايين آورند؛ يعني هدف اصلي دودمان بني اميه تنقيص مقام پيامبر بود. معاويه به صراحت مي‌گفت: قسم به خدا تا نام پيامبر را زير خاک دفن نکنم آرام نمي‌گيرم. ابو سفيان گفت: چه همت والائي دارد پسر عبد الله که اسم خود را در بالاي مأذنه قرين اسم خدا کرده است. و يکي از مسائلي که نشانگر مقام والاي آن حضرت است، معراج است؛ چون معراج يکي از شاخصه‌هايي است که دست همگان از رسيدن به آن کوتاه است و غالب اين مسائل؛ به ويژه مسأله تشريع اذان در خود روايات اهل سنت نيز وجود دارد که اذان در معراج تشريع شد. دودمان بني اميه تمام همت شان اين بود که معراج پيامبر اکرم را تبديل کنند به معراج روحاني و خواب. پيامبر آنچه در معراج ديده در خواب بوده. پيامبر جسماً نرفته است. جالب اين است که خود اهل سنت روايتي را از خود معاوية بن أبي سفيان نقل کرده‌اند که آن زمان معاويه نه تنها مسلمان نبود؛ بلکه جزء دشمنان سر سخت اسلام بوده است؛ يعني کاملاً در صف مقابل اسلام و پيامبر بوده است. از معاويه روايتي دارند که معراج پيامبر، معراج رؤيايي و خواب بوده است. ولذا هدف اصلي از مطرح کردن اين مسائل تنقيص مقام پيامبر است. معراج پيامبر را زير سؤال ببرند و تمام آنچه مربوط به تشريع است را به خواب نسبت دهند و در کنارش اين روايات را جعل کنند و بگويند اين مسائل خوابي بيش نبوده است. عبد الله بن زيد براي تشريع اذان خواب ديد، پيامبر هم تأييد کرد، خود پيامبر هم ساير مسائلي را که تشريع شده است، در خواب ديده است. تمام اينها سناريو و اهداف شومي است که توسط دودمان بني اميه ساخته و پرداخته شده است.

به دوستان توصيه مي‌کنم کتاب « الأذان» جناب آقاي سيد علي شهرستاني و کتاب «الإجتهاد والنص» مرحوم سيد شرف الدين را حتماً مطالعه کنند.

عمر گفت: عبد الله بن زيد پيش از من آمد و خواب خود را براي شما تعريف کرد از اين رو من حيا کردم و در طول اين بيست روز نيامدم خواب خود را براي شما تعريف کنم.

عبد الله بن زيد که چنين خوابي ديده بود و خواب او مصدر تشريع اذان شد، آن روز مريض بودند و اگر مريض نبودند، پيامبر او را مؤذن خودش قرار مي‌داد.

چرا روزهاي بعد که ايشان خوب شدند و حالشان بهبود پيدا کرد، پيامبر او را مؤذن نکرد؟

دستور ساخت ناقوس از سوي پيامبر براي اعلام نماز

روايت ديگري از ابو داود سجستاني مي‌آوريم که بعضي از فرازهاي آن با روايت قبلي فرق مي‌کند:

أبي عن مُحَمَّدِ بن إسحاق حدثني محمد بن إبراهيم بن الحرث التَّيمِي عن مُحَمَّدِ بن عبد اللَّهِ بن زَيدِ بن عبد رَبِّهِ قال حدثني أبي عبد اللَّهِ بن زَيدٍ قال لَمَّا أَمَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِالنَّاقُوسِ يعْمَلُ لِيضْرَبَ بِهِ لِلنَّاسِ لِجَمْعِ الصَّلَاةِ طَافَ بِي وأنا نَائِمٌ رَجُلٌ يحْمِلُ نَاقُوسًا في يدِهِ فقلت يا عَبْدَ اللَّهِ أَتَبِيعُ النَّاقُوسَ قال وما تَصْنَعُ بِهِ فقلت نَدْعُو بِهِ إلى الصَّلَاةِ قال أَفَلَا أَدُلُّک على ما هو خَيرٌ من ذلک فقلت له بَلَى قال فقال تَقُولُ الله أَکبَرُ

عبد الله بن زيد مي‌گويد: هنگامي که رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم امر نمود تا ناقوسي براي جمع نمودن مردم براي نماز بسازند شب هنگام در خواب ديدم شخصي که ناقوسي در دست حمل مي‌نمود به دور من مي‌گشت يه او گفتم اي بنده خدا آيا اين ناقوس را مي‌فروشي؟ گفت: مي‌خواهي با آن چه کار کني؟ گفتم: تا بدان وسيله مردم را براي نماز فرا خوانيم. گفت: آيا تو را به چيزي بهتر از آن راهنمايي نکنم؟ به او گفتم: آري. گفت: اين گونه مي‌گويي: الله اکبر الله اکبر...

سنن أبي داود، ج 1، ص 135، اسم المؤلف: سليمان بن أشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفکر، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد.

روايت اول مي‌گويد: به پيامبر گفتند شيپور درست کنيد مثل شيپور يهودي‌ها؟ حضرت‌ فرمود: اين از نشانه‌هاي يهود است. ناقوس را هم نپذيرفتند چون از نشانه‌هاي نصارا بود. اما در اين روايت مي‌گويد: پيامبر دستور داد تا ناقوس را بسازند. از قديم گفته‌اند: دروغگو کم حافظه است.

در اين روايت مي‌گويد: من خوابيده بودم در آن روايت داشت که بين خواب و بيداري بودم.

در يک روايت مي‌گويد: چون عبد الله بن زيد مريض بود نتوانست اذان بگويد، در روايتي ديگر مي‌گويد: صداي بلال از تو رساتر است از اين جهت او بايد اذان بگويد.

خواب عبدالله بن زيد و عمر بن خطاب براي اذان

در سنن ابن ماجه هم از همين آقاي عبد الله بن زيد روايت شده است:

عن مُحَمَّدِ بن عبد اللَّهِ بن زَيدٍ عن أبيه قال کان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قد هَمَّ بِالْبُوقِ وَأَمَرَ بِالنَّاقُوسِ فَنُحِتَ فأرى عبد اللَّهِ بن زَيدٍ في الْمَنَامِ قال رأيت رَجُلًا عليه ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ يحْمِلُ نَاقُوسًا فقلت له يا عَبْدَ اللَّهِ تَبِيعُ النَّاقُوسَ قال وما تَصْنَعُ بِهِ قلت أُنَادِي بِهِ إلى الصَّلَاةِ قال أَفَلَا أَدُلُّک على خَيرٍ من ذلک قلت وما هو قال تَقُولُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ حَي على الصَّلَاةِ حَي على الصَّلَاةِ حَي على الْفَلَاحِ حَي على الْفَلَاحِ الله أَکبَرُ الله أَکبَرُ لَا إِلَهَ إلا الله قال فَخَرَجَ عبد اللَّهِ بن زَيدٍ حتى أتى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ بِمَا رَأَى قال يا رَسُولَ اللَّهِ رأيت رَجُلًا عليه ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ يحْمِلُ نَاقُوسًا فَقَصَّ عليه الْخَبَرَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ صَاحِبَکمْ قد رَأَى رُؤْيا فَاخْرُجْ مع بِلَالٍ إلى الْمَسْجِدِ فَأَلْقِهَا عليه وَلْينَادِ بِلَالٌ فإنه أَنْدَى صَوْتًا مِنْک قال فَخَرَجْتُ مع بِلَالٍ إلى الْمَسْجِدِ فَجَعَلْتُ أُلْقِيهَا عليه وهو ينَادِي بها قال فَسَمِعَ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ بِالصَّوْتِ فَخَرَجَ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ والله لقد رأيت مِثْلَ الذي رَأَى.

رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم خواست تا بوقي بسازند از اين رو، امر فرمود تا ناقوسي را بتراشند. تا اين که عبد الله بن زيد در خواب شخصي را ديد که دو جامه سبز بر تن دارد و در دست خود ناقوسي حمل مي‌کند از او سؤال کرد: اي بنده خدا! آيا اين ناقوس را مي‌فروشي؟ گفت: مي‌خواهي با آن چه کار کني؟ گفتم: مي‌خواهم با آن مردم را براي نماز فرا خوانم. گفت: آيا تو را به کاري بهتر از آن راهنمايي نکنم؟ گفتم: آن چيست؟ گفت: مي‌گويي: الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر. أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله. أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله. حي على الصلاه، حي على الصلاه. حي على الفلاح، حي على الفلاح. الله أکبر، الله أکبر. لا إله إلا الله. راوي مي‌گويد: عبد الله بن زيد از منزل خارج شد و خود را به رسول خدا صلّي الله عليه [وآله] وسلم رساند و آن حضرت‌ را از آنچه در خواب ديده بود با خبر ساخت. رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم فرمود: دوست شما (عمر بن خطاب) هم همين خواب را ديده است. برخيز و با بلال به مسجد برو و اذان را بر او القاء کن تا بلال به همان شکل اذان بگويد، چرا که او صداي رساتري دارد. مي‌گويد: به همراه بلال به سوي مسجد خارج شدم و اذان را بر او القاء کردم و او نيز به همان شکل اذان گفت. عمر بن خطاب هم صداي اذان را شنيد. او از خانه خارج شد و به پيامبر عرض کرد: اي رسول خدا! به خدا قسم، همان چيزي را که او در خواب ديده است من نيز ديده‌ام.

سنن ابن ماجه، ج 1، ص 232، اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275، دار النشر: دار الفکر - بيروت - تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي.

اين روايت شبيه روايت دارمي است.

و باز در سنن ابن ماجه در همان صفحه حديث 707 نقل مي‌کند: من خواب ديدم و آمدم پيش پيامبر و قضايا را گفتم. شبيه روايت دوم سنن ابي داود. در اين جا دارد که «والله لقد رأيت...» که در روايت أبو داود نداشت.

خواب عبدالله بن زيد در تشريع اذان بعد از دستور پيامبر (ص) براي ساخت ناقوس

آقاي ابن خزيمه کتابي دارد به نام صحيح ابن خزيمه. آقايان اهل سنت، سنن ابن خزيمه را از سنن أبي داود و ابن ماجه مقدم مي‌دارند و معتقد هستند که تمام روايات موجود در اين کتاب، تالي تلو صحيح بخاري و مسلم است. ايشان هم روايتي دارد که با شدت و حدت بيشتري بيان شده است:

عن محمد بن إسحاق قال وقد کان رسول اللَّهِ حين قَدِمَهَا قال أبو مُحَمَّد يعْنِي الْمَدِينَةَ إنما يجْتَمَعُ إليه بِالصَّلَاةِ لِحِينِ مَوَاقِيتِهَا بِغَيرِ دَعْوَةٍ فَهَمَّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ان يجْعَلَ بُوقًا کبُوقِ الْيهُودِ الَّذِينَ يدْعُونَ بِهِ لِصَلَاتِهِمْ ثُمَّ کرِهَهُ ثُمَّ أَمَرَ بِالنَّاقُوسِ فَنُحِتَ لِيضْرَبَ بِهِ لِلْمُسْلِمِينَ إلى الصَّلَاةِ فَبَينَمَا هُمْ على ذلک إِذْ رَأَى عبد اللَّهِ بن زَيدِ بن عبد رَبِّهِ أَخُو الحارث بن الْخَزْرَجِ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ انه طَافَ بِي اللَّيلَةَ طَائِفٌ مَرَّ بِي رَجُلٌ عليه ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ يحْمِلُ نَاقُوسًا في يدِهِ فقلت يا عَبْدَ اللَّهِ أَتَبِيعُ هذا النَّاقُوسَ فقال وما تَصْنَعُ بِهِ قلت نَدْعُو بِهِ إلى الصَّلَاةِ قال أَفَلَا أَدُلُّک على خَيرٍ من ذلک قلت وما هو قال تَقُولُ الله أَکبَرُ...

از محمد بن إسحاق روايت شده زماني که رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم به مدينه هجرت نمودند مردم بدون آن که دعوتي صورت بگيرد براي نماز جمع مي‌گرديدند از اين رو رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم خواستند تا بوقي همچون بوق يهود بسازند که اين کار برايشان ناخوشايند آمد و منصرف شدند. بعد از اين کار امر نمودند تا ناقوسي را بتراشند تا به هنگام فرا رسيدن وقت نماز آن را بنوازند و به اين شکل مردم را براي نماز با خبر سازند در اين حين بود که عبد الله بن زيد بن عبد ربه برادر حارث بن خزرج نزد رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم رسيد و عرض کرد: يا رسول الله! ديشب شخصي که دو جامه سبز بر تن داشت و ناقوسي در دست داشت و آن را حمل مي‌نمود به دور من مي‌چرخيد. به او گفتم: آيا اين ناقوس را مي‌فروشي؟ گفت: مي‌خواهي با آن چه کار کني؟ گفتم: تا با آن مردم را براي نماز فرا خوانم. او گفت: آيا نمي‌خواهي تو را به چيزي بهتر از آن راهنمايي کنم؟ گفتم: آن چيست؟ گفت: به جاي آن که ناقوس را به صدا در آوري مي‌گويي: الله أکبر...

صحيح ابن خزيمة، ج 1، ص 192، اسم المؤلف: محمد بن إسحاق بن خزيمة أبو بکر السلمي النيسابوري الوفاة: 311، دار النشر: المکتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970، تحقيق: د. محمد مصطفى الأعظمي.

در سنن ترمذي هم که يکي از صحاح سته است، همين قضايا را شبيه روايت دوم سنن أبي داود و روايت سنن دارمي آورده با اين تفاوت که در آخر روايت مي‌گويد:

حَدِيثُ عبد اللَّهِ بن زَيدٍ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ وقد رَوَى هذا الحديث إِبْرَاهِيمُ بن سَعْدٍ عن مُحَمَّدِ بن إسحاق أَتَمَّ من هذا الحديث وَأَطْوَلَ

حديث عبد الله بن زيد حديثي حسن و صحيح است و اين حديث را ابراهيم بن سعد از محمد بن اسحاق به شکل کامل‌تر و طولاني‌تر روايت کرده است.

سنن الترمذي، ج 1، ص 360، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - تحقيق: أحمد محمد شاکر وآخرون.

و بعد مي‌گويد: آقاي عبد الله بن زيد، غير از اين يک روايت، روايت درست از پيامبر ندارد؛ يعني روايت درست عبد الله بن زيد از پيامبر، منحصر به همين يک روايت است؛ با اين که در بالا مي‌گويد: حديث حسن صحيح. يعني از اين جهت که سلسله سند آن ثقات هستند حديث صحيح است و چون روايت منفرد است و مؤيد ديگري ندارد حسن است.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما