* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 23 دي 1388 | تعداد بازديد: 484 | |
نکاح متعه: پاسخ به شبهات متعه (ازدواج وناسه) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: نكاح متعه ـ بخش سوم: نظر وهابيت 19 جلسه 41 ـ تاريخ: 23/10/88
بحث ما در رابطه با ازدواجهاي مصطلح در كشورهاي عربي بود كه به جاي «عقد موقت»، نكاحهاي متعددي را تجويز كردهاند. از جمله آنها، «ازدواجِ دوستي» و «زواج المسيار» و «نكاح به شرط طلاق» و غيره بود.
روزنامه الرياض، مقالهاي در رابطه با ازدواجهاي نو رسيده از جمله «ازدواج الوناسة» نوشته است. «ازدواج الوناسة»: ازدواجي است كه يك پيرمرد با دختري جوان ازدواج ميكند و شرط ميكنند كه روابط زناشويي ميان آنها نباشد.
«ازدواج الوناسة» همان ازدواج رفاقتي يا خدمتگذاري است. يعني هدف از اين ازدواج اين است كه يك پيرمردي با يك دختر جواني ازدواج كند و شرط كنند كه روابط جنسي ميان آنها نباشد. بعضي مانند طرفداران «فمينيسم» گفتهاند كه اين ازدواج، ظلم در حق زنان است و بعضي گفتهاند اين ازدواج، شرعي است و اين حق مسلم زن است كه بخواهد حقوقش را هبه كند. خلاصه مقداري سر و صدا شده است. خلاصه اينكه:
هر دم از اين باغ، بري ميرسد تازهتر از تازهتري ميرسد
در رابطه با فرق بين «ازدواجِ دوستي» و ازدواجهاي ديگر، حرفهاي زيادي زدهاند. ولي بايد دقت كرد اين آقايان از «عقد موقت»كه كتاب و سنت و سيره صحابه و اتفاق أئمه (عليهم السلام) بر آن است، فرار ميكنند و سراغ چه مسائلي ميروند و چه أدله و براهيني ارائه ميكنند:
1. الفرق بين نكاح ما يسمى «بالصداقة» و بين «نكاح المسيار»: هناك تشابه كبير بين الأسلوبين، ففي كل منهما ولي و شهود و إيجاب و قبول و يتراضى فيهما الزوجان على إسقاط بعض حقوقهما الزوجية أو كلها كالنفقة و المبيت و السكن، هذا وجه التشابه بينهما، أما وجه الإختلاف بينهما:
فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «نكاح مسيار»: شباهتهاي زيادي ميان اين دو نكاح است و در هر دو، حضور ولي و شاهدين و ايجاب و قبول و رضايت زوجين بر اسقاط بعضي از حقوق زوجيت يا اسقاط تمام حقوق زوجيت مانند تفقه و همخوابگي و حق مسكن را دارند. اما وجه تفاوت اين دو: الف) زواج المسيار يعلن في نطاق ضيق جداً فلا يعلم به إلا المرأة و أهلها و قرابتها القريبة و لا تعلم به زوجته الأولى و أهلها و أقاربها و يقصد الرجل من هذا الزواج الإستمتاع و أما زواج الأصدقاء فالإعلان فيه واضح و غير مقيد.
الف) در «نكاح مسيار»، إعلانش محدود است و جز زن و خانواده و نزديكان زن، كسي خبر ندارد؛ حتي زن اول و خانواده و نزديكانش هم خبر ندارند. قصد مرد از اين ازدواج، فقط استمتاع و لذتجويي است. ولي در «ازدواجِ دوستي»، إعلان، واضح است و مقيد و محصور به نزديكان نيست. ب) زواج الأصدقاء حل لمشكلة الصداقات المنتشرة بين الشباب في الغرب قبل الزواج و لا يستطيع الأبوان منعها لأسباب إجتماعية و قانونية، أما زواج المسيار فيختلف الدافع إليه، فالرجل يريد أن يتزوج بأخرى بغرض الإستمتاع دون علم زوجته الأولى تفادياً للمشكلات التي قد تؤدي إلى النزاع و الخصام.
ب) «ازدواجِ دوستي» براي حلّ مشكل رفاقتهايي است كه در ميان جوانان در قبل از ازدواج در كشورهاي غربي رايج است. پدران دختر و پسر هم نميتوانند از اين كار اين دو ممانعت كنند. ولي در «نكاح مسيار»، انگيزهها فرق ميكند. مرد براي استمتاع با زني ديگر ازدواج ميكند و براي جلوگيري از نزاع و درگيري، به زن اولش خبر نميدهد و مخفيانه است. و المرأة تقبل هذا الزواج لظروف إجتماعية من العنوسة و الترمل أو الطلاق و ربما الرغبة في الإحصان و الإنجاب.
زن هم به خاطر بعضي از شرايط اجتماعي مانند بيشوهري و بيوهبودن و طلاق اين ازدواج را قبول ميكند و چه بسا هم براي بچهدار شدن يا براي جلوگيري از فساد به اين ازدواج متمايل ميشوند. 2. الفرق بينه و بين نكاح المتعة: نكاح المتعة هو المرتبط بأجل و هو باطل عند أهل السنة و الجماعة. فربما تتوافر فيه الشروط و الأركان و نكاح المتعة ينحل بإنتهاء الوقت المتفق عليه بخلاف زواج الأصدقاء.
2. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «عقد موقت»: در «عقد موقت»، زمان معين ميشود و اين عقد در أهل سنت و جماعت، باطل است. چه بسا در «ازدواجِ دوستي» تمام شرايط و اركان هست، ولي در «عقد موقت» نيست. در «ازدواجِ دوستي»، دائم بودن عقد، شرط است، ولي در «عقد موقت» با تمام شدن زمان، عقد تمام ميشود. 3. الفرق بين نكاح الصداقة و النكاح العرفي: يلتقيان في أن كل منهما مكتمل الشروط و الأركان و يختلفان في أن ما يسمى بزواج الصداقة ربما يكون موثقاً في المحاكم و جرى تنازل المرأة عن حقوقها من النفقة بأنواعها (الطعام و الشراب و المسكن و الكسوة) و بقية الحقوق المالية، غير أن المرأة في الزواج العرفي يكون ثبوت الحقوق لها مرتبط بإرادة الرجل حيث لا تملك المرأة أدلة قانونية تثبت حقوقها لأن الزواج العرفي غير موثق في أوراق رسمية.
3. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «ازدواج عرفي» (مانند دوست دختر و دوست پسر): اين دو در تمام شرايط و ايجاب و قبول و اركان مشترك هستند. ولي اختلاف اين دو در اين است كه «ازدواجِ دوستي»، چه بسا در محاكم به عنوان يك سند، معتبر است و زن هم از حقوق مسلم خود (مانند خوراك و پوشاك و مسكن) و حقوق مالي صرفنظر ميكند. ولي «ازدواج عرفي» در محاكم، رسمي و معتبر نيست و راهي براي اثبات حقوق زن نيست. 4. الفرق بين ما يسمى بنكاح الصداقة و نكاح السر: نكاح الصداقة يعلن و يظهر و تجري له كل الإجراءات المعتادة و نكاح السر أيضاً تتوفر له الرضا و الولي أحياناً و الأشهاد و يترتب عليه لزوم الوفاء بجميع الحقوق التي يرتبها عقد الزواج، غير أن جميع الأطراف يتواصون بالكتمان و الإخفاء و هذا ما يجعله شبيه بالسفاح، إذ إن الفرق بين النكاح و السفاح الإعلان و الإظهار، يقول صلى الله عليه و سلم: «أعلنوا النكاح و اضربوا عليه بالدف) و في حديث آخر قال صلى الله عليه و سلم: «أعلنوا النكاح و اضربوا عليه بالغربال و اجعلوه في المساجد» أخرجه إبن ماجة في سننه، كتاب النكاح صحيح البخاري ح 1885 و إن كان في هذا الحديث مقال فإن الحديث الصحيح قوله المصطفى صلى الله عليه و سلم لعبدالرحمن بن عوف رضي الله عنه لما رأى لمعان المسك في مفرقة، ما هذا؟ قال: تزوجت البارحة، فقال صلى الله عليه و سلم: بارك الله لك، أولم و لو بشاه ـ اخرجه البخاري في صحيحه كتاب النكاح ـ . 4. فرق ميان «ازدواجِ دوستي» و «ازدواج سرّي»: «ازدواجِ دوستي»، إعلان و آشكار ميشود و همه خبر دارند و تمام رسوم عادي در آن جاري است. ولي در «ازدواج سرّي»، رضايت دختر و پسر و حضور ولي و شاهد را دارد و بايد تمام حقوقي كه در عقد معتبر است، تحقق يابد و تمام طرفين زوجين، توصيه ميكنند كه اين ازدواج، مخفي بماند و كسي را آگاه نكنند و اين «ازدواج سري» چون توصيه به كتمان آن ميشود، شبيه به زنا است. زيرا فرق ميان ازدواج و زنا، علني كردن و آشكار كردن است. زيرا رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «نكاح را علني كنيد و دف بزنيد» و در حديثي ديگر فرمود: «نكاح را علني كنيد و ساز بزنيد و نكاح را در مساجد برگزار كنيد». اين روايت در سنن إبن ماجه و در صحيح بخاري حديث شماره 1885 است. حديث صحيحي از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آمده كه عبد الرحمن بن عوف را ديد كه از او بوي مشك ميآيد و حضرت فرمود: اين براي چيست؟ عبد الرحمن گفت: من ديروز ازدواج كردم. حضرت فرمود: خداوند بر تو مبارك كند؛ وليمه بده، ولو با يك گوسفند.
اين بخشي كه حضرات در رابطه با «نكاح مسيار» و «ازدواجِ دوستي» آوردهاند و با «عقد موقت» مقايسه كردهاند و «عقد موقت» و«عقد سرّي» را زنا تلقي ميكنند و «نكاح مسيار» و «ازدواجِ دوستي» را مشروع ميدانند؛ عمده دليلشان اين است كه در اين دو ازدواج، إعلان و إظهار است و چون در «عقد موقت» و «ازدواج سرّي» إعلان و اظهار نيست، مشروع نيستند و زنا هستند.
دليلي كه اينها براي إعلان نكاح آوردند در آن دو حديث، إعلان نكاح به آن معنايي كه آنها آوردهاند نيست. بلكه منظور، دو شاهد عادل است براي ازدواج. در زمان قديم، چون محضر و عقدنامه نبود، مردي با زني زندگي ميكرد و بچهدار ميشدند و مرد اين قضيه را انكار ميكرد. اين زن هم ميماند كه خودش و اين بچهها چه كنند؟ نهايت هم اين بود كه خودش را لعان كند و بچهها را از خودش دفع كند. در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و حتي در زمان خود عمر بن خطاب هم از اين قضايا بود. لذا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود إعلان كنيد تا شاهدي براي عقد باشد تا نه مرد بتواند انكار كند و نه زن بتواند لعان كند. پس إعلان به معناي عروسي گرفتن و دعوت كردن و دف زدن نبود. بلكه به معناي شاهد است تا زن و مرد نتوانند قضيه را انكار كنند. آنچه كه از أحاديث فهميده ميشود، همين است.
بحث ديگري كه در اين روزنامه آمده، حكم «ازدواجِ دوستي» است كه بعضي قائل به إباحه هستند و بعضي قائل به حرمت و أدله هر يك از طرفين را ميآورد.
حكم زواج الصداق: جاءت آراء العلماء المعاصرين متفاوتة فمنهم: من ذهب إلى القول بالإباحة و منهم الشيخ عبدالمجيد الزنداني و القاضي سليمان بن عبدالله الماجد القاضي في المحكمة العامة بالرياض و الشيخ علي أبوالحسن رئيس لجنة الفتوى بالأزهر سابقاً و علل هؤلاء:
1. أن هذا الزواج قد لبس العباءة الشرعية من توفر الشروط و الأركان. 2. هذا الزواج وسيلة إلى إتقاء الفتنة و الإنحراف بين شباب المسلمين الذين يقيمون في بلاد الغرب، عسى أن يكون عاصماً لهم من الوقوع في الزلة. 3. أن للمرأة الحق في إسقاط حقوقها المالية التي تثبت لها بعقد الزواج. 4. أن هذا الإرتباط بهذا النوع من الزواج قد يحقق الصون و العفاف و هذا مقصد شرعي لو أمكن تحقيقه.
دلائل إباحه «ازدواجِ دوستي»:
1. اين ازدواج، تمام پوششهاي شرعي را دارد و داراي شروط و أركان عقد است.
2. اين ازدواج، وسيلهاي است براي جلوگيري از فتنه و انحراف جوانان مسلماني كه در كشورهاي غربي زندگي ميكنند.
3. زن حق دارد حقوق مالي خود را كه با عقد ازدواج، محرز شده، اسقاط كند.
4. اين نوع ازدواج، موجب عفت و جلوگيري از فحشاء است و اين هدفي شرعي است اگر محقق شود.
خلاصه حرف آقايان اين است:
با تمام شرايطي كه از ايجاب و قبول رو رضايت زوجين و غيره در اين ازدواج است، اين ازدواج موجب ميشود دختر و پسر از وقوع در انحراف مصون باشند و اين مايه مشروعيت اين نوع ازدواج است.
حالا ما از اين آقايان سوال كنيم:
چه فرقي است ميان «ازدواجِ دوستي» و «عقد موقت» ـ كه در قرآن و سنت آمده و سيره صحابه هم در عمل به آن بود ـ ؟ آيا«عقد موقت»، موجب عفت و جلوگيري از فحشاء نيست؟ آيا در «عقد موقت»، زن حق ندارد از حقوقش صرفنظر كند؟ چه فرقي است ميان اين ازدواجهاي شما و «عقد موقت»؟ اين ملاكهايي كه شما براي «ازدواجِ دوستي» ميآوريد، دليل بر مشروعيت آن است. خب، تمام اين ملاكها در «عقد موقت» هم هست. تنها فرقش اين است كه در «عقد موقت» با پايان مدت عقد، عقد تمام ميشود. در جلسات گذشته هم آورديم كه حدود 12 نفر از مفسّرين شما ميگويند:
«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل مسمي «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»
إبن عباس قسم ميخورد كه آيه اينچنين نازل شده است. قبلا هم عرض كردم كه جناب خليفه دوم، شعري را گفته است كه اين آقايان هم در قافيهاش گير كردهاند.
اين دليل كساني است كه معتقدند «ازدواجِ دوستي» جايز و مشروع است.
نظر دوم، نظر كساني كه قائل به حرمت «ازدواجِ دوستي» هستند.
الرأي الثاني: يذهب إلى القول بمنع هذا الأسلوب في الزواج؛ لأنه محرم و ممن أخذ بهذا الرأي أ.د. نصر فريد واصل و آخرون و علّلوا:
نظر دوم: برخي قائل به منع اين روش از ازدواج هستند؛ زيرا «ازدواجِ دوستي» حرام است و از جمله معتقدين اين نظريه، پروفسور نصر فريد واصل و ديگران هستند. علت اينها اين است: 1. أن هذا الزواج فيه مخالفة شرعية، حيث يتنافى و مقاصد الزواج في الشريعة، فليس المقصود بالزواج قضاء الوطر فحسب، بل الغرض أسمىٰ من ذلك، فقد شرع لمقاصد شرعية و معان إجتماعية و نفسية و العبرة في العقود للمقاصد و المعاني لا للألفاظ و المباني.
1. در اين نوع ازدواج، مخالفت شرعي وجود دارد. زيرا با اهداف شريعت منافات دارد و مراد از ازدواج، اين نيست كه كسي دفع شهوت بكند فقط. بلكه غرض از ازدواج، فراتر از اين است. ازدواج، مشروع شده است براي مقاصد شرعي و معاني اجتماعي و شخصي (تشكيل زندگي و تكثير نسل و آرامش و ...) ... . 2. إنه لا يوجد في الإسلام زواج موصوف بصفة خاصة و أن ما ورد من لفظ النكاح في القرآن الكريم و السنة النبوية غير مقيد بأي صفة و ذلك كقوله تعالى: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» النساء/3 و قوله تعالى: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ» النور/32 و قد عني الإسلام بعقد الزواج بوصفه بالميثاق الغليظ، قال تعالى: «وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا» النساء/21 و بين قوة الصلة بين الزوجين في قوله تعالى: «هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» البقرة/187 و لا سيما أن في الزواج شوب العبادة و لهذا يستحب عقده في المساجد و في آخر ساعة من يوم الجمعة و حتى إن جمهور الفقهاء قالوا لا يصح إبرام العقد إلا بلفظ النكاح أو التزويج؛ لأن ما عدا هذين اللفظين كناية و لا يجوز العدول عن اللفظ الصريح إلى ألفاظ الكناية.
2. در اسلام، عقد موصوف به صفت خاصي وجود ندارد و آنچه كه در قرآن و سنت نبوي آمده، مقيد به صفت نشده است و اين است قول خداوند: « ... » و « ... » و اسلام ، عقد ازدواج را به پيمان محكم ميان زوجين تعبير كرده است و خداوند ميفرمايد: « ... » و به ارتباطي تنگاتنگ ميان زوجين تعبير كرده است و خداوند ميفرمايد: « ... ». در ازدواج، نوعي ويژگي عبادت است و به همين دليل است كه عقد كردن در مساجد و در ساعات آخر روز جمعه مستحب است. حتي تمام فقهاء گفتهاند عقد نكاح جز با لفظ نكاح يا تزويج، منعقد نميشود. زيرا ساير الفاظ، كنايه هستند و عدول از لفظ صريح به لفظ كنايهاي، جائز نيست.
3. أن هذا الأسلوب من النكاح يؤدي غالباً إلى الفساد و الإفساد و الإستهتار و الإستخفاف ببناء الأسرة التي نواتها الزواج المشروع و يؤدي هذا إلى العبث بالمرأة، إذ إن الدافع لهذه العلاقة الشهوات الجنسية؛ لأن شريعة الإسلام عندما إحترمت الغريزة و جعلتها جزءاً من الفطرة حصرتها في الحلال الطيب في قوله تعالى: «و الذين هم لفروجهم حافظون ـ إلا على أزواجهم أو ما ملكت ايمانهم فإنهم غير ملومين» المؤمنين/6-5، على أن الشريعة لم تجعل الهدف من الزواج مجرد التنفيس عن الغريزة و قضاء الشهوة و إنما أرادت من الزواج أن يكون محضناً للذرية بل ليس محضناً للذرية فحسب و إنما أرادت أن تكون الأسرة مدرسة يتربى فيها الأولاد من بنين و بنات على المروءة و الآداب و الأخلاق الفاضلة و المثل العليا.
3. اين نوع از ازدواج، غالبا منجر به فساد و إفساد و آبروريزي و تحقير بناء خانواده ميشود و منجر ميشود كه زنان، بازيچه مردان شوند؛ زيرا انگيزه ازدواج، شهوات جنسي است. شريعت اسلام، غريضه جنسي را محترم شمرده است و جزئي از فطرت قرار داده است و در موارد حلال و پاك محصور كرده و خداوند ميفرمايد: « ... ». شريعت اسلام، هدف از ازدواج را فقط رهايي از غرايض شهوت و جنسي قرار نداده است؛ بلكه ازدواج را ادامه نسل بشر و تربيت اولاد دختر و پسر در خانواده بر اساس انسانيت و آداب و اخلاق فاضله قرار داده است.
نوع ديگري از ازدواج، «ازدواج مصلحتي» است كه به صورت صوري، در محضر ثبت ميكنند، حال آنكه اصلا قصد و انگيزه ازدواج ندارند و از سند اين ازدواج، براي انجام كارهاي خود استفاده ميكنند. مانند كسيكه در كشورهاي ديگر اقامت دارد و ميخواهد ملكي را به نام خود ثبت كند. ولي چون تبعه آن كشور نيست، ملكي هم به نام او ثبت نميشود. اگر اين شخص با دختري از آن كشور ازدواج كند، تبعه آن كشور حساب ميشود و ملك را به نام او ثبت ميكنند. همچنين مواردي از اين قبيل. آقايان صراحت دارند كه اين نوع ازدواج، خلاف شرع است.
ما إشتهر بزواج المصلحة هو أن يكون المقصود من الزواج النفع المادي أو الأدبي و له حالتان: الحالة الاولى: أن يرحل شخص أو اشخاص من بلادهم و يدخلوا بلاد الغرب بصفة غير مشروعة فيعمل حيلته لإكتساب الإقامة المشروعة فيعمد إلى التعرف على إمرأة من أهل تلك البلاد و يسعى للزواج منها مقابل مبلغ من المال و يسجل الزواج في المحاكم المدنية و ليس له شيئاً من أهداف الزواج السامية من إستدامة النكاح و الإستقرار و غض البصر و تحصين الفرج و إنجاب الذرية و إنما غرضه الحصول على الجنسية أو الإقامة فإذا تحقق غرضه أنهى علاقته بالمرأة لتحقق مصلحته و حصوله على مبتغاه. الحالة الثانية: أن يأتي هذا المتسلل الذي دخل إلى البلاد يبحث عن وسيلة تكسبه الحق في الإقامة و تتيح له فرصة العمل أو الحصول على أموال من الضمان الإجتماعي فيتفق مع امرأة من أهل تلك البلاد أعني بلاد الغرب و يدفع لها أموالاً مقابل إعترافها بأنها رضيت به زوجاً لها أمام المحكمة المدنية و هي لا ترضى به و لا تقبل العيش معه أو المبيت بل لا تقبل أن يقترب منها و يكفيه أن يحصل على وثيقة الزواج المدني ثم يذهب كل منهما في طريق و قد أصبحت بحكم الوثيقة بأنها زوجة من حق هذا الرجل الإستمتاع بها غير أنها لا تسلم له بهذا الحق و تذهب إلى وجهة أخرى و تتزوج من شخص آخر و هي لا تزال في عصمة الاول و تظل تمارس السفاح كما أن صاحبها الأول يظل يتخبط في الإجرام و يظل يعيش تحت مظلة وثيقة الزواج المزور و هذا للأسف شأن عدد ليس بالقليل من المسلمين الذين نزحوا إلى بلاد الغرب يمارسون كثيراً من المخالفات من تزوير للأوراق و التحايل على أنظمة تلك البلاد سواء في المواصلات أو الاتصالات أو التهرب من الضرائب إلى غير ذلك من الأساليب التي لا تليق بكل من يؤمن بالله ربا و بالإسلام ديناً و بمحمد صلى الله عليه و سلم نبياً رسولاً و يلتزم بالقيم و الأخلاق الإسلامية و الآداب الشرعية و الإحسان إلى الإخوان و الجيران و يجتهدون في كف الأذى و في بذل المعروف و عليهم أن يثبتوا لغيرهم أن دين الإسلام هو دين الوسطية و الصدق و العدل و الإحسان للناس كل الناس ... .
نوع ديگري از ازدواج را دارند كه معروف به «ازدواج تابستاني» است كه در ايام تابستان، دختران و پسراني كه مثلا به اردو ميروند و با هم مختلط هستند، «ازدواج تابستاني» ميكنند. در اين نوع ازدواج هم اختلاف كه آيا درست است يا نه؟
اين مقالهاي بود از طرف پروفسور محمد بن أحمد بن صالح الصالح ـ استاد سطح عالي دانشگاه محمد بن سعود ـ كه در روزنامه الرياض در تاريخ 26 محرم سال 1431 هجري و 10 ژانويه سال 2010 ميلادي چاپ شد.
بحثمان در رابطه با «ازدواج الوناسة» بود:
فإن زواج «الوناسة» تتلخص فكرته في إرتباط رجل كبير السن بإمرأة في كامل صحتها و نشاطها لتعتني به، متنازلة عن حقها في المعاشرة الزوجية، مع تمتعها بكامل حقوقها الأخرى مثل المهر و الإنفاق و السكن و حسن المعاملة ... و في تقديري هي خادمة بمسمى زوجة و لنا جميعا أن نتصور حجم الحاجة التي تدفع بإمرأة في كامل صحتها و نشاطها لتعتني بمسن و لست أدري أية «وناسة» في مثل ذلك الزواج بالنسبة للمرأة إلا أن تكون «وناسة» من جانب واحد، يحظى بها الرجل المقتدر ماليا على حساب الزوجة التي تدفعها الحاجة لقبول هذا الزواج الكابوس.
اين مطلب در روزنامه الشرق الأوسط، الثلاثـاء 12 جمـادى الثانى 1429 هجري و 17 يونيو 2008 ميلادي، العدد 10794 آمده است به آدرس اينترنتي زير:
http://www.aawsat.com/leader.asp?section=3&issueno=10794&article=475257
يعني يك پيرمرد با دختر جواني ازدواج ميكند تا اين زن، خادمه او باشد و براي او غذا درست كند و لباسش را بشويد و مانند اينها و هيچگونه ارتباط جنسي هم ميان آنها نباشد. در حقيقت اين زن، خدمتگذار است كه اسم او را زوجه گذاشتهاند.
سايت الأمان هم بحثي از عبد المحسن العبيكان ـ از شخصيتهاي برجسته عربستان سعودي ـ آورده است كه در رابطه با«ازدواج الوناسة» مطالبي را از ايشان نقل كرده و بعضيها گفتهاند اين نوع ازدواج درست است و بعضيها گفتهاند درست نيست.
خلاصه بحث چند جلسه قبل:
اين آقايان از «عقد موقت» فرار كردند و گرفتار ازدواجهايي مانند «ازدواجِ دوستي»، «نكاح مسيار»، «ازدواج الوناسة»، «نكاح به نيت طلاق»، «ازدواج مصلحتي» و «ازدواج تابستاني» شدند و معلوم هم نيست در آينده چه نوع ازدواجهايي را درست كنند.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||