* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 05 بهمن 1388 | تعداد بازديد: 436 | |
متعه الحج: غضب رسول خدا ص و نفرين عايشه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: متعة الحج 04 تاريخ: 05/11/88
در رابطه با «متعة الحج» عرض شد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در سال 10 هجرت در حجة الوداع، يكي از سنتهاي دوران جاهلي كه انجام عمره در ماههاي حرام أفجر الفجور ميدانستند، بر هم زد و فرمود نه تنها أفجر الفجور نيست، بلكه يك أمر مشروع است. صحابه در برابر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ايستادند و مخالفت كردند و اين أمر إلهي را به إستهزاء گرفتند و حتي با دستهايشان كيفيت سرازير شدن مني از آلاتشان را به همديگر نشان دادند. اين قضايا در صحيح بخاري و صحيح مسلم و تمام جوامع روائي معتبر أهل سنت آمده است.
موضوع چهارم: غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از مخالفت صحابه و نفرين عايشه بر صحابه
نكته مهم اين است كه بعضي از روات و شارحين تلاش كردهاند براي حفاظت از صحابه، اين قضيه را تأويل و توجيه كنند كه مثلا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خروج از إحرام را براي صحابه واجب نكرده بود يا مثلا رواياتي را آوردهاند كه شكي در جعلي بودن آنها نيست كه صحابه گفتند ما در ابتداء مخالفت كرديم، ولي بعد اطاعت كرديم و از إحرام خارج شديم.
آنچه كه در اينجا مهم است و ميتوان گفت أهرم كل روايات «متعة الحج» است، همين بخش غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از صحابه و نفرين عايشه است و اين بخش، تمام توجيهات شارحين و روات و روايات جعلي را بر هم ميزند.
روايت اول:
مسلم از عايشه نقل ميكند:
قدم رسول الله صلى الله عليه و سلم لأربع مضين من ذي الحجة أو خمس فدخل على و هو غضبان! فقلت: من أغضبك يا رسول الله؟! أدخله الله النار! قال: أو ما شعرت إنى أمرت الناس بأمر فإذا هم يترددون؟! (قال الحكم: كأنهم يترددون أحسب) و لو إنى إستقبلت من أمرى ما إستدبرت ما سقت الهدى معي حتى إشتريه ثم أحل كما حلوا
4 يا 5 روز از مكه گذشته بود كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) وارد مكه شد و وارد منزل من شد در حاليكه غضبناك بود. گفتم: چه كسي تو را غضبناك كرده است يا رسول الله؟ خداوند او را وارد آتش جهنم كند!
ما هم به دعاي عايشه، آمين ميگوييم.
رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: آيا متوجه شدي و فهميدي كه من مردم را به أمري دستور ميدهم و آنها هم أمر مرا ردّ ميكنند. (حكم ميگويد: تصور ميكنم كه حضرت فرمود: مانند اينكه آنها ردّ ميكنند)
حَكَم ميخواهد عمل صحابه را توجيه كند.
اگر آنچه را كه در آخر متوجه شدم، در اول متوجه ميشدم كه جبرئيل دستور به خروج از إحرام ميدهد، با خودم قرباني نميآوردم و با شما از إحرام خارج ميشدم و ميرفتم در منا قرباني ميخريدم و از إحرام بيرون ميآمدم، همانطور كه شما از إحرام بيرون آمديد
صحيح مسلم، ج4، ص34
يترددون به معناي ردّ كردن قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به آنها أمر ميكرد، ولي آنها ردّ ميكردند و باز هم حضرت به آنها أمر ميكرد و باز هم آنها ردّ ميكردند. همانطور كه در ساير منابع آمده است:
أنظروا ما آمركم به فافعلوا، فردوا عليه القول، فغضب ثم إنطلق حتى دخل على عائشة غضبان ...
مسند احمد، ج4، ص286
نكته
البته گفتني است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از اينكه آمدند و طواف و سعي و تقصير را انجام دادند، از إحرام بيرون نيامدند و داخل هيچ خانهاي در مكه نشدند:
و نزل بالبطحاء
آن چند روز را ـ از روز چهارم تا روز هشتم ـ در يك جاي بدون سقف و محيط باز ساكن شدند و در مكه ماندند.
اين عبارت از عايشه است. غضب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، شوخي نيست. خداوند در قرآن، إيذاء نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را در حدّ إيذاء خودش آورده است:
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا
سوره أحزاب/آيه57
خود آقايان ميگويند كه عايشه أم المؤمنين، برايشان اهميت زيادي قائل است و اگر دعاي او به اجابت نرسد، قطعا نفرينش به اجابت ميرسد. چون خودش جزء كساني است كه بارها غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را فراهم كرده است.
روايت دوم:
در مسند احمد هم اينگونه آمده است:
عن البراء بن عازب قال: خرج رسول الله صلى الله عليه و سلم و أصحابه، قال: فأحرمنا بالحج، فلما قدمنا مكة قال: إجعلوا حجكم عمرة، قال: فقال الناس: يا رسول الله! قد أحرمنا بالحج، فكيف نجعلها عمرة؟ قال: أنظروا ما آمركم به فافعلوا، فردوا عليه القول، فغضب ثم إنطلق حتى دخل على عائشة غضبان، فرأت الغضب في وجهه، فقالت: من أغضبك؟! أغضبه الله! قال: و ما لي لا أغضب و أنا آمر بالأمر فلا أتبع؟!
براء عازب ميگويد: رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و صحابه براي حج خارج شدند. ما إحرام به نيت حج تمتع بستيم. وقتي وارد مكه شديم، حضرت فرمود: حجتان را عمره قرار دهيد. مردم گفتند: ما حج تمتع نيت كردهايم، چطور اين حج تمتع را عمره كنيم؟ حضرت فرمود: آنچه را كه من دستور ميدهيم، انجام دهيد. مردم سخن حضرت را ردّ كردند و قبول نكردند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد و رفت و وارد خانه عايشه شد در حاليكه غضبناك بود. عايشه غضب را در چهره رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ديد و گفت: چه كسي تو را غضبناك كرده است؟! خداوند تو را به غضب بياورد! حضرت فرمود: چرا غضبناك نشوم در حاليكه دستور ميدهم و كسي دستور مرا تبعيت نميكند؟!
مسند احمد، ج4، ص286
اين قضيه در منابع زير هم آمده است:
سنن ابن ماجة، ج2، ص993 ـ السنن الكبرى للنسائي، ج6، ص56 ـ مسند أبي يعلى، ج3، ص234 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج3، ص233 ـ مسند ابن راهويه، ج2، ص513 ـ صحيح ابن خزيمة، ج4، ص165 ـ صحيح ابن حبان، ج9، ص248 ـ الإحكام لإبن حزم، ج3، ص299 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص275 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص116 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص400 و ج8، ص498 ـ السيرة الحلبية، ج3، ص318
اين روايت صراحت دارد كه صحابه در دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مخالفت كردند و قرآن هم صراحت دارد:
وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
سوره حشر/آيه7
ما بايد در مورد صحابه روشنگري كنيم. اينها شبانهروز إلقاء ميكنند كه صحابه چنين و چناناند و اينهمه آيات قرآني در رابطه با صحابه آمده است. در آيه رضوان آمده است:
لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
سوره فتح/آيه18
مگر امكانپذير است خداوند از كسي راضي باشد و او گرفتار آتش جهنم شود؟! شيعيان متوجه نيستند كه چه ميگويند.
اين قضايا روشن و واضح است. يكي از اين آقاياني كه در شبكه وهابي نور برنامه دارد، به نام دكتر سيد حسين موسوي كه خيلي هم مؤدب و آرام حرف ميزند، شايد در طول اين ماه، در اكثر هفتهها كه وارد بحث شده، هم آيه قبل را مطرح كرده است و هم اين آيه را:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
سوره توبه/آيه100
عبارتي را هم از مرحوم علامه طباطبائي (ره) از الميزان نقل ميكند. خيلي عجيب است كه بعضي وقتها ميگويند عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. گاهي وقتها به ذهن ما هم نميرسد كه برويم الميزان را مطالعه كنيم. ايشان خيلي مانور ميدهد و به جوانان شيعه توصيه ميكند كه الميزان را بخوانند كه علامه طباطبائي (ره) ميگويد اين رضايت خداوند از صحابه، رضايت دائمي است، نه موقت.
من هم با خودم گفتم كه چطور ميشود علامه طباطبائي (ره) بگويد رضايت خداوند، دائمي است، نه موقت. رفتم مطالعه كردم و ديدم اين مجري برنامه، صدر و ذيل جملات علامه طباطبائي (ره) حذف كرده و روي آن مانور مي دهد.
علامه طباطبائي (ره) ميفرمايد:
اين آيه يا آيه رضوان مخالفت دارد و در آنجا، إذ ظرفيه است و رضايت خداوند موقت است و فقط محدود به زمان بيعت است. ولي در اين آيه اختصاص دارد به بهترين صحابه و آنهايي كه اصلا در ذهنشان هم مخالفت با خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خطور نميكند و اين صحابهاي كه خدا ميداند اينها مخالفت نميكنند، خداوند رضايت دائمي از آنها دارد.
آنوقت اين مجري، اول و آخر عبارت را انداخته است و وسط عبارت را گرفته و مانور ميدهد. وقتي نوچهها و جوجهوهابيها در ماهوارهها ميآيند، اينها را مينويسند و آماده ميكنند تا با جوانان شيعه بحث كنند و بتوانند به عنوان يك دليل از شيعه بيان كنند.
اين نشان ميدهد همان افرادي كه در بيعت رضوان بودند، همان افرادي كه مهاجرين و اولين بودند، همانها هم در برابر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميايستند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آنها غضبناك ميشود و غضب و إيذاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم غضب و إيذاء خداوند است.
البته همين مسائل را هم آقاي بخاري آورده است و به خاطر حفاظت از صحابه، آن قسمت آخر را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد:
و ما لي لا أغضب و أنا آمر بالأمر فلا أتبع؟!
حذف كرده است و فقط آورده است:
فقال رسول افعلوا ما أمرتكم
صحيح البخاري، ج2، ص152
و قسمت غضبناك شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نياورده است.
نكته: فكر و هوش صحابه، زنانشان بود
نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به اينها دستور داد تا از إحرام خارج شوند و همه چيز بر آنها حلال ميشود. صحابه، اولين چيزي به كه ذهنشان خطور كرد، مسئله نزديكي با زنانشان بود و اين را ملاك قرار دادند و شروع كردند به مسخره كردن.
روايت اول:
در روايت جابر آمده است:
فأمرنا رسول الله صلى الله عليه و سلم أن يحلّ منا من لم يكن معه هدى، قال: فقلنا: حلّ ماذا؟ قال: الحلّ كله،فواقعنا النساء و تطيبنا بالطيب ...
حضرت دستور داد هر كس قرباني ندارد، از إحرام خارج شود. گفتيم: چه چيزي براي ما حلال ميشود اگر از إحرام خارج شويم؟ حضرت فرمود: همه چيز. پس ما هم با زنان مواقعه كرديم ...
صحيح مسلم، ج4، ص35
يعني از آن همه محرّمات، اولين چيزي كه به ذهن اينها رسيد، مواقعه با زنان بود.
روايت دوم:
در روايت ديگر آمده است:
فقال لنا رسول الله صلى الله عليه و سلم: من لم يكن معه هدى فليحلل، قال: قلنا: أي الحلّ؟ قال: الحلّ كله، قال: فأتينا النساء و لبسنا الثياب ...
رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به ما فرمود: هر كس قرباني ندارد، از إحرام خارج شود. گفتيم: چه چيزهايي بر ما حلال ميشود اگر از إحرام خارج شويم؟ حضرت فرمود: همه چيز. پس ما هم به سراغ زنانمان رفتيم و ... صحيح مسلم، ج4، ص36
اينها كاملا مشخص است كه فكر، چه نوع فكري است. يعني اينها كه از مدينه إحرام بستند و از زنان جدا شدند، از 26 ذي القعده تا روز 5 ذي الحجه، حدود 8 روز از زنانشان جدا بودند و نتوانستند تحمل كنند و تمام فكر و هوش و حواسشان به دنبال اين بود كه بهانهاي پيدا كنند و به سراغ زنان خود بروند و به مجرد خروج از إحرام، سراغ زنانشان رفتند. در قضيه جنگ هم در روزهايي اول كه به جنگ ميآيند، به حضرت ميگويند:
ما تاب و توان جدا شدن از زنانمان را نداريم. اگر واقعا قرار است ما دور باشيم، اجازه بدهيد خودمان را أخته كنيم و از مردانگي بياندازيم.
يعني عرب حاضر است خودش را از مردانگي بياندازد و خواجه شود، ولي حاضر نيست چند روز و موقتاً از همسرش دور باشد. اين هم از ظرائف تاريخ عرب است.
روايت سوم:
فلما قدمنا، أمرنا، فجعلناها عمرة و أن نحل إلى نسائنا ...
حضرت دستور داد حج تمتع را عمره قرار دهيم. ما هم عمره قرار داديم و به سراغ زنانمان رفتيم ...
صحيح البخاري، ج3، ص114
روايت سوم:
فأمرنا أن نحل، قال عطاء: قال: حلوا و أصيبوا النساء، قال عطاء: و لم يعزم عليهم و لكن أحلهن لهم
حضرت ما را أمر كرد تا از إحرام خارج شويم. عطا گفت: از إحرام خارج شويد و به سراغ زنانتان برويد. عطاء گفت: حضرت، خروج از إحرام را واجب نكرده است
صحيح مسلم، ج4، ص37
أمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به إحلال خورده است و تمام موارد حرام با خروج از إحرام بر آنها حلال شد. ولي اولين چيزي كه به ذهن آنها خطور كرد اين بود كه به سراغ زنانشان بروند. عطاء هم حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تفسير ميكند.
ديديم كه در هيچ روايتي، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اشارهاي به مسئله نزديكي به زنان ندارد. اگر آنجا كه عطاء ميگويد:
و لم يعزم عليهم و لكن أحلهن لهم
به خروج از إحرام برگردد، اشتباه است و هيچ شكي نيست كه أمري واجب است. لذا به دنبالش غضب آمده است. خواهيم خواند يكي از أدلهاي كه آقايان أهل سنت در علم أصول ميآورند، اين است كه أمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دالّ بر وجوب است. مگر اينكه قرينهاي بر إستحباب داشته باشيم. خود آقاي إبن حزم آندلسي در كتاب الإحكام، مفصل مانور داده است و يكي از دلائلش همين قضايا است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
أحلوا ...
از إحرام خارج شويد و صحابه مخالفت كردند و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هم غضبناك شد
اگر أمر، دالّ بر وجوب و فور نبود، صحابه ميتوانستند دليل و توجيه بياورند كه مثلا أمر، مولوي و ولايي و حكومتي نبوده است و أمر ارشادي بوده است.
ولي اگر برگردد به اينكه حضرت، نزديكي با زنان را واجب نكرده است و بعضي از شارحين هم همين را ميگويند، نه تنها پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن را واجب نكرده است، بلكه حرف آن را هم نزده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فقط فرمود از إحرام خارج شويد و كل محرّمات بر شما حلال شد. اينكه با زنان نزديكي كنيد يا نكنيد، در كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يافت نميشود و امري ديگر است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فقط فرمود كه اين محرّمات بر شما حلال و مباح شد و أمر نفرمود كه برويد همه اين محرمات را كه بر شما حلال شده است، انجام دهيد. كسي كه مُحْرِم ميشود، با إحرامش، اين موارد را بر خودش حرام ميكند و وقتي از إحرام خارج ميشود، همان موارد را بر خود حلال ميكند و اين دستور شريعت است. اگر ما ميگوييم من بر خودم حرام كردم، نوعي مجاز است يا اينكه ميگوييم من با خروج از إحرام، بر خودم حلال كردم، نوعي مجاز است. من چه كسي هستم كه بخواهم بر خودم حلال يا حرام بكنم؟ شارع مقدس گفته است به مجرد مُحْرِم شدن، اين موارد حرام ميشود و به مجرد خروج از إحرام، همين موارد حلال ميشود.
روايت چهارم:
فأمرنا النبي صلى الله عليه و سلم أن نطوف بالبيت و بالصفا و المروة و أن نجعلها عمرة و لنحل إلا من كان معه هدي، قال و لم يكن مع أحد منا هدي غير النبي صلى الله عليه و سلم و طلحة و جاء علي من اليمن معه الهدي، فقال: أهللت بما أهل به رسول الله صلى الله عليه و سلم، فقالوا: أننطلق إلى منى و ذكر أحدنا يقطر؟!
صحيح البخاري، ج8، ص128
روايت پنجم:
فأمر النبي صلى الله عليه و سلم أصحابه أن يجعلوها عمرة و يطوفوا ثم يقصروا و يحلوا إلا من كان معه الهدي،فقالوا: ننطلق إلى منى و ذكر أحدنا يقطر منيا؟!
صحيح البخاري، ج2، ص171
روايت ششم:
إبن عباس ميگويد:
قدم النبي صلى الله عليه و سلم صبح رابعة من ذي الحجة مهلين بالحج لا يخلطهم شئ، فلما قدمنا أمرنا، فجعلناها عمرة و أن نحل إلى نسائنا، ففشت في ذلك القالة، قال عطاء: فقال جابر: فيروح أحدنا إلى منى و ذكره يقطر منيا؟! فقال جابر بكفه
صحيح البخاري، ج3، ص114
إبن عباس ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به ما أمر كرد حج تمتع را عمره قرار دهيم. قسمت دوم از طرف خود إبن عباس است كه ميگويد:
و أن نحل إلى نسائنا
نه كلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله).
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: علي شعبان -
تاريخ: 28 خرداد 93 - 19:15:31
ضمن عرض سلام و خسته نباشيد. ممنون از روشنگريهايي كه در دين براي ما انجام ميدهيد. خداوند پشت و پناهتان باشد انشاالله |