* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 10 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 411 | |
متعه الحج: متعه الحج از ديدگاه صحابه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: متعة الحج 07 تاريخ: 10/12/88
بحث ما در رابطه با «متعة الحج» بود. آيات قرآن و سخنان و سيره نبي مکرم (صلي الله عليه و آله) را در مشروعيت «متعة الحج» خوانديم و اشاره شد بر اينكه خليفه دوم با وجود آيات و روايات، اعتراف كرد: قد علمت أن النبي صلي الله عليه و سلم قد فعله و أصحابه و لكن كرهت أن يظلوا معرسين بهن في الأراك ثم يروحون في الحج تقطر رؤسهم ميداني كه نبي (صلي الله عليه و سلم) و صحابه، «متعة الحج» را انجام دادهاند، ولي من كراهت دارم كه مردم با زنانشان همبستر شوند، سپس به حج بروند در حاليكه قطرات آب غسل از سرشان سرازير است صحيح مسلم، ج4، ص46 ـ مسند احمد، ج1، ص50 ـ سنن ابن ماجة، ج2، ص992 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج5، ص20 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص165 ـ علل الدارقطني، ج2، ص126 عرض شد كه اين كار عمر بن خطاب، خلاف قرآن و سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و سيره صحابه است. قرآن ميفرمايد: وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش أمري را لازم بدانند، اختياري از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرماني خدا و رسولش را كند، به گمراهي آشكاري گرفتار شده است سوره أحزاب/آيه36 در بعضي از روايات آمده است كه خليفه دوم، سخنان ديگري را در رابطه با علت تحريم «متعة الحج» و «متعة النساء» مطرح كرده است. أبو موسي اشعري ميگويد: قدمت علي رسول الله صلي الله عليه و سلم و هو منيخ بالبطحاء، فقال لي: أحججت؟ فقلت: نعم، فقال: بم أهللت؟ قال: قلت: لبيك بإهلال كإهلال النبي صلي الله عليه و سلم، قال: فقد أحسنت طف بالبيت و بالصفا و المروة و أحل، قال: فطفت بالبيت و بالصفا و المروة، ثم أتيت إمرأة من بني قيس، ففلت رأسي، ثم أهللت بالحج، قال: فكنت أفتي به الناس حتي كان في خلافة عمر رضي الله عنه، فقال له رجل: يا أبا موسي! أو يا عبد الله بن قيس! رويدك بعض فتياك فإنك لا تدري ما أحدث أمير المؤمنين في النسك بعدك، فقال: يا أيها الناس! من كنا أفتيناه فتيا فليتّئد، فإن أمير المؤمنين قادم عليكم، فبه فائتموا، قال: فقدم عمر رضي الله عنه، فذكرت ذلك له فقال: إن نأخذ بكتاب الله فإن كتاب الله يأمر بالتمام و إن نأخذ بسنة رسول الله صلي الله عليه و سلم فإن رسول الله صلي الله عليه و سلم لم يحل حتي بلغ الهدي محله من به حج آمدم، درحاليكه نبي (صلي الله عليه و سلم) براي حجة الوداع، در مكه بودند و از من سوال كردند: چگونه احرام بستي؟ گفتم: به همان نيتي احرام بستم كه نبي (صلي الله عليه و سلم) بسته بود. ... ، من به همين فتوا ميدادم ـ كه اگر كسي به حج بيايد، بايد بعد از طواف و سعي و تقصير، از إحرام خارج شود و در روز ترويه، إحرام ديگري براي حج ببندد ـ تا اينكه در زمان عمر، مردي به أبو موسي گفت: خبر نداري كه خليفه، چه كارهاي جديدي در مسائل حج انجام داده است! وقتي أبو موسي اين موضوع را شنيد، به مردم گفت: اي مردم! هر فتوايي كه ما داديم، دست نگهداريد. الآن خليفه دوم ميآيد و در اعمال حج، به او اقتداء كنيد. عمر آمد و گفت: اگر كتاب خدا را ملاك قرار بدهيم، كتاب خدا ميفرمايد حج را تمام كنيد و اگر سنت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را ملاك قرار بدهيم، ايشان از إحرام خارج نشده است ... صحيح مسلم، ج4، ص44، حديث2846 ـ صحيح بخاري، ج2، ص188 ـ مسند احمد، ج4، ص396 يعني ـ نستجير بالله ـ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) قرآن را متوجه نشده است، صحابه هم متوجه نشده است، ابوبكر هم متوجه نشده است، امروز خليفه دوم متوجه شده است! اين همان خليفه است كه ميگويد: براي حفظ سوره بقره، 12 سال تلاش كردم و بعد هم براي شكرانهاش، يك گاو ذبح كردم سخن خليفه دوم كه ميگويد: «پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از إحرام خارج نشده است» يعني شيره بر سر مردم ماليدن! پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) رسما فرمود: من كان معه هدي و من لم يكن معه هدي فليحل هر كس قرباني آورده است، نبايد از إحرام خارج شود و هر كس با خودش قرباني نياورده است، بايد از إحرام خارج شود همانطور كه در روايات جلسات قبل خوانديم، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هم با خودش قرباني نياورده بود. ولي خليفه دوم ميگويد: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از إحرام خارج نشد يعني قرباني آورده بود! از جناب خليفه دوم سوال ميكنيم: شما كه ميگوييد مردم نبايد از إحرام خارج شوند، آيا تمام مردم با خودشان قرباني آوردهاند؟ اگر آوردهاند، حرفي نيست. ولي أبو موسي كه ميگويد من بعد از زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اينگونه فتوا ميدادم، به مجرد قول خليفه، از فتوايش برميگردد. آن وقت به ما اعتراض ميكنند كه شما قائل به ولايت تشريعي براي ائمه (عليهم السلام) هستيد و منكر خاتميت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هستيد! پس جناب خليفه دوم استدلال ميكند به قرآن و سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) براي كاري كه خلاف قرآن و خلاف سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) است. در روايت ديگري در صحيح مسلم آمده است: عن أبي نضرة قال: كان إبن عباس يأمر بالمتعة و كان إبن الزبير ينهي عنها، قال: فذكرت ذلك لجابر بن عبد الله فقال: علي يدي دار الحديث تمتعنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم، فلما قام عمر قال: إن الله كان يحل لرسوله ما شاء بما شاء و إن القرآن قد نزل منازله، فأتموا الحج و العمرة لله، كما أمركم الله و ابتوا نكاح هذه النساء، فلن أوتي برجل نكح إمرأة إلي أجل إلا رجمته بالحجارة أبي نضره ميگويد: إبن عباس مردم را أمر ميكرد به انجام «متعة الحج» و إبن زبير هم از آن نهي ميكرد. ماجرا را به جابر بن عبد الله گفتم. او گفت: حديث رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به وسيله ما به جريان افتاد و ما در نشر احاديث رسول الله (صلي الله عليه و سلم) نقش داشتيم. ما به همراه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) «متعة الحج» را انجام ميداديم. عمر گفت: «خداوند اعمال را هرگونه كه بخواهد، براي رسولش حلال ميكند. قرآن مطلب را روشن كرده است» صحيح مسلم، ج4، ص38، حديث2836 يعني خداوند بر خلاف قرآن، اموري را براي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) حلال كرده است. روايت ديگر را آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ و إبن قيّم جوزيه در زاد المعاد آوردهاند و نقل ميكنند: إبراهيم عن الأسود قال: بينا أنا واقف مع عمر بعرفة، مر رجل شعره يفوح منه ريح الطيب، فقال له عمر: أمُحْرم أنت؟ قال: نعم، قال: ما هيئتك هيئة مُحْرم، إنما المُحْرم الشعث الأغبر الأدفر، قال: إني قدمت متمتعا و إنه كان معي أهلي و إنما أحرمت اليوم، فقال عمر عند ذلك: لا تمتعوا في هذه الأيام، فإني لو رخصت في المتعة لهم لعرسوا بهن في الأراك، ثم راحوا بهن حجاجا ابراهيم بن أسود نقل ميكند: در عرفه، در كنار عمر ايستاده بودم و مردي از كنار ما ردّ شد كه بوي خوش از او به مشام ميرسيد. عمر به او گفت: آيا مُحْرم هستي؟ گفت: بله، از إحرام خارج شدهام و تمام مُحْرمات إحرام را براي خودم حلال كردهام و همسرم هم با من بود ـ و با او نزديكي كردهام ـ و امروز دوباره إحرام بستهام براي حج. عمر گفت: حق نداريد در ايام حج با زنانتان نزديكي كنيد. اگر متعه را اجازه بدهم، اينها با زنانشان همبستر ميشوند و سپس به همراه زنانشان عازم عرفات ميشوند تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص816 عمر ميگويد: فإني لو رخصت اگر اجازه بدهم آيا خدا و رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) بايد اجازه بدهند يا ايشان؟ آقاي إبن قيّم جوزيه بعد از اين روايت ميگويد: و هذا يبيّن أن هذا من عمر رأي رآه، قال إبن حزم و كان ماذا و حبّذا ذلك و قد طاف النبي (ص) علي نسائه، ثم أصبح مُحْرما و لا خلاف أن الوطئ مباح قبل الإحرام بطرفة عين اين نظر عمر بوده است و مجتهد بود و رأي داد. ابن حزم ميگويد: چه شد و چه زيبا شد؟! نبي (ص) قبل از إحرامش با زنانش همبسر ميشد و صبح هم مُحْرم ميشد. هيچ خلافي نيست كه همبستر شدن با زنان، مباح است؛ حتي به اندازه يك چشم به هم زدن قبل از مُحْرم شدن زاد المعاد لإبن قيّم الجوزية، ج1، ص258 يعني اگر ملاك اين است كه انسان به مجرد اينكه با زنش همبستر شد، نميتواند مُحْرم شود، اين مختص به مكه نيست و اگر كسي از مدينه هم بخواهد مُحْرم شود، بايد جناب عمر بگويد شما از يك هفته قبل، حق نداريد با زنانتان همبستر شويد. چون اگر با زنانتان همبستر شويد، به حمام ميرويد و عطر استعمال ميكنيد كه با مُحْرم بودن، منافات دارد. روايت ديگر از سعيد بن مسيب آمده است: أن عمر بن الخطاب نهي عن المتعة في أشهر الحج و قال: فعلتها مع رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنا أنهي عنها و ذلك أن أحدكم يأتي من أفق من الآفاق شعثا نصبا معتمرا في أشهر الحج و إنما شعثه و نصبه و تلبيته في عمرته، ثم يقدم فيطوف بالبيت و يحل و يلبس و يتطيب و يقع علي أهله إن كانوا معه، حتي إذا كان يوم التروية أهل بالحج و خرج إلي مني يلبي بحجة لا شعث فيها و لا نصب و لا تلبية إلا يوما و الحج أفضل من العمرة، لو خلينا بينهم و بين هذا لعانقوهن تحت الإزار من أهل هذا البيت ليس لهم ضرع و لا زرع و إنما ربيعهم فيمن يطرأ عليهم عمر بن خطاب نهي كرد از «متعة الحج» در ايام حج و گفت: من به همراه رسول الله (صلى الله عليه و سلم) «متعة الحج» را انجام ميدادم و الآن از آن نهي ميكنم. زيرا حاجيان از راههاي دور ميآيند و خسته هستند و اين حالت خستگي، در ايام حج در آنها باقي ميماند. بعد از إحرام خارج ميشود و خوشبو ميكند و با همسرش ـ اگر آمده باشد ـ همبستر ميشود تا اينكه دوباره در روز ترويه، إحرام براي حج ميبندد و با همان حالت به منا ميرود، بدون آنكه آن حالت خستگي اوليه در او باشد إحرام ميبندد ... . حج برتر است از عمره. اگر ما به مسلمانان «متعه النساء» را اجازه بدهيم، در زير لباسهايشان هم با زنانشان همبستر ميشوند. اگر آنها متعه را انجام بدهند، چون ديگر به خريد نميروند و مشغول اين كار هستند، مشكلات اقتصادي مردم مكه زياد ميشود. بهارِ مردم مكه به خاطر جمعيتي است كه به آنجا ميروند مسند الشاميين للطبراني، ج3، ص320 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص164 اينها خلاصه سخن خليفه دوم است كه ميگويد كسي حق ندارد از إحرام خارج شود و با همسرش همبستر شود. در جايي ميگويد مخالف قرآن است، چون قرآن ميفرمايد حج و عمره را تمام كنيد و در جايي ميگويد مخالف سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) است، چون پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) از إحرام خارج نشد و با خودش قرباني آورده است. اين هم خلاف است. در جايي ميگويد چون آن حالت خستگي حاجيان بايد در ايام حج باقي بماند، نبايد با همسران همبستر شوند. اگر اينگونه باشد، پس مردم نبايد بخوابند و استراحت كنند و حمام بروند. وقتي به مكه آمدند، بايد چندين كيلومتر در زير آفتاب راه بروند تا حالت خستگي در آنها بماند تا روز ترويه. در جايي هم ميگويد اگر حاجيان با زنانشان همبستر شوند، چون مشغول همبستر شدن هستند، به خريد نميروند و براي مردم مكه مشكلات اقتصادي ايجاد ميشود.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||