* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 17 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 423 | |
متعه الحج: تلخيص بحثهاي گذشته (2) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: متعة الحج 11 ـ خلاصه مباحث 02 تاريخ: 17/12/88
در تلخيص بحثهاي گذشته كه در رابطه با «متعة الحج» داشتيم، تقسيمبندي كرديم حج را به تمتع و إفراد و قِران از ديدگاه شيعه و أهل سنت. 3 مسئله را هم به عنوان مقدمه ذكر كرديم: 1. العرب يعدون العمرة من أفجر الفجور في الجاهلية 2. إعتمر رسول الله (صلي الله عليه و آله) ليقطع أمر الشرك 3. إعتمر النبي (صلي الله عليه و آله) ثلاث عمر في أشهر الحرم سپس بحث شد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) «متعة الحج» را تشريع كرد و تصريح كرد كه اين «متعة الحج» ـ يعني انجام دادن عمره در ماههاي حج ـ سنتي أبدي است.
* مخالفة الصحابة في قضية العمرة روايت اول: وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود از إحرام خارج شويد و حجتان را عمره قرار دهيد و براي تمتع، دوباره إحرام ديگري ببنديد، صحابه شروع كردند به اعتراض كردن به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله): فقالوا: ننطلق إلي مني و ذكر أحدنا يقطر منيا؟ فبلغ ذلك النبي صلي الله عليه و سلم فقال: لو إستقبلت من أمري ما إستدبرت ما أهديت و لولا أن معي الهدي لأحللت صحابه گفتند: به طرف منا برويم در حاليكه از ذَكَر ما مني سرازير ميشود؟ اين خبر به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسيد و . . . صحيح بخاري، ج2، ص171 و 200 و ج8، ص129 من احساس ميكنم اين بيادبانهترين تعبيري است كه در برابر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كردند.
(حاشيه بحث) نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مفتخر به: وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم/آيه4 وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ سوره آل عمران/آيه159 حال آنكه در برابر اين تعبير غير مؤدبانه، مقتضي بود كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) برخورد متناسب با آن انجام دهد. ولي بناي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين نبود كه در برخوردهاي تند صحابه، موضعگيريهاي تندي بكند. حتي در بعضي از موارد كه از بعضي از صحابه، كارهاي خلافي سر ميزد كه مستوجب حدّ بودند، مانند قضيه تصميم بر ترور نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا اعتراض به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و نسبت ظلم دادن به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در قضيه حنين كه بعضي از صحابه گفتند: ما أعدل رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسول الله (صلي الله عليه و سلم) عدالت را رعايت نكرد يعني نسبت ظلم به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دادند، ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در برابر برخورد تند اينها فرمود: إن لم أعدل، فمن يعدل اگر من كه رسول خدا هستم، عدالت را در رعايت نكنم، چه كسي عدالت را رعايت ميكند صحيح بخاري، ج4، ص61 ـ صحيح مسلم، ج3، ص109 و 112 فقال عمر بن الخطاب رضي الله عنه يا رسول الله! إئذن لي فيه أضرب عنقه قال رسول الله صلي الله عليه و سلم دعه خليفه دوم هم از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اجازه خواست به خاطر اين جسارتش، گردن او را بزند. ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: او را رها كن صحيح مسلم، ج3، ص112 اين هم يك رمز و رازي است. در خيلي از قضاياي داخلي، شايد 7 ، 8 مورد است كه وقتي صحابه، برخورد تندي با رسول الله (صلي الله عليه و آله) ميكنند، عمر بن خطاب به رسول الله (صلي الله عليه و آله) ميگويد اجازه بده من گردن او را بزنم. اين شمشيري كه جناب خليفه دوم ميخواهد با آنها گردن مسلماناني كه جسارت ميكنند را بزند، در برابر كفار و مشركين كجا بود؟ در رابطه با مسلمان شدن خليفه دوم آمده است كه خيليها از ترس او مسلمان نميشدند و كساني كه مسلمان ميشدند، خليفه دوم آنها را شكنجه ميكرد. روزي شمشير را برداشت و با غضب ميرفت. كسي از او سؤال كرد: كجا ميروي؟ گفت: ميروم تا رسول الله را بكشم اين هم تصريح همه مورخين أهل سنت است و شبههاي در آن نيست. راوي به خليفه دوم گفت: نيازي نيست رسول الله را بكشي، دامادت و خواهرت هم مسلمان شدهاند. برو تكليف آنها را روشن كن خليفه دوم آمد ديد كه آنها مشغول خواندن قرآن هستند. تا صداي عمر را شنيدند، صدايشان را پايين آوردند. عمر هم حمله كرد به شوهر خواهرش و او را مورد ضرب و شتم قرار داد و بر صورت خواهرش هم زد و خون جاري شد. وقتي ديد خيلي بد شد ـ چون عرب خيلي حساساند كه كسي خواهرش را بزند و صورتش خوني شود ـ گفت: چه ميخوانديد؟ آنها هم آياتي را خواندند. از اينجا بود كه اسلامِ آقاي عمر بن خطاب آغاز شد. البته اسلامِ عبد الله بن عمر، چند سال قبل از پدرش بود. ظاهرا مسلمان شدن عمر بن خطاب به سال 8 هجرت برميگردد. تاريخ يك مورد هم ثبت نكرده است كه خليفه دوم شمشير به روي كفار و مشركين كشيده باشد. حتي نداريم در طول دوراني كه خليفه دوم مسلمان شد، شمشير بر روي كفار و منافقين كشيده باشد. ما كه گشتيم و پيدا نكرديم. خود إبن تيميه هم وقتي شجاعت أبوبكر و عمر را بيان ميكند، ميگويد: شجاعت بر 2 قسم است: 1. شجاعتي كه كشي شمشير به دست بگيرد و در ميدان جنگ، كفار و مشركين را بكشد. 2. شجاعتي كه كسي برود به مسجد و دست به دعا بردارد و براي پيروزي مسلمانان و شكست كفار و مشركين دعا كند. أبوبكر و عمر شجاعت قسم دوم را داشتند در جنگ خيبر هم براي اينكه ثابت شود كاري از اينها ساخته نيست، رسول الله (صلي الله عليه و آله) ابتدا پرچم را به دست أبوبكر و عمر ميدهد، آنها هم نميتوانند از عهده جنگ برآيند. حتي وقتي عمر بن خطاب رفت و برگشت ـ تعبير مورخين اين است ـ ، نه تنها خودش ترسيد، بلكه روحيهاي داشت كه سپاه اسلام را هم ترساند. همچنين در قضيه سوره برائت، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين مسئوليت را به أبوبكر محوّل ميكند، سپس حضرت علي (عليه السلام) ميرود و به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از او ميگيرد و خودش ميرود ابلاغ ميكند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تمام حجتها را براي مردم تمام كرد. به تعبير حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها): هيچ راه عذر و فرار و توجيه براي كسي براي قيامت باقي نگذاشت جز تعصب جاهلي، چيزي نيست كه انسان بخواهد در برابر سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بايستد. إن شاء الله همه چيز در روز قيامت روشن ميشود. كساني كه واقعا در برابر حجت قاطع مقاومت ميكنند، فردا مشخص ميشود. روز قيامت خيلي با صفاست. مرحوم شيخ صدوق (ره) فرمود: مرا در قم دفن نكنيد و در خارج از قم دفن كنيد. چون كساني كه در قم دفن ميشوند، بدون حساب و كتاب وارد بهشت ميشوند. من ميخواهم قيامت را ببينم و ميخواهم محاكمه غاصبين علي و زهراء را مشاهده كنم و ببينم چه خبر است؟ صفاي قيامت، به محكمهاي است كه براي أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) به پا ميشود. در صحيح بخاري هم آمده است كه اولين محكمه و دادگاه روز قيامت، مربوط به أمير المؤمنين (عليه السلام) است. [عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه أنه قال: أنا أول من يجثو بين يدي الرحمن للخصومة يوم القيامة. من اولين كسي هستم كه فرداي قيامت در محكمه عدل إلهي، پروندهام باز ميشود. صحيح بخاري، ج5، ص6] اگر قيامت هيچ چيزي نداشته باشد، جز همين تماشاي محكمه أمير المؤمنين (عليه السلام)، خيلي صفا دارد و به همه چيز ميارزد. حتي تماشاي آن محكمه، به دهها هزار سال در بهشت و كنار حور العين بودن بيشتر لذت دارد. قلب شيعه شاد ميشود و لذت ميبرد و شيريني ولايت حضرت علي (عليه السلام) را آنجا ميچشد كه ببيند كساني كه در برابر أمير المؤمنين (عليه السلام) مقاومت كردند و توجيه و تأويل كردند، چه جوابي دارند؟ پسر مرحوم علامه اميني (ره) نقل ميكرد: ميديدم پدرم مشغول مطالعه است و يكدفعه رفته است گوشه اتاقي و سرش را روي زانوانش گذاشته و گريه ميكند. سؤال كردم: چرا گريه ميكني؟ كتابي روي ميزش بود و گفت: اين روايت را بخوان و ببين كه حضرت علي (عليه السلام) چقدر مظلوم است و چقدر در حق حضرت علي (عليه السلام)، ظلم و جفا كردهاند؟
(ادامه بحث) به اينجا رسيديم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بناي برخورد تند با صحابه را نداشت.
روايت دوم: در صحيح مسلم آمده است: قال عطاء: قال جابر: فقدم النبي صلي الله عليه و سلم صبح رابعة مضت من ذي الحجة فأمرنا أن نحل، قال عطاء: قال: حلوا و أصيبوا النساء، قال عطاء: و لم يعزم عليهم و لكن أحلهن لهم، فقلنا: لما لم يكن بيننا و بين عرفة إلا خمس، أمرنا أن نفضي إلي نسائنا، فنأتي عرفة تقطر مذاكيرنا المني، قال: يقول جابر بيده كأني أنظر إلي قوله بيده يحركها، قال: فقام النبي صلي الله عليه و سلم فينا فقال: قد علمتم أني أتقاكم لله و أصدقكم و أبركم و لولا هديي، لحللت كما تحلون و لو إستقبلت من أمري ما إستدبرت لم أسق الهدي فحلوا صحيح مسلم، ج4، ص37 حتي در يك روايت هم نيامده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) أمر كرده باشد كه صحابه بروند با زنانشان همبستر شوند؛ اين هم افترائي است به رسول الله (صلي الله عليه و آله). پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: از إحرام خارج شويد. گفتند: با خارج شدن ما از إحرام، چه چيزي حلال ميشود؟ حضرت فرمود: الحلّ كلّه تمام محرمات إحرام بر شما حلال ميشود در روايات هم آمده است صحابه بلا فاصله به سراغ زنانشان رفتند. يعني از تمام آن محرّمات ـ حدود 24 مورد ـ، اولين چيزي كه در ذهن آنها بود، رفتن به سراغ زنان بود.
روايت سوم: در صحيح بخاري آمده است: فقال جابر: فيروح أحدنا إلي مني و ذكره يقطر منيا، فقال جابر بكفه. فبلغ ذلك النبي صلي الله عليه و سلم فقام خطيبا فقال: بلغني أن أقواما يقولون كذا و كذا! و الله! لأنا أبر و اتقي لله منهم و لو أني إستقبلت من أمري ما إستدبرت ما أهديت و لولا أن معي الهدي لأحللت، فقام سراقة بن مالك بن جعشم فقال: يا رسول الله! هي لنا أو للأبد؟ فقال: لا، بل للأبد صحيح بخاري، ج3، ص114
* غضب رسول الله (صلي الله عليه و آله) عن الصحابة و دعاء عايشه عليهم اين مسئله، خيلي ظريف است و مباني فكري و اعتقادي أهل سنت را كلاً به هم ميريزد. ما هم از اين مسئله به عنوان أمر أساسي و زيربنايي در خيلي از مباحثمان استفاده ميكنيم.
روايت اول: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي دستور داد صحابه از إحرام خارج شوند، صحابه با او مخالفت كردند. بهطوريكه عايشه ميگويد: فدخل علي و هو غضبان، فقلت: من أغضبك يا رسول الله؟ أدخله الله النار! صحيح مسلم، ج4، ص33
روايت دوم: در مسند احمد هم آمده است: أنظروا ما آمركم به فافعلوا، فردّوا عليه القول، فغضب ثم إنطلق حتي دخل علي عائشة غضبان، فرأت الغضب في وجهه، فقالت: من أغضبك؟ أغضبه الله! قال: و ما لي لا أغضب و أنا آمر بالأمر فلا أتبع چرا ناراحت نباشم؟ زيرا دستور ميدهم و كسي دستوراتم را اطاعت نميكند مسند احمد، ج4، ص286 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج3، ص233 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص56 ـ مسند أبي يعلي، ج3، ص234 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص115 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص400 اگر اين قضيه در سال اول هجرت بود يا اگر در مكه اتفاق افتاده بود، ميگفتيم كه شايد صحابه، با جايگاه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زياد آشنا نبودند و موقعيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كاملا برايشان محرز نشده بود. ولي بعد از 22 سال تلاش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نزول تمام آيات قرآن ـ غير از آيه إبلاغ و آيه إكمال و آيه كلاله و آيه سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ و چند آيه ديگر ـ و شنيدن اين آيات: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه3ـ 4 وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا سوره أحزاب/آيه36 وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ سوره نساء/آيه14 با وجود تمام اينها: فردّوا عليه القول، فغضب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به خودش برميگردانند و به حرفش گوش نميدهند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم غضبناك ميشود. اينها واقعا درد است: و ما لي لا أغضب و أنا آمر بالأمر فلا أتبع چرا ناراحت نباشم؟ زيرا دستور ميدهم و كسي از دستوراتم تبعيت نميكند اين اوج مظلوميت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است كه بعد از 22 سال تلاش بگويد كسي از من تبعيت نميكند. اينها جلوي چشم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين برخورد كردند. آنوقت انتظار داريم كه اين صحابه، بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مطالب مربوط به أمر خلافت و امامت را بگويند سمعاً و طاعةً؟ در صحيح مسلم آمده است: إني أمرت الناس بأمر، فإذا هم يترددون مردم را دستور ميدهم، ولي آنها سخن مرا به خودم برميگردانند صحيح مسلم، ج4، ص34 معناي يتردّدون اين است: قال الحكم: كأنهم يترددون أحسب حكم ميگويد: گمان ميكنم كه صحابه در سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ترديد داشتند كه عمل كنند يا عمل نكنند صحيح مسلم، ج4، ص34 آيا اينجا جاي ترديد است؟ وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه3ـ 4 آيا با وجود اين آيات، جاي ترديد است؟ معلوم است كه در دوران بني أميه با أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بازي شده است. در صحيح بخاري هم اين كلمه نيامده است. ولي در مسند احمد آمده است: فردّوا عليه القول يعني ميخواهند براي محافظت از صحابه، تا جايي كه ميتوانند در حديث دستكاري كنند تا شئون صحابه را حفظ كنند. فأمرنا رسول الله صلي الله عليه و سلم أن يحل منا من لم يكن معه هدي، قال: فقلنا: حل ماذا؟ قال: الحل كله. فواقعنا النساء و تطيبنا بالطيب و لبسنا ثيابنا... صحيح مسلم، ج4، ص35 يعني وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود همه چيز بر شما حلال است، اول به سراغ زنانشان رفتند. در روايت ديگري از صحيح مسلم آمده است: فقال لنا رسول الله صلي الله عليه و سلم: من لم يكن معه هدي، فليحلل، قال: قلنا: أي الحل؟ قال: الحل كله، قال: فأتينا النساء و لبسنا الثياب و مسسنا الطيب صحيح مسلم، ج4، ص36 اينها تكههايي از تاريخ صحابه است كه واقعا آدم ميسوزد و قلبش كباب ميشود از مظلوميت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه بعد از 22 سال، هنوز فكر صحابه، مباحث مربوط به شهوات است. جالب اين است كه اينها در صحيحين آمده است.
* تلاش براي توجيه مخالفت صحابه اينها نميخواهند أمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را توجيه كنند، بلكه مخالفت صحابه را ميخواهند توجيه كنند. ميگويند دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، دستور واجبي نبود؛ بلكه رخصت بود. يعني هر كس ميخواهد، از إحرام خارج شود و هر كس ميخواهد، در إحرام بماند. اين روايت، بالاترين اهانت و جسارت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك أمر رخصتي داده است و ميگويد هر كس ميخواهد در إحرام بماند، بماند، ولي وقتي مردم از إحرام بيرون نيامدند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد! اين در حقيقت يك أمر غير عقلائي است. مثلا پدري به بچهاش بگويد: اگر خواستي، اين ميوه را بخور و اگر نخواستي، نخور. بچه هم ميوه را نخورد و پدرش عصباني بشود و با چوپ، فرزندش را بزند. آيا نميگويند عقل اين پدر، معيوب شده است؟ از طرفي، اختيار ميدهد، از طرفي هم ناراحت ميشود!
روايت اول: در صحيح بخاري آمده است: فقال: من لم يكن منكم معه هدي فأحب أن يجعلها عمرة فليفعل و من كان معه الهدي فلا، قالت: فالآخذ بها و التارك لها من أصحابه حضرت فرمود: هر كسي با خودش قرباني نياورده و دوست دارد حج خود را عمره قرار دهد، اين كار را انجام دهد و هر كس با خودش قرباني آورده است، نميتواند از عمره خارج شود و بايد حج خود را ادامه دهد. برخي اين كار را انجام دادند و برخي انجام ندادند صحيح البخاري، ج2، ص150
روايت دوم: در صحيح مسلم آمده است: من لم يكن معه منكم هدي فأحب أن يجعلها عمرة فليفعل و من كان معه هدي فلا، فمنهم الآخذ بها و التارك لهاممن لم يكن معه هدي صحيح مسلم، ج4، ص31
روايت سوم: در اين روايت، با همه توضيحاتي كه دارد، در آخرش دودمان بني أميه ساكت ننشستند و آمده است: فحللنا و سمعنا و أطعنا از إحرام خارج شديم و سخن رسول الله را شنيدم و از او اطاعت كرديم صحيح البخاري، ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج4، ص37 يعني اين حديثي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: و ما لي لا أغضب و أنا آمر بالأمر فلا أتبع چرا ناراحت نباشم؟ زيرا دستور ميدهم و كسي دستوراتم را اطاعت نميكند مسند احمد، ج4، ص286 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج3، ص233 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص56 ـ مسند أبي يعلي، ج3، ص234 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص115 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص400 همهاش كشك است و غضب رسول الله (صلي الله عليه و آله) هيچ است. سؤال اينجاست كه بر فر ض توانستيد غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را توجيه كنيد، با نفرين عايشه چه ميكنيد؟ عايشه به چه جرم و مجوزي ميگويد: فدخل علي و هو غضبان، فقلت: من أغضبك يا رسول الله؟ أدخله الله النار! صحيح مسلم، ج4، ص33 من أغضبك؟ أغضبه الله! مسند احمد، ج4، ص286 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج3، ص233 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص56 ـ مسند أبي يعلي، ج3، ص234 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص115 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص400 اگر واقعا اين حديث درست است: فحللنا و سمعنا و أطعنا از إحرام خارج شديم و سخن رسول الله را شنيدم و از او اطاعت كرديم صحيح البخاري، ج8، ص161 ـ صحيح مسلم، ج4، ص37 چرا بايد عايشه، صحابه را نفرين كند؟ اين شنيدن و اطاعت كردن از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، يا قبل از غضبناك شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است يا بعد از آن. اگر بعد از غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا سوره أحزاب/آيه57 پس مشخص است كه اين صحابه، مشمول اين آيه هستند و مستحق عذاب و دخول به آتش جهنم. مگر اينكه ثابت كنيد خداوند از تقصيرات اينها گذشته و لعن را از آنها برطرف كرده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم عذر اينها را پذيرفته است.
توجيه آقاي نووي آقاي نووي در توجيه اين روايات گفته است: قال العلماء: خيّرهم أولا: بين الفسخ و عدمه ملاطفة لهم و إيناسا بالعمرة في أشهر الحج، لأنهم كانوا يرونها من أفجر الفجور، ثم حتم عليهم بعد ذلك الفسخ و أمرهم به أمر عزيمة و ألزمهم إياه و كره ترددهم في قبول ذلك ثم قبلوه و فعلوه إلا من كان معه هدي و الله أعلم علماء در اين مورد گفتهاند: رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به خاطر لطف به صحابه و اينكه دوست داشت در ماه حج، عمره انجام شود، آنها را اولا: مخير كرد: ميان فسخ حج و تبديل آن به عمره و عدم فسخ حج؛ زيرا صحابه، عمره را در ماههاي حرام از أفجر الفجور ميدانستند. ثانيا: بعد از آن فسخ حج، بر آنها واجب حتمي كرد و أمرِ واجبي كرد تبديل كردن حج را به عمره و از قبول نكردن صحابه خوشش نيامد و صحابه هم قبول كردند و از إحرام خارج شدند و حج را به عمره تبديل كردند، مگر كساني كه با خود قرباني آورده بودند . . . شرح مسلم للنووي، ج8، ص150 اين توجيهات، زير سؤال بردن عملكرد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است.
توجيه آقاي قرطبي ظاهره التخيير، فلذلك كان منهم الآخذ و التارك، لكن لما ظهر منه صلى الله عليه و سلم العزم حين غضبه، قالوا : تحللنا و سمعنا و أطعنا و كان ترددهم لأنهم ما كانوا يرون العمرة في أشهر الحج جائزة و أنها من أفجر الفجور، فبين لهم النبي صلى الله عليه و سلم جواز ذلك اينكه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) أمر كرد صحابه از إحرام خارج شوند، ظاهرش تخيير ميان انتخاب إحرام عمره يا حج است، نه وجوب. بعضي از صحابه هم حرف حضرت را قبول كردند و به عمره تبديل كردند و برخي هم قبول نكردند. ولي وقتي از عصبانيت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فهميدند قصد حضرت از دستور، وجوب بوده، گفتند: از إحرام خارج شديم و گوش كرديم و اطاعت كرديم. اما اينكه صحابه مردّد بودند و سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را ردّ كردند، به اين دليل بود كه آنها عمره را در ماههاي حرام جائز نميدانستند و از أفجر الفجور ميدانستند و رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هم با اين دستورش جواز اين كار را روشن كرد عمدة القاري للعيني، ج9، ص194 اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناكْ نزد عايشه ميرود و عايشه نفرين ميكند، آيا معنايش مخالفت با اين روايات صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم نيست؟ اگر آنها از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اطاعت كردند، غضب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي چيست؟ نفرين عايشه براي چيست؟ حتي اگر بعد از غضب رسول الله (صلي الله عليه و آله) هم اطاعت كرده باشند، بايد اشاره ميكردند به برطرف شدن غضب رسول الله (صلي الله عليه و آله) و رجوع عايشه از نفرين خود. خلاصه: الظاهر أن هذه الروايات قد جعلت و وضعت بأيادي بني أمية لتنزيه الصحابة عن مخالفة الكتاب و السنة اين روايات، جعل و وضع شدهاند به دست دودمان بني أميه براي پاك كردن دامن صحابه از مخالف با قرآن و سنت
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||