* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 18 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 439 | |
متعه الحج: تلخيص بحثهاي گذشته (3) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: متعة الحج 12 ـ خلاصه مباحث 03 تاريخ: 18/12/88
بحث ما تلخيصي از بحثهاي گذشته بود. رسيديم به آنجا كه براي حفظ آبروي صحابه، مطالبي را در «متعة الحج» افزودهاند كه نتيجه آن، جز زير سؤال بردن عملكرد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، چيز ديگري نيست. ولي در كتب شيعه، روايات متعددي در اين زمينه وجود دارد و فقط يك روايت را از مرحوم كليني (ره) نقل كرديم كه مفصل در رابطه با حجة الوداع نقل كرده و در پايانش، خطبه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را در پايان كوه مروه نقل ميكند: . . . أقبل علي الناس بوجهه فحمد الله و أثني عليه ثم قال: إن هذا جبرئيل و أومأ بيده إلي خلفه، يأمرني أن آمر من لم يسق هديا أن يحل و لو إستقبلت من أمري ما إستدبرت لصنعت مثل ما أمرتكم و لكني سقت الهدي و لا ينبغي لسائق الهدي أن يحل حتي يبلغ الهدي محله; قال: فقال له رجل من القوم: لنخرجن حجاجا و رؤوسنا و شعورنا تقطر فقال: له رسول الله (صلي الله عليه و آله): أما إنك لن تؤمن بهذا أبدا ... سپس رو به مردم كرد و بعد از حمد و ثناي إلهي فرمود: اين جبرئيل است كه مرا أمر ميكند كه أمر كنم: كسي كه با خودش قرباني نياورده است، از إحرام خارج شود. اگر از اول ميدانستم آنچه را كه الآن براي من روشن شد، من هم قرباني نميآوردم و آنچه را كه به شما دستور دادم، همانطور هم عمل ميكردم. ولي من با خودم قرباني آوردهام و نميتوانم از إحرام خارج شوم و بايد بروم به قربانگاه و قرباني را قرباني كنم. مردي از ميان مردم گفت: آيا به طرف عرفات برويم در حاليكه از سر و موهايمان قطرات آب سرازير باشد؟! حضرت به اين مرد فرمود: تو تا أبد به مسئله عمره، ايمان نخواهي آورد ... الكافي للشيخ الكليني، ج4، ص245 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج11، ص213 ـ تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج5، ص455 در عوالي الئالي آمده است كه اين شخص، عمر بن خطاب بود: فقال له رجل من القوم، يعني عمر بن الخطاب : . . . عوالي اللئالي لإبن أبي جمهور الأحسائي، ج2، ص90 در جواهر الكلام هم آمده است كه او عمر بن خطاب است: فقال له رجل من القوم ـ و هو عمر ـ : . . . جواهر الكلام للشيخ الجواهري، ج18، ص3 تا اينجا محرز شد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بحث إخراج از إحرام را يك أمر لازم و يك أمر هميشگي معين كرده است. تعدادي از صحابه مخالفت كردند و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد و براي حفظ شئون صحابه، مطالبي را افزودند. با توجه به اين قضايا، بخش بعدي اين است كه خليفه دوم با همه اين مشخصات، بعد از رسيدن به خلافت، نهي ميكند از اخراج از إحرام. با تعبيري كه خودش داد و ميگويد: قد علمت أن النبي صلي الله عليه و سلم قد فعله و أصحابه و لكن كرهت أن يظلوا معرسين بهن في الأراك، ثم يروحون في الحج تقطر رؤسهم ميدانم كه نبي (صلي الله عليه و سلم) و صحابه، «متعة الحج» را انجام دادهاند، ولي كراهت دارم كه مردم با زنانشان همبستر شوند، سپس به حج بروند در حاليكه قطرات آب غسل از سرشان سرازير است صحيح مسلم، ج4، ص45 گمان ميكنم از اين روشنتر و واضحتر نداشته باشيم كه خليفه دوم، نه سنت و سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را عمل كرده است و نه سيره صحابه را. نميدانيم عمل به اين آيه كجا رفته است؟: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 اگر براي حقانيت أهل بيت (عليهم السلام) و بطلان اين آقايان، همين يك روايت را ملاك قرار بدهيم، كفايت ميكند. يكي از علماء أهل سنت سخن عمر بن خطاب را مؤدبانهتر از سخن ديگران ميداند: قال أحد المحشين علي صحيح مسلم في بيان و توضيح كلمة عمر «تقطر رؤوسهم»: و هذا التعبير أحسن من قول بعضهم: «تقطر مذاكيرنا المني» يكي از حاشيهزنان به صحيح مسلم، در مورد اين تعبير عمر ميگويد: اين تعبير عمر: «آب غسل از سرهايشان سرازير است» بهتر و مؤدبتر از آن تعبيري است كه بعضيها ميگويند: «از آلتهاي ما مني سرازير ميشود» أضواء علي الصحيحين للشيخ محمد صادق النجمي، ص399 آقاي سندي در حاشيه بر سنن نسائي ميگويد: يريد أن الأفضل للحاج أن يتفرق شعره و يتغير حاله حاشية السندي علي النسائي لإبن عبد الهادي، ج5، ص153 اينها توجيهاتي است كه اين آقايان دارند. خداوند ما را از تعصبات جاهلي حفظ كند. وقتي آدم ميبيند بزرگان و شخصيتها و استوانههاي علمي با آن اعتقادي كه دارند، توجيهاتي ميآورند كه به قدري ساده و بيمغز و بيربط است كه انسان حتي صدور اينچنين توجيهي را از يك شترچران بيابانهاي عربستان سعودي انتظار ندارد؛ چه رسد به شخصيتهايي مثل إبن حجر عسقلاني و نووي و سندي و غيره. ما قدر أهل بيت (عليهم السلام) را نميدانيم. در درياي نور غوطهور هستيم و قدر آب را نميدانيم. با اين عبارتي كه خليفه دوم ميگويد، وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك ميشود و ميگويد: أنا أتقاكم و أبركم و أصدقكم نميدانيم چرا متوجه اين آيات نميشوند: وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا سوره أحزاب/آيه36 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ سوره حجرات/آيه1 وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 واقعا خيلي عجيب است! اگر بگويند متعتان محللتان هم صحت نداشته باشد، نصّ صريح صحيح مسلم است: قد علمت أن النبي صلي الله عليه و سلم قد فعله و أصحابه و لكن كرهت صحيح مسلم، ج4، ص45 براي استدلالشان، قضيه أبو موسي اشعري را آوردهاند كه فتوا ميداد بر جواز «متعة الحج» و به او گفتند: رويدك بعض فتياك، فإنك لا تدري ما أحدث أمير المؤمنين في النسك بعدك، فقال: يا أيها الناس! من كنا أفتيناه فتيا فليتّئد، فإن أمير المؤمنين قادم عليكم، فبه فائتموا، قال: فقدم عمر رضي الله عنه، فذكرت ذلك له فقال: إن نأخذ بكتاب الله فإن كتاب الله يأمر بالتمام و إن نأخذ بسنة رسول الله صلي الله عليه و سلم فإن رسول الله صلي الله عليه و سلم لم يحل حتي بلغ الهدي محله مراقب فتواهاي خودت باش. خبر نداري كه خليفه، چه كارهايي جديدي در مسائل حج انجام داده است. وقتي أبو موسي اين موضوع را شنيد، به مردم گفت: اي مردم! هر فتوايي كه ما داديم، دست نگهداريد، الآن خليفه دوم ميآيد و در اعمال حج، به او اقتداء كنيد. عمر آمد و گفت: اگر كتاب خدا را ملاك قرار بدهيم، كتاب خدا ميفرمايد حج را تمام كنيد و اگر سنت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را ملاك قرار بدهيم، ايشان از إحرام خارج نشده است تا اينكه در روز عيد قربان، قرباني كشت و از إحرام خارج شد صحيح مسلم، ج4، ص44، حديث2846 ـ صحيح بخاري، ج2، ص188 ـ مسند احمد، ج4، ص396 قرآن ميفرمايد: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ سوره بقره/آيه196 من فراموش كردم ببينم كه شارحين، درباره: فإن كتاب الله يأمر بالتمام چه گفتهاند؟ آيا اين جمله ميخواهد بگويد كتاب خدا دستور ميدهد حج و عمره را كامل كنيد؟ معنايش چيست؟ يعني: در مراسم حج، هم عمره خود را انجام بدهيد و هم حجتان را. ولي من ـ عمر ـ دوست ندارم كه شما اينچنين كاري بكنيد و ميخواهم بر خلاف كتاب خدا دستور بدهم؟ آيا منظورش اين است. يا مرادش اين است: قرآن دستور ميدهد حج و عمره را مستقلا انجام بدهيد. لذا من هم مطابق قرآن دستور ميدهم. يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوجه نبوده است و خلاف قرآن دستور داده است؟ يعني ميخواهد بگويد: قرآن ميگويد: اين دو را با هم انجام بدهيد و من خلاف قرآن ميگويم. يا قرآن ميگويد: مستقلا انجام بدهيد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خلاف قرآن گفته است. اگر هر دو طرف را معنا كنيد، باز هم مشكل پيش ميآيد و در بنبست قرار ميگيرند. در مورد اين قسمت: و إن نأخذ بسنة رسول الله صلي الله عليه و سلم فإن رسول الله صلي الله عليه و سلم لم يحل حتي بلغ الهدي محله اگر ملاك فقط بيرون آمدن از إحرام است، رواياتي كه قبلا از عمر بود، خلاف اين بود. بحث از بيرون آمدن از إحرام نيست. بحث بر اين است كه در جايي ميگويد: من دوست ندارم شما عمره خود را در ذي الحجه انجام بدهيد. حج را الآن انجام بدهيد و بعدا بياييد عمره را انجام بدهيد تا مردم مكه به نان و نوايي برسند. اين نقض ميكند عبارتي را كه از خليفه دوم نقل ميكنند: مردم مكه، نياز به آذوقه و روزي دارند. شما اگر يك دفعه به مكه بياييد، اينها به نان و نوا نميرسند. مضافا كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) أمر كرد از إحرام خارج شود و غضب كرد در برابر عصيان صحابه و خود حضرت فرمود: اگر قبلا ميدانستم كه قضيه اينچنين است، با خودم قرباني نميآوردم. از اين بالاتر، همين عبارت ايشان با روايت قبلي كه ميگويد: قد علمت أن النبي صلي الله عليه و سلم قد فعله و أصحابه و لكن كرهت صحيح مسلم، ج4، ص45 در تضاد است. صحيح مسلم در اين مورد چه جوابي ميدهد؟ آقايان ديگر هم بايد جواب بدهند. اينها بازيچه قرار دادن شريعت است. اگر دوست نداري، همان اول بگو: متعتان محللتان و أنا أحرمهما بگو: من ولايت تشريعي دارم و خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستم. ديگر چرا پايين و بالا ميكنيد و به ميخ و نعل ميزنيد؟ يا صراحتا بگو: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اجتهاد كرده و اجتهاد ايشان اين بود، من هم مجتهد هستم و اجتهاد ميكنم و اجتهاد من اين است. اين را علنا براي مردم بگوييد. مضافا كه تمام مفسرين، اين آيه را: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ در برابر و مقابل كساني قرار ميدهند كه در محصور قرار ميگيرند و نميتوانند حج را به اتمام برسانند. مانند قضيه حديبيه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نتوانست حج را به اتمام برساند و نگذاشتند وارد مكه شود و مانعي پيش آوردند. يعني اگر مانعي پيش نيامد: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ و تا آخر ادامه بدهيد. در روايت ديگر آمده است: فلما قام عمر قال: إن الله كان يحل لرسوله ما شاء بما شاء و إن القرآن قد نزل منازله، فأتموا الحج و العمرة لله، كما أمركم الله و ابتّوا نكاح هذه النساء، فلن أوتي برجل نكح إمرأة إلي أجل إلا رجمته بالحجارة عمر گفت: خداوند هر چه را كه بخواهد براي رسولش حلال ميكند. قرآن طبق آنچه كه نازل شده، تمام مراتبش مورد توجه بوده است . . . صحيح مسلم، ج4، ص38، حديث2836 خدا ميداند كه وقتي انسان اين روايات را ميخواند، قلبش به درد ميآيد. اين گفته عمر، ارتباطي به قضيه ندارد. پس خداوند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را براي چه فرستاده است؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فردي ويژه بود كه خداوند براي پيامبر خودش، هر چه را دوست دارد حلال كند و هر چه را دوست ندارد حرام كند؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عبده و رسوله است. مطيع دستورات خداوند است. اگر خداوند تشريع كرده است، اولين كسي كه بايد به شريعت عمل كند و مقيّد باشد، خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. اين آيه: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 100٪ با اين عبارت خليفه دوم منافات دارد. اما در رابطه با اين جمله خليفه دوم: إن القرآن قد نزل منازله اگر ضمير منازله به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برگردد، جسارت ديگري به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. يعني قرآن هم دلبخواه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نازل شده است. در رابطه با اين جمله: و ابتّوا نكاح هذه النساء قاطعانه ميگويد كه شما بايد از نكاح و نزديكي با زنان دست برداريد. يعني: طلّق إمرأته قطعا و قاطعا و مصرّا در ادامه هم ميگويد: فلن أوتي برجل نكح إمرأة إلي أجل إلا رجمته بالحجارة هر كس با زني نكاح كند، او را رجم ميكنم اين هم در رابطه با «متعة النساء» است و خلاف قرآن است كه ميفرمايد: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً سوره نساء/آيه24 برداشت من از روايت اين است كه ميخواهد «متعة الحج» را تحريم كند. يعني شما «متعة الحج» را تمام كنيد و حق نداريد از إحرام خارج شويد و با همسرانتان نزديكي كنيد. كسي هم حق ندارد زني را عقد موقت كند. اين هم عبارت أُخراي اين روايت است: متعتان محللتان و أنا أحرمهما خداوند به ما و برادران أهل سنت توفيق بدهد تا با بينش وارد شريعت بشويم. يعني اعتقادات خودمان را بر شريعت تحميل نكنيم و آزادانه و خالص و بدون هيچ رنگي ـ شيعي و سني ـ كنار قرآن بياييم و رنگ قرآن بگيريم: صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً سوره بقره/آيه138 بدون هيچ رنگي، بياييم پاي صحبت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بنشينيم و رنگ سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بگيريم. نه اينكه اول خودمان را رنگي كنيم و بعد ببينيم رنگ ما را رنگ قرآن در تضاد است و شروع كنيم به توجيه كردن قرآن. اگر رنگ من قرمز است و رنگ قرآن آبي است، نگوييم چيزهايي را در اينجا قاطي كردهاند كه آبي شده، وگرنه قرآن هم بايد قرمز ميشد. عمر بن خطاب ميگويد: لا تمتعوا في هذه الأيام، فإني لو رخصت في المتعة لهم، لعرسوا بهن في الأراك، ثم راحوا بهن حجاجا حق نداريد در ايام حج با زنانتان نزديكي كنيد. اگر متعه را اجازه بدهم، اينها با زنانشان همبستر ميشوند و سپس به همراه زنانشان عازم عرفات ميشوند تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص816 اينها بحثي بود كه آقايان آوردهاند كه خليفه دوم با صراحت و با توجيهاتي كه انجام ميدهد، به اين شكل اين مسائل را انجام داد. اينها واقعا مصيبت است و بازي كردن با شريعت است. سپس رواياتي را آورديم كه رسول الله (صلي الله عليه و آله) ميان حج و عمره جمع كرده است: أن نبي الله صلى الله عليه و سلم قد جمع بين حج و عمرة، ثم لم ينزل فيها كتاب الله و لم ينه عنها نبي الله صلى الله عليه و سلم، قال رجل فيها برأيه ما شاء رسول الله (صلى الله عليه و سلم) حج و عمره را با هم انجام داد و آيه قرآن هم آن را نسخ نكرد و رسول الله (صلى الله عليه و سلم) هم آن را نهي نكرد و آن مرد ـ عمر بن خطاب ـ به رأي خودش، حرفي را زد صحيح مسلم، ج4، ص48 تمام بحث ما در «متعة الحج» به پايان رسيد. به حول و قوه إلهي، إن شاء الله بحث بعدي در رابطه با نماز تراويح است كه يكي از مسائل اساسي و اختلافي ميان شيعه و سني و كل أهل سنت است.
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||