* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 21 آبان 1386 تعداد بازديد: 460 
اذان از ديدگاه فريقين: نقد روايات اهل سنت در کيفيت تشريع اذان (1)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

 

21/08/86

نقد روايات اهل سنت در کيفيت تشريع اذان

حال مي‌خواهيم احاديث اهل سنت را نقد کنيم. توجه داشته باشيد که در نقد و يا تقويت احاديث يک ظابطه کلي داريم و آن اين که اگر بخواهيم روايتي را تضعيف و يا تقويت کنيم، اول مي‌رويم سراغ سند که ببنيم آيا از نظر سند مشکلي دارد يا ندارد؟ اگر چنانچه مشکلي داشت، ادله اشکالات سند را مطرح مي‌کنيم و آن را کنار مي‌گذاريم. معمولاً رواياتي که فاقد سند صحيح است ديگر نوبت به نقد دلالي آن نمي‌رسد؛ ولي اگر روايت صحيح السند بود، يا روايت در حد مستفيض بود(يعني حد اقل سه روايت) به تعبير اهل سنت (يقوي بعضها بعضاً) و به تعبير شيعه، روايات مستفيض غني عن البحث في السند ولذا مي‌رويم سراغ نقد دلالي.

لذا ما تعدادي از روايات اهل سنت را نقل کرديم، از سنن أبي داود، سنن ابن ماجه، صحيح ترمذي که عمدتاً از صحاح سته اينها بود.

پس اول مي‌رويم سراغ اين که آيا روايت از نظر سند از ديدگاه اهل سنت (نه از ديدگاه شيعه) اشکالي دارد يا ندارد؟ اگر چنانچه در کتاب‌هاي شيعه هزار نوع تضعيف آمده باشد، به درد اقامه حجت نمي‌خورد و لذا مي‌رويم سراغ کتب رجالي معتبر اهل سنت.

توضيحاتي پيرامون کتاب‌هاي رجالي شيعه

اهل سنت در علم رجال از ما خيلي جلوتر هستند. اگر آنها در علم رجال هيچ کاري نکنند و ما دويست سال کار کنيم، به موقعيت فعلي آنها هم شايد نرسيم و علتش هم اين بود که حکومت‌ها در گذشته با اهل سنت بود و امکانات زيادي براي آنها وجود داشت و وسائل تحقيق برايشان فراهم بود. ولذا هم در حوزه رجال و هم در حوزه حديث خيلي گسترده‌تر از شيعه کار کردند به خلاف فقه که شيعه به مراتب جلوتر از اهل سنت بوده است. ولذا روي اين جهت در طول تاريخ تا قرن هشتم مجموع کتاب‌هاي رجالي شيعه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي‌کند. قديمي‌ترين کتاب رجالي شيعه، رجال برقي متوفاي 274هـ است. بعد رجال کشي است که معاصر کليني است. حتي سال وفات کشي را نمي‌دانيم. اساسي‌ترين کتاب رجالي شيعه، رجال کشي است، ما نمي‌دانيم ايشان کي به دنيا آمده و کي از دنيا رفته است. فقط مي‌نويسم: «کان معاصراً للکليني.» بعد از آن رجال نجاشي و رجال شيخ است. اين چهار کتاب رجالي شيعه است از زمان معصومين عليهم السلام تا قرن هشتم هجري.

رجال برقي که حدود سي چهل صفحه بيشتر نيست. فقط اسماء صحابه را آورده است بدون اين که بگويد که اين شخص ثقة است يا ثقة نيست. نزديک پانصد نفر از اصحاب ائمه را آورده است. قرن هشتم، قرن شکوفايي علم هم براي شيعه و هم براي اهل سنت است. يعني اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم، چه مسائلي بوده است که بزرگان شيعه و اهل سنت در حوزه‌هاي مختلف، يک گسترش عجيب و غريبي ايجاد شد. مثلاً‌ در شيعه مرحوم محقق صاحب معتبر، صاحب شرايع ظهور کردند. الآن ما از زمان محقق که متوفاي 676 هـ است، نزديک هشت‌صد سال است که حوزه‌هاي ما کنار سفره محقق نشسته‌اند. چون اصل بساط حوزه‌هاي علميه ما بر محور جواهر دور مي‌زند و جواهر هم شرح شرايع است. هيچ حوزه فقهي شيعه نيست، يک فقيهي درس خارج بگويد؛ اما اشاره به نظر صاحب جواهر نداشته باشد. يعني کتاب جواهر اسّ اساس فقه شيعه است و جواهر هم شرح شرايع است.

و همچنين شاگرد بزرگوارش علامه حلي که متجاوز از هفتاد کتاب دارد در مسائل کلامي، در مسائل رجالي و... و بعد آقازاده بزرگوار ايشان فخر المحققين، محقق کرکي صاحب کتاب جامع المقاصد و.. همه مال قرن هفتم و هشتم هجري هستند.

از آن طرف هم ابن تيميه که در قرن هشتم هـ است. ذهبي که فقط يک کتاب رجالي او سير اعلام النبلاء در 25 جلد و کتاب ديگر رجالش تاريخ الاسلام در 53 جلد است. مزي مال قرن هفتم هجري است که 35 جلد کتاب رجال دارد که الآن رجال اهل سنت بر محور اين کتاب دور مي‌زند. ابن کثير هم مال قرن هشتم هـ است. آنها هر چه دارند و به رخ ما مي‌کشند، مال قرن هفتم و هشتم است. از اين طرف هم اگر علامه حلي را از شيعيان حذف کنيد، شيعه ماند و حوزش که حد واسط ميان متقدمين و متأخرين است.

در اين دو قرن دو تا کتاب رجال نوشته شده است: يکي خلاصة الأقوال في علم الرجال، از علامه حلي که حدود دويست صفحه است و آمده از آن چهار کتاب قبلي خلاصه برداري کرده و برايش فهرست نوشته است و در حقيقت دفتر يادداشت مرحوم علامه حلي بوده است. البته در کنارش نظرات خودش را هم آورده است. بعد از ايشان هم ابن داود است که ايشان هم تلخيصي از کتب اربعه رجالي داشته‌ است. اين دو تا بزرگوار در يک زمان کتاب نوشته‌اند، هر دو، يک موضوع يک خط و خطوط و هر دو هم از يکديگر خبر نداشتند. کتاب آمد بيرون، ديدند که علامه همان را نوشته است که ابن داود نوشته و ابن داود هم همان را نوشته که علامه نوشته است. و لذا اين دو کتاب حدود هفتاد هشتاد درصد از نظر کيفيت، موضوع بندي و... يکي هستند با يک تفاوت‌هاي خيلي کمي.

دوباره علم رجال شيعه حالت رکود و افول خودش را پيدا مي‌کند تا برسد به قرن دهم هجري. در اين قرن اولين کتاب رجالي را مرحوم قهبائي مي‌نويسد به نام مجمع الرجال که آن هم در حقيقت کتاب رجال نيست؛ بلکه اقوال کتب اربعه را يک مقدار مبسوط‌تر از علامه حلي آورده و دسته بندي کرده است. اگر مثلاً کشّي در باره يک راوي در بيست جاي کتابش مطلب دارد، آنها را در يک جا جمع کرده است. مرحوم کشي رجالش بر محور طبقات است؛ يعني اصحاب نبي مکرم، امير المؤمنين و... تا برسد به آخر. اگر مثلاً مي‌خواهيد در باره هشام بن حکم مطالعه کنيد، بايد از اول کتاب تا آخر مطالعه کنيد تا بفهميد در باره ايشان چه سخناني گفته است.

بعد مرحوم استرآبادي اولين کتاب علمي رجالي شيعه را نوشت به نام منهج المقال في علم الرجال. يعني مباحث رجالي را با نگاه فقاهت بحث و بررسي کرده است. بعد مرحوم علامه وحيد بهبهاني ـ ملقب به استاد الکل ـ مي‌آيد و تعليقه‌اي بر او مي‌زند. بعد مرحوم علي ياري کتابي دارد به نام بهجة الآمال في علم الرجال، ابو علي حائري منتهي المقال دارد، يا مرحوم سيد تفرشي نقد الرجال دارد؛ ولي همه اينها خيلي نوآوري ندارند. مرحوم سيد استرآبادي آمد و زد به هدف و خوب هم زد. الآن که از زمان مرحوم استرآبادي نزديک سيصد سال مي‌گذرد، حرف‌هاي سيد استرآبادي نو است. تا زمان مرحوم مامقاني رضوان الله تعالي عليه، متوفاي 1351 هـ که کتاب تنقيح المقال را نوشت و تحول ديگري در دنياي علم رجال ايجاد کرد. مرحوم تستري صاحب قاموس الرجال آمد و حرف‌هاي آقاي مامقاني را پنبه کرد و بعد آقاي خويي آخر عمر يک کتاب رجالي نوشت به نام معجم رجال الحديث. قاموس الرجال در حقيقت تعليقه و انتقادي است؛ آن هم انتقاد خيلي تند و کوبنده بر نظريه مرحوم مامقاني. آقاي خويي هم  بين اينها تعديل ايجاد کرد. آقاي خويي مردي اصولي و فقيهي تمام عيار بود و رجال را ايشان در اواخر عمرشان نوشتند. با اين که کتاب ايشان کامل‌ترين و جامع‌ترين کتاب رجالي شيعه است؛ ولي مملو از اشتباه و اغلاط است. علتش هم اين است که آقاي خويي در رجال به آن اندازه که در فقه و اصول مسلط بود، مسلط نبود. و روي عللي لُجنه‌اي درست کردند و خود ايشان هم تقريباً نظارتي داشتند نه نظارت کامل. اين کتاب معجم الرجال آمد بيرون، با اين که کامل‌ترين و جامع‌ترين کتاب رجالي شيعه است؛ يعني آبرو براي شيعه است؛ ولي با اين حال نه آقاي خويي مرد رجال بود و نه کتاب رجالي ايشان کتاب رجالي است. و با همه نقايصش حرف اول را در علم رجال مي‌زند.

ما در حوزه رجال شيعه، دو کتاب از ضرورياتي است که طلبه بايد داشته باشد: يکي معجم الرجال آقاي خويي، و يکي تنقيح المقال آقاي مامقاني. اين دو کتاب به معجزه بيشتر شبيه است. مرحوم مامقاني اين کتاب را در سه سال نوشته است. بنده با بيست و پنج سال سابقه رجالي بخواهم اين کتاب را مطالعه کنم،‌ در سه سال نمي‌توانم تمام کنم. حتي آقا زاده ايشان نقل مي‌کرد که پدرم وقتي اين کتاب را مي‌نوشت، فقط براي نماز واجب؛ آن‌ هم بدون تعقيبات و دو سه ساعتي هم که استراحت مي‌کردند، حتي فرصت براي غذا خوردن نداشت. مادرم ديد که پدرم دارد تحليل مي‌رود و حاضر نيست بيايد کنار سفره بنشيند، لقمه درست مي‌کرد و در لابلاي اين کتاب‌ها مي‌گذاشت. پدرم وقتي کتاب را ورق مي‌زد، مي‌ديد که اين جا يک لقمه هست، آن را بر مي‌داشت و مي‌خورد. اول ما ديديم که اين کتاب‌هاي پدر ما اکثراً روغني است. براي ما معما بود،‌ بعد فهميديم که علت روغني بودن اين کتاب‌ها لقمه‌هاي است که مادرم داخل آنها گذاشته است. اين مرد که متوفاي 1351 هـ است، آمد کل اقوال رجاليين شيعه را از زمان معصومين گرفته تا زمان خودش جمع آوري کرد. حتي اگر رجالي از پريدن کلاغ استفاده کرده وثاقت يک شخص را، اين را هم ذکر کرده است؛ يعني در حقيقت يک دائرة المعارف رجالي شيعه است.

مرحوم آقاي مامقاني در کارهاي رجالي خيلي متساهل بوده‌اند و نود و نه در صد همتشان را گذاشته‌اند تا راوي را توثيق کنند. ادله‌اي که براي وثاقت يک راوي مي‌آورد، بعضاً اوهن من بيت العنکبوت است. به قدري ضعيف است به قدري بي رنگ است که آدم تعجب مي‌کند که يک فقيه مثلي مرحوم مامقاني براي وثاقت يک راوي از اين طور ادله استفاده کند؛ ولي من از اين ديد نگاه نمي‌کنم، از اين ديد که تمام ما يمکن أن يقال في حق راوي را آورده است. خودت بايد صاحب نظر باشي و ببيني که از اين ادله مرحوم مامقاني مي‌شود وثاقت را اثبات کرد يا نه. آقاي خويي با اين همه تلاشي که کرده است، فقط نظر آن چهار بزرگوار اوليه را آورده است. برقي، کشي، شيخ طوسي و نجاشي. بعضي از موارد نظر مرحوم علامه را آورده است و تاخته است. آن‌جايي که مي‌خواهد بکوبد، نظر ايشان را مطرح مي‌کند.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما