* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 26 آبان 1386 | تعداد بازديد: 323 | |
اذان از ديدگاه فريقين: نقد روايات اهل سنت در کيفيت تشريع اذان (4) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
26/08/86 گذشته از اينها، گيريم که روايات اذان همگي صحيحه ميبودند، هم در روايات شيعه و هم در روايات اهل سنت اما از نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است: اگر روايتي از ما به شما رسيد، آن را به قرآن عرضه کنيد اگر با قرآن مخالفت داشت، آن را به ديوار بزنيد. البته عبارت «فاضربوه علي الجدار» در روايات اهل سنت وجود ندارد؛ ولي تعبير «ما خالف القرآن فدعوه» وجود دارد.
اساس تشريع، نزد اهل سنت صحابه هستند اساس تشريع نزد اهل سنت، اقوال صحابه است؛ ولو مخالف قرآن باشد؛ مثلاً « نحن معاشر الأنبياء لا نورث» مخالف نص صريح قرآن است. «وَوَرِثَ سُلَيمَانُ دَاوُودَ» و «وَزَکرِيا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيرُ الْوَارِثِينَ» و «يرِثُنِي وَيرِثُ مِنْ آَلِ يعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيا» و همچنين قانون کلي قرآن « لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيينِ» ؛ ولي چون اساس تشريع نزد اهل سنت اقوال صحابه است، اين روايت أبو بکر را دليل آوردند بر محروميت حضرت صديقه طاهره و اهل بيت گراميش از فدک. اين خودش يکي از دردهاي بيدرماني است که بايد روي آن کار کرد. آن چه براي ما حجت است و سنديت دارد، قرآن است و سنت قطعي و مطابق با قرآن.
تضاد روايات تشريع اذان نزد اهل سنت با نصوص قرآني رواياتي که از مصادر اهل سنت در تشريع اذان ذکر ، از چند جهت اشکال اساسي دارند و با منطق قرآن در تضاد هستند. اولاً: در قرآن صراحت دارد که نبي مکرم در تمام امور تشريع تابع وحي الهي است. سوره اعراف، آيه 203: قُُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يوحَى إِلَي مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ. بگو: من پيرو چيزى هستم که از پروردگارم به من وحى مىشود. و اين حجتهايى است از جانب پروردگارتان و رهنمود و رحمت است براى مردمى که ايمان مىآورند. سوره اعراف(7)، آيه 9. با کلمه «انما» حصر شده است. در سوره يونس آيه 15 ميفرمايد: قُلْ مَا يکونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيتُ رَبِّي عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ. بگو: مرا نرسد که آن را از سوى خود دگرگون کنم. هر چه به من وحى مىشود پيرو همان هستم. مىترسم که اگر به پروردگارم عاصى شوم به عذاب آن روز بزرگ گرفتار آيم. سوره يونس (10)، آيه 15. باز هم در اين جا از واژه حصر استفاده شده است. در سوره احقاف، آيه 9 ميفرمايد: قُلْ مَا کنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يفْعَلُ بِي وَلَا بِکمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ. بگو: من از ميان ديگر پيامبران بدعتى تازه نيستم و نمىدانم که بر من، يا بر شما چه خواهد رفت. من از چيزى جز آنچه به من وحى مىشود، پيروى نمىکنم و من جز بيمدهندهاى آشکار نيستم. سوره احقاف (46)، آيه 9. و آيات مشابه آن که نشان ميدهد در تمام مسائل تشريع، نبي مکرم تابع وحي است. روايات تشريع اذان که عبد الله بن زيد، عمر و... خواب ميبينند، و خواب آنها ملاک تشريع قرار ميگيرد، صراحتاً مخالفت با اين آيات است. ثانياً: آيه شريفه: مَا ضَلَّ صَاحِبُکمْ وَمَا غَوَى. وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى. قسم به آن ستاره چون پنهان شد، که يار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است. و سخن از روى هوى نمىگويد. نيست اين سخن جز آنچه بدو وحى مىشود. سوره نجم (53)، آيه2-4. در اين آيه عزيزان توجه کنند. بعضيها تصور ميکنند که مراد از «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى» فقط شامل آيات قرآني است. اين درست نيست. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى» يعني اين که هر آنچه من نطق ميکنم، همه وحي من الله است. ان الجبرئيل ينزل الي بالسنة کما ينزل الي بالکتاب. چه در قرآن و چه در سنت. شوخي هم همينطوري است حاکم نيشابوري با سند صحيح نقل ميکند از نبي مکرم که فرمود: عن عمرو بن شعيب أن شعيبا حدثه ومجاهدا أن عبد الله بن عمرو حدثهم أنه قال يا رسول الله أکتب ما أسمع منک قال نعم قلت عند الغضب وعند الرضا قال نعم إنه لا ينبغي لي أن أقول إلا حقا از عمرو بن شعيب روايت شده که شعيب و مجاهد روايت کردند که عبد الله بن عمرو براي آنها روايت نمود که به رسول خدا صلّي الله عليه وآله عرض کرد يا رسول الله! آنچه از شما ميشنوم را مينويسم. حضرت فرمود: بنويس. عرض کردم: حتي آنچه به هنگام غضب و خشنودي شما مينويسم؟ فرمود: از من هيچ چيز به جز حق صادر نميشود. المستدرک على الصحيحين، ج 1، ص 187، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري، الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده قال قلت يا رسول الله أتأذن لي فأکتب ما أسمع منک قال نعم قلت في الرضاء والغضب قال نعم فإنه لا ينبغي أن أقول عند الرضاء والغضب إلا حقا صحيح الإسناد ولم يخرجاه از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت شده که گفت: به رسول خدا صلّي الله عليه وآله عرض کردم: يا رسول الله! آيا به من اجازه ميدهيد تا آنچه از شما ميشنوم را بنويسم؟ حضرت فرمود: بنويس. عرض کردم: حتي آنچه به هنگام غضب و خشنودي شما مينويسم؟ فرمود: از من هيچ چيز به جز حق صادر نميشود. اين حديثي است با سند صحيح اما مسلم و بخاري آن را روايت نکردهاند. المستدرک على الصحيحين، ج 3، ص 606، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري، الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا.
تمام آنچه از پيامبر صادر ميشود وحي الهي است اما اين که «ان هو الا وحي يوحي» فقط شامل قرآن ميشود يا شامل قرآن و سنت هم ميشود، از ديدگاه شيعه مشکلي نداريم. ما روايات متعدد داريم که آن چه از زبان نبي مکرم بيرون ميآيد، جز وحي نيست. از ديدگاه اهل سنت، من چند مورد را ذکر ميکنم. شوکاني از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است و حتي وهابيها نيز شوکاني را قبول دارند، ميگويد: (وما ينطق عن الهوى) أي ما يصدر نطقه عن الهوى لا بالقرآن ولا بغيره پيامبر از روي هوا سخني نميگويد. از روي خواهشهاي نفساني سخن نميگويد؛ چه قرآن باشد و چه هر چيز ديگر. فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 5، ص 105، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوکاني، الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفکر – بيروت. اين سخن شامل شوخيهاي پيامبر اکرم نيز ميشود. وفيها أيضا دلالة على أن السنة کالوحي المنزل في العمل اين سخن همچنين بر اين نکته دلالت دارد که سنت در عمل مانند وحي منزل است. تفسير القرطبي الجامع لأحکام القرآن، ج 17 ص 85 اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب - القاهرة يعني، دلالت ميکند که سنت دوشادوش قرآن است؛ يعني همان طوري که دستورات قرآن لازم الإجراء هست، دستورات سنتي پيامبر هم لازم الإجراء است. ابو بکر جزائري که باز از بزرگان اهل سنت است، در تفسير ايسر التفاسير ميگويد: وما ينطق بالقرآن وغيره مما يقوله ويدعو إليه عن هوى نفسه کما قد يقع من غيره من البشر إن هو إلا وحى يوحى أي ما هو أي الذي ينطق به ويدعو إليه ويعمله إلا وحي يوحى إليه. در کلمات قرآني و غير آن از روي هواي نفس سخن نميگويد و کسي را به چيزي دعوت نميکند چيزي که گاهي از افرادي غير او سر ميزند. هر آنچه او ميگويد وحى است به اين معني که هر آنچه او ميگويد و به آن دعوت ميکند و ميآموزد وحي است که به او نازل ميشود. ايسر التفاسير، ج 5، ص 1837. محمد علي صابوني از وهابيون معاصر و از اساتيد دانشگاه ام القراي مکه است و کتاب هم زياد نوشته است. و شخصيت برجسته و وهابي معتدل است نه يک وهابي تند رو. چند جلد کتاب در باره تجزيه و ترکيب قرآن دارد که يکي از بهترين تجزيه و ترکيبهاي قرآن است. يعني کلمه به کلمه آيات و حروف را تجزيه و ترکيب کرده است. ايشان کتابي دارد به نام صفوة التفاسير که در غالب کتابخانهها هست. با اين که ايشان از معاصرين است، روي دست بسياري از تفاسير اهل سنت زد. ايشان در جلد 3، صفحه 235 ميگويد: ما ينطق عن الهوي اي لا يتکلم عن هوي نفسي ورأي شخصي ان هو الا وحي يوحي اي لا يتکلم الا عن وحي من الله عزوجل. ما ينطق عن الهوي يعني: از روي هوي و هوس و رأي شخصي سخني نميگويد. ان هو الا وحي يوحي يعني: سخني نميگويد مگر از روي وحي الهي. ايسر التفاسير، ج 3، ص 235. هيچ سخني نميگويد از هواي نفس و رأي شخصي خودش. آنچه از زبان حضرت به عنوان تکلم بيرون ميآيد؛ يعني مطلق تکلم؛ چه تکلم قرآني و چه تکلم سنتي، چه شوخي و چه جد، بر محور وحي است. نطقي که پيامبر ميکند، چه قرآني و چه غير قرآني، چه بگويد و چه دعا کند، از روي هواي نفس نيست ما معمولا از اين آيه در بحث حديث دوات و قلم استفاده ميکنيم که وقتي حضرت فرمود: ائْتُونِي بِکتَابٍ أَکتُبْ لَکمْ کتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا براي من کاغذي بياوريد تا برايتان نوشتهاي بنويسم که هرگز گمراه نشويد. صحيح البخاري، الجامع الصحيح المختصر، ج 3، ص 1111، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا عمر گفت: قال عُمَرُ إِنَّ النبي صلى الله عليه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ عمر گفت: درد بر پبامبر غلبه نموده است که اين گونه سخن ميگويد. صحيح البخاري، ج 1، ص 54، الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا. اينجا خيليها ميگويند که اين سخن پيامبر يک رأي و اجتهاد شخصي بوده است، پيامبر مجتهد بود، عمر هم مجتهد، در حقيقت تضارب آراء دو مجتهد است. همان طوري که مجتهدان ديگر با هم اختلاف دارند. شما کتاب فتح الباري را ببينيد، تمام اقوال و آراء بزرگان اهل سنت را در اين زمينه مفصل آورده است. جلد 8 فتح الباري، صفحه 101 حدود 12 نظر براي توجيه عمل عمر بن الخطاب آورده. ابن حجر عسقلاني تعبير قشنگي دارد. بعضي از اين موارد از عنايت اهل بيت عليهم السلام است که خداي عالم کلمه حق را بر زبان آنها جاري ميکند. ايشان ميگويد: ووقوع ذلک من النبي صلى الله عليه وسلم مستحيل لأنه معصوم في صحته ومرضه لقوله تعالى وما ينطق عن الهوى ولقوله صلى الله عليه وسلم إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا پيامبر معصوم بود، اين سخني که عمر گفت آن حضرت هذيان ميگويد، اين طوري نيست، پيامبر در حالت مريضي هم سخن بگويد، باز براي ما حجت است. فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 8، ص 133، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة:852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب. خود عيني که باز هم يکي از شارحين صحيح بخاري و يک مقداري منصفتر از ابن حجر است و صحيح بخاري را قشنگ شرح کرده است؛ يعني براي مبتدي اين کتاب خيلي بهتر از فتح الباري است. ايشان هم همان حديث قلم و کاغذ را ميآورد و ميگويد: ولم يکن ، يقول في الغضب والرضا إلاَّ حقّاً ، قال الله تعالى : (وما ينطق عن الهوى) پيامبر چه در حالت غضب و چه در حالت خوشحالي جز حق سخني نميگويد. عمدة القاري ج 24 ص 81 عمدة القاري شرح صحيح البخاري، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني، الوفاة: 855هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت باز در جاي ديگر ميگويد: قلت نسبة مثل هذا إلى النبي لا يجوز لأن وقوع مثل هذا الفعل عنه مستحيل لأنه معصوم في کل حالة في صحته ومرضه لقوله تعالى «وما ينطق عن الهوى» ولقوله: إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا نسبت دادن چنين سخني به پيامبر جايز نميياشد چون وقوع چنين چيزي از آن حضرت محال ميباشد براي اين که او در حالتي چه در مريضي و چه در سلامتي معصوم است. و اين به خاطر سخن خداوند است که ميفرمايد: و ما ينطق عن الهوي و به خاطر فرموده خود آن حضرت که فرمود: من در خوشنودي و غضب سخني جز حق نميگويم. عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 18، ص 62، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت اين آيه شريفه «وما ينطق عن الهوى» نشان ميدهد که تمام جملات پيامبر نشأت گرفته از وحي است و روايات اذان که ميگويند عمر خواب ديد دلالت ميکند که ينطق الي رؤيا الصحابة دون الوحي. يعني اين روايات تشريع اذان کاملاً مخالف است با اين آيه قرآن کريم. قضيه عبد الله بن عمرو عاص که سخنان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را مينوشت، قريش نهي کردند و گفتند: تو چرا همه سخنان پيامبر را مينويسي؟ پيغمبر بشري است همانند ديگران، غضبناک و عصباني ميشود، از حال عادي بيرون ميرود و سخناني که بيان ميکند، قطعاً سخنان نادرستي است. عبد الله بن عمرو عاص ميگويد: من ننوشتم تا خدمت نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم و قضايا را براي حضرت نقل کردم. حضرت به دو لبهاي خودش اشاره کردند و فرمودند: قسم به خدايي که جان من پيغمبر در قبضه قدرت او است، از اين دو لب من جز حق صادر نميشود. عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو قال کنت أَکتُبُ کلَّ شيء أَسْمَعُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُرِيدُ حِفْظَهُ فنهتني قُرَيشٌ فَقَالُوا أنک تَکتُبُ کلَّ شيء تَسْمَعُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَشَرٌ يتَکلَّمُ في الْغَضَبِ وَالرِّضَا فَأَمْسَکتُ عَنِ الْکتَابِ فَذَکرْتُ ذلک لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال اکتُبْ فوالذي نفسي بيده ما خَرَجَ مني الا حَقٌّ عبدالله بن عمر روايت ميکند من براي اين که هر آنچه از رسول خدا ميشنيدم را حفظ کنم تا از بي نرود مينوشتم اما بعضي از قريش مرا از اين کار نهي کردند و گفتند رسول خدا صلّي الله عليه و آله بشري بيش نيست و در غضب و خشنودي سخناني ميگويد. از آن به بعد به خاطر اين سخن قريش از نوشتن دست بر داشتم تا اين که موضوع را به اطلاع رسول خدا صلّي الله عليه و آله رساندم حضرت فرمود هر آنچه ميشنوي را بنويس قسم به آن خدايي که جانم در يد قدرت اوست از من سخني جز حق صادر نميشود. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 162، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصرـ سنن أبي داود، ابن اشعث سجستاني، ج 2، ص 176 ـ سنن الدارمي، عبد الله بن بهرام دارمي، ج 1، ص 125 ـ المستدرک، حاکم نيشابوري، ج 1، ص 104 ـ تحفة الأحوذي، مبارکفوري، ج 7، ص 357 ـ تفسير ابن کثير، ج 4، ص 264 ـ وسائل الشيعة(آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 1، ص مقدمة التحقيق 7 ـ تذکرة الفقهاء(ط.ج)، علامه حلي، ج 1، ص مقدمة التحقيق 14. حاکم نيشابوري بعد از نقل حديث ميگويد: هذا حديث صحيح الاسناد أصل في نسخ الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وآله ولم يخرجاه. اين حديثي با سند صحيح در ميان نسخههاي حديثي از رسول خدا صلّي الله عليه و آله ميباشد اما بخاري و مسلم آن را روايت نکردهاند. المستدرک على الصحيحين، ج 1، ص ،186، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ذهبي نيز در حاشيه مستدرک اين حديث را صحيح دانسته است. الباني که ايدئوژيست وهابيها است و به تعبير بن باز امام الحديث است، اين روايت را در سلسلة الأحاديث الصحيحة، جلد4، صفحه 45، چاپ مکتبة المعارف، رياض عربستان، آورده است. و ميگويد: روايت صحيح است. روايت ديگري که مشابه اين است، حضرت صراحتاً ميفرمايند: من در غضب، در عصبانيت، در حال عادي و... جز حق سخن نميگويم: عن جَدِّهِ عبد اللَّهِ بن عَمْرِو بن العاص قال قلت يا رَسُولَ اللَّهِ اني أَسْمَعُ مِنْک أَشْياءَ أَفَأَکتُبُهَا قال نعم قلت في الْغَضَبِ وَالرِّضَا قال نعم فإني لاَ أَقُولُ فِيهِمَا الا حَقًّا ميگويد: به رسول خدا صلّي الله عليه و آله عرض کردم: يا رسول الله! آيا من آنچه از شما ميشنوم را بنويسم؟ حضرت فرمود: آري. عرض کردم حتي آنچه در خشنودي و غضب ميفرماييد؟ فرمود: من سخني جز حق چيز ديگري نميگويم. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 215، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر ـ المعجم الأوسط، طبراني، ج 2، ص 153ـ الحد الفاصل، رامهرمزي، ص 364.
شوخيهاي پيامبر نيز حق و سنت است احمد حنبل در مسندش روايتي را نقل ميکند که مدلولش از اينهم قويتر است. حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يونُسُ ثنا لَيثٌ عَن مُحَمَّدٍ عن سَعِيدِ بن أبي سَعِيدٍ عن أبي هُرَيرَةَ عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم انه قال اني لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا قال بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَإِنَّک تُدَاعِبُنَا يا رَسُولَ اللَّهِ فقال إني لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا ابو هريره ميگويد: رسول خدا صلّي الله عليه و آله فرمود: من به جز حق سخني نميگويم. بعضي از اصحاب گفتند: ما ميبينيم که شما با ما شوخي ميکنيد. حضرت فرمودند: من جز حق سخني نميگويم. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 340، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر. و لذا حتي شوخيهاي نبي مکرم هم براي ما سنت است و بايد از آنها پيروي کنيم و از آن حد تجاوز نکنيم. اين نشان ميدهد که قريش در زمان خود نبي مکرم هم به دنبال اين بودند که با سنت پيامبر با گفتار پيامبر مبارزه کنند. اگر بنا باشد تمام سخنان پيامبر نوشته شود، از جمله سخنان آن حضرت روايت «هذا اخي ووصي وخليفتي من بعدي» است. «علي وي کل مؤمن بعدي». «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» و... تمام اين احاديث که دال بر وصايت و خلافت حضرت علي عليه السلام است، اينها هم نوشته ميشود. اين باعث ميشود آنچه را که آنها به خاطر آن اسلام آورده بودند که بعد از پيامبر خلافت را تصاحب کنند، امکان پذير نباشد و لذا وقتي ابوبکر به خلافت ميرسد، اول کاري که ميکند، دستور ميدهد که تمام احاديث پيامبر را جمع کنند. و عايشه ميگويد که گفت هر چه قدر حديث از پيامبر داريد بياوريد، ما تصور کرديم که ميخواهد يک دائرة المعارف سنت نبوي بنويسد، هر کس حديثي يادداشت کرده بود آورد، عايشه ميگويد: من پانصد حديث از پيامبر آوردم، ابوبکر وسيله احراقي خواست و تمام احاديث را آتش زد. اين احاديث حداقل مشتمل بر نام خدا، آيات قرآن و اسم پيامبر بود، اينها را آتش زدن خيلي دل و جرئت ميخواهد. جامعترين کتابي که در اين باره نوشته شده است، تدوين السنة الشريفه، تأليف آقاي جلالي است.
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||