* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 28 آبان 1386 تعداد بازديد: 324 
اذان از ديدگاه فريقين: نقد روايات اهل سنت در کيفيت تشريع اذان (5)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

28/08/86

اشکالات روايات ‌اهل سنت در تشريع اذان

 

اشکال اول: مخالفت روايات اهل سنت در تشريع اذان با روايات تشريع با وحي

ما در مناقشه دلالي روايات عرض کرديم که اولين اشکال روايات تشريع اذان مخالفت آنها با روايات تشريع اذان با وحي است...

 

اشکال دوم: عدم اعتبار خواب و رؤيا نزد شيعه وسنّي

نکته ديگري که در اين جا بايد اشاره کنم، اين است که خود رؤيا، چه نزد شيعه و چه نزد اهل سنت هيچ اعتباري ندارد؛ حتي بعضي‌ها ادعاي اجماع کرده‌اند بر عدم اعتبار رؤيا و خواب، مگر اين که خواب انبياء و پيامبران باشد.

لا يعتمد علي رؤيا غير الأنبياء بإجماع الأمة.

به اجماع علماي امت بر خواب و رؤيا اعتباري نيست مگر خواب و رؤياي انبياء.

علامه حلي، تذکرة الفقهاء، ج 1،‌ ص 104 و ص 105.

تعبير ابن حجر اين است که:

وقد استشکل إثبات حکم الأذان برؤيا عبد الله بن زيد لأن رؤيا غير الأنبياء لا يبتني عليها حکم شرعي.

بر اثبات حکم اذان به واسطه خواب و رؤياي عبد الله بن زيد اشکال شده است که به جز خواب انبياء نمي‌تواند مستند حکم شرعي قرار گيرد.

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 2، ص 82، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

ابن حجر، ابن تيميه، قرطبي و... صراحتاً گفته‌اند: هم آيه و هم سنت دلالت مي‌کند بر اين که در وضو ما بايد پايمان را مسح کنيم؛ ولي چه کار کنيم که ائمه اربعه ما و بعضي از بزرگان بر اين عقيده‌‌اند که بايد پا را شست و ما هيچ راه گريزي نداريم که راه اينها را برويم.

يعني عين همان تعبيري که در قرآن آمده:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيهِ آَبَاءَنَا.

و چون به آنها بگويند: از آنچه خدا نازل کرده است متابعت کنيد گويند: نه، ما از آيينى که پدران خود را بر آن يافته‏ايم متابعت مى‏کنيم.

سوره لقمان (31)، آيه 21.

در اين جا ابن حجر يک توجيه بسيار بي پايه و اساس دارد. من نمي‌خواهم جسارت کنم؛ ولي کلمات بي‌اساس و بي‌پايه شان را مورد نقد قرار مي‌دهيم. مي‌گويد: خواب انبياء چيزي نيست که حکم شرعي بر اساس آن بناء شود. بعد مي‌گويد:

وأجيب باحتمال مقارنة الوحي لذلک أو لأنه صلى الله عليه وسلم أمر بمقتضاها لينظر أيقر على ذلک أم لا ولا سيما لما رأى نظمها يبعد دخول الوسواس فيه.

جواب داده شده به احتمال همراهي وحي با اين گونه موارد چون رسول خدا صلّي الله عليه و آله به مقتضاي آن امر نمودند تا ببيند آيا بر اين اقرار مي‌کنند يا نه؟ مخصوصاً وقتي که ديد نظم آن مانع از دخول وسواس در آن مي‌شود.

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 2، ص 82، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

وقتي انسان مي‌بيند که اين بزرگان با آن همه عظمت علمي که دارند به اين شکل با کلمه « احتمال، يحتمل، يظن و يزعم» مي‌خواهند حکم شرعي درست کنند، آدم واقعاً تأسف مي‌خورد. آيا قرينه و شاهدي در اين باره وجود دارد؟ قبل از آقاي ابن حجر و در طول اين هشت قرن آيا کسي آمده چنين چيزي گفته است؟ فقط مجرد احتمال مقارنة الوحي لذلک. ما مي‌گوييم که اصلا اين بحثي که شما مطرح کرديد، با نص روايات، حيرت نبي مکرم، سرگرداني آن حضرت، دستور به ساختن ناقوس و خواب صحابه و از آن طرف آمدن پيامبر به سوي خواب مخالفاً للوحي نمي‌سازد. رواياتي که فقهاي شما بر آن استناد کرده‌اند، گفته‌اند که وحيي در کار نبود.

اگر وحيي بود، نبي مکرم تابع وحي بود، چه نيازي بود که يک کسي خواب ببنيد و وحي بيايد خواب را تأييد کند، اگر بنا است که خواب بيايد، مي‌آيد و اذان را تشريع مي‌کند. خواب در کنار وحي کالحجر في جنب الإنسان (سنگ در کنار انسان) است.

پس اشکال دوم ما اين است که خواب کسي حجت نيست و نبي مکرم  موظف است از وحي تبعيت کند نه از خواب. بله خوابي که نبي مکرم ببنيد و حتي اگر الهامي بشود، عين وحي است و هيچ تفاوتي ندارد؛ همان طوري که در سوره اسراء، آيه 60 هم صراحت دارد:

وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَينَاک إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ.

و آنچه در خواب به تو نشان داديم و داستان درخت ملعون که در قرآن آمده است چيزى جز آزمايش مردم نبود. ما مردم را مى‏ترسانيم ولى تنها به کفر و سرکشيشان افزوده مى‏شود.

 سوره اسراء (17)، آيه 60.

که صراحت در دودمان نحس بني اميه دارد. حتي بعضي از وحي‌ها براي بعضي از پيامبران از طريق وحي بوده است. بعضي از طريق الهام بوده و برخي ديگر از طريق ارتباط با فرشته وحي.

 

اشکال سوم: حيرت و سرگرداني پيامبر در انجام رسالت

اشکال سوم بر روايات تشريع اذان اين است که قضيه عبد الله بن زيد بنا بر آنچه که از ابوداود و ابن ماجه خوانديم، مردم براي نماز جماعت حاضر نمي‌شدند، بعضي‌ها زود مي‌آمدند، بعضي ‌دير‌تر و بعضي نمي‌رسيدند، نبي مکرم حيران و سرگردان بودند که چه کار کنيم که مردم متوجه وقت نماز بشوند. بعضي‌ها گفتند که ناقوس بسازيم و.. تا اين که نبي مکرم دستور داد ناقوسي بسازند و آن را در زمان نماز بکوبند و مردم حاضر بشوند و قبل از آن که اين کار عملي شود، آقاي عبد الله بن زيد خواب ديد و پيامبر از اين تصميم‌شان برگشته و فرمودند: برو به بلال آموزش بده تا اذان بگويد.

اين بدان معناست که نبي مکرم در يک امر شرعي حيران و سرگردان است، اين مخالفت رسالت و نبوت است که نبي مکرم در يک امر شرعي نداند چه کار کند.

 

اشکال چهارم: محال بودن بداء قبل از فرا رسيدن وقت عمل

پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم با مردم مشورت مي‌کند و دستور مي‌دهد که ناقوس بسازند و دستور مي‌دهند که ناقوس را بزنند، قبل از آن که اين ناقوس زده بشود، پيامبر از رأي خود بر گشته‌اند. آقايان صراحت دارند که عدول از يک امري قبل از وقت عمل از انواع بداءِ مستحيل است؛ هم براي خدا و هم براي رسول. يعني خداوند به عملي امر کند اما قبل از وقت عمل از اين امر برگردد. اين را اهل سنت بداء مستحيل مي‌گويند و نشان‌گر حيران و جهل شارع مقدس است.

 

اشکال پنجم: مشورت در تشريع احکام الهي

اشکال پنجم: اين است که در اين روايات داشتيم که پيامبر با مردم مشورت کردند، هر کس نظري داد، اولاً: مشورت در امور شرعي براي پيامبر جايز نيست. قرآن صراحت دارد که تمام امور شرعي به دست خداوند است. در سوره آل عمران، آيه 154 مي‌فرمايد:

يقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَّهُ لِلَّهِ.

مى‏گفتند: آيا هرگز کار به دست ما خواهد افتاد؟ بگو: همه کارها به دست خداست.

سوره آل عمران (3)، آيه 154.

نبي مکرم اگر بنا است که يک امر شرعي را براي مردم بيان کند؛ آن‌هم در يک امر تعبدي بخواهد با مردم مشورت کند بر خلاف « قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَّهُ لِلَّهِ» است.

خود مشاوره که هر کس طرحي بدهد و نبي مکرم در امر شرعي به دهان مردم نگاه کند، در حقيقت نوعي بازگو کردن سخن مردم از قول خداوند است و اين خلاف آيه 44 سوره الحاقه است که خداوند مي‌فرمايد:

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ.

اگر پيامبر پاره‏اى سخنان را به افترا بر ما مى‏بست، با قدرت او را فرومى‏گرفتيم، سپس رگ دلش را پاره مى‏کرديم. سوره الحاقه (69)، آيه 44.

اين طور تهديد نشان مي‌دهد که نبي مکرم اجازه ندارد بيايد در مسائل شرعي با مردم مشورت کند.

اما قضيه «وشاورهم في الأمر» قطعاً با توجه به سيره نبي مکرم صلي الله عليه وآله وسلم مختص موضوعات خارجيه است و ارتباطي به مسائل شرعي ندارد. مواردش هم تا حدودي مشخص شده است.

 

اشکال ششم: ذکر نشدن روايات تشريع اذان در صحيح مسلم و بخاري

اشکال ششم: اين است که آقايان معمولاً به فضائل اهل بيت عليهم السلام که مي‌رسند مي‌گويند: چون اين روايت را بخاري و مسلم در صحيحشان نياورده‌اند، معلوم مي‌شود که اين حديث ضعيف بوده است. مثلا حديث غدير را به همين دليل تضعيف مي‌کنند. يا رواياتي مثل «علي مع الحق» و... ما هم در اين جا مي‌گوييم: آيا اين روايت را بخاري آورده است، آيا مسلم آورده؟ اين دو نفر که از شخصيت‌هاي برجسته شما هستند و غالباً اعراض اينها را دليل بر ضعف يک روايت مي‌دانيد، آيا در اين دو کتاب حديث خواب عبد الله بن زيد، خواب عمر، خواب ابوبکر و يا هفده نفر از صحابه در يک شب، آمده است؟

 

اشکال هفتم: حاکم شهادت عبدالله بن زيد را قبل از تشريع اذان مي‌داند

از آن بالاتر، آقاي حاکم نيشابوري، متوفاي 306 هـ عنايت داشت تمام رواياتي را که از قلم محمد بن اسماعيل بخاري و محمد بن مسلم نيشابوري ساقط شده، در مستدرک استدراک کند؛ يعني تمام رواياتي که شرائط بخاري و مسلم را داشت بياورد. حتي در مستدرک الصحيحين هم اين قضيه خواب عبد الله بن زيد نيامده است؛ بلکه خود حاکم نيشابوري عبارتي دارد که آمده طعن زده و اشکال کرده بر همين قضيه خواب عبد الله بن زيد و مي‌گويد:

وإنما ترک الشيخان حديث عبد الله بن زيد في الأذان والرؤيا التي قصها على رسول الله صلى الله عليه وسلم بهذا الإسناد لتقدم موت عبد الله بن زيد فقد قيل إنه استشهد بأحد وقيل بعد ذلک بيسير والله أعلم

مسلم و بخاري نقل حديث عبد الله بن زيد در باره اذن و قصه خواب او را که براي رسول خدا صلّي الله عليه و آله نقل کرده و باعث تشريع اذان شده است را ترک کرده‌ و آن را نياورده‌اند چون اصلاً عبدالله بن زيد يک سال قبل از تشريع اذان و يا به قول بعضي مدتي اندک قبل از آن از دنيا رفته است. و خداوند دانا‌تر است.  

المستدرک على الصحيحين، ج 4، ص 387، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري، الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا.

مي‌گويد: اصلا عبد الله بن زيد قبل از تشريع اذان از دنيا رفته است و همه اين روايات ساختگي است؛ چون عبد الله بن زيد در جنگ احد شهيد شده و قضيه تشريع اذان در نزد اهل سنت بعد از واقعه جنگ احد است.

و جالب اين است که دختر عبد الله بن زيد مي‌آيد پيش عمر بن عبد العزيز، روايت هم صحيح است و ابو نعيم در حلية الأولياء دارد، مي‌گويد:

دخلت ابنة عبد الله بن زيد بن ثعلبة على عمر بن عبد العزيز فقالت أنا ابنة عبد الله بن زيد شهد أبي بدرا وقتل بأحد فقال سليني ما شئت فأعطاها

دختر عبد الله بن زيد بن ثعلبه با عمر بن عبد العزيز مواجه شد و گفت من دختر عبد الله هستم او در جنگ بدر حاضر شد و در جنگ احد به شهادت رسيد. عمر بن عبد العزيز گفت: هرچه مي‌خواهي از من تقاضا کن. 

الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 97، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852 ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي.

دختر عبد الله بن زيد تقاضاهايي دارد. اين دختر نزد عمر بن عبد العزيز رفته و فضائل پدرش را نقل مي‌کند؛ از جمله حضور در جنگ بدر و شهادت در جنگ بدر. اگر چنانچه خواب پدرش مصدر تشريع اذان بود، بايد ذکر مي‌کرد؛ چون حضور در بدر و شهادت در احد اختصاص به عبد الله بن زيد نداشت و فضيلت مختصه نيست؛ ولي رؤيايي که مصدر تشريع اذان باشد،‌ از فضائل ويژه است و از منقبت خاصي است که قابل مقايسه با حضور در جنگ بدر نيست. حتي خود بزرگان اهل سنت دارند که اگر واقعاً رؤيا ثابت بود، بايد دخترش بيان مي‌کرد.

پس ما در مجموع هفت اشکال اساسي بيان کرديم.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما