* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 03 آذر 1386 تعداد بازديد: 307 
اذان از ديدگاه فريقين: بررسي تناقضات موجود در روايات تشريع اذان
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

 

03/09/86

بررسي تناقضات موجود در روايات تشريع اذان

آخرين بحث ما در رواياتي که در تشريع اذان آورده‌اند، تناقضاتي است که در روايات تشريع اذان از ديدگاه اهل سنت موجود است که خود اين تناقضات نشانگر اين است که اين روايات جعلي و ساختگي است.

ابتدا از رواياتي که مربوط به خليفه دوم است شروع مي‌کنيم. اين روايت داد مي‌زند که من ساخته شده دستگاه حديث سازي دودمان بني اميه هستم. حديث‌هايي با سند محکم داريم که معاويه رسماً دستور داد مردم هر چه قدر مي‌توانند در فضائل عمر و ابوبکر و عثمان حديث نقل و جعل کنند و براي هر حديث هم هدايايي در نظر گرفت که ابن مردويه مي‌گويد: غالب احاديثي که در فضائل خلفاي ثلاثه است، ساخته و پرداخته دودمان بني اميه و به دستور معاويه بوده است.

 

روايات تشريع اذان در صدد فضيلت تراشي براي عمر بن خطاب

صحيح بخاري قضيه اذان را در جلد اول صفحه 50، حديث 604، کتاب الصلاة باب تشريع اذان، اين گونه نقل مي‌کند:

أَنَّ ابْنَ عُمَرَ کانَ يقُولُ کانَ الْمُسْلِمُونَ حِينَ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ يجْتَمِعُونَ فَيتَحَينُونَ الصَّلَاةَ لَيسَ ينَادَى لَهَا فَتَکلَّمُوا يوْمًا فِي ذَلِک فَقَالَ بَعْضُهُمْ اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثْلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى وَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلْ بُوقًا مِثْلَ قَرْنِ الْيهُودِ فَقَالَ عُمَرُ أَوَلَا تَبْعَثُونَ رَجُلًا ينَادِي بِالصَّلَاةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ يا بِلَالُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلَاةِ

وقتي مسلمان‌ها آمدند و در مدينه مستقر شدند، وقتي براي نماز جماعت دعوت مي‌شدند راهي نبود تا همه را از آن با خبر کنند. تا اين که روزي با هم صحبت کردند و به توافق رسيدند که براي اين که براي نماز نداي عمومي داده شود تا مردم در نماز جماعت حضور پيدا کنند، بعضي از صحابه گفتند: ناقوسي مثل ناقوس نصاري بگيريم و در آن بدميم تا مردم متوجه وقت نماز جماعت شوند. بعضي گفتند: از شيپوري استفاده کنيم مثل شيپوري که از شاخ حيوان ساخته مي‌شود و يهودي‌ها در آن فوت مي‌کنند و صدا مي‌کند. تا اين که عمر گفت: آيا نمي‌خواهيد کسي را براي خبر ساختن مردم از نماز انتخاب کنيد؟ از اين رو رسول خدا دستور داد تا بلال مردم را براي نماز خبر کند.

صحيح البخاري، ج 1، ص 219، الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا ـ صحيح مسلم، ج 1، ص 285، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي.

در ميان همه عقلاء، عاقل‌تر از همه جناب خليفه دوم به پا خواست و گفت: چرا مردي را نمي‌فرستيد که مردم را به نماز دعوت کند.

تنها روايتي که بخاري در تشريع اذان آورده همين است. درست است فقرات اذان را ذکر نکرده و تنها عبارت عمر اين است که «يؤذن بالصلاة» ولي خود محمد بن اسماعيل بخاري از اين روايت تشريع اذان را استفاده کرده است و غير از اين روايتي نقل نکرده است.

 

جعل فضيلت براي عمر در اضافه کردن شهادت بر رسالت پيامبر در اذان

در کتاب ابن خزيمه خوانديم که آقاي بلال داشت اذان مي‌گفت و در اذان «اشهد ان لا اله الا الله» بود و «حي علي الصلاة» بود، فقال عمر: قل في أثرها أشهد أن محمد رسول الله فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم قل کما أمرک عمر

بلال در ابتدا اين گونه اذان مي‌گفت: أشهد أن لا إله إلا الله حي على الصلاة تا اين که عمر به آن اضافه کرد أشهد أن محمد رسول الله از اين رو پيامبر اکرم به عمر فرمود: همان‌گونه که عمر تو را امر کرد اذان بگو.

صحيح ابن خزيمة، ج 1، ص 188 و 187، اسم المؤلف: محمد بن إسحاق بن خزيمة أبو بکر السلمي النيسابوري الوفاة: 311 ، دار النشر: المکتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970، تحقيق: د. محمد مصطفى الأعظمي

يعني در ميان آن‌ همه افراد، جناب عمري که سال هفتم يا هشتم اسلام آورده و بعد از اين هفت سال ديگران نماز مي‌خواندند، اين جناب مشغول بت پرستي بوده و خيلي از افراد هم از ترس ايشان جرأت نمي‌کردند اسلام بياورند، به مرحله‌اي رسيده که مي‌گويد: دنبال اشهد ان لا اله الا الله، نام رسول اکرم را هم بگوييد.

 

عمر صداي اذان جبرائيل در آسمان را مي‌شنود و به پيامبر خبر مي‌دهد

بعد ما از سيره حلبي و عمدة‌ القاري خوانديم که:

أَوَّلُ مَنْ أَذَّنَ فِي السَّمَاءِ جِبْرِيلُ فَسَمِعَهُ عُمَرُ وَبِلالٌ فَأَقْبَلَ عُمَرُ فَأَخْبَرَ النَّبِي بِمَا سَمِعَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِلالٌ فَأَخْبَرَ النَّبِي  بِمَا سَمِعَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ سَبَقَک عُمَرُ يا بِلالُ أَذِّنْ کمَا سَمِعْتَ قَالَ ثُمَّ أَمَرَهُ رَسُولُ اللهِ أَنْ يضَعَ أُصْبُعَيهِ فِي أُذُنَيهِ اسْتِعَانَةً بِهِمَا عَلَى الصَّوْتِ

اولين کسي که در آسمان اذان گفت جبرائيل بود. عمر و بلال هر دو از جبرئيل شنيدند و عمر اين موضوع را به اطلاع رسول خدا صلّي الله عليه و آله رسانيد، ولي وقتي بلال آمد نزد رسول خدا و قضيه را به عرض رسول خدا رسانيد پيامبر اکرم فرمود: قبل از تو عمر آمد و اين خبر را اطلاع داد، تو به همان شکل که شنيدي اذان بگو. و رسول خدا صلّي الله عليه و آله بلال را امر نمود تا به هنگام اذان گفتن دست‌هاي خود را در گوش‌هاي خود بگذار تا به صدايت کمک شود.

مسند الحارث (زوائدالهيثمي)، ج 1، ص 245، بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث، اسم المؤلف:  الحارث بن أبي أسامة / الحافظ نور الدين الهيثمي الوفاة: 282، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسيرة النبوية - المدينة المنورة - 1413 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. حسين أحمد صالح الباکري ـ المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 3، ص 70، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر العسقلاني الوفاة: 852، دار النشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية - 1419هـ ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري.

اين هم سومين روايت. حالا اگر ما چنين عبارتي را براي امير المؤمنين عليه السلام مي‌آورديم، فوراً مي‌گفتند: شما غلو مي‌کنيد و معتقد هستيد که علي عليه السلام پيامبر است و جبرئيل اشتباه کرده که به پيامبر نازل شده و... ولي نسبت به عمر اشکالي ندارد. البته براي خالي نبودن عريضه نام بلال هم اضافه شده است و گرنه بلال محلي از اعراب ندارد که اين قدر مقام ايماني‌اش بالا باشد که صداي جبرئيل را از آسمان‌ها بشنود.

اين روايت را ابن حجر در فتح الباري، جلد 2،‌ صفحه 63،‌ جناب عيني که از شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت در عمدة القاري في شرح صحيح بخاري، جلد 5،‌ صفحه 107 و صالحي دمشقي از استوانه‌هاي اهل سنت و از متأخرين است، در کتاب سبل الهدي، جلد‌ 3، صفحه 357 و... اين روايت را نقل مي‌کنند بدون اين که کوچکترين نقدي وارد کنند.

 

روايت چهارم روايتي بود که از سنن أبي داود خوانديم که جناب عبد الله بن زيد خواب ديد اذان و اقامه را در خواب به او آموختند و آمد خدمت نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم و پيامبر گفت تو صداي خوبي نداري ولي آقاي بلال صداي قشنگي دارد، اذان به او آموزش بده برود بالاي مأذنه يا بالاي بلنديي که از ريگ بود که بلند‌تر از آن در مدينه نبود بايستد و اذان بگويد. اين آقا رفت بالاي مأذنه مشغول اذان گفتن شد، بعد مي‌گويد:

عن أبي عُمَيرِ بن أَنَسٍ عن عُمُومَةٍ له من الْأَنْصَارِ قال اهْتَمَّ النبي صلى الله عليه وسلم لِلصَّلَاةِ کيفَ يجْمَعُ الناس لها فَقِيلَ له انْصِبْ رَايةً عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَاةِ فإذا رَأَوْهَا آذَنَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا فلم يعْجِبْهُ ذلک قال فَذُکرَ له الْقُنْعُ يعْنِي الشَّبُّورَ وقال زِيادٌ شَبُّورُ الْيهُودِ فلم يعْجِبْهُ ذلک وقال هو من أَمْرِ الْيهُودِ قال فَذُکرَ له النَّاقُوسُ فقال هو من أَمْرِ النَّصَارَى فَانْصَرَفَ عبد اللَّهِ بن زَيدِ بن عبد رَبِّهِ وهو مُهْتَمٌّ لِهَمِّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأُرِي الْأَذَانَ في مَنَامِهِ قال فَغَدَا على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ فقال له يا رَسُولَ اللَّهِ إني لَبَينَ نَائِمٍ وَيقْظَانَ إِذْ أَتَانِي آتٍ فَأَرَانِي الْأَذَانَ قال وکان عُمَرُ بن الْخَطَّابِ رضي الله عنه قد رَآهُ قبل ذلک فَکتَمَهُ عِشْرِينَ يوْمًا قال ثُمَّ أَخْبَرَ النبي صلى الله عليه وسلم فقال له ما مَنَعَک أَنْ تُخْبِرَنِي فقال سَبَقَنِي عبد اللَّهِ بن زَيدٍ فَاسْتَحْييتُ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يا بِلَالُ قُمْ فَانْظُرْ ما يأْمُرُک بِهِ عبد اللَّهِ بن زَيدٍ فَافْعَلْهُ قال فَأَذَّنَ بِلَالٌ قال أبو بِشْرٍ فَأَخْبَرَنِي أبو عُمَيرٍ أَنَّ الْأَنْصَارَ تَزْعُمُ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن زَيدٍ لَوْلَا أَنَّهُ کان يوْمَئِذٍ مَرِيضًا لَجَعَلَهُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مُؤَذِّنًا

پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم سعي داشت تا راهي براي جمع نمودن مردم بيابد؛ از اين رو به حضرت‌ گفته شد: به هنگام فرا رسيدن وقت نماز پرچمي را [بر فراز مسجد] برافراز. تا به هنگام ديدن آن مردم يکديگر را خبر سازند؛ پيامبر از اين پيشنهاد خشنود نشد، لذا به حضرت‌ پيشنهاد دادند تا از وسيله‌اي شبيه شيپور يهودي‌ها استفاده کنند اما اين پيشنهاد نيز مورد خوشايند رسول خدا واقع نگرديد. بعد از آن پيشنهاد ساخت ناقوسي براي اين کار را دادند اما حضرت اين دو پيشنهاد را کار يهود و نصارا دانست و آن را نپذيرفت. تا اين که عبدالله بن زيد بن عبد ربه که براي اهتمام حضرت‌ اهميت فراواني قائل بود اذان را در خواب به او نشان دادند تا اين که صبحگاهان به محضر رسول خدا صلّي الله عليه وآله رسيد و عرض کرد: يا رسول الله! من در حالتي بين خواب و بيدار بودم که شخصي نزد من آمد و اذان را به من آموخت. راوي مي‌گويد: عمر بن خطاب نيز همين خواب را ديده بود ولي بيست روز آن را مخفي نمود و چون رسول خدا صلّي الله عليه وآله را از اين موضوع با خبر ساخت حضرت‌ فرمود: چه چيزي باعث شد تا مرا از آن با خبر نسازي؟ گفت: عبد اللَّهِ بن زيد در اين باره از من سبقت گرفته بود لذا از بيان آن حيا نمودم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بلال را فرا خواند و فرمود: دقت کن و هر چه را عبد اللَّه بن زيد به تو گفت در اذان بگو. بلال نيز به همان شکل اذان گفت...

سنن أبي داود، ج 1، ص 134، اسم المؤلف:  سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفکر، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد ـ فتح الباري، ج 2،‌ ص 66 ـ عمدة القاري في شرح صحيح بخاري، ج 5،‌ ص 107ـ سبل الهدي، ج‌ 3، ص 357.

ما مي‌خواهيم اين روايات را در کنار هم بگذاريم تا ثابت کنيم که بحث تشريع اذان نيست؛ بلکه بحث اين است که يک مقام منيعي براي خليفه از اين کانال ساخته شود. بعد وقتي که آقاي عبد الله بن زيد خبر داد که من چنين خوابي ديده‌ام جناب عمر هم آن‌جا نشسته بود و گفت من هم چنين خوابي ديده‌ام،‌ حضرت فرمود:

ما منعک أن تخبرني؟ فقال: سبقني عبد الله ابن زيد فاستحييت...

پنجمين دسته از روايات اين است که اصلا عبد الله بن زيد آمد و خبر داد به نبي مکرم که من چنين خوابي ديده‌ام، آقاي بلال رفت بالاي مأذنه و شروع کرد به اذان گفتن. جناب عمر بن خطاب در خانه‌اش خوابيده و بلند شد با عجله در حالي که فرصت نکرد عبايش را روي دوشش بيندازد، عبايش کشيده مي‌شد و‌ آمد خدمت پيامبر و گفت:

وَالَّذِي بَعَثَک بِالْحَقِّ لقد رأيت مِثْلَ ما رَأَى فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلِلَّهِ الْحَمْدُ فَذَاک أَثْبَتُ

اي نبي خدا قسم به آن خدايي که تو را به حق مبعوث نمود من هم همان چيزي را که عبدالله ديد ديدم. رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم فرمود: شکر خدا که با [آنچه تو ديدي] اين موضوع بهتر تثبيت شد.

سنن الدارمي، ج 1، ص 286، عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمي الوفاة: 255، دار النشر: دار الکتاب العربي - بيروت - 1407، الطبعة: الأولى، تحقيق: فواز أحمد زمرلي, خالد السبع العلمي

عمر که داخل خانه‌اش بود و خبر نداشت که چنين قضيه‌اي بوده و فقط از بالاي مأذنه صداي بلال را شنيد، از کجا فهميد که اين بلال متعقب بر خواب عبد الله بن زيد بوده و اين قضيه را کي نقل کرده است؟ روايت اين است که آقاي عبد الله بن زيد آمد خدمت نبي مکرم اسلام و گفت چنين خوابي ديده‌ام،‌ همان لحظه هم که وقت اذان بود، پيامبر در همان مجلس دستور داد به بلال که اذان را از آقاي عبد الله بن زيد ياد بگير و برو اذان بگو و رفت که اذان بگويد. شايد جناب عمر بن خطاب علم غيب داشته و يا وحيي بر او نازل شده که اذان بلال پيگرد خواب عبد الله بن زيد است...

حتي قضيه عبد الله بن زيد را درست مي‌کنند، پاي بلال را وسط مي‌کشند تا بتوانند اين مجموعه احاديث جعلي و دروغين را به کرسي بنشانند. کسي که مي‌خواهد دروغ بگويد مثلاً‌ مي‌گويد: من ده هزار 195 تومان و پنج ريال خرج کرده‌ام، دقيقاً آن تکه‌هايش را هم مي‌گويد تا طرف شبهه نکند که دروغ است. تمام اين قضايا کنار هم که قرار مي‌گيرد ما فقط همين را استفاده مي‌کنيم که اينها دروغ‌هايي است که کنار هم چيده شده تا براي جناب عمر بن خطاب فضيلتي و منقبتي درست کنند.

مثل همان رواياتي که در صحيح بخاري نيز نقل شده که پيامبر فرمود: در ميان بني اسرائيل افرادي بودند محدَّث، يعني ملائکه با آنها سخن مي‌گفتند،‌ اگر بنا باشد در امت من محدثي باشد، فقط جناب عمر بن الخطاب است و هيچ يک از صحابه من به چنين مقامي نمي‌رسند. ذيل اين روايت را در شرح فتح الباري مراجعه کنيد که معناي محدَّث؛ يعني يحدثه الملائکه.

اينها همه نشانگر اين است که اين روايات همگي جعلي هستند و هدف از جعل روايات تأسيس يک مقام آن‌چناني براي خليفه دوم است.

 

ابوبکر هم از فضايل ساختگي تشريع اذان بي نصيب نيست

البته يک روايتي هم ما خوانديم که خليفه اول را هم نگذاشتند از اين قضيه بي بهره باشد. آنها که طرفدار ابوبکر بودند گفتند که عمر اين همه فضائل دارد و اگر براي عمر چنين چيزي درست کرديم، شايد کسي بگويد که عمر از ابوبکر افضل بوده و با وجود ابو بکر چطور عمر خواب ديد و...، يک چيزي هم براي ابوبکر درست کردند.

وعن بريدة أن رجلا من الأنصار مر برسول الله صلى الله عليه وسلم وهو حزين وکان الرجل ذا طعام يجتمع إليه ودخل مسجده يصلي فبينما هو کذلک إذ نعس فأتاه آت في النوم فقال قد علمت ما حزنت له قال فذکر قصة الاذان فقال النبي صلى الله عليه وسلم أخبر بمثل ما أخبرت به أبو بکر فمروا بلالا أن يؤذن بذلک

از بريده روايت شده که مردي از انصار در حالي که محزون و غمگين بود از کنار رسول خدا صلى الله عليه [وآله] وسلم عبور ‌کرد و چون غذا و طعامي همراه داشت مردم به گرد او جمع شدند و بعد براي خواندن نماز وارد مسجد شد که در اين حال او را خواب فرا گرفت که در عالم خواب شخصي سراغ او آمد و به او گفت: من علت ناراحتي تو را مي‌دانم از اين رو قصه اذان را به او خبر داد و او هم پيامبر را از اين موضوع با خبر کرد و پيامبر هم فرمود: مثل همين مطلب را ابوبکر خبر داده بود برويد و بلال را بگوييد تا به اين شکل اذان بگويد.

مسند أبي حنيفة، ج 1، ص 148، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الله بن أحمد الأصبهاني أبو نعيم الوفاة: 430، دار النشر: مکتبة الکوثر - الرياض - 1415، الطبعة: الأولى، تحقيق: نظر محمد الفاريابي ـ المعجم الأوسط، ج 2، ص 293، اسم المؤلف: أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: دار الحرمين - القاهرة - 1415، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد, ‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 329، اسم المؤلف: علي بن أبي بکر الهيثمي، الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الکتاب العربي-  القاهرة , بيروت – 1407.

اينها همه داد مي‌زنند که روايت ساختگي است.

 

در سقيفه هيچ اثري از استدلال به اين روايات نيست

اگر واقعاً چنين چيزي براي ابوبکر ثابت بود و براي عمر بود و ده‌ها احاديثي که جعل شده است، بايد در سقيفه بيان مي‌کردند. سقيفه‌اي که انصار در برابر مهاجرين ايستادند. حتي سعد بن عباده گفت: من با شما مي‌جنگم و تا آخرين تيري که در کمان دارم تمام نکنم از مبارزه با شما از پاي نمي‌نشينم. حباب بن منذر گفت: مهاجرين را از مدينه بيرون کنيد تا بروند به همان خانه‌هايشان و همان‌جايي که همه‌شان فرمانبردار بودند نه فرمانده. سعد بن عباده ريش عمر را گرفت، عمر گفت: که اگر يک دانه از ريش من کنده بشود، تمام دندان‌هاي تو را خرد مي‌کنم. تمام اين قضايا و درگيري‌ها در سقيفه بود و هر فضيلتي که مي‌توانستند براي ابوبکر ذکر کردند. تاريخ طبري و صحيح مسلم را ملاحظه کنيد که از قول عمر اين قضايا را مفصل نقل کرده‌اند. ما از قريش هستيم و شما انصار خويشاوندي با پيامبر نداريد، نمي‌توانيد خلافت پيامبر را تصاحب کنيد؛ چون ما فاميل پيامبر هستيم. خلافت بايد مادامي که فاميل پيامبر هست به غير فاميل نمي‌رسد. ما از اهل بيت پيامبر هستيم و... ده‌ها از اين قضايا را کنار هم چيدند براي اين که براي ابوبکر مقامي و منزلتي در برابر انصار درست کنند. اگر چنين قضاياي بود، حتماً در آن‌جا مطرح مي‌کردند.

اگر تشريع اذان توسط ابوبکر و عمر بود، آنها را در سقيفه که نياز مبرم و شديد داشتند، حتماً بيان مي‌کردند. معلوم مي‌شود که هيچ يک از اين مطالب حتي در زمان خود آنها نيز مطرح نبوده است. روزي که ابوبکر مي‌خواست عمر را براي خلافت معين کند، کل مردم اعتراض مي‌کردند.

 

اعتراض مردم به ابوبکر براي جانشيني عمر

 در بعضي از مصادر دارد که:

فمن الناس من قال قد وليت علينا فظا غليظا

بعضي از مردم گفتند: اي ابوبکر جواب خدا را چه خواهي داد که مردي خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط کردى؟

الملل والنحل، ج 1، ص 25، اسم المؤلف: محمد بن عبد الکريم بن أبي بکر أحمد الشهرستاني، الوفاة: 548، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد کيلاني.

اگر چنين قضايايي بود، بلا فاصله ابو بکر مي‌گفت: عمر کسي است که با ديدن خواب او اذان تشريع شده است، کسي است که صداي جبرئيل را در آسمان‌ها شنيد، کدام يک از شما چنين مقام و موقيعتي نزد خدا داريد؟

مشخص است که حتي در زمان حيات ابو بکر و عمر چنين قضايايي نبوده و چنين رواياتي به گوش هيچ کس نخورده است. معمولا رسم است که اگر بنا باشد براي يک خليفه‌اي و لو فضائل خيلي ريز هم باشد، معمولا در زمان خود ايشان از زبان شعراء و يا بعضي از مداحان و... شنيده مي‌شد. اما حتي يک گزارش هم در اين باره نداريم.

البته تناقضات ديگري هم هست؛ ولي همين يک مورد کفايت مي‌کند که انسان بساط تمام اين روايات را جمع کند و بندازد کنار.

 

تکذيب امام صادق عليه السلام نسبت به تشريع اذان به واسطه خواب

ما مي‌بينيم که از خود ائمه عليهم السلام رواياتي داريم با سندهاي صحيح و محکم که اين قضيه را کاملاً نفي کرده‌اند. روايت با سند صحيح از عمر بن اذينه از امام صادق عليه السلام است که سؤال کردند: حضرت فرمودند:

عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنِ ابْنِ أُذَينَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ مَا تَرْوِي هَذِهِ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک فِيمَا ذَا فَقَالَ فِي أَذَانِهِمْ وَ رُکوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ يقُولُونَ إِنَّ أُبَي بْنَ کعْبٍ رَآهُ فِي النَّوْمِ فَقَالَ کذَبُوا فَإِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يرَى فِي النَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ سَدِيرٌ الصَّيرَفِي جُعِلْتُ فِدَاک فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِک ذِکراً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا عَرَجَ بِنَبِيهِ ص إِلَى سَمَاوَاتِهِ السَّبْعِ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَبَارَک عَلَيهِ وَ الثَّانِيةَ عَلَّمَهُ فَرْضَهُ فَأَنْزَلَ اللَّه‏

امام صادق عليه السلام از اين اذينه سؤال نمود: اين ناصبي‌ها چه مي‌گويند؟ عرض کردم: فدايتان شوم در چه رابطه‌اي؟ فرمود: در اذان و رکوع و سجودشان، عرض کردم: آنها مي‌گويند: ابي بن کعب اذان را در خواب ديده است، حضرت فرمود: دروغ گفته‌اند دين خداوند عز وجل عزيز‌تر از آن است که با خواب و رؤيا تشريع شود، راوي مي‌گويد: سدير صيرفي عرض کرد: فدايتان شوم براي ما در اين باره حديثي بيان فرماييد، حضرت فرمود: خداوند عز وجل هنگامي‌ که پيامبرش را به آسمان‌هاي هفت‌گانه عروج داد، پيامبر را در آسمان اول مبارک گردانيد و درآسمان دوم واجباتش را به او آموزش داد و بر او نازل فرمود...

الکافي، شيخ کليني، ج 3، ص 482 و 486.

تا آن‌جا که دارد جبرئيل اذان گفت که قبلا آن را خوانديم.

 

لعن امام صادق به کساني که اذان را برگرفته از خواب مي‌دانند

روايت ديگر، روايتي است که مرحوم شهيد در ذکري از امام صادق عليه السلام نقل کرده است:

روي عن امام الصادق عليه السلام‌ انه لعن قوما زعموا ان النبي اخذ الأذان من عبد الله بن زيد فقال ينزل الوحي علي نبيکم فتزعمون أنه اخذ الأذان من عبد الله بن زيد.

از امام صادق عليه السلام‌ روايت شده است که فرمودند: خداوند لعنت کند اقوامي را که گمان مي‌برند پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم اذان را از عبد الله بن زيد گرفته است. سپس حضرت‌ فرمود: وحي بر پيامبرتان نازل مي‌شود آنگاه گمان مي‌بريد که اذان را از عبد الله بن زيد گرفته است؟!

ذکرى الشيعة في أحکام الشريعة، شهيد اول، ج 3، ص 196.

از آنجا که «اهل اللبيت ادري بما في البيت.» (اهل خانه از هر کس ديگر نسبت به آنچه در خانه مي‌‌گذرد آگاه‌ترند) نظر احد الثقلين در رابطه با اذان اين است.

جالب اين است که خود حاکم نيشابوري از امام مجتبي سلام الله عليه نقل مي‌کند:

لما کان من أمر الحسن بن علي ومعاوية ما کان قدمت عليه المدينة وهو جالس في أصحابه فذکر الحديث بطوله قال فتذاکرنا عنده الآذان فقال بعضنا إنما کان بدء الأذان رؤيا عبد الله بن زيد بن عاصم فقال له الحسن بن علي إن شأن الآذان أعظم من ذاک أذن جبريل عليه السلام في السماء مثنى مثنى وعلمه رسول الله صلى الله عليه وسلم وأقام مرة مرة فعلمه رسول الله صلى الله عليه وسلم فأذن الحسن حين ولي

زماني بود که بين حسن بن علي و معاويه اتفاقاتي افتاده بود که من وارد مدينه شدم که او در ميان يارانش نشسته بود و حديث ذکر مي‌نمود. راوي مي‌گويد: ما هم نزد حسن بن علي از موضوع اذان سخن به ميان آورديم که بعضي از ما گفت: ابتداي اذان به واسطه خوابي بود که عبدالله بن زيد بن عاصم ديده بود آغاز شد. در اين هنگام حسن بن علي گفت: شأن و جايگاه اذان بالا‌تر از آن است که با خواب آغاز شده باشد. بلکه تشريع اذان به اين شکل بود که جبرئيل در آسمان دوتا دوتا اذان گفت و آن را به رسول خدا هم آموزش داد و اقامه را نيز يکي يکي گفت و به رسول خدا صلّي الله عليه وآله هم ياد داد و زماني که حسن بن علي به حکومت رسيد اذان گفت.

المستدرک على الصحيحين، ج 3، ص 4797، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.

 

پيامبر اکرم در معراج اذان را فرا گرفت

و متقي هندي در کنز العمال نقل مي‌کند که:

عن زيد بن علي عن آبائه عن علي أن رسول الله صلى الله عليه وسلم علم الأذان ليلة أسرى به وفرضت عليه الصلاة.

از زيد بن علي از پدرانش از امير المؤمنين عليه السّلام‌ روايت شده است که رسول خدا صلّي الله عليه وآله در شبي که به معراج برده شد اذان را به او تعليم دادند و نماز را بر او واجب نمودند.    

کنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج 12، ص 159، اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي، الوفاة: 975هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود عمر الدمياطي

 

محمد بن حنفيه نيز اذان را به وحي الهي و از شب معراج مي‌داند

روايت سوم را حلبي نقل مي‌کند که:

روي عن محمد بن الحنفية وعن أبي العلاء قال قلت لمحمد ابن الحنفية إنا لنتحدث أن بدء هذا الآذان کان من رؤيا رآها رجل من الأنصار في منامه قال ففزع لذلک محمدا بن الحنفية فزعا شديدا وقال عمدتم إلى ما هو الأصل في شرائع الإسلام ومعالم دينکم فزعمتم أنه إنما کان من رؤيا رآها رجل من الأنصار في منامه تحتمل الصدق والکذب وقد تکون أضغاث أحلام قال فقلت له هذا الحديث قد استفاض في الناس قال هذا والله هو الباطل ثم قال وانما أخبرني أبي أن جبريل عليه الصلاة والسلام أذن في بيت المقدس ليلة الإسراء وأقام ثم أعاد جبريل الأذان لما عرج بالنبي صلى الله عليه وسلم إلى السماء فسمعه عبد الله بن زيد وعمر بن الخطاب.

از محمد بن حنفيه و از ابوالعلاء روايت شده است که به محمد بن حنفيه گفتم: ما مي‌گفتيم که ابتداي اذان با خوابي بود که يکي از انصار ديده است. محمد بن حنفيه از اين سخن به شدت متعجب شد و گفت: چيزي را هدف قرار داده‌ايد که اصل همه شريعت اسلام و معلومات دين شماست و گمان برده‌ايد که اذان از خوابي نشأت گرفته است که امکان راست و دروغ دارد و مي‌تواند از انواع خواب‌هاي پريشان وغير واقعي باشد. راوي مي‌گويد گفتم: اين حديثي است که در ميان مردم (اهل سنت) مشهور شده است. فرمود: به خدا قسم اين سخن دروغ است. سپس گفت: پدرم به من فرمود: در شب معراج جبرئيل عليه الصلاه و السلام در بيت المقدس اذان و اقامه گفت سپس بار ديگر جبرئيل اذان گفت و چون پيامبر اکرم به معراج رفت و اين اتفاق افتاد عبد الله بن زيد و عمر بن خطاب آن را از حضرت‌ شنيدند.

السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج 2، ص 300، اسم المؤلف: علي بن برهان الدين الحلبي الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما