* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 02 دي 1386 تعداد بازديد: 365 
اذان از ديدگاه فريقين: معناي بدعت از ديدگاه شيعه و سني
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

02/10/86

 

تعريف بدعت نزد اهل سنت

بزرگان اهل سنت به چه چيزي بدعت مي‌گويند؟ حتي مي‌گويند: تسبيح چرخاندن بدعت و حرام است و اين آيا شامل تعريف آنها از بدعت مي‌شود يا نه؟ در رابطه با بدعت، در کتاب‌هاي لغت و کتاب‌هاي تفسيري و غيره، ذيل آيه شريفه:

ما کنت بدعا من الرسل. من پيامبر نو ظهورى نيستم‏. سوره الأحقاف (46)، آيه 9

کتاب‌هاي لغت اهل سنت مثل صحاح اللغه جوهري و لسان العرب و العين ابن فارس مفصل بحث کرده‌اند.

بدعت را اين گونه تعريف کرده‌اند:

إنشاء الشيء لا عن مثال سابق و إختراعه و إبتکاره بعد أن لم يکن.

ايجاد چيزي که نه به شکل سابق و به اختراع و ابتکار بعد از آن که از اول هيچ چيزي نبوده باشد. 

يعني کار نو و عمل بي سابقه.

والبدعة في المذهب إيراد قول لم يستن قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعة وأماثلها المتقدمة وأصولها المتقنة .

بدعت در مذهب وارد کردن سخني است که گوينده و انجام دهنده آن در شريعت و مانند آن.

مفردات غريب القرآن، راغب اصفهانى، ص 39.

بدعت در دين، آن گفتار و کرداري است که به صاحب شريعت، مستند نباشد؛ يعني انسان کاري را انجام دهد و به صاحب شريعت نسبت ندهد.

مرحوم سيد مرتضي رضوان الله عليه از فقهاي شيعه بدعت را اين گونه تعريف مي‌کنند:

البدعة زيادة في الدين أو نقصان منه من إسناد إلي الدين.

بدعت زيادت و يا نقصان در دين با قصد وارد کردن در دين.

رسائل سيد مرتضي، ج 2، ص 264، چاپ دارالقرآن قم.

طريحي مي‌گويد:

البدعة الحدث في الدين و ما ليس له اصل في کتاب و سنة.

بدعت چيز جديد در دين گويند که درکتاب و سنت اصلي نداشته باشد.

عده‌اي ديگر گفته‌اند:

البدعة إدخال ما ليس من الدين في الدين.

بدعت يعني داخل کردن چيزي در دين که در دين نيست.

کشف الإرتياب، ص 143 - جواهرالکلام، ج 2، ص 278.

ابن حجر عسقلاني از بزرگان اهل سنت مي‌گويد:

والمحدثات بفتح الدل جمع محدثة، المراد بها ما أحدث و ليس له اصل في الشرع، و يسمي في عرف الشرع بدعة و ما کان له اصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة. البدعة في عرف الشرع مذموم بخلاف اللغة، فإن کل شيء أحدث علي غير مثال يسمي بدعة سواء کان مذموما أو محمودا.

محدثات به فتح دال جمع محدث است و مراد از آن هر چبزي است که از نو ايجاد شود و در دين ريشه‌اي نداشته باشد و اين را در عرف اهل شرع بدعت مي‌نامند. و آنچه که در شريعت داراي اصل و ريشه باشد را بدعت نمي‌گويند. بدعت نزد اهل شرع به خلاف اهل لغت کار مذمومي است چرا که هر کاري که بر خلاف آن شکلي بوده انجام شود را بدعت گويند، چه آن کار پسنديده باشد يا نا‌پسند. 

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 13، ص 253، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الوفاة: 852 ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

آنچه که حادث شده باشد و هيچ اصل و ريشه‌اي در شريعت نداشته باشد و در عرف شرع، به اين بدعت مي‌گويند؛ اگر يک اصلي يا اطلاقي باشد که از او استفاده يک حکم شرعي بشود، از آن به بدعت تعبير نمي‌شود. بدعت در عرف شرع مذموم است، اين بدعت چه پسنديده و چه ناپسند باشد در عرف مردم، اين را در عرف شرع بدعت گويند.

 

صحابه بدعت گذار رو به سوي جهنم

يعني تمام رواياتي که در مورد حديث حوض است مثل روايتي که از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که وقتي در روز قيامت مي‌بيند که عده‌اي از صحابه را به سمت آتش جهنم مي‌کشند، مي‌گويد عرضه داشتم به کجا مي‌بريد اينها را؟

إلي إين؟ قالوا: إلي النار، أقول و ما شأنهم؟ قالوا: قد أحدثوا بعد ما فارقتهم.

گفتند به سوي جهنم، گفتم چرا؟ گفتند اينها به بدعت روي آوردند بعد از آن که از آنها جدا شدي.

يا در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه66 هست که مسيب به براء بن عازب مي‌گويد:

لَقِيتُ الْبَرَاءَ بن عَازِبٍ رضي الله عنهما فقلت طُوبَى لک صَحِبْتَ النبي صلى الله عليه وسلم وَبَايعْتَهُ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فقال يا بن أَخِي إِنَّک لَا تَدْرِي ما أَحْدَثْنَا بَعْدَهُ

خوشا به حالت که همراهي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نصيبت شد، و در بيعت رضوان بودي؛ براء بن عازب که از شخصيت‌هاي برجسته پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، برگشت گفت: خبر نداري که ما چه بدعت‌هائي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ايجاد نموديم.

الصحيح البخاري، الجامع الصحيح المختصر، ج 4، ص 1529، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.

 

منشاء اصلي تقسيم بدعت به احکام خمسه

آيا بدعت مي‌تواند معروض تمام احکام خمسه باشد يا نباشد؛ يعني بدعت واجب، بدعت حرام، بدعت مستحب و مکروه و مباح؟ اين بحث را اهل سنت به دنبال حرف خليفه دوم که وقتي نماز تراويح (نوافل ماه رمضان) را دستور داد به جماعت بخوانند، ديد که مردم به جماعت مي‌خوانند، گفت:

قال عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هذه

عمر گفت: اين بدعت است ولي بدعت خوبي است.

الصحيح البخاري، الجامع الصحيح المختصر، ج 2، ص 707، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا ـ سنن کبري بيهقي، ج 2، ص 493 - فتح الباري، ج 4، ص 219 - عمدة القاري، ج 11، ص 125.

سپس آقايان اينجا گير مي‌کنند که عبارت خليفه دوم را با عبارت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم چگونه معنا کنند که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

وکل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة و کل ضلالة في النار.

هر چيز جديدي بدعت و هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي در آتش است.

الدر المنثور، ج 3، ص 612، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدين السيوطي، الوفاة: 911 ، دار النشر: دار الفکر - بيروت – 1993ـ فتح القدير، ج 2، ص 267 - سنن کبري نسائي، ج 1، ص 550 - المعجم کبير طبراني، ج 9، ص 97.

نکته بعدي که بايد توجه کنيم، ‌عبارت است از ارکان بدعت.

 

ارکان اساسي بدعت

به دو نکته اساسي در رکن بدعت توجه شده است:

1- بدعت، يک رکنش تصرف در دين است؛ يعني چيزي را به نام دين وارد دين کردن؛ مثلا نافله ماه رمضان، به جماعت نبوده و انسان بيايد آن را به جماعت وارد دين کند؛ يا يک پارچه را به ضريح ببنديم به عنوان اين که دين اين را مي گويد؛ حتي اگر شهادت ثالثه (أشهد أن عليا ولي الله) به عنوان ورود و تقييد در اذان گفته شود، نه به عنوان قول الله و شريعت.

2- اين که در دين تصرف مي‌شود، ريشه در کتاب و سنت نداشته باشد؛ يا بخصوصه و يا بعمومه و إطلاقه؛ مثلا در رابطه با تهيه امکانات نظامي مدرن که در زمان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه نبوده و بهترين سلاحشان شمشير و نيزه بود و بهترين مرکبشان قاطر و اسب بود؛ ولي الآن توپ و تانک و مسلسل و هواپپيماهاي بمب افکن و... استفاده مي‌شود؛ معمولا بر کشورهاي اسلامي نه تنها جائز، بلکه به عنوان تکليف شرعي است که اينها را تهيه کنند و لازم و واجب است؛ حالا آيا اين بدعت است؟ خير؛ چون تهيه ادوات جنگي بشخصه در شريعت نيست؛ ولي بعمومه و اطلاقه هست:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ.

هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها [دشمنان‏]، آماده سازيد. سوره الأنفال، آيه 60.

آيه مي‌فرمايد: تا مي‌توانيد خود را در برابر دشمن مجهز کنيد؛ حالا در آن زمان منحصر به شمشير و نيزه و تير بود؛ امروز اعم از آنها و بعضي ادوات جنگي مدرن است.

پس اگر آمديم در يک جا مسئله‌اي را وارد شريعت کرديم و به عنوان يک امر لازم و مستحب يا به عنوان مباح شرعي، ‌اگر در شريعت ريشه داشت، ولو به اطلاقه و عمومه يا به صورت اختطافه يعني از چند دليل، يک مطلبي را گلچين مي‌کنيم و آن را به شريعت نسبت مي‌دهيم؛ مثل شهادت ثالثه که در قرآن نيست؛ ولي از آيات شريفه و روايات متعددي از شيعه و سني، استفاده مي‌کنيم که امير المومنين عليه السلام، ولي الله است و از اين ادله استفاده مي‌کنيم که:

أشهد أن عليا ولي الله

البته اگر ما آن را داخل و جزء اذان بدانيم، اين بدعت است؛ ولي اگر با ادله و استناد باشد، هيچ ايرادي ندارد.

اين دو مسئله روشن شد و آقايان اهل سنت مي‌گويند ما هر چيزي را، برچسب بدعت مي‌زنيم و بعد از بدعت، کفر و بعد از کفر هم، وجوب قتل را ثابت مي‌کنيم. مثل همان نابينايي که در مأذنه بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) صلوات مي‌فرستد و آقاي محمد بن عبد الوهاب گردنش را مي‌زند. فقط اتهام به بدعت نيست، اين زمينه ساز شرک و کفر و بعد اعدام و قتل است. اگر وهابيت بخواهند به تمام فتاواي محمد بن عبد الوهاب عمل کنند، بايد ‌90 % مسلمانان را واجب القتل بدانند. در سراسر دنيا، حدود 10 ميليون وهابي باشد و تعداد مسلمانان يک ميليارد و 400 ميليون نفر است. اين عده قليل در برابر تمام مسلمانان حکم قتل داده‌اند. هيچ مسلماني نيست که وقتي در اذان به نام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌رسد بر او صلوات مي‌فرستد چه شيعه و چه سني و زيدي و شافعي و...؛ لذا اينها نمي‌توانند با اين تعداد کمشان کاري بکنند و قطعا اگر وهابيت فرصت پيدا کنند، تمام مسلمانان را قلع و قمع مي کنند.

 

أصالة الاباحة بهترين پاسخ براي بدعت

يکي از اصلي‌ترين بحث‌هاي ما، اجراي «أصالة الإباحة» است و غالب علماء که از اين بدعت جواب داده‌اند، از اين مسئله غفلت کرده‌اند و فقط حضرت آيت الله سبحاني در کتاب جديدش به نام «وهابيت، مباني فکري و کارنامه عملي» در مقدمه يک اشاره‌اي کرده‌اند و بنده هم سر نخ را از ايشان گرفته‌ام. اگر ما اصالة الإباحة را خوب بپرورانيم و ببينيم که از آيات و روايات و اقوال علماء، چيزي را مي‌شود بدست آورد يا نه. حدود 12 ساعت گشتم و 2 صفحه که شايد جديد و بکر باشد آماده کردم و بنده نديدم کسي بدين شکل در رابطه با وهابيت کار کرده باشد.

آيات:

خود آقايان اهل سنت و وهابت، استدلال به چند آيه دارند و همين طور بزرگان شيعه:

وَ مَا لَکمْ أَلَّا تَأْکلُوا مِمَّا ذُکرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکمْ مَا حَرَّمَ عَلَيکمْ...

چرا از چيزها [گوشتها] يى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خوريد؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان کرده است! سوره الأنعام(6)، آيه 119.

خداي عالم آنچه که حرام بوده، توسط قرآن يا پيامبرش، براي شما به تفصيل بيان کرده است. پس معلوم مي‌شود اگر ما در يک مسئله شک کرديم که حلال است يا حرام؟ رجوع مي‌کنيم به کتاب و سنت، اگر در کتاب و سنت صراحت داشت بر حرمت، مي‌گوئيم: هذا حرام و إلا مي‌گوئيم: هذا حلال. مثلا: اگر کسي بخواهد چاي بخورد، مراجعه مي‌کنيم به کتاب الله، مي‌بينيم که آيه در حرمت آن وجود ندارد، در سنت هم نداريم، پس اين از مصاديق قَدْ فَصَّلَ لَکمْ مَا حَرَّمَ عَلَيکمْ نيست و حکم به اباحه آن مي‌کنيم.

سوره انعام آيه 145 مي‌گويد:

قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِي إِلَي مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يکونَ مَيتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّک غَفُورٌ رَحِيمٌ

بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى‏يابم بجز اينکه مردار باشد، يا خونى که (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوک- که اينها همه پليدند- يا حيوانى که به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا [نام بتها] بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى آنکه خواهان لذت باشد و يا زياده روى کند (گناهى بر او نيست) زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است.

سوره الانعام (6)، آيه 145.

من در آنچه خداي عالم به من وحي کرده از محرمات طعامي، چيزي نيافتم غير از....

از اين آيه مشخص مي‌شود که هر حرامي بايد مستند به ما أوحي إلي النبي باشد، کتاباً أو سنةً و اگر ما در کتاب و سنت گشتيم و در مورد شرب چاي چيزي پيدا نکرديم، مي‌گوئيم: هذا خارج مما أوحي إلي النبي و هذا حلال.

و همچنين سوره إسراء، آيه 15:

وَ مَا کنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا.

و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آنکه پيامبرى مبعوث کرده باشيم (تا وظايفشان را بيان کند.)

اگر چيزي حرام باشد و ما نتوانيم پيدا کنيم، معذب نمي‌شويم:

وَمَا أَهْلَکنَا مِنْ قَرْيةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ. ما هيچ شهر و ديارى را هلاک نکرديم مگر اينکه انذارکنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند. سوره الشعراء (26)، آيه 208.

وَ مَا کانَ رَبُّک مُهْلِک الْقُرَى حَتَّى يبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يتْلُو عَلَيهِمْ آَياتِنَا وَ مَا کنَّا مُهْلِکي الْقُرَى إِلَّا وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَو پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاک نمى‏کرد تا اينکه در کانون آنها پيامبرى مبعوث کند که آيات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاک نکرديم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! سوره القصص (28)، آيه 59.

اين آيات نشان مي‌دهد که هرگونه اهلاک و انذار، قبل از حجت، صحيح نيست. پس آيات نشان مي‌دهد بر اين که يا بايد جزء ما فصل لکم باشد يا ما أوحي إلي باشد يا حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا.اگر ديديم جزء هيچکدام نيست، ‌مي‌گوئيم خارج از اينها عقلاً و شرعاً و قرآناً و سنةً، مباح است.

روايات:

 در رابطه با روايات بايد گفت که خود اهل سنت، روايات متعددي دارند. حاکم نيشابوري روايت کرده که ابودرداء نقل مي‌کند که:

ما أحل الله في کتابه فهو حلال وما حرم فهو حرام وما سکت عنه فهو عافية

آنچه را که خداوند در کتاب خود حلال کرده حلال و آنچه را که حرام کرده حرام و آنچه را که بدون حکم گذارده در عافيت (بي اشکال و مباح) است.

المستدرک على الصحيحين، ج 2، ص 406، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النيسابوري، الوفاة: 405 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا.

پس هر چه خداي عالم از آن ساکت شده و حلال يا حرام نشمرده است، شما را در عافيت قرار داده است يعني همان کل شيء لک مباح، کل شيء لک طاهر، کل شيء لک جائز، کل شيء لک حلال است.

حاکم نيشابوري ذيل روايت فوق که آورديم مي‌گويد: هذا حديث صحيح الإسناد.

هرچه کتاب بگويد همان است؛ همچنين اگر سنت هم بگويد همان است؛ چون در قرآن هست که:

وَ مَا آَتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نماييد سوره الحشر (59)، آيه 7.

يعني به سنت هم بايد عمل کرد و قرآن سنت را تائيد کرده است.

در سنن بيهقي همين عبارت مستدرک را آورده و اين را هم اضافه دارد که:

فاقبلوا من الله عافيته، فإن الله لم يکن نسيا

از سوي خداوند عافيت بطلبيد چرا که خداوند چيزي را فراموش نمي‌کند.

سنن البيهقي الکبرى، ج 10، ص 12، اسم المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بکر البيهقي الوفاة: 458، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقيق: محمد عبد القادر عطا ـ مجمع الزوائد هيثمي، ج 1، ص 171.

وقتي خداي عالم، شما را در عافيت و مباح قرار داده، بايد اين تفضل و امتنان خدا را پذيرفت و خداوند فراموش کار نيست و اگر قرار بود چيزي حرام يا حلال باشد، آن را توسط پيامبرش مي‌فرستاد.

اين روايت را هيثمي آورده و مي‌گويد: إسناده حسن و رجاله موثقون.

اقوال علماء:

ابن حجر عسقلاني از استوانه‌هاي علمي، اصولي و کلامي اهل سنت است و مي‌گويد:

وأن الأصل في الأشياء الإباحة

اصل در اشياء اباحه است.

فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 9، ص 656، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب.

اين خيلي روشن و واضح است؛ همان مطلب علماء ما است که مي‌گويند: أصالة الإباحة.

همين تعبير را آقاي عيني دارد و مي‌گويد:

و لا شک أن الحرمة متأخرة عن الإباحة؛ لأن الأصل في الإشياء الإباحة.

شکي نيست که حرمت متأخر از اباحه است چرا که اصل در اشياء اباحه است.

عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 49، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني، الوفاة: 855هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

همچنين آقاي قرضاوي که مرجع تقليد أکثريت آقايان اهل سنت و رئيس مجمع مسلمين جهان هم هست، در کتاب خود مي‌گويد:

الأصل في الإشياء الإباحة.حکم الغناء في الإسلام، ص 5.

بعد آيات و رواياتي را که ما عرض کرديم در آنجا هم مطرح مي‌کند.

ابن تيميه، ‌بزرگ تئورسين وهابيت، در کتاب مجموع فتاوايش صراحت دارد که:

فلا دين إلا ما شرع الله ولا حرام إلا ما حرمه الله

دين به جز آنچه که خداوند مشروع ساخته نيست و حرامي غير از آنچه خداوند حرام ساخته نيست.

کتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 11، ص 631، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، الوفاة: 728، دار النشر: مکتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي.

باز هم معناي ديگري از همان عبارت الأصل في الإشياء الإباحة را مي‌گويد.

يکي از محکم‌ترين و قوي‌ترين دلائل ما، که هم عقل مي‌پسندد و هم قرآن و شرع، و خيلي هم مطلبش واضح است و نيازي به دليل زيادي ندارد، همين إصالة الإباحة است که علماء بزرگشان هم در کتاب‌هاي خودشان دارند.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما