* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 12 آذر 1386 | تعداد بازديد: 367 | |
اذان از ديدگاه فريقين: روايات شيعه در مورد تثويب | ||
پخش صوت
دان لود | ||
اختلاف در انتساب کتاب فقه الرضا اختلاف است که اصلاً فقه الرضا منسوب به امام رضا عليه السلام است يا همان فتاواي ابنبابويه پدر شيخ صدوق است، چند سال قبل که بنده تحقيقي در اين باره داشتم، آنچه که براي بنده ثابت شد اين بود که حتي يک درصد هم نتوانستم اعتماد پيدا کنم که اين کلام امام هشتم سلام الله عليه باشد يعني اين کتاب شبيه کتاب حديثي نيست و اگر کسي با روايات معصومين أنس گرفته باشد کاملاً به اين نتيجه ميرسد که اين کتاب مجموع فتاوا است نه روايت و در واقع لحن کتاب روائي و حديثي براي انسان کاملاً مشخص است و اضافه بر اين، عين عبارت ابنبابويه با همين الفاظ و همين ترکيب و سياق در کتابهاي شيخ صدوق و شيخ طوسي که از ابنبابويه نقل ميکنند، آمده است. علي أي حالٍ در مستدرک، جلد 4، صفحه 26 سه روايت را ايشان نقل ميکنند.
روايات ابن بابويه در فقه الرضا پيرامون تثويب در اذان روايت اول (حديث 4139) اين است که: فقه الرضا قال بعد ذکر فصول الاذان ليس فيها ترجيع و لاتردّدٌ و لا الصلوة خير من النوم در فقه الرضا اين گونه آمده است که بعد از ذکر فصول اذان (اجزاء اذان) رجوع و بازگشت (به اجراء قبلي) و نيز الصلوه خير من النوم نيست مستدرک الوسائل، ميرزاي نوري، ج 4، ص 44. ببينيد اصلاً لحن اين عبارت خود ميگويد که فتوا است نه روايت، اين روايت در چاپ جديد مستدرک که آل البيت چاپ کرده در صفحه 6 قرار دارد.
الصلوة خير من النوم بدعت بنياميه است روايت دوم (حديث 4140) از زيد نرسي است: عن زيد النرسي في أصله عن ابيالحسن عليه السلام قال الصلوة خير من النوم بدعة بنياميه ليس ذلک من أصل الاذان و لا بأس اذا اراد الرجل ان ينبه الناس للصلوة أن ينادي لذلک و لايجعله من أصل الاذان فإنّا لانراه اذاناً زيد نرسي بر اساس اصول خود از ابالحسن عليه السلام روايت نموده است که حضرت فرمودند: الصلوه خير من النوم در اصل اذان نبوده و از بدعتهاي بني اميه است. ولي اگر کسي قصدش اين بود تا به اين وسيله مردم را براي نماز با خبر سازد اشکالي ندارد تا اين جمله را بگويد ولي نبايد آن را از اجزاء اذان بداند زيرا به اعتقاد ما آن از اذان نيست. مستدرک الوسائل، ميرزاي نوري، ج 4، ص 44. الصلوة خير من النوم از بدعتهاي بنياميه است، ولي اشکالي ندارد که اگر کسي خواست افرادي را براي نماز دعوت کند بگويد: الصلوة خير من النوم (يعني به قصد دعوت مردم و به عنوان کلام شخصي نه به قصد اذان) و اين را جزء اذان قرار ندهد، چرا که ما اهل بيت آن را جزء اذان نميدانيم. مستدرک، جلد 4، صفحه44 ـ أصل زيد نرسي، صفحه 54. اين قسمت روايت(لا بأس اذا اراد الرجل ان ينبه الناس للصلوة أن ينادي لذلک) روايت امام صادق عليه السلام را که فرموده بود: (کان ابي عليه السلام ينادي في بيته «الصلوة خير من النوم») را بيشتر باز ميکند و ميگويد: اگر کسي الصلوة خير من النوم بگويد لکن نه به قصد اذان مانعي ندارد.
گفتن الصلوة خير من النوم براي بيدار کردن ديگران از خواب روايت سوم هم از زيد نرسي است که ميگويد: عن ابيالحسن عليه السلام: لمن أراد أن يؤذن الناس بالصلوة و ينبّههم قبل الفجر فلايؤذن و لکن فليقل و ينادي بالصلوة خير من النوم يقولها مراراً و إذا طلع الفجر أذّن. از ابالحسن عليه السلام روايت شده است که فرمودند: کسي که ميخواهد قبل از طلوع فجر مردم را براي نماز با خبر سازد نبايد اذان بگويد بلکه بايد الصلوه خير من النوم را چند مرتبه تکرار کند و بعد از آن که فجر طلوع کرد اذان بگويد. مستدرک الوسائل، ميرزاي نوري، ج 4، ص 44. پس اگر کسي بخواهد افراد را قبل از نماز صبح بيدار کند براي نماز خواندن، اشکالي ندارد که چندين بار بگويد الصلوة خير من النوم و وقتي که فجر دميده شد رسماً اذان بگويد. از اين دو روايتي که از زيد نرسي نقل ميکنند و اگر چنانچه واقعاً کتاب نرسي همان باشد که در عصر معصوم نوشته شده و طريق وصول اين کتاب معتبر باشد، روايت صحيحه است و اگر هم بگوئيم مشکل دارد باز هم با توجه به اين که ما در روايات صحيح هم شبيه اينها را داشتيم از باب يؤيد بعضه بعضاً اين دو روايت مشکلي پيدا نميکند. عرض کرديم که رواياتي را که از اصول روات نقل ميکنند مثل اصل زراره يا از اصل محمد بن مسلم و يا از اصل نرسي، چون اين اصول، اصول مشهوره بوده و در اختيار عموم مردم بوده و همه با اين کتب آشنائي داشتند، طريق به اين اصول اگر ذکر هم شود از باب تبرّک و تيمن است همان طور که در حال حاضر اگر کسي مثلاً از کافي مطلبي را نقل مي کند لازم نيست که سلسله سند آن را بياورد چراکه کافي در اختيار همه است. علي أي حالٍ اين دو روايت صراحت دارد بر اين که اگر کسي الصلوة خير من النوم را بدون قصد اذان بگويد هيچ اشکالي ندارد ولي در مورد گفتن آن در داخل اذان، حضرت فرمود: انّا لانراه اذاناً. با توجه به اين ببينيم روايت مرحوم صاحب جواهر ميخواهد چه بگويد؟
ادله صاحب جواهر بر عدم مشروعيت الصلوة خير من النوم اما ادلهاي که مرحوم صاحب جواهر اقامه ميکند بر عدم مشروعيت الصلوة خير من النوم: اول روايتي است که امام عليه السلام فرمود: «مانعرفه» و صراحت دارد بر اين که ما تثويب را نميشناسيم. دليل دوم آن است که رواياتي که جبرئيل به نبي مکرم اذان گفتن را آموزش داد و معصومين خط به خط اذان را نقل کردهاند و ما آنها را آورديم، هيچ يک از اين روايات متضمن الصلوة خير من النوم نيست و امام هم در مقام بيان بوده و اگر چنانچه الصلوة خير من النوم تشريع شده بود امام بايد به آن اشاره ميکرد. سپس صاحب جواهر ميگويد: في خبر محمد بن مسلم «کان ابي ينادي في بيته الصلوة خير من النوم» مع احتماله التقيه لا دلالة فيه علي أنّه يفعل ذلک بأحد المعاني السابقه آنچه در خبر محمد بن مسلم (از امام صادق عليه السلام) ذکر شد که پدرم در خانه نداي الصلوه خير من النوم ميداد احتمال تقيه دارد و دلالتي بر اين ندارد که آن را بر اساس يکي از معاني سابق انجام ميداده است. جواهر الکلام، شيخ جواهري، ج 9، ص 114. يعني اضافه براين که بوي تقيه ميآيد هيچ قرينهاي در روايت نيست که ما از آن استفاده کنيم که امام عليه السلام اينها را به قصد اذان ميگفته است. سومين دليل آن است که روايت زيد نرسي که از امام کاظم عليه السلام نقل ميکند که «الصلوة خير من النوم بدعة بنياميه» صراحت دارد بر بدعت بودن الصلوة خير من النوم. اما در پاسخ به اين که اين روايت با روايتي که صراحتاً ميفرمود: نداء و تثويب از سنت است و از طرفي هم سنت ظهور در سنت پيامبر دارد، در تضاد است، ميگويد: اولاً فاضل هندي در کشف اللثام ميفرمايد: اصلاً ما معناي نداء و تثويب را نفهميديم که چيست؟ و مراد معصوم از «النداء و التثويب في الاقامة من السنة» براي ما روشن نيست؛ اگر ميفرمود در اذان، باز هم قابل توجيه بود چرا که معمولاً اذان را با صداي بلند ميگويند و همين طور «التثويب من السنة» نيز نامعلوم است. آيا به معناي دعوت مجدد است يعني بگوئيم اذان دعوت اول است و اقامه دعوت دوم و سپس دعوت ديگري با اقامه يعني الرجوع الي الدعوة من السنة؟ شيخ طوسي ميفرمايد: اين روايت حمل بر تقيه ميشود شايد کساني بودهاند که در اقامه الصلوة خير من النوم ميگفتند و امام به جهت تقيه و حفظ جان خود و شيعيان فرموده که اين از سنت است. سپس خود صاحب جواهر در ادامه ميافزايد: ما ميگوئيم که نه حمل بر تقيه است و نه اين که نفهميديم بلکه مراد از «من السنة» يعني سنت اهل بدعت است و در ادامه ميگويد: بل ينافيه ما في المعتبر عن کتاب البزنطي عن عبدالله بن سنان عن الصادق عليه السلام إذا کنت في أذان الفجر فقل الصلوة خير من النوم بعد حي علي خير العمل و قل بعد الله اکبر الله اکبر لا إله إلا الله بلکه اين مطلب منافات دارد با آنچه که در کتاب «المعتبر» از عبد الله بن سنان از امام صادق عليه السلام روايت شده است که هنگامي که اذان فجر ميگويي بعد از حي علي خير العمل بگو الصلوه خير من النوم و بعد از آن او مرتبه الله اکبر و در نهايت لا اله الا الله بگو. جواهر الکلام، شيخ جواهري، ج 9، ص 114. البته اين فرمايش صاحب جواهر خيلي هم محکم نيست چرا که ما بايد ببينيم که آيا امويها اين چنين سنتي داشتهاند يا نه؟ کما اين که حمل بر تقيه نيز شرطش آن است که ببينيم در زمان امام اين فتوي در ميان مردم مشهور بوده است؟ نه هر چه را که مخالف با فتاواي اهل سنت شد بتوان حمل بر تقيه کرد مثلاً اگر روايت امام سجاد عليه السلام با فتواي شافعي موافق در آمد نميتوان گفت که اين روايت حضرت از روي تقيه صادر شده چرا که امام سال 96 هجري به شهادت رسيده است و شافعي متوفاي 204 هجري و اين اصلاً همخواني ندارد. در اين مورد هم ما نميتوانيم بگوئيم که اين از سنت امويها بوده چرا که در ميان اهل سنت اصلاً تثويب در اقامه نداريم و اينها هم جائز نميدانند. پس ما يا بايد فرمايش کشف اللثام را بپذيريم يا همان که بنده عرض کردم که تثويب يعني تکرار دوباره اقامه و دعوت مجدد مردم براي نماز. صاحب جواهر نکته ديگري در باره اين روايت دارد و آن اين که: با توجه به اين که در اين روايت در اذان «لا إله إلا الله» يک مرتبه آمده و با توجه به اين که مشتمل بر «حي علي خير العمل» است به اين نتيجه ميرسيم که روايت از روي تقيه صادر شده است. سپس ميگويد: آقاي محقق در شرائع مشهور و مشهورتر درست کرده و گفته: التثويب روايتان أشهرهما ترکه لکن فيه أنّه لا شهرة عمل في رواية ثبوته و لا رواية بل هي من الشواذ أو الاخبار اللتي دسّها اهل الباطل. تثويب دو روايت دارد که مشهورتر ترک تثويب است لکن اشکالي که وجود دارد اين است که اين عمل شهرتي ميان آنها نداشته است و ثابت نشده و از موارد شاذ و نادر بوده و يا از رواياتي است مورد دسيسه اهل باطل قرار گرفته است. جواهر الکلام، شيخ جواهري، ج 9، ص 115. مرحوم صاحب جواهر ميفرمايد: آقاي محقق شما به چه علت در اينجا اشهر و مشهور درست کردهايد؟ ما چندين روايت داريم که فصول اذان را برايمان معين کرده، روايت ميگويد:«لانعرفه» و اين که اين از سنت بنياميه است، اما شما يک روايت شاذ را اشهر و آن روايات را مشهور درست کردهايد، اين از شما بعيد است که در اينجا اين گونه اشهر و مشهور بسازيد!
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||