* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 27 بهمن 1386 تعداد بازديد: 465 
اذان از ديدگاه فريقين: مبحث چهارم: شهادت ثالثه در اذان (اشهد ان عليا ولي الله)
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

27/11/86

مبحث چهارم: شهادت ثالثه در اذان (اشهد ان عليا ولي الله)

بحث اين جلسه در مورد شهادت ثالثه در اذان است؛ يعني شهادت بر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام. يکي از شبهات وهابيت عليه شيعه، شهادت ثالثه در اذان است. مي‌گويند شما در اذان تصرف کرده‌ايد و بعد از شهادت بر رسالت رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم، شهادت بر ولايت آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌دهيد.

در رابطه با شهادت ثالثه، در چند محور مي‌شود بحث کرد:

1ـ اقوال علماء و بزرگان در طول تاريخ، در اين مورد چه بوده است؟

2ـ ادله‌اي که شيعه براي آن اقامه نموده است؟

3ـ جنبه شُعاري داشتن شهادت ثالثه براي شيعه.

قبل از ورود به بحث اساسي، چند نکته ضروري است که توجه داشته باشيم:

1ـ آيا براي شهادت ثالثه، دليل يا روايت يا آيه‌اي داريم که دلالت کند بر جزئيت و استحباب آن در اذان و اقامه؟

2ـ اگر چنانچه روايت يا آيه صريحي نداشته باشيم، افزودن يک جمله در اذان و اقامه به قصد رجاء يا جزئيت، که اين دو توقيفي هستند، آيا اشکالي ايجاد مي‌کند يا خير؟

3ـ فرضا اگر ما دليلي براي آن اقامه کنيم، سه صورت پيدا مي‌کند:

الف: دليل خاص يا روايتي پيدا کنيم که صراحتا بگويد: «أشهد أن عليا ولي الله» جزء اذان يا اقامه است، يا شهادت بر ولايت مستحب است و يا ائمه عليه السلام در اذان و اقامه‌شان، بر ولايت شهادت مي‌دادند.

ب: اگر نص خاصي نداشته باشيم، آيا عمومي داريم که از آن عموم، شهادت بر ولايت را در اذان و اقامه استفاده کنيم، يا اطلاقي داريم که از آن، جزئيت شهادت بر ولايت را در اذان و اقامه استفاده کنيم؟

 مثل آيه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (سوره أنفال/ آيه60) که يک عام است. شما براي مبارزه با دشمن، هر چه توان داريد، خود را تجهيز کنيد. يک زماني بود که مصداقش در خارج: اسب، قاطر، شمشير، نيزه و کمان بود و امروز مصداقش، تانک، هواپيما، تفنگ و بمب و... است. معمولا براي مشروعيت تهيه جنگ افزار مدرن، روايت و آية خاصي نداريم؛ ولي عموم يا اطلاق آيه اين را شامل مي‌شود. در مورد تعظيم شعائر الله يا رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، کلمه «وَقِّروه و عَزِّروه» در آيه «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ»(سوره فتح/آيه9) که مي‌فرمايد رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را گرامي بداريد؛ گرامي داشتن، يک دفعه با درود فرستادن است و يک دفعه با گرامي داشتن روز ولادت و رحلت است، يا شيريني و احسان دادن و مديحه سرائي کردن است. در مورد اينها ما نص و دليل خاصي نداريم؛ ولي چون از مصاديق تعظيم شعائر است و از مصاديق توقير و تکريم نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم است، مشروعيت هرگونه مراسم ولادت يا شهادت را استفاده مي‌کنيم.

حال بايد ببينيم در مورد شهادت ثالثه و نسبت به امير المؤمنين عليه السّلام‌، شهادت به ولايت يا حقانيت او، يا دليلي که بايد امامت امير المؤمنين عليه السّلام‌ را در ملأ عام اعلام کنيم، اين چنين اطلاقي داريم که از آن استفاده کنيم يا خير؟

ج: اگر دليل خاص و اطلاق و عمومي نداريم، آيا دليل ثانوي مي‌توانيم بر شهادت بر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام‌ اقامه کنيم يا خير؟ مثلا دليل ثانوي در اين مورد، اين است که در بعضي مستحبات، ‌روايت خاصي نداريم يا ضعيف و دروغ است، ولي حديث من بلغ يا تسامح در ادلة سنن آن را مي‌تواند درست کند. مثلا رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من بلغه ثواب من الله على عمل عمل ذلک العمل التماس ذلک الثواب أوتيه ، وإن لم يکن الحديث کما بلغه.» (وسائل الشيعة [آل البيت] – شيخ حر عاملي، ج 1، ص 82) مثلا کسي بگويد: (هر کس سوره تکاثر را بخواند، خداوند مقام او را در بهشت به فلان مقدار بالا مي‌برد يا چندين حوري به او مي‌دهد و او هم به اين نيت اين سوره را بخواند.» رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: (اگر حديثي از من رسيده باشد و کسي به آن عمل کند، ولو اين که آن را من نگفته باشم و حديث دروغ باشد، خداوند ثواب آن عمل را به او مي‌دهد.» حال بايد ديد که در قضيه شهادت ثالثه، مي‌توانيم يک روايت ضعيف يا مرسل پيدا کنيم و رجاءً للثواب آن را در اذان و اقامه بگوئيم و با حديث من بلغ يا تسامح در أدله سنن اثبات کنيم استحباب اين قضيه را. آيا اين امکان در قضيه شهادت ثالثه هست يا نه؟

با توجه به اين قضايا بايد ببينيم که عموم يا اطلاق يا دليل خاصي در اين مورد داريم يا خير؟

 

اثبات شهادت ثالثه در اذان از روايات خاصه

ادله ما، تشکيل يافته از يک سري روايات خاص است، گرچه ما به سند اين روايات خاص و به صدور آن از معصوم عليه السلام يا از قول صحابه، اعتماد نداريم؛ ولي مي‌توانيم به کمک حديث من بلغ و تسامح در أدلة سنن، جزئيت شهادت ثالثه را در اذان ثابت کنيم.

ما دو دليل خاص داريم که از کتاب «السلافة في أمر الخلافة» از شيخ عبدالله مراغي مصري است و از علماء اهل سنت هم هست. اين دو روايت، جزئيت شهادت ثالثه را ثابت مي‌کند و بحث در دلالت آن نداريم، بلکه بحث صدوري داريم.

«إن سلمان الفارسي ذکر في الأذان و الإقامة: الشهادة بالولاية علي، بعد الشهادة بالرسالة في زمن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، فدخل رجل علي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)، قال: يا رسول الله! سمعت أمرا لم أسمع به قبل هذا، فقال رسول الله: ما هو؟ قال: سلمان شهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولاية علي، فقال: سمعت خيرا».

(سلمان فارسي در زمان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، بعد از شهادت به رسالت، شهادت بر ولايت آقا اميرالمؤمنين عليه السلام را در أذان و اقامه مي‌گفت، مردي رفت خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و به او گفت: امروز چيزي شنيدم که تا به حال نشنيده بودم، رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چه شنيدي؟ گفت: ديدم سلمان در أذان، بعد از شهادت به رسالت، به ولايت علي عليه السلام هم شهادت داد، رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خوش شنيدي».

اين تقرير رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر اين عمل سلمان فارسي است. شهادت بر ولايت در زمان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، ‌آن هم از قول سلماني که: «سلمان منا أهل البيت».

روايت ديگر مي‌گويد:

«إن رجلا دخل علي رسول الله، قال: يا رسول الله! إن أباذر يذکر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولاية لعلي و يقول أشهد أن عليا ولي الله، فقال رسول الله کذالک، أَوَ نسيت قولي يوم غدير خم: من کنت مولاه فعلي مولاه؟! فمن نکث، ينکث علي نفسه».

(مردي آمد خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و گفت: يا رسول الله! ابوذر در أذان، بعد از شهادت به رسالت، بر ولايت علي هم شهادت مي‌دهد و مي‌گويد: أشهد أن عليا ولي الله، رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: قضيه همين طور است، آيا فراموش کردي سخن مرا در غدير خم که گفتم: هرکه من مولاي اويم، ‌علي نيز مولاي اوست؟! هرکس بيعت شکني کند، در حقيقت به خودش ضرر زده است».

در دلالت اين دو روايت، هيچ شکي نيست؛ يعني بر جواز شهادت بر ولايت در أذان و اقامه، و در جزئيت شهادت ثالثه در أذان و اقامه مي‌توانيم بدون هيچ تأملي از اين روايت استنباط کنيم. بحث در اين است که آيا صدور اين روايت از معصوم، براي ما ثابت است يا نه؟ ما هيچ دليلي بر ثبوتش نداريم؛ نه سندي دارد که بررسي بکنيم و نه راه ديگري که بتوانيم آن را اثبات بکنيم، مگر از دو راه:

1- از طريق حديث من بلغ يا تسامح در أدله سنن، اين دو روايت نص صريح مي‌شود بر استحباب جزئيت شهادت ثالثه در أذان.

2- راه ديگر خود بر 3 قسم است:

الف: آيا فقهاي ما در طول اين 14 قرن، مشابه اين را در مستحبات و مکروهات فتواء داده‌اند يا خير؟ نظاير بسياري داشته‌‌ايم که ملاک إفتاء فقهاء و مراجع تقليد ما روايات مرسل و بي سند، بوده است. اين را مي‌توانيم پشتوانه اين قضيه قرار دهيم و بگوئيم در مشابه اين قضيه، اين چنين فتواء داده‌اند و «حکم الأمثال فيما يجوز و فيما لا يجوز سيان». پس مورد خاصي نيست و اين ملاک در تمام مستحبات و مکروهات بوده و آقايان در اثبات استحباب يا کراهت شيئي، به روايت مرسل و ضعيف عمل مي‌کردند و ما هم به همين روايت عمل مي‌کنيم.

ب: راه ديگر اين که همين شهادت ثالثه را، همين طوري به زمان‌هاي قبل تا قرون اوليه ارجاع دهيم، مي‌بينيم که علماء و فقهاء، شهادت ثالثه را در أذان خود مي‌گفتند؛ نتيجه مي‌گيريم که گرچه اين روايت ضعيف است، ولي سيره عملي فقهاء، ضعف سند را جبران مي‌کند.

ج: اين که الان تمام متشرعين، شهادت ثالثه را در اذان مي‌گويند، چند قرن قبل هم مي‌گفتند و تا قرون اوليه اين گونه بوده؛ و مي‌گوئيم: گرچه اين حديث ضعيف است، ولي سيره متشرعين متصل به عصر معصوم عليه السلام، ضعف سند را جبران مي‌کند.

اگر ما بتوانيم از طريق يکي از اين سه راه، جزئيت شهادت ثالثه را در اذان اثبات کنيم: «ثبت ولاية علي بن أبي طالب عليه السلام»

تا اينجا بحث روي دلالت خاص بود بر جواز يا استحباب شهادت ثالثه. نوبت مي‌رسد به روايات عامه يا اطلاقاتي که در اين زمينه داريم.

يکي از اين اطلاقات آيه 55 سوره مائده است:

«إِنَّمَا وَلِيکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ رَاکعُونَ».

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‏اند همانها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند.

سوره مائده (5)، آيه 55

در اين آيه وقتي ثابت کرديم ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را،‌ همان گونه که از آيه: «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ» (سوره فتح/آيه9)، تعظيم نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم را به عنوان يک عام و اطلاق ثابت مي‌کنيم و بعد مراسم بزرگداشت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را از مصاديق آن مي‌دانيم و آيه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (سوره أنفال/ آيه60)را ملاک قرار مي‌دهيم براي تهيه جنگ افزار‌هاي مدرن روز؛ حال مي‌آئيم و مي‌گوئيم در مورد شهادت ثالثه هم نصي نداريم،‌ ولي اطلاق آيه 55 سوره مائده اين را هم شامل مي‌شود.

 



آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما