* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 اسفند 1386 | تعداد بازديد: 351 | |
اذان از ديدگاه فريقين: مناقشه علماي وهابي و اهل سنت در آيه ولايت | ||
پخش صوت
دان لود | ||
04/12/86
مناقشه فخر رازي در دلالت آيه ولايت فخر رازي اين تعبير را دارد: لما نهي الآيات المتقدمة عن موالاة الکفار أمر في هذه الآية بالموالاة من يجب موالاته. زماني که خداوند در آيات قبل دوستي با کفار را نهي نمود در اين آيه دوستي با کساني که دوستيشان واجب است را ذکر نمود. التفسير الکبير أو مفاتيح الغيب، ج 12، ص 22، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي، الوفاة: 604 ، دار النشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة: الأولى.
مناقشه ابن تيميه در دلالت آيه ولايت ابن تيميه تعبيرش اين است که: إنه من المعلوم و المستفيض عند اهل التفسير خلفا عن سلف أن هذه الآية، نزلت في النهي عن موالاة الکفار و الأمر بموالاة المؤمنين. معلوم و مستفيض نزد اهل تفسير است که اين آيه (51 و 55 سوره مائده)، نازل شده بر نهي از موالات کفار و امر به موالات مؤمنين است. منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 18، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم.
مناقشه ناصر الدين غفاري در دلالت آيه ولايت ناصر الدين غفاري در کتاب اصول مذهب شيعه ميگويد: لما تبين أن الروايات التي أولوا بمقتضاها الآية باطلة سندا و متنا، فلا متمسک لهم حينئذ بالآية بوجه سائغ، بل إن الآية حجة عليهم، لأنها جاءت بالأمر بموالاة المؤمنين و النهي عن موالاة الکافرين حتي و إن ثبت أن لها سبب نزول خاص راجع کتب التفسير في سبب النزول فالعبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب و ليس للرافضة من ذلک نصيب. و هذا المعني يدرک بوضوح من سياق الآيات، إذ قبل هذه الآية الکريمة جاء قوله سبحانه::« يا أَيهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». (مائده/51) فهذا نهي صريح عن موالاة اليهود و النصاري بالود و المحبة و النصرة... و لا يراد بذلک - بإتفاق الجميع- الولاية بمعني الإمارة. اين آيه به ضرر شيعه است، زيرا اين آيه براي امر به موالات مؤمنين و نهي از موالات کافرين نازل گرديده است. اگر چه سبب نزول خاصي هم داشته باشد، (يعني اگر در حق علي عليه السلام هم نازل شده باشد، امر به موالات و محبت علي عليه السلام است)، فرضا اگر اين آيه در حق علي (عليه السلام) هم نازل شده باشد، خصوص سبب، مستند ما نيست، بلکه عموم لفظ به درد ما ميخورد و معناي عام لفظ اعتبار دارد که همان محبت است، (و لو اين که سبب نزولش اعطاء خاتم از جانب امير المؤمنين عليه السلام باشد). و شيعه هيچ بهرهاي از اين آيه نميبرد. اين معنايي که ما کرديم، از سياق آيه مشخص است؛ زيرا قبل از آيه 55 سوره مائده، اين آيه آمده است.: «يا أَيهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». (مائده/51) به يهود و نصاري علاقه و محبت نداشته باشيد و از آنها طلب ياري نکنيد. مراد از اين آيه، ولايت و رياست و امارت نيست.
پاسخ به مناقشات مخالفان دلالت آيه ولايت خلاصه يکي از اساسيترين شبهات آنها، دلالت لفظ ولي بر ولايت امر است و معتقدند که در اينجا ولي به قرينه سياق و آيات قبل به معناي محبت و نصرت است و نه به معناي امير و سرپرست. ما در اينجا چند جواب داريم. يکي از اينها اين است که بايد ببينيم کلمه «ولي» لغتاً به چه معنا آمده است؟ و در روايات ديگر به چه معنا استعمال شده است؟ و در اين سوره، آيا ميتوانيم به قرينه کلمه «اولياء» در 4 آيه قبل، به معناي مودت و محبت يا نصرت بگيريم يا خير؟
معناي لغوي «ولي» به معناي قريب و نزديک، مرادف با «اولي بالتصرف» است. در رابطه با معناي کلمه «ولي»، تمام لغت نويسان، کلمه «ولي» را به معناي قرب و نزديکي گرفتهاند. در قاموس المحيط فيروز آبادي، جلد 4، صفحه 401 اين تعبير آمده: الولي به سکون اللام و الذي يعني القرب و الدنو. وَلْي به سکون لام به معناي قرب و نزديکي است. در مفردات غريب الحديث راغب اصفهاني، صفحه 533 آمده که: الولاء و التوالي، أن يحصل الشيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلک القرب من حيث المکان و من حيث النسبة و من حيث الدين و من حيث الصداقة و النصرة و الإعتقاد. دو چيز، با هم، طوري نزديک باشند که هيچ جدايي و فاصلهاي بين آنها نباشد، و معمولا در قرب مکاني اين را به عنوان استعاره ميآورند و دو نفر از هر جهت با هم يکي باشند، به آن دو ميگويند: فلاني با فلاني ولي است. اين معنايي که اهل لغت به معناي قرب آوردهاند، کاملا به اين معنا ميشود که: فلاني، ولي فلاني است، يعني آنچنان با او نزديک و يکي است که تصور دوتائي در آن دو نيست: من کهام، ليلي، ليلي کيست، من ما دو، يک روحيم، در دو بدن
«ولي» ميت يعني کسي که با وجود او ديگران حق تصرف در او ندارند و در مواردي هم که ميگوئيم: فلاني ولي ميت است، فلاني ولي بچه است، يعني اين دو آنچنان با هم نزديکاند که در مسائل تجهيز و غيره، اين دنو و قرب اجازه نميدهد که کس ديگري بيايد اين ميت را بردارد، و اين دنوّ اجازه نميدهد که با وجود ولي، افراد ديگر قيموميت بچه را بر عهده بگيرند. يعني در حقيقت در معناي ولايت و وَلِي و وَلْي، يک نوع سلطنت و تصرف خوابيده است.
«ولي» زوجه يعني کسي که بدون اجازه او نکاح زوجه باطل است مثلا اين حديث که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: أيما إمرأة نکحت بغير إذن وليها، فنکاحها باطل. اگر زني بدون اذن ولي او و کسي که حق تصرف و قيموميت دارد، عقد کند، عقد او باطل است. مستدرک حاکم، ج 2، ص 168 – سنن بيهقي، ج 7، ص 111 - الام شافعي، ج 5، ص 13 - المدونه الکبري مالک، ج 2، ص 162 - مسند احمد، ج 6، ص 66 - سنن ابن ماجه، ج 1، ص 605 - صحيح ترمذي، ج 2، ص 281 - المبسوط سرخسي، ج 5، ص 11 - مغني ابن قدامه، ج 7، ص 338 - المجموع نووي، ج 16، ص 146. کلمه ولي در اين جا به چه معنايي آمده است؟ آيا معناي آن اين است که: هر زني بدون نصرت و ياري و محبت ولي و دوست خود ازدواج کند، باطل است؟! در لسان العرب که تنها کتاب لغت استعمال الفاظ است، ميگويد: و ولي المرأة الذي يلي عقد النکاح عليها و لا يدعها تستبد بعقد النکاح دونه. ولي زن، کسي است که متولي عقد نکاح بر زن است و اجازه نميدهد و رها نميکند که زن، بدون اجازه و مستبدانه، عقد براي خود بخواند. لسان العرب ابن منظور، ج 15، ص 407. پس در آيه ولايت هم که ميگويد: ولي شما خدا است و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين علي عليه السلام است، يعني بدون اذن آنها، هرگونه تصرف در مسائل سياسي و اخلاقي و اجتماعي و...، باطل است و بايد در چهارچوب نظرات آنها باشد. اگر عمل بخواهد شرعيت پيدا کند، بايد به اذن و امر خدا و رسول و ولي باشد و اگر کسي عملي را انجام داد و به اذن آنها نبود، باطل و غير شرعي است. با توجه به اين مسئله، ما ادعاء ميکنيم که کلمه «ولي» در دو آيه، به يک معناست. لا تتخذوا اليهود و النصاري أولياء: آنها را به عنوان حق تصرف و ولي براي خود نگيريد. يعني کارهاي سياسي و ديني را بر محور رهبري و رهنمود يهوديان و مسيحيان انجام ندهيد. و در آخر هم که ميگويد: إن الله لا يهدي القوم الظالمين: مشخص است که اگر در زير پرچم يهود و نصاري حرکت کرديد، ظالم هستيد؛ وگرنه مجرد محبت به يهود و نصاري، موجب نميشود که انسان ظالم بشود و اين قرينه است بر اين که، «ولي» به همين معناي اولي الامر است. پس ما اعلام ميکنيم که جناب آقاي فخر رازي، ابن تيميه و غفاري، شما که ميخواهيد اين آيه را قرينه بياوريد و «ولي» در آيه ولايت را از معني بياندازيد، ما ميگوئيم، در هر دو جا، ولي به يک معناست، و به معناي محبت نيست، بلکه به معناي اولي بالتصرف و رياست و حق تصرف و سلطه بر مؤمنين است؛ و اين را ما با توجه به سخن بزرگان شما و اهل لغت ميگوئيم. فرضا اگر شما اين معنا را قبول نکنيد ، و بگوييد در يهود و نصاري به معناي نصرت و ياري و محبت است، و از سياق آيه بخواهيد استفاده کنيد، ما در اينجا جلوي سياق را هم ميگيريم و هيچ سياقي بين اين دو آيه نيست؛ زيرا شرط سياق در دو آيه اين است که در يک زمان نازل شده باشند و سبب نزولشان يکي باشد. آيا شما ميتوانيد ثابت کنيد که آيه 51 سوره مائده با آيه 55 سوره مائده که 3 آيه بينشان فاصله است، در يک زمان آمده است و سبب نزولشان يکي است؟ دليلي داريد؟ خير نداريد و فقط صرف ادعا است. ولي ما دليل داريم بر اين که اين آيات به همين شکل که هست، نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم دستور داده است به اين شکل باشد. آيات مکي را در خيلي موارد در سورههاي مدني و آيات مدني را در سورههاي مکي قرار داده است. در اينجا هم خود حضرات ادعاء ميکنند که سبب نزول در اينجا کاملا تفاوت دارد. سبب نزول آيه ولايت که قبلا مشخص شد و از بزرگان اهل سنت، برخي ادعاي اجماع کردهاند که اين آيه در حق امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده است. در سبب نزول آيه 51 هم، آقاي قرطبي در کتاب جامع أحکام القرآن، جلد 16، صفحه 216 ميگويد: اختلفوا في سبب نزولها علي أقوال، منها: إنها نزلت في أبي لبابة عن عکرمة. و منها: أنها نزلت في يوم أحد حين شعر المسلمون بالخوف حتي همّ قوم منهم أن يوالوا اليهود و النصاري. و منها: أنها نزلت في عبادة بن الصامت و عبدالله بن أبي سلول فتبرأ عبادة من موالاة اليهود و تمسک بها إبن أبي و قال: إني أخاف أن تدور بي الدوائر. گفته شده: در رابطه با ابو لبابه نازل شده است؛ و گفته شده: در جنگ احد نازل شده، وقتي که شنيدند که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) کشته شده و فرار کردند، عدهاي تصميم گرفتند براي راحت شدن از شر قريش، بروند با يهود و نصاري عهد و پيمان ببندند و زير سلطة آنها بروند و آنها از اينان حمايت کنند در برابر قريش؛ و گفته شده که اين آيه در رابطه با عباده بن صامت و عبدالله بن أبي سلول نازل شده که رفته بودند با يهود عهد و پيمان بسته بودند و عباده گفت که من ميترسم که روزگار برگردد و مسلمانها شکست بخورند و اگر الان من با يهود رابطهام را بر هم بزنم، فردا کسي از من حمايت نميکند. الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 300، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، الوفاة:671 ، دار النشر: دار الشعب – القاهرة با توجه به اين، روشن است که اين آيه، سبب نزولش يا اُحد است يا ابو لبابه و يا عباده و إبن أبي. شما که ميگوييد وحدت سياق دارد، کدام وحدت سياق؟ آيه 51 مائده در يک قضيه نازل شده، و آيه 55 مائده سبب نزولش چيز ديگري است. و اين دو ثابت ميکند که هيچ ارتباطي ميان اين دو آيه نيست و وقتي ارتباط نباشد، امکان سياقگيري هم نيست.
آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||