* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 11 مهر 1385 | تعداد بازديد: 541 | |
آشنايي با فقه مقارن: تعريف فقه مقارن | ||
پخش صوت
دان لود | ||
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين وهو خير ناصر ومعين. الحمد لله والصلاة علي رسول الله وعلي آله آل الله لاسيما علي مولانا بقية الله واللعن الدائم علي اعدائهم اعداء الله. الي يوم لقاء الله. الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنّا لنهتدي لولا أن هدانا الله. متن ذيل ، تقريرات درس خارج فقه مقارن استاد حسيني قزويني مدظله العالي است كه در سال تحصيلي 85ـ86 در مدرسه دارالشفاء برگزار شده است . موضوع اصلي آن «وضو از ديدگاه شيعه و سني» است ؛ ولي از آن جايي كه سال اول تدريس فقه مقارن بوده ، مطالب مقدماتي در باره اين فقه مقارن و تعريف آن ، پيدايش مذاهب اهل سنت ، اسباب اختلاف فقها و ... نيز بحث شده است . اين مطالب توسط يكي از شاگردان معظم له تقرير ، تلخيص و تحقيق شده است كه اميدواريم براي دوستان عزيز قابل استفاده باشد .
در باره فقه مقارن تعريفات زيادي وجود دارد كه به چند مورد از آن به صورت مختصر اشاره ميكنيم.
يطلق الفقه المقارن ـ اولاـ و يراد بها: جمع آراء المختلفه في المسائل الفقهيه علي صعيد واحد دون اجراء موازنة بينها. الأصول العامة للفقه المقارن، السيد محمد تقي الحكيم، ص13 فقه مقارن عبارت است از جمع ديدگاههاي مختلف در مسائل فقهي در يك موضوع بدون آنكه مقايسهاي صورت بگيرد. ما قطعاً به دنبال اين تعريف از فقه مقارن نيستيم؛ زيرا هدف اصلي ما از كنار هم قرار دادن فروعات فقهي شيعه و سني، موازنة بين اين دو ديدگاه است؛ هم از نظر مصدر و منشأ هر يك از دو ديدگاه و هم از نظر اعتبار و مشروعيت اين دو مصدر. مصدر فروعات فقهي در مذهب جعفري، يكي از دو ثقل اكبر به جاي مانده از رسول خدا؛ يعني اهل بيت عليه السلام و مصدر و منشأ آن در مذهب اهل سنت صحابه هستند. در حقيقت وظيفة فقه مقارن اين است كه ثابت كند كداميك از اين دو ديدگاه اعتبار شرعي دارد و با قرآن (كتاب حق) مطابقت دارد و كداميك از اين دو اين ويژگي را ندارد. پس تعريف اول جناب آقاي حكيم با هدف اصلي فقه مقارن سازگاري ندارد. درتعريف دوم ميگويد: ويطلق ثانيا على: جمع الآراء الفقهية المختلفة وتقييمها والموازنة بينها بالتماس أدلتها وترجيح بعضها على بعض. آراء مختلف را كنار هم قرار بدهيم و بين آنها تقسيم بندي و مقايسه كنيم و همچنين ادلة آندو را بررسي و از بين آنها يكي را بر ديگري ترجيح بدهيم. اين تعريف با هدفي كه ما در فقه مقارن دنبال ميكنيم، سازگاري دارد تعريف سوم را آقاي حسن احمد الخطيب در كتاب الفقه المقارن، ص 50 اين چنين بيان ميكند: نوع خاص من دراسة الفقه ويراد بها العلم باحكام الشرعيه في مختلف الابواب من حيث معرفة آراء الفقهاء والعلماء ومذاهبهم المتفقه او المختلفة فيها مع بيان ادلتهم وقواعدهم الاصولية. فقه مقارن، يعني يك نوع نگرش ويژه در حوزه بررسيهاي فقهي كه هدف از آن آگاهي به احكام شرعي در ابواب مختلف فقهي و شناختن نظريه ائمه و فقهاي مذاهب؛ چه آنجايي كه مورد اتفاق است و چه مورد اختلاف هست. بعد در آخر ميگويد: مع سبرها به الادلة وموازنة بعضها ببعض واختيار اقربها الي الحق واوليها بالقبول. كلمه «سبر» با سين؛ يعني نگرش عميق به اين ادله و مقايسه كردن آنها با يكديگر اين تعبير از فقه مقارن، تعبير خيلي قشنگي است. وقتي بررسي و نگرش عميقي به هر دو فقه از نظر ادله بشود، يافتن اقرب الي الحق و اولي بالقبول بسيار آسان خواهد بود. يكي از بحثهاي مقدماتي كه بايد مطرح كنيم، اين است كه: «ارزشها و شاخصهاي اقرب الي الحق» چيست؟ اين بحث بسيار مهمي است كه در ابتدا امر روشن شود. وقتي اين بحث روشن شد، يافتن نظر حق به راحتي امكان پذير خواهد بود. آن وقت اگر يك فقيه حنفي نظرات ابوحنيفه را مطرح و و ادعا كرد كه نظر حق همين است ما با اين شاخصههايي كه در اول بحث تعيين كردهايم، به راحتي ميتوانيم صحت و يا ابطال اين نظريه را ثابت كنيم. در درجه اول ما بايد سراغ كتاب خدا برويم تا ببنيم كه قرآن براي حق بودن و حق نبودن چه شاخصههاي را مطرح كرده است. بعد سراغ سنت قطعيه ميرويم و اين شاخصهها استخراج ميكنيم. متأسفانه اين شاخصهها در مذاهب ديگر بر اساس قرآن و سنت قطعيه نيست؛ مثلاً مبناي ابوحنيفه و معيار او در تشخيص حق و باطل مخالفت با امام صادق عليه السلام است. حنفيها هم چشم بسته نظر او را ميپذيرند و خيال ميكنند هر آنچه را كه آقاي ابوحنيفه گفته است، وحي منزل است و سنت قطعيه بر اين است كه نظر ابوحنيفه را بپذيريم؛ چون روايت نقل كردهاند كه پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: مردي خواهد آمد، دين مرا زنده خواهد كرد، به او سلام برسانيد. حتي ميگويند كه ابوحنيفه گفته است كه: لوادركني رسول الله لاخذ بكثير من قولي. تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج13، ص386 اگر پيغمبر هم زنده بود، سخن مرا قبول ميكرد و به نظر من عمل ميكرد. اگر ملاك و شاخصة «اقرب الي الحق و اولي بالقبول» را ما در ابتدا مشخص كنيم، در اين گونه موارد به مشكلي برنخواهيم خورد. آقاي محمد الدثوقي در تعريف چهارم ميگويد: فالفقه المقارن مصطلح حديث يقصد به الموازنة بين آراء الفقهاء وبيان أسباب الاختلاف فيها و درجة كل منهما من القوة و الصحة. مقدمة في دراسة فقه الاسلامي، ص 206 فقه مقارن در حقيقت يك اصطلاح حديثي است كه هدف از آن مقايسه ميان ديدگاههاي فقهاء و بيان ريشة اختلاف ميان آنها و بيان درجة ضعف و قوت آنها است. سؤال ما از جناب آقاي دثوقي اين است كه شما وقتي ميگوييد: «ودرجة كل منها من القوة والصحة » ملاك شما براي تشخيص اين قوت و صحت چيست؟ آيا كتاب و سنت است؟ يا احاديث جعلي و دورغيني كه از پيشوايان شما به جاي مانده است؟ تفتازاني از علماي معاصر در كتاب داراسات في الفلسفة الاسلاميه مي نويسد: يطلق الفقه المقارن و يراد بها الجمع الإراء الفقهية المختلفه و تقييمها و الموازنة بينها بالتماس ادلتها و ترجيح بعضها علي بعض وهو بهذا المعنا اقرب الي ما كان يسميه الباحثون من القدامي بعلم الخالف او علم الخلافيات. فقه مقارن،گردآوري آراء فقهي مختلف، ارزش دادن و موازنة ميان آراء با توجه به ادله هر يك و ترجيح بعضي بر بعضي ديگر است. يعني ما آراء شيعه و سني را در دو كفّه ترازو بگذاريم و قيمت هر يك را با توجه به ادلة آنها معين و مشخص كنيم. بعد ميگويد: اين تعريفي كه ما ميكنيم، قدما از آن تعبير ميكردند به علم خلاف يا علم الخلافيات. اين تعريفاتي بود كه از فقه مقارن شده است. تعريف منتخب ما هم اين است كه: فقه مقارن، عبارت است از ذكر اقوال علماي شيعه و سني همراه با دليل و ترجيح نظريه فقهاي شيعه.
فرق بين فقه مقارن و علم خلافيات: در حال حاضر در دانشگاههاي بزرگ دنيا؛ همانند دانشگاه بزرگ ام القري، دانشگاه بين المللي مدينه، دانشگاه بزرگ اسلامي سوريه، كليه شريعه كويت و... در مدخل متون درسيشان بعد از تعريف فقه مقارن، به فقه خلافيات ميپردازند. آيا فرقي بين فقه مقارن و علم الخلافيات هست يانه؟ در علم خلافيات، عمدتاً فقه درون مذهبي مطرح است، نه برون مذهبي؛ مثل اينكه علامه حلي دركتاب مختلف الشيعه آراء مختلف فقهاي شيعه را از زمان اسكافي و نعماني كه از آنها در فقه به قديمين تعبير ميكنند، تا سيد مرتضي و شيخ طوسي و استاد بزرگوارشان مرحوم محقق حلي صاحب معتبر مطرح و ادله هر كدام را ذكر كرده است. و بعد از موازنة، مقايسه و مناقشه بين اين آراء نظرية حق را انتخاب كرده است. همچنين از علماي اهل سنت، ابن حزم اندلسي در كتاب المحلي اين كار را انجام داده است. ابن حزم در اين كتاب قهرمانانه وارد ميشود و نخست نظرات فقهاي حنفي و ادلة آنها را ميآورد و حسابي ميكوبد، ادله فقهاي شافعي، مالكي و حنبلي را نيز ميآورد و بعد از اين كه تكليف همه را روشن كرد، رأي جديدي ابداع ميكند. در ميان كتابهاي فقهي اهل سنت، كتاب المحلي (با آن تصورات باطل خودشان) نوآوري زياد دارد؛ مثل اينكه نبايد تقليد كرد، در اين كتاب ائمه مذاهب اربعه و از همه بيشتر ابوحنيفه را زير سؤال ميبرد و تقليد از همه آنها را باطل اعلام ميكند. وهابيها هم امروز به دنبال ايده ابن حزم هستند؛ چون تقليد از ابوحنيفه، محمد بن ادريس شافعي، مالك را كه قطعاً بدعت ميدانند. در باره احمد بن حنبل نظر نيمچه موافقي دارند. خود ابن تيميه در كتابهاي فقهي خودش تلاش ميكند كه زير پرچم احمد بن حنبل سينه بزند و سه فقيه ديگر را زمين بكوبد. بعد از او شاگردش، ابن قيم الجوزيه نظريه استادش را خوب پروراند و ابهاماتي را كه در نظريه ابن تيميه بود را از بين برد و به كرسي نشاند. بعد اين فقه به بوته فراموشي سپرده ميشود تا قرن يازدهم و دوازدهم كه محمد بن عبد الوهاب ميآيد و نظر ابن تيميه را عمدتاً در مسائل عقيدتي زنده ميكند. در مسائل فقهي خيلي حاضر نيست بها بدهد. هر چه جلوتر آمدهاند، فاصله آنها با فقه حنبلي زيادتر شده است و امروز به دنبال اين هستند كه دانشجو ها و طلبههاي خودشان را مجتهد بار بياورند و از تقليد ائمه اربعه آنها را جدا كنند. هدف ما از مطرح كردن فقه مقارن: همانطور كه ميدانيد مسائل خلافي ميان شيعه و سني بسيار زياد است. از وضو گرفته تا اذان، اقامه، مسأله تكتف، سجده، خمس، طلاق، متعه و... كه حدود 47 مورد ميشود. هدف ما مطرح كردن تمامي مسائل خلافي نيست؛ بلكه آن مسائلي را مطرح خواهيم كرده كه شيعه در اين چهارده قرن به خاطر آنها مورد هجمه قرار گرفته و امروز هم مبتلا به جامعه است. اين كه مثلاً اگر يك لباس نجس شد، شيعي ميگويد با آب قليل سه بار و با آب كر يك بار، اهل سنت قبول نميكنند، اختلاف عميقي ايجاد نكرده است؛ اما بحث وضو، يك بحث ماهوي است و هجمههاي فراواني عليه شيعه از اين بابت شده است. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||